نقد کهنالگویی سفر قهرمان در داستان "شازده کوچولو" بر اساس نظریۀ پیرسن
الموضوعات : فصلنامه تخصصی زبان و ادبیات فارسیراحله عبداله زاده برزو 1 , محمد ریحانی 2
1 - گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم وتحقیقات تهران، تهران، ایران
2 - عضو هیأت علمی بازنشستة دانشگاه آزاد اسلامی، گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیروان، شیروان، ایران
الکلمات المفتاحية: کهنالگو, سفر قهرمان, شازدۀ کوچولو, پیرسن,
ملخص المقالة :
شازده کوچولو، اثر آنتوان دو سنت اگزوپری،گزارشی تمثیلی از سفر به دنیای درون است که با فرود اضطراری هواپیما به بیابانی در آفریقا، آغاز می شود و با تعمیرآن و بازگشت به وطن به پایان می رسد. دیدارخلبان با شازده کوچولو، رمزی از دیدار خودآگاه باپدیده های عالم ناخودآگاه است.خانم پیرسن که شارح نظریة تک اسطورة ژوزف کمپبل است، اعتقاد دارد در طی سه مرحلة تدارک، سفر و بازگشتِ قهرمان، دوازده کهن الگو در روان او فعال می شود. بر این اساس، نقص موتور هواپیما بازتاب مشکلات درون قهرمان است که او را ناگزیر به فرود در بیابان ناخودآگاه و دیدار با آنیمای درون که در قالب شازدة کوچولو نمادین شده، می کند. روباه که نمادی از زیرکی های طبیعت درون است به او نکاتی در بارة عشق می آموزد. در این داستان به جایِ خودآگاه، ناخودآگاه با سایه دیدار می کند و نتایج این دیدار به خودآگاه می رسد. سرانجام با نوشیدن مشروب جاودانگی از چاهِ ناخودآگاه، آنیما با نیش ماری زرد می میرد و بدین ترتیب خودآگاه و ناخودآگاه به وحدت می رسند.ناخودآگاه به دنیای خود بازمی گردد و خودآگاه به تعمیر هواپیما که رمزی از وجود مادّی ماست، قادر می شود. صرف نظر از رعایت نشدن توالی ظهور کهن الگوها، در این داستان تمامی کهن الگوهای را که پیرسن شرح کرده است، می توان دید.