بررسی نظام عاطفی گفتمان در شعر «وداع» اخوان ثالث با رویکرد نشانهمعناشناسی
الموضوعات :مهرنوش کاشانی منصور 1 , ساره زیرک(نویسنده مسئول) 2
1 - دانشگاه علوم و تحقیقات تهران
2 - گروه زبان و ادبیات فارسی واحد علو م و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی تهران
الکلمات المفتاحية: نشانهمعناشناسی, عواطف, نظام گفتمانی, وداع, اخوان ثالث,
ملخص المقالة :
چکیده نشانهمعناشناسی عاطفی روشی نسبتاً نوین برای تحلیل متون ادبی و مطالعهی بازتاب تأثیر و تاثرات عواطف بر گفتهپرداز در آثار ادبی و به ویژه شعر است. این نوشتار به شیوهی توصیفی – تحلیلی سرودهی وداع مهدی اخوان ثالث را با رویکرد نشانهمعناشناسی عاطفی گرمس بررسی و تحلیل کرده است. در اشعار اخوان، همواره تلخکامی و ناامیدی به عنوان عواطف غالب نمایان است. در این سروده که احساسات گوناگونی چون عشق، اندوه، ترس و خشم نمود دارد، با افعال موثر خواستن و نتوانستن مواجه میشویم. گفتهپرداز نخست کنشگر است؛ ولی تنش و اندوهِ ناخواسته و تجویزی، او را به ناکنشگر تبدیل میکند و جسم ادراکی در قالب گریستن در او نمود مییابد. طرحوارهی فرایند عاطفی گفتمان این سروده به صورت کاهش همزمان فشارهی عاطفی و گسترهی شناختی است. به دلیل اتصال گفتمانی، گسترهی شناختی تنگ و تاریک، راههای ورود گفتهخوان به متن محدود است و گفتهیاب با فضای تحمیلی از سوی گفتهپرداز رویارو میشود که نمیتواند با آن تعامل داشته باشد. از ابتدای این سروده، سوژه تحت تاثیر ابژه قرار میگیرد و سبک تنشی- شوشی حاکم بر گفتمان میشود. گفتهپرداز هرچند فضای تحمیلی را نامنصفانه میبیند ولی با آن همسو میشود که سبک تنشی ترکیبی/ گزینشی است؛ ولی در پایان، سوژه سکوت را برمیگزیند و گریستن او را به شوشگری بازمیگرداند و دو سبک پیشین در سبک تنشی- بوشی استحاله مییابد و گفتهپرداز به وضعیت مات شدگی میرسد.
_||_