در این نوشتار تلاش شده است، آراء نیچه در زمینه ی اخلاق از چشم انداز روان شناختی خود فیلسوف موردبررسی قرار گیرد و نشان داده شود چگونه آراء فلسفی او تحت تاثیر این چش م انداز قرار دارد . نیچه با طرحنظریه ی"اراده ی قدرت "، هم چون نیرویی بنیادین که در ژرفای طبیعت انسان به طو أکثر
در این نوشتار تلاش شده است، آراء نیچه در زمینه ی اخلاق از چشم انداز روان شناختی خود فیلسوف موردبررسی قرار گیرد و نشان داده شود چگونه آراء فلسفی او تحت تاثیر این چش م انداز قرار دارد . نیچه با طرحنظریه ی"اراده ی قدرت "، هم چون نیرویی بنیادین که در ژرفای طبیعت انسان به طور پنهان و دور ازدسترس "خودآگاهی" تعّین بخش اراده و اعمال انسانی است و هم چنین با نشان دادن نقش پر نفوذ عامل" ناخود آگاهی "در عمل اندیشه و آگاهی، تفسیری روان شنا ختی از عملکرد انسا نی ارائه می نماید وبدینوسیله "من استعلایی " ( فرارونده )، "اراده ی آزاد " و در نهایت " اخلاق" را به چالش می گیرد.در ادامه، با بررسی برخی مفاهیم محوری نیچه ازدیدگاه روان شناختی، همانندی های آراء او در این زمینهبا مفاهیم روان شناختی نوین به ویژه در آراء فروید نیز ارائه می گردد.
تفاصيل المقالة
از دهه1920 به بعد نقد روانکاوانه، سبک گستـردهای از نقـد روانشـناختی بوده که فرضیات آن توسط زیگموند فروید(مؤسس مکتب پسیـکانالیز) بنیـان گذارده شـده است. در بیـان تحـولات روانشـناختی، سـاختار ارائـهشده توسط فروید دارای سـه نقش برجستـه بود: نهـاد (id)، مـن (Ego) و فرام أکثر
از دهه1920 به بعد نقد روانکاوانه، سبک گستـردهای از نقـد روانشـناختی بوده که فرضیات آن توسط زیگموند فروید(مؤسس مکتب پسیـکانالیز) بنیـان گذارده شـده است. در بیـان تحـولات روانشـناختی، سـاختار ارائـهشده توسط فروید دارای سـه نقش برجستـه بود: نهـاد (id)، مـن (Ego) و فرامـن (superego). این سـه طبـقه ساختار شخصیتی هر فرد را به وجود میآورنـد و با واکـاوی موشکافانه هر یک از این مراحـل میتوان به فردیت و روان شخص در هر لحظه زمانی پی برد. تأثیر اندیشههای مولانا بر سبک مثنوی بسیار شبیه به تأثیری است که فلسفه اشراقی هانریبرگسون و آرای او درباره زمان بر جریان رمـان نویسـی قرن حاضر و ظـهور سبـک جریان سیـال ذهن گذاشتـه است. جریانهای دیالکتیک و پارادوکسیکال خودآگاهی و ناخودآگاهی در مسیر داستانسـرایی مولانا، سبب گـذر وی از مراحل سهگانه روانشناسی و پایایی ردپایی این تضاد در داستانهای مثنـوی گردیـده است. از این رو در این مقاله به واکاوی درگیریهای ذهنی مولانا در حکایت ایاز در تطبیق با آراء یونگ و فروید پرداخته شده است.
تفاصيل المقالة
سنجیده و بَوَنده‌تر (= کاملتر) آن می‌نماید که ما در بحث‌های اسطوره‌شناختی سنجشی (= تطبیقی) به پهنة بَوَنده‌تر آن، یعنی نقد اسطوره‌شناختی سنجشی بپردازیم و تنها در نمایاندن همانندیها و همسانیهای دو یا چند اسطوره باز نماییم؛ که به نقد و گزار أکثر
سنجیده و بَوَنده‌تر (= کاملتر) آن می‌نماید که ما در بحث‌های اسطوره‌شناختی سنجشی (= تطبیقی) به پهنة بَوَنده‌تر آن، یعنی نقد اسطوره‌شناختی سنجشی بپردازیم و تنها در نمایاندن همانندیها و همسانیهای دو یا چند اسطوره باز نماییم؛ که به نقد و گزارش آنها بپردازیم. این جُستار، دو قهرمان اسطوره‌های ایرانی و یونانی، فریدون و تزه را به دبستان نقد اسطوره‌شناختی ژرفا برده، و پس از سنجشی در میانة این دو قهرمان و رسیدن به پنج زینة (= مرحله) رشدِ همسان در آنها، هر کدام از این زینه‌های پنجگانة رشد را به ژرفی و گستردگی می‌گزارد و در فرجام، این پنج زینه را چونان کهن نمونه‌ای، نیز چونان ریختاری (= فرمولی) قهرمانساز می‌نماید.
تفاصيل المقالة
هدف مقاله حاضرنشان دادن میزان علاقه مولانا به برخی عنصرهای مذهب تشیع است . اگر چه به رغم ادعای برخی از مسلمانان شیعی مذهب نمی توان او را شیعی دانست .
نشانه هایی که از غزلیات شمس و دیگر آثار او یافتهایم، حکایت از آن دارد که این شاعر عارف به علی(ع) نه به مثابه خلیفه چه أکثر
هدف مقاله حاضرنشان دادن میزان علاقه مولانا به برخی عنصرهای مذهب تشیع است . اگر چه به رغم ادعای برخی از مسلمانان شیعی مذهب نمی توان او را شیعی دانست .
نشانه هایی که از غزلیات شمس و دیگر آثار او یافتهایم، حکایت از آن دارد که این شاعر عارف به علی(ع) نه به مثابه خلیفه چهارم مسلمین؛ بلکه بسی فراتر از این به دلیل فضل و ویژگیهای اخلاقی این انسان کامل، عشق میورزد و به همین دلیل به آن چه با وی در پیوند است، گاه به صورت حقیقت و گاه به شکل نمادین اشاره می کند . از این گذشته ، مولانا به امام حسین (ع) و کربلا و شهادت ، هم در برخی از غزلیات خویش توجه نشان داده است.
نکته دیگری که در این مقاله بدان پرداخته شده ، نوع تأثیرپذیری مولانا از این مقولههای آیینی است . زیرا در بسیاری از اشارتهای او میتوان دریافت که او نه آگاهانه و با دریافت تاریخی ، بلکه غالباً به گونه یی نا آگاهانه و بارویکردی اسطورهیی به این مسایل نگاه می کند.
تفاصيل المقالة
این جستار پاسخی است اندیشه ورزانه بدین پرسش بنیادین که : چرا در روزگارما که روزگار دانش و آزمون های دانشورانه وپیشرفت های شگرف درفناوری و ابزارسازی است، به گونه ای شگفتی انگیز و پرسمان خیز، بازگشتی پرشور به اسطوره و جهان اسطوره ای دیده می شود. برترین وآشکارترین نمود این أکثر
این جستار پاسخی است اندیشه ورزانه بدین پرسش بنیادین که : چرا در روزگارما که روزگار دانش و آزمون های دانشورانه وپیشرفت های شگرف درفناوری و ابزارسازی است، به گونه ای شگفتی انگیز و پرسمان خیز، بازگشتی پرشور به اسطوره و جهان اسطوره ای دیده می شود. برترین وآشکارترین نمود این بازگشت را در هنرسینما می بینیم که هنری است به یکبارگی پدیدآوردۀ روزگارنو.دراین جستارکوشیده شده است که پاسخی ژرفکاوانه بدین پرسش داده شود:چرا در روزگاری که می توانیم آن را روزگار درخشندگی درخود آگاهی بدانیم، بگونه ای ناخوداگاهانه ،جهان فسون بار راز را می جوییم و به سده های میانین بازمی گردیم که آنها ر ا سده های تاریکی می دانند و می خوانند
تفاصيل المقالة
در روانشناسی تحلیلی یونگ، روان، به خود آگاه و ناخودآگاه تقسیم میشود. خودآگاهی، بخشی از روان است که فرد، بواسطهی آن، با جهان بیرون تعامل میکند و ارتباط برقرار میسازد؛ و ناخودآگاهی، که به فردی و جمعی تقسیم میشود، بخش دیگر و البته ژرفترِ روان است که برای فرد، ناشناخت أکثر
در روانشناسی تحلیلی یونگ، روان، به خود آگاه و ناخودآگاه تقسیم میشود. خودآگاهی، بخشی از روان است که فرد، بواسطهی آن، با جهان بیرون تعامل میکند و ارتباط برقرار میسازد؛ و ناخودآگاهی، که به فردی و جمعی تقسیم میشود، بخش دیگر و البته ژرفترِ روان است که برای فرد، ناشناخته و سرشار از نیروهای خلّاق و مهیب است. فردیت یا تفرّد که در روانشناسی تحلیلی یونگ، مساوی است با خودشناسی و تکامل روانی، آنگاه برای فرد حاصل میشود که خود آگاهی با عناصر ناشناختهی ناخودآگاهی روبرو شود و در فرجام، میان آن دو، سازش و آشتی برقرار گردد. مجلس قربانی سنمّار یکی از نمایشنامههایی است که در آن، خودآگاهی (که در شخصیت نعمان بن منذر نمادینه شده است) با ناخودآگاهی (که در شخصیت سنمار نمادینه گردیده) روبرو میشود، ولی توفیق شناخت و یکپارچگی با آن را نمییابد و این امر سبب میگردد تا تفرّدی صورت نپذیرد و خودشناسیای شکل نگیرد.
تفاصيل المقالة
ساختار صوری سوژه در سطح گستردهای قابل بحث است، چرا که اساس سوژه در تمایز من/ جهان شکل گرفته و چگونه ساختار صوری میتواند بدون جدایی افکندن میان این و آن و افزودن امور انضمامیِ متکثر پایدار بماند؟ سوژه در ابتدای امر تنها فضایی خالی است که به غیر، مجالِ ورود میدهد، نمی أکثر
ساختار صوری سوژه در سطح گستردهای قابل بحث است، چرا که اساس سوژه در تمایز من/ جهان شکل گرفته و چگونه ساختار صوری میتواند بدون جدایی افکندن میان این و آن و افزودن امور انضمامیِ متکثر پایدار بماند؟ سوژه در ابتدای امر تنها فضایی خالی است که به غیر، مجالِ ورود میدهد، نمیتوان مشخص کرد که این نفوذ سوژه است یا نفوذ شیء اما به هر صورت ساختاری است که پای غیر را به امر نفسانی باز میکند و مرحلهی بیگانگی را رقم میزند مرحله ای که برای ظهورِ صوریِ سوژه ضروری است. سوژه تداومِ تحلیلیِ این تصور است که مبنای آگاهی از هیچ بستری برنخواسته و گاه آغازی کاملا تهی دارد، ما این را پذیرفتیم، چرا که سوژه هرچند در مقام خیال، اما نقشی بسیار پررنگ دارد و از طرف دیگر اگر برای ظهورِ سوژه عقیده به بستری داشتهباشیم، امکانِ دریافت طبیعیِ آگاهی را به صورتی که سوژه آن را تنها با پدید آمدن و ناپدید شدن ایجاد میکند، از دست میدهیم (نقشِ کاتالیزوریِ سوژه). پس سوژه نه تاریخی است و نه زبانی، زیرا اساسِ پیوند طبیعی و ارجاعهای طبیعی ربطی به تاریخ و زبان ندارد اما نکتهی مهم اینجاست که سوژه جهان را به ورطهی ساحتِ نمادین و قابل ادراک میکشد و این یعنی نشانهها را به صورتِ گسترده واردِ سطح آگاهی میکند و آنجا که چیزی نمادین نشود ناخودآگاه باقی میماند.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications