پستمدرنیسم، وجه غالب باور فرهنگی زمانهای است که تمامی کنشها را ـ دوباره ـ قالبریزی میکند؛ تا آنجا که قدرت متمرکز، جای خود را به کثرت گسسته داده، جلوهای از معاصریت هویت را آشکار میکند. این پژوهش کیفی دادهبنیاد، با هدف تأویل هویت معماری معاصر ایران بر مبنای پستم أکثر
پستمدرنیسم، وجه غالب باور فرهنگی زمانهای است که تمامی کنشها را ـ دوباره ـ قالبریزی میکند؛ تا آنجا که قدرت متمرکز، جای خود را به کثرت گسسته داده، جلوهای از معاصریت هویت را آشکار میکند. این پژوهش کیفی دادهبنیاد، با هدف تأویل هویت معماری معاصر ایران بر مبنای پستمدرنیته و اندیشه انتقادی، به دنبال پاسخ این پرسش است که هویت چگونه میتواند به مثابه رویکردی انتقادی، بر بازشناسی معماری پستمدرن، به ویژه در دوره ایران معاصر، تأثیر داشته باشد؟ یافتهها نشان میدهند پیامد جمعبندی متغیرهای علّی پژوهش در شرایط میانجی وضعیت موجود، رویدادی را رقم میزند که در نگرشی بنیادی میان حقیقت (خودشیفتگی تا خودباختگی) و ماهیت (خودباوری) ایرانی، و در گفتمانی تاریخی میان بازخوانی آنچه هست و بازنمایی از آنچه باید باشد، به صورت سلبی (و نه ایجابی)، در خوانشی از یک رئالیسم انتقادی، در حال شدن است و در ارزیابی خودانعکاسی از تفسیری بازخوردی، نحوه بودن را بازمیآفریند.
تفاصيل المقالة
اسفار کاتبان رمانی متفاوت است. خلاصه کردن آن، اگر ممکن باشد، به تأمل بسیار و دقتی درخور، نیازمند است. ویژگیهای متفاوت این رمان، با عناصر سازنده داستانهای پستمدرن، همخوانی چشمگیری دارد. زیرا از روایتهای متعددی که به نوعی با هم ارتباط دارند، تشکیل میشود. ولی آغاز و أکثر
اسفار کاتبان رمانی متفاوت است. خلاصه کردن آن، اگر ممکن باشد، به تأمل بسیار و دقتی درخور، نیازمند است. ویژگیهای متفاوت این رمان، با عناصر سازنده داستانهای پستمدرن، همخوانی چشمگیری دارد. زیرا از روایتهای متعددی که به نوعی با هم ارتباط دارند، تشکیل میشود. ولی آغاز و انجام آنها در ابهام است. این رمان با روایتی آغاز میگردد که در پایانبندی از آن خبری نیست. تناقض و ناسازگاری اجزا هم در آن کم نیست. بنابراین مخاطب آن باید قصهخوان، قصهدان و دارای جهان بینی پستمدرن باشد تا بتواند اجزای پراکنده آن را با هم جفت و جور کند. امّا تمام این ویژگیها تنها از طریق زبان به مخاطب انتقال مییابد. زبانی که خود با دشواریهایی همراه است. شفاف نیست و مرزهای در زمانی و هم زمانی در آن مخدوش است. زبانی که میخواهد هم بیانگر واقعیت و هم ابزار بیان رویدادهای رؤیاگونه، خواب، کابوس، اسطوره، نماد، توهم و تخیل باشد. به هر روی اطلاعات مربوط به این مقاله به شیوه کتابخانهای فراهم آمده و سپس با بهرهگیری از روش تحلیلی، توصیف شده است. حاصل کار این است که در مجموع، نویسنده میخواهد با اشارتهای بینامتنی بسیارش به مسایل اساطیری، تاریخی، فردی و اجتماعی و روان شناختی، خواننده را به خود آورد تا دریابد که در نهایت، در صحنه زندگی تنهاست و از تاریخ سرزمین او تنها صدای استبداد و ستم به گوش میرسد و همواره کاتبان این اسفار، تاریخ را مطابق خواست قدرت و در غیاب مردم ستمدیده نوشتهاند.
تفاصيل المقالة
چکیده
به طور کلی نظریههای پستمدرنیستی به دو گروه عمده تقسیم شدهاند. گروه نخست نظریههای کسانی مانند بری لوئیس، پیتر والن و دیوید لاج را در برمیگیرد که فهرستی از مؤلفههای پسامدرنیستی (عدمقطعیت، پارانویا، بینظمیزمانی و...)ارائه میکنند. درگروهدوم، شاخصترین أکثر
چکیده
به طور کلی نظریههای پستمدرنیستی به دو گروه عمده تقسیم شدهاند. گروه نخست نظریههای کسانی مانند بری لوئیس، پیتر والن و دیوید لاج را در برمیگیرد که فهرستی از مؤلفههای پسامدرنیستی (عدمقطعیت، پارانویا، بینظمیزمانی و...)ارائه میکنند. درگروهدوم، شاخصترین نظریه را برایان مکهیل مطرح-کردهاست کهبرایتبیین پسامدرنیسم از مفهوم "عنصرغالب" در فرمالیسم-روسی مددمیگیرد و مشخصه پسامدرنیسم را وجودشناسی(در تباین بودن با معرفتشناسی که عنصر غالب مدرنیسم است) میداند. در راستای تحقق این هدف،ابتدا شگردهاو مؤلفههاییاز رمان سپیدهدمایرانی استخراجو درسه-بخش عناصرداستان، مفهوم، شکل یاصورت موردبررسی قرارمیگیرد؛ سپس براساس نظریه غالب برایان مکهیل که در اصل ویژگی داستانهای پسامدرن را طرح مباحث هستیشناسانه میداند، مشخص میشود که این شگردها و مؤلفهها تا چه حد در برجسته کردن عناصرهستیشناسانه اثر مورد نظر نقش دارند. نتیجهنشان-میدهد کهدراین رمان، نویسنده بهخوبی از تکنیک چندصدایی، عدم-قطعیّت،اتصالکوتاه،عدمانسجامذهنوآشفتگیشخصیتهاو...به بهترین شکل بهرهگرفته و رمان خود را در کنار آثار پستمدرن قرار داده است.
واژگان کلیدی: سپیدهدمایرانی، پستمدرنیسم، مکهیل، مبانی وجودشناسی.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications