جغرافیای اقتصادی خراسان و نقش آن در مهاجرت اعراب در قرن نخست هجری
الموضوعات :اسلام کرامتی 1 , فریناز هوشیار 2 , فیض الله بوشاسب گوشه 3
1 - دانشجوی دکتری تاریخ اسلام، گروه تاریخ، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد.
2 - گروه تاریخ، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران.Farinaz@Yahoo.comـHooshyar
3 - گروه تاریخ، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران.f.boushasb@yahoo.com
الکلمات المفتاحية: خراسان, موقعیتجغرافیایی, جغرافیایاقتصادی, قبایلعرب,
ملخص المقالة :
جغرافیای اقتصادی منطقۀ خراسان از عوامل مهم جلب اعراب به این ناحیه بود. شهرهای مختلف خراسان به لحاظ تجاری، کشاورزی و وجود معادن نقش اقتصادی مهمی در ادوار مختلف ایفا میکردند. این پژوهش که به شیوهیتوصیفیـ تحلیلی صورت گرفته است. در پی یافتن پاسخ به این پرسش است که جغرافیای اقتصادی خراسان چه نقشی در مهاجرت اعراب مسلمان درقرن نخست هجری داشت؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد، خراسان به دلیل تنوع اقلیمی با ذائقۀ اعراب سازگار و با وجود رودها و چشمهها دارای محصولات کشاورزی گوناگون بود و وجود صنایعمختلف همچون نساجی و صنایع-دستی و معادن گرانبها و قرارگرفتن در مسیرتجاری ابریشم سرزمینیمرفه بوده است، از این جهت در مهاجرت قبایل عرب مسلمان که بسیاری از آنان علاوه بر انگیزۀ دینی جهت تأمین معیشت درجنگها حضور داشتند نقشی بسیار مهم ایفا نمود و به همین منظور بسیاری از قبایل پس از فتوحات در قرن نخست هجری بدانجا کوچکردند و سکونت گزیدند.
_||_
عنوانمقاله: جغرافیای اقتصادی خراسان و نقش آن در مهاجرت اعراب در قرن نخست هجری
چکیده
جغرافیای اقتصادی منطقۀ خراسان از عوامل مهم جلب اعراب به این ناحیه بود. شهرهای مختلف خراسان به لحاظ تجاری، کشاورزی و وجود معادن نقش اقتصادی مهمی در ادوار مختلف ایفا میکردند. این پژوهش که به شیوهیتوصیفیـ تحلیلی صورت گرفته است. در پی یافتن پاسخ به این پرسش است که جغرافیای اقتصادی خراسان چه نقشی در مهاجرت اعراب مسلمان درقرن نخست هجری داشت؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد، خراسان به دلیل تنوع اقلیمی با ذائقۀ اعراب سازگار و با وجود رودها و چشمهها دارای محصولات کشاورزی گوناگون بود و وجود صنایعمختلف همچون نساجی و صنایعدستی و معادن گرانبها و قرارگرفتن در مسیرتجاری ابریشم سرزمینیمرفه بوده است، از این جهت در مهاجرت قبایل عرب مسلمان که بسیاری از آنان علاوه بر انگیزۀ دینی جهت تأمین معیشت درجنگها حضور داشتند نقشی بسیار مهم ایفا نمود و به همین منظور بسیاری از قبایل پس از فتوحات در قرن نخست هجری بدانجا کوچکردند و سکونت گزیدند.
واژگان کلیدی: خراسان، موقعیتجغرافیایی، جغرافیایاقتصادی، قبایلعرب.
1.مقدمه
سرزمین خراسان واقع در شمال شرقی ایران به علت قرار گرفتن در مسیر مواصلاتی شرق به غرب، محل تردد کاروانهای تجاری مختلفی بود که کالاهای ارزشمندی همچون ابریشم چین و ادویه هند را به مناطق غربی و کشورهای اروپایی حمل میکردند و از این راه سود کلانی به دست میآوردند. شهرهای مختلف خراسان خصوصاً مناطقی که در مسیر عبور کاروانیان واقع شده بودند، مانند مرو و نیشابور علاوه بر اخذ عوارض گمرکی کالاها، محصولات خویش را نیز به فروش میرساندند و بسیاری از ساکنان خراسان از این راه امرار معاش میکردند.
علاوه بر موقعیت بازرگانی، سرزمین خراسان به علت وسعت و قرار گرفتن در عرضهای جغرافیایی مختلف دارای اقلیم گوناگونی بود که همین موضوع باعث تنوع کاشت و برداشت محصولات مختلف کشاورزی و شیوههای مختلف معیشتی مانند زندگی روستایی، کوچنشینی و زندگی شهری میشد، چنانکه در نواحی کویری آن محصولات گرمسیری و در مناطق شمالی و کوهپایهای به علت باران کافی و رودها و چشمهها انواع حبوبات و میوههای مختلف برداشت میشد. همچنین صنایع نساجی و معادن ارزشمندی همچون فیروزه در برخی شهرهای خراسان وجود داشت که مازاد آن به مناطق مختلف صادر میگردید.
بدون تردید در مهاجرت و سکونت گستردۀ قبایل عرب مسلمان در قرن نخست هجری به خراسان نقش جغرافیای طبیعی و اقتصادی خراسان بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا یکی از اهداف مهم مهاجرت بسیاری از قبایل عرب سکونت در مناطقی بود که هم به لحاظ معیشتی مرفه بوده و هم با ذائقۀ آنان تناسب داشته باشد.
در خصوص اوضاع خراسان و ماوراءالنهر پس از ورود اسلام تأليفات و پژوهشهای مختلفي انجام گرديده که به نقش عوامل و جغرافیای اقتصادی خراسان در مهاجرت اعراب در قرن نخست هجری اشاراتي گذرا داشتهاند. مانند گيب (1337) در پژوهش تحلیلی خود با نام" فتوحات اعراب در آسياي مرکزي" بیشتر به ذکر فتوحات اعراب از آغاز يعني از دورهي خلفاي راشدين به بعد اشاره دارد و شهرها و مناطقي که توسط سرداران عرب مسلمان گشوده شد را ذکر ميکند. وی از ديدگاه سياسي و نظامي به کوچ اعراب پرداخته و در مورد مسائل اقتصادي در اين نواحي به طور پراکنده اشاراتي دارد. شيخ نوري (1388) در"تاريخ اسلام در آسياي مرکزي تا حملهي مغول" به اوضاع سياسي و اجتماعي نواحي ماوراءالنهر از قبل از اسلام تا زمان حملات مغولان پرداخته است و از آنجايي که محدودهي زماني کار وي دوراني طولاني را در بر ميگيرد به نقش عوامل اقتصادي در اين دوره اشاراتي محدود و کوتاه دارد. مقالاتی نیز مرتبط با موضوع به واکاوی پرداختهاند؛ مانند: پیامدهای اجتماعی مهاجرت قبایل عرب به خراسان در قرون نخستین اسلامی اثر حسین مفتخری، محمد نیکو و مسعود بهرامیان. پیامدهای فرهنگی مهاجرت قبایل عرب به ایران تا پایان دورۀ اموی از مهرنوش آذرتاش و زهره دهقانپور؛ و فتح خراسان و مهاجرت قبایل عرب به این سرزمین از امیر اکبری؛ اما پژوهش حاضر تأکید بر مولفههای جغرافیای اقتصادی خراسان دارد و نقش آن در مهاجرت و سکونت قبایل عرب در قرن نخست هجری؛ موضوعی که تا کنون بدان پرداخته نشده است. .لذا پژوهش حاضر ميتواند کامل کننده پژوهشهاي ياد شده و ديگر تحقيقات در اين زمينه باشد.
2. تبیین موقعیت جغرافیایی و طبیعی خراسان
سرزمین خراسان بزرگ در سمت شمال شرق فلات ایران و کشور کنونی ایران واقع شده بود و محدودهای وسیعی را که علاوه بر خراسان و افغانستان کنونی، بخشهایی از ترکمنستان و تاجیکستان را شامل میشد. چنان که جغرافینویسان اسلامی در خصوص موقعیت جغرافیایی خراسان ذکر میکنند محدودۀ شمال خراسان رود جیحون بود که حد فاصل خراسان و ماوراءالنهر1 محسوب میشد؛ اصطخری حد شمال خراسان را ماوراءالنهر ذکر میکند که سرزمین ترکان بود.(اصطخری،2004م: 145) به نوشتۀ قزوینی؛ خراسان از سمت شرق به ماوراءالنهر و از سمت غرب به قهستان محدود میشود.(قزوینی، 1373: 426) نویسندۀ حدود العالم محدودۀ خراسان را اینگونه معرفی مینماید؛ ناحیت خراسان، شرق وی هندوستان است و جنوب وی بعضی از حدود خراسان و بعضی بیابان کرگسکوه و مغرب وی نواحی گرگان است و حدود غور و شمال وی رود جیحون است و این ناحیهای است بزرگ با خواستۀ بسیار و نعمت فراوان و نزدیک میانۀ آبادانی جهان است.(حدودالعالم، 1362: 88)
حد غربی خراسان ولایت قومس به مرکزیت شهر دامغان بود که اولین شهر خراسان از سمت ری میباشد.(ابنرسته، 1982م: 277) حَموی ولایت جُوَین را مرز غربی خراسان به مرکزیت شهر کوچک آزادوار ذکر میکند که نخستین شهر این ایالت از سمت قومس به شمار میرفت.(حموی، 1995م: 1/ 167؛ ناصرخسرو، 1382: 4) در شرق جوین نیشابور و در جنوب آن روستای نوده در مرز بیهق قرار داشت. (بیهقی، 1361: 34) خراسان در زمان گذشته بسیار وسیع بود و دارای تنوع اقلیم، اعم از سرد کوهستانی، گرم و خشک، معتدل و نواحی بیابانی و کویری بود.
برخی جغرافینویسان اسلامی منطقۀ خراسان و ماوراءالنهر را یکی دانستهاند، چون حاکمی که در دورۀ اسلامی برای آن ناحیه اعزام میشد خراسان و ماوراءالنهر را تحت فرمان خویش داشت، از این رو وقتی به ذکر شهرهای خراسان پرداختهاند معمولاً شهرهای هر دو منطقه را متذکر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ سرزمینی که متعلق به ایران بود و از آمودریا تا سیردریا کشیده شده بود اعراب به آن ماوراءالنهر میگفتند.(بلنیتسکی، 1371: 29)
میشوند، با این وجود بیشتر مورخان و جغرافینویسان منطقۀ خراسان را از نظرجغرافیایی ازماوراءالنهر مجزا میدانند و به صورت مجزا به ذکر شهرهای آن نواحی پرداختهاند؛ چنان که از منابع بر میآید سرحد منطقۀ خراسان از سمت شمال رود جیحون بود و آن سوی رود را اعراب مسلمان ماوراءالنهر نامیدهاند. مقدسی نیز سرزمینهای این سوی رودخانه ـ جیحون ـ را خراسان مینامد و ازرفاه و آبادانی مهمترین شهرهای خراسان همچون مرو و بلخ و نیشابور و غزنین ذکر میکند.(مقدسی، 1411ق/1991م:294)
آنگونه که از منابع جغرافیایی اسلامی برمیآید، سرزمین خراسان شامل نواحی وسیعی بود که از جنوب و جنوب غرب به نواحی سیستان و کرمان و استان یزد کنونی مشرف میشد و از سمت غرب و شمال غرب به دامغان ـ سمنان ـ و گلستان و از سمت شمال به رود جیحون و منطقۀ ماوراءالنهر و از سمت مشرق به منطقۀ کوهستانی بامیان وهندوکش که در کشور افغانستان کنونی واقع شدهاند و کشور هندوستان محدود میشد.
سرزمین خراسان بزرگ در گذشته شامل شهرهای بزرگ و بسیار پر رونق و آبادی بود که هر کدام دارای حومهها و روستاهایی مجزا بودند اما در بسیاری از امور سیاسی و مالی تحت فرمان حاکمی بودند که در مهمترین شهر آنجا سکونت داشت، چنان که ابنخردادبه نقل میکند مهمترین شهرهای خراسان عبارت بودند از: نیشابور، هرات، مرو، بلخ، طالقان، نسا، ابیورد، سرخس و شهرهای دیگر است که هر کدام از حاکمان آن شهرها دارای القاب خاصی بودند: «پادشاه نیشابور کنار، پادشاه مرو ماهویه، پادشاه سرخس زاذویه، پادشاه مرورود کیلان گفته میشد.»(ابنخردادبه، 1992م:39) اعراب مسلمان پس از سلطه بر هر منطقه و شهری میزان خراج و جزیه به صورت مجزا و متناسب با صلحنامه در نظر گرفته بودند، اما همۀ آن حکّام باید فرمانبر والی خراسان که فردی عرب و از جانب والی عراق و با تأیید خلیفه انتخاب میشد باشند و تا زمانی که موارد صلحنامه را نقض نکرده بودند در جایگاه خویش ابقا بودند.
شهرهای مهم خراسان در منابع نیشابور، طوس، مرو، هرات و بلخ ذکر شده است.(اصطخری، 2004م: 145) که البته هر یک از این شهرهای بزرگ دارای توابع نیز بودند. از آنجا که بیشتر مورخان و جغرافینویسان منطقۀ خراسان را از نظر جغرافیایی از ماوراءالنهر جدا میدانند و به صورت مجزا به ذکر شهرهای آن نواحی پرداختهاند؛ در پژوهش اخیر نیز منطقۀ خراسان به تنهایی مورد بررسی قرار گرفته است.
خراسان به دلیل شرایط کشاورزی، تجارت و وجود معادن امکان تولید و صدور کالاهای گوناگون راداشت و از موقعیت اقتصادی مناسبی برخوردار بود، همین امر عامل مهم مهاجرت اعراب به این ناحیه شد. چنان که در کتاب حدود العالم ذکر شده: «این ناحیهای است بزرگ با خواستۀ بسیار و نعمت فراوان و نزدیک میانۀ آبادانی جهان است.»(حدودالعالم، 1362: 88)
جهت بررسی جغرافیای اقتصادی خراسان لازم است ویژگیهای اقلیمی و تأثیر آن بر محصولات کشاورزی، پرورش حیوانات، شناخت منابع طبیعی از قبیل: آب و خاک، جنگل و مرتع و معادن برای تولیدات صنعتی، راهها و مراکز بازرگانی برای مواصلات و حمل و نقل محصولات مورد توجه قرار داده شود.
3.کشاورزی
منطقۀ خراسان به دلیل تنوع اقلیمی که محصول قرار گرفتن در پهنۀ وسیعی با عرضهای جغرافیایی مختلف بود علاوه بر سرزمینهای کویری و بیابانی، مناطق کوهستانی و دشت و جلگهها را نیز در بر میگرفت و گوناگونی خاک و در بیشتر مناطق دارای رودها و چشمههای دائمی بود، از اینرو در بیشتر شهرها و حومههای آنان محصولات متنوعی برداشت میشد. در نواحی مانند نیشابور که آب کافی و خاک حاصلخیز وجود داشت، محصولات متنوعی کاشت میشد؛ آب آشامیدنی نیشابور از چشمهها و رودخانهها بود.(یعقوبی، 1422ق:96) خراسان با توجه به محدودۀ قلمرو آن، از تنوع طبیعی و اقلیمی برخوردار بود. مناطق کویری و بیابانی در کنار مناطق کوهستانی، جلگهای و حاصلخیز با بارندگی کافی و رودهای فراوان وجود داشت.
جغرافینویسان مسلمان از آب و هوای بسیار خوب و مساعد خراسان ذکر میکنند، مقدسی از خوبی هوای خراسان تمجید میکند.(مقدسی، 1411ق/1991م:294) در شهرهای مناطق شمالی خراسان به علت واقع شدن در همجواری مناطق کوهستانی و عرضهای جغرافیایی معتدل از آب و هوایی معتدل وگاه سرد و بارندگی کافی و چشمهها و رودهای پرآب و دائمی برخوردار بودند مانند شهر هرات یا شهر مرو که آب آنها از چشمهها و رودخانهها تامین میشد.(یعقوبی، 1422ق: 99 ـ100) در برخی مناطق نیشابور نیز آب آن از قناتها تهیه میشد.(ابنحوقل، 1938م: 2/433)
در بیشتر شهرهای خراسان رودها و چشمههایی جریان داشت، مانند شهرنسا1 که از شهرهای قدیمی خراسان بود: «کمتر خانهای در آنجا بیباغ است و آب در شهر روانست.» (مقدسی، 1411ق/1991م:320) در مروالرود که شهری در نزدیکی مروشاهجان بود، نیز نهری بزرگ جریان داشت.(حموی، 1995م: 5/113) این رود از کوههای بامیان سرچشمه میگرفت و به مروالرود و سپس مرو سرازیر میشد.(ابنحوقل، 1938: 2/429) شهر ابیورد نیز حاصلخیز بود و آبشان از نهریست.(مقدسی، 1411ق/1991م:321) در مجموع آنگونه که ابنفقیه مینویسد:«خراسان را هوایی خوب است و آبی گوارا و خاکی سالم و میوههایی خوش طعم و ایشان مرکبهایی چست و چالاک چون انواع استر و اسبان تاتاری و شتر و الاغ و ساز و برگ جنگی و زره و پوشاک خوب دارند.»(ابنفقیه، 1416ق/1996م:605)
در شهرهای شمالی خراسان متناسب با تعدیل آب و هوا و آب کافی محصولات بیشتری تولید میشد:«در خراسان میوههای بسیار و انگورهای خوش طعم هست و کشمش و خربوزهای که کشت کنند و بس خربوزۀ خراسان شیرین و لذت بخش و معطر است.»(ابنفقیه، 1416ق/1996م:516) شهرهای مختلف خراسان مانند شهر نسا:«پربرکت، خوش میوه، نانشان
خوب، ارزانی همیشگی است.»(مقدسی،1411ق/1991م:320) شهر بلخ نیز به نوشتۀ بارتولد:«شهرباختر (بلخ) واحهای است که در مخرج رود باکتروس (رود بلخ) تشکیل شده است و فوق العاده حاصلخیز است و از این جهت بر سایر واحههای سرزمین مزبور برتری داشت.» (بارتولد، 1372: 49) شهر بلخ در نزدیکی رود جیحون واقع شده بود، نام قصبهاش نیز همین است.(مقدسی، 1411ق/1991م: 295) در آنجا به علت حاصلخیزی و کاشت انوع محصولات، میوهها و سبزیها فراوان و قیمتها ارزان بود، در خانهها و کوچههای شهر نهرهای پوشیده از درختان وجود داشت، اززیبایی و ثروت در همۀ سرزمینهای عجمان بیمانند است؛ غلات آن همه ساله فراوان است، در دیگر شهرهای بلخ نیز ارزانی و خیرات است.(مقدسی، 1411ق/1991م: 301) در این شهرها و دیگر شهرهای شمالی خراسان محصولات متنوع و فراوان برداشت و صادر میشد، از این رو بسیاری از قبایل عرب پس از مهاجرت در این شهرها ساکن شدند.
بیشتر جغرافینویسان اسلامی همچون مقدسی از خوبی هوای خراسان و گوارائی میوۀ آنجا ذکر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ امروزه نسا در کشور ترکمنستان قرار دارد.
میکنند.(مقدسی، 1411ق/1991م: 294) ابنفقیه نیز در توصیف محصولات خراسان متذکر میشود خراسان دارای آب و هوایی خوب و آبی گوارا و خاکی سالم و میوههایی خوش طعم دارد.(ابنفقیه، 1411ق/1996م:605)
شهر طوس ـ که از توابع نیشابور بود ـ نیز:«کشتزارها و دیمها دارد، کاریزها و چاههای کمگود و پر آب دارد، میوه نیکو دارد.» (مقدسی، 1411ق/1991م: 319) اسفراین نیز روستائی گرانمایه و مرکز تولید انگور خوب و کشتزار برنج است؛ استُوا نیز روستائی است بزرگ کنار راه نسا، در میان این روستاها حاصلخیزتر و پر غله تر از آن نیست، بیشتر خوار و بار نیشابور را تأمین میکند، کشتزارهایی دیمی دارد.(مقدسی، 1411ق/1991م: 318) به همین دلیل برخی قبایل عرب از ابتدای ورود و بعضی چندین سال پس از سکونت در حومهها و نواحی بیابانی به داخل شهرها و برخی در مشاغل کشاورزی همراه بومیان به اشتغال پرداختند.
در مرو که از جمله شهرهای امیرنشین خراسان محسوب میشد به علت وجود رودخانه(ابنحوقل، 1938م: 2/435) محصولات مختلف از جمله پنبه برداشت میشد.(حدودالعالم، 1362: 88) شهرهای خراسان هر کدام دارای محصولات خاص بودند که علاوه بر تأمین نیازهای داخلی مشتریانی در نواحی مختلف دنیای آن روز داشت و کاروانیان بازرگانی آن محصولات را به نقاط مختلف حمل میکردند و به فروش میرساندند.
در نواحی جنوبی که کم آب و بیابانی بود آب آنها از کاریزها تامین و محصولات گرمسیری برداشت میشد مانند منطقۀ طبسین که دروازۀ ورود خراسان از سمت جنوب محسوب میگردید، در یکی محصول خرما برداشت میشد و در دیگری عنّاب.(مقدسی، 1411ق/1991م: 321) در شهر تون ـ فردوس ـ نیز پشم کاشت میشد.(مقدسی،همانجا)
4. بازرگانی و تجارت
سرزمین خراسان از زمانهای باستان به علت واقع شدن در مسیر تجارت و بازرگانی شرق و غرب، همواره محل تردد کاروانهای بازرگانی بود که کالاهای باارزشی چون ابریشم از چین و ادویه و دیگر محصولات از کشور هند را با خود همراه داشتند، همچنین محصولات کشاورزی و معادن و صنایع دستی که در شهرهای خراسان وجود داشت را به مناطق مختلف میبردند و مبادله یا به فروش میرساندند و از این راه سود سرشاری نصیب بازرگانان میشد و هم منبع درآمد مهمی برای مردم بومی و دولتهایی که بر منطقۀ خراسان سلطه داشتند محسوب میگردید.
دراین مسیر تجاری که به علت تجارت ابریشم چین به جادۀ ابریشم مشهور بود کاروانها کالاهای گرانبهایی همچون ابریشم و چینی که کالاهای لوکس شرقی بود را حمل میکردند و با اجناس غربی مانند نقره، طلا، لباس پشمی و نخی مبادله میکردند و در این رهگذر سود زیادی نصیب بازرگانان میشد. (رید، 1375: 10) این جاده در دو شاخه از چین شروع میشد و تمام کشورهای آسیای میانه را به هم میپیوست و از ایران عبور میکرد و به امپراتوری روم و جنوب اروپا میرسید؛ شهر مرو یکی از مهمترین راههای تلاقی و محل تردد کاروانهای تجاری این مسیر بود و در نهایت از مسیر دامغان عبور میکردند. (زنجانی، 1380: 538) ابریشم، چای، ظرفهای چینی، کاغذ و غیره جزو صادرات عمدۀ چین به ایران و دیگر کشورها محسوب میشد و علوفه، شیشه، هویج و بادام زمینی، تنباکو و تریاک واردات اصلی چین بود. (ویل دورانت، 1365: 844) کالاهایی مانند: عقیق، مروارید، شیشه، بلور، الماس، فولاد، کندر، خرما، قالی، انار و غیرهدر زمان ساسانیان از ایران به چین حمل میشد. (هادی، 1355: 109؛ کریستن سن، 1367: 150)
پس از اسلام و دست کم از سدۀ دوم هجری مهمترین راه مواصلاتی ایران شاهراه خراسان بوده است که شاخههای متعدد آن در شهر نیشابور به هم متصل میشد. (لسترنج، 1367: 416 ـ 417) یکی از شاخههای اصلی این شاهراه ولایات متعدد ماوراءالنهر در شمال خراسان از جمله شهرهای بزرگ بخارا، سمرقند، گرگانج و مرو (ابن فقیه، 1415ق: 600ـ 613) و شاخۀ دیگر شهرهای شرق خراسان از جمله هرات و ولایات بزرگ جنوب شرقی این ایالات از جمله کابل و غزنه را به غرب ایران و بین النهرین متصل میکرد. (ابن رسته، 1892م: 163ـ 172؛دانشیار، 1390: 28ـ29)موقعیت خوب یک شهر در راههای ابریشم و ادویه میتوانست مزایای زیادی در بر داشته باشد، مالیاتی که برای کالاهای وارداتی در نظر گرفته میشد، میتوانست حکومت آن شهر را ثروتمند سازد؛ تجارت همچنین به تولیدکنندگان کمک میکرد تا کالاهای خود را به فروش برسانند.(ریاحی، 1398: 97) علاه بر این زمینۀ ایجاد اشتغالات خدماتی را فراهم میکرد و زمینۀ صدور سهل الوصول این تولیدات را نیز فراهم میکرد.(دلبری، 1398: 107) از این رو بسیاری از قبایل عرب در بدو حضور در خراسان در این گونه شهرهای تجاری سکونت یافتند.
چنان که از منابع تاریخی بر میآید شاهراه مذکور تا سالهای حکومت قتیبه بن مسلم باهلی (85ـ 96ق) بر خراسان، ظاهراً به سبب عدم امنیت آنجا مسلوک نبود و ارتباط خراسان با غرب ایران از طریق مسیر نیشابور ـ طبس ـ یزد یا نیشابور ـ طبس ـ کرمان بود، اما این وضعیت در آغاز حکومت قتیبه بر خراسان تغییر کرد؛ او با برقراری امنیت غرب خراسان، مسیر ارتباطی خراسان با عراق را به نیشابور ـ ری ـ عراق و شام تغییر داد. (دانشیار، 1390: 29)
اعراب مسلمان با توجه به پیشۀ تجارت و بازرگانی که از قدیمالایام خصوصاً بین یمن به شام داشتند پس از حضور در منطقه و سلطه بر نواحی مختلف آن به منظور تثبیت حضور و سلطۀ خویش بر این شاهراه تجاری و تداوم فتوحات پادگانهای مختلفی را در کنار مهمترین شهرهای آن احداث کردند. در دوران خلفای راشدین با گماشتن پادگانهای عرب و غیر عرب، یعنی موالی در شهرهای واقع در مسیر راههای بازرگانی به سوی شرق، گاهی سپاهیان در شهر جایگزین میشدند و به موجب مفاد پیمان صلح، بعضی از ساکنان شهرها ناچار بدانها اسکان میدادند یا با آنها همخانه میشدند، گاهی هم عربان لشکرگاهی نزدیک شهر برای سکونت خویش میساختند؛ در نیشابور و مرو و در دیگر شهرهای واقع بر سر راه بازرگانی شرق و غرب، عربان فراوان بودند، بسیاری هم پیوند زناشویی با ایرانیان منعقد نمودند.(فرای، 1375: 162)
خراسان مجاور خاک هندوستان و چین قرار گرفته بود و راه تجاری این دو کشور به داخل ایران یا به کشورهای جنوبی و مغرب از این ایالت میگذشته.(مشکور، 1372: 672) سرزمین بلخ مرکز تجارت با هندوستان بود.(بارتولد، 1372: 49) در برخی نواحی خراسانمانند استُوا که روستائی بزرگ در کنار راه نسا بود پوشاک بسیار تولید میشد و مازاد آن صادر میگردید.(مقدسی، 1411ق/1991م: 318) در بازارهای نیشابور نیز پارچههای پنبهای و ابریشمی به دلیل تعداد زیاد و کیفیت آن به دیگر کشورهای اسلامی و غیر اسلامی صادر میشد.(اصطخری، 2004م: 146) در شهرمرو: «پنبۀ نیک و اشترغاز و فلاته و سرکه و آبکامه و جامهای قزّین و ملحم وجود داشت.» (حدودالعالم، 1362: 88) که مازاد این محصولات را صادر میکردند.
از جمله شهرهای جنوبی خراسان که دارای موقعیت بازرگانی بود شهر قاین نام داشت، مردم این شهر پارچه بسیار صادر میکردند و دیگر مایحتاجهای خویش را وارد میکردند، دروازۀ خراسان و انبار کرمان به شمار میرفت.(مقدسی، 1411ق/1991م: 321) شهر قاین از دروازههای جنوبی خراسان بود که از جنوب به سیستان و از جنوب غرب به کرمان متصل میشد و یکی از شهرهای مهم ایالت قوهستان و تحت فرمان والی خراسان بود با موقعیت بازرگانی بین دریای عمان و سیستان در جنوب و خراسان و کرمان نقش واسطه داشت، امروزه به دلیل داشتن زعفران از شهرت خاصی برخوردار است.
در شهرهای خراسان انواع چارپایان و تسلیحات نظامی مانند انواع شمشیر و زره و تیر و کمان و دیگر ملزومات نیز تولید و خرید و فروش میشد:«ایشان مرکبهایی چست و چالاک چون انواع استر و اسبان تاتاری و شتر و الاغ و ساز و برگ جنگی و زره و پوشاک خوب دارند و تجارت نیز رونق دارد.» (ابنفقیه، 1416ق/1996م:605)
5. صنایع و معادن
خراسان علاوه بر موقعیت بازرگانی و رونق تجارت، دارای انواع صنایع خصوصاً صنعت نساجی و معادن بسیار ارزشمند و کمیاب بود. انواع منسوجات و معادن در بسیاری از شهرهای خراسان وجود داشت که بر رونق تجارت آن شهرها میافزود. از نیشابور پارچههای سپید، مقنعه، زیرپیراهنی، ملحم ابریشمی، پارچههای موئین و نخ ریسیدۀ خوب و آهن و جز آن صادر میشد؛ سنگ نیشابور فیروزهای است که به همه جا میبرند، گل آن طین الک است که به مصر و ترکستان میبرند، گیاهش ریباس است که به سفرۀ شاهان برده میشود، آبش نمک است که برای دارو به نقاط دور هم فرستاده میشود.(مقدسی، 1411ق/1991م: 323ـ 324) نیشابوریان جامههای ملحم و طاهری و تافته و رافته و این جز در نیشابور نیست.(ابنفقیه، 1416ق/1996م:516) در طوس که از روستاهای نیشابور بود نیز معادن وجود داشت.(مقدسی، 1411ق/1991م: 319) بیشترین معادن نیشابور در شهر نوقان از توابع طوس بود.(یعقوبی، 1442ق: 96) معادنی مانند: مس، آهن، نقره و فیروزه و خُماهن1 دارد که آنها را به دیگر سرزمینهای خراسان میبرند. (ابنحوقل، 1938م: 2/434) داشتن چنین معادن و منسوجاتی بدون تردید نقشی بسیار مهم را در جذب و سکونت اعراب مسلمان در این شهرها ایفا نمود به همین جهت در زمان حضور نخستین مورخان و جغرافینویسان مسلمان، قبایلی از عرب در شهر نیشابور و طوس در کنار بومیان سکونت داشتند و در امور مختلف همچون تجارت اشتغال داشتند.
یعقوبی از رونق صنعت نساجی درشهر قومس ذکر میکند که در ساختن پوشاکهای پشمی قومسی گران قیمت مهارت بسیار داشتند.(یعقوبی، 1422ق:91) در شهر تون ـ فردوس ـ نیز پشم کاشت میشد.(مقدسی، 1411ق/1991م: 321) پشم مواد اولیه در ساخت انواع منسوجات به کارمیرفت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ نوعی سنگ آهن به رنگ تیره. (معین ذیل کلمۀ خُماهان.)
و به همین دلیل از درآمد نسبتاً خوبی برخوردار بودند.
در بازارهای شهر مرو محصولات فراوان همچون اشترغاز(گیاهی دارویی) وجود داشت و ابریشم فراوان تولید و به بسیاری مناطق صادر میشد(ابنحوقل، 1938م: 2/436) جامههای خراسان که به خوبی معروف است همینجا تولید میشد.(یعقوبی، 1422ق:99)از مرو ملاحم (پارچههای نیمه ابریشم) و مقنعه (روسری)های ابریشمی و مس خیزد.(مقدسی، 1411ق/1991م: 324) مردم مرو جامههای مروزی و ملحمهای سره که بهترین نوع ملحم است را میسازند.(ابن فقیه، 1416ق/1996م:516) چنین البسهها و پارچههای گرانقیمت و معادن به نواحی مختلف صادر میشد و برخی از بزرگان اموی از جمله شخص معاویه لباسهای گرانقیمت ابریشمی میپوشیدند
که در شهرهای خراسان تولید میشد.
در برخی مناطق خراسان معادن بسیار ارزشمند و کمیاب وجود داشت: «گویند میان خراسان و سرزمین هند مورچگانی است و آن زمینها زمین طلاست، مردمان برای بدست آوردن زر به آنجا آیند، هنگامی که از رسیدن مورچگان بیمناک شوند، پارههایی گوشت پیش آنها افکنند، مورچهها سرگرم خوردن گوشت شوند و مردم چندان که توانند زر برگیرند.»(ابنفقیه، 1416ق/1996م:620) نویسندۀ حدود العالم ذکر میکند: «اندر وی معدنهای زر و سیم و گوهرهای فراوان از کوه خیزد.»(حدودالعالم، 1362: 88) در خراسان معادنی مانند معدن پیروزه و لاجورد و معدن نقره پنج هیر وجود داشت و رکابهایی ساخت مرو نیز در خراسان بود.(ابنفقیه، 1416ق/1996م:517) وجود چنین معادنی علاوه بر ارزش اقتصادی و کسب درآمد، فواید نظامی و تسلیحاتی نیز برای اعراب داشت، زیرا در ساخت انواع جنگ افزارها کاربرد داشتند و از آنجایی که بسیاری از اعراب در بدو ورود به سرزمین خراسان سلاحهای جنگی کهنه و فرسوده در اختیار داشتند، دستیابی به چنین جنگ افزارها و معادن گرانقیمت در پیشبرد اهداف آنان بسیار موثر بود.
در قهستان نیز صنعت نساجی و فرشبافی رونق فراوانی داشت و پوشاکهایی همانند نیشابوری سفید و فرش و جانماز زیبا و از بلخ صابون و کبریت و سرب و وقایه (چادر زنان) تولید و صادر میشد. (مقدسی، 1411ق/1991م: 324) نوع منسوجاتی که در این زمان در شهرهای خراسان تولید و صادر میگردید حکایت از حضور اعراب و رونق آئین اسلام در آن نواحی دارد، زیرا جانماز و یا چادر زنان از جمله کالاهایی بودند که نماد فرهنگ اسلامی محسوب میشدند و حکایت از همزیستی مسالمت آمیز بین بومیان و مهاجران دارد که در مشاغل گوناگون و ساخت صنایع دستی با یکدیگر همکاری داشتهاند.
6. مهاجرت و سکونت اعراب مسلمان در خراسان
سابقۀ مهاجرت قبایل عرب به سرزمین ایران به دورانهای قبل از اسلام بر میگردد، زیرا سرزمین عربستان به دلیل قرار گرفتن در نواحی مداری و دارا بودن اقلیم گرم و خشک و سرزمینهای بیابانی، در بسیاری مواقع با مشکلاتی همچون خشکسالی و کمبود مایحتاجهای معیشتی مواجه میشد، از این رو بسیاری از قبایل عرب به منظور یافتن چراگاه برای دامهایشان و رفع مایحتاجهای معیشتی خویش به سمت نواحی شمالی عربستان همچون منطقۀ شامات و عراق امروزی که در دورههای باستان از مراکز سیاسی ـ اقتصادی حکومتهای ایرانی بود کوچ میکردند و برخی از آن قبایل تحت حمایت پادشاهان ساسانی در مناطق جنوبی قلمرو آنان همچون منطقۀ حیره سکونت داشتند.
در اواخر دورۀ اشکانی و اوایل دورۀ ساسانی قبایلی از عرب به ایران آمدند، یکی از این طوایف «بنوالعلم» بودند که شاید نخستین طایفۀ عرب باشند که رخت مهاجرت به درون ایران کشیدند، این طایفه پیش از اسلام در شمال غربی اهواز مسکن داشتند و در هنگام حملۀ عرب به ایران به یاری هم نژادان عرب خود برخاسته، با ایرانیان جنگیدند. (مشکور، 1372: 470) هر چند در دوران خلفا و همزمان با فتوحات، گروههایی از اعراب به نواحی داخلی ایران کوچ کردند اما در این زمان بیشتر افراد نظامی بودند و در پادگانها سکونت داشتند، با قدرتگیری امویان کوچ گستردۀ آنان به مناطق مختلف ایران آغاز شد و بدون هراسپا به سرزمین مرفه خراسان و دیگر مناطق ایران نهادند با این تفاوت که دیگر مانند سابق میهمان نبودند بلکه خود را صاحبخانه تلقی میکردند. بسیاری از اعراب خراسان از همان آغاز فتح، با ایرانیان رفته رفته روابط و علایق پیدا کردند، مرزبانان و دهقانان خراسان با حکومت اعراب خو گرفتند. (زرین کوب، 1383: 369)
در ایران بعضی شهرها به سبب آنکه از جهت آب و هوا با طبع اعراب موافق بود، مورد توجه آنها واقع میشد، شهرهای مرو و نیشابور در خراسان از این گونه بود؛ مرو در ابتدای ورود مسلمانان به عنوان پادگان نظامی آنان بود.(اصطخری، 2004م: 149) مهاجرین نیز گذشته از قصد غزا ومجاورت «ثغر» دنبال «مجال زندگی»، با رخت و بنه و چادر و شتر خویش از مساکن قدیم خویش به ولایت تازه گشوده میآمدند. (زرینکوب، 1383: 370) اعراب در آغاز فتح خراسان تا زمان روی کار آمدن امویان در تابستان به خراسان حمله میکردند و در پائیز به بصره باز میگشتند و چهار هزار نیرو در آنجا باقی میگذاشتند، اما متوجه شدند که با این روش نمیتوانند سلطۀ خود را بر این سرزمین استوار کنند، احساس نمودند که باید پایگاههای ثابتی به وجود آورند تا نیروها به طور دائمی در آن مستقر باشند تا بتوانند بر آن سرزمین تسلط یابند. (صالح، 1384: 69)به نظر میرسد در دورۀ خلفا بیشتر افراد نظامی با ایجاد پادگانهایی در مناطق مفتوحه به منظور نظارت بر مناطق فتح شده و تداوم فتوحات سکونت داشتند.
با روی کار آمدن معاویه و تثبیت حضور اعراب مسلمان در منطقۀ خراسان روند مهاجرت و سکونت شدت بیشتری پیدا نمود؛ در دورۀ امارت زیاد بن ابیه بر بصره، از کوفه و بصره هزار خانوار عرب را به خراسان کوچ دادند و آن ایالت را رسماً به صورت مستملکۀ عرب درآوردند؛ از کوچ دادن این خانوارها اعراب دو هدف را داشتند، اولاً با این سیاست امنیت و آرامش را در سرزمینهای متصرفی تأمین کنند و ثانیاً در لشکرکشیهای بعدی کادر آمادهای در دسترس خود داشته باشند. (گیب، 1337: 32ـ33) به نقل از ابن اثیر:«زیاد، در آغاز سال پنجاه و یک هجری، پنجاه هزار مرد جنگی با خانواده و زن و فرزند که آنها از شهر کوفه و بصره برگزیده شدند، آن عده در خراسان سکنی و اقامت نمودند.» (ابناثیر، 1371: 11/ 29) این افراد اولین گروه از اعراب بودند که در مرو سکونت داده شدند.(بلاذری، 1988م:296) گذشته از این کوچ، در سال 64 هجری نیز گروه دیگری از قبایل عرب به خراسان آمدند، از این مهاجران برخی در شهرها و محلات خاصی که سکونتگاه عرب و قبیلهی آنها بود میزیستهاند، لیکن بسیاری نیز در بیرون شهرها همان زندگی بدوی و خانه بدوشی سابق را که در جزیرهالعرب داشتهاند، در واحهها و صحراهای خراسان ادامه میدادند. (شیخ نوری، 1388: 170ـ171) هر چند در تعداد افرادی که به نواحی خراسان کوچانده شدند اختلافاتی وجود دارد، اما در مجموع تعداد افرادی که بدان نواحی کوچ کردند و سکونت گزیدند زیاد بود، زیرا معمولاً منابع افراد نظامی را ذکر میکنند واز افراد غیر نظامی کمتر ذکری به میان میآورند.
دین اسلام به سوی شهر گرایش داشت و با جامعۀ شهری مساعد بود از این رو جغرافی دانان اسلامی که سرزمینهای اسلامی را توصیف کردهاند از عربان یا قبایل عرب یاد میکنند که در شهرهای مختلف خراسان ساکنند. (فرای، 1393: 157 ـ158)در میان شهرهای خراسان نیز آن مناطقی که خصوصاً آب و هوای آنجا با طبع اعراب سازگارتر بود و مرفه بودند بیشتر کوچ میکردند و سکونت گزیدند، مانند مرو، نیشابور، هرات و بلخ که به صورت دژ استوار قدرت عرب درآمدند.(باسورث، 1370: 77)البته برخی از قبایل مهاجر به سبب طبع کوچنشینی و دامپروری مدتها در حومهها و مناطق روستایی سکونت داشتند و پیشۀ سابق خویش را دنبال میکردند.
بیشترمورخان و جغرافینویسان اسلامی از قبایل عربی یاد کردهاند که در شهرهای آباد و مرفه خراسان ساکن بودند مانند یعقوبی که در نگارش آثار خویش به مناطق مختلف سفر کرده است یادآور میشود:«در شهرنیشابور که در زمان خلافت عثمان در سال سی فتح شد اهالی آن مردمی بهم آمیختهاند از عرب و عجم.»(یعقوبی، 1422ق:96؛ ابنرسته، 1892م: 278) نیشابور شهری بزرگ بود و کهندژها و حومههای آباد فراوانی داشت و مسجد جامعها نیز در نواحی حومهی تابع نیشابور وجود داشت بازارهایی بسیار پر رونق و بازرگانان و صنعتگران فراوان در بازارهای آن بودند و مهمانسرا برای سکونت بازرگانان در بازارهای آن وجود داشت. (ابنحوقل، 1938م: 2/431 ـ 432) در طوس که از توابع نیشابور بود نیز اقوامی از عرب مانند بنوتمیم (بلاذری، 1988م:401) و قبیلۀ طیء و جز آنها زندگی میکردند اما اکثریت با عجم بود.(یعقوبی، 1422ق: 93) قبایل عرب در مناطق دیگر مانند ماوراءالنهر نیز بیشتر در مناطق شهری سکنی گزیدند چنانکه در زمان فتح بخارا توسط قتیبه به نقل نرشخی:«قتیبه بن مسلم اهل بخارا را فرمود تا یک نیمه از خانهها و زمینها و درختان خویش را به اعراب دادند.»(نرشخی، 1363: 42) آنگونه که از منابع بر میآید بسیاری از لشکریان عرب با هدف برخورداری از غنایم و زندگی مرفه در جنگها شرکت داشتند و پس از فتوحات، قبایل وابسته به آنان به مناطق مفتوحه و آباد خراسان به منظور زندگی دائم توأم با رفاه کوچ کردند.
بدون تردید سکونت قبایل عرب در مناطق شهری به دلیل تأمین معاش و زندگی مرفه بود از این رو در شهرهای مختلف خراسان حضور داشتند به نوشتۀ مقدسی: «در مرو اندرزگران دانشمند پیرو بوحنیفهاند، مرو شهرستانی ثروتمند است، دفترخراج و پلیس ایشان در مسجد است.(مقدسی، 1411ق/1991م: 310) مرو که قدمت آن را به زمان ذوالقرنین نسبت میدهند دارای مساجدفراوان و بازارهای پررونقی بود.(ابنحوقل، 1938ق: 2/434) چنان که یعقوبی ذکر میکند:«مرو در زمان خلافت عثمان در سال سی و یک فتح شد مردم مرو اشرافی از دهقانان عجماند و نیز قومی از عرب ازد و تمیم و جز اینان در آن سکونت دارند.»(یعقوبی، 1422ق:98 ـ 99؛ ابنرسته، 1892م: 279) مرو در آن زمان پایگاه مهم اعراب به شمار میآمد و مرکز خراسان نامیده میشد، در منابع نام دهکدههایی در نزدیکی مرو ذکر شده است که محل سکونت برخی از عربها بوده است. (صالح، 1384: 74 ـ75) قبایلی مانند بنیعدی و بنیتمیم که از بزرگترین قبایل عرب عدنانی بودند در مرو و اطراف آن ساکن بودند که درگیریهای فراوانی با قبایل بکر بن وائل و وابستگان آن در این مناطق داشتند.(طبری، 1375: 7/3174) شهر مرواز آنجایی که از نواحی سرحدی خراسان محسوب میشد و همچنین مسیر پرتردد شاهراه تجاری ابریشم از آنجا عبور میکرد و وجود رود دائمی مرو رود، تلفیقی از شرایط مساعد برای سکونت در آن ایجاد کرده بود. این منطقه هم چنین برای مسلمانان اهمیت سوقالجیشی ویژهای داشت و پس از سلطه بر خراسان از نخستین شهرهایی بود که در آن پادگانی نظامی احداث کردند تا بتوانند نیاز خویش را برای ادامۀ فتوحات و دسترسی به نیروهای آماده بر طرف نمایند. از این رو قبایل مختلف عرب همراه با خانوادههایشان بدانجا مهاجرت کردند.
شهر هرات نیز که نهری در وسط شهر و آبادیهای اطراف آن جریان داشت،(ابنحوقل، 1938م: 2/437) از شهرهای آباد خراسان و مرکز سکونت برخی قبایل عرب بود:«مردم آن اشرافی از عجماند و نیز قومی از عرب آنجا سکونت دارند.»(یعقوبی، 1422ق:100) بیشتر قبایل ساکن هرات از گروه بکر بن وائل از شاخۀ ربیعه و وابستگان آنان مانند بنیصهیب از وابستگان بنیجحد بودند و نَسب آنها به عدنانیها میرسید و به علت درگیری و اختلافاتی که با بنیتمیم در نواحی مرو بین آنها ایجاد شده بود بدینجا کوچ کرده بودند.(طبری، 1375: 7/3175) حتی در زمان کوچشان به هرات نیز این اختلافات وجود داشت و منجر به درگیریهایی بین آنان شد و پس از پیروزی بنیتمیم بر بنیبکر گروهی از بنیتمیم هم درهرات ساکن شدند.(بلاذری، 1988م:400) مساجدی در آن شهر وجود داشت.(ابنحوقل، 1938م: 2/437) یکی از دلایل سکونت قبایل عرب مسلمان در شهر هرات وجود رود پر آب در آنجا بود که باعث رونق و آبادانی شهر، رونق کشاورزی و دامداری شده بود.
بیشتر مناطق سرزمین خراسان با ذائقۀ اعراب سازگاری داشت،"نواحی جنوبی آن مانند طبسین در منطقۀ کویری واقع شدهاند که شرایط آب و هوایی آنها با محصول خرما سازگاری دارد".(اصطخری، 2004م: 154) یا در شهر قاین که قصبۀ قوهستان و دروازۀ خراسان و انبار کرمان به شمار میرفت، از کاریزها میآشامیدند.(مقدسی، 1411ق/1991م:321) چنین مناطقی با وجود کمبود آب اما به علت تشابه اقلیمی با سرزمین بیابانی عربستان برای قبایل کوچ نشین عرب جذابیت خاصی داشت و حتی دامهایی مانند شتر نیز که اعراب از قدیمالایام استفادههای گوناگونی خصوصاً در زمینۀ تجاری از آن میکردند، در سرزمین خراسان وجود داشت.
از آنجایی که قبایل عرب مسلمان از سرزمین خشک و کم آب عربستان پای به سرزمین خراسان گذاشته بودند و بیشتر جنگهای طولانی مدت آنان در زمانهای گذشته بر سر چراگاه و دسترسی به چشمهها و آب بود، از این رو پس از تصرف شهرهای پر برکت خراسان، گروه گروه به نواحی مختلف خراسان کوچ کرده و متناسب با ذائقۀ خویش گروهی در مناطق شهری و گروهی در حومهها و مناطق بیابانی یا روستایی و کوهستانی ساکن شدند.
بیشتر قبایل عرب گسیل شده به خراسان از طایفۀ تمیم از شاخههای مضر از گروه بکر و ربیعه بودند که بعدها ازد یمن هم بدیشان پیوست، اما اختلافات و درگیریهای قبیلهای اعراب در منطقه با این جایگزینیها پایان نگرفت. ریشۀ بسیاری از این درگیریها مسائل اقتصادی بود، چنانکه در هنگام: «منصوب شدن عبدالله بن خازم از جانب سلم بن زیاد به عنوان والی خراسان در نیشابور و اعطای صد هزار درهم به وی، گروه کثیری از طایفۀ بکر بن وائل و جز ایشان گردآمدند و گفتند: چه سبب دارد که اینان خراسان را بخورند و به ما چیزی ندهند، سپس بر بار و بنهی ابن خازم هجوم آوردند.»(بلاذری، 1988م:400) بنیصهیب از وابستگان بنوبکر نیز در پاسخ به نمایندۀ مضریان بنیتمیم که از جانب عبدالله بن خازم والی وقت خراسان برای گفتگوی صلح آمده بود پاسخ دادند یا شما از خراسان بروید و کس از مضریان نماند یا بمانید و همه مرکب و سلاح و طلا و نقره را به ما واگذارید.(طبری، 1375: 7/3176) زیرا بسیاری از قبایل مهاجر با انگیزۀ دستیابی به منافع مادی و برخورداری از معیشت مرفه به منطقۀ خراسان جذب شده بودند و درکی ناقص از تعالیم اسلام داشتند و در زمانی که والیان اعزامی مطابق میلشان نبود و منافع قبایل رقیبشان تأمین میشد این کشمکشها شدت بیشتری پیدا میکرد.
به هر حال بیشتر این مهاجران که به خراسان آمده بودند از بصره میآمدند، در مشرق خراسان غلبه با بکر و تمیم بود در صورتی که در مغرب خراسان و حدود قومس طوایف قیس غلبه داشتند، طایفۀ دیگری که کمی دیرتر از دیگران به خراسان آمده بود، طایفۀ ازد بود که با آمدنش به خراسان گروه پر اهمیت دیگری را در آن دیار تشکیل داد. (فرای، 1379: 31)
پس از پایان یافتن عملیات کشورگشایی در زمان سلیمان بن عبدالملک، افراد طبقۀ اشراف عرب رو به افزایش گذاشت، زیرا دیگر از جنگهای پی در پی و غنایم بیشمار خبری نبود، هنوز چند سالی از توقف کشورگشایی نمیگذشت که حاصلخیزترین و گستردهترین اراضی کشاورزی خراسان در دست طبقهی کوچکی از اعراب نزدیک به رژیم بنیامیه و وابسته به خاندان حاکم قرار گرفت. (شیخ نوری، 1388: 188 ـ189) اشراف عرب در این زمان در سراسر خراسان، دسترنج اهالی خراسان را مفت میخوردند و بر این باور بودند که سروری از عرب هاست و کار و خدمت از عجمها. (مهدی الخطیب، 1378: 75ـ76) بدین ترتیب بسیاری از قبایل عرب پس از فتوحات در قرن نخست هجری در شهرها و نواحی مرفه خراسان سکونت داشتند و صاحب املاک و زمینهای حاصلخیز کشاورزی بودند و برخی از آنان در مشاغل پرسود تجارت و دیگر امور در کنار بومیان اشتغال داشتند.
7. پیامدهای حاصل از مهاجرت اعراب به خراسان
تهاجم اعراب مسلمان با انگیزۀ جهاد و دستیابی به غنایم از زمان خلفا آغاز شد، زمانی که مثنی نزد عمر بن خطاب رفت و گفت زمین عراق حاصلخیز و حشم بیشمار و ارتفاعات او بینهایت، امیرالمومنین خطبهای خواند و گفت :"ای مسلمانان بدانید که خدای تعالی با مصطفی(ص) وعده داده بود که ولایت روم و فرس او را فتح شود؛ بشتابید به مقاتلۀ کفار عجم و بدانید که در ضمن آن غزا و جهاد، گنجهای کسری و سلاطین فرس به دست شما خواهد آمد، تا رنج مجاهدت نکشید، غنیمت و ثواب نیابید؛ من شما را بدان غزا و جهاد میخوانم تا هم ظفر و غنیمت یابید و هم ثواب و مثوبت."(کوفی، 1: 1372/94) روند تهاجم به سرزمینهای همجواردر دوران امویان تداوم یافت و پس از فتوحات همانگونه که ذکر شد کوچهای گستردۀ قبایل عرب با انگیزههای مختلف به مناطق مختلف از جمله خراسان ادامه یافت. تداوم مهاجرت و سکونت اعراب به خراسان پیامدهای متعددی در بر داشت از جمله گسترش منازعات قبیلهای بود، چرا که در زمان بنیامیه به دلیل تجدید تعصبات قومی و قبیلهای هر خلیفه یا امیری قبایل نزدیک خود را به مرکز فرمانروایی خود کوچ میداد تا در مواقع لزوم با آنان همکاری کنند. (زیدان، 1392: 682) به همین دلیل مناقشات فراوانی بین قبایل ساکن در آنجا رخ میداد. به علاوه به دلیل عدم آشنایی اعراب با کشاورزی، این بخش نیز خسارات قابل توجهی را متحمل شد و در آمد خراسانیان کاهش یافت .
با این وجود حضور اعراب در خراسان سوای برخورداری آنان از معیشت مرفه، به تدریج باعث همزیستی با ایرانیان و تبادل فرهنگ و عقاید آنها و گسترش اسلام در خراسان گردید. در زمینۀ فرهنگی حضور اعراب تأثیرات فراوان برای هر دو طرف برجای گذاشت از جمله گروش تدریجی ایرانیان به اسلام، فرهنگ پذیری متقابل، تأثیرات متقابل زبانی و نامگذاری عربی.(آذرتاش، 1395: 32) چنان که نویسندگان منابع جغرافیایی و تاریخی مسلمان از وجود مساجد در شهرهای مختلف خراسان و عناصر فرهنگی اسلامی مانند جانماز وچادر در زمان حضورشان در نواحی مختلف خراسان یاد کرده اند:" در قوهستان صنعت نساجی رونق فراوانی داشت و پوشاکهایی همانند نیشابوری سفید و فرش و جانماز زیبا و از بلخ صابون و ... و وقایه (چادر زنان) تولید و صادر میشد."(مقدسی، 1411ق/1991م:325) نوع منسوجاتی که در این زمان در شهرهای خراسان تولید و صادر میشد، حکایت از رونق آئین اسلام در آن نواحی دارد. بنابراین و تبادل اندیشهها و پذیرش اسلام و همزیستی مسالمتآمیز بین بومیان و مهاجران که در مشاغل گوناگون و ساخت صنایع دستی با یکدیگر همکاری داشتهاند موجب شد تا مردم خراسان بدون مقاومت چندانی اسلام را پذیرفتند.
نتیجه
واکاوی منابع مختلف جغرافیایی و تاریخی در خصوص پاسخگویی به این پرسش که جغرافیای اقتصادی خراسان و چه نقشی در مهاجرت اعراب در قرن نخست هجری ایفا میکرد نشان میدهد که در کنار عوامل طبیعی و هماهنگی آب و هوای خراسان با شبه جزیرۀ عربستان و سازگاری آن با خلق و خوی اعراب، که غالبا به عنوان علت اصلی مهاجرت اعراب مطرح میشود، نقش جغرافیای اقتصادی خراسان در جذب اعراب به این ناحیه نیز بسیار حائز اهمیت است. اهمیت اقتصادی خراسان دلایل مختلفی داشت، از جمله: موقعیت ارتباطی این منطقه که بر مسیر شاهراه تجاری شرق به غرب جهان آن روزگار واقع شده بود ه جادۀ مهم تجاری ابریشم از بسیاری شهرهای خراسان عبور میکرد و از این راه سود هنگفتی از کاروانیان تجاری نصیب حکومتهایی که بر خراسان سلطه داشتند میشد؛ از جانب دیگرشرایط کشاورزی و تولید به دلیل خاک حاصلخیز در بیشتر نواحی خراسان فراهم بود. وسعت سرزمین و تنوع اقلیمی خراسان، وجود رودها و قناتها باعث تنوع کاشت و برداشت محصولات کشاورزی در شهرهای مختلف خراسان شده بود که مازاد مصرف داخلی به نواحی دیگر صادر میشد .
خراسان همچنین دارای معادن و سنگهای قیمتی بسیار ارزشمندی مانند سنگ فیروزه بود. صنایع دستی و نساجی نیز در بسیاری از شهرهای خراسان همچون مرو و نیشابور از رونق قابل توجهی برخوردار بود. تولید انواع محصولات، وجود منابع و معادن شرایط مساعدی جهت تامین معیشت و سکونت طولانی مدت اعراب مهاجر را فراهم آورده بود؛ به همین دلیل پس از فتح ایران، بسیاری از قبایل عرب مسلمان که در قرن نخست هجری علاوه بر قصد غزا جهت برخورداری از معیشت مرفه در نبردها حضور داشتند به سرزمین خراسان جلب شدند و قبایل وابسته به خویش را ترغیب به مهاجرت و سکونت در خراسان نمودند، خصوصاً در شهرهایی که در مسیر تجاری واقع شده بودند یا در نواحی سرحدی مناطق کافر نشین قرار داشتند و زمینه غزوات و نبرد در آنها وجود داشت. چنین حضوری بر گسترش اسلام و تلفیق عقاید و فرهنگهای مهاجمان و بومیان تاثیرگذار شد.
منابع
ابن اثیر، عزالدین علی. (1371). کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، مترجم ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران: ناشر موسسه مطبوعات علمی.
ابن حوقل، محمد بن حوقل. (1938م). صوره الارض، بیروت: دارصادر.
ابنخردادبه، عبیدالله بن عبدالله. (1992م). المسالک و الممالک، بیروت: نشر دارصادر افست لیدن.
ابنرسته، احمد بن عمر.(1892م). اعلاق النفیسه، بیروت: دارصادر.
اسحاق همداني ابنالفقيه، ابوبکر احمد بن محمد. (1416ق/1996م). البلدان، تحقیق یوسف الهادی، بیروت: عالم الکتب.
اصطخری، ابراهیمبنمحمد. (2004م). المسالکوالممالک، محقق/مصحح حسینمحمدجابرعبدالعال، قاهره: الهیئه العامه لقصورالثقامه.
آذرتاش، مهرنوش و زهره دهقان پور. (1395). «پیامدهای فرهنگی مهاجرت قبایل عرب به ایران تا پایان دورۀ اموی» پژوهش در تاریخ، ش17، ص11 تا 36.
بارتولد، ولادیمیر. (1372). تذکره جغرافیای تاریخی ایران، ترجمه حمزه سردادور، تهران: انتشارات توس.
باسورث، کلیفورد ادموند. (1370). تاریخ سیستان، ترجمه حسن انوشه، تهران: انتشارات سپهر.
بلاذری، احمد بن یحیی. (1988م). فتوحالبلدان، بیروت:دار و مکتبه الهلال.
بلنیتسکی،آ. (1371). خراسان و ماوراءالنهر، ترجمه پرویز ورجاوند، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
بینا. (1362). حدود العالم من المشرقالیالمغرب، به کوشش منوچهر ستوده، تهران: انتشارات طهوری.
بیهقی، علی بن زید. (1361). تاریخ بیهق، تصحیح احمد بهمنیار، تهران: کتابفروشی فروغی.
حموی، یاقوت بن عبدالله. (1995م). معجم البلدان، چاپ دوم. بیروت: دارصادر.
دانشیار، مرتضی. (1390). «رقابتهای محلی در بیهق ریشههای سیاسی: سدههای سوم تا هفتم هجری»، تاریخ تمدن اسلامی، ش13، ص27ـ 48.
دلبری، شهربانو و ابوالفضلحسنآبادی و حجت محمدی مطلق، (1398). «شاهراه خراسان و تأثیرات اقتصادی ـ اجتماعی آن بر ولایت جوین.(سده 3ـ7ق)»، پژوهشنامه تاریخهای محلی ایران، ش2، ص101تا 112.
ریاحی، حکت الله و محمدکریم یوسف جمالی و فیضالله بوشاسبگوشه. (1398). «نقش راه ابریشم در تبادلفرهنگی و تجاری ایران و چین در دورهی ساسانی» مجله پژوهشهای تاریخی ایران و اسلام، ش24، ص92تا 112.
رید، استرون. (1375). راههایابریشم و ادویه، ترجمه عباس ملکی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
زرین کوب، عبدالحسین. (1383). تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپدهم.
زنجانی، محمود (1380). تاریخ تمدن ایران باستان. جلد دوم. تهران: آشیانه کتاب.
زیدان، جرجی. (1392). تاریخ تمدن اسلام، ترجمه و نگارش علی جواهر کلام، تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ چهاردهم.
شيخ نوري، محمد امير. (1388). تاريخ اسلام در آسياي مرکزي تا حملهي مغول، تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشهي اسلامي.
صالح، احمدالعلی. (1384). مهاجرت قبایل عرب در صدر اسلام، ترجمه هادی انصاری، تهران: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سمت.
طبری، محمد بن جریر. (1375). تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ پنجم.
فرای، ریچارد. (1393). عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران: ناشر سروش، چاپ ششم.
کریستن سن، آرتور. (1372). ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران: دنیای کتاب، چاپ دوم.
الکوفي، ابومحمد احمد بناعثم. (1411ق/1991م). الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالأضواءِ.
گيب. (1337). فتوحات اعراب در آسياي مرکزي، ترجمه حسين احمدي پور، تبريز: چاپ اختر شمال.
لسترنج. (1367). جغرافیایتاریخی سرزمینهای خلافت شرقی،ترجمه محمد عرفان، تهران: علمی و فرهنگی، چاپ سوم.
مشکور، محمدجواد. (1372). جغرافیای تاریخی ایران باستان، تهران: انتشارات دنیای کتاب.
معین، محمد. (1387). فرهنگ فارسی، (یک جلدی)، تهران: انتشارات اشجع، چاپ سوم.
مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد. (1411ق/1991م). احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، بیجا:مکتبه مربولی، الطبعه الثالثه.
مهدي الخطيب، عبدالله. (1378). ايران در روزگار اموي،ترجمه محمدرضا افتخارزاده، تهران: انتشارات رسالت قلم.
ناصرخسرو قبادیانی، مروزی.(1383). سفرنامه، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران: کتابفروشی زوار، چاپ دوم.
نرشخی، ابوبکر محمد بن جعفر. (1363). تاریخ بخارا، ترجمه ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تحقیق محمد تقی مدرس رضوی، تهران: نشر توس، چاپ دوم.
ویلدورانت. (1367). مشرق زمین گاهوارهی تمدن، جلد اول، ترجمه گروه مترجمین، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ دوم.
هادی، حسن.(1355). تاریخ دریانوردی ایرانیان، تهران: نشر کشتی رانی آریا.
یاقوت بن عبدالله الحموی، شهاب الدین ابوعبدالله. (1995م). معجم البلدان، بیروت: دارصادر، ط الثانیه.
یعقوبی، احمدبناسحاق. (1422ق). البلدان، محقق/مصحح محمدامینضناوری، بیروت: دارالکتب العلمیه.
Title: Economic Geography of khorasan and its Role in Arab Migration in the first century AH
Abstract
The economic geography of khorasan region was one of the important factors in attracting Arabs to this region. Different cities played an important economic role in different periods in terms of commercially, Agriculture and the existence of mines. This descriptive ـ analytical study seeks to find the answer to the question of what role the economic geography of khorasan played in the migration of Muslim Arabs in the first century AH? Findings show that due to climatic diversity, khorasan was compatible with the tastes of the Arabs and despite the rivers and springs had various agricultural products and the existence of various industries such as textiles and handicrafts and precious mines and being on the trade route of prosperous land silk, have been for this reason, it played a very important rol in the migration of Muslim Arab tribes, many of whom were involved in wars in addition to their religious motives and for this reason many tribes migrated and settled there after the conquests in the first century AH.
Keywords:Khorasan, Geographical location, Economic geography, Arab tribes.