تجدد گرایی در اندیشه میرزا تقی خان
الموضوعات :جلیل نائبیان 1 , حافظ طلعتی کله سر 2 , رضا نصیری حامد 3
1 - استاد تاریخ معاصر دانشگاه تبریز (نویسنده مسئول) jnayebian@gmail.com
2 - دانشجوي دكتري اندیشه سیاسی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامي، تهران، ایران . hafeztalati1978@gmail.com
3 - استادیار موسسه تاریخ و فرهنگ دانشگاه تبریز r.nasirihamed@gmail.com
الکلمات المفتاحية: توسعه سیاسی, قانون, تجدد, میرزا تقی خان,
ملخص المقالة :
در این پژوهش سعی شده است به کشف اشتراکات و افتراقهای میان واقعیتها و فرایندهای سیاست خارجی و داخلی ایران در رابطه با روسیه و انگلیس در بازه زمانی دوران صدارت میرزا تقیخان امیرکبیر پرداخته شود. با مرگ عباس میرزا اصلاحات مورد نظر وی در دوره وزارت حاجی میرزا آقاسی صوفی(1227-1215) به تاریخ سپرده شد. همچنین ضعف دولت منجر به شورشهایی در شهرهای تبریز، مشهد، شیراز و اصفهان شد این وضعیت باعث روی کار آمدن میرزا تقی خان فراهانی شد. تلاش او متوجه یک دولت مقتدر شد دولت مقتدر بوجود نمیآید مگر اینکه قانونمداری وقانون گرایی در آن جامعه نهادینه شود. پیششرط چنین وضعیت چیزی نبود مگر اصلاحات سیاسی- اجتماعی و اقتصادی بدین منظور تجددگرایی و دولت مقتدر در اندیشه میرزا تقی خان مورد توجه قرار گرفت. در این پژوهش سوال اصلی عبارت است از تجدد و ساختار دولت مقتدر در اندیشه سیاسی میرزا تقی خان فراهانی چی بوده است؟
_||_
سلام
- عنوان مقاله و محتوای ان خیلی هماهنگ نیستند . متوازن کنید .
- چکیده طولانی است . مختصر شود .در حد سه پاراگراف 4 سطری و باید به بیان موضوع ، بیان روش تحقیق و سوال اصلی و نهایتان بیان یافته ها پرداخته شود .
- مقاله با فونت 13 قلم b mitra تنظیم شود .
- رفرنسهای درون متن همه یکدست و این گونه باشد .مثلا ( نایبیان،10:1399)
- نتیجه گیری خیلی خیلی طولانی است .در حد یک صفحه بنویسید . مطالب آن را تحت یک عنوان جدید ببرید.
- ارجاع دهی منابع آخر مقاله این گونه باشد:
- آبادیان،حسن(1356)،روشنفکران در گذار،تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی .
- نام کتاب ها را داخل پرانتز نیاورید .
- تعداد منابع مورد استفاده و مقالات خیلی کم است . افزایش یابد .
- موفق باشید
تجدد گرایی در اندیشه میرزا تقی خان
چکیده
در این پژوهش سعی شده است به کشف اشتراکات و افتراقهای میان واقعیتها و فرایندهای سیاست خارجی و داخلی ایران در رابطه با روسیه و انگلیس در بازه زمانی دوران صدارت میرزا تقیخان امیرکبیر پرداخته شود. با مرگ عباس میرزا اصلاحات مورد نظر وی در دوره وزارت حاجی میرزا آقاسی صوفی(1227-1215) به تاریخ سپرده شد. همچنین ضعف دولت منجر به شورشهایی در شهرهای تبریز، مشهد، شیراز و اصفهان شد این وضعیت باعث روی کار آمدن میرزا تقی خان فراهانی شد. تلاش او متوجه یک دولت مقتدر شد دولت مقتدر بوجود نمیآید مگر اینکه قانونمداری وقانون گرایی در آن جامعه نهادینه شود. پیششرط چنین وضعیت چیزی نبود مگر اصلاحات سیاسی- اجتماعی و اقتصادی بدین منظور تجددگرایی و دولت مقتدر در اندیشه میرزا تقی خان مورد توجه قرار گرفت. در این پژوهش سوال اصلی عبارت است از تجدد و ساختار دولت مقتدر در اندیشه سیاسی میرزا تقی خان فراهانی چی بوده است؟ همچنین در این پژوهش از روش توصیفی و کتابخانهای استفاده شده است. یافتهها و نتایج این پژوهش نشان میدهد که اقدامات آن وزیر بینظیر نهایت چراغی برای ایرانیان و استراتژی بعدی ایران گردید.
1. استاد تاریخ معاصر دانشگاه تبریز j nayebian@gmail.com
2. استادیار موسسه تاریخ و فرهنگ دانشگاه تبریز r.nasirihamed@gmail.com
3. دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز hafeztalati1978@gmail.com
کلید واژه: میرزا تقیخان، توسعه سیاسی، اصلاحات، روشنفکران ایرانی، قانون
مقدمه
ساختار فکری- فرهنگی ایران، با وجود برخورداری از تنوع و پیچیدگی فرهنگی ناشی از حضور اقلیتهای قومی، دینی و زبانی گوناگون؛ در فرآیند تاریخی خود تحت تأثیر سه لایهی فرهنگی قرار داشته است که در سامان تمدنی و هویت ملی اثر گذار بوده است. این سه لایهی فرهنگی عبارتند از:
۱. فرهنگ ایران باستان ۲. فرهنگ اسلامی 3. فرهنگ غرب (مدرنیته). مدیریت دولتی امری چندبعدی و فرابخشی است که برای به دست آوردن الگوی مناسب، همواره به شپه پاردایمها در این باره توجه شده است. البته دولت ها و جوامع مختلف در یک مقطع زمانی مشخص بر روی یک مجموعه از نظریات به عنوان الگوی واحد و غالب اجماع ندارند؛ چنان که در حال حاضر از الگوها و رویکردهای متفاوت مدیریت دولتی در اداره امور کشور خود بهره گرفتهاند (میلانی، ۱۳۷۸: 190) الگوهایی چون حکومتداری، مدیریت دولتی کلاسیک، مدیریت دولتی نوین، حکمرانی خوب، حکمرانی شبکهای، حکمرانی باز، دولت الکترونیک و غیره. در واقع، آنجا که مدیریت دولتی در پی حل مسائل عمومی و رفع نیازهای ابتدایی جوامع بوده، رویکرد با الگوی حکومتداری را در پیش گرفته و آنجا که با پیچیدگی مسائل عمومی روبهرو شده، روشهای پیشرفتهتر مبتنی بر مشارکت مدنی، شفافیت، پاسخگویی و در نهایت توسعه را در دستور کار قرار داده و رویکرد حکمرانی را در پیش گرفته است. گفتنی است همین پیچیدگی مسائل عمومی است که تغییر رویکرد از حکومت داری به حکمرانی را در مدیریت دولتی نمایان میکند و نشان میدهد که این رویکردها که از آن به شبه پاردایم نیز تعبير شده، در واقع محصول گذار تاریخی است که نقد و بررسی آن گاهی مورد غفلت قرار گرفته است. این نکته ما را بر آن داشته تا به دنبال تبیین شیوه اداره امور عمومی در ایران و یافتن مؤلفههای رویکرد حکومتداری در ایران، برای ارائه الگوی مدیریت دولتی تلاش کنیم. برای شناسایی این مؤلفهها از شیوههای مختلف استفاده میشود که یکی از اصولیترین این شیوه ها استفاده از داده های تاریخی و عملکرد افرادی است که طی تاریخ به عنوان شاخص شناخته شده اند و از مهمترین افراد در تاریخ ایران میرزا تقیخان امیرکبیر است. امیرکبیر به عنوان یکی از خوشنامترین سیاستمدار و حکمران تاریخ ایران، طی مدت كوتاه صدارت خود از ۲۲ ذیقعده ۱۲۹۶ق. تا ۱۹ محرم ۱۲۶۹ق. خدمات متعدد و متنوعی را ارائه داده که بسیاری از آنها بنیان حرکتهای بعدی در تاریخ اداره امور عمومی در ایران است (آشتیانی، ۱۳63: ۵۲؛ کرزن، 1396: 506).
1. ضرورت راهبردی مطالعه مدیریت دولتی امیرکبیر
بررسی شناخت و پدیدههای تاریخی:
از بعد پوشش خط مطالعاتی شناخت تاریخ و پدیدههای تاریخی، امکان سنجش و اندازه گیری روند دگرگونیهای اجتماعی، مسیر و آهنگ آنها را فراهم میسازد. پرسشهایی که درباره دگرگونی اجتماعی مطرح می شوند، در زمره عمیق ترین و اساسی ترین پرسشهاییاند که در دانش بشری طرح شدنی است؛ یعنی در پژوهش تاریخی سخن از چگونگی پیدایی جامعه، مسیر و چگونگی تطور آن و در نهایت سخن از آیندهای است که در برابر انسان است. پاسخ به این پرسشها شناخت ماهیت پدیده های تاریخی را ضروری می سازد. چنان که فیلیپس گفته، شناخت تاریخ در راستای حکمرانی امری ضروری است 2014: 81) ،Philips).
این مطالعه نیز ارتباط میان تاریخ و مدیریت دولتی را به نمایش گذارد و این فرصت را در اختیار تصمیمگیران و سیاستگذاران و مدیران دولتی قرار میدهد تا بتوانند تجربههای عملی را به دقت بررسی کنند؛ چنانکه مکالا گفته است ما نباید تاریخ را فقط به دلیل دشواری و کلی بودن کنار بگذاریم، بلکه در راستای حکومتگری خوب و اداره مناسب امور جامعه، باید به این نوع تاریخ میدان دهیم (مکالا، 85:1348) در مورد مطالعه درباره امیرکبیر باید گفت کتابهای بسیاری درباره او و اقداماتش نوشته شده است (آدمیت، 85:1348). همچنین مقالات ارزشمندی در مورد امیرکبیر نوشته شده است؛ از جمله تحقیقی با عنوان «تحلیل گفتمان اصلاحات امیرکبیر در متون منتخب روزنامه وقایع اتفاقیه توسط اطهری انجام شده (۱۳۹۲) که در آن با استفاده از روزنامه وقایع اتفاقیه به تحلیل گفتمان پرداخته است. صادق زیباکلام (۱۳۷۹) در پژوهشی با عنوان «حاکمیت قاجارها، امیرکبیر و اصلاحات» اصلاحات انجام شده توسط امیرکبیر را در بستر مسائل فرهنگی و اجتماعی قاجار مورد تحلیل قرار داده است. محمدی آیین (۱۳۹۶) در یک تحقیق به بررسی و تحلیل اصلاحات امیرکبیر از دیدگاه سیاحان و کارگزاران خارجی پرداخته است. تنکابنی (۱۳۸۹) در مقاله «منزلت «قانون» و «نظم» در نظریه های علوم اجتماعی و مدیریت؛ پیشینه آن در اداره ایران عصر قاجار» ضمن بررسی این دو مقوله در دوره قاجار، به امیرکبیر در قالب این دو مورد پرداخته است. مرتضایی فرد، بیگدلی و على صوفي (۱۳۹۷) «تحولات اصلاحات قضایی در دوره امیرکبیر و سپهسالار» را در تحقیقی با همین عنوان انجام دادهاند. رضاقلی (۱۳۸۶) در پژوهشی با عنوان «تاریخ، توسعه، توسعه نیافتگی؛ نگرش تطبیقی به آراء ابن خلدون، مارکس، بازرگان و نورث» به نقش امیرکبیر در تحولات توسعه در ایران پرداخته است. شعبانی و صنعتی (1395) در مقاله میرزا آقاخان نوری و مرده ریگ اصلاحات امیرکبیر» به سرانجام اصلاحات و اقدامات امیرکبیر بعد از شهادت او پرداخته است. جعفری، دهقان نژاد و الهیاری (۱۳۹۵) در مقاله ای با عنوان «اصلاح نظام اداری ایران در عصر قاجار با تأكيد بر قانون استخدام کشوری» به اصلاحات نظامی که توسط امیرکبیر صورت گرفته، پرداختهاند. احمدزاده (۱۳۹۳) در مقاله بسترهای تحدید و توسعه امنیت اجتماعی در ایران عصر قاجار با تأكيد بر آسیب شناسی نهادهای امنیت ساز» به نقش امیرکبیر در بسط و توسعه امنیت در جامعه و جلوگیری از قلدر مآبی پرداخته است. حاجی یوسفی و محمدیان (۱۳۹۷) در تحقیقی با عنوان منابع قدرت اجتماعی، ساختار دولت و روابط خارجی قاجاره به بررسی چگونگی روابط امیر با دولتهای روس و انگلیس پرداخته است. پرنیانی (۱۳۹۳) در مقاله «تفسير اصلاحات ناکام با جامعهشناسی نخبهکشی در ایران با تأكيد بر امیرکبیر» روند اصلاحات و دلایل ناکامی آن با تأكيد بر امیرکبیر را مورد بررسی قرار داده است. البته تاکنون مطالعهای که شیوه حکومتداری امیر را در قالب یک چارچوب مفهومی و به زبان علمی بیان کند، انجام نشده است. همچنین پژوهش میان رشتهای که بهطور ویژه مطالعهای با استفاده از شیوه حکومتداری امیرکبیر و استفاده از مؤلفه های مدیریت دولتی و الگوی مدیریت دولتی ارائه دهد، انجام نشده است. گفتنی است که درباره دیوانسالاری در ایران مطالعات بسیاری انجام شده (اجلالی، ۱۳۷۳ زاهدی و تنکابنی، 1388).
2. اندیشه میرزا تقیخان
میرزا تقیخان، همان طوری که گفته شد، تربیت شده دستگاه عباس میرزا و قائم مقام بود. طبیعتاً وقتی صدراعظم خواهان اجرا کردن اندیشههایی بود که با آنها رشد و پرورش یافته بود و میخواست ایران را از حالت بدوی و عقب مانده نسبت به دول اروپایی نجات دهد. به همین منظور خواهان محدود کردن قدرت سلطنت بود و اجرا کردن قانون در کشور. در حقیقت میرزا تقیخان و میرزا ابوالقاسم، به رغم تفاوتهایی که در شخصیت و نیز آموزش و پرورش آنان وجود داشت، از تبار وزیران مدیر و مدبر عصر زرین فرهنگ ایران بودند و دانش سیاسی زمان خود را با بینش سیاسی وزیرانی مانند خواجه نظامالملک طوسی و رشیدالدین فضل الله همدانی در آمیخته بودند. قائم مقام و امیرکبیر، با دریافتی که از سرشت دوران جدید و الزامات آن پیدا کرده بودند، کوشش کردند، در شرایطی که دیری بود که نظام سلطنت از نمایندگی مصالح ملی بازایستاده بود، وزارت را به نهادی تبدیل کنند که بتواند پاسدار حوزه مدصالحی باشد که از قلمرو نهاد سلطنت بیرون رفته بود. با آغاز دوران جدید تاریخ ایران، دگرگونیهایی عمده در سرشت نهاد سلطنت و دربار پدید آمد، و تامین مصالح ملی جز در حوزه «مجلس وزارت» امکانپذیر نمیشد. بدیهی است که در این دوره، وزیرانی مانند قائم مقام و امیرکبیر استثناهایی بیش نبودند و عاقبت نامیمون آن دو نشان داد که تعارض میان دو نهاد سلطنت و وزارت به درجهای رسیده است که تأمین مصالح ملی جز در حوزه نهاد وزارت ممکن نخواهد شد. معنای این که تاریخنویسان به کوششهای قائم مقام در استقلال مجلس وزارت «خیال» امیرکبیر برای برقراری «کنستیتوسيون» اشاره کرده اند جز این نیست که تعارض دو نهاد وزارت و سلطنت بهجایی رسیده بود که تأمین مصالح ملی در حوزه سلطنت ممکن نبود. میرزا ابوالقاسم و میرزا تقیخان با تکیه بر بینش سیاسی خود دریافتی از وضع نوآیین ایران آغاز دوران جدید پیدا کرده بودند و با اقدام بی سابقه خود کوشش کردند دگرگونی عمدهای در نهاد سلطنت برای سازگار کردن آن با وضع جدید ایجاد کنند.
تردیدی نیست که در رأس آن «بساط کهنه»، دربار تهران و نهاد سلطنت با عجايز و مخنثان حرمسرای شاهی، خیل وزیران و کارگزاران، و «انبوه بیتحرک» منشیان، ادیبان و شاعران آن قرار داشتند.
ناکامی قائم مقام و امیرکبیر در تحقق اندیشههای خود و در نهایت کشته شدن هر دو به این دلیل بود که ایدههای آنها با ایدههای مخنثان حرمسرای شاهی (بساط کهنه) در یک جهت قرار نداشت و بساط کهنه حاضر نبود خصوصیات و ویژگیهای قرون وسطایی خود را ترک کند. (آشوری:1384: 31-27)
کسانی که در ژاپن موجب این تغییرات بزرگ گشتند گروهی از اشراف دوراندیش بود که «سیاستمداران پیر» نامیده میشدند. وقتی که شورشهای ضدخارجی ژاپن با گلوله باران ناوهای جنگی خارجی مواجه گشت، ژاپنیها به ضعف و ناتوانی خود پی بردند و توهین و حقارت را بهشدت احساس کردند. اما بهجای نفرین به سرنوشت گریه و زاری تصمیم گرفتند از این شکست و تحقیر و اهانت درس بیاموزند. «سیاستمداران پیر» یک برنامه دقیق اصلاحی طرح کردند و به اجرای آن همت گماشتند. قانون اساسی جدیدی تهیه و اعلام گردید که پارلمان در مجلس را پیش بینی میکرد. اعضای مجلس اولی از طرف مردم انتخاب میشدند و اعضای مجلس عالی انتصابی بودند. در آموزشوپرورش، در قوانین، در صنعت و تقریبا در همه چیز تغییرات مهمی روی داد. کارخانه های صنعتی به وجود آمد و یک ارتش و نیروی دریایی تازه و مدرن تشکیل گردید. کارشناسان از خارج به کشور دعوت شدند و دانشجویان ژاپنی به اروپا و آمریکا اعزام گشتند تا علوم جدید را بیاموزند و کارشناسان فنی شوند. (نائبیان،1373: 118)
با توجه به اقدامات دولت در ترکیه عثمانی، در دوره تنظیمات تحولاتی در جامعه عثمانی روی داد که اهم آنها عبارتند از:
1- این فرامین را میتوان از نخستین گام های برداشتهشده در راه از میان برداشتن اصول اداری استبداد فئودالی و پیش درآمدی برای جنبش مشروطهخواهی عثمانی به شمار آورد. با صدور این فرمانها، در حقیقت نخستین بار در تاریخ عثمانی بود که سلطان در برابر اتباع خود مسئولیتهایی را به گردن می گرفت.
2 -بعضی از محدودیتهایی که در زندگی غیر مسلمانان بهویژه مسیحیان وجود داشت به تدریج برطرف گردید. به عنوان مثال، آنها پیشتر ناگزیر از پوشیدن لباس متفاوت و محرومیت از سواری در شهر و ... بودند و به مقامات دولتی راه نداشتند و نمیتوانستند در محاکم اسلامی شهادت دهند، اما در پی این اصلاحات، راه رسیدن به مقاماتی چون سفارت و وزارت و قضاوت تا حدودی به رویشان باز شد.
3 - اشراف فئودال و ملوک الطوایف
تا حدودی تحت فشار قرار گرفته اند و طغيان بعضی از والی ها سرکوب و از اختیارات آنها کاسته شد و امور اداری و مالی آنها به مرکز وابسته گردیدد.
4- نظام سنتی مالکیت فئودالی به تدریج دگرگون گردید و راه برای مالکیت خصوصی بر زمین که متضمن توسعه مناسبات سرمایهداری بود، گشوده شد.
5- دوره تنظیمات، در پرتو به تصویب قوانین جزایی و بازرگانی تدوین شده بر اساس قوانین غربی و در چارچوب قوانین اسلامی و نیز تأسیس دادگاهها و نهادهای حقوقی نوین، راهگشای جریان قانون گرایی در ترکیه به شمار میآید. این گونه قوانین و محاکم در جوار قوانین و محاکم دینی حاکم پدید میآمدند و با آنها بهنوعی همزیستی داشتند. این وضع تا هنگام الغای محاکم شرعی در دوره جمهوریت ادامه داشت ( Erşan, 2006 : 40-42) .
6- دوره تنظیمات از نظر بنیانگذاری مدارس و ترویج آموزشوپرورش نوین جالب توجه است. در زمان سلطنت محمود دوم، چند سال پیش از صدور خط همایون گلخانه، تصمیم به استخدام پیشاپیش فارغ التحصیلان رشدیه ها (مدارس متوسطه) در ادارات دولتی گرفته شد. عبدالمجید فرمان گشایش مدارس در سراسر کشور و مبارزه با جهل را صادر کرد. در این دوره، مدارس ابتدایی و اعدادی (دبیرستان) زیادی در کشور تأسیس گردید. به منظور تربیت معلم برای رشدیهها و اعدادیها، دارالمعلمين و دارالمعلمات بنیان گذاشته شد و انجمن دانش (آکادمی علوم عثمانی) برای تهیه کتابهای درسی مدارس عالی تأسیس گشت. اگر چه برای تأسیس دارالفنون (دانشگاه) در سالهای 1940 تا 1950 کوششهایی شد، افتتاح آن در سال ۱۸6۲ میلادی ممکن گردید. در همین سالها مکتبهای ملكيه و حقوق و سلطانی به منظور تهیه پرسنل برای ادارات دولتی دایر شد. غیر از مدارس یادشده، هفت رشدیه دخترانه نیز در همین سالها در استانبول گشایش یافت. دانشجویان نیز برای ادامه تحصیل به اروپا اعزام شدند. (Çoban, 2016 :75)
با توجه به توضیحات مختصری که ترکیه داده شد، متوجه می شویم که در این کشورها، چه آسیایی، چه اروپایی، هیئت حاکمه اصلاحات و تغییرات را شروع کردند و چون با جدیت آن را دنبال نمودند به موفقیت هایی نیز دست یافتند، اما در ایران، شاهان ایلیاتی قاجار نه تنها خود درصدد اصلاحات و تغییرات نبودند، بلکه اشخاصی را هم که به دنبال اصلاحات بودند از میان می بردند، مثل قائم مقام و امیرکبیر، طبیعی است که اگر یک رئیس دولت با ادامه کار صدر اعظم یا دیگر اعضای دولت موافق نباشد، او را برکنار نماید. اما رؤسای ایلاتی قاجار، نه تنها این اشخاص را برکنار میکردند، بلکه دستور قتل آنها را هم صادر مینمودند درصورتی که قائم مقام و امیرکبیر و ابراهیم کلانتر، از نظر نظامی، تشکیلاتی نداشتند که شاه از طرف آنها احساس خطر کند. شاهان قاجار فکر و اندیشه آنها را برای خود خطرناکتر از نیروی نظامی می دیدند و در نتیجه دستور قتل آنها را هم صادر میکردند.
واضح است در تصور سنتی از حکومت، سخن گفتن از تحدید قدرت حاکم بی معنی است. از این نظر، عکسالعمل سلاطين قاجار در برابر اصلاحات که به معنی حکومت محدود یا حکومت مبتنی بر قانون اساسی است، با حیرت و غضب توأم بود. آنها نمیتوانستند درک کنند که چگونه کودکان نادان (آحاد ملت) جرأت میکنند برای پدر قدرتمند و دلسوز (سلطان) تعیین تکلیف کنند.
از این لحاظ میتوان گفت که در جامعه ای که اندیشه سنتی بر آن حاکم است نمیتوان اصول حکومت قانون، تفکیک قوا و... را جاری و ساری ساخت. (غنی نژاد:1390: 23- 22)
مهمترین کیفیت حکومت ایلاتی، حاکمیت بی قانونی است و حکمرانی کردن در این حکومت به رأی دلخواه و تحمیلی رئیس ایل متکی است. هنگامی که فرمانروا، به عنوان نماد انسانی دولت، کاملا مستقل از جامعه باشد، هیچ گونه حقی مستقل از او امکان وجود ندارد. به دیگر سخن، در تحلیل نهایی، هیچ شخص یا طبقه ای از افراد نمیتواند جدای از آنچه فرمانروا به عنوان امتیاز به او ارزانی داشته یا بر آن صحه گذاشته است مدعی هیچ گونه حقی باشد، و آنچه یک فرمانروا به عنوان امتیاز به کسی ارزانی میدارد ممکن است توسط جانشینان او، مادام که قدرت عملی ساختن اراده خویش را داشته باشند، دریغ داشته شود. (انتخابی ،1390 : 159- 158)
هیچگونه قانونی به معنای موازین و اصول اساسی وجود نداشت که اعمال قدرت دولت را محدود و آن را بهطورکلی پیشبینی پذیر سازد. در جایی که حتی نیست قانونی هم نیست. به دیگر سخن، آن جا که قانون چیزی بیش از تصمیمات خودسرانه قانونگذار نیست، مفهوم قانون هجو و زائد میشود و هر چند ممکن است مجموعهای از قواعد و مقررات عمومی وجود داشته باشد، هر آن این امکان هست که به شکلی پیش بینیناپذیر و بدون رعایت هرگونه آیین جاافتاده ای تغییری در آن به وجود آید. این در واقع همان معنای لفظی استبداد یا حکومت خودکامه است. (بهنام، 1383 : 115)
نظام سیاسی ایران بهطور عمده، نظامی استبدادی بود و اقتدار پادشاه که در رأس هرم قدرت سیاسی قرار داشت، بر همگان و همه امور اشراف داشت. وانگهی، نظام سیاسی ایران فقط به لحاظ اقتدار سیاسی پادشاه مطلق نبود، بلکه به خلاف سلطنت «مطلقه» در کشورهای اروپایی، قلمرو حیات اجتماعی و اقتصادی را نیز در بر میگرفت. پادشاه ایران، یکی از ملاکان نبود، بلکه تنها مالک به شمار میآمد و همچنان که هر اقتداری از او ناشی میشد، هر مالکی نیز به وكالت از او حق تمتع ملکی را در اختیار داشت.
میتوان گفت که همه ایران ملک اربابی (Domaine) پادشاه است، زیرا اگر زمینی در مالکیت اربابان و بزرگان قرار دارد، به لطف پادشاه است و هرگاه او بر ارباب یا بزرگی خشم گیرد، املاک او را ضمیمه املاک خود میکند. حتی فرزند بزرگانی که نسبت به شاه وفادار می مانند، وارثان پدر خود به شمار نمی آیند، مگر اینکه پادشاه خلاف آن را اراده کرده باشد. (همان، ۱۸۳)
در این نظام خودکامه، پادشاه تنها نهاد کشور بود و نکته تامل پذیر که همه سفرنامه نویسان اروپایی در تمایز با شیوه فرمانروایی کشورهای خود به آن اشاره کرده اند، وجود نهادها و بهویژه نهادهای محدود کننده اقتدار پادشاه در نظام های خودکامه در کشورهای اروپایی و فقدان آن نهادها در ایران است تا جایی که به گفته سفرنامه نویسان، در ایران، حتی فرمان های پادشاه را ثبت نمی کنند، بلکه اجرا می کنند. واتسون در اشارهای به این وجه از نظام سلطنتی در ایران مینویسد:
گمان نمیکنم، در دنیا حکومتی خودکامهتر از حکومت ایران وجود داشته باشد. قدرت پادشاه چنان مطلق است که برای اجرای فرمانهای او نیازی به ثبت آنها نیست، بلکه شاه اختیار جان رعیت را دارد، بی آنکه حتی شورای خود را در جریان فرمانهای خود قرار دهد. (واتسون، 1354: ۱۸۶) مسلم است این نظام ایلاتی نمیتواند اصلاحات امیر را با این ویژگیهایی که دارد قبول نماید. هرچند ابتدا دست امیرکبیر در اجرای اصلاحات باز گذاشته شد، بعد از عملی شدن اندیشه ها و ایده های او، مسلما دربار و شاه که این اندیشهها برایشان خوشایند نبود؛ با آن مخالفت کردند.
3. عناصر تأسیس در حوزه چارچوبهای مفهومی
اندیشهگران نوگرای ایرانی با الهام از تجدد غربی مفاهیمی نو در نظام فکری جامعهی ایران در عصر ناصری مطرح کردند تکمیل این مفاهیم در غرب بهطور تدریجی و تحت تأثیر شرایط سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی ویژهای صورت پذیرفت که دوران مدرن را در غرب رقم زد از منظر تاریخی دوران مدرن دورهای معین است که جهان پس از طی کردن دورهی کلاسیک و قرون وسطی وارد آن شده است در واقع براساس تقسیم بندی دوره های تاریخی از سدهی نوزدهم به بعد رویدادی به نام رنسانس وجه تمایز سدههای میانه و عصر مدرن به شمار میآید در غرب در عرصههای گوناگون فلسفی اقتصادی اجتماعی سیاسی با ویژگیهای خاص مشخص میگردد که عبارتند از انقلابهای علمی رنسانس روشنگری پیدایش دولت مدرن به عنوان واحد سیاسی بهجای نظام فئودالی خود در تأکید بر حقوق طبیعی همه افراد بهویژه تأکید بر حق آزادی تسلط اقتصاد بازار آزاد بر زندگی اجتماعی به همراه کار دستمزدی شهرنشینی مالکیت خصوصی بر وسایل تولید تأکید بر نظریهی پیشرفت گرایش به عینیت مبارزه با خرافهپرستی و عقاید منافی با عقل و منطق انسانگرایی و خردگرایی و سکولاریزم بنابراین جنبش تجدد در همه عصرهای زندگی انسان غربی تبیین تازه ارائه داد و معنای تازهای به حیات او بخشید.
در روند این تحولات تلاش سه نسل از فلاسفه غربی شایان توجه است گروه اول فیلسوفانی چون ولتر و منتسکیو تحت تأثیر اندیشههای جان لاک و نیوتن بودند گروه دوم را افرادی چون دیوید هیوم دیدرو ژان ژاک روسو و دالامبر تشکیل میدهند نظریه های مدرن درباره جهان را میتوان از دیدگاههای این نسل استخراج نمود سوم را افرادی چون کانت آدام اسمیت کندرسه و آدام فرگوسن تشکیل میدهند که نظریاتشان سبب پیدایش مجموعه ای از دانشها چون شناخت شناسی اقتصاد جامعه شناسی و... شد. مفاهیم مطرح در جنبش روشنگری را که حاصل آرای فیلسوفان این دوره است میتوان در سه مفهوم اساسی اخلاق طبیعت و پیشرفت خلاصه کرد عقل وسیله برای کسب جهان ساماندهی زندگی اجتماعی و فردی انسان و در نهایت ابزاری برای رهایی از هرگونه سحر و افسون است.
از منظر فلاسفهی روشنگری تقویت قابل شناخت و دسترسی است و میتوان قوانین آن را با علم توضیح داد و از آن بهرهبرداری کرد سومین مفهوم کلیدی اندیشهی ترقی و پیشرفت است که شالودهی نظریههای مربوط به تجدد را تشکیل میداد اندیشهی پیشرفت در آرای اندیشمندان مختلف این دوره با تفاسیر متعددی مطرح شده است با این همه اندیشهی ترقی بر این اصل استوار بود که ماهیت تاریخ از پیش تعیین شده و معلوم نیست و میتوان با توانمندیهای عقل انسان جامعه و تاریخ را ساخت اشارهی گذرایی که در سطور پیشین به عمدهترین عناصر تشکیل دهندهی اندیشه ی تجدد شد مدخل مناسبی برای بررسی معابر نفوذ این مفاهیم نو در جامعه ی عهد ناصری و نتایج حاصل از آن فراهم میسازد مضمون بسیاری از این مفاهیم از طریق گزارشهای ماموران ایرانی و سفرنامههای آنان وارد ایران شد در کنار این گروه اندیشهگران ایرانی داخل و خارج کشور همچنین تأثیر نوشتههای محصلان اعزامی به خارج در ورود مفاهیم نو اهمیت ویژهای دارد ایرانیان در اولین برخوردها با مظاهر مدنیت غرب و اروپای متمدن عقبماندگی کشور خود را درک کردند و شیفته پیشرفته علمی و فنی و اندیشههای نو اروپا شدند با بسط ارتباطها و تماسهای مکرر با دنیای غرب و بهویژه ترجمه آثار غربیان و نگارش آثاری بر پایه تحقیقات آنان دامنه نفوذ افكار نو گسترهی بیشتری پیدا کرد زمینهی تحول مفهومی را در این دوره با اشاره به دو اثر مهم یادآور می شویم.
یکی از این آثار ترجمهی رسالهی گفتار در روش بکار بردن عقل اثر دکارت است که به نام حکمت ناصریه یا کتاب دکارت منتشر شد دکارت از بنیانگذاران تفکر علمی جدید در غرب است که در این کتاب با ترتیب در اصول دانش گذشتگان خطای فکری آنها را شناخت از منظر دکارت ریاضیات نمونهی معرفت یقینی است وی معتقد بود که با به کار بستن روش صرف عقلی میتوان نظم ریاضی جهان طبیعت را شناخت و همه مسائل علمی دقیق را حل و فصل کرد اصل شک دستوری که دکارت مطرح میکند و اصالتی که به «من» اندیشمند میدهد و این که «من می اندیشم پس هستم»، یکی از مهمترین بنیادهای اندیشه تجدد است به گفته گوبینو این کتاب بهویژه اصل شک دستوری وی در میان اندیشهگران ایرانی تأثیر فوق العادهای داشته است.(گوبینو، 116:1367) از جمله آثار تأثیرگذار دیگر میتوان به فلک السعاده تألیف علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه اظهار کرد نویسنده را بر مبنای آرای نیوتون نگاشته است این رساله بهنوعی بزرگداشت اراده او اختیار انسان و سند متقنی ضدخرافه پرستی و اعتقادات بیپایه به احکام نجومی به شمار میرود افزون بر ترجمه ها و تالیفات نفکران ایرانی روزنامه ها هم در رواج مفاهیم نو جایگاه ویژهای داشتند در این روزنامه ها علاوه بر اخبار داخلی ایران و اخبار خارجی مقالههای بسیار سودمندی نیز از روزنامههای خارجی ترجمه او منتشر میشد این مقالهها حاوی مطالبی در مورد پارلمان اوضاع سیاسی عقاید انقلابیان و آزادیخواهان و ذکر برخی اختراعات و پیشرفتهای آنها بود با این اشارتهای کلی تا حدودی معاف بر نفوذ مفاهیم مدرن در دوران ناصری بر ما آشکار شد برای کسب آگاهی بیشتر بررسی مفاهیم مذکور و شیوههای طرح و رواج آنها در جامعه ناصری ضروری مینماید. (آجودانی،1387: 211)
4. اندیشه سیاسی امیرکبیر
امیرکبیر به عنوان یک دولتمرد و سیاستمدار شناخته شده است و به عنوان دانشمند یا اندیشمند سیاسی او را نمی شناسند. پرسش این است که غایت اندیشه سیاسی چیست و متفکران و اندیشمندان سیاسی یا علم اندیشه سیاسی چه هدفی را دنبال میکنند و در نهایت میخواهند به چه نقطهای برسند؟ در نگاه اولیه و به زبان ساده، هدف دانش سیاست و اندیشه سیاسی و به تبع آن متفکران سیاسی این است که کارآمدترین، کم ضررترین و در یک کلام بهترین و مطلوبترین شیوههای حکمرانی، تدبیر و مدیریت جامعه را در هر زمان درک کنند، تدوین نمایند، و برای عمل به دلتمردان ارائه کنند یا خود در مقام دولتمرد بر اساس آن عمل کنند. در این فرآیند سه مولفه دخیل است، نخست تجربه های سیاست و حکمرانی و واقعیتهای این عرصه که مورد مطالعه قرار میگیرد، دوم درک شرایط زمانی و مکانی موجود در دوره مورد مطالعه، و سوم عقلی و عقلانیت، که با تلفيق دو مولفه فوق، به تولید متون، ادبیات سیاسی و تدوین و ارائه نظریههای سیاسی میپردازد یا عملکرد در این حوزه را قاعده مند می سازد. (آجودانی، 1387 :211)
امیرکبیر هر سه مولفه فوق را دارا بوده و هر سه مرحله را طی کرده است. فقط بخش آخر مرحله سوم یعنی تدوین نظریههای سیاسی یا تدوین متون در حوزه اندیشه سیاسی را انجام نداده است، ولی این بدان معنی نیست که برای حکمرانی برنامه و شاید نظریه نداشته است، دلیل روشن است، نظریه های مختلف در حوزه سیاست و حکومت و در دوران متاخر نظریه های توسعه، درصددند حاکمان و مدیران را به شیوه و روش مدیریت و تدبیر کارآمدی متقاعد کنند که امیر خود آن را انجام داده است، و جامعه را به مرحلهای برسانند که امیر خود جامعه را به آن رسانده است، و این بدون دانش و تفکر ممکن نیست. به نظر نگارنده میتوان از روش و منش امیر در عرصدی حکمرانی نظریه های سیاسی متعددی استخراج و تدوین کرد و به الگوهای مناسب سیاست و حکمرانی دست یافت. عجالتاً در این نوشته مختصر و در فرصت بسیار اندک، تلاش شده برخی دیدگاه های امیرکبیر مورد اشاره قرار گیرد. (آبادیان،1383 : 241)
شرایط در کشور ایران روزبهروز بحرانیتر میشد. امیرکبیر که از بطن جامعه برخاسته، ریشههای بحران را در عدم توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میدانست. او پایان قرن نوزدهم را قرن بدبختی و قرن نقض عهد، ضیافت، عذر، طمع، غاصبیت، ظلم، قرن اهانت و تحقیر حقوق بشر میخواند. از دیدگاه او پهنه کره خاکی برای نوع بشر قتلگاهی شده که از شرق تا غرب گسترده گردیده بود، آن چیزی که در «تمدن قرن» میخواند وحشتناکترین پردههای نمایش در عالم بشری را ارائه میداد. از نظر او دنیا برای نوع بشر کشتارگاهی شده که از شرق تا غرب گسترده گردیده است. از جمله فجایعی که بعد از او در صحرای منچوری، دریای ژاپن، پرت آرتور، قفقاز، اودسا و سایر شهرهای روسیه شبهجزیره بالکان، یمن، عدن، جزیرةالعرب، مراکش، اسپانیا، پرتغال بخشی از آفریقا، آمریکا، هندوستان، چین، تبت و بالاخره ایران به وقوع پیوست.
در این قرن قساوت نوع بشر، در زندگی و وحشیگری وجه ممیزه عمده قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم پا گذشته است. میلیونها انسان فدای حرص و طمع و هوسبازی فرمانروایان و حاکمان این قرن بودند. سلاخی بشر به اسم تمدن و مخالفت با مظاهر انسانیت به نام انسانیت از مزایای قرن حاضر است. در این قرن بنام قانون نقض قانون میشود، بنام انسان، انسانیت لگدمال میگردد. حقوق مدنی پایمال میشود هتاکی جای نزاکت را گرفته، عداوت دوستی را به مسلخ می کشاند. اینها جزئی از ویژگیهای قرن حاضر است. انسان عاقل اگر تأمل کند خواهد دانست این عصر جدید که هنوز به حد کمال نرسیده اینهمه آثار شوم بروز داده حتما وقایعی عظیمتر و مناظری هولناکتر به نمایش خواهد گذاشت.
علت شورشها و انقلابات عمومی و اضمحلال قدرتهای بزرگ همیشه یک چیز بودهاست. شدت فشار و تحقیر ملل مغلوب و ضعیف و غرور و قهارت طرف قوی و مقابل. برچیده شدن بساط فراعنه و قیاصره سقوط امپراتوریها، استقلال آمریکا، انقلاب روسیه برای تبدیل حکمرانی فردی به حکمرانی ملی ناظر بر همین علت واحد است.
این امر پیشبینی هفتاد و پنج سال آینده قرن بیست و یکم را محقق میسازد، عالم مسیحی که در قرون وسطی در توحش و بربریت سیر میکرد، پساز جنگهای صلیبی اصول ترقی و تکامل را از عالم اسلام اخذ کرد. اولین مرحله «صعود صلیب و هبوط اسلام» تسلط بر آندلس بود که منتهی به اخراج مسلمانان از اسپانیا شد. کشف دنیای جدید توسط کریستف کلمب به همت و همراهی فاتح اسپانیا «فردیناندو ایزابل» انجام گرفت که باعث تحرک و نشاط ملت فاتح شد.
در همین اثنا فتوحات عثمانی در ارکان اروپا زلزله انداخت. اما این موانع نتوانست مانع از حرکت سیل بنیانکن «ترقی در مجرای طبیعت» گردد سوال این است چه عاملی سبب زوال تمدن اسلامیشد؟ پاسخ ساده است. سرعت گسترش شوکت اسلامی مسلمانان را دچار غرور کرد، درنتیجه غفلت کردند. در پیروی از تعالیم دینی راه تکامل پیموده نشد. همین امر سبب مغلوبیت گردید. غرب ابتدا به حلوفصل مشکلات داخلی خود پرداخت، آنگاه دست درازی بر شرق را آغاز کرد. دماغه امید نیک کشف شد و راه رسیدن به هندوستان حاصل گردید. قفقاز و آسیای مرکزی مسخر گردید. دستاندازی به آفریقا رسید. استقلال مراکش متزلزل گردید الجزایر و مصر مورد چپاول انگلیسیها واقع شدند.
از هر دیدگاهی که به اقدامات امیر در ایران نظر شود، این تحول نقطه عطف تاریخ معاصر ایران به شمار میرود. این اقدامات تنها یک پدیده اجتماعی ساده نبود، بلکه از لحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی سنگ زیربنای ایران مدرن و نقشه راه مصلحان و روشنفکران بعد از امیر بود. بزرگترین پیامد این اقدامات همانا «انقلاب مشروطه» است که ایران را وارد چرخهای از تحولات کرد که با خود الگوهای جدیدی به ارمغان آورد. از طرف دیگر مباحث عدیدهای در خصوص حقوق شهروندی مطرح شد و برای اولینبار تأمل نظری در میراث بهجایمانده از گذشته صورت گرفت. از دیدگاه اقتصادی ایران بخشی از دنیایی شد که باید زیر تأثیرات شگرف جهان سرمایهداری باشد و بهمثابه یک کشور پیرامونی، میزبان سرمایهدارانی گردید که بیش از همه بهدنبال دستیابی به نفت و سایر منابع خام کشور بودند. کشف نفت همزمان با مشروطیت ایران- و نیز همزمانی رقابتهای کارتلهای بزرگ چندملیتی در عرصه کشور با این تحول تاریخی- نقش بسیار تعیینکنندهای در راستای مشروطه داشت. برای اولینبار در ایران گامهای عملی برای ادغام در نظام جهانی سرمایه برداشته شد.
منابع
۱۳- نائبیان،جلیل(1373)روابط ایران با دول خارجی در دوران قاجارانتشارات فردابه، تهران
1-آبادیان،حسین، (1348)روشنفکران ایران در گذار مؤسسه مطالعات و پژوهشکده سیاسی، تهران
۲-آجودانی،ماشاالله، (1387) مشروطه ایرانی نشراختران، تهران
۳-آشوری،داریوش، (1384) ما بدنبال مدرنیزاسیون هستیم نه مدرنیتهسایت بی بی سی، فروردین
۴-آدمیت، فریدون، (1348)، امیرکبیر و ایران انتشارات خوارزمی تهران
۵-اقبال آشتیانی،عباس، (1363) میرزاتقی خان امیرکبیر به اهتمام ایرج افشار،انتشارات طوس،تهران
۶-انتخابی،نادر، (1395) ناسیونالیسم وتجدد در ایران و ترکیه، انتشارات گیسوم
۷-بهنام،جمشید، (1383) ایرانیان و اندیشه تجددنشر فروزان،چاپ پنجم،تهران
۸-غنی نژاد،موسی، (1390) تجدد طلبی وتوسعه ایران معاصرسال پنجم،تهران
۹-کرزن،جورج، (1373) ایران و قضیه ایران ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی انتشارات علمی و فرهنگی،تهران
۱۰-گرانت، واتسون،رابرت (1354) تاریخ قاجار ترجمه وحید مازندرانی،انتشارات سیمرغ ،تهران
۱۱-کنت،دوگوبینو،ژوزف آرتور، (1368) سه سال در آسیا ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی انتشارات کتابسرا دو فصلنامه پارسه سال ۱۳۱۷شماره ۲۸
۱۲- میلانی،عباس، (1378) تجدد و تجدد ستیزی در ایران نشراختران،چاپ هفتم،تهران
13- شمیم، علیاصغر، (1357) ایران در دوره سلطنت قاجار، انتشار مشیر، تهران
14- قاضیها، فاطمه (1368)، دارالفنون گنجینه، دفتر دوم، تهران
15- لمتون، ان، کی، اس، (1379)، نظریه دولت در ایران، ترجمه جهانگیر پهلوان، انتشارات گیسو، تهران
16-______ (1394)، بررسی بازتاب عملکرد دکتر محمد مصدق در تحولات سیاسی مصر دهه 1950 فصلنامه پژوهشی تاریخ سال هشتم شماره 32، بجنورد
17- ______ (1389)، روشنفکران، مشروطه، سنت، پنجمین همایش مشروطهپژوهی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز
18- _____ (1393)، شمع جادویی امید، ویژه نامه مراسم نکوداشت استاد محمد علی موحد رویای شیرین نفت انتشارات دانشگاه تبریز
19-Çoban bazlci,aslihan(2016) kemalist modernleşme, rejim ve demokrasi liderlerine tartışmazlar,açu sosyal bilimler dergisi,cift:2,sayi2
20-Erşan Mesut(2006)mustafa kemal ATATURKUN Batiliaşma Hakindaki Dşunceleri,sosyal Bilimler Deryisi Afyon ,kocatepe niversitesi vol .VIII,No.3.
21-phillipsD.(compartoghraphy. history and policyquotation: somereflections. comparative education50 (1) 73-8
Abstract
In this research, an attempt has been made to discover the commonalities and differences between the realities and processes of Iran's foreign and domestic policy in relation to Russia and England during the time period of Mirza Taqi Khan Amirkabir's chancellorship. Therefore, it has sought to answer the main question that modernity and the structure of the powerful state in the political thoughts of Mirza Taqi Khan Farahani "Amir Kabir" can be analyzed and analyzed under the influence of what elements and factors, and its main hypothesis is the Amir's policy towards the reform measures of France, Russia, Ottoman and other European countries, Prussia and Austria. According to the political geography of this country, it is placed in the framework of providing national interests and strategy and strategic influence and depth in the form of nationalism and balancingism. The results of this research show that the Amir's foreign policy towards the two powerful countries, Russia and England, was based on "equality", which Dr. Gholam Mohammad Mossadegh, known as "Negative Balance" and later the merchant engineer of the interim government in the Islamic Republic of Iran, based his foreign policy on. It was built on the basis of "balance", the principle of which goes back to the years 1227-1230. That is, when for the first time Mirza Taqi Khan Amirkabir, during his short term as chancellor, made this principle a common practice in Iran's foreign policy. This principle is the reverse of the European principle of balance of power. The purpose of this principle is to maintain Iran's independence against England and Russia, two rival empires that were Iran's biggest concern at that time. It was through adopting the attitude of "neutrality" or non-alignment. In fact, it can be said that the foundation stone of the non-alignment movement was laid not in "Bandug" Indonesia (1954) nor in Belgrade "Yugoslavia" (1960) but in Iran by the hero of the fight against colonialism "Mirza Taqi Khan Amirkabir" the unique minister.