کاربرد عشق در قرآن و اندیشههای مولانا و هگل بر اساس رویکرد بینامتنیت
الموضوعات :حلیمه دیلمی نژاد 1 , شمس الحاجیه اردلانی(نویسنده مسوول) 2 , سیداحمد حسینی کازرونی 3
1 - دانشجوی دکترای تخصصی زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر،
2 - استادیار، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد بوشهر، گروه زبان و ادبیات فارسی، بوشهر، ایران
3 - استاد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد بوشهر، گروه زبان و ادبیات فارسی، بوشهر، ایران
الکلمات المفتاحية: عشق, عرفان, مولانا, قران, بینامتنیت, هگل,
ملخص المقالة :
تحلیل با رویکرد بینامتنیت ارتباط یک متن با سایر متون را بررسی میکند. هدف اصلی این پژوهش، مقایسة کاربرد عشق از منظر مولانا و هگل با تکیه بر قران است. عشق موضوعی است که از دیرباز فلاسفه، عارفان و اندیشمندان در شناخت و درک ماهیت آن کوشیدهاند و یکی از مهمترین موضوعاتی است که همة عرفا و فلاسفه بدان نظر داشته و دربارهاش سخن گفتهاند. آنان عشق را جان و اساس عالم میدانند که به واسطة آن همة موجودات از ادنی تا اعلی در جنبش و بهسوی سرمنشأ عشق، یعنی ذات حقتعالی درحرکتاند. مولانا و هگل دو متفکّر برجسته از دو برهة زمانی بسیار دور از هم هستند که به بیان جنبههای مختلف عشق پرداختهاند و در آثار و نوشتههایشان عشق، نقشی محوری دارد. پرسش اصلی این جستار این است که بارزترین وجوه مشترک میان عشق درسرودههای مولانا و آثار هگل کدام است؟ در این پژوهش با رهیافتی توصیفی – تحلیلی ابتدا به توضیح و تبیین عشق و سپس به شرح مصادیق بارز آن با استناد به آیات قران، از مثنوی و آثار هگل میپردازد. در نهایت این نتیجه حاصل شد که آنچه در مسیر دانندگی و تکامل روح انسانی با تکیه بر عشق خالصانه صورت میگیرد، مهمترین نکته در اشتراک نظر این دو اندیشمند است.
_||_