پرسش اصلی مقاله این است که "تحریم های بین المللی در دوره 1392-1368، چگونه گرایش به شرق در مناسبات اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران را تقویت کرده است؟ فرضیهای که مقاله مورد آزمون قرار داده این است که "تحریم های متعاقب بینالمللی علیه کشور در پنج حوزه مختلف در دورهی أکثر
پرسش اصلی مقاله این است که "تحریم های بین المللی در دوره 1392-1368، چگونه گرایش به شرق در مناسبات اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران را تقویت کرده است؟ فرضیهای که مقاله مورد آزمون قرار داده این است که "تحریم های متعاقب بینالمللی علیه کشور در پنج حوزه مختلف در دورهی 1392-1368، از طریق تشدید موانع مناسبات با غرب، نخبگان تصمیم گیر در روابط خارجی کشور را به تقویت مناسبات سیاسی واقتصادی با شرق ترغیب کرده است". این فرضیه در چهارچوب واقعگرایی نوکلاسیک و با روش علّی- تبینی به آزمون گذاشته شده که طی آن تقویت شرقگرایی در مناسبات خارجی کشور در قالب دافعه تحریم های غرب نشان داده شده است. یافته مقاله حاکی از آن است که گرایش به شرق در مناسبات سیاسی و اقتصادی کشورمان کمتر به عنوان یک راهبرد منسجم و ارادی از درون و بیشتر در چارچوب واکنش به تشدید تحریم های بین المللی علیه کشورمان در مقاطع زمانی خاص، دنبال شده است.
تفاصيل المقالة
کووید 19 تمام جنبههای جامعه جهانی را تهدید میکند. بسته به مدتزمان، مقیاس و منطقه گسترش این بیماری، هنوز مشخص نیست که این مسئله تا چه میزان میتواند بر سیستم بینالمللی تأثیر بگذارد؛ اما واضح است که جهان پس از اپیدمی مانند گذشته نخواهد بود. ازاینرو، مقاله حاضر باهدف أکثر
کووید 19 تمام جنبههای جامعه جهانی را تهدید میکند. بسته به مدتزمان، مقیاس و منطقه گسترش این بیماری، هنوز مشخص نیست که این مسئله تا چه میزان میتواند بر سیستم بینالمللی تأثیر بگذارد؛ اما واضح است که جهان پس از اپیدمی مانند گذشته نخواهد بود. ازاینرو، مقاله حاضر باهدف درک پیامدهای این اپیدمی بر اقتصاد سیاسی بینالمللی، قصد دارد به اتکا به روش توصیفی – تحلیلی به این پرسش پاسخ دهد که پاندمی کووید 19 چگونه بر ارکان نظم نهادی در حوزه اقتصاد سیاسی بینالمللی تأثیر گذاشته است؟ در راستای پاسخ به این پرسش، فرضیه مورد آزمون با بهرهگیری از آموزههای نظریه وابستگی متقابل اقتصادی اینگونه طراحیشده است که پاندمی کووید 19، از طریق اختلال در جریانهای تولید، تجارت و سرمایه بینالمللی، چشماندازی از تغییر جایگاه قدرتهای بزرگ اقتصادی و تشدید شکاف شمال-جنوب را مطرح کرده است. یافته های تحقیق نشان میدهد که جایگاه قدرتهای بزرگ در نظم اقتصادیِ جهان پسا کرونا به توانمندی آنها در مقابله مؤثر با اختلالهای یادشده و بهرهگیری از فرصتهای جدید ناشی از درهمریختگی نظم جاری بستگی دارد و قراین حاکی از آن است که نظم فعلی در حال دور شدن از مسیر سیاستهای نولیبرال و گامی روبهجلو برای چینیتر شدن نظم اقتصادی جهانی است.
تفاصيل المقالة
اجماع پکن به عنوان رهنمود سیاستهای اقتصادی توسعه بخش در عصر پسا اجماع واشنگتن، توانسته است به مدل توسعه اقتصادی دولت چین تبدیل شود. این اجماع و مدل اقتصادی دولت محور از مولفه ها و شاخص هایی برخوردار است که پژوهش حاضر تلاش دارد تا ضمن شناسایی آنها، جایگاه و نقش اجماع پک أکثر
اجماع پکن به عنوان رهنمود سیاستهای اقتصادی توسعه بخش در عصر پسا اجماع واشنگتن، توانسته است به مدل توسعه اقتصادی دولت چین تبدیل شود. این اجماع و مدل اقتصادی دولت محور از مولفه ها و شاخص هایی برخوردار است که پژوهش حاضر تلاش دارد تا ضمن شناسایی آنها، جایگاه و نقش اجماع پکن را در سیاست خارجی چین مورد مداقه و تبیین قرار دهد. بر همین اساس، سوال اصلی پژوهش بر این مبنا قرار دارد که اجماع پکن از چه نقش و جایگاهی در سیاست خارجی چین برخوردار است؟ با توجه به ماهیت دولت محوری اقتصاد چین، در پژوهش حاضر از چارچوب نظری اقتصاد سیاسی دولت محور رابرت گیلپین استفاده شده است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است و گردآوری داده ها نیز کتابخانهای می باشد. یافته های پژوهش مبین این واقعیت است که اجماع پکن یک الگوی توسعه اقتصادی ویژه ای است که از سوی نخبگان سیاسی چین، با توجه به ظرفیت ها و ویژگی های خاص این کشور، جهت توسعه اقتصادی ارائه گردیده است. این اجماع با برخورداری از شاخصه هایی نظیر نوآوری و تجربه پایدار و حق تعیین سرنوشت بر سیاست خارجی چین تاثیر گذاشته و رفتار این کشور را در قبال سایر کشورها بر اساس تامین حداکثری منافع اقتصادی شکل می دهد.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications