آدمی از ابتدا سوالها و چالشهایی را پیش روی خود دیده و همواره سعی بر آن داشته است که جوابی برای این پرسشهای خود بیاید. یکی از این مسائل که از همان دوران آغاز زندگی بشر گریبانگیر وی بوده است، هویت و ماهیت مسئلهی مرگ بوده است، چون موجودی که تشنهی بقا بوده است را به س أکثر
آدمی از ابتدا سوالها و چالشهایی را پیش روی خود دیده و همواره سعی بر آن داشته است که جوابی برای این پرسشهای خود بیاید. یکی از این مسائل که از همان دوران آغاز زندگی بشر گریبانگیر وی بوده است، هویت و ماهیت مسئلهی مرگ بوده است، چون موجودی که تشنهی بقا بوده است را به سوی فنا و نابودی میکشاند. انسانی که با مشکل حل ناشدنی و گریزناپذیر مرگ رویاروی بود در ضمیر خویش به دنبال راه رهایی میگشت تا تسلی خاطر آشفتهی خویش را نه در دنیای بیرون، بلکه در جهان ذهن خویش جستجو کند. تکاپوی همهی اقوام و ملل در تمام دوران سبب گشت تا آنها به خلق شخصیتی توانمند دست بزنند که از فنا، و آسیب و گزند در امان باشد و به نوعی نامیرا و ابدی باشد و به این دلیل است که در فرهنگها، اساطیر و آثار حماسی ملل مختلف شخصیتهایی را میبینیم که ویژگیهای مشابهی دارند و برجستهترین ویژگی این اسطورهها، رویینتنی است. در این پژوهش سعی میکنیم با بیان مشترکات چهار شخصیت، که از مشهورترین قهرمانان رویینتن ملتها به حساب میآیند ریشهی مشترک خلق این آثار و تلاش برای تدبیر مرگاندیشی بشر پیشین را نشان دهیم.
تفاصيل المقالة
بشر بهعنوان موجود زنده مرگاندیش وقتی که دریافت مرگ و نیستی زندگانیش را تهدید میکند، بر آن شد تا چارهای برای رهایی از مرگ بیابد، این جست وجو و هراس از مرگ آرمان جاودانگی را ایجاد کرد و آرزوی بیمرگی را و انسان را به فکر خلق افسانههای زندگی جاوید قهرمانان رویینتن أکثر
بشر بهعنوان موجود زنده مرگاندیش وقتی که دریافت مرگ و نیستی زندگانیش را تهدید میکند، بر آن شد تا چارهای برای رهایی از مرگ بیابد، این جست وجو و هراس از مرگ آرمان جاودانگی را ایجاد کرد و آرزوی بیمرگی را و انسان را به فکر خلق افسانههای زندگی جاوید قهرمانان رویینتن انداخت، تا شاید با نام ماندگار این قهرمانان عطش جاودانه زیستن خود را فرو نشاند. در این جستار با روش تطبیقی این مفهوم (جاودانگی) و یکی از راههای رسیدن بدان یعنی رویینتنی در داستانهای اساطیری ـ حماسی مورد بررسی قرار گرفته است، داستانهایی چون: گیل گمش، کهنترین اثر حماسی جهان، داستان اسکندر و جستوجوی آب حیات، آشیل در ادبیات یونان، بالدر از اساطیر مشهور اسکاندیناوی، زیگفرید رویینتن نامآور ژرمنی و اسفندیار شاهزاده و دین مرد و پهلوان ایرانی.در پایان زمینههای مشابه، دستهبندی، تطبیق و جمعبندی شده است.
تفاصيل المقالة
اندیشۀ رویینتنی، که ریشهای کهن داشته و بیانگر آرزوی دیرینه بشر برای دستیابی به آسیبناپذیری و بیمرگی است، به انحای گوناگون در میان اسطورههای ملل مختلف نمود یافته است. سه اسطورۀ رویینتنی، یعنی آشیل، اسفندیار و زیگفرید، در مقایسه با سایر رویینتنان از تواتر بیشتر و ج أکثر
اندیشۀ رویینتنی، که ریشهای کهن داشته و بیانگر آرزوی دیرینه بشر برای دستیابی به آسیبناپذیری و بیمرگی است، به انحای گوناگون در میان اسطورههای ملل مختلف نمود یافته است. سه اسطورۀ رویینتنی، یعنی آشیل، اسفندیار و زیگفرید، در مقایسه با سایر رویینتنان از تواتر بیشتر و جامعتری برخوردارند و رویینتنی به عنوان یک انگاره کهنالگویی در روایت هر سه اسطوره قابل بحث و مطالعه است. از آنجا که بسیاری ازپژوهشگران شباهتهای میان این سه اسطوره را ناشی از نظریۀ کهنالگویی یونگ دانستهاند، تلاش شده است در این پژوهش میزان صحت و سقم موضوع بررسی شود. روش تحقیق در این پژوهش، اسنادی و کتابخانهای است. این مطالعه، با هدف شناسایی ریشههای مشترک این اسطورههای رویینتن، از منظر نظریه کهنالگوها به بررسی نقاط اشتراک و افتراق میان آنها و میزان اثرپذیری این سه اسطوره از یکدیگر پرداخته است و با رویکرد کهنالگویی در مطالعه تطبیقی میان اسفندیار، آشیل و زیگفرید، به این سؤال پاسخ میدهد که چه ریشههای مشترک و یا متمایزی را میتوان در مطالعه این سه اسطوره رویینتن یافت و تا چه میزان شباهتهای موجود میان این سه اسطوره را میتوان با نظریۀ کهنالگویی توجیه کرد. از مهمترین نتایج این پژوهش، تقویت نظریۀ تاثیرپذیری فردوسی از هومر در خلق اسطورۀ اسفندیار است.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications