Explaining the jurisprudential foundations of religious education for adolescents based on the Quran and narrations
Subject Areas : All jurisprudential issuesSaber Zare 1 , Ahmad Abdolhosseini 2 , Shahrbanoo Mahini 3 , Mahmoud Kamali 4
1 - PhD student, Department of Quran and Hadith Sciences, Yazd Branch, Islamic Azad University, Yazd, Iran.
2 - Assistant Professor, Department of Quran and Hadith Sciences, Yazd Branch, Islamic Azad University, Yazd, Iran.
3 - Assistant Professor, Department of Quran and Hadith Sciences, Yazd Branch, Islamic Azad University, Yazd, Iran.
4 - Assistant Professor, Department of Psychology, Payam Noor University
Keywords: Religious education, adolescents, Quran,
Abstract :
Belief education is the most important dimension of religious education, which underlies other aspects of human education. Adolescence is also the most challenging and important stage of human belief education, because it is at this stage that humans reach a stage of intellectual maturity where they consciously and independently choose their beliefs. Therefore, the specific foundations and principles of adolescent belief education must be considered in order to deduce an appropriate model of adolescent belief education. This research seeks to explain the specific foundations and principles of adolescent belief education from the perspective of Islam. The method used in this research is the qualitative content analysis method based on library resources. Based on the research conducted, the power of adolescent reasoning and thought, adolescent differences and intellectual changes, adolescent innateness of theology, adolescent freedom in choosing belief, and the impact of circumstances on adolescents are the most important specific foundations of adolescent belief education. Based on these foundations, the principle of utilizing the adolescent's reasoning power, respecting the differences of adolescents and their varying degrees of faith, the principle of warning instead of proving, the principle of avoiding imposing beliefs, and the principle of managing circumstances are the most important specific principles of adolescent religious education.
قرآن کریم، ترجمه: محمدعلی رضایی اصفهانی و جمعی از اساتید جامعة المصطفی، المصطفی، قم: چاپ دوم، 1388.
ابنابیجمهور، محمد بن زینالدین، عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیة، مؤسسه سید الشهداj، قم: 1403.
ابنشعبه، حسنبنعلی. تحف العقول عن آلالرسولb، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیه بقم، مؤسسه الن شر الإسلامی، قم: 1363.
آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، دار الکتاب الإسلامی، قم: 1410.
باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، مدرسه، تهران: 1388.
جوهری، اسماعیل بن حماد، و عطار، احمد عبدالغفور، الصحاح، دار العلم للملایین، بیروت: 1404.
شریف رضی، نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، جمال، قم: چ 4، 1386.
دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، دانشگاه تهران، تهران: 1377.
راغباصفهانی، حسین بن محمد، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دارالعلم الدار الشامیة، بیروت: 1412ق.
زهرهکاشانی، علیاکبر، «اصول تربیت دینی از منظر آیات و روایات»، اسلام و پژوهشهای تربیتی، سال اول، شماره 2، پاییز و زمستان 1388.
ساجدی، ابوالفضل، خطیبی، حسین، تربیت اعتقادی و شاخصهای آن، مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری، 1391.
شریعتمداری، علی، اصول تعلیم و تربیت، دانشگاه تهران، تهران: چاپ 21، 1387.
شهید ثانی، زینالدین بن علی (نویسنده)، منیة المرید فی ادب المفید و المستفید، محقق: رضا مختاری، مکتب الإعلام الإسلامی، قم: چاپ سوم، 1374 .
صدوق، علیبنحسینبنبابویه، علل الشرایع، انتشارات داوری، قم: بیتا.
طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم: ۱۳۷۴.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ناصر خسرو، تهران: چاپ 7، 1372 ش.
طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، الشریف الرضی، قم: 1370.
طریحی، فخرالدین، مجمعالبحرین، تحقیق: سید احمد حسینی، کتابفروشی مرتضوی، تهران: چاپ سوم، 1375 ش
طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: محمدمحسن آقابزرگ تهرانی،احمد حبیب عاملی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت: بیتا.
طوسی، محمد بن حسن، و قسم الدراسات الاسلامیة موسسة البعثة، الأمالی، دار الثقافة، قم: 1414.
طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، اسلامیه، تهران: چاپ 2، 1369.
عیاشی، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر، تحقیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، چاپخانه علمیه، تهران:1380 ق.
فقیهی، علینقی، «ویژگیهای روانشناختی فطری انسانی زیربنا برای تربیت مطلوب در دوره نوجوانی دختر و پسر با تأکید بر دیدگاه اسلامی»، پژوهشنامه اسلامی زنان و خانواده، سال هفتم، شماره 17، زمستان 1398.
فیضکاشانی، محمد بن شاه مرتضی، الوافی، تحقیق ضیاءالدین علامه، و کمال فقیه ایمانی، مکتبة الإمام امیرالمومنین علیj العامة، اصفهان، 1406 ق.
قائمی، علی، شناخت هدایت و تربیت نوجوانان و جوانان، امیری، تهران: چاپ ششم،1372.
قائمی، علی، هدایت نوجوان بهسوی نماز، ستاد اقامه نماز، بیجا: چ 6، 1373.
قمیمشهدی، محمد بن محمدرضا، تحقیق: حسین درگاهی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران: 1368 ش.
کرباسی، منیژه، وکیلیان، منوچهر، مسائل نوجوانان و جوانان در ایران معاصر، انتشارات دانشگاه پیامنور، تهران: 1389.
کریمی، عبدالعظیم، راهبردهای روانشناختی تبلیغ، ستاد اقامه نماز، تهران: چ 10، 1388.
کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفه الرجال (رجال الکشی)، دانشگاه مشهد. دانشکده الهیات و معارف اسلامی. مرکز تحقیقات و مطالعات، مشهد: 1348.
Biannual journal of jurisprudential principles of Islamic law Vol. 16 no. 1 spring and summer2022 Issue 31
|
Research Article
Explaining the jurisprudential foundations of religious education for adolescents based on the Quran and narrations
Saber Zare1, Ahmad Abdolhosseini2, Shahrbanoo Mahini3, Mahmoud Kamali Zarch4
Received: 2023/08/06 Accepted: 2023/10/22
Abstract
One of the issues that has attracted the attention of many thinkers in the field of education in the present era is the religious education of the adolescent generation. Given that adolescence is one of the most sensitive stages in every human being's life and at this age, adolescents reach the age of responsibility and are required to perform religious duties, the issue of religious education is of particular importance. This article aimed to explain the religious education of the adolescent generation and its various dimensions using a descriptive-analytical approach. Therefore, first the concept of religious education was considered; then the components that form this concept, namely education and religion, were addressed. The results of this research indicated that the religious education of the adolescent generation should be considered fundamentally from various dimensions. In the correct religious education of adolescents, attention should be paid to the components of explanation, criteria, internal and critical movement. Without paying attention to these dimensions, adolescents will not reach the desired destination, which is true perfection and divine proximity; Because we seek to educate a generation of teenagers who can, with thinking and rationality, firmly establish religious beliefs and appropriate insight, while in today's technological world, they are surrounded by many deviant factors, and reach their destination alone and without external control from family and society. In the meantime, the responsibility of family and society, especially schools, should not be neglected. It should be noted that in all cases, teenagers must accept religious rules and instructions with correct, rational and innate insight so that they are committed to carrying them out and carry them out with desire and enthusiasm.
Keywords: Religious education, adolescents, Quran.
[1] - PhD student, Department of Quran and Hadith Sciences, Yazd Branch, Islamic Azad University, Yazd, Iran.
[2] - Assistant Professor, Department of Quran and Hadith Sciences, Yazd Branch, Islamic Azad University, Yazd, Iran. (corresponding author)
[3] - Assistant Professor, Department of Quran and Hadith Sciences, Yazd Branch, Islamic Azad University, Yazd, Iran.
4- Assistant Professor, Department of Psychology, Payam Noor University, Tehran, Iran.
مقاله پژوهشی
تبیین مبانی فقهی تربیت دینی نوجوانان بر اساس قرآن و روایات
صابر زارع بیدکی1، احمد عبدالحسینی2، شهربانو مهینی3، محمود کمالی زارچ7
چکیده
یکی از مسائلی که در عصر حا ضر توجه بسیاری از اندیشمندان حوزه تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده، تربیت دینی نسل نوجوان است. نظر به اینکه دوره نوجوانی یکی از حساس ترین مراحل زندگی هر انسانی بوده و در این سن نوجوانان به سن تکلیف رسیده و مکلف به انجام فرائض دینی و مذهبی می شوند؛ موضوع تربیت دینی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این مقاله بر آن بود تا با استفاده از رویکرد توصیفی-تحلیلی به تبیین تربیت دینی نسل نوجوان و ابعاد مختلف آن بپردازد. لذا نخست مفهوم تربیت دینی مدنظر قرار گرفت؛ پس از آن به مولفه های ت شکیل دهنده این مفهوم یعنی تربیت و دین پرداخته شد. نتایج این تحقیق حاکی از آن بود که تربیت دینی نسل نوجوان باید به صورتی اساسی از ابعاد مختلف مورد نظر قرار گیرد. در تربیت صحیح دینی نوجوانان باید به مولفه های تبیین، معیار، تحرک درونی و نقادی توجه شود. بدون توجه به این ابعاد، نوجوان به سرمنزل مقصود که همانا کمال واقعی و قرب الهی ا ست نخواهد ر سید؛ چرا که ما در پی آنیم که ن سل نوجوانی را تربیت کنیم که بتوانند با تفکر و عقلانیت، اعتقادات را سخ دینی-مذهبی و بینش مناسب درعین حال که در دنیای تکنولوژی امروز در میان بسیاری از عوامل انحرافی قرار گرفته، یک تنه و بدون کنترل بیرونی از جانب خانواده و جامعه، خود را به سرمنزل مقصود برساند. در این میان نباید از مسئولیت خانواده و اجتماع، خصوصا مدارس غافل شد، باید توجه داشت که در همه حال نوجوان باید با بینش صحیح و عقلانی و فطری، احکام و دستورات دینی را بپذیرد تا نسبت به انجام آنها التزام یافته و با میل و رغبت به انجام آنها بپردازد.
واژگان کلیدی: تربیت دینی، نوجوانان، قرآن.
مقدمه
آموزه های دین اسلام با توجه به الهی و وحیانی بودن سرچشمه آن و همه جانبه بودن آن در همه ابعاد زندگی کامل ترین و بهترین آموزه های آسمانی است در این آموزه ها به مساله تربیت و شیوه های آن خیلی توجه شده است و یکی از کار آمدترین شیوه های تربیتی در قرآن و روایات به عنوان منابع اصیل اسلامی، عبرت آموزی و عبرتگیری معرفی شده است.قرآن کریم هفت بار کلمه «عبرت» و اعتبار را به کار برده و اهل بصیرت را بر آن ترغیب کرده است: (فَاعْتَبِروُا یَا اُولِى الاَبْصَارِ)(حشر،2) «پس عبرت بگیرید اى صاحبان چشم.» قرآن در جاى دیگر هدف از بیان داستانها و وقایع تاریخى را عبرتپذیرى مىداند:(لَقَدْ کَان فِى قِصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاِوُلِى الالْبَاب)(یوسف، 111)«درسرگذشت آنان درس عبرتى براى صاحبان اندیشههاست.» حضرت على(علیه السلام) که خود قرآن ناطق است با اشاره به برنامه عبرتآموزى قرآن، چنین مىفرماید:«تَدَبَّرُوا آیَاتِ الْقُرْآنِ وَ اعْتَبِرُوا بِهِ فَإِنَّهُ اَبْلَغُ الْعِبَرِ؛(تمیمی آمدی، 1366ش: 111) در آیههاى قرآن بیندیشید و به (وسیله) آن پندگیرید،زیراکه آیات قرآن رساترین عبرتهاست.»
تربيت، مهمترين مقولهی انساني كه همة سامانهـا و نابسـامانيهـا، صـلاحهـا و فسـادها، و سعادتها و شقاوتها به نوعي به آن باز ميگردد، نيازمند توجه و اهتمامي جدي است. اين مقوله، بدون فراهم كردن زمينه هاي لازم در جهت درست، معنا نمي يابـد. انسـان موجـودي مستعد است و همهی والاييها يا تباهي ها و در كل همة تغييرات به نـوع تربيـت او بسـتگي دارد. بنابراين، پرداختن به آنچه زمينه هاي تربيت نيـك را دشـوار مـي سـازد و نيـز آنچـه زمينه هاي تربيت را در جهت مطلوب فراهم مي آورد، از عمده ترين مباحث تربيتي اسـت، و اساساً زمينة تربيت با رفع موانع و ايجاد مقتضيات آماده مي شود.(دلشاد تهراني، 1378 ش: 33) عبرت آموزی زمینه این امر مهم را فراهم می کند.
از آن جایی که تربیت صحیح ریشه در تصحیح بینش، انگیزش و رفتار انسان دارد و عبرت آموزی یکی از شیوه های مؤثر این خصوص است، به نظر می رسد می توان الگویی از عبرت آموزی بر اساس قرآن و روایات ارائه داد که بر سه ریشه عبرت در بینش، گرایش و رفتار استوار شده باشد. الگو به معنای مجموعه ای به هم پیوسته و منظم از عناصر تشکیل دهنده یک پدیده( روش ) که در نهایت هدف معینی را تأمین می نماید و به عنوان مدل یا راهنمای عملی در تربیت به کار می آید داشتن الگوي صحيح در زنـدگي رابطه اي مستقيم با عبرت پذيري دارد، زيرا انسان در مواجهه با حوادث و فتنه هاي روزگـار، ميتواند بر اساس ملاكهاي الگو رفتار كند و از فرورفتن در شبهات نجات يابد. به عبارت ديگــر، تحــت تــأثير الگــوي ســالم، انســان بينشــي حكيمانــه مــي یابــد و پندپــذيري و عبرت آموزي اش از حوادث افزايش مي يابـد. از ديـدگاه بسـياري از صـاحب نظـران روش الگويي مؤثرترين و مهمترين روش تربيت است. چنانكه گفته اند: عمليترين و پيروزمندانه ترين وسيلهی تربيت، تربيت كردن با يك نمونـه عملـي و سرمشـق زنده است. سرمشق و الگو به مردم عرضه مي شود تا مـردم، هماننـد صـفاتش را در خـود تحقق بخشند و به رنگ آن نمونهی واقعي درآيند، هركس به اندازهی ظرفيت و اسـتعدادش از آن شعلة فروزان پرتوي بگيرد و تا آنجا كه توانايي دارد، براي رسيدن به قلهی كمال از كـوه دانش و فضيلت بالا رود. اينها از اين جهت است كه اسلام سرمشق دادن را بـزرگتـرين وسيلهی تربيت مي داند و پايهی روش تربيتي خود را بـيش از هرچيـز بـر ايـن سـنگ اسـتوار میسازد.
با توجه به موارد ذکر شده، در این پژوهش محقق بر آن است که با ارایه الگوی قرآنی عبرت آموزی؛ نقش آن را در رشد و تعالی این سه حوزه تربیت یعنی بینش و انگیزش و رفتار مورد بررسی قرار دهد.
1. پیشینه تحقیق
در میان بررسی های انجام شده در این موضوع، مقالات متعددی نوشته شده است که برخی از آنها به شرح زیر است :« عبرت و تربیت در قرآن و نهج البلاغه»(قائمی مقدم محمدرضا 1380) که نویسنده به تبیین مطالب زیر پرداخته است از کارآمدترین روش های تربیتی که در قرآن و سیره پیشوایان دینی آمده ،روش عبرت است و با توجه به تشابه زندگی انسان ها و اقوام و ملل مختلف با یکدیگر کاربرد گستردهای دارد و شکی نیست که این فراخوانی که همه ادیان الهی و مکاتب تربیتی پیروان خود را به درس آموزی از سرگذشت پیشینیان دادهاند به دلیل تاثیر چشمگیری است که بر عمل و رفتار انسان داشته است .« تربیت دینی با شیوه عبرت آموزی »(کاملی ابراهیم1388)، که نویسنده در این مقاله به شیوه عبرت آموزی با محوریت معانی عبرت ، مصداق های عبرت در قرآن و آثار تربیتی آن و تاثیر عبرت آموزی در تربیت و آموزش دینی و قرآنی پرداخته است. «روش های تربیتی قرآن کریم اهداف عبرت آموزی قرآن کریم» (قاسم زاده علی رضا1390)، دراین مقاله نویسنده اشاره دارد به اینکه قرآن کریم اهداف ویژهای را در استفاده از این روش تربیتی عبرت مدنظر داشته است و ضمن مروری گذرا و مفهوم عبرت درصدد بیان مهمترین اهداف عبرت آموزی قرآن کریم از قبیل: اثبات وحیانی بودن قرآن ، تقویت ایمان به توحید و یگانگی خدا ، ایمان به نصرت و یاری خداوند ، ایجاد و تقویت معادباوری ، بیداری و برانگیختن فطرت دینی افراد و نیز اثبات صحت نبوت پیامبر است. « عبرت آموزی و نقش آن در اخلاق و تربیت اسلامی از دیدگاه امام علی علیه السلام »( احمدیان احمدآبادی، اکرم و محمّد اخوان 1391 )، نویسنده در مقاله معتقد است که خداوند مهمترین منابع و عوامل هدایت انسان را در قرآن کریم، عبرت از گذشته و گذشتگان معرفی میکند و با الفاظ و عبارات گوناگون مردم را به دقت و تأمل در زندگی و سرگذشت خوبان و بدان فرا می خواند و به انسان ها سفارش می کند که به سیر و تفکر در آیات آفاقی و انفسی بپردازند و عاقبت محسنین و مفسدین را بنگرند. «عبرتآموزی در قرآن و نهج البلاغه»( علیقاسمی ، جلالی کندری و رضی بهابادی 1390)که نویسندگان در این تحقیق متذکر شدند یکی از کار آمدترین روش ها ی تربیتی روش تربیت از راه عبرت آموزی است. به دلیل ارزش والای این روش وتأثیر آن در تربیت انسان های مومن وخردمند، قرآن کریم از این روش استفاده کرده است.. تاریخ و سنن گذشتگان، شگفتی های خلقت،خصوصیات دنیا و مرگ منابعی است که در صورت توجه به آن ها، می توان به عبرت رسید . پیامدهای عبرت عبارتند از: هدایت، اعتقاد به معاد، دوستی و ولایت خدا، تقوا، تسلیم و شکر و بصیرت.
2. مفهوم شناسي عبرت
عبرت بر وزن فعله از ريشـه عـبر (ع، ب، ر) اخذ شده و از منظر اهل لغت، دال بر نفوذ و گذشتن از چيزي است (ابن فارس، 1410 ق؛ ابن منظور، 1414: 9 / 18؛ 389؛ مصطفوی، 1360: 8 / 16). در معنای همهی مشتقات این واژه _ همچون تـفسيركردن، سـنجيدن، عبوركردن، تعجب كردن، از ساحلي به ساحل ديگر گذشتن و غيره، _ نیز نوعي جريان، انتقال و نفوذ به نظر میرسد. واژهی عبرت، اسم و واژهی عبرت مصدر است. برای این دو واژه معانی متعددی ذکر شده از جمله تـدبر و نـظر، تعجب (الزبيدي، 1385ق، ج 12)؛ فیومی نیز معانی همچون اعتبار قائلشدن بـراي یک چـيز، سنجش و امتحان، اهمیتدادن و اعتبار و موعظه و تذكر، (الفيومي، 1414ق)، بیان کرده است.
عمومیترین و پرکاربردترین و عـرفيترين معناي عبرت در فارسي پند و اندرز گرفتن ميباشد كه در واقع نتيجه اين مکانیزم است. البته اين معنا به تنهايي نميتواند تمام معناي عبرت را داشته باشد، بـلكه ساير معاني و مفاهیم را تداعي کرده و ممكن است واژه عبرت براي همين جزء وضع شده باشد، ولي ساير معاني جزء لوازم اين معناست و تا آنها نباشند، اين جزء، يعني پند و اندرز محقق نخواهد شد.
در قرآن به درسها و پندهايي كه انسان از پديدهها و به ويژه حوادث گرفته و در صدد است تا با آنها زندگي خود را مديريت كند «عبرت» گفته ميشود. زيرا براي گرفتن پند و درس بايد از ظاهر آنها بگذرد و به باطن آنها كه پيام و راهنمايي است برسد. (قریشی، 1371)جـامعترين مـفهوم و تعريف اصطلاحي براي عبرت، میتواند تعريفي باشد كه راغب اصفهاني آورده است. او ميگويد: «اعتبار و عبرت اختصاص دارد بـه حـالتي كه در جريان آن معرفتي ظاهري و مـشهود، وسـيله و پلي براي درك مـعرفتي بـاطني و غـيرمشهود قرار ميگيرد». (الراغب الاصفهاني، نيز: الزبـيدي، 1385ق، ج 12) به عبارتي ديگر، انسان از امور مشهود بـه امـور نـامشـهود مـنتقل میشود. بـر اساس اين تعريف، عبرت يك نوع عمليات فكري است كه طي آن عبرت گيرنده از مقدمات حـسي مـثل ديدنيها و شنيدنيها بهره ميگيرد و با گـذر از آنها به معرفتي وراي آنها مـنتقل ميشود و به نتيجهاي منطقي و مـعقول دسـت مييابد.
بنابراین «عبرت» گذشتن از محسوسات به معقولات است؛ یعنی کسی که با دیدن اموری به نتایج عقلی در جهت خیر و صلاح میرسد و از ظواهر حوادث به ورای آنها سیر میکند و درس میگیرد و با دیدن رویدادهای روزگار از بدی بهخوبی و از زشتی به زیبایی گذر میکند، به «عبرت» دست مییابد. (دلشاد تهرانی، 1378)
3- الگوی عبرت در قرآن کریم
واژه «عبرت» و مشتقات آن هفت بار در کلام وحی آمده است؛ شش بار بهصورت اسمی (آلعمران، 13؛ یوسف، 111؛ نحل، 66؛ مومنون، 21؛ نور، 44 و نازعات، 26) و یکبار بهصورت فعل امر «اعتبروا» (حشر، 2). تامل در این آیات ماهیت عبرت و عبرت آموزی را در قرآن تشریح می کنند:
در آیات 66 سوره نحل و44 سوره نور خداوند به عجایب خلقت آفرینش اشاره می کند که در آن درس های عبرت برای پندگیرندگان می باشد. :وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِينَ (66) خداوند در این آیه به نعمت وجود چهارپایان و مخصوصاً ماده غذايى بسيار مفيدى مانند شير كه از آنها گرفته مىشود اشاره كرده مىگويد: " از درون شكم اين حيوانات از ميان غذاهاى هضم شده، و خون، شير خالص و گوارا به شما مىنوشانيم" (نحل 66). اين ماده سفیدرنگ تميز خالص، اين غذاى نیروبخش گوارا، از ميان غذاهاى هضم شده مخلوط با تفالهها، و از لابهلای خون به دست مىآيد، و اين بهراستی عجيب و مایه عبرت برای انسان های حق شنوا است، سرچشمهی آن آلوده و تنفرآميز، اما محصولش خالص و زيبا و گوارا است.
در آیه 44 سوره نور خداوند به ابعاد دیگری از شگفتی های خلقت اشاره می کند يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ (44) دراین آيه به يكى ديگر از آيات خلقت و نشانههاى عظمت پروردگار كه همان خلقت شب و روز و ویژگیهای آنها است اشاره كرده مىفرمايد: " خداوند شب و روز را دگرگون مىسازد، و در اين، عبرتى است براى صاحبان بصيرت".بدون شك - همانگونه كه علم ثابت كرده است - هم آمد و شد شب و روز و هم تغييرات تدريجى آنها براى انسان جنبه حياتى دارد؛ تابش یکنواخت آفتاب، درجه حرارت هوا را بالا مىبرد و موجودات زنده را مىسوزاند، اعصاب را خسته مىكند، اما هنگامى كه در لابهلای اين تابش پردههاى ظلمت شب قرار مىگيرد آن را کاملاً تعديل مىكند.
آیات 111 سوره یوسف و 26 نازعات انسان را دعوت به سیر و سفر در تاریخ گذشتگان می کنند .این نوع از مسافرت در حقیقت جهانگردی بیهدف نیست بلکه مفهوم پندآموزی و شناخت نشانههای الهی و آگاهی از قدرت او و بررسی حوادث تاریخی گذشتگان در نظر است. اين" سير در ارض" و مشاهده آثار گذشتگان بهترين درس را به انسان مىدهد که بر اساس سنت الهى، مجرمان پس از اصرار بر كار خود و بستن تمام درهاى هدايت به روى خويشتن، مجازاتهای الهى به سراغشان مىآيد و هيچ قدرتى قادر بر دفع آن نيست.
در سرگذشت يوسف و برادرانش درسهای بزرگ عبرت براى همه انديشمندان است: لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ». (یوسف /111 ) در داستان فوق نکتههای زیادی وجود دارد؛ از جمله: پاکدامنی حضرت یوسف و بیگناهی وی، مانند خنثی شدن مکر دشمن، رسواشدن زلیخا، دوری از شهوت و گناه، و... لذا میتوان به این نتیجه رسید که هدف قرآن از ذکر برخی ظرائف و دقائق، عبرت آموزی است.
در آیات 15 الی 26 نازعات خداوند متعال با فصاحت و بلاغت تمام سرگذشت موسی و فرعون را بیان می کند تا عبرتی برای آیندگان باشد: " هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى (15) إِذْ ناداهُ رَبُّهُ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً (16) اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى (17) فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلى أَنْ تَزَكَّى (18) وَ أَهْدِيَكَ إِلى رَبِّكَ فَتَخْشى (19)فَأَراهُ الْآيَةَ الْكُبْرى (20) فَكَذَّبَ وَ عَصى (21) ثُمَّ أَدْبَرَ يَسْعى (22) فَحَشَرَ فَنادى (23) فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى (24)فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكالَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولى (25) إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشى (26)در اين چند خط كوتاه خلاصهاى از تمام ماجراى موسى و فرعون، انگيزه رسالت، هدف رسالت، وسيله پاکسازی، چگونگى دعوت، كيفيت واكنش و عکسالعمل، چگونگى توطئه فرعون، نمونهاى از ادعاهاى پوچ و بىاساس او، و در نهايت درس عبرتى كه از آن عاید همه انسانهای بيدار مىشود منعكس شده است. هدف اصلی خداوند از بیان داستان این است که هم مشركان عرب بدانند كه افراد نيرومندتر از آنها نتوانستند در برابر خشم و عذاب الهى مقاومت كنند، و هم مؤمنان را دلگرم سازد كه از برترى نيروى ظاهرى دشمن هراسى به دل راه ندهند، چرا درهمکوبیدن آنها براى خداوند بسيار سهل و آسان است.
آیات 13 آال عمران و 2 حشر اشاره به برتری قدرت الهی در غلبه پیامبر اسلام بر قریش و یهود دارد.توجه ویژهی خداوند به اصحاب جنگ بدر و ترس افتادن در دل دشمنان، نکته ای سزاوار عبرت پذیر است که به روشنی در سوره آل عمران بیان شده است: «قَدْ کانَ لَکمْ آیةٌ فِی فِئَتَینِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ أُخْرى کافِرَةٌ یرَوْنَهُمْ مِثْلَیهِمْ رَأْی الْعَینِ وَاللَّهُ یؤَیدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یشاءُ إِنَّ فِی ذلِک لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ» دو گروهی که در میدان جنگ بدر با هم روبرو شدند، نشانه درس عبرتی برای شما بود. یک گروه در راه خدا نبرد میکردند و جمع دیگری که کافر بودند (در راه شیطان پست) در حالی که آنها گروه را با چشم خود دو برابر آنچه بودند میدیدند، در این عبرتی است برای صاحبان بصیرت(13 آل عمران ).
اين آيه در حقيقت بيان نمونهاى است از آنچه در آيات قبل آمده است و به كافران هشدار مىدهد كه به اموال و ثروت و كثرت نفرات مغرور نشوند كه سودى به حالشان ندارد، يك شاهد زنده اين موضوع جنگ بدر است، كه دشمنان اسلام با فزونى تجهيزات جنگى و نفرات و اموال، به شكست سختى مبتلا شدند: " در آن دو جمعيت (كه در ميدان جنگ بدر) با هم روبرو شدند نشانه و درس عبرتى براى شما بود" (قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا)." يك گروه در راه خدا نبرد مىكرد و گروه ديگر كافر بود" و در راه شيطان و بت (فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرى كافِرَةٌ).چرا عبرت نگيريد در حالى كه يك ارتش كوچك و تقريبا فاقد ساز و برگ جنگى اما با ايمان استوار و محكم بر ارتش كه چند برابر او بود، از نظر وسايل جنگى و تعداد نفرات، پيروز گشت، اگر تنها فزونى نفرات و امكانات مىتوانست كارگشا باشد، بايد در جنگ بدر ظاهر شده باشد، در حالى كه نتيجه معكوس بود، سپس مىافزايد:" آنها (مشركان) اين گروه (مؤمنان) را با چشم خود دو برابر آنچه بودند مشاهده مىكردند" (يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ).
نمونهی دیگر برخی آیات سوره حشر است که در آن غزوه بنی النضیر و توطئه یهودیان علیه مسلمین بیان شده است. این داستان حکایتگر برخورد لشکر اسلام با یهود و شکست آنها در مقابل مسلمانان را مورد اشاره قرار داده است: هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ او كسى است كه براى اولين بار كافرانى از اهل كتاب را از ديارشان بيرون كرد با اينكه شما احتمالش را هم نمىداديد و مىپنداشتيد دژهاى محكمى كه دارند جلوگير هر دشمن و مانع آن مىشود كه خدا به ايشان دست يابد ولى عذاب خداى تعالى از راهى كه به فكرشان نمىرسيد به سراغشان رفت و خدا رعب و وحشت بر دلهايشان بيفكند چنان كه خانههاى خود را به دست خود و به دست مؤمنين خراب كردند، پس اى صاحبان بصيرت عبرت بگيريد(حشر 2).
4-مکانیزم عبرت آموزی در قرآن کریم
آن چه که از مفهوم عبرت در آیات قرآن بر میآید این است که عبرت از اشیای پیرامون و همچنین رفتار انسانها حاصل میشود یعنی با مشاهده پدیدههای طبیعت و رفتار اجتماعی - سیاسی انسانها میتوان قوانینی استنباط کرد و بر اساس آن خیر و صلاح جامعه را معین نمود. در آیات 66 سوره نحل و 21 مومنون و 44 نور تدبر در پدیدههای هستی، انسان را به خداشناسی و درک صفات خداوند از جمله قدرت، علم و حکمت او میکند. در آیات 13 آلعمران و 2 حشر و 26 نازعات غلبه اراده و قدرت الهی بر کافران و حمایت پنهان خداوند از مومنین اشاره میشود. تمام این آیات گویای این است که جهان هستی با تدبیر الهی اداره میشود و اراده خداوند برتر از همه قوانین هستی است و خداوند حکیم و علیم و تواناست.
نکته مهم اینکه خداوند تبارک و تعالی در معرفی کسانی که توانایی عبرت پذیری از رخدادهای جهان را دارند، به حق شنوایان اشاره میکند؛ زیرا آنان به سبب محافظت از فطرت و عقل سالم خویش، این امکان را یافتهاند که از حوادث و رخدادها برای دستیابی به مسیر کمالی و اصلاح خطاها و اشتباهات بهره گیرند. انسان بهرهمند از نفخه الهی، دادههای درونی فطری دارد که وقتی در برابر واقعیتهای محیطی بیرونی قرار گیرد با سنجشگری خرد به تعیین میرسد و موجبات درک حقایق هستی برای او فراهم میشود و او را نسبت به حق شنوا و بینا میکند.
الگوریتم عبرت زمانی برای انسان میتواند کارآمد باشد که شباهتها و اشتراکات را بررسی و تحلیل کرده و زندگی فعلی خود را با گذشته خویش و نیز با دیگر افراد بررسی و مقایسه کند، کنشها و پیامدها را تحلیل کرده و نهایتاً به علل، تحلیل و کشف رابطه بپردازد. در این تحلیل و بررسی به فرصتها، تهدیدها و نقاط قوت و ضعف خویش درگذشته و حال پی میبرد و بدین ترتیب به یک جمعبندی و الگوریتم دستیافته که میتواند مکانیزم عبرت را برای خود ترسیم کند.
البته زمانی این مکانیزم میتواند اثر بگذارد که بر پایه خردمندی وتقوا و خشیت باشد . خردمندی كه در واقع بهترين خصلت انسان و ملاك برتري او بر سایر مخلوقات خداوند تبارکوتعالی است، به صور مختلفي در آیات قرآن مورد اشاره قـرار گـرفته است. گاهي مواقع از عضو فيزيكي كه ابزار و مركز درك و فهم آدمی میباشد، سخن به میان آورده است: «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَي لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ...» (ق، 37)، كه قلب در اينجا به معني دل و مركز درك و فهم انسان است، و گاهی تـعقل: «کـَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلونَ» (بقره، 242)، و تفكر: «... كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكمْ تَتَفَكرُونَ» (بقره، 266 )، و تدبر: «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتهِ وَلِيَتذَكَّرَ أُوْلوا الْأَلْبابِ» (ص، 29) را به انسان نسبت ميدهد، و در مواردي انـسانها را بـر عـدم بهرهگيري از اين قوه توبيخ ميكند: «أَفـَلَا يَتـَدَبَّرُونَ الْقـُرْآنَ أَمْ عَلَي قُلُوبٍ أَقْفَالُها (محمد، 24)؛ آيا به آيات قرآن نميانديشند يا [مگر] بر دلهایشان قفلهايي نهاده شده است»، و نيز: «أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا في أَنفُسِهِمْ...» (روم، 8). تمام آیاتی که ذکر شد وجود قدرت عقل را در بشر بیان میکند كه كار آن درك، فهم، انديشه و سـنجش و ارزيابـي امور میباشد.
خشیت هم از واژگانی است که در قرآن يكي از ويژگيهاي اهل عبرت محسوب شده است در آیهی: «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّمن يَخـشَي» (نـازعات، 26). خـشيت در معنای ترس وخوف شديد استعمال شده است. راغب نیز این واژه را ترسی همراه با تعظيم معنا میکند و متذکر میشود این نوع از ترس در بیشتر موارد با علم بـه چيزي كه از آن ميترسد همراه است لذا میبینیم که در آيه «... إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عـِبَادِهِ الْعـُلَمَاء إِن اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ» (فاطر، 28)، خشيت منحصر به عالمان است (الراغب الاصفهاني 1412)، از آن جهت که علما در مقایسه با دیگران اطلاعات بسیاری دارند. در واقع خشیت نوعی بیم و خوف توأم با معرفت از کسی است که به او خشیت ابراز می شود و نیز آگاهی به نقصان بنده و قصور بندگی، یا گمان ترک ادب عبودیت یا اخلال در انجام دادن واجبی از واجبات. به عبارت دیگر، خشیت تألمِ قلب است به سبب این که انتظار امر مکروهی را می کشد که در آینده رخ خواهد داد، که گاه ناشی از کثرت گناهان بنده است و گاه ناشی از آگاهی وی به جلال و عظمت الهی. بنابراین خشیت نوعی خوف خاص است.
به طور خلاصه الگوریتم عبرت، پس از پرورش خردمندی و تقوا ایفای نقش کرده و محسوسات معنا پیدا میکند و حالتی در انسان پدید میآید که بتواند از ظواهر عبور کرده و به بواطن و معانی بلند و کشف حقایق دست یابد و ماحصل و نتیجه آن، رسیدن به شناخت و آگاهی و بصیرت است. و این شناخت و بینش، میتواند ارزشها و ضدارزشها را برایش روشن ساخته و باعث تغییر روبهرشد بینش، انگیزش و کنش او گردد.
5- دلالت های تربیتی الگوی عبرت آموزی در قرآن
انسان بسان دیگر موجودات جهان از آغاز پیدایش پیوسته از نقص به سوی کمال در حرکت است. این سیر کمالی انسان به حکم حرکت جوهری تکاملی تکوینی است که به صورت قهری انجام می گیرد. فرآیند سیر کمالی انسان اگر درست جهت دهی شود و او را به سوی فضیلت های انسانی رهنمون گردد، از آن با عنوان «تربیت» یاد می شود. در واقع تربیت را می توان، فرآیند تکامل انسان در جهت فضایل اخلاقی برای رسیدن به کمال دانست. در تحلیل تربیت و چگونگی رسیدن انسان به کمال که نتیجه آن صدور منش و رفتار سالم از او می باشد، توجه به مراحل صدور رفتار و عوامل پیدایش منش در انسان، امری بایستنی است. با اندکی تامل میتوان دریافت که منش و رفتار تابع بینش های و گرایش هایی است که در او پدید می آید.لذا در بحث دلالت های تربیتی عبرت باید اثر گذاری آن بر سه اصل بینش ،نگرش و منش توامان مد نظر قرار گیرد.
5-1- تاثیر الگوی عبرت آموزی قرآن بر بینش انسان
در شکل گیری بینش انسان ها هم عوامل داخلی موثرند و هم عوامل بیرونی؛ مقصود از عوامل بیرونی هر گونه کنشهایی است که از محیط بیرونی بر ادراکات انسانی اثر گذاشته و مفاهیم تصوری و تصدیقی او را شکل میدهد. این کنشها مجموعه ای از افراد اعم از خانواده و جامعه و محیط زیست، اعم از موجودات جاندار و غیر جاندار میباشد که بر روی دستگاه ادراکی اثر می گذارد و به دنبال آن انسان، مجموعه ای از واکنش ها را از خود بروز میدهددر آیات عبرت که بررسی شد به نقش این عوامل بیرونی در شکل گیری بینش انسان تاکید شده بود و لذا بررسی این آیات موجب تعالی نگرش انسان به خود و جهان پیرامون می شود که به برخی از آنها اشاره می شود :
5-1-1- خدا تنها خالق و کارگردان جهان هستی است .(هستی شناسی)
این اصل اشاره به توحید در خالقیت و ربوبیت خداوند متعال دارد .البته در قرآن اصلا کلمه توحید به کار نرفته است. آنچه قرآن به عنوان اصل مطرح میکند این است که باید معتقد باشیم که جز اله واحدی نیست: وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ...)(بقره، 163) خداوند در آیات مختلف به شگفتیهای آفرینش و قدرتاش اشاره میکند. از جمله، حرکت ابرها و پیوند آنها، بارش باران و تگرگ، و تغییر شب و روز.( أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجي سَحاباً ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكاماً فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فيها مِنْ بَرَدٍ فَيُصيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشاءُ يَكادُ سَنا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ )(نور، 43) «آيا نديدى كه خداوند ابرهايى را به آرامى مىراند، سپس ميان آنها پيوند مىدهد، و بعد آن را متراكم مىسازد؟! در اين حال، دانههاى باران را مىبينى كه از لابهلاى آن خارج مىشود و از آسمان- از كوههايى كه در آن است [ابرهايى كه همچون كوهها انباشته شدهاند]- دانههاى تگرگ نازل مىكند، و هر كس را بخواهد بوسيله آن زيان مىرساند، و از هر كس بخواهد اين زيان را برطرف مىكند نزديك است درخشندگى برق آن (ابرها) چشمها را ببرد!» این آیات به قدرت بیپایان خداوند در خلق و تغییر جهان اشاره دارند.
در آیات دیگری تأکید بر این دارد که انسان در خلقت موجودات تفکر کند تا نشانه های تدبیر حکیمانه الهی را ببیند. از جمله در آیه (وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقيكُمْ مِمَّا في بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبينَ ((مؤمنون، 66)که در این آیه میخواهد نشان دهد که همان خدایی که میتواند شیر خالص را از میان فضولات و خون جدا کند، میتواند مردگان را نیز زنده کند و از زمین بیرون آورد، بدون اینکه بدنهایشان با هم مخلوط شود.( وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ قَديرٌ)(نحل، 70) «خداوند شما را آفريد سپس شما را مىميراند بعضى از شما به نامطلوبترين سنين بالاى عمر مىرسند، تا بعد از علم و آگاهى، چيزى ندانند (و همه چيز را فراموش كنند) خداوند دانا و تواناست!»
تدبیر خداوند برای انسان با تصرف در دیدگان یا قلوب مؤمنان است که به یاری آنها خواهد آمد تا بر کافران و یا مشکلات زندگی غلبه کنند. آیات 13 آل عمران و 2 حشر نشان میدهد که خداوند میتواند لشکرهای نامرئی خود را به کمک مؤمنان بفرستد و پیروزی را برای آنان تضمین کند.
نتیجه اصل توحید درخالقیت و ربوبیت برای انسان توحید در عبادت است :(وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت ...)(نحل، 36)« ما در هر امتى رسولى برانگيختيم كه: خداى يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد.» این سرلوحه دعوت همهی انبیاست. پرستش الله و اجتناب از طاغوت.(مصباح یزدی، 1389: 36)
5-1-2- حقیقت وجود انسان روح الهی است (انسان شناسی)
حقیقت آدمی و آنچه به سبب آن بر سایر حیوانات ترجیح دارد همان«نفس» است که از جنس ملائکه مقدس است. و«بدن» امری است عاریتی، و حکم مرکب از برای نفس دارد که بدان مرکب سوار شده و از عالم اصلی و مواطن حقیقی به این دنیا آمده، تا برای خود تجارتی کند و سودی اندوزد، و خود را به انواع کمالات بیاراید، و اکتساب صفات حمیده و اخلاق پسندیده نماید، و باز مراجعت به وطن خود نماید. یا هر بدنی حکم شهری را دارد آفرینش، که پادشاه کشور هستی که حضرت آفریدگار است، هر بدنی را«اقطاع» روحی که از زادگاه عالم تجرد است مقرر فرموده تا از منافع و مداخل آن شهر تهیه خود را دیده، و مسافرت به عال قدس کند و سزاوار خلوتخانه انس گردد. و در این بدن شریک است با سایر حیوانات، زیرا هر حیوانی را نیز بدنی است محسوس و مشاهد، مرکب از دست، پا، چشم، گوش، و سایر اعضا. به این سبب بر هیچ حیوانی فضیلتی ندارد، و آنچه باعث افضلیت آدمی بر سایر حیوانات میشود آن جزء نیست. و بدان که بدن، امری فانی و بی بقا است که بعد از مرگ از هم ریخته و اجزای آن از یکدیگر متفرق میگردد و فاسد میشود، تا باز به امر پروردگار تعالی، اجزاء آن مجتمع شود، و به جهت ثواب و حساب و عقاب زنده کرده شود.
«نفس» امری است باقی، که اصلا و مطلقا بر آن فنایی نیست، و بعد از مفارقت آن از بدن و خرابی تن، از برای آن خرابی و فنائی نیست و نخواهد بود. و این روست که خداوند میفرماید:( وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون)(آل عمران، 169)« (اى پيامبر!) هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.» و دیگر میفرماید:( ارْجِعي إِلى رَبِّك ...)(فجر، 28)« ای نفس، رجوع و بازگشت کن به نزد پروردگارت همچنان که در اوّل از نزد او آمدی» و نیز از همین روست که پیغمبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در روز بدر به شهدای بدر ندا فرمود:« هل وجدتم ما وعدكم ربكم حقا؛ (مجلسی، 1403ق: 65/ 1) ای کشتهشدگان در راه خدا آیا آنچه را که پروردگار شما به شما وعده داده بود را حق و راست یافتید؟» آنگاه بعضی از اصحاب عرض کردند: یا رسول الله ایشان مردهاند چگونه ایشان را صدا میزنی؟ حضرت فرمود: ایشان از شما شنواتر و فهم و ادراکشان از شما بیشتر است. و روشن است که شنیدن در آن وقت نه به همان بدنی بود که در صحرای بدر افتاده بود، بلکه به نفس مجرده باقیه بود. (نراقی، 1387: 25-26)
5-1-3- هدف غایی خلقت انسان و جهان تقرب به خداست.(غایت شناسی)
خداوند حکیم است و «حكمت» از شؤون عليم بودن و مريد بودن است و مبيّن اصل «علّت غایى» براى جهان مىباشد. لازمه حكمت و عنايت حق اين است كه جهان هستى، غايت و معنى داشته باشد.قرآن کریم از زبان مؤمنین میگوید: «خدايا نه تنها وجود ما باطل آفريده نشده، بلكه عالم هم باطل آفريده نشده است»( الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ)(آل عمران، 191)اين طور به نظر مىرسد كه قرآن مىخواهد اين درس را به ما بدهد كه اگر شما در درون اشياء و به خصوص انسان مطالعه كنيد و استعدادهاى انسان را تحت نظر بگيريد، مىبينيد كه اگر پايان هستىِ اين موجود در همين جا باشد و با همين مردن تمام و نيست و نابود شود، اين خلقت عبث و بيهوده است (مطهری، بیتا: 4/ 588) زیرا انسانى كه به زندگى دنيا قدم نهاده، دنيايى كه دنبال آن مرگ است، ناچار عملى و يا به عبارتى اعمالى دارد كه آن اعمال هم يا خوب است يا بد ممكن نيست عمل او يكى از اين دو صفت را نداشته باشد، و از سوى ديگر به حسب فطرت مجهز به جهازى معنوى و عقلايى است، كه اگر عوارض سويى در كار نباشد او را به سوى عمل نيك سوق مىدهد، و بسيار اندكند افرادى كه اعمالشان متصف به يكى از دو صفت نيك و بد نباشد و اگر باشد در بين اطفال و ديوانگان و ساير مهجورين است. و آن صفتى كه بر وجود هر چيزى مترتب مىشود، و در غالب افراد سريان دارد، غايت و هدف آن موجود به شمار مىرود، هدفى كه منظور آفريننده آن از پديد آوردن آن همان صفت است، مثل حيات نباتى فلان درخت كه غالبا منتهى مىشود به بار دادن درخت، پس فلان ميوه كه بار آن درخت است هدف و غايت هستى آن درخت محسوب مىشود، و معلوم مىشود منظور از خلقت آن درخت همان ميوه بوده، و همچنين حسن عمل و صلاح آن، غايت و هدف از خلقت انسان است، و اين نيز معلوم است كه صلاح و حسن عمل اگر مطلوب است براى خودش مطلوب نيست، بلكه بدين جهت مطلوب است كه در به هدف رسيدن موجودى ديگر دخالت دارد. آنچه مطلوب بالذات است حيات طيبهاى است كه با هيچ نقصى آميخته نيست، و در معرض لغو و تاثيم قرار نمىگيرد. (طباطبایی، 1374: 19/ 587)
از مهمترين پرسشهایی كه هر كس از خود مىكند اين است كه« ما براى چه آفريده شدهايم»؟ و «هدف آفرينش انسانها و آمدن به اين جهان چيست»؟قرآن کریم تعبیرهای مختلفی دربارهی هدف آفرینش انسان آمده است.
الف) حسن عمل(ملک، 2)( الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُور)« آن كس كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مىكنيد، و او شكستناپذير و بخشنده است.»
ب) علم و آگاهی از قدرت وعلم خداوند(طلاق، 12)( اللَّهُ الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً)« خداوند همان كسى است كه هفت آسمان را آفريد، و از زمين نيز همانند آنها را فرمان او در ميان آنها پيوسته فرود مىآيد تا بدانيد خداوند بر هر چيز تواناست و اينكه علم او به همه چيز احاطه دارد.»
ج) رحمت الهی(هود، 118-119)( وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفينَ* إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعين)«و اگر پروردگارت مىخواست، همه مردم را يك امّت (بدون هيچ گونه اختلاف) قرار مىداد ولى آنها همواره مختلفند. مگر كسى را كه پروردگارت رحم كند! و براى همين (پذيرش رحمت) آنها را آفريد! و فرمان پروردگارت قطعى شده كه: جهنّم را از همه (سركشان و طاغيان) جنّ و انس پر خواهم كرد.»
د) عبودیت و بندگی(ذاریات، 56)( وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ)« من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند).»
اندكى تأمل در مفهوم اين آيات، و آنچه مشابه آن است، نشان مىدهد كه هيچ تضاد و اختلافى در ميان آنها نيست، در واقع بعضى هدف مقدماتى، بعضى متوسط و بعضى هدف نهايىاند و بعضى نتيجه آن هدف اصلى همان«عبوديت» است كه در آيات مورد بحث به آن اشاره شده، و مسئله«علم و دانش» و«امتحان و آزمايش» اهدافى هستند كه در مسير عبوديت قرار مىگيرند، و«رحمت واسعه خداوند» نتيجه اين عبوديت است.(مکارم شیرازی و همکاران، 1374: 22/ 387)
5-2- تاثیر الگوی عبرت آموزی قرآن بر گرایش انسان
انگیزش انسانها تابع نوع نگرش آنها به خود و جهان پیرامون است وقتی بینش انسان مومن نسبت به عالم هستی تغییر کرد طبیعتاً گرایش و انگیزش او نسبت به موضوعات، متفاوت خواهد بود. انگیزش از حس نیاز انسانها برمیخیزد و وقتی انسان مومن خداوند را خالق و تدبیر کننده جهان هستی بداند ذاتا گرایش به سوی خداوند خواهد داشت .مهمترین گرایشهای انسان مومن ا میتوان به شرح زیر طبق آیات و روایات تبیین کرد:
یکی دیگر از مراتب توحید، توحید در الوهیت و معبودیت است، یعنی کسی جز الله سزاوار سرزنش نیست. همان مفهوم که«لا اله الا الله» است. معبودی جز الله نیست. این هم نتیجهی طبیعی همان اعتقادات قلبی است، وقتی هتی ما از الله است، اختیار وجود ما هم به دست اوست، تأثیر استقلالی در جهان از اوست، حق فرمان دادن و قانون وضع کردن هم منحصر به اوست دیگر جای پرستش برای کس دیگری باقی نمیماند، باید فقط او را پرستید، چون پرستیدن در واقع اظهار بندگی کردن و خود را در اختیار کسی قرار دادن بی چون و چرا است و اظهار این که من مال تو هستم، یعنی بندگی همین معنا را افاده میکند، چنین امری نسبت به کسی سزاوار است که او واقعا مالک باشد. به عبارت دیگر الوهیت نتیجهی اعتقاد به ربوبیّت است، انسان کسی را پرستش میکند که معتقد باشد آن کس یک نوع آقایی بر او دارد، وقتی ربوبیّت تکوینی و تشریعی الله ثابت شد، نتیجهی طبیعی آن این است که کسی جز او هم پرستش نشود. (مصباح یزدی، 1389: 59)
عبودیت در قرآن به معنای اظهار آخرین درجهی خضوع در برابر معبود است.عبودیت پذیرش صرف قلبی نسبت به خدا نیست بلکه بندگی و سرسپردگی مطلق به خدوند است .برخی افراد، وقتی به سوی خدا و رسولش دعوت میشوند تا میان آنها حکم کند، از پذیرش آن سرباز میزنند و اعراض میکنند. این افراد به دلایل مختلف از جمله داشتن نفاق، شک، یا ترس از ظلم، از پذیرش حکم خدا و رسول خودداری میکنند. قرآن این افراد را ظالم و ستمکار معرفی میکند و تأکید دارد که ایمان واقعی با اقرار به اطاعت و تسلیم در برابر حکم خدا و رسول همراه است.
تزکیه نفس یعنی گرایش به رشد نفس و رسیدن به مقامهای معنوی، خدایی شدن و متخلق به اخلاق الهی شدن. «تزكيه» مشتقّ از: «زكا- يزكو- زكاة» است. و در بردارنده دو معنى است: اوّل: طهارت، دوّم: تعالى و رشد.(راغب اصفهانی، 1374: 2/ 145؛ مکارم شیرازی و همکارن، 1374: 1/ 512) تزكيه و تهذيب نفسانى و صفا و طهارت قلبى مقدمه هر نوع كمال و وارستگى است و از همين جهت هم قرآن، در سوره تغابن آيه 11 مىفرمايد: (وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ...)« و هر كس به خدا ايمان آورد، خداوند قلبش را هدايت مىكند.» و يا در سوره طلاق آيه 11 در ادامه همين بحث مىآورد:( وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقا)« و هر كس به خدا ايمان آورده و اعمال صالح انجام دهد، او را در باغهايى از بهشت وارد سازد كه از زير (درختانش) نهرها جارى است، جاودانه در آن مىمانند، و خداوند روزى نيكويى براى او قرار داده است.»
نفس بشرى طبيعتا مستعدّ آن است كه دنبال ارتکاب گناه و ترک فرمان خدا برود و زمینهی گناه و بیقانونی را در خود و دیگران فراهم کند و خود و دیگران را پليد و آلوده گرداند. در عين حال، استعداد تقوا و پرهيزكارى را نيز دارد و مىتواند كه آنرا پالایش و پاک و پاكيزه گرداند. اين مسئوليت انسان است كه با استفاده از عقل و اراده خويش يكى از آن دو راه را انتخاب كند: راه پاكى و رشد و تعالى، يا بيراهه آلودگى و ركود و عقبماندگى. در اين مورد ترديدى وجود ندارد كه هرگاه راه تزكيه را در پيش بگيرد، در واقع در مسير سعادت و رستگارى گام نهاده است. (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى)(اعلی، 14) همچنين خداوند متعال در مورد انسان، وقتى كه روز قيامت در محضر كردگار حاضر مىشود، مىفرمايد: (وَ مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى* جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ ذلِكَ جَزاءُ مَنْ تَزَكَّى)(طه، 75-76)« هر كس با ايمان و عمل صالح به نزد پروردگار برود، چنان كسانى داراى مراتب والايند. باغهاى (بهشت) جاويد است (كه جاى ماندگارى است و) از زير (قصرها و درختان) آن جويبارهايى جارى است؛ جاودانه در آن مىمانند، و اين پاداش كسى است كه (با ايمان و اطاعت) خود را پاكيزه دارد (و در مسير رشد قرار دهد).»
5-2-3- پذیرش آزمون و ابتلائات الهی
امتحانهاى الهى براى اين جهت است كه انسان در خلال آن گرفتاريها رشد کرده و به کمال برسد. گرفتارىِ در نعمت يك جور گرفتارى است و گرفتارى در نقمت جور ديگر است. همه چيز براى اين است كه انسان گرفتار آن شود و خود را از آن آزاد كند. انسان در دنيا نيامده كه از كنار نعمتها و از كنار بلاها و گرفتاريها بگذرد، بلكه آمده است در درياى نعمتها و در درياى گرفتاريها خودش را بيندازد و سالم بيرون بيايد. اميرالمؤمنين(عليه السلام)فرموده است.« الدنيا دار ممر لا دار مقر و الناس فيها رجلان رجل باع فيها نفسه فأوبقها و رجل ابتاع نفسه فأعتقها؛(شریف الرضی، 1400ق: 5/ 341) دنيا عبورگاه است نه قرارگاه، هر كسى كه مىآيد بالاخره از اينجا مىگذرد و مردم در دنيا دو گروهند. يك گروه در اين بازار خودشان را مىفروشند و هلاك مىكنند، حال يا در بازار نعمتها و يا در بازار نقمتها، و گروهى ديگر در اين بازار خودشان را مىخرند و آزاد مىكنند. ولى همه به اين بازار مىآيند و همه بايد در اين بازار بيايند، تا كه خودش را در اينجا بخرد و آزاد كند و كه خودش را در اينجا بفروشد و هلاك كند.
خداوند متعال در قرآن آن جنبه دشمنى و خطر برخى از همسران و فرزندان را يادآورى كرده و میفرماید:(... إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ ...)(تغابن، 14) و بعد جنبه امتحان بودن و «لابدّ منه» بودن آنها را بيان میکند.(ِنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَة ...)(تغابن، 15) اينها مايههاى امتحان شما هستند، مايه امتحان بودن مستحق ملامت نيست، به شما بستگى دارد كه از اين امتحان چگونه بيرون بياييد. مانند حضرت ايوب(علیه السلام) که سرگذشتى غمانگيز، و در عين حال پرشكوه و با ابهت دارد، صبر و شكيبايى او مخصوصًا در برابر حوادث ناگوار عجيب بود، به گونهاى كه«صبر ايوب» يك ضرب المثل قديمى است. قرآن کریم به صورت ویژه به مرحله نجات و پيروزى او بر مشكلات و بدست آوردن مواهب از دست رفته اشاره مىكند، تا درسى باشد براى همه مؤمنان در هر عصر و زمان كه در كام مشكلات فرو مىروند، بخصوص مؤمنان مكه كه به هنگام نزول اين آيات، سخت در محاصره دشمن بودند، مىفرمايد:«به ياد آور ايوب را هنگامى كه پروردگار خود را خواند و عرضه داشت ناراحتى و درد و بيمارى و مشكلات و گرفتارى به من روى آورده است، و تو رحم کنندهترین رحم کنندگانی.( وَ أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ)(انبیاء، 83)
5-2-4- پذیرش خواست الهی(قضا و قدر)
پذیرش خواست الهی به معنای این است که انسان در مواجهه با مقدرات و افعال الهی، خود را با آن هماهنگ کند و در برابر آن مقاومت نکند، بلکه با توکل و ایمان، خود را به اراده الهی بسپارد. این مفهوم در زندگی روزمره میتواند به صورت پذیرش سرنوشت، تلاش برای رسیدن به اهداف مطابق با ارزشهای اسلامی، و اعتماد به حکمت و رحمت خداوند تجلی پیدا کند.
اعتقاد به قضا و قدر از نظر جهانبيني الهي در ايجاد اميد و نشاط فعاليّت و اعتماد به نتيجه گرفتن از سعي و عمل اثر خارقالعادهاي دارد، برخلاف جهانبيني مادّي كه فاقد اين مزيت است. كسي كه تنها عامل مادّي و محسوس را مشاهده مينمايد گمان ميكند سبب، منحصر به همين امور مادي است. غافل از اينكه هزاران علل و اسبابي ديگر نيز ممكن است به حكم قضا و قدر الهي در كار باشند و آنگاه كه آن علل و اسباب پا به ميان گذاشتند، اسباب و علل مادّي را خنثي و بياثر ميكنند. در قرآنكريم به بياني بليغتر و رساتر از آنچه در زبان اخبار و احاديث آمده ست بيان شده است. در جريان جنگ بدر ميفرمايد: ( وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا وَإِلَي اللّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ)(انفال، 44)« و آنگاه كه چون با هم برخورد كرديد، آنان را در ديدگان شما اندك جلوه داد و شما را [نيز] در ديدگاه آنان كمنمودار ساخت تا خداوند كاري را كه انجامشدني بود تحقّق بخشيد، و كارها به سوي خدا بازگردانده ميشود.»
5-2-5- پذیرش اختلاف و تفاوت ها
قرآن کریم به موضوع پذیرش تفاوت و اختلاف در میان انسانها پرداخته و این موضوع را از جنبههای مختلفی بررسی کرده است. قرآن کریم دربارهی اختلاف زبانها و رنگها میفرماید:(وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمين)(روم،22)« و از آيات او آفرينش آسمانها و زمين، و تفاوت زبانها و رنگهاى شماست در اين نشانههايى است براى عالمان.» بى شك زندگى اجتماعى بشر بدون« شناخت افراد و اشخاص» ممكن نيست كه اگر يك روز همه انسانها يك شكل و يك قيافه و داراى يك قد و قواره باشند در همان يك روز شيرازه زندگى آنها بهم مىريزد، نه پدر و فرزند و همسر از بيگانه شناخته مىشوند، و نه مجرم از بيگناه، بدهكار از طلبكار، فرمانده از فرمانبر و رئيس از مرءوس، و ميزبان از مهمان، دوست از دشمن شناخته نمىشود و چه جنجال عجيبى بر پا خواهد شد! اتفاقا گاهى اين مساله در مورد برادران دوقلو كه از هر نظر شباهت با هم دارند پيش مىآيد و چه مشكلاتى در برخورد مردم و مناسبات با آنها روى مىدهد تا آنجا كه شنيدهايم گاهى يكى از برادران دو قلوى همرنگ و هم شكل، بيمار بوده و مادر دارو را به ديگرى داده است! بنابراین براى سازمان يافتن اجتماع بشر خداوند صداها و رنگها را مختلف قرار داده است.(مکارم شیرازی و همکاران، 1374: 16/ 393)
به گفته فخر رازى در ذيل آيه مورد بحث، شناسایى انسان نسبت به انسان يا بايد از طريق (چشم) حاصل شود، يا به وسيله (گوش) خداوند براى تشخيص (چشم) رنگها و صورتها و شكلها را مختلف آفريده. و براى تشخيص (گوش) اختلاف آوازها و آهنگهاى صدا را ايجاد كرده است. به طورى كه در تمام جهان نمىتوان دو انسان را پيدا كرد كه از نظر چهره و آهنگ صدا از تمام جهات يكسان باشند. يعنى صورت انسان كه عضو كوچكى است، و آهنگ صداى انسان كه موضوع سادهاى است به قدرت پروردگار به ميلياردها شكل مختلف در مىآيد و اين از آيات عظمت او است.(فخرالدین رازی، 1420: 25/ 93)
. اين موضوع را بايد يادآورى كرد كه يك جامعه همانند يك پيكر انسان، نياز به بافتها و عضلات و سلولهاى گوناگون دارد، يعنى همانطور كه اگر يك بدن، تمام از سلولهاى ظريف همانند سلولهاى چشم و مغز ساخته شده باشد دوام ندارد، و يا اگر تمام سلولهاى آن خشن و غير قابل انعطاف همانند سلولهاى استخوانى باشند كارايى كافى براى وظائف مختلف نخواهد داشت، بلكه بايد از سلولهاى گوناگونى كه يكى وظيفه تفكر و ديگرى مشاهده و ديگرى شنيدن و ديگرى سخن گفتن را عهدهدار شوند تشكيل شده باشد، همچنين براى به وجود آمدن يك« جامعه كامل» نياز به استعدادها و ذوقها و ساختمانهاى مختلف بدنى و فكرى است، اما نه به اين معنى كه بعضى از اعضاء پيكر اجتماع در محروميت بسر برند و يا خدمات آنها كوچك شمرده شود و يا تحقير گردند، همانطور كه سلولهاى بدن با تمام تفاوتى كه دارند همگى از غذا و هوا و ساير نيازمندىها به مقدار لازم بهره مىگيرند. و به عبارت ديگر تفاوت ساختمان روحى و جسمى در آن قسمتهايى كه طبيعى است (نه ظالمانه و تحميلى) مقتضاى«حكمت» پروردگار است و عدالت هيچگاه نمىتواند از حكمت جدا باشد، به عنوان مثال اگر تمام سلولهاى بدن انسان يك نواخت آفريده مىشد، دور از حكمت بود، و عدالت به معنى قرار دادن هر چيز در محل مناسب خود نيز در آن وجود نداشت، همچنين اگر يك روز تمام مردم جامعه مثل هم فكر كنند و استعداد همانندى داشته باشند در همان يك روز وضع جامعه به كلى درهم مىريزد. بنا بر اين آنچه در آيه فوق در باره اختلاف ساختمان زن و مرد آمده در واقع اشارهاى از همين موضوع است زيرا بديهى است كه اگر تمام افراد بشر، مرد و يا همه زن باشند، نسل بشر به زودى منقرض مىشود علاوه بر اينكه قسمت مهمى از لذات مشروع بشر از ميان مىرود، حال اگر جمعى ايراد كنند كه چرا بعضى زن و بعضى مرد آفريده شدهاند و اين چگونه با عدالت پروردگار مىسازد، مسلم است كه اين ايراد منطقى نخواهد بود، زيرا آنها به حكمت آن نينديشيدهاند.(مکارم شیرازی و همکاران، 1374: 3/ 363) شهید مطهری گفتهاند: راز تفاوتها يك كلمه است.« تفاوت موجودات، ذاتى آنها مىباشد و لازمه نظام علت و معلول است.»(مطهری، بیتا: 1/ 126)
5-3-تاثیر الگوی عبرت آموزی قرآن بر رفتار انسان
رفتار جلوه اصلی شخصیت انسان هاست و شخصیت تابعی از نگرشها و گرایشهای ذاتی انسانهاست وقتی نگرش و گرایش ذاتی انسان به سوی ارزشهای الهی شد طبیعتاً رفتار انسان رنگ و بوی الهی به خود میگیرد .هر انسان از زمانی که متولد میشود نسبت به جهان پیرامون کنش و واکنشهایی خواهد داشت اولین کنش و واکنش گرفتن پستان مادر و مکیدن آن است تا زمانی که بزرگ میشود و باید رفتارهای مناسب با خانواده و اجتماع در زمینه های مختلف داشته باشد. رشد بینش و گرایش رفتارهای انسان را متعالی خواهد کرد و انسان را به سوی رفتارهای اخلاقی الوهی نزدیک خواهد کرد. شاخصهای مهم رفتار یک انسان مومن را با توجه به آیات قرآن و روایات میتوان به شرح زیر تبیین کرد:
«توکل به خدا» به معنای اعتماد و تکیه کردن بر خداوند در همه امور زندگی است. این اصطلاح نشان دهنده ایمان و اطمینان به حکمت و رحمت الهی است و به این معناست که فرد در تمامی شرایط، خوب یا بد، به خداوند اعتماد دارد و کارها و تصمیمات خود را با این باور که خداوند بهترین مسیر را برای او تعیین میکند، پیش میبرد. . انسان متوکّل به درگاه حقّ، ترس از مصیبت و مشکلات فرا رو ندارد و بر این باور است که هيچ كس هيچ حول و قوهاى جز بوسيله خدا ندارد. و ایمان دارد که (...فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعا)(نساء، 139)« عزت همهاش مال خداست.» با ذخیره ایمانی خویش اين در و آن در نمىزند، و میداند که كه خدا ضامن روزى است. پس او برای برطرف کردن نیازهایش حیا میکند که در خانه هر كس و ناكس را بكوبد، و ايمان دارد كه پروردگارش به آنچه كه در دل نهفته دارد عالم است. و به آنچه كه مىگويد شنواست و به آنچه كه مىكند بصير است، و بر او هيچ چيز نه در آسمانها و نه در زمين پوشيده نيست. (طباطبایی، 1374ش، ج11، ص377) رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودهاند:« من أحب أن يكون أقوى الناس فليتوكل على الله؛ (مجلسی، 1403ق، ج68، ص98) كسي كه دوست دارد نيرومندترين مردم باشد پس توكل بر خدا كند.»
توكّل نبايد از كار و كسب و حركت و تحصيل معاش مانع گردد. زيرا خداوند فرموده است:(... فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ)(آل عمران، 159)« و چون [بر اساس مشاوره] تصميم گرفتى، [نگران مباش] بر خدا توكل كن، كه خدا توكل كنندگان را دوست دارد.» انسان متقى گمان نكند كه از زندگى خويش محروم خواهد شد، چون زمام همه امور در دست خداست. بنده چون راه تقوا را در پيش بگیرد، خداوند اسباب جهان را طورى تنظيم مىكند كه او را از راهى كه گمان نمىكند روزى میدهد.
روشن است كه آيه ما را به تنبلى و خانه نشينى به اميد نازل شدن روزى از طريق معجزه نمىخواند، هرگز. چنانکه در هنگام نزول این آیه « وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ،» گروهى از ياران رسول اللَّه درها را بستند و روى به عبادت آوردند، و گفتند: روزى ما تأمين شده است، و چون اين خبر به پيامبر رسيد، آنان را نزد خود خواند و گفت: چه چيز شما را به كارى كه كردهايد واداشت؟ گفتند: يا رسول اللَّه، خدا عهدهدار روزی ما شده و ما به عبادت روى آورديم، و او گفت: هر كس كه چنين كند، پاسخ مثبت نمىشنود، بر شما واجب است كه به طلب روزى برخيزيد». بعد دیگری که از آیه برداشت میشود این است که در برابر اين وسوسه شيطانى مىايستد كه بعضى بر اثر آن چنان مىپندارند كه روزى جز از راه حرام به دست نمىآيد، و به همين سبب جدا شدن خود را از نظامها و مؤسسات امرى خارج از توانايى مىدانند، در صورتى كه اگر به خدا توكل داشته باشيم هر چه زودتر بدگمانى ما به خوش گمانى مبدل خواهد شد. .(مدرسی، 1377: 16/ 69 -70)
تدبیر و برنامهریزی در امور دنیوی بسیار مهم است. این مفهوم در فرهنگ و ادبیات اسلامی نیز جایگاه ویژهای دارد. به عنوان مثال، در روایات اسلامی آمده است که هیچ عقلی مانند تدبیر نیست و ائمه اطهار (علیهمالسلام) نیز به اهمیت تدبیر و دوراندیشی در زندگی تأکید دارند. تدبیر به معنای دوراندیشی و نظر به عاقبت امر است و در امور دنیوی، عقل و تدبیر میتواند به جلوگیری از بحرانها و مدیریت بهتر زندگی کمک کند.امام علي(عليه السلام) در حکمت 181 نهج البلاغه، نتيجه «تفريط» و ثمره «دورانديشى» را در عبارتى كوتاه و پرمعنا بيان كرده مى فرمايد: «ميوه درختِ تفريط، پشيمانى و ميوه درختِ دورانديشى، سلامت است؛ «ثَمَرَةُ التَّفْرِيطِ النَّدَامَةُ، وَ ثَمَرَةُ الْحَزْمِ السَّلاَمَةُ.»(شریف الرضی، 1400: 4/ 333)
درباره ثمرات و تفسير مسئله حزم و دورانديشى نيز كه نقطه مقابل تفريط است روايات فراوانى رسیده؛ از جمله امام على بن ابى طالب(عليه السلام) در حديثى می فرماید:«التَّدْبيرُ قَبْلَ الْعَمَلِ يُؤمِنُكَ مِنَ النَّدَمِ؛(لیثی واسطی، 1376: 26) تدبير پيش از عمل تو را از پشيمانى [بعد از عمل] ايمن مى سازد.». و در تفسير «حزم» از همان حضرت آمده است كه فرمود:«الْحَزْمُ النَّظَرُ فِى الْعَواقِبِ وَ مُشاوَرَةُ ذَوِى الْعُقُول؛(لیثی واسطی، 1376: 26) حزم همان عاقبت نگرى و مشورت با صاحبان فكر و انديشه است.» گرچه گاه مى شود كه تفريط از سستى و تنبلى سرچشمه مى گيرد، اما غالباً منشأ تفريط همان ترك دورانديشى است. اين نكته نيز قابل توجه است كه گاه انسان در مطالعه عواقب امور تفريط مى كند و گرفتار نوعى وسواس و در نتيجه تفريط مى شود. در اين گونه موارد حزم آن است كه اين گونه عاقبت انديشى ها رها شوند و انسان تصميم بگيرد كه با شجاعت وارد كار شود و اين، شبيه چيزى است كه بعضى از فقها مى گويند: گاه احتياط در ترك احتياط است.(مکارم شیرازی، 1374: 12/ 31)
. عمل صالح به کارهای نیک و اصلاحی اطلاق میشود که با نیت خالص و به قصد تقرب به خدا انجام میگیرد. در قرآن، عمل صالح بارها ذکر شده و به عنوان نشانهای از ایمان و مایهی تکامل انسان معرفی شده است.این عمل میتواند شامل هر کار خیر و سازندهای باشد، از کمک به دیگران گرفته تا اصلاح جامعه. همچنین، عمل صالح میتواند در سادهترین کارها نیز نمود پیدا کند، مانند برداشتن سنگی از وسط راه برای رفاه حال دیگران.
عمل صالح مصادیق گوناگونی دارد. بارزترین آن انفاق است.( وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ)(مؤمنون، 3) نام بردن زكات با نماز، قرينه است بر اينكه مقصود از زكات همان معناى معروف (انفاق مالى) است، نه معناى لغوى آن كه تطهير نفس از رذائل اخلاقى مىباشد. و این احتمال وجود دارد كه معناى مصدرى آن مقصود باشد كه عبارت است از تطهير مال، نه آن مالى كه به عنوان زكات داده مىشود، براى اينكه سوره مورد بحث در مكه نازل شده كه هنوز به زكات به معناى معروف واجب نشده بود و قبل از وجوب آن در مدينه زكات همان معناى پاك كردن مال را مىداد، بعد از آنكه در مدينه واجب شد (به طور علم بالغلبه) اسم شد براى آن مقدار از مالى كه به عنوان زكات بيرون مىشد. و در اينكه فرموده:« للزكاة فاعلون» و نفرموده:« للزكاة مؤدون» اشاره و دلالت است بر اينكه مؤمنين به دادن زكات عنايت دارند. دادن زكات هم از امورى است كه ايمان به خدا اقتضاى آن را دارد، چون انسان به كمال سعادت خود نمىرسد مگر آنكه در اجتماع سعادتمندى زندگى كند كه در آن هر صاحب حقى به حق خود مىرسد. و جامعه روى سعادت را نمىبيند مگر اينكه طبقات مختلف مردم در بهرهمندى از مزاياى حيات و برخوردارى از رفاه زندگى در سطوحى نزديك به هم قرار داشته باشند. و به انفاق مالى به فقراء و مساكين از بزرگترين و قويترين عاملها براى رسيدن به اين هدف است. (طباطبایی، 1374: 15/ 11)
عدالت اجتماعی یکی از مفاهیم کلیدی در قرآن کریم است که بارها به آن اشاره شده است در سوره النساء آیه 59 میفرماید: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً)« اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياى پيامبر] را! و هر گاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (كار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است.» و نیز در سوره الحدید آیه 25 میآورد:( لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط)« ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حقّ از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند.
این آیات و دیگر موارد مشابه در قرآن، بر اهمیت عدالت اجتماعی و نقش آن در ایجاد جامعهای متعادل و پایدار تأکید دارند. عدالت در اسلام نه تنها به عنوان یک ارزش اخلاقی بلکه به عنوان یک الزام عملی برای ایجاد جامعهای عادلانه مورد توجه قرار گرفته است. از نگاه قرآن، استقرار و اجرای عدالت در جامعه از مهمترین وظایف انبیاء الهی به شمار میآید و اسلام به عنوان کاملترین دین الهی، به این اصل فطری توجه ویژه داشته و به تبیین آن پرداخته است. در مجموع، عدالت اجتماعی در اسلام نه تنها به عنوان یک ارزش اخلاقی بلکه به عنوان یک الزام عملی برای ایجاد یک جامعه پایدار و پیشرفته مطرح میشود. این مفهوم در برگیرنده ابعاد مختلفی از جمله عدالت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است و هدف آن تأمین حقوق و رفاه همه افراد جامعه، بدون تبعیض و با رعایت اصول اخلاقی و دینی است.
6- نتیجه گیری
بررسی آیات عبرت در قرآن کریم الگوی خاص عبرتآموزی شکل می دهد که میتواند تأثیر قابل توجهی در تغییر رشد و تعالی افراد داشته باشد، زیرا به آنها امکان میدهد تا از تجربیات گذشته در جهت ساخت آیندهای بهتر و معنادارتر استفاده کنند. این رویکرد تربیتی، با تأکید بر اهمیت تاریخ، تجربه و معرفت، به افراد کمک میکند تا به شناختی عمیقتر از خود و جهان پیرامون خود دست یابند و در نتیجه، به تحولی مثبت در زندگی خود برسند. الگوریتم عبرت به فرد مومن مجموعه منسجم فکری می دهد که بر اساس آن خداوند را تنها خالق و مدبر جهان می داند ؛ غایت هستی را تکامل به سوی او و چالشهای موجود در طبیعت را مرحلهای لازم برای این صیرورت و تکامل می داند. این منظومه فکری گرایشهای خاصی درفرد مومن به وجود میآورد که مهمترین آن گرایش به پرستش و عبودیت است چراکه عبادت را لازمه رشد و تکامل نفسانی خود میداند .انسان مومن برای دستیابی برای این کمال که همان تعین صفات الهی در وجود اوست پذیرای چالش های زندگی خواهد بود؛ تفاوتها را میپذیرد؛ خواست الهی را برخواست خود ترجیح میدهد و گرایش دارد تا کارهای خوب انجام دهد و از گناهان دوری کند چرا که میداند هر گناه انسان را از نقطه کمال دور میکند.این بینش و گرایش منشا رفتارهای خاصی در انسان مومن خواهد شد.او در انجام هر کاری مشورت های لازم از اهل فن خواهد داشت و در عین حال می داند حکمت های الهی امری فراتر از عقل بشری است لذا بعد از مشورت در تصمیم گیری توکل بر خداوند میکند و در انجام تصمیم تلاش می کند عادلانه رفتار کند و در مقابل سختی های صبر و حلم پیش کند چرا که میداند آنچه در حکمت الهی است چیزی فراتر از دادههای حس و عقلی ما انسانهاست و خیر و شر امور را فراتر از آنچه در ظاهر میبیند می باشد::( وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون)(بقره، 216)« چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است. و خدا مىداند، و شما نمىدانيد.»
منابع:
1. قرآن کریم، ترجمه: محمدعلی رضایی اصفهانی و جمعی از اساتید جامعة المصطفی، المصطفی، قم: چاپ دوم، 1388.
2. ابنابیجمهور، محمد بن زینالدین، عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیة، مؤسسه سید الشهداj، قم: 1403.
3. ابنشعبه، حسنبنعلی. تحف العقول عن آلالرسولb، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیه بقم، مؤسسه الن شر الإسلامی، قم: 1363.
4. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، دار الکتاب الإسلامی، قم: 1410.
5. باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، مدرسه، تهران: 1388.
6. جوهری، اسماعیل بن حماد، و عطار، احمد عبدالغفور، الصحاح، دار العلم للملایین، بیروت: 1404.
7. شریف رضی، نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، جمال، قم: چ 4، 1386.
8. دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، دانشگاه تهران، تهران: 1377.
9. راغباصفهانی، حسین بن محمد، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دارالعلم الدار الشامیة، بیروت: 1412ق.
10. زهرهکاشانی، علیاکبر، «اصول تربیت دینی از منظر آیات و روایات»، اسلام و پژوهشهای تربیتی، سال اول، شماره 2، پاییز و زمستان 1388.
11. ساجدی، ابوالفضل، خطیبی، حسین، تربیت اعتقادی و شاخصهای آن، مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری، 1391.
12. شریعتمداری، علی، اصول تعلیم و تربیت، دانشگاه تهران، تهران: چاپ 21، 1387.
13. شهید ثانی، زینالدین بن علی (نویسنده)، منیة المرید فی ادب المفید و المستفید، محقق: رضا مختاری، مکتب الإعلام الإسلامی، قم: چاپ سوم، 1374 .
14. صدوق، علیبنحسینبنبابویه، علل الشرایع، انتشارات داوری، قم: بیتا.
15. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم: ۱۳۷۴.
16. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ناصر خسرو، تهران: چاپ 7، 1372 ش.
17. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، الشریف الرضی، قم: 1370.
18. طریحی، فخرالدین، مجمعالبحرین، تحقیق: سید احمد حسینی، کتابفروشی مرتضوی، تهران: چاپ سوم، 1375 ش
19. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: محمدمحسن آقابزرگ تهرانی،احمد حبیب عاملی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت: بیتا.
20. طوسی، محمد بن حسن، و قسم الدراسات الاسلامیة موسسة البعثة، الأمالی، دار الثقافة، قم: 1414.
21. طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، اسلامیه، تهران: چاپ 2، 1369.
22. عیاشی، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر، تحقیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، چاپخانه علمیه، تهران:1380 ق.
23. فقیهی، علینقی، «ویژگیهای روانشناختی فطری انسانی زیربنا برای تربیت مطلوب در دوره نوجوانی دختر و پسر با تأکید بر دیدگاه اسلامی»، پژوهشنامه اسلامی زنان و خانواده، سال هفتم، شماره 17، زمستان 1398.
24. فیضکاشانی، محمد بن شاه مرتضی، الوافی، تحقیق ضیاءالدین علامه، و کمال فقیه ایمانی، مکتبة الإمام امیرالمومنین علیj العامة، اصفهان، 1406 ق.
25. قائمی، علی، شناخت هدایت و تربیت نوجوانان و جوانان، امیری، تهران: چاپ ششم،1372.
26. قائمی، علی، هدایت نوجوان بهسوی نماز، ستاد اقامه نماز، بیجا: چ 6، 1373.
27. قمیمشهدی، محمد بن محمدرضا، تحقیق: حسین درگاهی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران: 1368 ش.
28. کرباسی، منیژه، وکیلیان، منوچهر، مسائل نوجوانان و جوانان در ایران معاصر، انتشارات دانشگاه پیامنور، تهران: 1389.
29. کریمی، عبدالعظیم، راهبردهای روانشناختی تبلیغ، ستاد اقامه نماز، تهران: چ 10، 1388.
30. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفه الرجال (رجال الکشی)، دانشگاه مشهد. دانشکده الهیات و معارف اسلامی. مرکز تحقیقات و مطالعات، مشهد: 1348.
[1] - دانشجوی دکتری، گروه علوم قرآن و حدیث، واحد یزد، دانشگاه آزاد اسلامی، یزد، ایران.
[2] - استادیار، گروه علوم قرآن و حدیث، واحد یزد، دانشگاه آزاد اسلامی، یزد، ایران. (نویسنده مسئول) ahmad.abdolhoseini@yahoo.com
[3] - استادیار، گروه علوم قرآن و حدیث، واحد یزد، دانشگاه آزاد اسلامی، یزد، ایران.
7- استادیار، گروه روانشناسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران.