عشق عرفانی مفهومی گسترده و چند سویه در فرهنگ عرفانی مل تهایجهان دارد. از یک سو، جوهره ذات الهی به صورت "عشق" تشخّص یافته است،خدای عشق بنام "آگاپه" و "اروس" در یونان، "برهمن" یا "شیوا" با جوهرهبهکتی در هند، حبیب در عرفان اسلامی و.. ظهور می کند؛ و از سوی دیگر، طریقعشق خود أکثر
عشق عرفانی مفهومی گسترده و چند سویه در فرهنگ عرفانی مل تهایجهان دارد. از یک سو، جوهره ذات الهی به صورت "عشق" تشخّص یافته است،خدای عشق بنام "آگاپه" و "اروس" در یونان، "برهمن" یا "شیوا" با جوهرهبهکتی در هند، حبیب در عرفان اسلامی و.. ظهور می کند؛ و از سوی دیگر، طریقعشق خود راهی متمایز از دیگر راهها- نظیر راه معرفت یا "جنانه یوگه" و راه عملیا "کرمه یوگه"- برای رسیدن به کمالات الهی محسوب می شود.بیشتر مکت بهای فکری هند تحت تأثیر "بهکتی مارگه" بوده اند. از اینمکتب ها، اندیشه های ودائی، اوپنیشادهای متقدم، مکتب ادوایتۀ شنکره و جریانوحدت گرای کشمیری را تا حدودی می توان مجزا نمود. هرچند که برخی ازمفسرین نشانه هایی از بهکتی را در این مکتب ها نیز یادآور شده اند؛ اما"بهکتی مارگه" در مکتب رامانوجا به گونه ای برجسته مطرح شد، در آثار تامیلیرشد کرد و در نهضت "بهکتی نو" ادامه یافت.در حوزه عرفان اسلامی، گذشته از طرح موضوع محبت الهی در آیاتیچون"یُحبهم و یُحبونه"(5.54)و در روایات نقل شده از ائمه اطهار، محبت و عشقالهی در اقوال منسوب به رابعه، حلاج، بایزید بسطامی و ...مطرح شد و در مکتبعرفانی احمد غزالی در سده های پنجم و ششم هجری جایگاهی ویژه یافت وکتاب هایی مانند سوانحا حمدغزالی، عبهرالعاشقین روزبهان بقلی و... در این موضوعنگاشته شد.
این مقاله کوششی است در جهت بررسی و مقایسه بهکتی در مکتب هایهندی و عشق عرفانی از دیدگاه عرفان اسلامی که با طرح موضوعاتی چون: سیرتاریخی عشق عرفانی، بررسی واژگان بهکتی، عشق الهی و کاربرد آنها، رابطه عشقبا خدا و ظهور عالم و رهایی و مُکشه، به این امر پرداخته است
تفاصيل المقالة
بهکْتی نزد هندوان اصطلاح عامی است به معنی "ستایش عاشقانه این اصطلاح با توجه به مفهومگسترده اش، می تواند جزء جدایی ناپذیر هر دینی باشد، اما در سرزمین هند، اصطلاح بهکتی، به طورویژه، از چند سده پیش از میلاد مسیح به تدریج با مجموعه ای از خدایان، باورها و اعمال دینیخاص ارتبا أکثر
بهکْتی نزد هندوان اصطلاح عامی است به معنی "ستایش عاشقانه این اصطلاح با توجه به مفهومگسترده اش، می تواند جزء جدایی ناپذیر هر دینی باشد، اما در سرزمین هند، اصطلاح بهکتی، به طورویژه، از چند سده پیش از میلاد مسیح به تدریج با مجموعه ای از خدایان، باورها و اعمال دینیخاص ارتباط یافت، تا آنجا که امروزه مهمترین مؤلفه در مذاهب عمدة هندویی به شمار می رود.هندشناسان اولیه همچون آلبرشت وبر و لورینزر دین مسحیت را در شکل گیری مفهوم بهکتی مؤثرمی دانستند و به ریشه های بومی آن توجهی نداشتند، در حالیکه برخی دیگر همچون بهندرکار ورادهاکریشنان به جستجوی بهکتی در متون هندویی پرداختند و آن را مفهومی بومی دانستند. اینتأکید بر متون هندویی در مطالعات بعدی نیز دنبال شد تا آنجا که تأثیر عناصر بیگانه را درشکل گیری مفهوم بهکتی به حاشیه راند و نقش این عناصر را به تحولات بعدی بهکتی، به ویژه درسده های میانه، محدود کرد. از این رو، برای یافتن ریشه های بهکتی در سنت هندویی پیش از هرچیز باید به متون هندویی پرداخت.
تفاصيل المقالة
حماسه توصیف اعمال پهلوانی، مردانگی و افتخارات قومی یا فردی ملتهاست. از دیرباز تاکنون رابطۀ فرهنگی بین ملل مختلف وجود داشته است، با مطالعۀ حماسههای ملل گوناگون زمینههای مشترک زیادی میان این حماسهها میتوان مشاهده کرد. در نگاه نخست بسیاری از حماسههای ملی شبیه به نظر أکثر
حماسه توصیف اعمال پهلوانی، مردانگی و افتخارات قومی یا فردی ملتهاست. از دیرباز تاکنون رابطۀ فرهنگی بین ملل مختلف وجود داشته است، با مطالعۀ حماسههای ملل گوناگون زمینههای مشترک زیادی میان این حماسهها میتوان مشاهده کرد. در نگاه نخست بسیاری از حماسههای ملی شبیه به نظر میرسند و حتی گاهی بسیار به هم نزدیکند و تفاوتها در مواردی جزئی در حوزههای فرهنگی و مذهبی به چشم میخورد. تفاوت میان حماسهها در حقیقت بازتاب اعتقادات و باور داشتهای مردم هر قوم است. مقالۀ حاضر به بررسی تطبیقی شاهنامۀ فردوسی بزرگترین اثر حماسی زبان فارسی با چند حماسۀ مشهور سایر اقوام از جمله ایلیاد و ادیسه، رامایانا، ایندره و کریشنا میپردازد. نگارنده با روش تحقیق (توصیفی- تحلیلی- مقایسهای) سعی کرده است با مقابله و مقایسۀ ساختار کلی قصهها، تشابه و تفاوت سایر حماسهها با شاهنامه را به بررسی بنهد و با رسم جداولِ مقایسهای زیرساختهای حماسهها و شخصیت قهرمانان حماسی آنها را به نمایش بگذارد.
تفاصيل المقالة
در تاریخ جهان دیده شده است که مردم کشوری برای زمانی طولانی به عنواین مختلف از قبیل جنگ, مهاجرت, دین و.. به یک زبان دیگر هم سخن گفته اند. این آمیختگی زبان و فرهنگ باعث به وجود آمدن سبکها و فرمهای هنری بسیاری شده و همینطور تاثیرات متقابلی بر روی فرهنگ و هنر هر دو کشور, از أکثر
در تاریخ جهان دیده شده است که مردم کشوری برای زمانی طولانی به عنواین مختلف از قبیل جنگ, مهاجرت, دین و.. به یک زبان دیگر هم سخن گفته اند. این آمیختگی زبان و فرهنگ باعث به وجود آمدن سبکها و فرمهای هنری بسیاری شده و همینطور تاثیرات متقابلی بر روی فرهنگ و هنر هر دو کشور, از آنزمان به بعد گذارده است. در پژوهش های باستانشناسانه ای که پیش از انقلاب توسط پروفسور اد کیل و هیئت باستان شناختی کانادایی در قلعه یزد گرد صورت گرفت یک ستون نقشدار نیز یافت شد که حاوی نقوش مختلفی بود. بعد از مدتی این ستون ( شاید ستونها ) به موزه رام واقع در شهر تورنتو انتقال یافت.با توجه به پژوهشهایی که در این زمینه انجام دادم متوجه شدم که یکی از این نقوش, میتواند مربوط به یک رقصنده یا خنیاگر باشد و جالب تر اینکه فرم و پوشش این رقصنده شباهت زیادی به گوسان پارتی و شاید کریشنا ایزد هندی دارد. با توجه به اسناد و مدارک موجود در باره گوسانها که جزو یکی از اولین و مهمترین گونه بازیگران خنیاگر بودند, این فرضیه مطرح میشود که آیا این دیوار نگاره میتواند نقشی از یک گوسان باشد؟ و اینکه نقش برجسته یک گوسان چطور میتواند زینت بخش قصر یک شاه شود؟ بر آن شدم تا پژوهشی را در این عنوان انجام دهم.
تفاصيل المقالة
تجرید به معنای ترک کلیة تعلقات مادی و معنوی برای رسیدن به حق و حقیقت، به عنوان یکی از مهمترین عوامل تشکیلدهندة تصوف، از مباحث اصلی و مورد توجه عرفاست که در متون عرفانی از آن سخن بهمیان-آمدهاست. در این جستار که به روش توصیفی – تحلیلی نگاشتهشده، دیدگاههای مولان أکثر
تجرید به معنای ترک کلیة تعلقات مادی و معنوی برای رسیدن به حق و حقیقت، به عنوان یکی از مهمترین عوامل تشکیلدهندة تصوف، از مباحث اصلی و مورد توجه عرفاست که در متون عرفانی از آن سخن بهمیان-آمدهاست. در این جستار که به روش توصیفی – تحلیلی نگاشتهشده، دیدگاههای مولانا جلالالدینمحمد بلخی و جیدو کریشنامورتی درخصوص تجرید با یکدیگر مقایسهشدهاست. هدف پژوهش، یافتن همسانیها وناهمسانیها در نظام فکری و اندیشگانی این دو عارف بزرگ مشرق زمین است. نتایج پژوهش نشانمیدهد که این دو عارف در مسائل بسیاری همچون: اعتقاد همزمان به تجرید مادی و معنوی، تجرید از کشور یا سرزمین، تجرید از عقل، دانش و دانستگی، تجرید از خود یا نفس، تجرید و عشق، تجرید و خودشناسی و... با هم اشتراک اندیشگانی و در مسائلی همچون: تجرید از مرشد و معلم و تجرید از دین و ایدئولوژی با یکدیگر اختلاف و ناهمسانی دارند. اما به طورکلی نقاط اشتراک این دو بیش از نقاط افتراق است و این امر یکسانبودن آبشخور معرفتی و مشارب تجربی این دو عارف که همان عرفان حقیقی یا حقیقت عرفان است را نشانمیدهد.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications