هدف: هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی روان درمانگری شناختی رفتاری جنسی برعملکرد جنسی، باورهای ناکارآمد، دانش و اعتماد به نفس جنسی زنان مبتلا به اختلالات جنسی بود. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی و از طرح پیش آزمون - پس آزمون، پیگیری همراه با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آم چکیده کامل
هدف: هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی روان درمانگری شناختی رفتاری جنسی برعملکرد جنسی، باورهای ناکارآمد، دانش و اعتماد به نفس جنسی زنان مبتلا به اختلالات جنسی بود. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی و از طرح پیش آزمون - پس آزمون، پیگیری همراه با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری شامل تمامی زنان 25 تا 45 ساله متاهل شهرستان سنقر که برای مشکلات جنسی به کلنیک روانشناسی و مشاوره آویستا در نیمه اول سال 96 مراجعه کرده بودند را تشکیل می داد. نمونه پژوهش شامل 30 زن بود که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. ابتدا همه آزمودنی ها به پرسشنامه های عملکرد جنسی، باورهای ناکارآمد، دانش و اعتماد به نفس جنسی پاسخ دادند و سپس رواندرمانگری شناختی رفتاری جنسی برای گروه آزمایش در 12 جلسه اجرا شد، اما برای گروه کنترل هیچ گونه مداخله درمانی به کار گرفته نشد. یافته ها: برای تحلیل دادهها از روشهای آماری توصیفی و تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. درمان شناختی رفتاری جنسی بر عملکرد جنسی، باورهای ناکارآمد، دانش و اعتماد به نفس جنسی زنان موثر بود (001/0>P). نتیجه گیری: درمان شناختی رفتاری جنسی، اثربخشی ملاحظه پذیری داشت و این روش درمانی می تواند به عنوان یک روش مداخله ای مفید برای بهبود عملکرد جنسی، باورهای ناکارآمد، دانش و اعتماد به نفس جنسی زنان مبتلا به اختلالات جنسی بهکار رود.
پرونده مقاله
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش سبکهای والدگری و استرس والدینی در پیش بینی مشکلات رفتاری کودکان 2 تا 6 سال انجام شد. روش: طرح پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی بود. بدین منظور 355 نفر (149 دختر و 206 پسر) از کودکان مهدکودکهای شهر قم به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخ چکیده کامل
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش سبکهای والدگری و استرس والدینی در پیش بینی مشکلات رفتاری کودکان 2 تا 6 سال انجام شد. روش: طرح پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی بود. بدین منظور 355 نفر (149 دختر و 206 پسر) از کودکان مهدکودکهای شهر قم به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب و مادران آنها به پرسشنامه مشکلات رفتاری کودکان آخنباخ (CBCL)، پرسشنامه سبکهای والدگری بامریند (PSS) و پرسشنامه استرس والدینی آبیدین(PSI-SF) پاسخ دادند. در تحلیل دادهها از آزمون همبستگی و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان داد بین سبک والدگری مستبدانه و مؤلفههای استرس والدگری مادر با مشکلات رفتاری برونیسازیشده کودک ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین ارتباط مثبت و معنادار سبک والدگری سهلگیرانه، والدگری مستبدانه و مؤلفههای استرس والدگری مادر با مشکلات رفتاری درونیسازیشده کودک تأیید شد. رابطه سبک والدگری مقتدرانه با مشکلات رفتاری درونیسازیشده منفی و معنادار بود. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه گام به گام نشان داد که مولفه ویژگیهای کودک مشکلآفرین از ابعاد استرس والدینی و سبک والدگری مستبدانه به خوبی مشکلات رفتاری برونیسازیشده کودکان را پیش بینی میکنند. همچنین مولفه های ویژگیهای کودک مشکلآفرین و آشفتگی والدینی از ابعاد استرس والدینی به علاوه سبک والدگری مستبدانه نیز از مهم ترین پیش بینی کننده های مشکلات رفتاری درونیسازیشده کودکان بودند. این یافتهها نقش مهم سبک های والدگری و استرس والدینی را در شکل گیری مشکلات رفتاری کودکان نشان می دهد. نتیجهگیری: بنابراین تدوین و طراحی برنامه های پیشگیرانه و آموزشی با در نظر گرفتن این متغیرها جهت کاهش مشکلات رفتاری کودکان ضروری به نظر می رسد.
پرونده مقاله
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر خودشفقت ورزی بر افسردگی و سرمایه های روان شناختی افراد دارای بیماری ام اس انجام گرفت. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل تمام افراد مبتلا به ام اس چکیده کامل
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر خودشفقت ورزی بر افسردگی و سرمایه های روان شناختی افراد دارای بیماری ام اس انجام گرفت. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل تمام افراد مبتلا به ام اس شهر تهران در سال 1396 بود که به مراکز درمانی مراجعه کرده بودند. در این پژوهش از روش نمونهگیری غیراحتمالی در دسترس و گمارش تصادفی استفاده شد. بدین صورت که از بین افراد مبتلا به ام اس مراجعهکننده به مراکز درمانی تهران، تعداد 30 نفر به صورت دردسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در گروههای آزمایش و گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش مداخله آموزشی را طی دو ماه و نیم در 8 جلسه 90 دقیقهای دریافت نمودند. این در حالی بود که گروه گواه این مداخله را در طول فرایند انجام پژوهش دریافت نکرد. پرسشنامههای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی(بک و همکاران، 1994) و پرسش نامه سرمایه روان شناختی (لوتانز و اولیو، 2007) بود. دادههای حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل کواریانس توسط نرمافزار آماری SPSS23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل دادهها نشان داد که درمان مبتنی بر خودشفقت ورزی بر افسردگی و سرمایه های روان شناختی افراد دارای بیماری ام اس موثر بوده است (P<0.001). بدین صورت که این درمان از طرفی توانسته افسردگی را کاهش داده و از طرف دیگر سرمایه های روان شناختی افراد مبتلا به ام اس را افزایش دهد. نتیجهگیری: بر اساس یافتههای پژوهش حاضر پیشنهاد می شود که از درمان مبتنی بر خودشفقت ورزی جهت کاهش افسردگی و افزایش سرمایه های روان شناختی بیماران مبتلا به ام اس استفاده گردد.
پرونده مقاله
هدف˸ پژوهش حاضر تعیین اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سبکهای ارتباطی و رضایت زناشویی زوجین بود. روش˸ در این مطالعه روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل تمامی زوجین (۱۱۶ نفر) مراجعهکننده به مراکز مشاوره و ک چکیده کامل
هدف˸ پژوهش حاضر تعیین اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سبکهای ارتباطی و رضایت زناشویی زوجین بود. روش˸ در این مطالعه روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل تمامی زوجین (۱۱۶ نفر) مراجعهکننده به مراکز مشاوره و کلینیکهای خدمات روانشناختی شهرستان بندرانزلی در سال ۱۳۹۷ بود. ابتدا از میان فهرست مراکز مشاوره و کلینیکهای خدمات روانشناختی بهطور تصادفی سه مرکز انتخاب شد. از میان زوجین متقاضی دریافت خدمات روانشناختی، ۶۲ نفر ملاکهای ورود طرح پژوهشی را دارا بودند که بهصورت تصادفی و بهقیدقرعه ۳۲ نفر (۱۶ زوج) انتخاب و مجدداً به شیوه تصادفی ساده، زوجین در دو گروه ۱۶ نفره (۸ زوج) آزمایش و کنترل گمارده شدند. آزمودنی های هر دو گروه پرسشنامه الگوهای ارتباطی (CPQ) کریستنس و سولاوای (۱۹۸۴) و پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (۱۹۸۹) را در مرحله پیشآزمون و پس آزمون پاسخ دادند. گروه آزمایش طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای برنامه آموزش گروهی ذهن آگاهی را دریافت کرد، ولی گروه گواه مداخلهای دریافت نکرد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری و یکراهه استفاده شد. یافتهها نتایج نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی تأثیر مثبتی بر سبکهای ارتباطی و رضایت زناشویی زوجین دارد. بر اساس یافتههای این پژوهش میتوان چنین نتیجهگیری نمود که آموزش ذهن آگاهی به زوجین موجب ایجاد سبکهای ارتباطی موثروافزایش رضایت زناشویی میشود. زیرا فرد از طریق توجه به زمان حال و مشاهدهی غیر قضاوتی محتوای درونی خود بهنوعی تمرکززدایی دست مییابد که موجب میشود زمینهی تداعی گری از بین برود. ذهن آگاهی روش مؤثر و قویی برای خاموش کردن فشارهای واقعی و فشارهای ذهنی فرد از طریق ایجاد مدیریت ذهن است. نتیجه گیری˸ بنابراین پیشنهاد میگردد برای پیشگیری از بروز مشکلات و همچنین حل و فصل مشکلات زوجین و دستیابی به ازدواج موفق روش ذهن آگاهی در مراحل مختلف ازدواج بهعنوان مشاوره ازدواج به زوجین آموزش داده شود.
پرونده مقاله
هدف: هدف از پژوهش حاضر "پیش بینی دلزدگی زناشویی براساس تاب آوری و راهبردهای تنظیم شناختی سازگارانه و ناسازگارانه هیجان در زنان متاهل دانشجو" بود. روش: به لحاظ ماهیت و اهداف، این پژوهش کاربردی و روش پژوهش توصیفی همبستگی بود و 239 زن متاهل دانشجو از واحدهای مختلف دانشگاه چکیده کامل
هدف: هدف از پژوهش حاضر "پیش بینی دلزدگی زناشویی براساس تاب آوری و راهبردهای تنظیم شناختی سازگارانه و ناسازگارانه هیجان در زنان متاهل دانشجو" بود. روش: به لحاظ ماهیت و اهداف، این پژوهش کاربردی و روش پژوهش توصیفی همبستگی بود و 239 زن متاهل دانشجو از واحدهای مختلف دانشگاه آزاد اسلامی استان تهران در سال تحصیلی 97-1396 در آن شرکت داشتند. گروه نمونه به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شد. برای جمع آوری داده های مرتبط با موضوع، از پرسش نامه مقیاس دلزدگی زناشوییCBM (پاینز، 1996)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ) و پرسشنامه تابآوری (CD-RISC) استفاده شد. در بخش استنباطی، داده های حاصل از پرسشنامه ها با استفاده از آزمون های آماری و روش تحلیل رگرسیون چندگانه با نرم افزار SPSS بررسی شد. یافته ها: 9/5 درصد از واریانس متغیر دلزدگی زناشویی توسط متغیرهای تاب آوری و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان (سازگارانه و ناسازگارانه) تبیین می شود. به عبارت دیگر، 9/5 درصد از پراکندگی مشاهده شده در متغیر دلزدگی زناشویی توسط این متغیرها توجیه می شود. مقدار R مشاهده شده (243/0) نیز نشان دهنده آن است که مدل رگرسیون خطی حاضر می تواند برای پیش بینی استفاده شود. علاوه بر این، نسبت F محاسبه شده (885/4 ) در سطح اطمینان حداقل 99 درصد معنادار است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که بین متغیرهای مورد مطالعه و متغیر دلزدگی زناشویی همبستگی معنادار وجود دارد. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان دهنده این است که مکانیسم های تنظیم شناختی هیجان در پیش بینی دلزدگی زناشویی نقش دارد و با آموزش مهارت های تنظیم هیجانی و زوج درمانی هیجان مدار می توان از بروز دلزدگی زناشویی پیشگیری کرد.
پرونده مقاله
هدف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش تابآوری بر کفایت اجتماعی و سرسختی سلامت در زنان دچار نشخوار فکری بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروههای آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل همه زنان دچار نشخوار فکری مراجعه کننده به مراکز و کلین چکیده کامل
هدف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش تابآوری بر کفایت اجتماعی و سرسختی سلامت در زنان دچار نشخوار فکری بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروههای آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل همه زنان دچار نشخوار فکری مراجعه کننده به مراکز و کلینیکهای مشاوره شهر تهران در سال 1396 بودند. از میان آنان 30 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه مساوی (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش 12 جلسه 90 دقیقه ای با روش آموزش تابآوری آموزش دید و گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. هر دو گروه پرسشنامههای کفایت اجتماعی (فلنر و همکاران، 1990) و سرسختی سلامت (گیبهارت و همکاران، 2001) را در مراحل پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. دادهها با روشهای تحلیل کوواریانس چندمتغیری و کوواریانس تک متغیری تحلیل شدند. یافتهها: یافتهها نشان داد بین گروههای آزمایش و کنترل در هر دو متغیر کفایت اجتماعی و سرسختی سلامت تفاوت معناداری وجود داشت. به عبارت دیگر آموزش تابآوری به طور معناداری باعث افزایش کفایت اجتماعی و سرسختی سلامت زنان دچار نشخوار فکری شد (05/0≥p). نتیجه گیری: با توجه به یافتههای این پژوهش پیشنهاد میشود مشاوران و درمانگران برای بهبود کفایت اجتماعی و سرسختی سلامت از آموزش تابآوری استفاده کنند.
پرونده مقاله
هدف: پژوهش حاضر بررسی تاثیر قصه گویی دیالوگی بر مهارتهای ارتباطی و عزت نفس کودکان دارای افت عملکرد تحصیلی شهر تهران در سال تحصیلی 96-1395 بود. روش: جامعهی آماری پژوهش شامل کلیهی دانش آموزان دارای عملکرد تحصیلی ضعیف در شهر تهران بود که 30 دانش آموز بصورت نمونه گیری تص چکیده کامل
هدف: پژوهش حاضر بررسی تاثیر قصه گویی دیالوگی بر مهارتهای ارتباطی و عزت نفس کودکان دارای افت عملکرد تحصیلی شهر تهران در سال تحصیلی 96-1395 بود. روش: جامعهی آماری پژوهش شامل کلیهی دانش آموزان دارای عملکرد تحصیلی ضعیف در شهر تهران بود که 30 دانش آموز بصورت نمونه گیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای انتخاب و با روش تصادفی در دو گروه آزمایشی(15نفر) و کنترل(15نفر) گمارده شدند. روش پژوهش آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. مداخلات قصه درمانی به روش دیالوگی به مدت 12 جلسه 50 دقیقهای طی 2 جلسه در هفته روی کودکان گروه آزمایش انجام گرفت. ابزار مورد استفاده درجه بندی مهارتهای اجتماعی مخصوص کودکان دبستانی و آزمون عزت نفس کوپر اسمیت بود. دادهها با روش آماری تحلیل کواریانس (Mancova) تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: تحلیل دادهای پژوهش نشان داد که قصه درمانی منجر به افزایش معنادار عملکرد در سازههای عزت نفس و مهارتهای ارتباطی گروه آزمایش نسبت به گروه گواه در مرحله پس آزمون گردیده است. این روش درمان به ترتیب 45 و 59 درصد واریانس تغییرات را تبیین مینماید(05/0>(P. نتیجه گیری˸ مداخله قصه درمانی به روش دیالوگی توانست عملکرد گروه ازمایشی را در سازههای عزت نفس و مهارتهای ارتباطی ارتقا دهد
پرونده مقاله