نگرشی اعتدالی به منشاء اختلافات مکتب اصولیون و اخباریون
الموضوعات : فقه و تاریخ تمدّنعلی غضنفری 1 , خدیجه احمدی بیغش 2
1 - . دانشیار، گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده علوم قرآنی، دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم تهران، تهران، ایران.
2 - استادیار، گروه قرآن و حدیث، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس تهران، تهران، ایران (نویسنده مسئول).
الکلمات المفتاحية: اصولیون, اخباریون, روایات, قواعد اصولی, اجتهاد.,
ملخص المقالة :
بیش از چهار قرن است که دو روش فهم دین از متون اصلی، با عنوان نظریه اصولی و اخباری، در میان علما و اندیشمندان شیعی مطرح است، و ایشان را تا سرحد ایجاد مکاتبی گوناگون در ساحت این دو نظریه پیش برده، و حتی با سوء برداشت از برخی فتاوای کوتاه و مبهم فقها در گذشته، که میتوان فهمی متعادل از آن دریافت نمود، دامنه این اختلافات را بیش از پیش گسترانیدند. پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این سوال است که منشاء و میزان اختلاف میان اصولیون و اخباریون، می تواند منجر به مکتب سازی مجزا برای هر یک از این دو نظریه شود؟ بررسی توصیفی تحلیلی این مسئله که با نگاهی اعتدالی به بررسی منشاء و ساحت های این اختلافات پرداخته، گویای آن است که منشاء افراطی و تفریطی در هر یک از دیدگاههای اخباریون از منظر اصولیون همچون: عدم حجیت ظواهر قرآن، انحصار ادله احکام در سنت، اعتبارکتب اربعه، شیوه تقسیم روایات، جمود در استنباط از روایات، حرمت اجتهاد، عدم توجه به قواعد اصولی و اختلافات فقهی، ناشی از تفاوت ذاتی نیست که بتوان نام مکتب جداگانه بر آن نهاد. اگر مراد از اخباریگری وداع با قرآن و اجتهاد، توجه بیش از حد به اخبار، بیتوجهی به اجماع و شهرت باشد، واقعیت عملی ندارد؛ بلکه این امور گاه در روش عملی اصولیون نیز قابل پذیرش بوده و در فتاوای آنان مشاهده میشود. نگاه به این دو نظریه نیازمند دیدگاهی اعتدالی است. بیش از چهار قرن است که دو روش فهم دین از متون اصلی، با عنوان نظریه اصولی و اخباری، در میان علما و اندیشمندان شیعی مطرح است، و ایشان را تا سرحد ایجاد مکاتبی گوناگون در ساحت این دو نظریه پیش برده، و حتی با سوء برداشت از برخی فتاوای کوتاه و مبهم فقها در گذشته، که میتوان فهمی متعادل از آن دریافت نمود، دامنه این اختلافات را بیش از پیش گسترانیدند. پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این سوال است که منشاء و میزان اختلاف میان اصولیون و اخباریون، می تواند منجر به مکتب سازی مجزا برای هر یک از این دو نظریه شود؟