تحلیل و تفسیر اسطورۀ قهرمان در کلیدر دولتآبادی بر اساس نظریۀ جوزف کمپبل
الموضوعات :
ریحانه فرامرزی کفاش
1
(دانشجوی دوره دکتری، گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد سبزوار، دانشگاه آزاد اسلامی، سبزوار، ایران)
علی عشقی سردهی
2
(هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی سبزوار)
حسن دلبری
3
(استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه حکیم سبزواری)
ابوالقاسم امیراحمدی
4
(استادیار، گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد سبزوار، دانشگاه آزاد اسلامی، سبزوار، ایران)
الکلمات المفتاحية:
ملخص المقالة :
اسطوره حاصل تفکر، اعتقاد و اندیشۀ بشر و یکی از عناصر اصلی سازندۀ فرهنگ و هویت ملل است. جوزف کمپل اسطوره شناس آمریکایی، برای تمام اساطیر جهان الگو و ساختاری یگانه ارایه میدهد. پژوهش حاضر، با روش توصیفی، تحلیلی و مروری و بر مبنای الگوی کمپبل به این نتیجه رسیده است که رمان کلیدر با زیرساخت حماسی ساختاری مشابه با الگوی جهانی اسطورۀ قهرمان دارد. الگویی که بر مبنای آن گل‎محمد قهرمان کلیدر قهرمان انسانی است که دوباره متولد میشود و با گذر از سه مرحلۀ عزیمت، آیین تشرف و بازگشت به شیوۀ خاص خود به مرتبۀ شهود، ادراک تقدس و به مرتبۀ اسطورۀ قهرمان نزدیک میشود. دولتآبادی از ظرفیت اسطورۀ قهرمان در روایتپردازی و انسجام ساختاری و همچنین خلق معانی جدید در رفتار چون ردّ دعوت استفاده کرده است. با توجه به نوع کارکرد اسطورۀ قهرمان در کلیدر میتوان گفت این اثر از رویکرد سطحی و تلمیحی به اسطورههای گذشته گذر کرده است و به بازپردازی و بازآفرینی آنها رسیده است و توانسته است یک الگوی منطبق با زمان ارایه دهد.
مقالات:
_||_