آدمی از ابتدا سوالها و چالشهایی را پیش روی خود دیده و همواره سعی بر آن داشته است که جوابی برای این پرسشهای خود بیاید. یکی از این مسائل که از همان دوران آغاز زندگی بشر گریبانگیر وی بوده است، هویت و ماهیت مسئلهی مرگ بوده است، چون موجودی که تشنهی بقا بوده است را به س أکثر
آدمی از ابتدا سوالها و چالشهایی را پیش روی خود دیده و همواره سعی بر آن داشته است که جوابی برای این پرسشهای خود بیاید. یکی از این مسائل که از همان دوران آغاز زندگی بشر گریبانگیر وی بوده است، هویت و ماهیت مسئلهی مرگ بوده است، چون موجودی که تشنهی بقا بوده است را به سوی فنا و نابودی میکشاند. انسانی که با مشکل حل ناشدنی و گریزناپذیر مرگ رویاروی بود در ضمیر خویش به دنبال راه رهایی میگشت تا تسلی خاطر آشفتهی خویش را نه در دنیای بیرون، بلکه در جهان ذهن خویش جستجو کند. تکاپوی همهی اقوام و ملل در تمام دوران سبب گشت تا آنها به خلق شخصیتی توانمند دست بزنند که از فنا، و آسیب و گزند در امان باشد و به نوعی نامیرا و ابدی باشد و به این دلیل است که در فرهنگها، اساطیر و آثار حماسی ملل مختلف شخصیتهایی را میبینیم که ویژگیهای مشابهی دارند و برجستهترین ویژگی این اسطورهها، رویینتنی است. در این پژوهش سعی میکنیم با بیان مشترکات چهار شخصیت، که از مشهورترین قهرمانان رویینتن ملتها به حساب میآیند ریشهی مشترک خلق این آثار و تلاش برای تدبیر مرگاندیشی بشر پیشین را نشان دهیم.
تفاصيل المقالة
در این مقاله، به تشریح جایگاه عشق و خودآئینی (استقلال شخصیت)، بهمنزلۀ دو رانۀ روانشناختی و درعینحال اخلاقی بنیادی هستی بشر، در جهان حماسه خواهیم پرداخت. در جهان حماسه، در مقایسه با عشق، خودآئینی در شالودة هستی قهرمان حماسه قرار دارد؛ بهعبارتی، در حماسه ها، محور اصلی أکثر
در این مقاله، به تشریح جایگاه عشق و خودآئینی (استقلال شخصیت)، بهمنزلۀ دو رانۀ روانشناختی و درعینحال اخلاقی بنیادی هستی بشر، در جهان حماسه خواهیم پرداخت. در جهان حماسه، در مقایسه با عشق، خودآئینی در شالودة هستی قهرمان حماسه قرار دارد؛ بهعبارتی، در حماسه ها، محور اصلی هستیِ قهرمان میل به خودآئینی است و عشق، هرچند پرشور و سوزان، صرفاً تابع آن است. در واقع، در چنین فضایی عشق صرفاً دستاویزی برای حفظ خودآئینی قهرمان است و مرجعیتی بیش از این ندارد. بدین منظور، با روش توصیفی-تحلیلی در ابتدا بر اساس آرای امانوئل کانت در فلسفۀ اخلاق، تعریفی اجمالی از اصل خودآئینی در برابر اصل دیگرآئینی به دست خواهیم داد. سپس، با مقایسۀ دو قهرمان اصلی دو حماسۀ بزرگ تاریخ بشر، یعنی رستم در شاهنامۀ فردوسی و آشیل در ایلیاد هومر، تشریح خواهیم کرد که چگونه محور در دنیای حماسه خودآئینی است و عشق مادون آن محسوب میشود.
تفاصيل المقالة
اندیشۀ رویینتنی، که ریشهای کهن داشته و بیانگر آرزوی دیرینه بشر برای دستیابی به آسیبناپذیری و بیمرگی است، به انحای گوناگون در میان اسطورههای ملل مختلف نمود یافته است. سه اسطورۀ رویینتنی، یعنی آشیل، اسفندیار و زیگفرید، در مقایسه با سایر رویینتنان از تواتر بیشتر و ج أکثر
اندیشۀ رویینتنی، که ریشهای کهن داشته و بیانگر آرزوی دیرینه بشر برای دستیابی به آسیبناپذیری و بیمرگی است، به انحای گوناگون در میان اسطورههای ملل مختلف نمود یافته است. سه اسطورۀ رویینتنی، یعنی آشیل، اسفندیار و زیگفرید، در مقایسه با سایر رویینتنان از تواتر بیشتر و جامعتری برخوردارند و رویینتنی به عنوان یک انگاره کهنالگویی در روایت هر سه اسطوره قابل بحث و مطالعه است. از آنجا که بسیاری ازپژوهشگران شباهتهای میان این سه اسطوره را ناشی از نظریۀ کهنالگویی یونگ دانستهاند، تلاش شده است در این پژوهش میزان صحت و سقم موضوع بررسی شود. روش تحقیق در این پژوهش، اسنادی و کتابخانهای است. این مطالعه، با هدف شناسایی ریشههای مشترک این اسطورههای رویینتن، از منظر نظریه کهنالگوها به بررسی نقاط اشتراک و افتراق میان آنها و میزان اثرپذیری این سه اسطوره از یکدیگر پرداخته است و با رویکرد کهنالگویی در مطالعه تطبیقی میان اسفندیار، آشیل و زیگفرید، به این سؤال پاسخ میدهد که چه ریشههای مشترک و یا متمایزی را میتوان در مطالعه این سه اسطوره رویینتن یافت و تا چه میزان شباهتهای موجود میان این سه اسطوره را میتوان با نظریۀ کهنالگویی توجیه کرد. از مهمترین نتایج این پژوهش، تقویت نظریۀ تاثیرپذیری فردوسی از هومر در خلق اسطورۀ اسفندیار است.
تفاصيل المقالة
تاندون آشیل قوی ترین ساختار تاندونی در دستگاه اسکلتی_ماهیچهای در سگ میباشد. پارگیهای شدید تاندونی به روشهای جراحی اصلاح میگردد. یکقلاده سگ 24ماهه از نژاد مخلوط با وزن 36کیلوگرم بدون داشتن تاریخچه به کلینیک خصوصی حیوانات خانگی ارجاع گردید. در معاینه بالینی ایستادنبروی پا أکثر
تاندون آشیل قوی ترین ساختار تاندونی در دستگاه اسکلتی_ماهیچهای در سگ میباشد. پارگیهای شدید تاندونی به روشهای جراحی اصلاح میگردد. یکقلاده سگ 24ماهه از نژاد مخلوط با وزن 36کیلوگرم بدون داشتن تاریخچه به کلینیک خصوصی حیوانات خانگی ارجاع گردید. در معاینه بالینی ایستادنبروی پاشنه در اندام حرکتی خلفی چپ دیده شد که پس از مشاهده زخم ترمیم یافته در پشت اندام، پارگی ضربهای درجه یک تاندون آشیل پس از ملامسهمشخص شد. بر اساس معاینه بالینی، تصمیم به درمان جراحی گرفته شد و جراحی با بخیه 3حلقهای تاندون انجام پذیرفت. آنتی بیوتیک به مدت سه روزتجویز گردید و تثبیت خارجی، با گچ به مدت 6هفته بکار گرفته شد. درمان جراحی به روش بخیه 3حلقهای در تاندون از روشهای درمانی در پارگیهایکامل تاندون بدون از دست رفتن نقیصه تاندونی میباشد..
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications