پستمدرنیسم، وجه غالب باور فرهنگی زمانهای است که تمامی کنشها را ـ دوباره ـ قالبریزی میکند؛ تا آنجا که قدرت متمرکز، جای خود را به کثرت گسسته داده، جلوهای از معاصریت هویت را آشکار میکند. این پژوهش کیفی دادهبنیاد، با هدف تأویل هویت معماری معاصر ایران بر مبنای پستم أکثر
پستمدرنیسم، وجه غالب باور فرهنگی زمانهای است که تمامی کنشها را ـ دوباره ـ قالبریزی میکند؛ تا آنجا که قدرت متمرکز، جای خود را به کثرت گسسته داده، جلوهای از معاصریت هویت را آشکار میکند. این پژوهش کیفی دادهبنیاد، با هدف تأویل هویت معماری معاصر ایران بر مبنای پستمدرنیته و اندیشه انتقادی، به دنبال پاسخ این پرسش است که هویت چگونه میتواند به مثابه رویکردی انتقادی، بر بازشناسی معماری پستمدرن، به ویژه در دوره ایران معاصر، تأثیر داشته باشد؟ یافتهها نشان میدهند پیامد جمعبندی متغیرهای علّی پژوهش در شرایط میانجی وضعیت موجود، رویدادی را رقم میزند که در نگرشی بنیادی میان حقیقت (خودشیفتگی تا خودباختگی) و ماهیت (خودباوری) ایرانی، و در گفتمانی تاریخی میان بازخوانی آنچه هست و بازنمایی از آنچه باید باشد، به صورت سلبی (و نه ایجابی)، در خوانشی از یک رئالیسم انتقادی، در حال شدن است و در ارزیابی خودانعکاسی از تفسیری بازخوردی، نحوه بودن را بازمیآفریند.
تفاصيل المقالة
پست مدرنیسم، هم چون روشن گری، پدیده ی پیچیده ای است، بسته به این که کدام وجه این پدیده مورد توجه قرار بگیرد، به راحتی مورد تمجید و تحسین و یا تمسخر و استهزاء قرار می گیرد. ولی جوهر پست مدرنیسم نفی فهم ذهن یا عقل مدرن از مقولات شناخت و حقیقت است. ذهن مدرن برآن است که پست أکثر
پست مدرنیسم، هم چون روشن گری، پدیده ی پیچیده ای است، بسته به این که کدام وجه این پدیده مورد توجه قرار بگیرد، به راحتی مورد تمجید و تحسین و یا تمسخر و استهزاء قرار می گیرد. ولی جوهر پست مدرنیسم نفی فهم ذهن یا عقل مدرن از مقولات شناخت و حقیقت است. ذهن مدرن برآن است که پست مدرنیسم حقیقت ساده و بی پیرایه، یعنی حقیقت به معنای مطلق آن را به خطا و اشتباه می داند؛ در عوض از دیدگاه ذهن مدرن، انسان ها به لحاظ فکری و ذهنی، توانایی و شایستگی آن را دارند که حقیقت مذکور را به طور دقیق و صحیح منعکس یا مجسم سازند. پست مدرنیسم نگرشی است مبتنی بر این که تصاویر حقیقت یا خود واقعیت در نظر بیننده با هم فرق دارند و تصاویر مذکور همواره مبهم هستند.
در این میان فمینیسم یکی از نظریاتی است که بیشترین تاثیر را از پست مدرنیسم پذیرفته است، بهطوری که می توان گفت موج جدیدی به راه افتاده که آن را موج سوم یا فمینیسم پست مدرن نام نهاده اند.
فمینیست ها مدعی اند که هم از پست مدرنیسم تاثیر پذیرفته اند و هم بر آن تاثیرگذار بودهاند.فمینیسم در این میان تحت تاثیر پست مدرنیسم سعی در تحول مفهوم دموکراسی داشته است.
تفاصيل المقالة
ژان فرانسوا لیوتار در نوشتههای خود به پست مدرنیسم و شرایط و خصوصیات آن پرداخته و ویژگیهایی را برای فرهنگ، آثار و ا ندیشههای پست مدرن برشمرده است. از جمله ویژگیهایی که پست مدرنیسم را از سایر دورهها و مکاتب ادبی و فرهنگی متمایز میسازد، بر افتادن و فروپاشی روایتها أکثر
ژان فرانسوا لیوتار در نوشتههای خود به پست مدرنیسم و شرایط و خصوصیات آن پرداخته و ویژگیهایی را برای فرهنگ، آثار و ا ندیشههای پست مدرن برشمرده است. از جمله ویژگیهایی که پست مدرنیسم را از سایر دورهها و مکاتب ادبی و فرهنگی متمایز میسازد، بر افتادن و فروپاشی روایتهای کلان است. بر این اساس میتوان گفت آثار ادبی تا آنجا که روایتهای کلان را به زیر میکشند و بنیاد آنها را سست مینمایند، به سوی پست مدرنیسم گام برمیدارند و خود را به درجات کمتر یا بیشتر در میان آثار پست مدرن جا میدهند. مطالعه حاضر بر آن است تا سه اثر برگزیده مارتین امیس را از منظر ساخت و واسازی ابر روایت ها مورد بررسی قرار دهد و نشان دهد چگونه ادبیات و فلسفه شانه به شانه هم اضمحلال گفتمانهای متصلب را به تصویر میکشند و در وانفسای ناامیدی ها، امکان بروز و ظهور گفتمان یا روایتی جدید را ممکن می دانند. روش پژوهش حاضر مطالعات بین رشته ای است که به صورت کتابخانه ای انجام گرفته است.
تفاصيل المقالة
شعر معاصر ایران، تحولات گوناگونی را از سرگذرانیده و جریانهای مختلفی را آزموده است. یکی از این جریانهای شعری که در دهۀ هفتاد ایجاد شد، جریان شعر پستمدرن است که در کنار سایر جریانهای نوظهور از اوایل دهۀ هفتاد تکوین و تاکنون نیز ادامه یافته است. علی باباچاهی، شاعر و من أکثر
شعر معاصر ایران، تحولات گوناگونی را از سرگذرانیده و جریانهای مختلفی را آزموده است. یکی از این جریانهای شعری که در دهۀ هفتاد ایجاد شد، جریان شعر پستمدرن است که در کنار سایر جریانهای نوظهور از اوایل دهۀ هفتاد تکوین و تاکنون نیز ادامه یافته است. علی باباچاهی، شاعر و منتقد معاصر، با سرودن دفترهای نم نم باران و عقل عذابم میدهد، وارد شعر پستمدرن شد. او در ابتدا، کار شاعری را با تأثیرپذیری از نیما و پیروان او آغاز کرد که واقعگرایی و عینیگرایی اساس کار آنها را تشکیل میداد؛ اما رفته رفته، رویة شعر او تحول پیدا کرد و در راستای این تحول، عنوانهای سرودههایش نیز، دستخوش آن دگرگونی واقع شد. این تحقیق میکوشد تا با روش تحلیلی _ توصیفی به بررسی عنوانهای شعری علی باباچاهی، از دورۀ مدرنیسم تا پستمدرنیسم بپردازد. اگر سیر عنوان شعرهای او را از ابتدا یعنی زمانی که پیرو نیما بود تا دورۀ دوم شاعریش، یعنی دورۀ پستمدرن بررسی کنیم، متوجه تغییرات اساسی و عمده این عنوانها میشویم. تلاش نویسندگان در این پژوهش بر آنست که به این سوالها پاسخ دهند که رابطۀ میان عنوان سرودههای علی باباچاهی و متن سرودههایش از چه کیفیتی برخوردار است و آیا میتوان از طریق عنوانهای شعری، اندیشه و ذهنیت او از مدرنیسم تا پستمدرنیسم را ردیابی و دنبال کرد؟
تفاصيل المقالة
اسفار کاتبان رمانی متفاوت است. خلاصه کردن آن، اگر ممکن باشد، به تأمل بسیار و دقتی درخور، نیازمند است. ویژگیهای متفاوت این رمان، با عناصر سازنده داستانهای پستمدرن، همخوانی چشمگیری دارد. زیرا از روایتهای متعددی که به نوعی با هم ارتباط دارند، تشکیل میشود. ولی آغاز و أکثر
اسفار کاتبان رمانی متفاوت است. خلاصه کردن آن، اگر ممکن باشد، به تأمل بسیار و دقتی درخور، نیازمند است. ویژگیهای متفاوت این رمان، با عناصر سازنده داستانهای پستمدرن، همخوانی چشمگیری دارد. زیرا از روایتهای متعددی که به نوعی با هم ارتباط دارند، تشکیل میشود. ولی آغاز و انجام آنها در ابهام است. این رمان با روایتی آغاز میگردد که در پایانبندی از آن خبری نیست. تناقض و ناسازگاری اجزا هم در آن کم نیست. بنابراین مخاطب آن باید قصهخوان، قصهدان و دارای جهان بینی پستمدرن باشد تا بتواند اجزای پراکنده آن را با هم جفت و جور کند. امّا تمام این ویژگیها تنها از طریق زبان به مخاطب انتقال مییابد. زبانی که خود با دشواریهایی همراه است. شفاف نیست و مرزهای در زمانی و هم زمانی در آن مخدوش است. زبانی که میخواهد هم بیانگر واقعیت و هم ابزار بیان رویدادهای رؤیاگونه، خواب، کابوس، اسطوره، نماد، توهم و تخیل باشد. به هر روی اطلاعات مربوط به این مقاله به شیوه کتابخانهای فراهم آمده و سپس با بهرهگیری از روش تحلیلی، توصیف شده است. حاصل کار این است که در مجموع، نویسنده میخواهد با اشارتهای بینامتنی بسیارش به مسایل اساطیری، تاریخی، فردی و اجتماعی و روان شناختی، خواننده را به خود آورد تا دریابد که در نهایت، در صحنه زندگی تنهاست و از تاریخ سرزمین او تنها صدای استبداد و ستم به گوش میرسد و همواره کاتبان این اسفار، تاریخ را مطابق خواست قدرت و در غیاب مردم ستمدیده نوشتهاند.
تفاصيل المقالة
هدف پژوهش حاضر، تحلیل و نقد دلالتهای تعلیم و تربیت چندفرهنگی با تأکید بر آرای میشل فوکو است. برای دستیابی به این هدف از روشهای تحلیل مفهومی و انتقادی بهره گرفته شده است. فوکو بهعنوان یک نظریهپرداز پستمدرن با طرح نظریة انتقادی درصدد ارائة نوعی از تعلیم و تربیت است ک أکثر
هدف پژوهش حاضر، تحلیل و نقد دلالتهای تعلیم و تربیت چندفرهنگی با تأکید بر آرای میشل فوکو است. برای دستیابی به این هدف از روشهای تحلیل مفهومی و انتقادی بهره گرفته شده است. فوکو بهعنوان یک نظریهپرداز پستمدرن با طرح نظریة انتقادی درصدد ارائة نوعی از تعلیم و تربیت است که در آن مسئلة فرهنگ و عدالت از اهمیت خاصی برخوردار است. او ضمن انتقاد از روابط قدرت در نظامهای آموزشی دلالتهای قابل توجهی در تعلیم و تربیت چندفرهنگی ارائه کرده است. از نظر او اساس تربیت باید مبتنی بر شیوههای دموکراتیک و غیر اقتدارگرایانه باشد و علایق اعضا و اجزای متعدد سازندة جامعه اعم از دیگر فرهنگها، باید مورد توجه قرار گیرد. فوکو متون درسی را بهعنوان عملکردهای ساخته تاریخ، جامعه و صاحبان قدرت نقد میکند و معتقد است که همواره از متون بهعنوان ابزار قدرت بهره گرفته شده است. با بررسی آرای تربیتی فوکو میتوان اذعان نمود رهنمودهای ضمنی وی به ایجاد عدالت آموزشی و فرهنگی میانجامد. با این وجود نقدهایی نیز ازجمله؛ بحرانی شدن بازنمایی واقعیت، تأکید بر نسبیگرایی معرفتشناختی، واگرایی سیاستهای تعلیم و تربیت، عدم پیشفرضهای لازم در بحث گفتمان و عدم ارائة راهحل برای معضلات تربیتی، به آرای او میتوان وارد کرد.
تفاصيل المقالة
مقاله حاضر با هدف پاسخ به این سؤال که نگرش نسبت به دانش چه الزاماتی را برای عناصر برنامۀ درسی به دنبال خواهد داشت؟ به بررسی تحولات علم از دیدگاه پستمدرنیسم با تأکید بر دیدگاه لیوتار پرداخته است. روش: این مطالعه از نوع گفتمان انتقادی، رویکرد کیفی است که با روش مرور نظام أکثر
مقاله حاضر با هدف پاسخ به این سؤال که نگرش نسبت به دانش چه الزاماتی را برای عناصر برنامۀ درسی به دنبال خواهد داشت؟ به بررسی تحولات علم از دیدگاه پستمدرنیسم با تأکید بر دیدگاه لیوتار پرداخته است. روش: این مطالعه از نوع گفتمان انتقادی، رویکرد کیفی است که با روش مرور نظاممند صورت پذیرفت. جامعۀ آماری تمام مقالات مربوط به پستمدرنیسم و برنامۀ درسی بود که با نمونهگیری هدفمند و با کلمات کلیدی فارسی و انگلیسی از سال 1383 تا1397 انتخاب شد. یافتهها نشان دادهاند که به گمان لیوتار، دانش علمی، داعیۀ آزادی، رهایی و پیشرفت را داشت؛ اما در عمل با بسط فناورانه، از آرمانهای فوق فاصله گرفت و با تقلیل وجوه متفاوت آن به وجه کمّی، وجه ادبی و زیباییشناسانۀ آن مورد غفلت قرار گرفت. الزامات این نگاه به دانش برای عناصر برنامۀ درسی، به نتایجی از قبیل توجه به آموزش و پرورش انتقادی و تردید در پذیرش محتوای آموزشی به عنوان غیر تاریخی، خنثی، جدا از ارزش و قدرت، توجه به تکثر و عدم تمرکز در آموزش و پرورش و نگاه به برنامۀ درسی به عنوان قراردادی بین بازیگران آموزشی و مقابله با بازاری شدن دانش رسید.
تفاصيل المقالة
چکیده
به طور کلی نظریههای پستمدرنیستی به دو گروه عمده تقسیم شدهاند. گروه نخست نظریههای کسانی مانند بری لوئیس، پیتر والن و دیوید لاج را در برمیگیرد که فهرستی از مؤلفههای پسامدرنیستی (عدمقطعیت، پارانویا، بینظمیزمانی و...)ارائه میکنند. درگروهدوم، شاخصترین أکثر
چکیده
به طور کلی نظریههای پستمدرنیستی به دو گروه عمده تقسیم شدهاند. گروه نخست نظریههای کسانی مانند بری لوئیس، پیتر والن و دیوید لاج را در برمیگیرد که فهرستی از مؤلفههای پسامدرنیستی (عدمقطعیت، پارانویا، بینظمیزمانی و...)ارائه میکنند. درگروهدوم، شاخصترین نظریه را برایان مکهیل مطرح-کردهاست کهبرایتبیین پسامدرنیسم از مفهوم "عنصرغالب" در فرمالیسم-روسی مددمیگیرد و مشخصه پسامدرنیسم را وجودشناسی(در تباین بودن با معرفتشناسی که عنصر غالب مدرنیسم است) میداند. در راستای تحقق این هدف،ابتدا شگردهاو مؤلفههاییاز رمان سپیدهدمایرانی استخراجو درسه-بخش عناصرداستان، مفهوم، شکل یاصورت موردبررسی قرارمیگیرد؛ سپس براساس نظریه غالب برایان مکهیل که در اصل ویژگی داستانهای پسامدرن را طرح مباحث هستیشناسانه میداند، مشخص میشود که این شگردها و مؤلفهها تا چه حد در برجسته کردن عناصرهستیشناسانه اثر مورد نظر نقش دارند. نتیجهنشان-میدهد کهدراین رمان، نویسنده بهخوبی از تکنیک چندصدایی، عدم-قطعیّت،اتصالکوتاه،عدمانسجامذهنوآشفتگیشخصیتهاو...به بهترین شکل بهرهگرفته و رمان خود را در کنار آثار پستمدرن قرار داده است.
واژگان کلیدی: سپیدهدمایرانی، پستمدرنیسم، مکهیل، مبانی وجودشناسی.
تفاصيل المقالة
در دیدگاه لیوتار، پستمدرنیسم یک وضعیت است نه یک دوره و بیشتر در حوزه اندیشه جای دارد تا عملکرد، لذا امکان نظری تسرّی این اندیشه از اجزای مفهومی آن به هر دورهای مدّ نظر این مقاله است. این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی و با بررسی همة رباعیات خیام، در چارچوب مفهومی أکثر
در دیدگاه لیوتار، پستمدرنیسم یک وضعیت است نه یک دوره و بیشتر در حوزه اندیشه جای دارد تا عملکرد، لذا امکان نظری تسرّی این اندیشه از اجزای مفهومی آن به هر دورهای مدّ نظر این مقاله است. این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی و با بررسی همة رباعیات خیام، در چارچوب مفهومی پستمدرنیسم لیوتار، با معیار پنج وی‍ژگی طرد فراروایت، حقیقت متکثر، بیمعنایی معنا، طرد هرگونه پیشفرض و شکاندیشی انجام شد. با بررسی رباعیات خیام مشخص شد که اندیشه خیام به میزان قابل توجهی (40 درصد رباعیات) همراستا با تفکر پست‎مدرنیستی لیوتار است و در این میان وی‍ژگیهای طرد فراروایت و شکاندیشی بیشترین سهم را دارند. این نکته از آن روی حائز اهمیت بوده است که با توجه به فاصلة زمانی حدود نهصد سال از زمان زیست این دو متفکر، به میزان قابل توجهی دو اندیشه همراستا بودهاند و لذا تاییدکننده بیزمانی و لامکانی اندیشه است.
تفاصيل المقالة
نظریههای پستمدرنیستی به دو گروه عمده تقسیم شدهاند. گروه نخست نظریههای کسانی مانند بری لوئیس، پیتر والن و دیوید لاج را در برمیگیرد که فهرستی از مؤلفههای سبکی متمایزکننده نگارش پسامدرنیستی (عدم قطعیت، پارانویا، بی نظمی زمانی و...) ارائه میکنند. درگروه دوم، شاخصتر أکثر
نظریههای پستمدرنیستی به دو گروه عمده تقسیم شدهاند. گروه نخست نظریههای کسانی مانند بری لوئیس، پیتر والن و دیوید لاج را در برمیگیرد که فهرستی از مؤلفههای سبکی متمایزکننده نگارش پسامدرنیستی (عدم قطعیت، پارانویا، بی نظمی زمانی و...) ارائه میکنند. درگروه دوم، شاخصترین نظریه را برایان مکهیل مطرح کرده است که برای تبیین پسامدرنیسم از مفهوم"عنصر غالب" در فرمالیسم روسی مدد میگیرد و مشخصه پسامدرنیسم را وجودشناسی (در تباین با معرفتشناسی که عنصر غالب مدرنیسم است) میداند. در راستای تحقق این هدف، ابتدا شگردها و مؤلفههایی از رمان همنوایی شبانه ارکستر چوبها استخراج و در سه بخش عناصر داستان، مفهوم، شکل یا صورت مورد بررسی قرار میگیرد؛ سپس بر اساس نظریه غالب برایان مکهیل که ویژگی داستانهای پسامدرن را طرح مباحث هستیشناسانه میداند، مشخص میشود که این شگردها و مؤلفهها تا چه حد در برجسته کردن عناصر هستیشناسانه اثر نقش دارند. نتیجه نشان میدهد که این رمان، رمانی پیچیده و دشوار است که نویسنده به خوبی از تکنیک چندصدایی، عدم قطعیّت، حضور دو بعدی راوی، عدم انسجام ذهن و آشفتگی شخصیتها و... به بهترین شکل بهره گرفته و رمان خود را در کنار آثار پستمدرن قرار داده است.
تفاصيل المقالة
در کنار دو قسم رویکرد غالب در قلمرو علوم در باب عینیت، یعنی رویکرد پستمدرنیستی ـ کوهنی و رویکرد پوزیتیویستی ـ پوپری، برخی دلالتها و لوازم معرفتشناسی اجتماعی بر دلالتهای علمشناختی خاص خود را دارد که میتواند برای دفاع از گونهای از عینیت در قلمرو علم به کار آید و در أکثر
در کنار دو قسم رویکرد غالب در قلمرو علوم در باب عینیت، یعنی رویکرد پستمدرنیستی ـ کوهنی و رویکرد پوزیتیویستی ـ پوپری، برخی دلالتها و لوازم معرفتشناسی اجتماعی بر دلالتهای علمشناختی خاص خود را دارد که میتواند برای دفاع از گونهای از عینیت در قلمرو علم به کار آید و در عین حال از توجه به هر دو رویکرد اصلی غافل نباشد. در این مقاله، ابتدا، در نهایت اختصار چیستی معرفتشناسی اجتماعی را نشان دادهایم و سپس با برشمردن مشکلات دو رویکرد پیشگفته، نشان دادهایم که کدام مولفههای معرفتشناسی اجتماعی میتواند برای قائلان به عینیت علم به کار آید. با توجه به غلبۀ رویکردهای پستمدرنیستی ـ کوهنی در فضای فلسفی ایران و رویکرد پوزیتیویستی در فضای علمی، این راهِ میانه میتواند ثمربخش باشد. در این مقاله نشان دادهایم که معرفت-شناسی اجتماعی نه فاعل شناسا، و به طور خاص دانشمند را، در حصول معرفت ناظری کاملاً بیطرف میانگارد ـ که امکان کسب گزارههای کاملاً مطابق با واقع برای او به سهولت فراهم است ـ و نه اینکه او را در مقابل نظام قدرت و ساختار اجتماعی و پیشداوریهای خویش به کلی دستبسته و منفعل میداند. به بیانی روشنتر، معرفت شناسی اجتماعی به دلیل اتخاذ اصل مودی به صدق بودن، رویکردی اعتدالی درباره مسأله عینیت علم اتخاذ میکند. این رویکرد اعتدالی می تواند مقدمه ای باشد برای گشودن راهی نو.
تفاصيل المقالة
هدف از پژوهش حاضر، طراحی مدل تدوین خطمشیگذاری سازمان تأمین اجتماعی با رویکرد پست مدرنیسم است. روش تحقیق آمیخته اکتشافی است؛ جامعه آماری شامل متخصصان سازمان تامین اجتماعی و اساتید دانشگاه آشنا به ادبیات رفاه اجتماعی بودند که در فاز کیفی با نمونه گیری هدفمند و تکنیک گو أکثر
هدف از پژوهش حاضر، طراحی مدل تدوین خطمشیگذاری سازمان تأمین اجتماعی با رویکرد پست مدرنیسم است. روش تحقیق آمیخته اکتشافی است؛ جامعه آماری شامل متخصصان سازمان تامین اجتماعی و اساتید دانشگاه آشنا به ادبیات رفاه اجتماعی بودند که در فاز کیفی با نمونه گیری هدفمند و تکنیک گوله برفی به تعداد 23 نفر و در فاز کمی با رویکرد نمونه گیری هدفمند و تکنیک نمونه گیری قضاوتی به تعداد 30 نفر انتخاب شدند. جمع آوری داده ها در فاز کیفی با مصاحبه نیمه سختار یافته و در فاز کمی با پرسشنامه نیمه باز 61 سوالی بود. فاز اول داده ها به روش کد گذاری برگرفته از نظریه داده بنیان و به کمک نرم افزار Atlasti و در فاز کمی با کمک نرم افزار Pls مدل برآمده از فاز نخست تحقیق به روش مدلسازی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت که 93/0 از مشارکت کنندگان بر مدل مفهومی تحقیق اجماع داشتند و تمامی ابعاد مدل داده بنیاد استخراجی تبیین گردید. برای بدست آوردن اعتبار و روایی داده ها در فاز کیفی از دو روش بازبینی مشارکت کنندگان و مرور نخبگان غیر شرکت کننده در پژوهش استفاده شد و پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرانباخ 95/0بدست آمد. مقوله محوری پژوهش حاضر، تدوین خط مشی گذاری با رویکرد پست مدرن است که با توجه به شرایط علی و زمینه ای و میانجی، ابعاد آن تبیین و راهبردهای تحقق آن تدوین شد و سپس مدل نهایی ارائه شد.
تفاصيل المقالة
تولید و مصرف علاوه بر موضوعیت در علوم اقتصادی، بر فرهنگ و اجتماع نیز تاثیرگذار و با توجه به وابستگی زندگی به مکان و مکان بر زندگی، بر بستر معماری و شهرسازی نیز تعمیم می یابد. این موضوع در مقیاسهای کلان تا خرد در گام نخست به عنوان فضایی برای بروز و ظهور فرهنگ مصرف نقش ای أکثر
تولید و مصرف علاوه بر موضوعیت در علوم اقتصادی، بر فرهنگ و اجتماع نیز تاثیرگذار و با توجه به وابستگی زندگی به مکان و مکان بر زندگی، بر بستر معماری و شهرسازی نیز تعمیم می یابد. این موضوع در مقیاسهای کلان تا خرد در گام نخست به عنوان فضایی برای بروز و ظهور فرهنگ مصرف نقش ایفا نموده و در صورت عدم بررسی و عیان سازی رویکرد طراحانه خود، می تواند همسو با ایدئولوژی جدید، لطمه های عمیق تری بر پیکره نظام اجتماعی وارد نماید.بدین منظور این پژوهش با پارادایم تفسیر گرایی و رویکرد زمینه گرایی با بهره گیری از روش های ترکیبی میدانی و وامداری از ادبیات معاصر پژوهش در حوزه های علوم اجتماعی، روانشناسی و اقتصاد، اقدام به کدگذاری زمینه های بروز موضوع در کالبد و برنامه معماری نموده است. این موضوع به واسطه اهمیت بیشتر فضاهای مصرفی تاکید بیشتر بر فضاهای تجاری و تفریحی-گردشگری داشته که خواستگاه مشهود مصادیق نظری پژوهش خواهند بود.در عین حال که این پژوهش گام های ابتدایی برای ورود به ابعاد فضایی موضوع مورد بحث به شمار می رود، می توان چنین استنباط نمود که، معماری و شهرسازی، امکان تحقق فضاهای تهی از ماهیت اجتماعی به عنوان بسترهایی برای مصرف سطحی در اختیار فرهنگ مصرف قرار داده که نظام دهنده ی مکانی بی زمان، سطحی، غیر واقعی و فاقد هویت اجتماعی است که از جنبه تاثیرگذاری و تأثیرپذیری روز افزون خود، می تواند در روندی تصاعدی موجبات اختلالات عمیق تری در بستر فرهنگی و اجتماعی پدید آورد که این مهم در حوزه برخی از شهرهای کشور نیز قابل رویت و تامل است.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications