هدف از نگارش این مقاله بررسی فقهی حکم برداشت اعضا از بیمار مرگ مغزی است که از دو حیثموضوعی و حکمی به تحلیل آن پرداختهایم. در این مقاله سعی شده است با تعاریفی که از حیات ومرگ ارائه میدهیم وضعیت بیمار مرگ مغزی را روشن سازیم. در نهایت با اشاره به آن تعاریف،روایات و آرای فق أکثر
هدف از نگارش این مقاله بررسی فقهی حکم برداشت اعضا از بیمار مرگ مغزی است که از دو حیثموضوعی و حکمی به تحلیل آن پرداختهایم. در این مقاله سعی شده است با تعاریفی که از حیات ومرگ ارائه میدهیم وضعیت بیمار مرگ مغزی را روشن سازیم. در نهایت با اشاره به آن تعاریف،روایات و آرای فقها چنین شخصی در قید حیات تشخیص داده شده و قائل به عدم جواز برداشتاعضای وی میشویم. در سراسر این پژوهش به ادلهی قائلین به جواز پیوند اعضا تحت عنوان اشکال،اشاره کردهایم و با پاسخ به هر یک بر قوت ادلّهی خویش مبنی بر عدم جواز صحه گذاشتهایم.
تفاصيل المقالة
به منظور پیوند اعضاء از انسانی به انسان دیگر، علاوه بر تشخیص وقوع مسلم مرگ مغزی، وصیت بیمار در این خصوص و یا در صورت فقدان وصیت بیمار، موافقت ولی میت امری لازم است. لذا، در صورت عدم تحقق دو شرط اخیر و علیرغم تشخیص وقوع مرگ مغزی و حتی توقف نجات جان انسانی بر پیوند اعضاء أکثر
به منظور پیوند اعضاء از انسانی به انسان دیگر، علاوه بر تشخیص وقوع مسلم مرگ مغزی، وصیت بیمار در این خصوص و یا در صورت فقدان وصیت بیمار، موافقت ولی میت امری لازم است. لذا، در صورت عدم تحقق دو شرط اخیر و علیرغم تشخیص وقوع مرگ مغزی و حتی توقف نجات جان انسانی بر پیوند اعضاء، به لحاظ قانونی این امر امکان پذیر نمی باشد، در حالی که برخی فقها تکلیف مسئله را در چنین شرایطی معلوم ساخته و معتقدند در صورت توقف نجات جان انسان مسلمانی بر پیوند عضو و در شرایط عدم وصیت، بدون نیاز به کسب موافقت ولی میت، برداشت عضو از بدن مرده مسلمان و پیوند به بیمار نیازمند جایز و بلکه واجب خواهد بود. بررسی مشروعیت پیوند اعضاء به بدن انسان از دیدگاه فقهی و حقوقی محورهای اصلی بحث استدلالی پژوهش حاضر می باشد. با توجه به اهمیت مباحث مربوط به برداشت و پیوند عضو، می توان گفت مهمترین هدف تحقیق و بررسی مبانی فقهی و حقوقی آن ها، هموارسازی رویکرد مثبت و مقبول به دستاوردهای علمی و پزشکی در این زمینه است که در نتیجه، تصویب قوانین کامل تر و دقیق تری در راستای آزادی خرید و فروش و پیوند اعضاء درپی خواهد داشت. در پژوهش حاضر روش توصیفی – تحلیلی، به تبیین مبانی فقهی و حقوقی پیوند اعضاء و مشروعیت برداشت عضو از انسان زنده پرداخته شد.
تفاصيل المقالة
اهدای عضو و پیوند اعضاء را میتوان در زمره محسناتی برشمرد که با تدبیر برخی از فقها و مراجع، وجاهت شرعی یافته و عملی مقبول و پسندیده انگاشته شده است. با نظر برخی از فقها می توان قصاص نفس را با بهره گیری از شیوه هایی که کمترین میزان رنج را به بزهکار تحمیل می نماید اجرا نمو أکثر
اهدای عضو و پیوند اعضاء را میتوان در زمره محسناتی برشمرد که با تدبیر برخی از فقها و مراجع، وجاهت شرعی یافته و عملی مقبول و پسندیده انگاشته شده است. با نظر برخی از فقها می توان قصاص نفس را با بهره گیری از شیوه هایی که کمترین میزان رنج را به بزهکار تحمیل می نماید اجرا نمود. با توجه به برخی استدلال ها و استنباط های فقهی و حقوقی مسئله اهدای عضو مورد تایید بوده و سالیانه افراد بسیاری اعضای خود را به نیازمندان اهدا می نمایند. بنابراین نباید مسئله اهدا و البته قصاص از طریق اهدا را که با رضایت جانی صورت می گیرد با مثله کردن وی یکسان دانست. مسئله اهداء اعضاء بدن انسان هایی که اصطلاحاً مرگ مغزی شده و بدلیل اختلال عصبی هیچ ارتباطی بین مغز و اعضاء آنان وجود ندارد، به بیماران نیازمند؛ پیوند عضو، به امری مرسوم تبدیل شده است. لیکن این امر کفاف تامین تمام نیازمندی های پیوند اعضاء را نمی دهد. از طرف دیگر افرادی که به علت بزه اجتماعی با حکم شرع و قانون، صلاحیت زندگی در اجتماع را ندارند و در شرف اعدام قرار می گیرند، بدون جبران خسارات می بایست مرگی سخت را تجربه کنند.
تفاصيل المقالة
این مطالعه بهمنظور تبیین تجربۀ خانوادههای بیماران مرگ مغزی از ارتباط و آشنایی با خانواده و فرد گیرندۀ عضو به روش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. به این منظور مصاحبههای بدون ساختار و عمیق با 5 خانوادۀ بیمار مرگ مغزی اهداکنندۀ عضو که با گیرندههای اعضا ارتباط د أکثر
این مطالعه بهمنظور تبیین تجربۀ خانوادههای بیماران مرگ مغزی از ارتباط و آشنایی با خانواده و فرد گیرندۀ عضو به روش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. به این منظور مصاحبههای بدون ساختار و عمیق با 5 خانوادۀ بیمار مرگ مغزی اهداکنندۀ عضو که با گیرندههای اعضا ارتباط داشتند، صورت گرفت که در آن خانوادهها تجربیات خود را در خصوص این پدیده بیان کردند. دادههای بهدست آمده از این مصاحبهها با استفاده از روش تجزیه و تحلیل کلایزی تحلیل شد. یافتههای این پژوهش را میتوان در قالب چهار مفهوم کلی نیت اهدا، نیاز به قدردانی، احساس تنهایی و سلطهجویی طبقهبندی کرد. یافتههای این مطالعه توانست تصویری روشن از تجربیات خانوادههای بیماران مرگ مغزی که با گیرندهها ارتباط داشتند ارائه دهد. تجربیات این خانوادهها نشان داد که آشنایی و ارتباط دو خانواده لزوم دخالت متخصصان روانشناسی و مشاوره را میطلبد.
تفاصيل المقالة
آیین نامه ی نحوه ی اجرای احکام سلب حیات مصوب 1398فرضیه ی اهدای عضو محکومین به اعدام را به یک مسأله ی فقهی-حقوقی-اجتماعی تبدیل کرده و باعث واکنش های متفاوتی پیرامون این مسأله شده است. در پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی با ارائه ی راهکاری –ایجاد مرگ مغزی به عنوان ا أکثر
آیین نامه ی نحوه ی اجرای احکام سلب حیات مصوب 1398فرضیه ی اهدای عضو محکومین به اعدام را به یک مسأله ی فقهی-حقوقی-اجتماعی تبدیل کرده و باعث واکنش های متفاوتی پیرامون این مسأله شده است. در پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی با ارائه ی راهکاری –ایجاد مرگ مغزی به عنوان اعدام- ناظر بر استدلال های فقهی، حقوقی و پزشکی درصدد پاسخگویی برآمدیم که آیا ایجاد مرگ مغزی شرایط پذیرفته شدن به عنوان یکی از انواع اعدام را دارد یا خیر؟ در هندسه ی فقه،حقوق ومدیریت، طریقیت داشتن شیوه ی اجرای مجازات و این که هدف از اجرای حکم اعدام، صرف ازهاق نفس می باشد به اثبات رسیده است پس صدق ازهاق نفس بر مرگ مغزی بر اساس دلالات عرفی و پزشکی و ناظر بر نوعی تنقیح مناط پیشنهاد این شیوه به عنوان نوعی از اعدام بلامانع است. یکی از ارکان و لوازم مهم تحقق این طرح ، امکان ایجاد مرگ مغزی با روش های صحیح و مورد تایید جامعه ی پزشکی می باشد که با کنکاشی در منابع پزشکی می توان رأی به چنین امکانی داده و این روش را جهت بر طرف کردن برخی اما و اگرهای اجتماعی،اخلاقی،حقوقی و تتمیم ماده ی قانونی فوق الذکر به خدمت گرفت، چراکه آن چه شارع مقدس از انواع اعدام ،از جهت ازهاق نفس، توقع دارد توسط مرگ مغزی تامین خواهد شد.
تفاصيل المقالة
انسان مملوک خداست و طبق اجازهی اوست که هرکس مالک خود و اعمال خود میباشد و اختیار تصمیمگیری راجع به اعضاء بدن خود تا آنجا که زندگیش به خطر نیفتد را دارد. همچنین اختیار وصیت کردن راجع به اینکه پس از فوت او با اموال و متعلقات او چه معاملهای شود، حق هرکسی است و از آن ج أکثر
انسان مملوک خداست و طبق اجازهی اوست که هرکس مالک خود و اعمال خود میباشد و اختیار تصمیمگیری راجع به اعضاء بدن خود تا آنجا که زندگیش به خطر نیفتد را دارد. همچنین اختیار وصیت کردن راجع به اینکه پس از فوت او با اموال و متعلقات او چه معاملهای شود، حق هرکسی است و از آن جمله است اختیار وصیت او راجع به استفاده یا عدم استفاده از اعضای بدن او در صورت وقوع مرگ (چه مرگ طبیعی و چه مرگ مغزی). در این تحقیق محقق شد که استفاده بهینه از اعضای بدن میت در صورت وقوع مرگ مغزی بلامانع است و اگر وصیت صورت نگیرد ولی اولیاء میت اجازه دهند باز هم استفاده از اعضاء بدن میت جایز است و به طور کلی در این تحقیق به اثبات رسید که استفاده از اعضای بدن، میت جهت حل مشکل انسان مسلمان زنده دیگر بلا اشکال است.
تفاصيل المقالة
انفساخ به عنوان یکی از علل انحلال عقد نکاح به این معنا است که عقد نکاحی که ابتدا به طور صحیح منعقد شده باشد بدون قصد و اراده ی طرفین و به موجب حکم قانون از بین برود؛ لذا انفساخ عقد نکاح، انحلال قهری است بدین معنا که عقد نکاح بدون نیاز به عمل حقوقی دیگر و خود به خود از ب أکثر
انفساخ به عنوان یکی از علل انحلال عقد نکاح به این معنا است که عقد نکاحی که ابتدا به طور صحیح منعقد شده باشد بدون قصد و اراده ی طرفین و به موجب حکم قانون از بین برود؛ لذا انفساخ عقد نکاح، انحلال قهری است بدین معنا که عقد نکاح بدون نیاز به عمل حقوقی دیگر و خود به خود از بین می رود و حق انتخاب برای دادگاه و طرفین عقد باقی نمی گذارد. از منظر پزشکی مرگ مغزی همان مرگ حقیقی است. تجهیزات پزشکی قادر هستند مرگ مغز انسان را قبل از مرگ سایر اعضا برای ما معلوم کنند. با وقوع مرگ مغزی هرگز دوباره حیات به انسان بازنخواهد گشت، (کسی که مبتال به مرگ مغزی شده است) اگرچه بعضی از اعضای او در اطاق مراقبتهای ویژه توسط تجهیزات پزشکی فعال باشد ولی فعالیت اینگونه اعضا توسط دستگاه دلیل بر حیات انسان نیست برای اینکه مرگ او عملاً با مرگ مغزی اتفاق افتاده بود، هرچند که قلب او ضربان داشت. بنابراین با تحقق مرگ مغزی عقد نکاح منفسخ و آثار انفساخ عقد از لحظه موت مغزی بر روابط زوجین اعمال خواهد شد. بدین معنا که نفقه ساقط شده و زوجه متوفی مغزی ملزم به نگهداری عده خواهد شد؛ همچنین انفساخ عقد نکاح دائم هیچ تاثیری در استحقاق زن نسبت به دریافت کل مهرالمسمی یا مهر المثل ندارد. اما چنانچه انفساخ نکاح قبل از تعیین مهر و نزدیکی صورت پذیرد بنا به قول اجماعی فقها زن مستحق هیچ گونه مهری نیست.
تفاصيل المقالة
این تحقیق با هدف تعیین نقش تلویزیون به عنوان یک رسانه فراگیر جمعی در ترغیب خانوادههایی که در سال 1389 در واحد فراهمآوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به اهدای اعضای عزیزشان رضایت دادند میباشد تا نشان دهد که آیا تلویزیون توانسته در زمینه گسترش فرهنگ اهدای أکثر
این تحقیق با هدف تعیین نقش تلویزیون به عنوان یک رسانه فراگیر جمعی در ترغیب خانوادههایی که در سال 1389 در واحد فراهمآوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به اهدای اعضای عزیزشان رضایت دادند میباشد تا نشان دهد که آیا تلویزیون توانسته در زمینه گسترش فرهنگ اهدای عضو موثر باشد یا خیر؟ مهمترین نظریههای مرتبط با این تحقیق نظریههای کاشت، کارکرد رسانهها، اشاعه نوآوری و استفاده و رضامندی است. در این تحقیق بنا به ماهیت موضوع، اهداف پژوهش، سوالها و وسعت امکانات اجرایی از روش پیمایشی استفاده شده است جامعه آماری آن خانوادههای اهداکننده سال 1389 واحد فراهمآوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی که نزدیک به 60 نفر هستند، میباشند که محقق به 53 نفر آنها دسترسی پیدا کرده است. مهمترین نتایج تحقیق حاکی از آن است که: - بیشترین پاسخگویان معتقد هستند که تلویزیون نتوانسته است اطلاعات دقیقی را در اختیار آنها قراردهد تا بتوانند مرگ مغزی را از کما تفکیک نمایند. - از دیدگاه پاسخگویان تلویزیون میتواند بیشترین نقش را در ترغیب افراد به اهدا عضو داشته باشد. - پخش برنامههای مستند و نشان دادن خانوادههای اهداکننده و گیرنده عضو، بیشترین نقش را در ترغیب اهداکنندهها داشته است.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications