تحلیل و بررسی مضمون لالاییهای شهر دهاقان
الموضوعات :زهره اسدیان 1 , مریم محمودی 2 , پریسا داوری 3
1 - دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد دهاقان، دانشگاه آزاد اسلامی، دهاقان، ایران.
2 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد دهاقان، دانشگاه آزاد اسلامی، دهاقان، ایران.
3 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد دهاقان، دانشگاه آزاد اسلامی، دهاقان، ایران.
الکلمات المفتاحية: ادبیات عامه, لالایی, مضمون, دهاقان.,
ملخص المقالة :
یکی از گونههای ادبیات شفاهی، سرودههای عامیانه و لالاییهایی هستند که مادران با لحن خاصی در کنار گهوارۀ فرزندان خودزمرمه میکنند. مادران، لالایی را نه فقط برای خواباندن و آرام کردن کودک میخوانند بلکه در کنار آن، روح خود را تسکین بخشیده و زبان حال خود را بیان میکنند. هر قوم، گروه و جمعیّتی، متأثر از شرایط تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی، دارای لالاییهای خاصّی است که سندی ارزشمند در مطالعات زبان و گویش، موسیقی، ادبیات و تاریخ به شمار میآید. لالاییها بهدلیل داشتن محتوایی قابل تأمل و ظرفیتهای متنوع، بستری مناسب برای تحقیق و پژوهشاند. در این پژوهش به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی، لالاییهای شهر دهاقان که به روش میدانی گرد آمدهانـد همراه با مضامین آنها بررسی و تحلیل شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که هرچند لالایی، ابزاری برای آشناساختن کودک با زندگی و محیط پیرامون اوست اما مضامین لالاییها متأثر از شرایط عاطفی مادر است بهطوریکه گاه لالاییها بیشتر بیان گلهگزاری و شکایات مادر از تلخکامیها و ناکامیهای زندگی است. لالاییهای دهاقان مضامین متنوعی دارند؛ مضامینی که گاهی فرصت و رخصت پرداختن به آنها در جامعۀ مردسالار وجود نداشته است؛ از جمله ابراز غم و اندوه و نگرانی و عشق. شاخصهایی مانند گل، درخت، قرآن، زیارت، علی(ع)، خدا، برادر، بلبل، سفر و بابا در این لالاییها پربسامد هستند.
- احمدپناهی سمنانی، محمد (1376). ترانه و ترانهسرایی در ایران. تهران: سروش.
- انجوی شیرازی، سید ابوالقاسم (1384). ادب شفاهی و زبان آموزی به کودک در فرهنگ مردم. فرهنگ مردم، 13، 62-73
- جاوید، هوشنگ (۱۳۹۷). مضمون و موسیقی در لالاییهای ایرانی. فرهنگ مردم ایران، ۵۳ و۵۴، 39-64.#3 - حسنلی، کاووس (1382). لالاییهای مخملین، نگاهی به خاستگاه و مضامین لالاییهای ایران. پژوهشنامۀ ادب غنایی، 1(1)، 61-80.
- حکیمی، محمود، و کاموس، مهدی(1382). مبانی ادبیات کودکان و نوجوانان، ادبیات دینی. تهران: آرون.
- دهقان، محمداسماعیل، و ذوالفقاری، حسن (1400). سبک زنانه در متون لالایی. پژوهشهای بین رشتهای ادبی، 3(5)، 132-161. doi:10.30465/LIR.2021.32479.1192 - ذوالفقاری، حسن(1392). فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی. تهران: علم.
- ذوالفقاری، حسن(1398). زبان و ادبیّات عامۀ ایران. تهران: سمت.
- رادفر، ابوالقاسم (1380). جلوهگری فرهنگ عامه در ادبیات فارسی. نامۀ فرهنگ، 39، 153-158.
- ریپکا، یان(1354). تاریخ ادبیات ایران. ترجمۀ عیسی شهابی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- سیپک، ییری(1393). ادبیات فولکلور ایران. ترجمۀ محمد اخگری. تهران: سروش.
- طباطبایی، سید حسین، و سادات طباطبایی، سمیه (1395). تحلیل ساختاری و محتوایی حدا (لالایی منطقۀ سرکویر). ادبیات و زبانهای محلی ایران، 6(4)، 81- 96. dor: 20.1001.1.2345217.1395.6.4.5.9
- عمرانی، سیدابراهیم (1381). لالاییهای ایران. تهران: پیوند نو.
- عنایت، حلیمه، حسینی، مریم، و عسکری، جواد(1390). لالاییها رسانهای زنانه یا ملودی خوابآور کودکانه. زن در فرهنگ و هنر، 3(2)، 57- 76.
- قزل ایاغ، ثریا(1383). ادبیات کودکان و نوجوانان و ترویج خواندن. تهران: سمت.
- قیاسی، سیدوهاب (1395). پژوهشی اجمالی در ادبیّات عامیانه ایران. تهران: اطلاعات.
- کیانوش، محمود(1379). شعر کودک در ایران. چاپ سوم. تهران: آگاه.
- محمدی، محمدهادی، و قایینی، زهره (۱۳۸۱). تاریخ ادبیات کودکان ایران، ادبیات شفاهی و دوران باستان. تهران: چیستا.
- نورتون، دونا (1385). شناخت ادبیات کودکان از روزنۀ چشم کودک، گونهها، کاربردها. ترجمۀ منصوره راعی و دیگران. تهران: قلمرو.
- وجدانی، بهروز (1387). لالایی، موسیقی نقش زن در انتقال فرهنگ شفاهی. کتاب ماه هنر، 122، 98-104.
- هدایت، صادق (1379). فرهنگ عامیانۀ مردم ایران. تهران: چشمه.
تحلیل و بررسی مضمون لالاییهای شهر دهاقان
زهره اسدیان1
مریم محمودی2
پریسا داوری3
چکیده
یکی از گونههای ادبیات شفاهی سرودههای عامیانه و لالاییهایی هستند که مادران کنار گهواره فرزندان خود با لحن خاصی زمرمه میکنند. مادران لالایی را نه فقط برای خواباندن و آرام کردن کودک میخوانند بلکه در کنار آن روح خود را تسکین بخشیده و زبان حال خود را بیان میکنند. هر قوم و گروه و جمعیّتی، متأثر از شرایط تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی، دارای لالاییهای خاصّی است که سندی ارزشمند در مطالعات زبان و گویش، موسیقی، ادبیات و تاریخ به شمار میآید. لالاییها بهدلیل داشتن محتوایی قابل تأمل و ظرفیتهای متنوع، بستری مناسب برای تحقیق و پژوهش است. در این پژوهش به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی با بررسی لالاییهای شهر دهاقان که به روش میدانی گرد آمدهانـد، مضامین آنها بررسی و تحلیل شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که، هرچند لالایی ابزاری برای آشنا ساختن کودک با زندگی و محیط پیرامون اوست اما مضامین لالاییها متأثر از شرایط عاطفی مادر است که بهطوریکه گاه لالاییها بیشتر بیان گلهگذاری و شکایات مادر از تلخکامیها و ناکامیهای زندگی است .لالاییهای دهاقان مضامین متنوعی دارند؛ مضامینی که گاهی فرصت و رخصت پرداختن به آنها در جامعۀ مردسالار وجود نداشته است؛ از جمله ابراز غم و اندوه و نگرانی و عشق. شاخصهایی مانند گل، درخت، قرآن، زیارت، علی(ع)، خدا، برادر، بلبل، سفر و بابا در این لالاییها پربسامد هستند.
کلیدواژه: ادبیات عامه، لالایی، مضمون، دهاقان.
1- دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقان، دهاقان، ایران z.asadian1559@gmail.com
2- دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقان، دهاقان، ایران (نویسندة مسئول) m.mahmoodi75@yahoo.com
3- استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد دهاقان، دهاقان ، ایران
1- مقدمه
فرهنگ عامه یا «فولکلور» از اجزای سازندۀ فرهنگ است. «فرهنگ عامه به مجموعۀ آداب و رسوم، عقاید، عادتها، افسانهها، حکایات، امثال و ترانهها و اشعار عامیانه اطلاق میشود» (رادفر، 1380: 153). ادبیات عامیانه یا ادب شفاهی، از جمله عناصر معنوی فرهنگ عامه است و مراد از آن تنها آن بخش از فرهنگ عامه است که محصول ذوق مردمان لطیف طبع و بیان احساسات آنهاست. (ذوالفقاری، 1398: 14) ادبیات عامیانه به مجموعۀ افسانهها، ضربالمثلها، ترانهها، چیستانها، اعتقادات و مراسم مختلف و به طور کلی آداب و رسوم و عقاید رایج در میان جوامع گوناگون که به صورت شفاهی یا از طریق تقلید و تکرار از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد، گفته میشود. (ریپکا، 1354: 239)
در این پژوهش به بررسی یکی از گونههای ادبیات عامه؛ لالاییها پرداخته میشود. سرودههای عامیانهای که مادر در کنار گهوارۀ طفل خود با آهنگ خاصی میسراید و کودک را با این اشعار میخواباند و آن را «ابتداییترین شکل ادبیات» گفتهاند. (قزل ایاغ، 1383: 128) بهواقع لالایی ترکیبی از شعر، موسیقی و رقص است. سرودههایی دلانگیز و پر احساس که با زیباترین و دل نوازترین عواطف پاک انسانی همراه میشود و از آن جا که از بین توده مردم شکل گرفته، سادگی و روانی و پرهیز از آرایههای ادبی از مهمترین ویژگیهای آنهاست. این واژههای ساده و سخنان بیپیرایه که درونمایهای ساده، خودمانی و ذوقی دارند با آن چنان عشق و احساسی بر زبان مادر جاری میشوند که گوش کودک را مینوازند، در جان او اثر میکنند و او را آرامآرام در خوابی آسوده و ژرف فرو میبرند. (محمدی و قایینی،۱۳۸۱: 30-28)
هرچند لالاییها را شاعران رسمی نسروده و مادران پای گهواره کودکان برای خواباندن فرزند یا تخلیۀ روحی و هیجانی خود سروده و اغلب دارای اشکالاتی در وزن و قافیه هستند، ولی در کنار سادگی و روانی، سرشار از احساس، خیال و مضامین غنی است. آهنگ اغلب لالاییها غمانگیز، یکنواخت و آرامبخش است. «عناصر اصلی شعر کودک نیز مانند سایر اشعار عامیانه، موسیقی وزن، موسیقی قافیه و مضمون است که پشتوانۀ آن طبیعت و زندگی کودک میباشد، شعر عامیانه سکون و سکوت را از کودک گرفته و آواز و حرکت را به او میبخشد و بیشتر جنبۀ سرگرمی و لذتبخشی دارد تا آموزش و پرورش»(کیانوش، 1379: ۴۵) .
لالاییها نقش مهمی در اجتماعی شدن کودکان ایفا میکنند به طوری که میتوان گفت ارزشها و خواستههای خانوادهها از طریق همین سرودهها به کودکان منتقل میشود. «تحقیق دربارۀ محتوای لالاییهای مختلف به نتایج مفیدی میانجامد. موقعیت واقعی خانواده، جهانبینی و تصور مردم از زندگی در ترانههای فولکلور، به تصویر کشیده شده است» (سیپک، 1393: 123). کودکان از طریق همین سرودهها بهشیوهای بسیار ساده با مفاهیم مرتبط با طبیعت، زندگی، انسان، روابط اجتماعی آشنا میشوند، همچنین زبان مادری را آموخته و وسعت واژگانی او رشد مییابد. «با این لالاییها، طبیعت، محیط پیرامون، حال و هوا و فضای اطراف و مسائل مربوط به زندگی، از زبان مادر و تغنی مهربان و بیان گرم او به طفل منتقل میشود و طفل که برای شناخت و دریافت کیفیت زندگی پیرامونش در تمام زمینهها کنجکاو است و تقلا میکند، از این طریق با آنها آشنا میگردد» (انجوی شیرازی، 1384: 63).
سعی این پژوهش تحلیل و بررسی مضامین به کار رفته در لالاییهای شهر دهاقان است. دهاقان در جنوب غربی اصفهان، با فاصله نود و شش کیلومتر واقع شده که از شرق به شهرضا، از غرب به بروجن، از شمال به مبارکه و از جنوب به سمیرم منتهی میشود. این شهر دارای آب هوای سرد و کوهستانی با زمستانهایی سرد و تابستانهایی نسبتاً معتدل است. زبان مردم دهاقان فارسی است.
1- پیشینۀ تحقیق
کتابهای زیادی دربارۀ لالاییها و بررسی و تحلیل آنها از جنبۀ سـاختار آوایـی، دسـتوری و محتوایی، روایتشناسی، خاستگاهها نوشته شده است از جمله کتابهای:
«لالایی در فرهنگ مردم» (جمالی، 1386)، نویسنده ضمن بیان کلیاتی دربارۀ «لالایی»، ساختار، کارکرد، مضمون و عناصر اصلی تشکیل دهندۀ لالاییها را بررسی کرده است.
لالاییهای ایران (عمرانی، 1381)، این کتاب شامل۱۴ بخش است و در آن به لالاییهای کرمان، خراسان، فارس، مازندران، آذربایجان اشاره شده است. در پایان کتاب نیز، کاربرد لالاییها در جامعه امروز و کتابشناسی آمده است.
برخی از مقالاتی که در این زمینه نوشته شده عبارتند از:
«کتابشناسی لالاییهای ایران» (رییسی مبارکه و ژاله، 1400) در این مقاله کتابشناسی لالایی های ایرانی ارائه شده که شامل 347 کتاب، مقاله و پایان نامه در این موضوع است.
«مضمون و موسیقی در لالاییهای ایرانی» (جاوید، 1397) در این مقاله نویسنده تاکید دارد که با دقت در مضامین لالاییها میتوان نگرش هر قوم را دربارۀ جنسیت فرزند، چگونگی ابراز عاطفه مادران نسبت به فرزندان خود و تاثیر شرایط اجتماعی اقتصادی بر فرهنگها و باورهای قومی بازشناخت.
«لالاییها: دغدغههای زنانه، بازنمایی اجتماعی لالاییهای استان بوشهر» (پورنعمتی رودسری و بذرافکن و روحانی، 1393) نویسندگان معتقدند علاوه بر حس مادرانه در لالاییها، این اشعار منعکس کنندۀ فرهنگ بومی و اوضاع اجتماعی و فرهنگی هم هستند.
« لالایی های مخملین نگاهی به خاستگاه و مضامین لالایی های ایرانی» (حسن لی، 1382) نویسنده در این مقاله مضامین زیر را برای لالاییهای ایرانی برشمرده است: آرزوها و آرمانهای مادرانه، همچون بزرگ شدن، سواد آموختن، قرآن خواندن و همسر گزیدن فرزند، بازگشت پدر از سفر، بیان دردها، رنج ها و خستگیهای مادر، تشبیه کودک به گلهای گوناگون، دعوت کودک به خواب .
نیز مقالات زیادی دربارۀ لالاییها در مناطق دیگر از جمله بوشهر، کرمان، شیراز، یزد، مازندران، ایلام نوشته شده، ولی پژوهشی دربارۀ لالاییها و سرودههای عامیانه در دهاقان انجام نشده است.
2-1- روش تحقیق
روش گردآوری اطّلاعات، کتابخانهای و میدانی روش پژوهش نیز توصیفی- تحلیلی است. در روش کتابخانهای، از روش فیشبرداری استفاده شد و در روش میدانی با حضور در محلهها و مصاحبه و گفتگو با افراد میانسال و کهنسال سرودهها، اشعار و لالاییها گردآوری گردید. در این زمینه بیشتر با خانمهایی که در محدوده سنی چهل تا هشتاد سالگی بودند مصاحبه شد.
2- مضمون لالاییها
موسیقی و درونمایه دو بخش مهم در لالاییها به شمار میآیند. مسلم است که کودک در مراحلی از زندگی قادر به دریافت مضامین و درونمایهها نیست و تنها از موسیقی لالایی برخوردار میشود. لالاییهای شهر دهاقان مانند بیشتر لالاییها در بحر هزج سروده شدهاند. این بحر نرم و آهنگین با مضمون و درنمایۀ لالایی تناسب داشته، موجب تأثیرگذاری بیشتر آن میشود. در لالاییهای این شهر وزن عروضی در بیشتر موارد بهدرستی رعایت شده است اما گاهی ایرادات وزنی دیده میشود.
مضامین لالاییها از آن جهت ارزشمندند که اندیشههای مادران در آنها متبلور میشود. «درواقع در لالایی ساختار فنی مشخص و حسابشدهای وجود دادرد که به موجب آن میتوان مضامین متنوع و رنگارنگی را در اشعار آنها جای داد و به طول عمرشان افزود» (احمدپناهی سمنانی، 1376: 177). واگویهها، غمها، نگرانیها، بیان گلایه و درودها ، شکایت از فراق و جدایی، ناملایمات روزگار و سختی معیشت، مرگ همسر و سختی بزرگ کردن فرزند، شکوه مادر از نبود پدر در خانه و تنهایی، نخوابیدن کودک و مسائل زنان، بخش مهمی از لالاییها را تشکیل میدهد.(ذوالفقاری، ۱۳۹۸: ۳۵۷). در ادامه مضمونهای اصلی لالاییهای دهاقان بررسی میشود.
2-1- آرزوها و امیدهای مادر
مادر با زمزمهکردن لالاییها آرزو و امیدهای آینده مادرانه را برای فرزند بیان میکند و از خدا میخواهد که نگهدار فرزندش باشد. او به مقدسات و پیامبر و ائمه توسل میجوید که فرزندش از گزند حوادث مصون باشد و عمری طولانی داشته باشد. باورهای دینی و مذهبی به شکلی آشکار در لالاییهای دهاقان نمود دارد و در مورد آنها میتوان گفت: «لالاییهای زنان ایران را باید گونهای دگرگون شده از نیایش و توسل دانست» (جاوید، 1397: 56).
خوداوندا تو پیرش کون/ خطی قرآن نصیبش کون/ کلوم الله تو پیرش کون / زیارتا نصیبش کون
xudâvandâ to piroŝ kun/ xati qorân nesiboŝ kun/ kalomollâ to piroŝ kon/ziyâretâ nesiboŝ kun
خوداوندا تو ستّاری/ همه خوابن تو بیداری/ به حقّی خوابا بیداری/ تو بچّما نیگرداری
xudâvandâ to sattâri / hame xâban to bidâri/ be haqqi xâbâ bidâri/ to beĉĉemâ nigardâri
لالالالایی گولدسّه/ کا گل با ما گْرو بسته / کا گل دارم به گواره/ خودا گلما نیگرداره
lâlâ lâlâyi gowldasse/kâ gol bâ mâ gowro baste/ kâ gol dâram be gavâre/ xudâ golmâ nigardâre.
آرزوی مادر آن است که داغ فرزندش را نبیند:
لالالالا عزیزی خوشهچینم/ بخواب مادر کا داغتا نبینم
lâlâ lâlâ aziai xoŝe ĉinom/ bexâb mâder kâ dâγotâ nabinom
لالا لالا گلم باشی/ تسلای دلم باشی/ بخوابی اَ سرم واشی/ نمیری همدمم باشی
lâlâ lâlâ golom bâŝi/ tasalâye delom bâŝi/ bexâbi a sarom vâŝi
لالا لالایی گواره/ تو را مولا نیگرداره /لالا لالا خودا یارت/ رسوللاه نیگردار
lâlâ lâlâyi gavâre/ tonâ molâ nigardâre/ lâlâ lâlâ xudâ yârod/ rasololâh nigardârot
لالالالا گلی نرگز/ کا بد بر تو نیاد هرگز/ نه بد بر تو نه بر باباد/ نه بر دای بولن بالات
lâlâ lâlâ goli nargez/ kâ bad bar to nayâd hargez/ na bad bar to na bar bâbâd/ na bar dâye bulan bâlât
مادر آرزو دارد که کودکش در پیری عصای دست او باشد:
لالایی میکونم با دسّی پیری/ کا دسّی مادری پیرت بیگیری lâlâyi mikunam bâ dassi piri/ kâ dassi maderi pirot bigiri
لالا لالا گل زردم پنایی /پیریا دردم lâlâ lâlâ gole zardom/penâyi piriyâ dardom/
2-2- دلنگرانیها و دغدغههای مادرانه
یکی از مضامین پربسامد در لالاییهای دهاقان مورد دلنگرانیها و دغدغههای مادرانه و غم و اندوه است، غم و اندوهی که حاصل شرایطی است که مادر بهعنوان زن آن را در جامعه تجربه کردهاست. «درونمایۀ لالاییهای ایران بیش از آن که شاد باشد رو به اندوه و غم دارد و این خود نشانة دیگری از شرایط ناگوار و پر از اضطراب زندگی اجتماعی مادر ایرانی است» (حسن لی، 1382: 67). در جامعۀ مردسالار که ساختارِ آن، فرصت اعتراض و انتقاد را از زنان سلب کردهاست آنها لالایی را برای اسرار ناگفتهشان بهکار میگیرند. «از آنجا که سراینده لالاییها زنان بودهاند میتوان با تأمل در مضامین لالاییها به عمق اعتراض و اندیشه آنان پی برد. زنان در جامعهاي که فاقد قدرت اجتماعیاند و در فضاي بسته حاکم بر جامعه، جایی براي اعتراض ندارند، مجبورند زخمهاشان را به جاي فریاد، با آهنگ حزنانگیز لالاییها اظهار دارند. لذا به نظر میرسد لالاییها منتقل کنندۀاعتراضهاي زنان نیز بودهاند» (عنایت و دیگران، 1390: 67).
یکی از دغدغههای همیشگی مادران آرام کردن کودک و گلایه از ناآرامی و بیخوابی اوست. در این لالاییها مادر از طفلش میخواهد که آرام بگیرد و گاهی از ناله و فریاد سر میدهد:
لالا لالا گلی زیره/ بچم آروم نیمیگیره/ lâlâ lâlâ goli zire/ beĉem ârum nimigire
لالا لالا گلی زیره/ چرا خوابد نیمیگیره/ lâlâ lâlâ goli zire/ ĉerâ xâbod nimigire
لالا لالا گلی پونه/ بچم هی میگیره بونه/ lâlâ lâlâ goli pune/ beĉem hey migire bune
لالالا گل خیری/ چرا آروم نیمیگیری/ lâlâ lâlâ gole xiri/ ĉerâ ârum nimigiri
همچنین مادر نگران است که با این همه زحمتی که برای بزرگ کردن فرزندش متحمل میشود روزی او فراموشش کند. مادر دردمند و رنجدیده دلخوش به همراهی و دستگیری کودکش در سالهای پیری و از کار افتادگی است اما از بیوفایی او گلهمند است شاید به دلیل آن که بیوفایی دیگران را دیده است:
لالاییت میکونم خوابت نیمیاد/ بزرگت میکونم یادت نیمیاد / بزرگت میکونم با شیر میشم/ طمح اَ مَ بریده قوم و خویشم lâlâyit mikunom xâbot nimiyâd/ bozorgot mikonom yâdot nimiyâd/ bozorgot mikunam bâ ŝire miŝom/ temah a ma boride qom o xiŝom
گل سرخ منی شالا بومونی/ ز عشقت میکونم مَ باغبونی/ تو کا تا غنچهیی بویی نداری/ همین کا وا شدی با دیگرونی
gole sorxe mani ŝâlâ bumuni/ ze eŝqot mikunam ma bâγebuni/ to kâ tâ γončeyi buyi nadâri/ hemin kâ vâ ŝodi bâ digeruni
مادر غم و اندوهی دارد که با زمزمه کردن لالایی خود را آرام میکند. به واقع مادر با هنرمندی در لالایی خود که سرشار از عطوفت و لطافت است مضمونی غمانگیز و البته تاثبرگذار را میگنجاند:
لالا لالا لالا لالا لالایی/ ستاره آسمون نخشی زیمینه/ برادر غم مخور دنیا همینه/ برادر غم مخور در مال دنیا/ که دوْلت اُفتوْه صبُ پیسینه
setâre âsemun naxŝi zimine/berâder γam maxor dunyâ hemine/ berâder γam maxor dar mâli dunyâ/ kâ dowlet oftowve sobo peysine.
یکی از غصههای مادر تنهایی و بیکسی است «یکی از کارکردهاي لالاییها براي زنان تخلیه روانی بوده است. استفاده از مفاهیم «بیکسی»، «بیهمدمی»، «تنهایی» و... نشاندهنده فشارهاي روانی زیادي است که زنان در خانواده و جامعه متحمل میشدهاند» (عنایت و دیگران، 1390: 69). که آن را اینگونه ابراز میکند:
سر کویی بولن دیگم به باره/ برنج قل میخوره دل بیقراره/ برنج قل میخوره با شیر میشم/ طمح اَ مَ بریده قوم و خویشم
sare kuyi bulan digom be bâre/ berenj qol mixore del bi qerâre/ berenj qol mixore bâ ŝire miŝom/ temah a ma boride qomo xiŝom.
برخی از لالاییها سرشار از مفاهیم عمیق و زیبایی هستند و مادر بهگونهای با کودک خرسالش سخن میگوید و غمها و غصههایش را بازگو میکند که گویا مخاطب او فرد بزرگسالی است؛ مانند لالایی زیر:
کبوتر بچه بودم مادرم مرد/ منا دادن به دایه دایه هم مرد/ مرا همشیر با بزغاله کردن/ کا از بختی بدم بزغاله هم مرد
kabuter beĉe budom mâderom mord/ manâ dadan be dâye dâye ham mord/ manâ hamŝir bâ bozγâle kardan/ kâ a baxti badom bozγâle ham mord
درختی سبز بودم کنج بیشه/ تراشیدن منا با ضربی تیشه/ تراشیدن منا قیلون بسازن/ کا آتیش بر سرم سوزه همیشه
deraxti sabz budam konji biŝe/ terâŝidan mnâ bâ zarbi tiŝe/ terâŝidan manâ qeylun besâzan/ kâ âtiŝ bar sarom suze hemiŝe
باهار اومد به صحرا و در و دشت/ جوونیم بهاری بود و بگذش/ جوونی مث مهمونی عزیزه/ سر شوم اومدا وختی سحر رف
bâhâr umed be sahrâvâ darâ daŝ/ jevoniyom bâhâri budâ bogzaŝ/ jevuni mes mehmuni azize/ sare ŝum umedâ vaxti sahar raf
شکايت از درد و رنج زمانه تا اندازهای باعث التیام غم و اندوه آدمی است. مادر با طرح آن در لالایی، به خود آرامش میبخشد در حالیکه کودکش تنها از موسیقی آن بهرهمند است. در لالایی زیر مادر سرگذشت غمانگیز خود را چنین بازگو میکند:
لالالا ننه مستی/کوچم کردی درا بستی/ منم رفتم به قبرسون/ ترکه بردم به ترکسون/ شورم داد به لرسون/خودا دادم دوتا اولاد/ محمدجون بشیرخواره/ صحب سلطون به گواره
lâlâ lâlâ nane masti/ kuĉam kardi drâ basti/manom raftam be qabresun/ torke bordom be torkesun/ ŝuverom dâd be loresun/ xudâ dâdom do tâ olâd/ mohamad jun be ŝirxâre/ Sahab soltun be gavâre.
لالایی بالا به شکل دیگری نیز در دهاقان نیز رایج است:
لالا لالا هلل مستی/ لره می رفت به هندسون/ منم بردند به هندسون/ منا دادند به خانباره/ دیدم اومد محمد جون / محمد جون به گواره/ چوقا نینیش طلاکاره//لاحاف چی روش قلمکاره
lâlâ lâlâ halal masti /lore miraf be hendesun/ manom bordan be hendesun / manâ dâdan be xânbâre / didam umed mohamad jun/ mohamad jun be gavâre/ĉuqâ neyniŝ telâkâre/lâhâfĉi ruŝ qalamkâre
لالایی بالا به صورتهای مختلفی در مناطق دیگر حکایت شده است. از جمله:
لالا لالا گل نسرین/ کولم کردی درو بسی/ منم رفتم به خاکبازی / دو تا هندو مرا دیدن/ مرا بردن به هندسون
به صد نازی بزرگم کرد / به صد عشقی عروسم کرد/ پسر دارم ملک جمشید/ دختر دارم ملک خورشید/ ملک جمشید به شماره/ ملک خورشید به گهواره»(قیاسی، ۱۳۹۶: ۵۴۹).
یکی از لالاییها پر غم و اندوه مربوط با ماجرایی است که در گذشته در یکی از مناطق نزدیک دهاقان اتفاق افتاده است. دو برادر به نام یدالله و سیفالله برای شکار به کوه میروند. یکی از برادران به زمین افتاده، تفنگش شلیک شده و برادر دیگر کشته میشود. برادر قاتل از خجالت مادر هیچ وقت به خانه بازنمیگردد و این مادر تا آخر عمر زمزمهای میکند که زبانزد مادران دیگر شده و حتی در مناطق مجاور نیز در پای گهواره این را به صورت لالایی برای فرزندانشان میخواندند:
لالا لالا لالایی/ ننه ننه یدلا ننه ننه سفلا/ یدلا وا سفلارفتی به کوه دملا / رفتی شیکال بیاری/ گولّه خوردی مینالی
nane nane yadolâ/ nane nane sefolâ / yadolâ vâ sefolâ/rafti be koyi domlâ /rafti ŝikâl biyâri/qulle xordey minâli
لالا لالا لالایی/ ننه ننه یدلا ننه ننه سفلا/ یدلا وا سفلارفتی به کوه دملا/ تفنگ الوون خریدم/حیف کا خرشا ندیدم
nane nane yadolâ/ nane nane sefolâ/ yadolâ vâ sefolâ/ rafti be koyi domlâ/tofang alvun xeridam /hayf kâ xerŝâ nadidam
لالا لالا لالایی/ ننه ننه یدلا ننه ننه سفلا/ یدلا وا سفلارفتی به کوه دملا/ رفتی شیکال بیاری/ سفره پر خون میاری
nane nane yadolâ nane nane sefolâ/ yadolâ vâ sefolâ/ rafti be koyi domlâ/ rafti ŝikal biyâri/ sofre por xun miyari
لالا لالا لالایی/ ننه ننه یدلا ننه ننه سفلا/ یدلا وا سفلارفتی به کوه دملا/ تفنگ یدلا درفت/ عمر سفلا سرفت
nane nane yadolâ nane nane sefolâ/ yadolâ vâ sefolâ/ rafti be koyi domlâ/tofang yadolâ daraf omri sefolâ saraf
گاهی مادر در لالایی از فقر و نداری مینالد:
لالالالالالایی/ پنجایی نون خریدم/ این پنجا نون پرپرو/ مَ بخورم یا اکبرو
lâlâ lâlâ lâlâyi/ Lâlâlâlâlâlâyi/panjâyi nun xeridam/ in panjâ nuni perperu/ ma boxoram yâ akberu
لالالالالالایی/ پنجایی گوشت خریدم/ این پنجا گوشت لاغرو/ مَ بخورم یا باقرو
lâlâ lâlâ lâlâyi/ Lâlâlâlâlâlâyi/panjâyi guŝ xeridam/ in panjâ guŝti lâγeru/ ma boxoram yâ bâqeru
2-3- نوازش و راز و نیاز با کودک
عشق و علاقة مادرانه در بیشتر لالاییها کاملا هویداست. مادر علاوه بر آن که با لالایی قصد خواباندن طفلش را دارد میخواهد محبت و عشق خود را به او ابراز کند که این امر باعث آرامش کودک میشود. مادر قربان صدقه کودک رفته و با او راز و نیاز کرده و از عشق خودش و خانواده به فرزند میگوید:
لالالا گلی سوسن/ سرت خم کن لبت بوسم/ lâlâ lâlâ goli susan / sarot xam kun labot bosam
لبت بوسم که بو داره/ که با گل گفتوگو داره/ labot busam kâ bu dâre/ kâ bâ gol goftogu dare
لا لالا گلی زردم/ به قربونی قدت گردم/ lâlâ lâlâ goli zardom/ be qorbuni to migardom
لالا لالا گلم لالا/ بخواب ای بلبلم لالا / lâlâ lâlâ golom lâlâ/ bexâb ey bolbolom lâlâ
لالالالا گلی یاسم/ تمومی عمر به پات سوزم/ lâlâ lâlâ goli yâsom/ temumi omr be pât sozom
لالا لالا گلی مینا/ به عشقی تو چشام بینا/ lâlâ lâlâ goli mina/ be eŝqi to ĉeŝâm binâ
لالا لالا گلی سمبل/ عزیزی مَ تونی چون گل/ lâlâ lâlâ goli sombol/azizi ma toni ĉun gol
در جایی نیز مادر فرزند خود را همه کس خود میخواند:
لالا لالا تو را دارم/ کا اَ گل بیتری دارم/ چرا اَ بیکسی نالم/ که همچی بلبلی دارم
Lâlâ lâlâ to râ dâram/ kâ a gol beyteri dâram/ ĉerâ a bi kesi nâlam/ kâ hemĉi bolboli daram
2-4- شکایت از دوری پدر
شخصیت اصلی در لالایی مادر است که همواره در کنار کودک خود دیده میشود و بسیار به او وابسته است، اما نقش همسر و پدر کودکش نیز در زندگی او بسیار برجسته است. به همین دلیل یکی از دغدغههای او سفر رفتن همسر - سفرهایی که بیشتر برای کسب روزی و تامین معاش یا سربازی انجام میشد- و تنها گذاشتن او و کودکش است. این نوع لالاییها از نظر رفتارشناسی و جامعهشناسی ارزش ویژهای دارند و به پیوندهای عاطفی میان خانواده اشاره میکند. همچنین بیانگر بافت خانواده و چگونگی تقسیم وظایف پدر و مادر است، اینکه پدر اغلب برای تهیه مخارج زندگی به بیرون از خانه و مادر در کنار فرزندان بوده است. گاهی نیز خیلی زود پدر از دنیا رفته و مادر را با کودکانی تنها میگذاشته و در این شرایط کودک امید و روشنایی را برای مادر به همراه داشته است.
لالا لالا گل فسّه/ باباد باری سفر بسته/ lâlâ lâlâ gole fesse/ bâbâd bâri sefer baste
لالا لالا گل فسّه/ بابات رفته سفر خسّه/ lâlâ lâlâ gole fesse/ bâbâd rafte sefer xasse
لالا لالا گل مصوم / باباد رفته به کردسون/ lâlâ lâlâ gole masum/ bâbâd rafte be kordesun
لالا لالا گل نازی/ باباد رفته به سربازی/ lâlâ lâlâ gole nâzi/ bâbâd rafte be sarbâzi
تکرار «بابات رفته» نشان از غم و دلتنگی مادر دارد. بدین ترتیب باید گفت شخصیت پدر در لالاییها غایب است و بازگشت و سلامتیاش آرزوست:
لالا لالا گلی ننا/ بابات رفتس شدم تنا/ کا بابایت سفر رفته/ کا اَ ما بی خبر رفته
lâlâ lâlâ goli nanâ/ bâbâd raftes ŝodam tanâ/ kâ bâbâyat safar rafte/ kâ a mâ bi xeber rafte
مادر انتظار بازگشت پدر را اینگونه در لالایی ابراز میکند:
لالا لالا گلی باغی بهشتم/ برا بابات ی نومه نوشتم/ lâlâ lâlâ goli bâγi beheŝtom/ berâ bâbâd ye nume neveŝtom
و برای سلامتی او در سفر از خدا یاری میطلبد:
لالا لالا گل خاشخاش/ باباد رفته خودا همراش lâlâ lâlâ gole xâŝxâŝ/ bâbâd rafte xudâ hamrâŝ
و دیدار پدری که از سفر بازگشته بسیار مسرتبخش است:
لالا لالا گلی یوشن/ باباد اومد چشت روشن/ lâlâ lâlâ goli yoŝan/ bâbâd umed ĉeŝot roŝan
لالاییها فرصت مناسبی را برای زنان برای بیان احساساتشان فراهم میآورد. زن با بیان احساسات عاشقانهاش در لالاییهای کودکانه شوهرش را مورد خطاب قرار میدهد و بهگونهای غیرمستقیم عشق خود را به او ابراز میکند.
5-2- دلبستگی مادر به اقوام و خانواده
زنان همواره در ارتباط با خانوادة همسرشان سختگیرانهتر عمل کردهاند و حساسیت آنها در این رابطه بیشتر بوده است. روشی که زنان برای دفاع از قلمرو روابطشان استفاده میکنند بسیار ماهرانه است؛ یعنی آنان بجای بدگویی مستقیم از خانواده همسر، از خانوادۀ خود به نیکی یاد میکنند. «از دریچۀ لالاییها میتوان به خانۀ دل مادران راه یافت و بخشی از اندیشۀ درونی آنها را بازشناخت. نزدیکی مادران ایرانی به خانوادۀ خود در سنجش با خانوادۀ همسر در لالاییها نیز به روشنی بازتابیده است» (حسنلی، 1382: 72). در لالاییهای دهاقان نیز دایی حضوری پررنگ دارد و در کنار خاله دوستدار کودک معرفی میشود:
لالا لالا گلی پونه/ باباد اومد توی خونه/ lâlâ lâlâ goli pune/ bâbâd umed tuye xune
لالالالا گل چایی/ باباد رفته خونه دایی/ lâlâ lâlâ gole ĉâyi/ bâbâd rafte xune dâyi
لالالالاگل غوره / خونه دایی به ما دوره/ lâlâ lâlâ gole γure/ xune dâyi be mâ dure
لالالالاگلی نرگز/ کا بد بر تو نیاد هرگز/ نه بد بر تو نه بر بابات/ نه بر دای بولن بالات
lâlâ lâlâ goli nargez/ kâ bad bar to nayâd hargez/ na bad bar to na bar bâbât/ na bar dâye bulan bâlât
لالا لالا گلی لاله/ دوست داریم منا خاله/lâlâ lâlâ goli lâle/dosot dârim manâ xâle
لالا لالا گلی چایی/ دوست داریم منا دایی/ lâlâ lâlâ goli ĉâyi/ dosot dârim manâ dâyi
لالا لالا گلی مریم / قربونی تو میشم هر دم/ lâlâ lâlâ goli Maryam/ qorbuni to miŝam har dam
گاهی مادر از طریق لالایی عشق به پدر و مادر و برادر را به کودک میآموزد. برادر بزرگتر که در آینده قرار است حامی کودک باشد یکی از شخصیتهایی است که در لالاییها همواره جایگاه خاصی دارد:
لالا لالا لالا لالا لالایی /پدر خوبست و مادر نازنینه/ برادر میوه روی زیمینه/اگه خاکی دو عالم را بیبیزی/ نبینی میوهای بهْ اَ برادر
peder xubest o mâder nâzenine/ berâder miveye ruye zimine/age xâki do âlem râ bibizi/ nabini mivei beh a berâder
6-2- مضامین اعتقادی و مذهبی
با توجه به اعتقادات قوی به مسائل شرعی و مذهبی آرزوی مادران داشتن کودکانی مذهبی و معتقد به خدا، پیغمبر و اهل بیت - سلام الله علیهم- بوده است به همین دلیل لالاییهای بسیاری در زمینۀ مذهبی سروده شده است. وقتی واژگان توانایی معرفی خدا را ندارند، از موسیقی و تحرک جسمی در این رابطه میتوان بهره برد به همین دلیل موسیقی از زمانهای گذشته بهعنوان زبان مذهب مورد استفاده بوده است. (حکیمی و کاموس، 1382: 495) در لالایی زیر مادر انس با قرآن را به کودک خود میآموزد تا او را در تمام مراحل زندگی یار و یاور باشد:
لالا لالا گل چایی/ ازین بچه چی میخوایی/ کا این بچه پدر داره/ کلوم لا بغل داره
lâlâ lâlâ gole ĉâyi/ azin beĉe ĉi mixâyi/ kâ in beĉe peder dare/ kalumolâ baγal dâre
کلوملا تو پیرش کون/ ازین طفلی کبیرش کون/ زیارتا نصیبش کون/ خطی قرآن نصیبش کون
kalumolâ to piroŝ kun/ azin tefli kebiroŝ kun/ ziyâretâ nesiboŝ kun/xati qorân nesiboŝ kun
گفتمان ایدوئولوژیک مذهبی به وضوح در لالاییها دیده میشود چرا که «نقش مادر بودن دربرگیرندۀ دینداری است، زیرا شامل کارهایی چون آموزش سجایای اخلاقی به کودکان و مراقبت از سلامت جسمی و روحی سایر اعضای خانواده میشود» (دهقان، ذوالفقاری؛ 1400:158). مادر مفاهیم دینی و مذهبی را بیشتر از طریق ابراز عشق و علاقه به پیامبر و ائمه و حضرت زهرا و حضرت معصومه ابراز میکند. او در لالاییهایش به امام علی(ع) امید بسیار دارد و او را رئوف و مهربان و آشنا میداند و برای برآرودن آرزوهایش در خوشبختی فرزند، از او کمک و شفاعت میخواهد.
لالایی گویما خوابت بییاید/ امیرالمومنین یادت بیاید/لالایی گویما خوابت کونم من/ علی گویما صد سالت کونم من
lâlâyi guyamâ xâbot biyâyed/ amiralmomenin yâdod biyâyed/ lâlâyi goyamâ xâbot kunam man/ ali goyamâ sad sâlod kunam man
علی صفدر، علی صفدر/ علی دومادی پیغمبر / علی دیدم دعا میکرد/ حمدا ذکری خودا میکرد
ali safdar ali safdar/ ali dumadi peyqamber/ ali didam do?â mikard/ hamdâ zekri xudâ mikard
لالایی گویما خوابت کونم من/ علی گویما و صد سالت کونم من/ علی جون اَ صد سال یه روزش کم نباشه/ همش شادی یه روزش غم نباشه
lâlâyi goyamâ xâbot kunam man/ ali goyamâ sad sâlot kunam man/ali jun a sad sal ye ruzoŝ kam nabâŝe/ hameŝ ŝâdi ye ruzoŝ γam nabâŝe
شیعیان، واقعۀ کربلا و محتوای آن را به عنوان یکی از شاخصترین رویدادهای مذهبی جهان اسلام به پیروان سایر ادیان معرّفی کردهاند. مردم ایران، آیینهای عزاداری و مناسک سوگواری امام حسین(ع) را با زندگی خود عجین کردهاند؛ بدین سبب امام حسین در لالاییها نیز یادکردی خاص دارد:
حسن لای لای حسین لای لای / عزیز فاطمه لای لای / حسن گویم حسین گویم/ علی را با تو میگویم
hasan lâylây/hoseyn lâylây/ ?azizi fâtome lâylây/ hasan guyam hoseyn guyam/ ali râ bâ to miguyam
تکرار نام علی و حسن و حسین در القای مفاهیم دینی و مذهبی بسیار موثر است؛ علاوه بر آن لالایی بهکمک تکرار گیراتر میشود و پدیدآورندگان برای ایجاد کیفیت موسیقایی در لالاییهای خود از این عنصر بهره میجویند. (نورتون، 1382: 353)
بزرگد میکونم تا زنده باشی/ غلامی حضرت معصومه باشی
bozorgod mikunam tâ zande bâŝi /γolâmi hazreti masume bâŝi
در لالایی بالا مادر آرزومند است که فرزندش غلام حضرت معصومه باشد و مشخص است که کودک او پسر است. «جنسیت طفل در بیشتر لالاییها نامشخص است و از او با عنوان عزیز من، طفل من، کودکم، گل من خطاب میکند که تشخیص جنسیت فرزند را مشکل مینماید ولی در بعضی لالاییها با توجه به نامی که از فرزند برده میشود، لباسهایی که به تن او میپوشاند و در مواردی از روی مشاغل و حرفی که برایش آرزو میکند میتوان حدس زد که طفل دختر بوده یا پسر» (عمرانی، 1381: 42).
2-7- طبیعت
زندگی مردم، در گذشته با طبیعت گره خورده بود. دشتها، کوهها، صحراها و جنگلها زادگاه مردمان و محل زندگی و پرورش بود و نهایتا مدفن آنها بود. به همین دلیل انس و الفتی خاص بین انسان و طبیعت وجود داشت که در لالاییها نیز نمودار گشته است. در لالایی فرصتی ایجاد میشود که کودک با عناصر طبیعت؛ ماه، دریا، جنگل، ستاره، آسمان، گندم، گلها و حیوانات آشنا شود و ارتباط آنها را با یکدیگر دریابد، طبیعت را دوست داشته باشد و در حفظ آن بکوشد. «لالاییها بیشترین نشانههارا از طبیعت و محیط زندگی اقوام مختلف در خود جای دادهاند و همین است که به لحاظ جنبههای عاطفی و روانی نقش بسزایی در ایجاد ارتباط میان مادر، کودک و محیط اجتماعی ایفا میکنند» (جاوید، 1397: 58).
در لالاییهای دهاقان طبیعت جلوۀ بسیاری دارد. نام بردن از گلهای مختلف یکی از این نمودهاست به گونهای که با شنیدن این لالاییها میتوان مادر را در گلزاری پر از گلهای متنوع و زیبا تصور کرد که هر گلی نظر او را به خود جلب کرده است. واژۀ «گل» یکی از موتیفهایی است که در لالاییها بسامد بالایی دارد و بهصورت ترکیب وصفی یا اضافی در لالاییهای دهاقان نیز تکرار شده است.
لالا لالا گلی پونه/ باباد اومد توی خونه/ lâlâ lâlâ goli pune/ bâbâd umed tuye xune
لالالالا گل چایی/ باباد رفته خونه دایی/ lâlâ lâlâ gole ĉâyi/ bâbâd rafte xune dâyi
لالالالاگل غوره / خونه دایی به ما دوره/ lâlâ lâlâ gole γure/ xune dâyi be mâ dure
لالالالاگلی نرگز/ کا بد بر تو نیاد هرگز/ نه بد بر تو نه بر بابات/ نه بر دای بولن بالات
lâlâ lâlâ goli nargez/ kâ bad bar to nayâd hargez/ na bad bar to na bar bâbât/ na bar dâye bulan bâlât
لالا لالا گلی لاله/ دوست داریم منا خاله/lâlâ lâlâ goli lâle/dosot dârim manâ xâle
لالا لالا گلی چایی/ دوست داریم منا دایی/ lâlâ lâlâ goli ĉâyi/ dosot dârim manâ dâyi
لالا لالا گلی مریم / قربونی تو میشم هر دم/ lâlâ lâlâ goli Maryam/ qorbuni to miŝam har dam
لالالالا گلی لاله/ کا گل دارم به گواره / کا گل وختی گولابش شد/ عزیزم وختی خوابش شد
lâlâ lâlâ goli lâle/kâ gol dâram be gavâre/ kâ gol vaxti gulâboŝ ŝod/ azizom vaxti xâboŝ ŝod.
در این لالاییها از گلهای مختلف مانند نرگس، پونه، خیری، سرخ، نسرین، سوسن، یاس، مینا، سنبل، خشخاش، لاله و مریم نام برده شده است. گاهی نیز از گلهای یاد شده که چندان آشنا نیست مانند گل چایی، گل فسه (پسته)، گل نعناع، گل زیره و گل غوره.
در لالایی زیر مادر کودکش را عزیز خوشهچین خطاب کرده است. بیتردید دلیل تلقی این صفت برای کودک محیط زندگی او و غلبۀ کار کشاورزی بخصوص کاشت گندم و جو است.
لالالالا عزیزی خوشهچینم/ بخواب مادر کا داغتا نبینم
lâlâ lâlâ aziai xoŝe ĉinom/ bexâb mâder kâ dâγotâ nabinom
در آموزههای دینی و تربیتی ما در مورد مهربانی و رسیدگی به این مخلوقات خداوند اشاره دارد. مادر در ضمن خواندن این لالایی، کودکش را با حیوانات آشنا میکند و بدون آن که خود به مضمون این لالایی آگاهی داشته باشد، بهطور غیر مستقیم مهربانی با حیوانات را به او میآموزد:
لالا لالا لالا لالا لالایی/ دو تا بلبل بودیم تو طاقی دالون/ خوراکمون گریه بودا آب بارون/ الایی خِر نبینه کدخدامون/ کا هم جفتی منا برد در خیابون
do tâ bolbol budim tu tâqi dâlun/ xorâkmun girye budâ âbi bârun/ elâyi xer nabine kadxudâmun/ kâ ham jofti manâ bord dar xiyâbun
لالا لالا لالا لالا لالایی/ بیا بلبل بنال تا مَ بنالم/ تو بهر گل بنال مَ بهر یارم/ تو بهر گل بنال هر روزا هر روز/ مَ بهر یارمینالم شبا روز
biyâ bolbol benâl tâ ma benâlom/ to bahre gol benâl ma bahre yârom/ to bahre gol benâl har ruzâ har ruz/ ma bahre yâr minâlom ŝabâ ruz
لالا لالا لالا لالا لالایی/ سری کویی بولن نی میزنم من/ شتر گم کردهام پی میزنم من/ شتر گم کردهام با باری کاشی/ گلی گم کردهام شالا تو باشی
sari kuyi bulan ney mizanam man/ ŝotor gom kardeam pey mizanam man/ ŝotor gom kardeam bâ bâri kâŝi / goli gom kardeam ŝâllâ to bâŝi
لالا لالا لالا لالا لالایی/ سر کویی بولن نارنج گرونه/ پسر عاموم سواره مادیونه/ به دور مادیون مخمل کشیدن/ طنافی ابریشم تنگش کشیدند/ طنافی ابریشم ریشه ختایی/ به شونهش میبرازه پادشایی
sar kuyi bulan nârenj gerune/peser âmum suvâre mâdiyune/ be dure mâdiun maxmel keŝidan/ tenâfe abriŝum tangos keŝidan/ tenâfe abriŝum riŝe xatâyi/ be ŝonoŝ miberâze pâdeŝây
لالا لالا گلی پونه/ سگه اومد دری خونه/ چخش کردم بدش اومد/خودش رفتا بچش اومد/ آبش دادم بدش اومد/ نونش دادم خوششون اومد
lâlâ lâlâ goli pune/ sage umed dari xune/ ĉexoŝ kardam badoŝ umed/ xodoŝ raftâ beĉeŝ umed/ âboŝ dâdam badoŝ umed/ nunoŝ dâdam xoŝoŝ umed
در کتاب فرهنگ عامیانۀ مردم ایران آمده است: « لالا لالا گل پونه/ گدا اومد در خونه/ نونش دادیم بدش اومد/ خودش رفت سگش اومد چخش کردیم بدش اومد »(هدایت، ۱۳۷۹: ۲۱۶) و در جای دیگری آمده است: «خودش رفت و سگش اومد پخش کردیم بدش اومد»(قیاسی، ۱۳۹۶: ۵۴۹).
8-2- عشق
مضامین عاشقانه در لالاییها کاربرد فراوان دارد. گاهی ناز و عتاب عاشقانه در برخی از لالاییها نشان میدهد که مخاطب کودک نیست. «به نظر میرسد بیان عشق از سوي زنان هنجار نبوده و اظهارش باعث شرمگینی آنها میشده و رفتاري خلاف انتظار محسوب میشده، بنابراین جز در لفافه بازگو نمیشدند. اما بهدلیل آنکه لالاییها با صداي بلند و گاه در حضور شوهر، معشوق و یا دیگران خوانده میشدند، فرصتی به زنان میداده تا بهصورت غیرمستقیم به ابراز عشق و علاقه خود به همسر و یا معشوق خود بپردازند» (عنایت و دیگران، 1390: 64). «گاهی اوقات لالایی خواندن زن، ضمن این که به قصد خواب کردن کودک بوده به نیت سخن گفتن با معشوق دیوار به دیوار یا دلدار خیالی نیز بوده است» (وجدانی، 1387: 101).
لالا لالا لالا لالا لالایی/ خوشا روزی که با هم مینشستیم/ قلم در دست و کاغذ مینوشتیم/ قلم بشکست و کاغذ بر هوا رفت/ مگر طرح جدایی مینوشتیم
xoŝâ ruzi kâ bâ ham mineŝestim/ qalam dar dast o kâγez mineveŝtim/ qalam beŝkast o kâγez bar havâ raft/ magar tarhe jodâyi mineveŝtim
لالا لالا لالا لالا لالایی/ سر کویی بولن نارنج گرونه/ پسر عاموم سواره مادیونه/ به دور مادیون مخمل کشیدن/ طنافی ابریشم تنگش کشیدند/ طنافی ابریشم ریشه ختایی/ به شونهش میبرازه پادشایی
sar kuyi bulan nârenj gerune/peser âmum suvâre mâdiyune/ be dure mâdiun maxmel keŝidan/ tenâfe abriŝum tangoŝ keŝidan/ tenâfe abriŝum riŝe xatâyi/ be ŝonoŝ miberâze pâdeŝâyi.
ترانههای عامیانه مخصوصا دو بیتیها، بر سر زبان مادرانی بوده است که در کنار گهوارۀ کودکانشان فرصتی مییافتند تا آرزوها و تمایلاتشان را ابراز کنند. به دلیل آن که لالاییها تجلیگاه نابترین و شخصیترین احساسات زنانه است برخی لالایی را واسطهالعقد و حلقة پیوند ادبیات کودک و ادبیات زنان نامیدهاند. (طباطبایی، 1395: 82)
عزیزم بادا میاد بادا میاد/ صدای زنگ چاروادار میاد/ برید اَ مرد چاروادار بپرسید/ چرا اون مرد به خونه ما نیمیاد
azizom bâdâ miyâd bâdâ miyâd/ sedâye zange ĉârvâdâr miyâd/ berid a marde ĉârvâdâr boporsid/ ĉerâ un mard be xune mâ nimiyâd
لالا لالا لالا لالا لالایی/ طناب ابریشم ریشهبهریشه/ دمش مرواریا بیخش بنفشه/ بنفشه سرزده دور کلاهش/ به قربونی سرا زلف سیاهش
tenâfe abriŝum riŝe be riŝe/ damoŝ morvâridâ bixoŝ banafŝe/ banafŝe sar zade dowri kulâhoŝ/ be qorbuni sarâ zolfe siyâhoŝ
لالا لالا لالا لالا لالایی/ دو تا بلبل بودیم تو طاق دالون/ خوراکمون گریه بودا آب بارون/ الایی خِر نبینه کدخدامون/ کا هم جفتی منا برد در خیابون
do tâ bolbol budim tu tâqi dâlun/ xorâkmun girye budâ âbi bârun/ elâyi xer nabine kadxudâmun/ kâ ham jofti manâ bord dar xiyâbun
لالا لالا لالا لالا لالایی/ بیا بلبل بنال تا مَ بنالم/ تو بهر گل بنال مَ بهر یارم/ تو بهر گل بنال هر روزا هر روز/ مَ بهر یارمینالم شبا روز
biyâ bolbol benâl tâ ma benâlom/ to bahre gol benâl ma bahre yârom/ to bahre gol benâl har ruzâ har ruz/ ma bahre yâr minâlom ŝabâ ruz
لالا لالا لالا لالا لالایی/ سری کویی بولن نی میزنم من/ شتر گم کردما پی میزنم من/ شتر گم کردما با باری کاشی/ گلی گم کردهام شالا تو باشی
sari kuyi bulan ney mizanam man/ ŝotor gom kardamâ pey mizanam man/ ŝotor gom kardamâ bâ bâri kâŝi / goli gom kardeam ŝâllâ to bâŝi
البته این بیت به شکل زیر است که در دهاقان واژگانی جایگزین شدهاند.
سر کوه بلند نی میزنم من/ شتر گم کردهام هی میزنم من/ شتر گم کردهام با جفت حاشی/ گلی گم کردهام شاید تو باشی /
حاشی: در معنی بچه شتر یک ساله است که مادران در حین خواندن لالایی بدون توجه به معنا و مفهوم آن( کاشی) تلفظ میکنند.
این دو بیتی را نیز در دهاقان به صورتهای دیگر نیز میخوانند.
سری کویی بولن نی میزنم من/ شتر گم کردما پی میزنم من / شتر گم کردما با شیر میشم/ طمح اَ مَ بریده قوم و خویشم/ عزیزم یادت ای دوس یادت ای دوس/ نمیری تا نبینم داغت ای دوس/عزیزم بیوفایی بیوفایی / عزیز بیوفایم کی میایی
sari kuyi bulan ney mizanam man/ ŝotor gom kardamâ pey mizanam man/ ŝotor gom kardamâ bâ ŝire miŝom/ temah a ma boride qomo xiŝom/ azizom yâdot ey dus yâdot ey dus/ namiri tâ nabinom dâγot ey dos/ azizom bivafâyi bivafâyi/ azize bivafâyom key miyâyi.
نفس بر نی زنم تا نی بخونه/ بسا راز دلم را نی بگویه/ اگه راز دلم بر کو گویم/ علف سوزه وا کو عریون بمونه
عزیزم لایی لایی لایی/ عزیزم کی میایی کی میایی
nefes bar ney zaman tâ ney buxune/ basâ raze delom râ ney beguye/ age raze delom bar ku guyam/ alef suze vâ ku ?aoryun bumune.
تعدد روایات از ویژگیهای ادبیّات عامّه است که ناشی از تعدّد راویان است. اگر روایان فرهنگ عامّه، مردم باشند، هر کس با توجّه به ذوق و علاقه، نیازها و شرایط زمانی و مکانی، اقلیم، فرهنگ، شرایط خاص و بسیاری عوامل دیگر کنایات و مثلها و اشعار را به نفع خود مصادره به مطلوب میکند و به قیاس نمونۀ اصلی نمونههای دیگر را میسازد. (ذوالفقاری، 1392: 38).
3- نتیجهگیری
لالاییهای دهاقان مانند لالاییهای دیگر علاوه بر کارکرد اصلی، خواباندن کودك، کارکردهاي دیگری نیز دارد. با توجه به شرایط حاکم بر جامعۀ مردسالار و سنتی پیشین، لالایی عرصهاي براي ابراز وجود، اعتراض و بیان خواستههاي زنان بوده است. نیز لالایی ابزاری در جهت بیان عشق و علاقة مادر به کودك و بیان دغدغهها و خواستههاي مادر و آموزش مفاهیم مذهبی بوده است. مادران دهاقانی با استفاده از مضامین مختلف در لالاییهای خود در جهت دستیابی به اهداف تعلیمی و تربیتی خود کوشیدهاند. در لالاییهای شهر دهاقان مضامین مختلفی دیده میشود. دعا و طلب خیر برای کودک یکی از مضامین پرتکرار در لالاییهاست. از آنجا که نقش مادر با دینداری گره خورده است در لالاییها گفتمان ایدئولوژیک کاملا آشکار است. نبودن همسر در کنار زن و کودک مضمون دیگری است که در لالاییهای این شهر دیده میشود. زن فقدان همسرش را با تمام وجود احساس میکند و با تکرار نامش به خود و کودکش آرامش میدهد. لالاییگویی فرصتی را برای مادران فراهم کرده است تا به مضامینی بپردازند که فرصت و رخصت پرداختن به آنها در جامعۀ مردسالار داده نشده است از جمله ابراز غم و اندوه و نگرانی و عشق. در لالاییهای شهر دهاقان شاخصهایی مانند گل، درخت، قرآن، زیارت، علی(ع)، خدا، برادر، بلبل، سفر و بابا پربسامد هستند و نمادهایی انتخاب شده براساس خردفردی هستند.
منابع
1- احمدپناهی سمنانی، محمد .(1376). ترانه و ترانهسرایی در ایران. تهران: سروش.
2- انجوی شیرازی، سید ابوالقاسم (1384). ادب شفاهی و زبان آموزی به کودک در فرهنگ مردم. فرهنگ مردم، 13، 62-73.
3-جاوید، هوشنگ (۱۳۹۷). مضمون و موسیقی در لالاییهای ایرانی. فرهنگ مردم ایران، ۵۳ و۵۴ ، 39-64.
4- حسنلی، کاووس (1382). لالاییهای مخملین، نگاهی به خاستگاه و مضامین لالاییهای ایران. مجله زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان، 1(1)، 61-80.
5- حکیمی، محمود، مهدی کاموس .(1382). مبانی ادبیات کودکان و نوجوانان، ادبیات دینی. تهران: آرون.
6- دهقان، محمداسماعیل، حسن ذوالفقاری (1400). سبک زنانه در متون لالایی. دوفصلنامۀ پژوهشهای بینرشتهای ادبی، 3(5)، 132-161.
10.30465/LIR.2021.32479.1192
7- ذوالفقاری، حسن .(1392). فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی. تهران: علم، ج1.
8- ----------- .(1398). زبان و ادبیّات عامۀ ایران. تهران: سمت.
9- رادفر، ابوالقاسم (1380). جلوهگری فرهنگ عامه در ادبیات فارسی. نامۀ فرهنگ، 39، 153-158.
10- ریپکا، یان .(1354). تاریخ ادبیات ایران. ترجمۀعیسی شهابی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
11- سیپک، ییری .(1393). ادبیات فولکلور ایران. ترجمۀ محمد اخگری. چ چهارم، تهران: سروش.
12- طباطبایی، سید حسین، سمیه سادات طباطبایی (1395). تحلیل ساختاری و محتوایی حدا (لالایی منطقة سرکویر). فصلنامۀ ادبیات و زبانهای محلی ایران، 14، 81- 96. . 20.1001.1.2345217.1395.6.4.5.9
13- عمرانی، سیدابراهیم .(1381). لالاییهای ایران. تهران: پیوند نو.
14- عنایت، حلیمه. مریم حسینی، جواد عسکری (1390). لالاییها رسانهای زنانه یا ملودی خوابآور کودکانه. زن در فرهنگ و هنر، 2، 57- 76.
15- قزل ایاغ، ثریا .(1383). ادبیات کودکان و نوجوانان و ترویج خواندن. تهران: سمت.
16- قیاسی، سیدوهاب .(1395). پژوهشی اجمالی در ادبیّات عامیانه ایران. تهران: اطلاعات.
17- کیانوش، محمود .(1379). شعر کودک در ایران. چاپ سوم. تهران: آگاه.
18- محمدی، محمدهادی، زهره قایینی .(۱۳۸۱). تاریخ ادبیات کودکان ایران، ادبیات شفاهی و دوران باستان. جلد اول. چاپ دوم. تهران: چیستا.
19- نورتون، دونا .(1385). شناخت ادبیات کودکان از روزنۀ چشم کودک، گونهها، کاربردها. ترجمۀ منصوره راعی و دیگران. تهران: قلمرو.
20- وجدانی، بهروز (1387). لالایی، موسیقی نقش زن در انتقال فرهنگ شفاهی. کتاب ماه هنر، 122، 98-104.
21- هدایت، صادق .(1379). فرهنگ عامیانۀ مردم ایران. چاپ سوم. تهران: چشمه.
منابع
1-اسدیان، زهرا، 1349، دیپلم
2-امین جعفری، اعظم، 1352، کارشناسی.
3-بهرامی، اشرف، 1328، بیسواد.
4-بهرامی، توران، 1329، ابتدایی.
5-بهرامی، زهرا، 1348، ابتدایی.
6- بهرامی، نصرت، 1340، ابتدایی.
7- بیننده، توران، 1347، تحصیلات متوسطه.
8- خدابخشی، معصومه، 1364، کارشناسی.
9-سنجری، عصمت، 1318، بیسواد.
10-شاهحسینی، بتول، 1350، تحصیلات متوسطه.
11-صفری، اعظم، 1356، تحصیلات متوسطه.
12-طاهری، مریم، 1362، تحصیلات متوسطه.
13-فاتحی، اشرف، 1328، ابتدایی.
14-عبدالهی، مریم، 1349، کارشناسی.
15-عسگریان، صفیه، 1310، بیسواد.
16-عظیمی، اعظم، 1359، کارشناسی ارشد.
1- Ahmadpanahi Semnani, Mohammad (1997). Song and songwriting in Iran. Tehran: Soroush. [in persian]
2- Anjoy Shirazi, Seyyed Abulqasem. (2005). "Oral literature and language teaching to children in the culture of the people". People's Culture, vol. 13, pp. 62-73. [in persian]
3- Javid, Hoshang. (2017). "Subject and music in Iranian lullabies". Iranian People's Culture, Volumes 53 and 54, pp. 39-64. . [in persian]
4- Hasanli, Kavos. (2012). "Velvet lullabies, a look at the origin and themes of Iranian lullabies". Journal of Persian Language and Literature of the University of Sistan and Baluchistan, Q1, Q1, pp. 61-80. [in persian]
5- Hakimi, Mahmoud, Mehdi Kamos. (2003). Basics of literature for children and teenagers, religious literature. Tehran: Aron. [in persian]
6- Dehghan, Mohammad Ismail, Hassan Zulfiqari. (2021). "Feminine style in lullaby texts". Journal of Interdisciplinary Literary Researches, Vol. 3, No. 5, pp. 132-161. [in persian]
7- Zulfiqari, Hassan (2012). The great culture of Persian proverbs. Tehran: Alam, vol.1. [in persian]
8- ----------- (2018). Iran's public language and literature. Tehran: Side. [in persian]
9- Radfar, Abulqasem. (2001). "Effectiveness of popular culture in Persian literature". Farhang Letter, vol. 39, pp. 153-158. [in persian]
10- Ripka, Yan. (1975). History of Iranian literature. Translated by Isa Shahabi. Tehran: Book Translation and Publishing Company. [in persian]
11- Sipek, Yiri. (2013). Iranian folklore literature. Translated by Mohammad Akhgari. 4th Ch., Tehran: Soroush. [in persian]
12- Tabatabai, Seyyed Hossein, Samia Sadat Tabatabai (2015). "Structural and Content Analysis of Hada (Lullaby of Sarkvir Region)". Iranian Literature and Local Languages Quarterly, vol. 14, pp. 81-96. [in persian]
13- Omrani, Seyed Ibrahim (2001). Iranian lullabies. Tehran: Nu. [in persian]
14- Enayat, Halimah. Maryam Hosseini, Javad Askari. (2011). "Female media lullabies or children's soporific melody". Women in culture and art, volume 2, pp. 57-76. [in persian]
15- Qezel Ayagh, Soraya. (2013). Literature for children and teenagers and promoting reading. Tehran: Side. [in persian]
16- Qiyazi, Seidohab (2015). A brief research in Iranian folk literature. Tehran: Information. [in persian]
17- Kianoosh, Mahmoud. (2000). Children's poetry in Iran. Third edition. Tehran: Aghah. [in persian]
18- Mohammadi, Mohammad Hadi, Zohra Qayini. (2008). History of Iranian children's literature, oral literature and ancient times. first volume. second edition. Tehran: Chista. [in persian]
19- Norton, Donna. (2006). Understanding children's literature from a child's perspective, types, uses. Translated by Mansoura Ra'i and others. Tehran: the ghalamro. [in persian]
20- Vejdani, Behrouz. (2007). "Lullaby, music, the role of women in the transmission of oral culture". Book of the month of art, vol. 122, pp. 98-104. [in persian]
21- Hedayat, Sadegh (2000). Folk culture of Iranian people. Third edition. Tehran: Cheshme. [in persian]
Analysis and review of the theme of Dahaghan city lullabies
Z. Asadian1
M.Mahmoodi2
P. Davari3
Abstract
One of the types of oral literature are folk songs and lullabies that mothers hum next to their children's cribs with a special tone. Mothers sing lullabies not only to make the child sleep and calm down, but also to soothe their soul and express their feelings. Every nation and population group, affected by historical, geographical and cultural conditions, has special lullabies, which are a valuable document in the study of language and dialect, music, literature and history. Lullabies are a suitable platform for research due to their thoughtful content and diverse capacities. In this research, in a descriptive-analytical way, by examining the lullabies of the city of Dahaghan, which were collected by the field method, their themes have been examined and analyzed. The results of the research show that, although lullabies are a tool to acquaint the child with life and the environment around him, the themes of the lullabies are affected by the mother's emotional conditions, so that sometimes the lullabies express the mother's complaints more. It is one of the bitterness and failures of life. Dehaghans' lullabies have various themes; Themes that sometimes have not had the opportunity or permission to address them in the patriarchal society; Including expressing sadness, concern and love. Indicators such as flower, tree, Qur'an, pilgrimage, Ali (pbuh), God, brother, nightingale, journey and father are frequent in these lullabies.
Keywords: popular literature, lullaby, theme, Dahaghan.
2- Associate Professor of Persian Language and Literature, Islamic Azad University, Dehaqan Branch, Dehaqan, Iran (corresponding author)
3- Assistant Professor of Persian Language and Literature, Islamic Azad University, Dehaghan Branch, Dehaghan, Iran