تکنیکهای زبانی که در مقالات شمس مورد توجّه قرار گرفته است، بهنحو شایستهای در بیان مفاهیم عارفانه به مخاطب کمک مینماید. مقالات بهعنوان تنها اثر باقی مانده از شمس اهمّیت ویژهای در تاریخ ادبیات دارد؛ امّا کمتر مورد توجّه قرار گرفته است. مهمترین علّت این امر را شاید أکثر
تکنیکهای زبانی که در مقالات شمس مورد توجّه قرار گرفته است، بهنحو شایستهای در بیان مفاهیم عارفانه به مخاطب کمک مینماید. مقالات بهعنوان تنها اثر باقی مانده از شمس اهمّیت ویژهای در تاریخ ادبیات دارد؛ امّا کمتر مورد توجّه قرار گرفته است. مهمترین علّت این امر را شاید بتوان در ژانر گفتمانی خاص این کتاب دانست. آنچه در مقالات در نگاه نخست جلب توجّه میکند، سبک خاص نوشتاری آن است که بهصورت یادداشتهای گفتاری نوشته شدهاند، گویی یادداشتهای شخصیای است که هیچگاه حالت گفتاری خود را از دست نداده و در واقع به نوشته تبدیل نشده است. شفاهی بودن گفتمان مقالات در جایجای این کتاب به وضوح قابل مشاهده است و همین امر سبب ویژگیهای زبانی خاصّی در این کتاب شده است. زبان بهکار رفته در مقالات شمس، زبانی خاص و تا حدی متفاوت از زبان متون دورۀ پیش از خود و البته دورههای بعدی است. مقالات شمس برای خود سبک و سیاقی ویژه دارد از جمله استفاده از نامآوا که میتوان با تحلیل و بررسی، ویژگیهای زبانی آن را بهتر نشان داد. نامآواها (onomatopoein)یکی از خصوصیات زبان گفتار است که میتواند بهسهولت موقعیتهای طبیعی را بهشکلی واقعی در زبان بازنمایی کند. پژوهش حاضر که بهشیوۀ توصیفی- تحلیلی و روش کتابخانهای با هدف معرفی نوعی از نوشتار در مقالات شمس نگاشته شده است، نشان میدهد که شمس از ویژگیهای آوایی زبان در این اثر در جهت تبیین اغراض محاورهای گوینده بهخوبی استفاده کرده است.
تفاصيل المقالة
بخش عمده ای از نثرهای صوفیانه، نثرهای تعلیمی است که دربردارنده ی تعلیم اصول و مبانی اعتقادات دینی و عرفانی از سویی و تبلیغ عرفان و تصوف در میان مردمان عامه و متوسط جامعه از دیگر سو بوده است. به این نکته باید اشاره داشت که یک گونه از نثرهای تعلیمی و تبلیغی مجالس وعظ صوفی أکثر
بخش عمده ای از نثرهای صوفیانه، نثرهای تعلیمی است که دربردارنده ی تعلیم اصول و مبانی اعتقادات دینی و عرفانی از سویی و تبلیغ عرفان و تصوف در میان مردمان عامه و متوسط جامعه از دیگر سو بوده است. به این نکته باید اشاره داشت که یک گونه از نثرهای تعلیمی و تبلیغی مجالس وعظ صوفیانه است. برپایی مجالس وعظ و به تعبیری مجلس گفتن در ایران پس از اسلام از رسم های کهن بوده و به عنوان یکی از راه های فهم تعلیم و تبلیغ اعتقادات دینی و عرفانی به شمار می آمده است. از آن جایی که مخاطبان مجالس وعظ، مردم عوام و متوسط جامعه بوده و آنان را یارای شنیدن استدلال های عقلی آن چنانی نبوده است، گوینده مجلس کوشیده است تا مطالب را برای آنان حسی و ملموس کند و به جای استدلال با مثال و تمثیل و حکایت و جز آن مطالب را تبیین و تشریح نماید. در این پژوهش، نگارنده بر آن است که با نگاهی به نثر عمده ترین مجالس تعلیمی صوفیه، یکی از بارزترین ویژگی های این گونه نثرها - فراوانی حکایت، تمثیل و مثال - را بکاود و اهداف و اغراض گویندگان و نویسندگان این مجالس را از کاربرد این ابزار و عناصر مورد بررسی قرار دهد.
تفاصيل المقالة
مرگ پرسشی بی پاسخ در زندگی انسان بوده که از دیرباز ذهن او را به خود مشغول کرده است. در ادبیات کشورهای مختلف اندیشمندان پاسخی درخور و نه قطعی به این پرسش داده اند. متون عرفانی نیز باتوجه به اینکه بر آموزه های قرآنی و دینی تکیه دارند، مسئله مرگ را به نوعی واکاوی کرده اند. أکثر
مرگ پرسشی بی پاسخ در زندگی انسان بوده که از دیرباز ذهن او را به خود مشغول کرده است. در ادبیات کشورهای مختلف اندیشمندان پاسخی درخور و نه قطعی به این پرسش داده اند. متون عرفانی نیز باتوجه به اینکه بر آموزه های قرآنی و دینی تکیه دارند، مسئله مرگ را به نوعی واکاوی کرده اند. در مقاله حاضر که به شیوۀ تحلیلی توصیفی ارائه می شود، مهم ترین متون نثر ادبیات عرفانی از قرن ششم تا دهم موردتوجه بوده تا دیدگاه نثرنویسان را دربارۀ مرگ موردبررسی قراردهد. آنچه از بررسی متون موردنظر استنباط می شود این است که در متون عرفانی مسئله مرگ که اغلب به صورت تشبیه پرنده (آزادی روح از بدن) تصویرمی شود جزء دغدغه های نثرنویسان است و در این میان آموزه های اسلامی با دیدگاه های صوفیانه و عرفانی تلفیق شده است. به لحاظ بسامدی در آثار سهروردی بیشترین توجه را به این موضوع می توان دید. در آثار سهروردی این مسئله درقالب انواع نمادها و استعاره ها بیان شده است که گاه تفسیر جزئیات آن ها نیازمند تلاش فکری بیشتری است. در دیگر آثار بحث در این زمینه از صراحت و سادگی برخوردار است. در آثار مولانا نیز سنت تفکر عرفانی پیش از او درباره مرگ به بیانی دیگر متجلی شده است. صوفیه مرگ را عمدتاً به دو گونۀ جسمانی (اضطراری) و ارادی (خودخواسته= مرگ پیش از مرگ) تقسیم بندی می کنند و این دیدگاه به سنتی در حوزه اندیشیدن به مرگ در متون عرفانی تبدیل شده است.
تفاصيل المقالة
عرفان حکایت گر پیوند انسان با معبود است. شرح این حکایت در آثار منظوم و منثور فارسی دست کم از قرن پنجم به بعد در خلال شعرها و کتاب های نثر فارسی آمده است. مرصاد العبادمن المبدأالی المعاد یکی از این آثار منثور است که راهنمای سالکان در سیروسلوک عرفانی است. نجم الدین رازی د أکثر
عرفان حکایت گر پیوند انسان با معبود است. شرح این حکایت در آثار منظوم و منثور فارسی دست کم از قرن پنجم به بعد در خلال شعرها و کتاب های نثر فارسی آمده است. مرصاد العبادمن المبدأالی المعاد یکی از این آثار منثور است که راهنمای سالکان در سیروسلوک عرفانی است. نجم الدین رازی در قرن هفتم این اثر راه به نثر ساده نگاشته؛ امّا نسبت به دیگر آثار منثور پیش از خود تفاوت هایی سبکی در آن دیده می شود. نثر ساده این کتاب گاه با به کارگیری صنایع ادبی و همچنین لغات عربی بیشتر به سمت نثر فنی سوق می یابد. مقاله حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی سعی دارد بازنمودهای سبک نثر صوفیانه را در این کتاب بررسی نماید. پژوهش حاضر به این نتیجه دست یافته که مرصادالعباد دارای نثری یکدست و یکنواخت نیست و گاه مؤلف با توسل به صنایع ادبی سعی کرده است تا به تزئین نثر خود بپردازد. سجع پرکاربردترین صنعت بدیعی است که در این متن مشاهده می شود.
تفاصيل المقالة
میرسیدعلی همدانی یکی از عرفای قرن هشتم هجری است که چندین رساله ی عرفانی از او به جا مانده است، از جمله دو رساله ی مرآتالتائبین و رساله ی فتوتیه. نثر این دو رساله صوفیانه و تعلیمی است. نویسنده در به کار بردن صنایع لفظی و معنوی، خود را دچار تکلف، و معنا را فدای لفظ نکرد أکثر
میرسیدعلی همدانی یکی از عرفای قرن هشتم هجری است که چندین رساله ی عرفانی از او به جا مانده است، از جمله دو رساله ی مرآتالتائبین و رساله ی فتوتیه. نثر این دو رساله صوفیانه و تعلیمی است. نویسنده در به کار بردن صنایع لفظی و معنوی، خود را دچار تکلف، و معنا را فدای لفظ نکرده و همین امر موجب میشود که نثر این دو رساله از سبک نثرهای فنی متمایز شود. نویسنده معمولاً با استفاده از یک تشبیه و ایجاد زنجیرهای از اضافههای تشبیهی و استعاری و آرایههایی مانند مراعات نظیر و جناس و سجع، مقصود خود را بیان کرده است؛ البته در این فرآیند گرفتار افراط نشده و بیشتر به معنای متن توجه داشته است، نه زیبایی و آرایش کلام؛ از این رو نثر این دو رساله به سبک بینابین، یعنی اسلوبی بین مرسل و فنی، نزدیک است. دو مقوله ی بیانیِ تشبیه و تمثیل از مقولات پرکاربرد در این نوع نثر است.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications