اخلاص در نزد سالکین اخراج خلق است از معامله حقتعالى، یعنى هیچ عملى را جز براى خدا انجام ندهد و جمیع اعمال و کردار و گفتار بنده مختصّ حق باشد. همچنین اخلاص نقش زیربنایی و بنیادینی در تکامل فردی و اجتماعی بشر بر عهده دارد و کمال، نقص، صحت و فساد تمامی مقامات و مراحل سیرو أکثر
اخلاص در نزد سالکین اخراج خلق است از معامله حقتعالى، یعنى هیچ عملى را جز براى خدا انجام ندهد و جمیع اعمال و کردار و گفتار بنده مختصّ حق باشد. همچنین اخلاص نقش زیربنایی و بنیادینی در تکامل فردی و اجتماعی بشر بر عهده دارد و کمال، نقص، صحت و فساد تمامی مقامات و مراحل سیروسلوک تابع این فضیلت ارزشمند است. در این مقاله کوشش شده است به این پرسش پاسخ داده شود که شباهتها و تفاوتهای دو متن مهم حکمیعرفانی، یعنی شرح التعرف و رساله قشیریه از کارکردِ هنریِ مفهومِ اخلاص در شش بخش تبیین شده تحلیل تعاریف، بازتاب قرآن و حدیث در مبحث اخلاص، بررسی معنای مخلِص و مخلَص، مراتب اخلاص، آفات و نتایج اخلاص و ارتباط اخلاص با دیگر مقامات عرفانی چیست؟ همچنین از دستاوردهای این پژوهش، واکاوی میزان هنر تأثّر و همگرایی رساله قشیریه از شرح التعرف است که در قالب اثرپذیری عینی یا نقل به مضمون و محتوایی درآوردن اقوال مختلف داشته است.
تفاصيل المقالة
نوع ارتباط انسان با خدا بر کیفیت رابطه با خود، دیگران و طبیعت تأثیر مستقیم دارد. انسان در رابطه با خدا، تصورات متعددی دارد که دو تصور خدای متشخص و غیر متشخص از همه مهمتر است. قشیری از بزرگان مشایخ صوفیه است که با تأکید بر مقیّد بودن انسان به کسب معرفت خداوند و پیروی از أکثر
نوع ارتباط انسان با خدا بر کیفیت رابطه با خود، دیگران و طبیعت تأثیر مستقیم دارد. انسان در رابطه با خدا، تصورات متعددی دارد که دو تصور خدای متشخص و غیر متشخص از همه مهمتر است. قشیری از بزرگان مشایخ صوفیه است که با تأکید بر مقیّد بودن انسان به کسب معرفت خداوند و پیروی از شریعت پیامبر از سویی و شناخت جایگاه انسان در هستی از سوی دیگر بر روابط چهارگانه ارتباط انسان با خدا، خود، دیگر انسانها و طبیعت تأکید فراوان دارد. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و با واکاوی ترجمۀ رساله قشیریه، به بررسی ارتباط انسان با خدا، خود، دیگران و طبیعت از منظر قشیری میپردازد. نتیجه پژوهش نشان میدهد که وی با درک خاصی از تصور خدای متشخص(انسان وار)در نحوه ارتباط انسان با خود، دیگران و طبیعت، آموزهها و اندیشههای والایی دارد که این مقاله به تحلیل و نقد هر کدام از این ارتباطات پرداخته است.
تفاصيل المقالة
ترجمه رساله قشیریه، یکی از متون مهم عرفانی است. قشیری برای القای مضامین عرفانی در این کتاب از حکایتپردازی بهره گرفته است. حکایات او بیشتر در باب کرامات و معجزات دینی است که بسیاری از آنها جنبه غیرواقعی و تخیلی دارند. او در حکایت های خود از مؤلفه های داستاننویسی استفا أکثر
ترجمه رساله قشیریه، یکی از متون مهم عرفانی است. قشیری برای القای مضامین عرفانی در این کتاب از حکایتپردازی بهره گرفته است. حکایات او بیشتر در باب کرامات و معجزات دینی است که بسیاری از آنها جنبه غیرواقعی و تخیلی دارند. او در حکایت های خود از مؤلفه های داستاننویسی استفاده کرده است. دراینبین، پردازش عنصر شخصیت از بنیادی ترین ساختمایه های عناصر داستان قلمداد می گردد که در این مقاله قابلبررسی است در همین راستا و برای فرایافت و تأیید این مدعا، مقاله حاضر با روش توصیفی - تحلیلی بر آن بوده است تا از زوایه نقد ادبی به بررسی و تحلیل شیوه های شخصیتپردازی در حکایت های فراواقعی رساله قشیریه بپردازد. نتایج پژوهش حاکی از آن است قشیری شخصیت حکایات خود را با استفاده از دو شیوه مستقیم و غیرمستقیم معرفی می کند و در این راه از سه طریق توصیف، کنش و گفتگو کمک می گیرد. عنصر گفتگو در نود درصد حکایات او حضور دارد؛ چنان چه در برخی از حکایات، شخصیت ها فقط با نقل گفتگوها پرداخته و توصیف می شود.
تفاصيل المقالة
در آثار منظوم و منثور کلاسیک فارسی به ویژه متون عارفانه و صوفیانه نمونه های بیشماری می توان یافت که کاملاً منطبق با ویژگی های سبکی داستان های مینیمال است. در این میان، برخی از حکایت های ابوالقاسم قشیری در رساله ی قشیریه برخی از ویژگی های داستان مینیمال را دارند. پژوهش أکثر
در آثار منظوم و منثور کلاسیک فارسی به ویژه متون عارفانه و صوفیانه نمونه های بیشماری می توان یافت که کاملاً منطبق با ویژگی های سبکی داستان های مینیمال است. در این میان، برخی از حکایت های ابوالقاسم قشیری در رساله ی قشیریه برخی از ویژگی های داستان مینیمال را دارند. پژوهش حاضر برآن است تا به شیوه ی تحلیلی - توصیفی به بررسی ساختار حکایت های رساله ی قشیریه و تطبیق آن با اصول داستان های مینیمال بپردازد تا علاوه بر ارائه ی تصویری روشن از رگه های مینیمال نویسی در آثار ادبیات کهن نشان دهد که؛ اصول به کار رفته در ساختار حکایت های صوفیانه و عارفانه ی این اثر از جنبه های بسیاری با اصول داستان های مینیمالیستی هماهنگ است و از این جهت نمونه بارزی از کوتاه گرائی محسوب می شود.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications