• فهرس المقالات موضوع فلسفه

      • حرية الوصول المقاله

        1 - قلمرو مسائل فلسفه اولی و چالشهای آن
        موسی ملایری سعیده سعیدی
        دانش علمشناسی یا فلسفه علم فیلسوفان مسلمان، مشتمل بر قواعدی پیشینی و لازم الاجراست که علوم حقیقی‌ـ‌برهانی، باید ساختار منطقی خود را از آنها اخذ کنند. بر اساس این قواعد، هر علمی باید موضوعی داشته باشد، در تبیینها از اصول و قواعد برهان تبعیت کند، قلمرو خویش را فقط در مرزه أکثر
        دانش علمشناسی یا فلسفه علم فیلسوفان مسلمان، مشتمل بر قواعدی پیشینی و لازم الاجراست که علوم حقیقی‌ـ‌برهانی، باید ساختار منطقی خود را از آنها اخذ کنند. بر اساس این قواعد، هر علمی باید موضوعی داشته باشد، در تبیینها از اصول و قواعد برهان تبعیت کند، قلمرو خویش را فقط در مرزهای تعیین‌شده گسترش دهد و پژوهشهایش فقط به عوارض ذاتیه موضوع معطوف باشد. در فلسفه اولی نکته اخیر مراعات نشده و فیلسوفان به‌کرات از آن تخطی کردهاند. موضوع فلسفه اولی موجود بما هو موجود است و همه محمول‌های مسائل آن باید از عوارض ذاتیهآن موضوع باشند، حال آنکه بسیاری از محمول‌های فلسفی چنین نیستند. بسیاری از فیلسوفان این خلط روششناختی بسیار مهم را مسکوت گذاشتهاند اما برخی دیگر با اقرار و اذعان به آن، راه‌حلهایی عرضه کردهاند. مهمترین راه حلها دو چیز است: یکی آنکه فلسفه موضوع واحدی ندارد. دیگر آنکه قواعد علم‌شناختی مذکور، قواعدی استحسانی و ذوقی بوده و متابعت از آنها ضرورت ندارد. در این مقاله، راه‌حل اول که سابقهای کهن دارد، با اصلاحی اندک، به‌عنوان راهحلی روزآمد پذیرفته می‌شود.بر اساس این راهحل، میتوان شاخههای مختلف فلسفه را که هر یک موضوع و مسائل مستقل دارند، به اعتبار وحدت روش و بنیادین بودن مسائل، ذیل عنوان عام فلسفه قرار دارد؛ به همان قیاس که علومی را ذیل عنوان علوم تجربی قرار میدهیم. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - فلسفه مابعدالطبیعه در نظام سینوی ( براساس بازخوانی مقالهاول الاهیات شفا)
        سیدصدرالدین طاهری معصومه سلیمان میگونی
        گرچه بحث از رشته فلسفی مستقلی تحت عنوان متافلسفه (Metaphilosophy) پیشینه چندانی ندارد، وبویژه بعد از تاملات جدی کانت در باب هویت معرفتی فلسفه آغاز ودر دهه 1960 به عنوان یک موضوع جدی طرح شده است. اما از همان آغاز ظهورتفکر فلسفی در یونان _ هرچند به نحو جنبی وپراکنده _بحث أکثر
        گرچه بحث از رشته فلسفی مستقلی تحت عنوان متافلسفه (Metaphilosophy) پیشینه چندانی ندارد، وبویژه بعد از تاملات جدی کانت در باب هویت معرفتی فلسفه آغاز ودر دهه 1960 به عنوان یک موضوع جدی طرح شده است. اما از همان آغاز ظهورتفکر فلسفی در یونان _ هرچند به نحو جنبی وپراکنده _بحث از چیستی خود فلسفه ومباحثی چون موضوع ، غایت وروش فلسفه یکی از مباحث فلسفی بوده وارسطو چنانکه در این مقاله بدان پرداخته ایم در مواضع متعددی به تامل در چیستی فلسفه پرداخته است ودر میان موضوعات گوناگون ،موجود بما هوموجود و امور مفارق را از موضوعات عمده فلسفه دانسته است.بعدها ابن سینا به نحو تفصیلی اولین مقاله الهیات شفا (بویژه فصول اول ودوم) را به این بحث اختصاص داده ونظر فوق را ضمن یک بحث سلبی درباب آنچه موضوع فلسفه نیست بلکه از مسایل آنست( خدا و مسب الاسباب ) ویک بحث ایجابی درباب آنچه موضوع فلسفه است ( موجود بماهوموجود وامور مفارق) به مسند تحقیق نشانده است.این مقاله کوشیده تا به تاملات انتقادی در دیدگاه ابن سینا در باب موضوع فلسفه ورابطه آن با امور مفارق، طبیعیات وریاضیات ودر واقع به نقد متافلسفه ابن سینا در الهیات شفا بپردازد. تفاصيل المقالة