با توجه به رشد جمعیت و شهرنشینی، راهبرد بلندمرتبه سازی، در زمان حاضر رواج یافته است. بعلت تجمیع کاربران در سطحی محدود و بهره گیری قابل توجه از منابع انرژی در ساختمان های بلند، لازمست تا رویکرد پایداری در فرآیند طراحی و مرحله بهره برداری مورد توجه قرار گیرد.
نظر به اه أکثر
با توجه به رشد جمعیت و شهرنشینی، راهبرد بلندمرتبه سازی، در زمان حاضر رواج یافته است. بعلت تجمیع کاربران در سطحی محدود و بهره گیری قابل توجه از منابع انرژی در ساختمان های بلند، لازمست تا رویکرد پایداری در فرآیند طراحی و مرحله بهره برداری مورد توجه قرار گیرد.
نظر به اهمیت رفتار کاربران در تحقق اهداف معماری پایدار و با توجه به آنکه در پژوهش های انجام شده، بندرت به جنبه های روان شناختی و رفتارهای مرتبط با این رویکرد پرداخته شده است؛ لذا در این نوشتار تلاش شده است پیوند میان حوزه های روان شناسی و معماری مدنظر قرار گیرد. پژوهش حاضر، با مبنا قرار دادن هرم نیازهای مازلو، به شناخت راهبردهایی در جهت ترویج رفتارهای پایدار پرداخته است. بعلاوه در ادامه با مؤثر دانستن نگرش در شکل دهی به رفتار، راهبردهای آموزش و مدیریت منابع را پیشنهاد نموده و در پایان دانش روانشناسی محیطی را به مثابه بستری برای ترویج رفتارهای پایدار توسط کاربران معرفی کرده است.
تفاصيل المقالة
چکیده تسهیل در فرآیند راه یابی و تشخیص این که افراد در یک مجموعه از عملکردهای متفاوت در شهر، چگونه و از چه مسیرهایی به مقصدهای مورد نظرشان می رسند، ضرورتی اجتناب ناپذیر است که معمولاً در فرآیند برنامه ریزی یک شهر نادیده گرفته میشود. راه یابی، به معنای توانایی افراد برا أکثر
چکیده تسهیل در فرآیند راه یابی و تشخیص این که افراد در یک مجموعه از عملکردهای متفاوت در شهر، چگونه و از چه مسیرهایی به مقصدهای مورد نظرشان می رسند، ضرورتی اجتناب ناپذیر است که معمولاً در فرآیند برنامه ریزی یک شهر نادیده گرفته میشود. راه یابی، به معنای توانایی افراد برای رسیدن به مقاصد فضایی خود در محیطهای جدید و پیچیده، همانند محیطهای آشناست که با تکیه بر دانش فضایی و قابلیت های فردی صورت میگیرد. هدف اصلی این مقاله، دست یابی به الگویی جهت ارتقاء فرآیند راه یابی در شهر با بهره گیری از دانش روانشناسی محیطی است. روش تحقیق در این پژوهش، از حیث هدف، توسعه ای- کاربردی است که راهبردی ترکیبی (آمیخته) دارد و معیارهای کمی و کیفی را توأمان مدنظر قرار میدهد؛ لذا با روش تحلیل محتوا مبتنی بر پیشینۀ نظری و عملی موضوع، مؤلفه های کیفی پژوهش استخراج و مدل مفهومی پژوهش تدوین شد. سپس مدل عملیاتی پژوهش که در آن معیارهای محیطی و انسانی مؤثر بر فرآیند راه یابی که متأثر از دانش روانشناسی محیطی است، معرفی گردید. روایی محتوایی و ظاهری معیارهای کیفی توسط کارشناسان و با بهره گیری از ابزار پرسش نامه تایید و پایایی آن نیز بوسیله آزمون آلفای کرونباخ، تأیید شد. در ادامه، برای اعتبارسنجی پژوهش و نتایج حاصله از بخش کیفی، مطالعه تطبیقی (قیاسی) در 11 محور پیاده مدار شهر تهران انجام شد؛ معیارهای کیفی و کمی، با ابزار پرسش نامه و نظرسنجی از کارشناسان و شهروندان، وزن دهی شده و با بکارگیری روش الکتره، رتبهبندی و ارزیابی محورهای پیاده انجام شد تا درک واقع بینانه ای از عوامل مؤثر بر ارتقاء فرآیند راه یابی در شهر فراهم آید. یافتههای پژوهش بیان گر این مطلب است که خیابان صف (سپهسالار)، بیشترین ویژگیهای مؤثر در تسهیل فرآیند راه یابی را دارد. نتایج برگرفته از روش الکتره نشان میدهد مادامی که مولفۀ حفاظت و امنیت تسهیل نگردد، نمیتوان فرآیند راه یابی را تسهیل نمود؛ سایر ابعاد برآمده از رویکرد روانشناسی محیطی نیز بر اساس اولویت، شامل عدالت در دسترسی، لذت بردن، هویت، راحتی و تحرک (دسترسی) هستند؛ الگوی پیشنهادی این پژوهش میتواند به مثابه مبنایی برای برنامه ریزی در تسهیل فرآیند راه یابی با رویکرد روانشناسی محیطی در هر فضای شهری دیگری مصداق یابد.
تفاصيل المقالة
ارزیابی فضاهای شهری عموماً با تأکید بر ابعاد کالبدی و فارغ از نگاه اجتماعی صورت پذیرفته است؛ در صورتی که فضاهای شهری تنها به وسیله طراحان و برنامه ریزان ساخته نشده بلکه در عمل از شیوه استفاده شهروندان و تصویر ذهنی آنها نیز تأثیر می گیرند. این پژوهش با هدف واکاوی تأثیر أکثر
ارزیابی فضاهای شهری عموماً با تأکید بر ابعاد کالبدی و فارغ از نگاه اجتماعی صورت پذیرفته است؛ در صورتی که فضاهای شهری تنها به وسیله طراحان و برنامه ریزان ساخته نشده بلکه در عمل از شیوه استفاده شهروندان و تصویر ذهنی آنها نیز تأثیر می گیرند. این پژوهش با هدف واکاوی تأثیرپذیری رفتار انسان از مؤلفه های محیطی شامل معنا، عملکرد و شکل فضای شهری انجام شده است. روش انجام این پژوهش کارکردی برگرفته از نتایج بررسی های توصیفی- استنتاجی و اسنادی- کتابخانه ای بوده که بر مبنای آن مدل سازی صورت گرفته است. ارزیابی صحت و دقت فرضیات به کمک روش معادلات ساختاری SEMبه طور مشخص روش کمترین مربعات جزئی (PLS)در نرم افزارهای Smart PLSو SPSS صورت پذیرفته است. آزمون های خودگردان سازی (Bootstraping)، تحلیل عاملی تأییدی و تی تک نمونه ای (t-value)در این راستا و آزمون های شاخص اعتبار اشتراک (CV com.)، شاخص اعتبار افزونگی (CV red.)، واریانس تبیین شده (R2)و شاخص GOFجهت نکویی برازش مورد استفاده قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشانگر فزونی سطح معناداری 403/3، 405/2 و 085/6 به ترتیب در ارتباط با معنا، عملکرد و شکل فضای شهری از میزان قابل قبول 96/1 و در نهایت، تأیید رابطه میان معنا، عملکرد و شکل فضای شهری بر شکل گیری الگوهای رفتاری می باشد.
تفاصيل المقالة
چکیده تسهیل در فرآیند راه یابی و تشخیص این که افراد در یک مجموعه از عملکردهای متفاوت در شهر، چگونه و از چه مسیرهایی به مقصدهای مورد نظرشان می رسند، ضرورتی اجتناب ناپذیر است که معمولاً در فرآیند برنامه ریزی یک شهر نادیده گرفته میشود. راه یابی، به معنای توانایی افراد برا أکثر
چکیده تسهیل در فرآیند راه یابی و تشخیص این که افراد در یک مجموعه از عملکردهای متفاوت در شهر، چگونه و از چه مسیرهایی به مقصدهای مورد نظرشان می رسند، ضرورتی اجتناب ناپذیر است که معمولاً در فرآیند برنامه ریزی یک شهر نادیده گرفته میشود. راه یابی، به معنای توانایی افراد برای رسیدن به مقاصد فضایی خود در محیطهای جدید و پیچیده، همانند محیطهای آشناست که با تکیه بر دانش فضایی و قابلیت های فردی صورت میگیرد. هدف اصلی این مقاله، دست یابی به الگویی جهت ارتقاء فرآیند راه یابی در شهر با بهره گیری از دانش روانشناسی محیطی است. روش تحقیق در این پژوهش، از حیث هدف، توسعه ای- کاربردی است که راهبردی ترکیبی (آمیخته) دارد و معیارهای کمی و کیفی را توأمان مدنظر قرار میدهد؛ لذا با روش تحلیل محتوا مبتنی بر پیشینۀ نظری و عملی موضوع، مؤلفه های کیفی پژوهش استخراج و مدل مفهومی پژوهش تدوین شد. سپس مدل عملیاتی پژوهش که در آن معیارهای محیطی و انسانی مؤثر بر فرآیند راه یابی که متأثر از دانش روانشناسی محیطی است، معرفی گردید. روایی محتوایی و ظاهری معیارهای کیفی توسط کارشناسان و با بهره گیری از ابزار پرسش نامه تایید و پایایی آن نیز بوسیله آزمون آلفای کرونباخ، تأیید شد. در ادامه، برای اعتبارسنجی پژوهش و نتایج حاصله از بخش کیفی، مطالعه تطبیقی (قیاسی) در 11 محور پیاده مدار شهر تهران انجام شد؛ معیارهای کیفی و کمی، با ابزار پرسش نامه و نظرسنجی از کارشناسان و شهروندان، وزن دهی شده و با بکارگیری روش الکتره، رتبهبندی و ارزیابی محورهای پیاده انجام شد تا درک واقع بینانه ای از عوامل مؤثر بر ارتقاء فرآیند راه یابی در شهر فراهم آید. یافتههای پژوهش بیان گر این مطلب است که خیابان صف (سپهسالار)، بیشترین ویژگیهای مؤثر در تسهیل فرآیند راه یابی را دارد. نتایج برگرفته از روش الکتره نشان میدهد مادامی که مولفۀ حفاظت و امنیت تسهیل نگردد، نمیتوان فرآیند راه یابی را تسهیل نمود؛ سایر ابعاد برآمده از رویکرد روانشناسی محیطی نیز بر اساس اولویت، شامل عدالت در دسترسی، لذت بردن، هویت، راحتی و تحرک (دسترسی) هستند؛ الگوی پیشنهادی این پژوهش میتواند به مثابه مبنایی برای برنامه ریزی در تسهیل فرآیند راه یابی با رویکرد روانشناسی محیطی در هر فضای شهری دیگری مصداق یابد.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications