تصوف و عالمان شیعه در قرون نخستین (قرن اول تا قرن پنجم هجری)
الموضوعات : فقه و تاریخ تمدّن
1 - گروه معارف، دانشکده الهیات و معارف، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد، ایران
الکلمات المفتاحية: تصوف, عرفان, عالمان نخستین شیعه, راویان صوفی, وحدت,
ملخص المقالة :
تصوف در بین شیعه مخصوصا شیعه امامیه با تصوف در اهل سنت تفاوت داشته است؛ تصوف در میان شیعه با فراز و نشیبهای بسیاری مواجه بوده است و مخالفان و موافقان بسیاری وجود داشتهاند. به نظر میرسد که تا اوایل قرن دهم، فقهای شیعه ردیههای کمتری بر تصوف نوشتهاند و جز کتاب تبصرة العوام مخالفت بسیار جدّی و سختی با صوفیه دیده نشده است، حتی از قرن هفتم برخی عالمان شیعه امامیه، برای پیریزی عرفان شیعی کوشیدند. در واقع تفاهم و همسویی فکری میان صوفیه و سایر فرق شیعه، بخصوص اسماعیلیه و زیدیه، قبل از شیعه امامیه و تقریباً از قرن سوم و چهارم شروع شده بود؛ از جمله المؤیدباللّه احمد بن حسین، ابوالحسن هارونی (متوفی ۴۱۱) امام زیدی شمال ایران، کتابی با عنوان سیاسة المریدین در تصوف نوشت و از مشایخ صوفیه به حکما تعبیر کرد. در میان علمای شیعه امامیه اولین کوشش برای پایهگذاری عرفان شیعی، از سوی کمالالدین میثم بن علی بَحْرانی (متوفی ۶۸۹) صورت گرفته است. او را فیلسوف محقق و حکیم مدقق نامیده و گفتهاند که شرح نهج البلاغة وی مشتمل بر حکمت عملی، کلام و تصوف است و کسانی که پس از او برای نزدیک کردن تصوف و تشیع کوشیدند، به سخنان وی در این کتاب استناد کردهاند. پیوند تصوف و تشیع چنان تنگاتنگ به نظر میرسد که پژوهشگرانی در قدیم و جدید، از ابن خلدون گرفته تا سید حیدر آملی و در روزگار جدید هانری کربن و دیگران، یکی از ریشههای تصوف اسلامی به ویژه در سه قرن نخست اسلامی را در تشیع دانستهاند. گرچه تصوف اسلامیِ سنی مذهب در بسط پسین خود راه کم و بیش مستقلی از تشیع پی گرفت برخی پژوهشگران نشان دادهاند که تصوف نه فقط در ریشهها که حتی در اوج شکوفایی خود هنوز از تشیع مایه میگرفت. تصوف در تشیع از قرن دهم هجری به بعد ضعیف شد آن هم به دلیل حساسیتهایی که از جانب بزرگان شریعت در قبال تصوف اعمال شد و ایران که مرکزیتی در مسائل عرفانی داشت تقریباً خالی از بزرگان اهل معرفت و مشایخ طریق حق شد. این اتفاق موجب شد تا تصوف هم به دور از انحرافات نماند، همچون شریعت که آلوده انحرافات شد.