• فهرس المقالات جمهوریت

      • حرية الوصول المقاله

        1 - انقلاب اسلامی به‌عنوان یک انقلابِ ‌مفهومی مطالعه موردی: مفاهیمِ جمهوریّت و اسلامیّت
        محدثه جزائی
        انقلاب به‌مثابۀ یک رخدادسیاسی، به تحول و دگرگونی‌های عمده در ساختارهای انضمامی و انتزاعی منجر می‌شود. مفاهیم جمهوریت و اسلامیت از جمله مفاهیمی هستندکه در نتیجۀ آشنایی ایرانیان با مفاهیم سیاسی غربی وارد نزاع‌های ایدئولوژیک میان گروه‌های مختلف شدند. رخداد انقلاب ۱۳۵۷، را أکثر
        انقلاب به‌مثابۀ یک رخدادسیاسی، به تحول و دگرگونی‌های عمده در ساختارهای انضمامی و انتزاعی منجر می‌شود. مفاهیم جمهوریت و اسلامیت از جمله مفاهیمی هستندکه در نتیجۀ آشنایی ایرانیان با مفاهیم سیاسی غربی وارد نزاع‌های ایدئولوژیک میان گروه‌های مختلف شدند. رخداد انقلاب ۱۳۵۷، را می‌توان رجعتِ پیروزمندانه‌ این مفاهیم، در مناقشات بسیار مهم بر سر تعیین شکل دولت، با عبارت جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد دانست. برهمین اساس این نوشتار در پی پاسخگویی به این‌پرسش است که مفاهیم سیاسی جمهوری و اسلامی در نتیجۀ انقلابِ ۱۳۵۷ دچار چه تحولات معنایی شده‌اند؟ این تحولِ مفهومی چه تاثیری بر افق انتظار جامعه ایرانی و در نهایت ساختارهای سیاسیِ ‌ایجاد شده گذاشته است؟ به نظر می‌رسد، ایجادِگسست در معنایِ مفاهیم جمهوریت و اسلامیت و ‌بررسی رقابت‌های موجود بر سرِ این دو مفهوم نشان‌‌می‌دهد درک، برداشت و تفسیر غالب از معنای مفاهیمِ سیاسی می‌تواند به ساختارهای سیاسی شکل و جهت دهد. برداشت ویژه از این مفاهیم در شکل‌دادن به افقِ انتظار جامعه ایرانی، سبب‌ساز ایجاد نوعی خاصی از نهادها در جامعه پساانقلاب شد که درنهایت به تحمیل انتخاب‌های محدودی در آینده‌های تاریخی منجر شد. در این نوشتار، فصل نخست قانون اساسی، اصول یکم تا ششم به‌همراه مشروح مذاکرات صورت‌گرفتۀ دربارۀ متن پیش‌نویس و هم‌چنین مذاکرات نهایی بررسی قانون اساسی توسط مجلس خبرگان با بهره‌گیری از رویکرد تاریخ مفاهیم با هدفِ کشف و گسست معنایی این مفاهیم مورد توجه قرار گرفته است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - بررسی ناکامیِ جمهوری خواهی و کامیابی سلطنت مطلقه در ساخت واقعیت اجتماعی با تأکید بر مشروح مذاکرات مجلس دوم تا پنجم شورای ملی
        سعید وحیدی مرتضی منشادی رضا سرحدی قهری
        رژیم سیاسی برای تبدیل‌شدن به واقعیت، نیازمند گذار از سه مرحله بیرونی سازی، عینی سازی و درونی سازی است. پس از پیروزی مشروطه‌خواهی در ایران و تحولات پس از آن، غوغای جمهوری‌خواهی با سرعتی شگفت‌انگیز بروز کرد و خاموش شد. اکثر پژوهش‌ها این رخداد را، ابزار سیاسی گروهی علیه هی أکثر
        رژیم سیاسی برای تبدیل‌شدن به واقعیت، نیازمند گذار از سه مرحله بیرونی سازی، عینی سازی و درونی سازی است. پس از پیروزی مشروطه‌خواهی در ایران و تحولات پس از آن، غوغای جمهوری‌خواهی با سرعتی شگفت‌انگیز بروز کرد و خاموش شد. اکثر پژوهش‌ها این رخداد را، ابزار سیاسی گروهی علیه هیئت حاکمه تفسیر کرده‌اند و کمتر از دیدگاهی معرفت‌شناختی به توضیح و تحلیل آن پرداخته‌اند. از این منظر اگرچه نخبگان فکری ایران، افعال ذهنی خود را در خصوص شکل‌های متفاوت حکومت، به‌ویژه جمهوری بیرونی سازی کردند و بعدها جمهوری به‌عنوان یک رژیم سیاسی موردحمایت گروهی از بازیگران سیاسی قرار گرفت ولی نتوانست از مرحله بیرونی سازی فراتر برود. پژوهش حاضر با روش جامعه‌شناسی معرفت و کاربست الگوی برگر و لاکمن به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که دلایل ناکامی جمهوری‌خواهی در ایرانِ دوره مشروطه چه بود؟ فرضیه پژوهش حاضر به این قرار است که جمهوری به‌عنوان یک واقعیت اجتماعی برساخته نشد، زیرا هرج‌ومرج، عدم امنیت، تجربه زیسته و عدم کار آیی نهادهای مشروطه مانع از توافق بین الاذهانی نخبگان ایران برای گذار جمهوری از مرحله بیرونی سازی به مراحل عینی سازی و درونی سازی گردید. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        3 - بازسازی مناظره لیبرال‌ها و جماعت‌گرایان بر مبنای انتقادات سندل بر لیبرال دموکراسی
        علی‌اصغر کاظمی حسن بوژمهرانی
        متفکرانی چون چارلز تیلور، مایکل سندل، السدیر مکینتایر و مایکل والزر که جماعت‌گرا نامیده می‌شوند بر این اعتقادند که نگرش لیبرالی به فرد به مثابه سوژه‌ای خود بنیاد و ماهیتاً انتخابگر نمی‌تواند شأن ارتباطی و پیوندی فرد را با سنن و فرهنگ اجتماعی بدرستی فهم کند. ارائه تصویری أکثر
        متفکرانی چون چارلز تیلور، مایکل سندل، السدیر مکینتایر و مایکل والزر که جماعت‌گرا نامیده می‌شوند بر این اعتقادند که نگرش لیبرالی به فرد به مثابه سوژه‌ای خود بنیاد و ماهیتاً انتخابگر نمی‌تواند شأن ارتباطی و پیوندی فرد را با سنن و فرهنگ اجتماعی بدرستی فهم کند. ارائه تصویری مغشوش از نسبت فرد و جامعه باعث ضعف و نارسایی در تعریف ارزش‌های انسانی نظیر عدالت، آزادی، برابری و فضیلت‌های اخلاقی شده است. همچنین متفکران جماعت‌گرا ایده‌هایی نظیر مفهوم خود غیر زمینه‌مند، بی‌طرفی دولت، جهانشمول دانستن ارزش‌های لیبرال را مورد نقد و ارزیابی قرار داده‌اند؛ به‌عنوان نمونه، سندل ریشه زوال جمهوریت‌گرایی آمریکایی را در لیبرالیسم رویه‌مند به‌عنوان نتیجه طبیعی چنین ایده‌آل‌هایی جستجو می‌کند. در مقابل لیبرال‌ها هم تلاش کرده‌اند جواب شایسته‌ای ارائه کنند که منجر به بحث و نزاع آکادمیک بین این دو گروه شده است. این مباحثات ذیل مناظره جماعت‌گرایان و لیبرال‌ها تداوم یافته است. نوشتار حاضر به بازسازی انتقادات سندل بر لیبرالیسم اختصاص یافته است. تفاصيل المقالة