• فهرس المقالات زیگفرید

      • حرية الوصول المقاله

        1 - ویژگی‌های مشترک دو اثر حماسی ایران و آلمان
        مهدی ممتحن کامبیز صفیئی
        حماسه شاید قدیمی‌ترین ژانر و گونه روایی نباشد، اما به یقین مسلط‌ترین ژانر در تمام دوره‌های باستان و سده‌های میانی بوده است. حماسه و اسطوره در تمام فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌ها، چه به صورت شفاهی و چه به صورت نوشتاری دیده می‌شود. حماسه‌ها از اسطوره‌ها تغذیه می‌کنند و در بعضی أکثر
        حماسه شاید قدیمی‌ترین ژانر و گونه روایی نباشد، اما به یقین مسلط‌ترین ژانر در تمام دوره‌های باستان و سده‌های میانی بوده است. حماسه و اسطوره در تمام فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌ها، چه به صورت شفاهی و چه به صورت نوشتاری دیده می‌شود. حماسه‌ها از اسطوره‌ها تغذیه می‌کنند و در بعضی فرهنگ‌ها ادامه آن‌ها هستند. ادبیات جهان سرشار از عناصر حماسی- اسطوره‌ای است. این مسأله در مورد ادبیات حماسی ایران و آلمان نیز در شاهنامه و سرود نیبلونگن به خوبی قابل مشاهده است. هر دو اثر به لحاظ زبانی و فرهنگی زیرمجموعه زبان‌های هندو-ژرمنی می‌باشند و در آن‌ها عناصر مشترک فراوانی به چشم می‌خورد. در این جستار نگارندگان سعی دارند ابتدا به پیشینه تاریخی هر دو اثر پرداخته و سپس به شکل مفصل به بررسی و مقایسه اَبرقهرمان- پهلوان(رستم و زیگفرید)، جهان‌بین، تفاوت دیدگاه و نیز ویژگی‌های مشترک حماسی این دو اثر جاودان در ادبیات حماسی ایران و آلمان بپردازند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - تفسیر و تحلیل مرگ گریزی و جلوه ی آن در خلق شخصیت های رویین تن ملل جهان (با تأکید بر وجوه اشتراک شخصیت های اسفندیار، آشیل، زیگفرید و بالدر)
        علی محمد موذنی شهربانو گنجه
        آدمی از ابتدا سوال‌ها و چالش‌هایی را پیش روی خود دیده و همواره سعی بر آن داشته است که جوابی برای این پرسش‌های خود بیاید. یکی از این مسائل که از همان دوران آغاز زندگی بشر گریبان‌گیر وی بوده است، هویت و ماهیت مسئله‌ی مرگ بوده است، چون موجودی که تشنه‌ی بقا بوده است را به س أکثر
        آدمی از ابتدا سوال‌ها و چالش‌هایی را پیش روی خود دیده و همواره سعی بر آن داشته است که جوابی برای این پرسش‌های خود بیاید. یکی از این مسائل که از همان دوران آغاز زندگی بشر گریبان‌گیر وی بوده است، هویت و ماهیت مسئله‌ی مرگ بوده است، چون موجودی که تشنه‌ی بقا بوده است را به سوی فنا و نابودی می‌کشاند. انسانی که با مشکل حل ناشدنی و گریزناپذیر مرگ رویاروی بود در ضمیر خویش به دنبال راه رهایی می‌گشت تا تسلی خاطر آشفته‌ی خویش را نه در دنیای بیرون، بلکه در جهان ذهن خویش جستجو کند. تکاپوی همه‌ی اقوام و ملل در تمام دوران سبب گشت تا آن‌ها به خلق شخصیتی توانمند دست بزنند که از فنا، و آسیب و گزند در امان باشد و به نوعی نامیرا و ابدی باشد و به این دلیل است که در فرهنگ‌ها، اساطیر و آثار حماسی ملل مختلف شخصیت‌هایی را می‌بینیم که ویژگی‌های مشابهی دارند و برجسته‌ترین ویژگی این اسطوره‌ها، رویین‌تنی است. در این پژوهش سعی می‌کنیم با بیان مشترکات چهار شخصیت‌، که از مشهورترین قهرمانان رویین‌تن ملت‌ها به حساب می‌آیند ریشه‌ی مشترک خلق این آثار و تلاش برای تدبیر مرگ‌اندیشی بشر پیشین را نشان دهیم. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        3 - مطالعه تطبیقی رویکرد کهن‌الگویی سه اسطوره رویین‌تن (اسفندیار، آشیل و زیگفرید)
        علی صالحی ابوالقاسم دادور
        اندیشۀ رویین‌تنی، که ریشه‌ای کهن داشته و بیانگر آرزوی دیرینه بشر برای دستیابی به آسیب‌ناپذیری و بی‌مرگی است، به انحای گوناگون در میان اسطوره‌های ملل مختلف نمود یافته است. سه اسطورۀ رویین‌تنی، یعنی آشیل، اسفندیار و زیگفرید، در مقایسه با سایر رویین‌تنان از تواتر بیشتر و ج أکثر
        اندیشۀ رویین‌تنی، که ریشه‌ای کهن داشته و بیانگر آرزوی دیرینه بشر برای دستیابی به آسیب‌ناپذیری و بی‌مرگی است، به انحای گوناگون در میان اسطوره‌های ملل مختلف نمود یافته است. سه اسطورۀ رویین‌تنی، یعنی آشیل، اسفندیار و زیگفرید، در مقایسه با سایر رویین‌تنان از تواتر بیشتر و جامع‌تری برخوردارند و رویین‌تنی به عنوان یک انگاره کهن‌الگویی در روایت هر سه اسطوره قابل بحث و مطالعه است. از آنجا که بسیاری ازپژوهشگران شباهت‌های میان این سه اسطوره را ناشی از نظریۀ کهن‌الگویی یونگ دانسته‌اند، تلاش شده است در این پژوهش میزان صحت و سقم موضوع بررسی شود. روش تحقیق در این پژوهش، اسنادی و کتابخانه‌ای است. این مطالعه، با هدف شناسایی ریشه‌های مشترک این اسطوره‌های رویین‌تن، از منظر نظریه کهن‌الگوها به بررسی نقاط اشتراک و افتراق میان آنها و میزان اثرپذیری این سه اسطوره از یکدیگر پرداخته است و با رویکرد کهن‌الگویی در مطالعه تطبیقی میان اسفندیار، آشیل و زیگفرید، به این سؤال پاسخ می‌دهد که چه ریشه‌های مشترک و یا متمایزی را می‌توان در مطالعه این سه اسطوره رویین‌تن یافت و تا چه میزان شباهت‌های موجود میان این سه اسطوره را می‌توان با نظریۀ کهن‌الگویی توجیه کرد. از مهم‌ترین نتایج این پژوهش، تقویت نظریۀ تاثیرپذیری فردوسی از هومر در خلق اسطورۀ اسفندیار است. تفاصيل المقالة