• فهرس المقالات cognitive approach

      • حرية الوصول المقاله

        1 - بررسی ابعاد توانمندسازی مدیران آموزشی به منظور ارائه چارچوب مناسب جهت مدیران مدارس کشور
        دکتر علی تقی پورظهیر دکتر رمضان جهانیان
        این پژوهش با هدف تعیین ابعاد توانمندسازی مدیران آموزشی به منظور ارائه ی چارچوب مناسب، برای مدیران مدارس کشورانجام پذیرفته است . بررسی ادبیات تحقیق در جهان، نشان می دهد که توانمندسازی منابع انسانی در سه رویکرد ارتباطی،انگیزشی و شناختی مورد مطالعه قرار گرفته است . بر همین أکثر
        این پژوهش با هدف تعیین ابعاد توانمندسازی مدیران آموزشی به منظور ارائه ی چارچوب مناسب، برای مدیران مدارس کشورانجام پذیرفته است . بررسی ادبیات تحقیق در جهان، نشان می دهد که توانمندسازی منابع انسانی در سه رویکرد ارتباطی،انگیزشی و شناختی مورد مطالعه قرار گرفته است . بر همین اساس جهت دست یابی به هدف فوق، پژوهشی طی دو مرحله بهروش پیمایشی در سطح ملی اجرا گردید . در مرحله ی نخست ، 1088 نفر از مدیران مدارس ابتدایی، راهنمایی و رؤسای ومعاونان آموزش عمومی ادرات آموزش و پرورش کشور، بر اساس جدول تعیین حجم نمونه مورگان با روش تصادفی طبقه ای،انتخاب و نسبت به تکمیل پرسشنامه ی شماره یک(باپایایی 0.95)اقدام نمودند . نتایج به دست آمده نشان می دهد که ابعادتوانمندسازی مدیران آموزشی در 13 بعد و 61 مؤلفه تقسیم شده و میانگین بار عاملی آنها0.67می باشد . در مرحله ی دومچارچوب پیشنهادی توانمندسازی مدیران مدارس یعنی پرسشنامه ی شماره ی دو(باپایایی 0.97)توسط 152 نفر از کارشناسان و متخصصان حوزه ی ستادی وزارت آموزش و پرورش به روش مبتنی بر هدف انتخاب و نسبت به تعیین درجه یتناسب چارچوب اقدام نمودند . نتایج به دست آمده نشان می دهد که 93 درصد کارشناسان و متخصصان حوزه ی ستادیوزارت آموزش و پرورش، چارچوب پیشنهادی این تحقیق جهت توانمندسازی م دیران مدارس کشور را کاملاً مناسب و مناسبتشخیص دادند و میانگین بار عاملی چارچوب 0.71می باشد . همچنین با اطمینان0.99میزان ضریب همبستگی بین مؤلفه های هر بخش چارچوب معنادار است . بنابراین با توجه به نتایج به دست آمده و تأیید آن توسط تحقیقات قبلی ونظریه های موجود، می توان نتیجه گرفت که چارچوب ارائه شده از یک پشتوانه ی نظری و تجربی و اعتبار کافی برخوردار استو اجرای آن، جهت توانمندسازی مدیران عملیاتی به مدیران عالی و میانی وزارت آموزش و پرورش پیشنهاد م یگردد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - باز اندیشی نسبیت زبانی با رویکرد شناختی و استناد بر داده های زبان فارسی
        ابراهیم بدخشان حسن آزموده
        In this article, we investigate the relation between language and culture, linguistically and psycholinguistically, excellently dealt with in Sapir-Whorf hypothesis. After portraying the subject, we attempt to elucidate it with the analysis of pros and cons of the view أکثر
        In this article, we investigate the relation between language and culture, linguistically and psycholinguistically, excellently dealt with in Sapir-Whorf hypothesis. After portraying the subject, we attempt to elucidate it with the analysis of pros and cons of the views on this area. It will then be claimed that the system of linguistic forms has a strong effect on the world-view of speakers and also acquiring and perceiving of many concepts, relying on rational and empirical evidences extracted from known languages such as English, Persian, Arabic and also distant languages such as Hopi, Maya, etc. Based on cognitive approach, we will also try to prove that single concepts and compound concepts, contrary to the assumption, function divergently in thinking process. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        3 - بررسی اثر بخشی آموزش گروهی مبتنی بر آموزش زوج درمانی شناختی–سیستمی گاتمن وآموزش الگوی مک مستر بر الگوهای ارتباطی
        دینا عبداللهی فرشاد محسن زاده ابوطالب سعادتی
        هدف و زمینه: به کارگیری مداخلات مؤثر برای بهبود کلی کیفیت رابطة زوجین و مؤلفه های آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است لذا پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی آموزش گروهی مبتنی بر زوج درمانی شناختی – سیستمی گاتمن و آموزش الگوی مک مستر، بر الگوهای ارتباطی انجام شد. روش: أکثر
        هدف و زمینه: به کارگیری مداخلات مؤثر برای بهبود کلی کیفیت رابطة زوجین و مؤلفه های آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است لذا پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی آموزش گروهی مبتنی بر زوج درمانی شناختی – سیستمی گاتمن و آموزش الگوی مک مستر، بر الگوهای ارتباطی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و طرح پژوهش، از نوع آزمایشی با گروه کنترل و گمارش تصادفی بود.: 30 زوج به عنوان نمونه آماری با روش نمونه‌گیری در دسترس از بین زوج‌های متعارض مراجع کننده به مراکز مشاوره و روانشناسی خصوصی شهر تهران، منطقه 2 و 3، انتخاب شدند. زوجین به صورت کاملا تصادفی در سه گروه آزمایش زوج درمانی با رویکرد گاتمن، گروه آزمایش زوج درمانی مبتنی بر رویکرد مک مستر و گروه کنترل جایگزین شدند. ابتدا از هر سه گروه با پرسشنامه‌های الگوی ارتباطی کریستنسن و سالاوی(1991) ، پیش آزمون به عمل آمد. سپس هر کدام از گروه‌های آزمایش ده جلسه تحت آموزش زوج درمانی مبتنی بر نظریه گاتمن، آموزش زوج درمانی مبتنی بر نظریه مک مستر قرار گرفتند. پس از پایان جلسات آموزشی، از هر سه گروه پس آزمون گرفته شد. به منظور بررسی میزان ماندگاری آموزش ارائه شده، یک ماه پس از آموزش، از هر دو گروه آزمایش، مجددا آزمون به عمل آمد. و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر داده های جمع آوری شده مرد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاکی از این بود که آموزش زوج درمانی سیستمی- شناختی گاتمن و آموزش الگوی مک مستر، موجب بهبود الگوهای ارتباطی در زوج‌های متعارض شدند. بین اثربخشی آموزش زوج درمانی سیستمی- شناختی گاتمن و آموزش زوج درمانی مبتنی بر الگوی مک‌مستر بر الگوهای ارتباطی ، زوج‌های متعارض تفاوت وجود نداشت. نتیجه گیری: از نتایج پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که زوج درمانی شناختی–سیستمی گاتمن وآموزش الگوی مک مستر به عنوان دو رویکرد اثر بخش بر بهبود الگوهای ارتباطی زوجین می تواند مورد استفاده خانواده درمانگران، مشاوران و روانشناسان گردد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        4 - اثربخشی درمان مبتنی بر رویکرد فراشناختی ولز بر باورهای فراشناختی و نشخوار فکری زنان خانه دار دارای اختلال وسواس جبری
        روح‌الله عزیزی فاطمه بهرامی کورش گودرزی مسعود صادقی
        هدف این پژوهش تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر رویکرد فراشناختی ولز بر باورهای فراشناختی و نشخوار فکری افراد دارای اختلال وسواس جبری بود. این مطالعه نیمه‌تجربی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه‌های آزمایش و کنترل بود. جامعه پژوهش زنان خانه‌دار دارای اختلال وسواس جبری شهرس أکثر
        هدف این پژوهش تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر رویکرد فراشناختی ولز بر باورهای فراشناختی و نشخوار فکری افراد دارای اختلال وسواس جبری بود. این مطالعه نیمه‌تجربی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه‌های آزمایش و کنترل بود. جامعه پژوهش زنان خانه‌دار دارای اختلال وسواس جبری شهرستان بروجرد در سال‌های 97-1396 به تعداد 1297 نفر بودند. نمونه پژوهش 30 نفر بودند که با روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و با روش تصادفی در دو گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 60 دقیقه‌ای (هفته‌ای دو جلسه) تحت درمان مبتنی بر رویکرد فراشناختی ولز قرار گرفت و گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش پرسشنامه‌های باورهای فراشناختی (ولز و کارترایت-هاتون، 2004) و نشخوار فکری (نولن-هوکسما و مارو، 1991) بودند. داده‌ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم‌افزار SPSS نسخه 21 تحلیل شدند. یافته‌ها نشان داد که بین گروه‌های آزمایش و کنترل از نظر باورهای فراشناختی و نشخوار فکری تفاوت معنی‌داری وجود داشت. به عبارت دیگر، درمان مبتنی بر رویکرد فراشناختی ولز باعث کاهش باورهای فراشناختی و نشخوار فکری در زنان خانه‌دار دارای اختلال وسواس جبری شد (001/0p <). با توجه به اثربخشی شیوه درمانی بر کاهش باورهای فراشناختی و نشخوار فکری زنان خانه‌دار، توصیه می‌گردد که درمانگران و روانشناسان بالینی از درمان مبتنی بر رویکرد فراشناختی ولز در کنار سایر روش‌های درمانی برای بهبود باورهای فراشناختی و نشخوار فکری استفاده نمایند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        5 - اثربخشی درمان مبتنی بر رویکرد فراشناخت موریتس و رویکرد فراشناخت ولز بر نشخوار فکری زنان خانه دار دارای اختلال وسواس جبری
        روح اله عزیزی فاطمه بهرامی کوروش گودرزی مسعود صادقی
        هدف از این مطالعه تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر رویکرد فراشناخت موریتس و رویکرد فراشناخت ولز بر نشخوار فکری زنان خانه دار دارای اختلال وسواس جبری بود.اختلال وسواس جبری یک اختلال نسبتاً شایع است که در سراسر جهان تحت تشخیص و درمان است . در این مطالعه تعیین اثر بخشی درمان م أکثر
        هدف از این مطالعه تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر رویکرد فراشناخت موریتس و رویکرد فراشناخت ولز بر نشخوار فکری زنان خانه دار دارای اختلال وسواس جبری بود.اختلال وسواس جبری یک اختلال نسبتاً شایع است که در سراسر جهان تحت تشخیص و درمان است . در این مطالعه تعیین اثر بخشی درمان مبتنی بر رویکرد فراشناخت موریتس و رویکرد فراشناخت ولز بر نشخوار فکری زنان خانه دار دارای اختلال وسواس جبری مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری کلیه زنان متقاضی درمان نشخوار فکری مراجعه کننده به کلینیک‌ها و مراکز مشاوره شهرستان بروجرد در سال 1397 و جهت انتخاب نمونه مورد مطالعه، از روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس 45 نفر انتخاب شد که به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش و کنترل و پیگیری 15 نفره تقسیم شدند.ابزار مطالعه پرسشنامه‌های استاندارد نشخوار فکری بود. این مطالعه بصورت نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل نابرابر و با دوگروه کنترل و دو گروه آزمایش بود. تجزیه و تحلیل داده ها حاکی از اثر بخشی یکسان هر دو رویکرد فراشناختی ولز و موریتس بر درمان نشخوار فکری در زنان خانه دار دارای اختلال وسواس جبری بود.یافته های پژوهش نشان داد که رویکرد فراشناخت ولز و موریتس در درمان نشخوار فکری زنان خانه دار کاربرد دارد.نتایج حاکی از اثر بخشی هر دو رویکرد فراشناختی ولز و موریتس بر درمان نشخوار فکری در زنان خانه دار دارای اختلال وسواس جبری بود.واژه های کلیدی: رویکرد فراشناخت ولز ، رویکرد فراشناخت موریتس ، نشخوار فکری، اختلال وسواس جبری. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        6 - The Identification of the Antecedents and Consequences of Developing a cognitive approach in elementary education Through Meta-Synthesis
        Atena Masnabadi Seyed Ahmad Hashemi Abas Gholtash
        The main purpose of this research is to identify the antecedents and consequences of the development of the cognitive approach in elementary education Through Meta-Synthesis. This research was carried out in terms of practical purpose and with the qualitative method of أکثر
        The main purpose of this research is to identify the antecedents and consequences of the development of the cognitive approach in elementary education Through Meta-Synthesis. This research was carried out in terms of practical purpose and with the qualitative method of Meta-Synthesis. To search for keywords, the time range of 1370-1399 was considered for Persian articles and 1990 to 2021 for foreign articles. Purpose sampling and the validity basis of this research is theoretical validity. Strauss and Corbin's open, axial and selective coding method was used to analyze the data. The studied documents were searched using the keywords of developing a cognitive approach in databases such as SID and Magiran periodicals for Persian articles and Emerald and Elsevier were compiled for foreign articles. Qualitative articles were systematically identified, also, the articles were critically appraised for quality by employing the CASP method. result review that the antecedents of the development of the cognitive approach are: Critical Thinking, motivation, creativity and innovation and Memory. Also, the consequences of cognitive approach development include: Strengthen multiple intelligences, Emotional Intelligence, Learning and solving problems, metacognition, Constructivism and Active learning. It is concluded that based on various researches, many factors play a role in the development of the cognitive approach, and by identifying these factors, the development of the cognitive approach in elementary education can be provided. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        7 - A Brief Review: The Meeting Point of Language Learning and Translation
        Ahmad Mohseni Adnan Satariyan
        This review article explores the language learning approaches and their applicability in translation classes. Bob Hodge in his work “Teaching as Communication” stated that language, above all, holds a community together. Children learn a language implicitly أکثر
        This review article explores the language learning approaches and their applicability in translation classes. Bob Hodge in his work “Teaching as Communication” stated that language, above all, holds a community together. Children learn a language implicitly without having a critical view to it. Academics such as translators and interpreters, who use the language as a professional tool, however, should view the languages more critical. Although it is still a very controversial subject to know how people learn a language. The approaches that may be particularly applicable to adult learners are suggested and defined in this study. Some of the main approaches of learning discussed in this article include the behaviorist approach, which is considered as one of the influential ones, the cognitive approach that can be appropriate to university teaching and the innovative method, which considers students’ learning styles to increase their motivation to learn. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        8 - تعلیق مفهوم شناخت، برای زمینه‌سازیِ یک متدولوژی جدید
        علی مرجوعی بهرام شاهدی مرضیه پیراوی ونک مریم قاسمی سیچانی
        بداهتِ شناخت، نزد انسان، نه تنها مانعی در پرسش از آن نیست، بلکه نشان از اهمیت این پرسشگری دارد. متدولوژی بعنوانِ سازمانِ شناخت، برای پذیرش عضو جدیدی در خانواده، نیازمندِ پارادایمی جدید است. اینکه چرا پارادایمی جدید ضروری است، ریشه در ماهیت برون ایستاییِ انسان دارد. و هم أکثر
        بداهتِ شناخت، نزد انسان، نه تنها مانعی در پرسش از آن نیست، بلکه نشان از اهمیت این پرسشگری دارد. متدولوژی بعنوانِ سازمانِ شناخت، برای پذیرش عضو جدیدی در خانواده، نیازمندِ پارادایمی جدید است. اینکه چرا پارادایمی جدید ضروری است، ریشه در ماهیت برون ایستاییِ انسان دارد. و همین ویژگی بنیادیِ است که زمینه سازِ اپوخه شناخت، قرار میگیرد. در این پژوهش با گزینش اگزیستانسیالیسم، بعنوانِ لگینِ لوگوسِ پژوهش، و با مبنا قراردادن رویکردشناختی (4E)، نقطه اشتراک آنها یعنی در-جهان-بودن، مبنای ورود به بحث قرار می گیرد، و سه شاخه دیگرِ رویکرد شناختی (4E)، برای فائق آمدن بر شکاف تبیینی ای که در توضیح چراییِ در-بودن، هست، استفاده می شود. برای اثبات اینکه ادراک، تصویری واقعی از جهان در اختیار ما قرار نمی دهد، و چون هر داده و استدلالی هرچند انتزاعی، نهایتا باید برمبنایی استعاری-تنی، ادراک شود، از ادراک، در شرایطِ خاص، مثل تتراکروماکی، حس-آمیزی و جانشینیِ حسی، و همچنین تصویرِ جهان، نزد سایر موجودات زنده، بهره گرفته شده است. نهایتا با این استدلال که رابطه میان پیکر (انسان) و غیرِپیکر (جهان) نه برمبنای شناخت، بلکه برمبنایِ وضع و نهشِ غیرِخود استوار است، شناخت، در تعلیق قرار می گیرد، تا راه برای تبیین یک متدولوژیِ غیرشناختی فراهم شود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        9 - نهشتن، به مثابه یک متدولوژی (بستر-نهاد) جدید
        علی مرجوعی بهرام شاهدی مرضیه پیراوی ونک مریم قاسمی سیچانی
        رویکرد شناختی (4E) در پیوند با منطق استدلالیِ اگزیستانسیالیسم، این امکان را فراهم می آورد تا با گذر از دوگانه-انگاری هایِ رایجِ متافیزیک، بتوان متدولوژیِ جدیدی خارج از رابطه شناختیِ سوژه-ابژه، طرح اندازی کرد. لزوم چنین طرح اندازی ای در ناکارآمدی متدولوژی های موجود، مخصو أکثر
        رویکرد شناختی (4E) در پیوند با منطق استدلالیِ اگزیستانسیالیسم، این امکان را فراهم می آورد تا با گذر از دوگانه-انگاری هایِ رایجِ متافیزیک، بتوان متدولوژیِ جدیدی خارج از رابطه شناختیِ سوژه-ابژه، طرح اندازی کرد. لزوم چنین طرح اندازی ای در ناکارآمدی متدولوژی های موجود، مخصوصا در راهبریِ پژوهش های بنیادی و هنر نهفته است (یعنی تز، در مفهوم حقیقیِ نهادن). در ابتدای مقاله، ترمینولوژیِ حوزه متدولوژی مشخص خواهد کرد که مفاهیم مرتبط با متدولوژی، همگی بر وضع و قرار، ابتناء دارند و نه شناسایی. اتیمولوژیِ واژه متدولوژی نیز مشخص می کند که ـلوژی و لوگوس با فرا-آوردن و ظهور، نسبت دارند و نه شناختِ امر موجود. در نهایت با جانشنیی مفهومِ بستر-نهاد، که معرفِ اقلیم و نهادن است، بجای متدولوژی، که به غلط، روش شناسی، معنا می شود و لاجرم با روش خلط می گردد، بستر-نهادِ جدید با نام نهشتن معرفی می گردد. در این بستر-نهاد، انسان به مثابه نهشتا و نه، شناسا یا مفسر، از طریقِ نهش، غیرِخود یا غیرِ پیکر را وضع می کند. این بستر-نهاد، صحت خود را از تَنِش (در-هم تنیدگی) با سایر چیزها بدست می آورد و نگاهی اتمیستیک به پدیده ها ندارد. بستر-نهادِ نهشتن، معرفت را امری ممکن، فرض نمی کند، بلکه با جانشینیِ مفهومِ هِشته با معرفت، اول، تمایزِ میان شناخت و هستی را محال می داند و دوم، نهش، را جایگزینِ مفهومِ مشاهده، می کند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        10 - رابطه شیوه‌های شناختی یادگیری و پنج عامل بزرگ شخصیت با نگرش تفکر انتقادی دانشجویان دانشگاه تبریز
        خلیل سلطان‌قرائی پروانه علائی
        چکیده: این پژوهش توصیفی ـ همبستگی با هدف بررسی رابطه شیوه‌های شناختی یادگیری و پنج عامل شخصیت با نگرش تفکر انتقادی دانشجویان انجام پذیرفت. 346 نفر از دانشجویان کارشناسی دانشگاه تبریز و مشغول به تحصیل در نیمسال دوم سال تحصیلی 87-1388، به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای چن أکثر
        چکیده: این پژوهش توصیفی ـ همبستگی با هدف بررسی رابطه شیوه‌های شناختی یادگیری و پنج عامل شخصیت با نگرش تفکر انتقادی دانشجویان انجام پذیرفت. 346 نفر از دانشجویان کارشناسی دانشگاه تبریز و مشغول به تحصیل در نیمسال دوم سال تحصیلی 87-1388، به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به پرسش نامه سبک های یادگیری کلب و فرم 60 سژالی پرسش نامه شخصیتی NEO و پرسش نامه نگرش تفکر انتقادی کالیفرنیا پاسخ گفتند. داده ها با استفاده از روش های آماری تحلیل واریانس یک طرفه، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه شیوه گام‌ به‌گام با نرم افزار SPSS 5/11 تجزیه و تحلیل شد. شیوة شناختی مفهوم‌سازی انتزاعی (26/0=β) و سه عامل شخصیتی روان‌نژندگرائی (74/0- = β)، انعطاف‌پذیری (03/1= β) و باوجدان بودن (62/0= β)، 39 درصد از تغییرات نگرش تفکر انتقادی را پیش‌بینی می‌کنند (01/0< P). بین برون‌گرائی ( 36/0=r )، انعطاف پذیری( 33/0=r )، باوجدان بودن (44/0=r )، و دلپذیربودن (30/0 =r) و روان‌نژندگرائی (42/0-= r) با نگرش تفکر انتقادی رابطه وجود داشت (01/0< P). بین روان نژندگرایی و دو شیوه شناختی تجربه عینی و مشاهدۀ تأملی همبستگی مثبت وجود داشت (05/0 و 01/0< P)، این رابطه با آزمایش گری فعال و مفهوم‌سازی انتزاعی منفی بود (05/0 < P). بین برونگرایی و تجربة عینی همبستگی منفی وجود داشت (05/0 < P)، این رابطه با شیوة آزمایش گری فعال مثبت بود (01/0< P). بین با وجدان بودن و شیوة مشاهدة تأملی همبستگی منفی وجود داشت (05/0 < P)، ولی این رابطه با آزمایش گری فعال مثبت بود (01/0< P). بین انعطاف‌پذیری و آزمایش گری فعال رابطة منفی وجود داشت (05/0 < P). بین سبک های یادگیری و عوامل روان نژندگرایی، برون گرایی، دلپذیربودن و باوجدان بودن رابطه وجود داشت (05/0 و 01/0 < P). تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        11 - فرایند گذار مدرنیته در ادبیات معاصر ایران (مطالعه موردی روش ‌شناسی صادق هدایت و فروغ فرخ‌ زاد)
        محمود عظیمی رستا حسین ابوالحسن تنهایی حسین آقاجانی مرساء
        چکیده: پژوهش حاضربه فرایند گذار مدرنیته در ادبیات معاصر ایران می پردازد. در این راستا دو تن از نویسندگان تاریخ ادبیات معاصر ایران: صادق هدایت و فروغ فرخزاد انتخاب شدند تا با ردیابی مولفه های روش شناختی بکار رفته در آثار و اندیشه شان و تطبیق آن با جریان توسعه مدرنیته، و أکثر
        چکیده: پژوهش حاضربه فرایند گذار مدرنیته در ادبیات معاصر ایران می پردازد. در این راستا دو تن از نویسندگان تاریخ ادبیات معاصر ایران: صادق هدایت و فروغ فرخزاد انتخاب شدند تا با ردیابی مولفه های روش شناختی بکار رفته در آثار و اندیشه شان و تطبیق آن با جریان توسعه مدرنیته، وضعیت تفکر در ایران معاصر را نشان دهد. پرسش اصلی پژوهش که به روش مطالعه کتابخانه ای و تحلیل محتوایی و پارادایم متکی بر رویکرد جامعه شناسی تفسیری انجام پذیرفت این بود که: مبنای مطالعه روش شناختی صادق هدایت و فروغ فرخ زاد در گذار مدرنیته ایران، متکی بر چه اسلوب و نگرشی بوده که بر شناخت، نوع نگاه و خلق آثار آن ها موثر افتاده است؟ در تجزیه و تحلیل آثار مهمآنان، این دستاورد حاصل شد که: هر دوی آن ها از نظر روش شناسی، روش و نگرش کنش پژوهانه در فرایندی دیالکتیکی را پیشه ی خود کرده اند. اما برخی نگرش های ایستایی شناسی که حاصل دیالکتیک ذهن و عین در بستر پرورشی ویژه آنان است سبب تفاوت در نوع نگاه به انسان شده است. در حالی حصار سنتی ساختار جامعه مرد محور صادق هدایت که نتوانسته تمایز سنت و مذهب و عینیت زمان را در هم فراخوانی طبیعت گرایانه از هم منفک کند، فروغ فرخزاد مرزهای سنتی جنسیتی را در می نورد و به افق هایی فرا جنسیتی ره می سپارد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        12 - شناسایی و اولویت بندی امکان ها در توسعه رویکرد شناختی آموزش ابتدایی
        آتنا مسن آبادی سید احمد هاشمی عباس قلتاش علیرضا چناری
        هدف اصلی این پژوهش شناسایی و اولویت بندی امکان‌ها در توسعه رویکرد شناختی در آموزش ابتدایی می‌باشد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش اکتشافی انجام شده است. جامعه آماری مدیران مدارس استان تهران تشکیل می‌دهند. جامعه آماری حدودا 3384 نفر بوده است که حجم نمونه براسا أکثر
        هدف اصلی این پژوهش شناسایی و اولویت بندی امکان‌ها در توسعه رویکرد شناختی در آموزش ابتدایی می‌باشد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش اکتشافی انجام شده است. جامعه آماری مدیران مدارس استان تهران تشکیل می‌دهند. جامعه آماری حدودا 3384 نفر بوده است که حجم نمونه براساس جدول مورگان 367 نفر است و روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای استفاده شده است. که پس از جمع آوری پرسشنامه‌ها تعداد 348 پرسشنامه جمع آوری گردید. به طور کلی برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم‌افزار SPSS22، و لیزرل انجام شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها و به منظور امکان ها در توسعه رویکرد شناختی در آموزش ابتدایی نتایج نشان داد که بالاترین میانگین رتبه (88/4) به هوش هیجانی اختصاص دارد و بدین معناست که مهم‌ترین عامل موثر در توسعه رویکرد شناختی است. همچنین در راستای امکان ها در توسعه رویکرد شناختی در آموزش ابتدایی بعد از شاخص نیکویی بزارش مدل از GOF استفاده کردیم، نشان از برازش کلی بسیار قوی مدل کلی تحقیق است. همچنین میزان تناسب الگوی توسعه رویکرد شناختی در آموزش ابتدایی نشان داد که بر اساس تحقیقات انجام شده و مبانی نظری موجود تناسب الگوی یافت شده مورد تایید می باشد. تفاصيل المقالة