روانشناسیِ عرفانیِ دین براساس نظریّات یونگ در دفتر ششم مثنوی
الموضوعات : عرفان اسلامیمحمّد امین احسانی اصطهباناتی 1 , مریم شفیعی تابان 2
1 - استادیار و مدرّس مدعو زبان و ادبیّات فارسی، مرکز آموزش عالی استهبان، شیراز، ایران.نویسنده مسئول:
ehsani.estahbani@gmail.com
2 - عضو هیأت علمی گروه زبان وادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران.
الکلمات المفتاحية: دین, یونگ, عرفان اسلامی, Jung, Religion, تجربۀ عرفانی, مثنوی مولانا, کهنالگوی جمعی, Mystic experience, Islamic Mysicism, collective allegory, Mowlana's Mathnawi,
ملخص المقالة :
تجربۀ عرفانی از دین، یعنی مواجهه با امر مقدّس و درک حضور وجود او، که به صورت فردی و یا جمعی، در درون افراد بروز و ظهور مییابد، در روانشناسی، این تجربۀ عرفانی ، نوعی گرایش درونی و فطری بهشمارمیرود. یونگ بر این نکته تأکیدمیورزد که تجربۀ عرفانی از دین، نوعی تجربۀ مینوی و مقدّسی است که در ضمیر خودآگاه و عمدتاً ناخودآگاه جمعیِ بشر، نهادینه شده است. کارل گوستاو یونگ (1961- 1875 م) روانشناسی سوئیسی و پایهگذار روانشناسی تحلیلی، با طرح نظریۀ کهنالگوهای ناخودآگاه جمعی، سعی کرد پنجره ای نوین بهسوی عرفان بگشاید؛ زیرا، بر تجربیّات طبیعی و خودانگیخته تمرکز دارد، بهویژه در رؤیاها و تخیّلاتی که بهنظرمیرسد با عرفان اسلامی، تقویت میشوند. مولانا نیز، ایمان و تجربۀ عرفانی از دین را، از جنس عشق میداند که بهطور فطری و غریزی، در سرشت انسان بهودیعت نهاده شده است و کشش و جذب روحی بهسوی مبدأ و اصل که در عرفان اسلامی، مطرح می شود، ناشی از همین تفکّر است؛ او عشق را، محرّک روح انسانی در سبب جذب روح به نوای الهی و عرفانی، در مسیر رسیدن به تجارب عالی ایمانی میبیند. این مقاله، برپایۀ مطالعۀ موردی آرای کارل گوستاو یونگ دربارۀ تجربۀ عرفانی از دین و اندیشههای مولانا در دفتر ششم مثنوی به این پرسش پرداخته است که دو رویکرد متفاوت روانشناختی و عرفان نسبت بهدین، در چه وجوهی از یکدیگر متمایزمیشوند و در چه وجوهی بهیکدیگر نزدیک هستند. برای پاسخ بهاین پرسش، مقاله با اشاره بهروانشناسی عرفانیِ دین از دیدگاه یونگ و مولانا، نتیجه گرفته است که فطری بودن دین و عرفان، یکی از نکات مشترک اندیشۀ مولانا و روانشناسی یونگ، در تجربۀ امر مقدّس است.
_||_