تکنولوژی اطلاعات یکی ازعوامل حیاتی درموفقیت سازمان می باشد به گونه ای که اجرای برنامه های سازمانی بدون درنظر گرفتناین عنصر غیرممکن است . سازمان به منظوراجرای استراتژی سازمانی بایستی با درنظر گرفتن عوامل تاثیرگذار بر اجرای استراتژیسازمانی از جمله تکنو لوژی اطلاعات، سازگا أکثر
تکنولوژی اطلاعات یکی ازعوامل حیاتی درموفقیت سازمان می باشد به گونه ای که اجرای برنامه های سازمانی بدون درنظر گرفتناین عنصر غیرممکن است . سازمان به منظوراجرای استراتژی سازمانی بایستی با درنظر گرفتن عوامل تاثیرگذار بر اجرای استراتژیسازمانی از جمله تکنو لوژی اطلاعات، سازگاری و انطباق لازم را بین تکنولوژی اطلاعات و استراتژی سازمانی به عمل آورد . صنعتبانکداری در سال های اخیر با ورود بانک های خصوصی، صندوق های قرض الحسنه و سایر تحولاتی که در این بازار رخ داده است بهسمت بازار رقابت حرکت می کند. بازاری که در آن مشتری به عنوان اصلی ترین عنصر موفقیت سازمانی معرفی می شود. در این پژوهشکه در چهار بانک تجاری کشور که از بانک های عمده کشور نیز می باشد انجام شده است میزان سازگاری متغیرهای تکنولوژی اطلاعاتبا استراتژی مشتری مدار به منظور شناسایی میزان آمادگی این بانکها برای اجرای استراتژی مشتری مدارسنجیده شده است
تفاصيل المقالة
زکات، یکی از واجبات شرعی اسلام است که تمام فرق اسلامی به آن اعتقاد دارند. در حال حاضر، کشورهای اسلامی، به دنبال اجرای این حکم الهی با روشهای علمی و امروزی میباشند. با توجه به اینکه، زکات دارای ابعاد مختلفی می باشد، لذا میتوان از منظرهای مختلفی به آن توجه کرد. همین ام أکثر
زکات، یکی از واجبات شرعی اسلام است که تمام فرق اسلامی به آن اعتقاد دارند. در حال حاضر، کشورهای اسلامی، به دنبال اجرای این حکم الهی با روشهای علمی و امروزی میباشند. با توجه به اینکه، زکات دارای ابعاد مختلفی می باشد، لذا میتوان از منظرهای مختلفی به آن توجه کرد. همین امر باعث میگردد که اجرای این حکم با پیچیدگیهایی همراه باشد. استفاده از تکنیکهای تصمیمگیری برای پرداخت و دریافت زکات ضمن کاهش سردرگمی، به اجرای بهتر این حد الهی کمک میکند. عمده فقهای شیعی، قائل به انحصار زکات بر نه قلم کالا هستند. این اقلام عبارتند از : طلا، نقره، کشمش، خرما، گاو، گوسفند، شتر، جو و گندم. در حالیکه عمده فقهای اهل تسنن قائل به تعمیم زکات به بسیاری از کالاها میباشند. در این مقاله دیدگاه شیعی مبنا قرار گرفته است و با بررسی ادبیات موجود در مورد زکات، چهار شاخص کلی اقتصادی، فقهی، حقوقی و حسابداری شناسایی شدند. بر مبنای این چهار شاخص مدل تجزیه و تحلیل سلسله مراتبی طراحی شد. در بین این چهار شاخص، شاخص اقتصادی دارای شاخصهای فرعی نیز می باشد.
اقلام نه گانه زکات بر اساس سه شاخص قابلیت نقدینگی، قابلیت ذخیره و رفع نیازهای اساسی ارزیابی گردید و نتیجه گیری شده است که در شرایط فعلی کشور زکات دهندگان ترجیح می دهند که زکات خود را به صورت کالا پرداخت نمایند چرا که ارزش پول نقد برای زکات دهندگان بالا است، و ترجیح می دهند که بیشتر از اقلام کم ارزشتر زکات خود را تسویه نمایند. در نتیجه مسؤلین جمع آوری زکات باید امکانات خود را برای جمع آوری آن از مواردی که بیشترین امکان جمع آوری را آنگونه که در تحقیق نشان داده شده فرهم آورند.
تفاصيل المقالة
چکیده زمینه و هدف: در حال حاظر بیابان زایی به عنوان یک معضل گریبان گیر بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشورهای درحال توسعه می باشد. علیرغم اثرات جدی زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی این پدیده، کوشش های اندکی در زمینه ارایه راهبردهای بهینه صورت پذیرفته است. از این رو هدف از أکثر
چکیده زمینه و هدف: در حال حاظر بیابان زایی به عنوان یک معضل گریبان گیر بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشورهای درحال توسعه می باشد. علیرغم اثرات جدی زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی این پدیده، کوشش های اندکی در زمینه ارایه راهبردهای بهینه صورت پذیرفته است. از این رو هدف از این پژوهش، ارزیابی راهبردهای بیابان زدایی به منظور دست یابی به راهبردهای بهینه در چارچوب مدیریت پایدار مناطق بیابانی می باشد. روش بررسی: جهت دست یابی به این هدف، در چارچوب مدل های تصمیم گیری چند شاخصه، تئوری مطلوبیت چند معیاره (MAUT)، استفاده شد. در این روش برای تعیین وزن معیارها و راهبردها از تکنیک دلفی (Delphi) و آنتروپی شانون تعدیل شده (Modify Shannon Entropy) استفاده گردید و برای رتبه بندی نهایی راهبردها نیز از تابع مطلوبیت چند معیاره (MAUT) استفاده شد. این مدل به منظور ارزیابی کارایی در ارایه راهبردهای بهینه، در منطقه خضرآباد یزد مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: بر مبنای نتایج حاصل شده، راهبردهای جلوگیری از تبدیل و تغییر نامناسب کاربری اراضی (18A) با ضریب مطلوبیت 7429/0، توسعه و احیاء پوشش گیاهی (23A) با ضریب مطلوبیت 6573/0 و تعدیل در برداشت از منابع آب زیرزمینی (31A) با ضریب مطلوبیت 3184/0، به ترتیب به عنوان مهم ترین راهبردهای بیابان زدایی در منطقه تشخیص داده شدند. بحث و نتیجه گیری: نتایج این پژوهش به مدیران مناطق بیابانی این امکان را می دهد که امکانات و سرمایه های محدود اختصاص یافته به منظور کنترل روند بیابان زایی را به شیوه های صحیح و کارآمد به کاربندند تا ضمن دستیابی به نتایج بهتر، از هدر رفتن سرمایه های ملی جلوگیری کنند.
تفاصيل المقالة
زمینه و هدف: پدیده مخرب بیابان زایی یکی از بحران های جدی اکولوژیکی با اثرات گسترده و بلند مدت طبیعی و انسانی است. لذا اقدامات اجرایی در این زمینه باید متکی به شناخت وضعیت فعلی بیابانی شدن اراضی و شدت آن باشد. از طرفی ضعف روش های اندازه گیری شدت بیابان زایی، همواره نیاز أکثر
زمینه و هدف: پدیده مخرب بیابان زایی یکی از بحران های جدی اکولوژیکی با اثرات گسترده و بلند مدت طبیعی و انسانی است. لذا اقدامات اجرایی در این زمینه باید متکی به شناخت وضعیت فعلی بیابانی شدن اراضی و شدت آن باشد. از طرفی ضعف روش های اندازه گیری شدت بیابان زایی، همواره نیاز به ارائه روش های نوین و کمی را ایجاب می کند. بنابراین لزوم پرداختن به روش هایی که بتواند پهنه بندی را بر مبنای منطق و اصول قوی و مبانی نظری مستدل ارایه دهد، ضروری به نظر می رسد. از این رو این پژوهش با هدف ارزیابی خطر بیابان زایی با استفاده از منطق تاپسیس فازی و به صورت موردی در دشت یزد- خضرآباد طی سال های 1399 تا 1400 به انجام رسید.
روش بررسی: در این پژوهش سعی شد پهنه بندی شدت بیابان زایی توسط روش تاپسیس فازی به انجام رسد. در این روش پس از تعیین و ارزش دهی شاخص های موثر از روش دلفی فازی و تهیه لایه واحدهای کاری، اقدام به فازی سازی داده ها از روش چن و هوانگ شد و در ادامه فرایند تحلیل فازی بر روی داده ها صورت گرفت و در نهایت ماتریس تصمیم گیری فازی موزون حاصل شد، که در چارچوب این ماتریس و از روش تاپسیس، برآورد شدت بیابان زایی به انجام رسید.
یافته ها: نتایج نشان داد که 34/9% درصد از کل منطقه مطالعاتی به صورت خیلی شدید، 71/7% درصد شدید و 57/%12 درصد به صورت نسبتاً شدیدی تحت فرایند بیابان زایی می باشد و بیابان زایی با شدت ناچیز (57/46%) و متوسط (81/23%) به ترتیب، بیشترین سهم را در منطقه مطالعاتی به خود اختصاص داده است. به طور کلی ارزش کمی شدت بیابان زایی برای کل منطقه از مجموع عوامل 262/0 (کلاس نسبتاً متوسط یا III) به دست آمد.
بحث و نتیجه گیری: مطالعه صورت گرفته نشان از کارایی و سهولت کاربرد منطق فازی در ارزیابی شدت بیابان زایی داشت. همچنین نتایج این پژوهش امکان برنامه ریزی را برای به حداقل رساندن بیابان زایی در اثر انجام طرح های توسعه فراهم می سازد و می تواند شرایطی را ایجاد کند که با توجه به اولویت ها و پهنه بندی آسیب پذیری منطقه مطالعاتی، تعادل بین طرح های توسعه و محیط امکان پذیرگردد.
تفاصيل المقالة
به منظور بالا رفتن بازدهی طرح های کنترل، احیا و بازسازی اراضی تخریب یافته و جلوگیری از اتلاف سرمایه های محدود، همواره در طرح های بیابان زدایی، خلأ روشی که بتواند معیارها و راهکارهای مختلف را در نظر بگیرد و از آن میان بر مبنای ساختاری سیستماتیک و دیدگاه گروهی، راه حل های أکثر
به منظور بالا رفتن بازدهی طرح های کنترل، احیا و بازسازی اراضی تخریب یافته و جلوگیری از اتلاف سرمایه های محدود، همواره در طرح های بیابان زدایی، خلأ روشی که بتواند معیارها و راهکارهای مختلف را در نظر بگیرد و از آن میان بر مبنای ساختاری سیستماتیک و دیدگاه گروهی، راه حل های بهینه را ارایه دهد، مشهود بوده است. همواره مشاهده می شود که راهبردهای ارایه شده بر مبنای نظر کارشناس و به صورت بخشی و غیر سیستماتیک و غیر همه جانبه نگر بوده است و سابقه ای در به کارگیری مدل های نظام مند، از جمله مدل های تصمیم گیری چند معیاره (MADM) در زمینه بیابان زدایی وجود ندارد. لذا در این پژوهش سعی شد از مدل سیستماتیک فرایند تحلیلی سلسله مراتبی فازی (FAHP)، به منظور ارایه راهکارهای بهینه در بیابان زدایی استفاده شود.
در این پژوهش از روش دلفی فازی(Delphi Fuzzy) و به طریقه مقایسات زوجی(Pire Wise) نظرات متخصصان نسبت به ارجحیت و اولویت معیارها و راهبردها، ارزیابی شد. سپس با تشکیل ماتریس تصمیم گیری فازی و از طریق مدل FAHP اولویت نهایی راهبردها به دست آمد. این مدل به منظور ارزیابی کارایی در ارایه راهبردهای بهینه، در منطقه خضرآباد یزد مورد استفاده قرار گرفت. بر مبنای نتایج حاصل، راهبرد تعدیل در برداشت از منابع آب زیرزمینی با میانگین وزنی93% به عنوان مهم ترین راهبرد بیابان زدایی در منطقه تشخیص داده شد و سایر راهبردها نقش موثری در کنترل بیابان زایی در منطقه ندارند.
تفاصيل المقالة
چکیده
یکی از مباحث مهم در برنامهریزی شهری، تعیین مکان مناسب برای استقرار کاربریهای شهری است. انتخاب مکان مناسب برای یک فعالیت در سطح شهر، یکی از تصمیمهای پایدار برای انجام یک طرح گسترده است که نیازمند پژوهش در مکان از دیدگاههای مختلف میباشد. بنابراین در این پژوه أکثر
چکیده
یکی از مباحث مهم در برنامهریزی شهری، تعیین مکان مناسب برای استقرار کاربریهای شهری است. انتخاب مکان مناسب برای یک فعالیت در سطح شهر، یکی از تصمیمهای پایدار برای انجام یک طرح گسترده است که نیازمند پژوهش در مکان از دیدگاههای مختلف میباشد. بنابراین در این پژوهش سعی شده تا با تلفیق سیستمهای اطلاعات جغرافیایی و سیستمهای تصمیمگیری چند معیاره (MCDM)، مکانهای مناسب جهت احداث پایانههای مسافربری در شهر بندر عباس شناسایی شوند. برای این کار ابتدا معیارهای مؤثر در مکان یابی پایانه مسافربری محدوده مورد مطالعه شناسایی شد؛ سه معیار اصلی شامل معیارهای شهری و محیطی با نُه زیر معیار، معیارهای مربوط به مسافر با سه زیر معیار و معیارهای مربوط به وسایل نقلیه با دو زیر معیار که این معیارها در محیط GIS آماده سازی و با استفاده از روش ANP و مقایسه زوجی به ترتیب وزن هر معیار و وزن کلاسهای هر لایه محاسبه و در گام بعدی پس از حذف نواحی دارای محدودیت، کل محدوده مورد مطالعه برای هر یک از معیارهای انتخاب شده، پهنه بندی شد. با توجه به جدول نهایی مربوط به ANP؛ معیارهای شهری و محیطی با وزن 625/0 در رتبه اول، معیارهای مربوط به مسافر با وزن 283/0 در مرتبه دوم و معیارهای مربوط به وسایل نقلیه با وزن 136/0 در مرتبه سوم وزنی قرار گرفتند. در نهایت با تلفیق نقشههای پهنه بندی شده بر اساس وزن اکتسابی از روش ANP، نقشه نهایی در سه کلاس اولویت بندی گردید، که 677 هکتار از منطقه دارای اولویت اول و 873 هکتار اولویت دوم و 27689 هکتار اولویت سوم را دارا میباشد
تفاصيل المقالة
در این تحقیق بهمنظور تخصیص اراضی برای توسعه اکوتوریسم از روش ارزیابی چند معیاره مبتنی بر فرآیند تحلیل شبکهای و منطق فازی استفاده گردید. معیارهای اکولوژیکی شامل خاک، اقلیم، منابع آب، زمینشناسی و فیزیوگرافی و معیارهای اقتصادی و اجتماعی شامل کاربری اراضی، فاصله از جاده، أکثر
در این تحقیق بهمنظور تخصیص اراضی برای توسعه اکوتوریسم از روش ارزیابی چند معیاره مبتنی بر فرآیند تحلیل شبکهای و منطق فازی استفاده گردید. معیارهای اکولوژیکی شامل خاک، اقلیم، منابع آب، زمینشناسی و فیزیوگرافی و معیارهای اقتصادی و اجتماعی شامل کاربری اراضی، فاصله از جاده، فاصله از اراضی ساختهشده، فاصله از جاذبههای دیدنی و فاصله از امکانات گردشگری شناسایی و به روش فازی کمی شدند. جهت تهیه نقشه کاربری اراضی از دادههای سنجنده OLI ماهواره لندست 8 استفاده شده است. عملیات برداشت زمینی در تیر 1394 انجام شد. سپس اقدام به رتبهبندی عوامل مؤثر در تخصیص اراضی به اکوتوریسم با استفاده از روش فرآیند تحلیل شبکهای گردید. در آخرین گام با استفاده از عملگر ترکیب خطی وزنی (WLC) کلیه لایههای اطلاعاتی در محیط ArcGIS®10.1 تلفیق شدند و نقشه نهایی توان توسعه اکوتوریسم تهیه گردید. بهمنظور صحت طبقهبندی بهصورت تصادفی 20 درصد از واحدهای همگن دارای قابلیت برای اکوتوریسم در عرصه بررسی و مشخص گردید که 94 درصد از واحدهای شناساییشده به تفکیک توان طبقات با شرایط طبیعی سرزمین انطباق دارد. نتایج بهدستآمده نشان میدهد که معیارهای اکولوژیکی مجموعاً 64/0 از وزن نهایی را به خود اختصاص داده و این نشانه دخالت بیشتر معیارهای اکولوژیکی در ایجاد قابلیت برای اکوتوریسم میباشد. همچنین از کل سطح عرصه 2/75 درصد دارای توان برای توسعۀ اکوتوریسم و 8/24 درصد از سطح منطقه فاقد توان میباشد. از مناطق باقابلیت قابلقبول ازنظر کاربری اکوتوریسم، حدود 32/30 درصد از سطح منطقه دارای توان زیاد میباشد. استفاده توأم از منطق فازی و روش ANP در تعیین ارجحیت و وزن معیارها نسبت به یکدیگر شرایط منطقیتر و انعطافپذیرتری را برای ارزیابی به روش WLC فراهم میکند.
تفاصيل المقالة
در این تحقیق، تغییرات کاربری وپوشش در منطقه پارک جنگلی یاسوج و تأثیر عوامل توپوگرافی منطقه بر آن در دورة زمانی بین سال های 1344 و 1390 با استفاده داده های عکس های هوایی 1:20000، تصاویر پانکروماتیک ماهواره ای IRS-P5 (2011) و تصاویر گوگل ارث (2011) مورد ارزیابی و پایش قرا أکثر
در این تحقیق، تغییرات کاربری وپوشش در منطقه پارک جنگلی یاسوج و تأثیر عوامل توپوگرافی منطقه بر آن در دورة زمانی بین سال های 1344 و 1390 با استفاده داده های عکس های هوایی 1:20000، تصاویر پانکروماتیک ماهواره ای IRS-P5 (2011) و تصاویر گوگل ارث (2011) مورد ارزیابی و پایش قرار گرفت. دو سری عکس در دو نمایشگر مجاور هم با روش مقایسه و تفسیر همزمان تفسیر و مقایسه شدند. برای انجام این کار بعضی از مشخصه های کاربری و پوشش اراضی در قطعات نمونه مشابه از لحاظ موقعیت مکانی در یک شبکه آماربرداری تصادفی دیجیتالی مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان می دهد که در طول این دوره زمانی، در حدود 60% از قطعات نمونه در طبقات مختلف ارتفاعی و شیب، از لحاظ تغییرات کاربری و پوشش اراضی تغییر نکرده اند. از اینکه بیشترین تغییر کاربری و پوشش اراضی به صورت همزمان در مناطق کم شیب، و کمترین آن در مناطق پرشیب اتفاق افتاده است، چنین استنباط می شود که توپوگرافی به خصوص شیب، عامل مهمی در حفاظت از پوشش جنگلی در این گونه مناطق می باشد. حفاظت نسبی از منطقه پارک می تواند عاملی مهم برای جلوگیری از بروز تغییرات عمده در این منطقه باشد. برای بررسی تغییر در الگوی پراکنش پایه های چوبی بالغ که بلوط ایرانی گونه غالب آن را تشکیل می دهد، دورة زمانی 50 سال، زمانی چندان طولانی نمی باشد. افزایش مسیر های پیاده روی و جاده های خاکی در دهه های اخیر مؤید نیاز جامعه برای برنامهریزی بیشتر برای تفرج غیر متمرکز در این منطقه می باشد.
تفاصيل المقالة
حفظ کیفیت مواد غذایی، و توجه به تحولات جهانی با هدف افزایش همکاری فراملی بین کشورهای تولیدکننده، عرضه در بازارجهانی را بهبود میبخشد. هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل حفظ کیفیت محصول صادراتی زیتون و راهکارهای مواجهه با چالش عرضه در بازار جهانی است. روش اجرا توصیفی و مبتنی بر أکثر
حفظ کیفیت مواد غذایی، و توجه به تحولات جهانی با هدف افزایش همکاری فراملی بین کشورهای تولیدکننده، عرضه در بازارجهانی را بهبود میبخشد. هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل حفظ کیفیت محصول صادراتی زیتون و راهکارهای مواجهه با چالش عرضه در بازار جهانی است. روش اجرا توصیفی و مبتنی بر پیمایش است. لذا با توجه به مدل مفهومی، پرسشنامه محقق ساخته در قالب 4 عامل و 40 شاخص، در جامعه آماری50 شرکت حوزه صادرات زیتون در شهر تهران و رودبار بررسی شده است. نتایج از طریق روش AHP و از تلفیق ضرایب، و مقایسه زوجی عوامل نشان می دهد، عامل سلامت، بهداشت و محیطزیست و شاخصهای آن، مهمترین نقش را در کیفیت زیتون صادراتی و در عرضه بازار جهانی دارد. پس از آن، سیاست بخش دولتی و خصوصی عامل مهم محسوب می شود. همچنین استراتژی همسو بین تولیدکنندگان و صادرکنندگان در بازاریابی جهانی، همسویی هیات‎های نظارتی، و ایجاد بانک اطلاعاتی قابل توسعه از سوی برندهای منطقه، و تامین اطلاعات کیفیت و اصالت روغن زیتون نقش مهمی در عرضه بازار جهانی داشته است.
تفاصيل المقالة
مقاله حاضر در نظر دارد ابتدا با به کار گیری مدل اطلس تکنولوژی ((ESCAP)) اقدام به ارزیابی سطح (امتیاز و نمره) اجزای تکنولوژی در صنایع سه گانه نفت- ساخت و تولید و صنایع معدنی نماید. برای تعیین و محاسبه ضریب کمک تکنولوژی (TCC) و ضریب توانی آن (iβ) از مقایسه زوجی به رو أکثر
مقاله حاضر در نظر دارد ابتدا با به کار گیری مدل اطلس تکنولوژی ((ESCAP)) اقدام به ارزیابی سطح (امتیاز و نمره) اجزای تکنولوژی در صنایع سه گانه نفت- ساخت و تولید و صنایع معدنی نماید. برای تعیین و محاسبه ضریب کمک تکنولوژی (TCC) و ضریب توانی آن (iβ) از مقایسه زوجی به روش AHP با مؤلفه های تأثیر گذار بر تکنولوژی استفاده شده است و نهایتاً برای تعیین و بررسی معنا داری در میانگین نمرات و امتیاز به دست آمده درصنایع مورد مطالعه، از آزمون t و آنالیز واریانس (ANOVA) برای بررسی تفاوت معناداری در مقادیر میانگین مشاهده شده امتیازات در صنایع سه گانه استفاده شده است. در مرحله آخرالگوی پیشنهادی در دو مرحله الف) ارزیابی وتعیین و محاسبه امتیاز ب) ارائه راهکارهای بهبود توسعه تکنولوژی؛ تدوین وطراحی گردیده است ، درپاسخ به این سؤال که درصورت اجرا وبه کارگیری این مدل درعمل، منجربه بهبود تکنولوژی خواهد انجامید یا نه؟ اقدام به بررسی وصحه گذاری واعتبار مدل با روش شبیه سازی وبا استفاده از سیستمهای دینامیکی پرداخته شده است و روایی و پایایی مدل تست گردیده است .
تفاصيل المقالة
چکیده
یکی از مباحث مهم در برنامهریزی شهری، تعیین مکان مناسب برای استقرار کاربریهای شهری است. انتخاب مکان مناسب برای یک فعالیت در سطح شهر، یکی از تصمیمهای پایدار برای انجام یک طرح گسترده است که نیازمند پژوهش در مکان از دیدگاههای مختلف میباشد. بنابراین در این پژوه أکثر
چکیده
یکی از مباحث مهم در برنامهریزی شهری، تعیین مکان مناسب برای استقرار کاربریهای شهری است. انتخاب مکان مناسب برای یک فعالیت در سطح شهر، یکی از تصمیمهای پایدار برای انجام یک طرح گسترده است که نیازمند پژوهش در مکان از دیدگاههای مختلف میباشد. بنابراین در این پژوهش سعی شده تا با تلفیق سیستمهای اطلاعات جغرافیایی و سیستمهای تصمیمگیری چند معیاره (MCDM)، مکانهای مناسب جهت احداث پایانههای مسافربری در شهر بندر عباس شناسایی شوند. برای این کار ابتدا معیارهای مؤثر در مکان یابی پایانه مسافربری محدوده مورد مطالعه شناسایی شد؛ سه معیار اصلی شامل معیارهای شهری و محیطی با نُه زیر معیار، معیارهای مربوط به مسافر با سه زیر معیار و معیارهای مربوط به وسایل نقلیه با دو زیر معیار که این معیارها در محیط GIS آماده سازی و با استفاده از روش ANP و مقایسه زوجی به ترتیب وزن هر معیار و وزن کلاسهای هر لایه محاسبه و در گام بعدی پس از حذف نواحی دارای محدودیت، کل محدوده مورد مطالعه برای هر یک از معیارهای انتخاب شده، پهنه بندی شد. با توجه به جدول نهایی مربوط به ANP؛ معیارهای شهری و محیطی با وزن 625/0 در رتبه اول، معیارهای مربوط به مسافر با وزن 283/0 در مرتبه دوم و معیارهای مربوط به وسایل نقلیه با وزن 136/0 در مرتبه سوم وزنی قرار گرفتند. در نهایت با تلفیق نقشههای پهنه بندی شده بر اساس وزن اکتسابی از روش ANP، نقشه نهایی در سه کلاس اولویت بندی گردید، که 677 هکتار از منطقه دارای اولویت اول و 873 هکتار اولویت دوم و 27689 هکتار اولویت سوم را دارا میباشد
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications