The neglect of the historical method in unraveling mysteries and the consequences of a migration
Subject Areas : The Journal of Islamic History and Civilisation
1 - عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
Keywords: Ali ibn Muhammad Baqir (A), Ardehal, Historical Method, Documentation, Credible Sources.,
Abstract :
Any authentic historical study must be compiled and written based on documentation, relying on credible sources, solid evidence, and sound reasoning. Analysis, resolving contradictions in narratives, and paying attention to the motives behind fabrications are among the other essential requirements of historical research. This article examines how these principles are adhered to in the paper titled "Unraveling the Mystery of the Migration of Ali ibn Muhammad Baqir (AS) to Kashan and Its Consequences" and demonstrates that the aforementioned paper neglects the principle of documentation. The main arguments in the criticized paper lack references to original, credible sources and historical evidence. Instead of relying on authentic sources and accurate historical evidence, and situating the study within its proper temporal context, the paper in question depends on popular accounts and unscientific hearsay to substantiate one of the influential events in the history of Shiism in Iran.
ابن ابیالحدید، ابوحامد هبةاللّه عبدالحمید (1385ق). شرح نهجالبلاغه. بهکوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: دار احیاء التراث العربى.
ابن حزم، على بن احمد (1403ق). جمهرة أنساب العرب. بیروت: دارالکتب العلمیه.
ابن سعد، محمد (1418ق)، الطبقات الکبرى. بهکوشش عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیه.
ابن طقطقى، صفیالدین محمد (1376). الاصیلى فى انساب الطالبیین. بهکوشش سید مهدى رجائى، قم، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى.
اردبیلی، محمد بن علی (1403ق)، جامع الرواة، بیروت: دارالاضواء.
اصفهانی، ابونعیم احمد بن عبدالله (1410ق)، تاریخ اصبهان (ذکر اخبار اصبهان). بیروت: دارالکتب العلمیه.
افندى، میرزا عبداللّه (1410ق). ریاض العلماء. قم: کتابخانه آیتالله نجفى.
امامت، سید عزیزالله (بیتا)، زندگانی سلطانعلی و هلال بن علی. زیر نظر عمادالدین طبسی، تهران: دار التحریر قدرت.
امین، سید حسن (1381). «سلطانعلی بن محمد باقر(ع)». دائرة المعارف تشیع. جلد نهم، تهران، نشر شهید محبی.
بلاذرى، احمد بن یحیى (1417ق). انساب الأشراف. بهکوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت: دارالفکر.
بلوکباشى، على، قالیشویان مناسک نمادین، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگى، 1379.
حیدری، حسین و فلاحیان، علی (1393). بررسی و تحلیل دو نظریه درباره پیشینه یهودیان کاشان. تاریخ و تمدن اسلامی، ش19.
رازى قزوینى، عبدالجلیل (1358). نقض بعض مثالب النواصب. تهران: انجمن آثار ملى.
راوندى، سید ضیاءالدین ابوالرضا (1334). دیوان. بهکوشش سید جلالالدین ارموى، تهران: مطبعه مجلس.
شوشترى، قاضى نورالله (1377). مجالس المؤمنین، تهران: اسلامیه.
صادقی، مصطفی (1386). کاشان در مسیر تشیع. قم: مؤسسه شیعهشناسی.
طبرى، عمادالدین (1383). کامل بهایى. تهران: مرتضوى.
عاطفی، افشین (1388). تذکره سلطانعلی(ع): دو رساله در زندگی و شهادت حضرت سلطانعلی. قم: نسیم حیات.
علیبیگی، فهمیه (1388). «حسینقلی خان قاجار». دانشنامه جهان اسلام. زیرنظر غلامعلی حدادعادل، تهران: بنیاد دائرة المعارف اسلامی.
علوی علیآبادی، فاطمه سادات و دیگران (1396). رازکاوی مهاجرت علی بن محمد باقر(ع) به کاشان و پیامدهای آن». پژوهشنامه تاریخ اسلام. ش25.
فیض، عباس (1350). گنجینه آثار قم. قم: چاپ استوار.
قمى، حسن بن محمد (1361). تاریخ قم. ترجمه حسن بن على قمى (قرن 9)، بهکوشش سید جلالالدین تهرانى، تهران: توس.
کلینى، محمد بن یعقوب (1367). الکافى. بهکوشش علىاکبر غفارى، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
مجلسی، محمدباقر (1403ق). بحار الانوار. بیروت: دار احیاء التراث العربى و مؤسسه الوفاء.
مجلسی، محمدباقر (1404ق). مرآه العقول. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
مدنی، عبدالرسول (1403ق). تاریخ زندگانی امامزاده جلیلالقدر حضرت سلطانعلی و تذکره آن بزرگوار. قم: چاپخانه علمیه.
مرندى، محمد باقر (1381ق). نور باهر (زندگانى على بن محمد باقر علیهالسلام). قم: چاپخانه علمیه.
مسعودى، على بن الحسین (1409ق). مروج الذهب و معادن الجوهر. بهکوشش اسعد داغر، قم: مؤسسة دارالهجره.
مشهدی نوشآبادی، محمد. پی آواز حقیقت. (وبلاگ):
https://mashhadi5135.blogfa.com/post/336
مشیری، ابوالقاسم (1355). «حضرت سلطانعلی». معارف اسلامی. ش 27.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان (1413ق). الارشاد. بیروت: مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث.
نگاهی به مشهد اردهال (بیتا). مشهد اردهال: روابط عمومی امامزاده.
هاشمیتبار بیدگلی، سید حسین (1390). نگینی بر انگشتر کویر. آران و بیدگل: یاران مهدی(عج).
یعقوبى، احمد بن واضح (بیتا). تاریخ الیعقوبى. بیروت: دار صادر.
تاريخ و تمدّن اسلامى Islamic History and Civilization
سال 20، شماره 49، زمستان 1403 Vol.20, No.49, Winter 2025
صص 35-51 (مقاله پژوهشی)
غفلت از روش تاریخی در رازکاوی و پیامدهای یک مهاجرت1
مصطفی صادقی کاشانی2
دانشیار رشته تاریخ اهل بیت(ع)، پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت(ع)، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، ایران.
چکیده
هر مطالعه تاریخی اصیلی باید با مستندسازی و باتکیهبر منابع معتبر و دلایل و شواهد متقن تدوین و نگاشته شود. تحلیل و بررسی، حلّ تعارضها در روایات و توجه به انگیزههای جعل، موارد دیگری از ملزومات یک بررسی تاریخی است. مقاله حاضر به بررسی چگونگی رعایت این اصول در مقاله «رازکاوی مهاجرت علی بن محمدباقر (ع) به کاشان و پیامدهای آن» پرداخته و نشان داده که در مقاله مذکور از اصل مستندسازی غفلت شده و مباحث اصلی از مراجعه و اِسناد به منابع اصلی و معتبر و شواهد تاریخی، تهی است. مقاله مورد نقد بهجای اعتماد بر منابع اصیل و شواهد صحیح تاریخی و قرارگرفتن در بستر زمان، با اتکا بر مشهورات و شنیدههای غیرعلمی، به اثبات یکی از رویدادهای تأثیرگذار در تاریخ تشیع در ایران پرداخته است.
کلیدواژهها: علی بن محمدباقر (ع)، اردهال، روش تاریخی، مستندات، منابع معتبر.
مقدمه
دانش تاریخ مبتنی بر روش و اصولی است که نادیدهگرفتن آنها در مطالعات و تحقیقات، دیدگاهها و نتایجی غیرعلمی را به همراه دارد. در شماره 25 مجله پژوهشنامه تاریخ اسلام (بهار 1396) مقالهای با عنوان «رازکاوی مهاجرت علی بن محمد باقر(ع) به کاشان و پیامدهای آن»3 به قلم فاطمه سادات علوی علیآبادی، محمد سپهری و سید علیرضا واسعی منتشر شده که مدعی بهرهمندی از روش تاریخی است، ولی از اصول و روشهای معمول در این دانش غفلت ورزیده و مبتنی بر مشهورات و مستنداتی غیر علمی تدوین شده است. در مقدمه مقاله میخوانیم: «در این پژوهش، متون تاریخی... بر اساس روش تحلیل تاریخی مفهومی و متنی مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتهاند» (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 79). نوشته پیش رو بنا دارد عدم پایبندی مقاله را به این روشهای مورد ادعا نشان دهد. پرسش اصلی آن است که چه غفلتهایی در به کارگیری روشهای تاریخی سبب شده است مقاله رازکاوی به تحلیلها و برداشتهای غیر علمی دست یابد؟ اهمیت پرداختن به این موضوع از آن روست که جامعه به سرعت در حال پیشرفت به سوی کشف واقعیتهای علمی یا پرسش درباره موضوعات تاریخی و دینی است. پاسخ درست به این نیازها، بخشی از وظایف کسانی است که از تاریخ آگاهی دارند و رفع چنین ابهامهایی خدمت به دانش و حقیقت خواهد بود. طبعاً این نقد، مباحثهای علمی است و احترام نویسندگان مقاله محفوظ و مراتب دانش ایشان قابل انکار نیست. با آنکه نقل قول مستقیم در مقاله علمی مطلوب نیست؛ اما به جهت اهمیت بخشی از مطالب و لزوم دقت و حفظ تعابیر، از نقل قول استفاده شده است.
درباره واژه اردهال گفتنی است، منابع متقدم (اصفهانی، 1410: 1/53؛ راوندی، 1334: 82) آن را «اردهار» ثبت کرده و در روایت منسوب به امام رضا(ع) از آن به «ورِاردهار» یاد شده است (قمی، 1361: 97؛ مجلسی، 1404: 57/214) از این رو به نظر میرسد کثرت استعمال و تلفظ عمومی، حرف «راء» را به «لام» تبدیل کرده است. در این نوشتار نیز همان نام مشهور به کار میرود.
پیشینه
درباره مهاجرت علی بن محمد و بارگاه وی در مشهد اردهال آثار متعددی نوشته شده و از میان آنها کتاب قالیشویان اثر علی بلوکباشی رویکردی تحلیلی و جامعهشناسانه دارد؛ بنابراین سخن نویسنده در پیشینه مقاله که گفته است: «در خصوص ایشان اثری تحلیلی پدید نیامده» کامل نیست. بلوکباشی با نگاهی به ریشههای مناسک قالیشویی به تاریخ شفاهی و کَتبی داستان این مهاجرت اشاره میکند (بلوکباشی، 1379: 15 و 20). در مقاله «سلطان علی بن محمد» دائرةالمعارف تشیع نیز مطالبی آمده است (امین، 1381: 9/252). بعدها آثار بیشتری در این باره تدوین شده و برخی از آنها نگاهی علمی و محققانه به این موضوع دارد (ر.ک: حسین حسینیان مقدم، «اضواء علی واقعة اردهال فی عصر الامام الصادق (ع)»، مجلة الکلیة الاسلامیة الجامعة، العدد 56، الجزء 2، شعبان 1441).
قدیمترین متونى که دربارۀ مدفونِ اردهال سخن گفتهاند مربوط به دو عالم امامی هم عصر در نیمه اول قرن ششماند. یکی دیوان سید ابوالرضا راوندى و دیگری کتاب نقض نوشته عبدالجلیل رازى قزوینی است. ابوالرضا در اشعاری به مناسبت تجلیل از مجدالدین بانی بقعه اردهال، مدفون در آنجا را على بن محمد باقر (ع) دانسته است (راوندی، 1334: 53 و 82). عبدالجلیل رازى قزوینی یکبار به مناسبت نام کاشان و بار دیگر به مناسبت ذکر امامزادگان، از صاحب بقعه اردهال یاد کرده است (رازی، 1358: 198 و 588). رازی به پیروی از راوندی از این محل یاد کرده و سخن او مبتنی بر گفته ابوالرضا است.
ساختار
نویسندۀ مقاله رازکاوی پس از مقدمهای کوتاه، ذیل عنوان «شخصیت و مهاجرت علی بن محمد» به نسب وی، شخصیت روایی و مهاجرت وی به کاشان اشاره کرده و آنگاه مینویسد: «گذشته از نقش بیان شده، دو عامل دیگر در مهاجرت ابوالحسن علی قابل پیجویی است: ترویج اندیشههای شیعی و زمینۀ مساعد تاریخی تمدنی کاشان» (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 82). آنگاه این دو عامل را عنوان قرار داده و تا پایان مقاله به این دو عامل میپردازد. از نظر ساختاری این دو عنوان فرعی باید ذیل عنوانی اصلی قرار میگرفت تا زیر مجموعۀ آن به شمار آید، ولی در وضع فعلی معلق است. بهعلاوه نویسنده به این دستهبندی پایبند نبوده و در ادامه قسمت دوم (ب) را به پیامدهای مهاجرت تغییر داده است که احتمال میرود اشکالی نگارشی باشد. این را هم باید در نظر داشت که «عامل» معادل Factor در مواردی ناظر به عوامل و نیروی انسانی و در مواردی ناظر به عوامل طبیعی است. اما در اینجا در خصوص مورد نخست «انگیزه» و در خصوص مورد دوم «بستر» یا زمینه معادل Domain مدنظر است.
اشکال دیگر ساختاری آن است که ذیل عنوان نخست (ترویج اندیشههای شیعی) از دو موضوع «احیای اندیشۀ مهدویت» و «خنثی نمودن توطئههای یهود» سخن گفته است که مطلب دوم تناسبی با عنوان اصلی ندارد.
اشکال مهمتر در ساختار مقاله عدم انسجام دو بخش اصلی است. از عنوان مقاله چنین بر میآید که نویسنده بنا دارد دو مسئله رازکاوی (واکاوی) و پیامدهای یک مهاجرت را بررسی نماید؛ اما اکثر قریب بهاتفاق مطالب (12 صفحه) را درباره عنوان نخست آورده و درباره مطلب دوم تنها حدود یک صفحه بحث کرده است.
روش تاریخی
مهمترین معیارها در روش تاریخی، وجود اسناد تاریخی و بهرهگیری درست و هوشمندانه از آن است. اما در مقالۀ رازکاوی، هر دو معیار با اشکال و ضعف جدّی روبروست. مستندات اصلی یک واقعه تاریخی، منابع کهن و دستاول نسبت به آن رخداد است. اگر از جنبش مشروطیت ایران بحث میشود به آثار و اسناد و روزنامههای آن دوره استناد میشود و اگر گفتگو دربارۀ حوادث تاریخ صدر اسلام است، منبع آن نخستین نگارشها در تاریخ و سیره خواهد بود. تازه پس از اعتماد بر منابع کهن، به بررسی صحتوسقم گزارش آن منبع پرداخته میشود؛ ولی اگر درباره حادثهای از سده دوم به کتابی از دوران معاصر یا نسخهای که حداکثر به دوران صفویه یا قاجار برمیگردد، ارجاع شد از اعتبار ساقط است جز در شرایطی خاص که ابتدا آن کتاب یا نسخه با روشهای علمی اثبات و سپس بدان اسناد داده شود. شواهد و قراین تاریخی معیار مهم دیگری است که اگر به کمک گزارش تاریخی نیاید، از اعتبار آن کاسته خواهد شد. اگر در تحلیل یک واقعه تاریخی به تشیع یک منطقه در سدۀ نخست استناد شود؛ اما تشیع آنجا در آن زمان شاهد تاریخی نداشته یا شواهد و قراین بر خلاف آن باشد، آن واقعه قابلاثبات نخواهد بود.
با این مقدمه که برای محققان و آشنایان به تاریخ، واضح و تکراری است، به بررسی مستندات و شواهد بهکاررفته در مقاله رازکاوی توجه میکنیم.
الف) مستندات و منابع
با آنکه مقاله از نظر فراوانی نسبی و تنوع منابع قابلتحسین است؛ ولی آنچه بدنه اصلی تحقیق را شکل داده، منبع معتبر و اصیل نیست. اغلب کتبی که به آنها ارجاع شده، آثار متأخر یا مطالعات معاصری است که از نظر علمی اعتبار لازم را ندارند یا مطلبی را دربارۀ دوره موردنظر نویسنده اثبات نمیکنند.
در مقاله آمده است: «تردیدی در حضور و اقامت و شهادت علی بن محمد در اردهال کاشان نیست» (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 78). استناد نویسنده به حضور آیت الله مرعشی نجفی و دیدن جنازه یاران شهید علی بن محمد به شکل سالم و با طراوت است. اولاً وی در این باره به هیچ منبعی ارجاع نداده و سند خود را ذکر نکرده است. ثانیاً مراجعه به گزارش حضور این عالم نشان میدهد در این قضیه هیچ سخنی از ایشان درباره اینکه این اجساد چه کسانی هستند ثبت نشده و همراهانشان از جمله مؤلف کتاب نور باهر که به شرح این سفر پرداخته است (مرندی، 1381: 8) سخنی در این باره ثبت نکردهاند. جزوهای که از سوی روابط عمومی این مشهد نیز منتشر شده، مینویسد «هویت دقیق اجساد و علت دفن دستهجمعی آنان مشخص نیست (نگاهی به مشهد اردهال، بیتا: 9). بنابراین ربط این مطلب به اثباتِ بدون تردیدِ حضور و اقامت صاحب بقعه در این منطقه بی معناست. دست کم نویسنده میتوانست به کتاب نقض و دیوان راوندی ارجاع دهد. ثالثاً و بهرغم مشهورات بدونِ دلیل علمی که گاه ثبت شده و سردابه را محل جنازههای یاران علی بن محمد میداند (مشیری، 1355: 68)، گفته میشود این اجساد، مربوط به یکی از جنگهای داخلی دوره قاجار بوده که آنها را در سرداب بقعه قرار دادهاند. شاید انتخاب این مکان به جهت سردی و سالم ماندن اجساد بوده است. یکی از نویسندگان معاصر تاریخ قم میگوید: در سال 1313ق اعتضادالدوله حاکم قم به اردهال رفت و با دیدن جنازهها در آن سردابه، آنان را همراهان سلطانعلی دانست! مرحوم مرعشی نجفی هم که در سال 1381ق (1340ش) از سردابه دیدن کرد، چنین تصوری داشت، اما من (فیض) برای ایشان توضیح دادم که جنازهها مربوط به جنگ فتحعلیشاه قاجار با برادرش حسینقلیخان حاکم کاشان در سال 1213ق (= 1177ش) بوده است (فیض، 1350: 76 و 77؛ ؛ درباره جنگ دو برادر، ر.ک: علی بیگی، 1388: 435). حتی اگر در وقوع این جنگ یا کشتههای آن تردید شود، دلیلی وجود ندارد که آن اجساد را مربوط به قرن دوم بدانیم.
نویسنده مقاله رازکاوی میگوید: «شاید امروزه پژوهندهای در نسب ابوالحسن و پیوندش به امام باقر (ع) تردیدی نداشته باشد؛ اما بر اساس مستندات تاریخی؛ وی از فرزندان بلافصل امام باقر (ع) است» (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 79). اولاً در این عبارت، واژه «امّا» که برای استدراک میآید، معنا ندارد؛ ثانیاً اصل مطلب جای نقد نیست و منابع بسیاری بر وجود فرزندی به نام علی برای امام پنجم تصریح دارند (مانند یعقوبی، بیتا: 2/321؛ ابن حزم، 1403: 59؛ مفید، 1413: 2/176). آنچه جای گفتگوست حلقه اتصال میان این انتساب با بقعه فعلی است. همچنین لازم بود نشانی برخی کتب اصیل انساب که در پاورقی به نقل از فرخیار آمده است، ذکر میشد.
نویسنده سپس میگوید «سلطانعلی بر اساس اطلاعات تاریخی، به دیار کاشان کوچید و تا پایان عمر در آنجا زیست». منظور وی از «اطلاعات تاریخی» و مستند وی تنها یک تذکره خطی است که البته «پیش از آن گزارش روشنی در دست نیست» (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 80). آنگاه به کتبی از عصر حاضر اشاره کرده است. با آنکه بر اساس روش تاریخی، در چنین مواردی باید از منابع اصلی تاریخ و انساب و رجال استفاده شود.
تذکرهای که نویسنده از آن سخن گفته و فراوان از آن نقل کرده و تحلیلهای مقاله را بر آن بنا نهاده است، «در سال 933 قمری تألیف شده و از مؤلف آن اطلاعی در دست نیست. این رساله را اولین بار ملاعبدالرسول مدنی... به چاپ رسانیده است» (عاطفی، 1388: 7). عبدالرسول مدنی (درگذشته 1325ش) از علمای عصر حاضر در کاشان، نخستین کسی است که داستان شهادت مدفونِ اردهال را ثبت و تدوین کرد. سید عزیزالله امامت مینویسد: وجود چنین امامزادهای در این محل قابل انکار نیست؛ امّا برای کیفیت شهادت و خصوصیات ورود آن حضرت بدین صوب [ناحیه]، سند معتبری دیده نشده؛ الاّ آنکه مرحوم علامه ملاعبدالرسول مدنی فرموده است: تفصیل و شرح تشریف آوردن و شهادت آن حضرت را در نسخهای که در صد و سی سال قبل نوشته شده به دستم آمد (امامت، بیتا: 23). منظور وی مقدمه کتاب تذکره حضرت سلطانعلی است که مرحوم مدنی درباره مصدر اصلی کتاب خود در آنجا نوشته است: «نسخهای 130 سال قبل نوشته شده به دستم آمد و آثار صدق از آن هویداست. لکن چند خبری را که در آخر نوشته اگر چه جایی ندیدهام تکذیب هم نمیکنم که عدم الوجدان لا یدل علی عدم الوجود. بالجمله بعد از آنکه در وجود و تشریف آوردن و شهادت و مدفن آن حضرت در این محل شبهه نباشد، استماع شرح سرگذشت آن حضرت موافق این نسخه ضرری ندارد» (مدنی، 1403: 15).
نویسنده مقاله رازکاوی پس از استناد به این تذکره میگوید «خوانساری، شوشتری، بحرالعلوم و شیخ عباس قمی... به نام ابوالحسن علی و مدفن او در بارکرس در ناحیه کاشان اشاره کردهاند» (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 80). روشن است که پس از منبع اصلی این بنا در قرن ششم یعنی راوندی و پیروی رازی از وی (راوندی، 1334: 53 و 82؛ رازی، 1358: 198 و 588)، عالمان و نویسندگان متأخر نیز بهتبع آن دو، مدفن علی را در منطقۀ اردهال یا باریکرسف (بارکرس) دانستهاند. چنانکه قدیمترین این عالمان، قاضی نورالله شوشتری (د. 1019) مطالب خود درباره صاحب این بقعه را از کتاب نقض رازی نقل کرده است (شوشتری، 1377: 1/87).
مطلب دیگری که در مقاله رازکاوی بدون سند ذکر شده، تاریخ قیام و شهادت مدفونِ اردهال است. نویسنده به استناد تذکرۀ پیشگفته، شهادت سلطانعلی و یارانش را در 27 جمادیالثانی 116 هجری ثبت کرده است (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 81). درحالیکه این تاریخ در جای دیگری یافت نشد. همانگونه که بنا به آدابورسوم محلی، قالیشویان در جمعه دوم مهرماه هر سال برگزار میشود و این زمان در منابع رسمی و معتبر تاریخ و انساب یافت نمیشود.
بخشی از مطالب مقاله رازکاوی درباره یهودیان است؛ اما منابعی که نویسنده از آنها بهره گرفته است، مانند تاریخ یهود ایران و مجموعه خاطرات بر بال خرد، مربوط به یهود معاصر است و نمیتوان حوادث یهودیان سدههای نخست هجری را به این کتابها مستند کرد.
ب) شواهد و قراین
سؤال اصلی مقاله رازکاوی آن است که انگیزه مهاجرت علی بن محمد به کاشان چه بود؟ برایناساس نویسنده باید پیشازاین به اصل ماجرا و اثبات وجود امامزاده اشاره میکرد و سپس به بیان انگیزه او و مباحث بعدی میپرداخت. در ادامه گفته شده که مقاله بر اساس «روش تحلیل تاریخی» نوشته شده در حالی که اگر به روش تحلیل تاریخی و اصول آن توجه میشد نتیجه مقاله متفاوت بود.
یکی از اصول و مبانی علوم از جمله دانش تاریخ، اصل ابطالپذیری یا عدم قطعیت است. تحلیلگر تاریخ نمیتواند به قطع و یقین دربارۀ موضوعی نظر دهد جز مواردی اندک که میتوان از آن به مسلمات تاریخی تعبیر کرد. مانند بعثت پیامبر، نبردهای سهگانۀ امیرمؤمنان، واقعه عاشورا، ولایتعهدی امام رضا (ع). نویسنده در مقدمه میگوید: «تردیدی در حضور و اقامت و شهادت علی بن محمد در اردهال کاشان نیست» (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 78). اولاً اینگونه اظهارنظر معمول نیست و محقق و تحلیلگر تاریخ در چنین موضوعاتی با قطعیت حکم نمیکند. ثانیاً و از قضا درباره مشهد اردهال و امامزاده منسوب به آن اختلافنظرهای جدّی وجود دارد و برخی محققان و نویسندگان نهتنها دربارۀ حضور و اقامت چنین شخصی در آن مکان تردید روا داشتهاند که آن را نادرست میدانند (فیض، 1350: 52؛ بلوکباشی، 1379: 23؛ امین، 1381: 9/252). ابنطقطقی نسبشناس قرن هشتم، قبر او را در بغداد میداند (ابن طقطقی، 1376: 147). ثالثاً مهمترین استناد نویسنده درباره این عدم تردید، حضور آیتالله مرعشی نجفی در سرداب بقعه و دیدن جنازه یاران شهید اوست. اما به این قسمت هم دو اشکال وارد است. نخست آنکه ارجاعی از این مطلب ارائه نمیکند. نوشتههایی هم در این باره هست که بدون سند و بر اساس مشهورات بیان شده است (مشیری، 1355: 68). دوم آنکه برای واقعهای از سده دوم هجری به حضور یک عالم معاصر اسناد داده نمیشود؛ بلکه نیازمند منابعی کهن و دستاول از تاریخ تشیع و انساب علویان است.
یکی از مستندات اصلی مقاله محل بحث، تذکره خطی پیشگفته است که درباره صاحب این بقعه نوشته شده و نویسنده بدان اعتماد کرده، بنای نوشتهاش را بر آن نهاده و تحلیلهایی را بر آن استوار ساخته است. مانند پیروی مردم کاشان از امام باقر (ع) پس از امام سجاد (ع) و درخواست نماینده برای این شهر و پیامدهای مهاجرت این نماینده (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 90 و 91).
آنچه نویسنده از این تذکره غیرمعتبر درباره داستان مدفونِ بقعه آورده (آمدن به کاشان و سه سال حضور و اقامه جمعه و...) مؤید به شواهد تاریخی نیست و اعتبار علمی ندارد؛ بلکه شواهدی بر ضد آن وجود دارد. زیرا گفته میشود در 32 سالگی که سن حضور ادعایی این امامزاده در منطقه است، پدرش امام باقر(ع) در قید حیات نبود و در شیوه کار و برنامه سیاسی آن حضرت نیز اعزام نمایندگان به مناطق وجود نداشت (امین، 1381: 9/252).
در مقاله رازکاوی، تحقیق تاریخی بسیار ساده و آسان فرض شده و شنیدهها و مشهورات در کتابها و آثار بهراحتی و بدون هیچگونه بررسی و تحقیقی تکرار شده است. با آنکه نویسنده محترم به منابع دستاول و معتبر آشنا بوده و در مواردی از آنها بهره برده، اما روشن نیست چرا در اصل بحث از آنها غافل شده و به آثار و کتب متأخر و معاصر یا غیرمعتبر اعتماد کرده است. مثلاً نام اورشلیم کوچک برای کاشان (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 84) یا وجود یهود مخفی در این شهر، مربوط به دورههای متأخر است و نمیتوان آن را به سدههای نخستین سرایت داد. گفته میشود قدیمترین گزارش مستند دربارۀ یهودیان کاشان به سدههای نهم و دهم هجری برمیگردد و اطلاق اورشلیم کوچک بر آن، مربوط به عصر صفوی است (حیدری و فلاحیان، 1393: 64 و 79).
بهزعم نویسنده مقاله «قراین تاریخی حاکی از حضور پویا و پر نشاط تشیع امامیه در کاشان در قرون نخست هجری است» (علوی، 1396: 89) امّا این ادعایی نادرست است و سه دلیلی که برای آن ذکر شده غیر روشمند و بر اساس کتب غیر معتبر یا برداشتی نادرست از روایات تاریخی است. نویسنده برای این حضور «پویا و پر نشاط!» چند شاهد آورده است که به بررسی آنها میپردازم.
نخست به استناد کتاب نگینی بر انگشتر کویر ادعا کرده که نام ائمه بر محرابی در مسجد بیدگلِ کاشان از سال سیام وجود دارد (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 89). این کتاب که درباره فاطمه دختر امام عسکری(ع) نوشته شده با دلایلی غیر علمی قصد اثبات حضور آن امام را در کاشان دارد (هاشمی، 1390: 109 تا 117) که بهرغم یقین نویسندۀ کتاب، دلیلی بر حضور آن حضرت در منطقه وجود ندارد. محراب یاد شده نیز نه از سال 30 و سدۀ نخست که مربوط به دوره ایلخانی و سده هشتم است (مشهدی نوشآبادی، در وبلاگ «پی آواز حقیقت»).
قرینۀ دوم مقاله برای تشیع کاشان در قرون نخست، «نسبت قاتل عمر بن خطاب به شهر کاشان است» و نویسنده با تردیدی که خود نیز بدان اذعان دارد، با ارجاع به منابع متأخر مانند حبیبالسیر و مجالس المؤمنین میگوید «ابو لؤلؤ پس از کشتن عمر به زادگاه خود در کاشان گریخت» (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 89). اولاً قاتل خلیفه اهل نهاوند است که در فتح ایران اسیر شد (بلاذری، 1417: 10/425؛ ابنسعد، 1418: 3/264؛ مسعودی، 1409: 2/320) و ثانیاً آمدن وی به کاشان از افسانههایی است که عمادالدین طبری در سدۀ هفتم در کامل بهایی با عنوان «روایة اُخری عن قتل عمر» از عوام شیعه به ثبت رساند (طبری، 1383: 453) و سپس به روایتی تاریخی تبدیل شد و رواج یافت. هر چند بنای یادبود قاتل خلیفه در کاشان از سدههای میانی، بازتاب تمایلات شیعی مردم منطقه است، امّا دلیلی بر واقعی بودن آن نیست و سندی بر حضور وی در قرن اول وجود ندارد.
«از قراین دیگر حضور تشیع در سدۀ اول هجری در کاشان، وجود کارگزاران شیعه و دوستدار اهلبیت در این ناحیه است» اِسناد نویسنده به حضور عروة بن زید طائی یکی از یاران علی (ع) و شرکتکننده در جنگ صفین با آن حضرت است (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 90). درحالیکه عروه شیعۀ معتقد نیست و نمیتوان تشیع منطقه را متأثر از او دانست. این خطایی است که در بسیاری از نوشتهها دربارۀ ورود یا گسترش تشیع در مناطق به چشم میخورد و کارگزاریِ امیرمؤمنان دلیلی بر تشیع دانسته میشود. نویسنده در ادامه از حضور یکی از محدثان سدۀ نخست به نام وثاب در کاشان سخن گفته (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 90) که آن هم دلیل بر تشیع منطقه در آن دوره نمیشود، زیرا شیعه بودن وثّاب روشن نیست.
بر خلاف تصور عمومی مقاله رازکاوی، تشیع کاشان به زمانی متأخرتر بر میگردد و ریشههای آن را باید در حضور محدثانی چون علی بن محمد قاسانی در سده سوم هجری جستجو کرد (صادقی، 1386: 122).
خطا در برداشت
یکی از ملاحظات جدی بر مقاله رازکاوی آن است که ارتباط میان مباحث، روشن نیست و نویسنده محترم مطالبی را ذکر کرده و از آنها به نتایجی غیرمرتبط رسیده است. دربارۀ یهودیان، گزارشی از دوره عبدالملک بن مروان و در کنار آن مطالبی از یهودیان دورههای اخیر و معاصر آورده و آنگاه به اثبات ادعاهایی در سدههای نخستین اسلامی دست یافته است! همچنین میگوید: «شاید امروزه پژوهندهای در نسب ابوالحسن و پیوندش به امام باقر (ع) تردیدی نداشته باشد» آنگاه بلافاصله نتیجه میگیرد: «بر اساس مستندات تاریخی، وی از فرزندان بلافصل امام باقر (ع) است». اگر منظور از «وی» شخص مدفون در بارگاه اردهال است که مصادره به مطلوب شده و چنین نتیجهای جای بحثوبررسی جدّی دارد. نویسنده با اشاره به این مطلب که منابع بسیاری در انتساب مدفونِ این بقعه به امام پنجم تصریح کردهاند، در پاورقی، کتابهای فراوانی از انساب و تاریخ را نام برده که فقط به وجود فرزندی از امام باقر (ع) به نام علی اشاره کرده و مطلب دیگری در این باره ندارند. بهعلاوه برخی از این مستندات درست نیست و برخی از آنها آثار متأخر یا معاصری است که از دیگران نقل کردهاند و مستقلاً نمیتواند مستند و دلیلی بر مدعا باشد.
بنابراین سخن شیخ مفید و شیخ طوسی، درباره اصل وجود فرزندی از امام باقر (ع) با نام علی است و ارتباط آن به بقعه اردهال اثبات نشده است. این نخستین و بزرگترین خطایی است که همه نویسندگان درباره صاحب این بارگاه انجام دادهاند و این نویسنده نیز بدان توجه نکرده و مقالهای علمی را بر اساس آن تدوین کرده است. کسانی که درباره بقعه اردهال قلم زدهاند، میدانند که تنها و قدیمترین مستند آن، دیوان راوندى عالم امامی نیمه اول قرن ششم است و آنگاه رازی در کتاب نقض از او پیروی کرده است. البته این دو عالم به داستان مبارزه و شهادت اشارهای ندارند؛ ولی نویسندگان بعدی میان گفتۀ آنان و آنچه در کتب انساب آمده، پیوند برقرار کردهاند.
نویسنده با اشاره به کلام سه تن از رجالیون معاصر یا متأخر (نمازی، شبستری و اردبیلی) از جایگاه باعظمت این شخصیت سخن گفته است (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 79). اولاً در کلام اردبیلی فقط نام و نسب علی آمده و مطلب دیگری ذکر نشده است (اردبیلی، 1403: 600). ثانیاً سخن دو نفر دیگر جز برداشتی از رجال شیخ طوسی نیست و دلیل مستقلی بر جایگاه وی نمیشود. این نویسندگان معاصر علم رجال، با استفاده از یادکرد علی در رجال شیخ، مطالبی از خود افزودهاند. درحالیکه شاگرد متتبع علامه مجلسی مىنویسد: شرححال این سید، در کتب رجال اصحاب ما اصلاً به چشم نمىخورد و مدح و ذمّى درباره او وجود ندارد (افندی، 1410: 4/217)؛ بنابراین افزودههای رجالیون معاصر مطلبی بیش از آنچه شیخ آورده است اثبات نمیکند و این خطا در برداشت است.
نویسنده میگوید: «با جستجو در کتب حدیثی، نام وی را در پارهای روایات میتوان دید»؛ آنگاه به سند یک روایت استناد کرده و سند روایت دیگری را با تردید درباره وی دانسته است. روایت نخست از شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید است که «رُوی عن علی بن محمد الباقر (ع) أنه سئل عما یقوله الناس إن اباطالب...» (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 80). این سند اشتباه است و ابنابیالحدید (1385: 14/68) یا برخی محدثان، نام امام باقر(ع) را بهجای محمد بن علی، علی بن محمد آوردهاند و این جابهجایی در نسب همانند تصحیف و دیگر اشتباهات نوشتاری در کتابها فراوان اتفاق افتاده است. شاهد آنکه مرحوم مجلسی این روایت را با تصریح به محمد بن علی الباقر (ع) در دو کتاب حدیثی خود ذکر کرده است (مجلسی،403: 35/156؛ همو، 1404: 26/370).
نویسنده سپس میگوید در روایات دیگری نام این امامزاده دیده میشود که نیازمند پژوهشی جداگانه است. یک نمونۀ آن سندی از کتاب الکافی است که «عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ قَالَ: قِیلَ لأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) لِمَ صَارَ الرَّجُلُ ینْحَرِف...» امّا بررسی ساده و اجمالی درباره این سند نشان میدهد که منظور، علی بن محمد علان کلینی از بستگان محمد بن یعقوب صاحب الکافی است که در سند روایات فراوانی قرار دارد.
البته که بنا نیست هر نام مشابهی بر افراد همنام آنان حمل شود؛ بنابراین سخن نویسنده که «واژه علی بن محمد بیش از 500 بار در اسانید روایات کافی ذکر شده» و مشترک بین چند نفر از جمله امامزاده مورد نظر است، دلیل رجالی میخواهد که خود نویسنده نیز به نقل از مرحوم غفاری درباره این مطلب توقف کرده است (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 80). آنچه با توجه به اسناد روایات استفاده میشود نام علی فرزند امام باقر(ع) در اسناد تصریح نشده و تنها عنوان «علی بن محمد العلوی» در یک روایت از کتاب الکافی (1367: 4/195) ناشناخته است و با توجه به اینکه از امام جواد(ع) نقل میکند نمیتواند شخصیت مورد نظر این مقاله باشد.
تحلیل نادرست
نویسنده ذیل عنوان احیای اندیشه مهدویت پس از بیان مطالبی غیرمرتبط به مسئله تحقیق، به روایتی از کتاب الغیبه نعمانی اشاره کرده که امام باقر (ع) فرمود اگر آن زمان (حکومت مهدوی) را درک کنم، خود را برای صاحب این امر آماده میکنم. آنگاه مینویسد: این زمینه فرصت مناسبی را برای سلطانعلی فراهم ساخت تا به ترویج بیشتر و صحیح اندیشه مهدویت بپردازد (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 83). از بررسی روایت منسوب به امام پنجم که بگذریم، تحلیل نویسنده و ارتباطدادن روایت به حضور سلطانعلی با هیچ دلیل و شاهدی همراه نیست. ضمن آنکه باید پرسید مفهوم مهدویت یا مباحث مربوط به مهدی در قرن دوم چه اندازه در میان مسلمانان یا شیعیان رواج داشته که فرزند امام باقر (ع) بخواهد آن را در ایران و کاشان تحقق بخشد؟!
تحلیلهای نویسنده بر اصلی نادرست تا چند صفحه ادامه یافته و پس از طرح مباحث مهدویت، حضور یهودیان در کاشان را به مسئله تحقیق پیوند داده و پس از بیان مطالبی مفصل درباره یهودیان کاشان، در صدد است حضور علی بن محمد را برای خنثیسازی توطئۀ یهودیان در منطقه قلمداد کند. بهعلاوه اصل این مطلب محل تأمل است؛ زیرا در این زمان یهودیان همانند شیعیان در اقلیت بودند و به دلیل ظلمی که به هر دو میشد، باید همگرایی بیشتری بین آنها متصور باشد.
نویسندگان ذیل بحث از پیامدهای مهاجرت علی بن محمد به کاشان، بار دیگر به خنثیسازی توطئۀ یهودیان اشاره کرده (علوی علیآبادی و دیگران، 1396: 91) که مستند به دلیل و شاهدی نیست. آنگاه مینویسند: «قتل سلطانعلی موجب گردآمدن شیعیان منطقه شد. آنان هر سال در روز شهادتش در محل امامزاده تجمع نموده و مقام وی را ارج مینهند». این چه تحلیلی است که نویسندگان محترم دو مطلب غیر مرتبط را به هم پیوند داده و از آن چنین نتیجه گرفته اند؟! قتل امامزاده ـ بنا به نظر پذیرندگان آن ـ به سده دوم هجری برمیگردد، ولی آیین قالیشویان مربوط به چند سده اخیر است و اینکه از چه دورهای آغاز شده، جای بررسی دارد. شایسته بود نویسندگان در این باره تحقیق میکرد و سپس تحلیلهای خود را بر آن استوار مینمود.
نتیجه
نوشتار حاضر با نقد و بررسی مقاله رازکاوی به طرح این پرسش پرداخت که چگونه غفلت از روش تاریخی سبب شده است آن مقاله به تحلیلهای نادرستی دست یابد. به نظر میرسد اعتماد به اسناد غیرمعتبر و غیرروشمند از نظر دانش تاریخ چنین نتایجی را برای نویسنده حاصل کرده است. بیتوجهی به منابع اصیل و معتبر که از معیارهای تحقیق در این رشته است، همچنین غفلت از شواهد نقیض و متعارض، مقاله را به پیروی از مشهورات کشانده است.
کتابنامه
ابن ابیالحدید، ابوحامد هبةاللّه عبدالحمید (1385ق). شرح نهجالبلاغه. بهکوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: دار احیاء التراث العربى.
ابن حزم، على بن احمد (1403ق). جمهرة أنساب العرب. بیروت: دارالکتب العلمیه.
ابن سعد، محمد (1418ق)، الطبقات الکبرى. بهکوشش عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیه.
ابن طقطقى، صفیالدین محمد (1376). الاصیلى فى انساب الطالبیین. بهکوشش سید مهدى رجائى، قم، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى.
اردبیلی، محمد بن علی (1403ق)، جامع الرواة، بیروت: دارالاضواء.
اصفهانی، ابونعیم احمد بن عبدالله (1410ق)، تاریخ اصبهان (ذکر اخبار اصبهان). بیروت: دارالکتب العلمیه.
افندى، میرزا عبداللّه (1410ق). ریاض العلماء. قم: کتابخانه آیتالله نجفى.
امامت، سید عزیزالله (بیتا)، زندگانی سلطانعلی و هلال بن علی. زیر نظر عمادالدین طبسی، تهران: دار التحریر قدرت.
امین، سید حسن (1381). «سلطانعلی بن محمد باقر(ع)». دائرة المعارف تشیع. جلد نهم، تهران، نشر شهید محبی.
بلاذرى، احمد بن یحیى (1417ق). انساب الأشراف. بهکوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت: دارالفکر.
بلوکباشى، على، قالیشویان مناسک نمادین، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگى، 1379.
حیدری، حسین و فلاحیان، علی (1393). بررسی و تحلیل دو نظریه درباره پیشینه یهودیان کاشان. تاریخ و تمدن اسلامی، ش19.
رازى قزوینى، عبدالجلیل (1358). نقض بعض مثالب النواصب. تهران: انجمن آثار ملى.
راوندى، سید ضیاءالدین ابوالرضا (1334). دیوان. بهکوشش سید جلالالدین ارموى، تهران: مطبعه مجلس.
شوشترى، قاضى نورالله (1377). مجالس المؤمنین، تهران: اسلامیه.
صادقی، مصطفی (1386). کاشان در مسیر تشیع. قم: مؤسسه شیعهشناسی.
طبرى، عمادالدین (1383). کامل بهایى. تهران: مرتضوى.
عاطفی، افشین (1388). تذکره سلطانعلی(ع): دو رساله در زندگی و شهادت حضرت سلطانعلی. قم: نسیم حیات.
علیبیگی، فهمیه (1388). «حسینقلی خان قاجار». دانشنامه جهان اسلام. زیرنظر غلامعلی حدادعادل، تهران: بنیاد دائرة المعارف اسلامی.
علوی علیآبادی، فاطمه سادات و دیگران (1396). رازکاوی مهاجرت علی بن محمد باقر(ع) به کاشان و پیامدهای آن». پژوهشنامه تاریخ اسلام. ش25.
فیض، عباس (1350). گنجینه آثار قم. قم: چاپ استوار.
قمى، حسن بن محمد (1361). تاریخ قم. ترجمه حسن بن على قمى (قرن 9)، بهکوشش سید جلالالدین تهرانى، تهران: توس.
کلینى، محمد بن یعقوب (1367). الکافى. بهکوشش علىاکبر غفارى، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
مجلسی، محمدباقر (1403ق). بحار الانوار. بیروت: دار احیاء التراث العربى و مؤسسه الوفاء.
مجلسی، محمدباقر (1404ق). مرآه العقول. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
مدنی، عبدالرسول (1403ق). تاریخ زندگانی امامزاده جلیلالقدر حضرت سلطانعلی و تذکره آن بزرگوار. قم: چاپخانه علمیه.
مرندى، محمد باقر (1381ق). نور باهر (زندگانى على بن محمد باقر علیهالسلام). قم: چاپخانه علمیه.
مسعودى، على بن الحسین (1409ق). مروج الذهب و معادن الجوهر. بهکوشش اسعد داغر، قم: مؤسسة دارالهجره.
مشهدی نوشآبادی، محمد. پی آواز حقیقت. (وبلاگ):
https://mashhadi5135.blogfa.com/post/336
مشیری، ابوالقاسم (1355). «حضرت سلطانعلی». معارف اسلامی. ش 27.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان (1413ق). الارشاد. بیروت: مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث.
نگاهی به مشهد اردهال (بیتا). مشهد اردهال: روابط عمومی امامزاده.
هاشمیتبار بیدگلی، سید حسین (1390). نگینی بر انگشتر کویر. آران و بیدگل: یاران مهدی(عج).
یعقوبى، احمد بن واضح (بیتا). تاریخ الیعقوبى. بیروت: دار صادر.
[1] . تاریخ دریافت: 12/10/1403 ؛ تاریخ پذیرش: 13/12/1403
[2] . رایانامه: Sadeqi48@isca.ac.ir
[3] . چنانکه در پاورقی صفحه نخست مقاله آمده، این مقاله مستخرج از رساله دکتری نویسنده اول با عنوان «علل، انگیزهها و پیامدهای مهاجرت امامزادگان به ایران، در قرون نخستین اسلامی؛ از ابتدا تا قرن پنجم هجری» بوده است.