ماندن در سوگ : مطالعه پدیدارشناسانه تجربه سوگ نابهنجار بعد از مرگ عضوی از خانواده
الموضوعات : Educationalپروین بانو عظیم اوغلی اسکویی 1 , کیومرث فرحبخش 2 , امید مرادی 3
1 - دانشجوی دکتری گروه مشاوره، واحد سنندج، دانشگاه آزاد اسلامی، سنندج، ایران
2 - دانشیار گروه مشاوره ، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
3 - استادیار گروه مشاوره، واحد سنندج، دانشگاه آزاد اسلامی، سنندج، ایران.
الکلمات المفتاحية: پدیدارشناسی, سوگ بهنجار, سوگ نابهنجار, سوگ, تجربه زیسته,
ملخص المقالة :
هدف از این پژوهش بررسی تجربۀ ماندن در سوگ بعد از مرگ عضوی از خانواده بود. در این پژوهش از روش کیفی پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. مشارکتکنندگان پژوهش از 12 زن و مرد با بازۀ سنی 30-50 ساله تشکیل شده بودند که دارای تجربۀ ماندن در سوگ عضوی از خانواده همانند فرزند، مادر، همسر یا ...خود بودند. مشارکتکنندگان به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و جمعآوری دادهها از طریق مصاحبۀ عمیق بود. سؤالات مصاحبه باز پاسخ (تکمیلی) بودند که با یک سؤال کلی به این مضمون: از تجربۀ خود بعد از مرگ عزیزتان حرف میزنید، شروع میشد. در ادامۀ مصاحبه، برای کشف عمیق پدیده از سؤالات پیگیرانه مانند "میتوانید در این باره بیشتر توضیح دهید،" استفاده شد. تحلیل دادهها به 4 مضمون اصلی و 12 زیرمضمون فرعی منجر گردید که شامل مکانیسمهای روانشناختی با درونمایههای فرعی: مکانیسمهای هیجانی، مکانیسمهای رفتاری و مکانیسمهای شناختی؛ زمینههای خانوادگی با درونمایههای فرعی: عدم حمایت عاطفی و همراهی خانواده، عدم کارکرد و تغییر ساختار خانواده، عدم انتقال خانواده از مراحل سوگ و عدم کارکرد خردهنظامهای خانواده؛ زمینههای شخصی با درونمایههای فرعی: ویژگیهای شخصیتی مداخلهگر، جایگاه متوفا در دنیای پدیداری فرد، تأثیر تجارب گذشتۀ فرد و زمینههای نگرشی با درونمایههای فرعی نگرش دینی یا غیر دینی و پذیرش یا عدم پذیرش واقعیت مرگ بود. یافتههای این پژوهش ادبیات گذشته در زمینۀ سوگ نابهنجار در بافت خانواده را گسترش میدهد.
