ردّ پای واسوخت بر جاده ی شعر فارسی(از سبک خراسانی تا درخشش در قالب یک مکتب مستقل)
الموضوعات :
1 - استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان، ایران.
2 - استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان، ایران.
الکلمات المفتاحية:
ملخص المقالة :
نویسندگان این مقاله نخست سعی دارند به ارائة تعریف دقیقی از واسوخت ، انواع و اهداف آن بپردازند و مشخّص کنند که شاعران از چه زمان و به چه دلیل رو به سرایش اشعار واسوختی آوردهاند . نیز تبیین شباهتها و تفاوتهای مضامین واسوختی در سبک خراسانی و عراقی در مقایسه با مکتب واسوخت از جمله دستاوردهای این پژوهش است. واسوخت از مصدر مرکب مرخّم به معنی بیزاری و رویگردانی عاشق از معشوق میباشد. مضامین واسوختی از ابتدا همراستا با جریان سوخت- البته نه به فراگیری آن- بلکه همواره با شدّت و ضعفی متفاوت از جانب شاعران مختلفی به شعر کشیده شده که البته پرداختن به این مضمون با اعمال پارهای تغییرات امروزه نیز کاربرد دارد. مضمون واسوخت در سبک خراسان از اعتدالی نسبی برخوردار است به طوری که رفتار واسوختی به یکاندازه از محبّ و محبوبِ اشعار سبک خراسانی سر میزند. در سبک عراقی هرچند معشوق بر مسند ناز تکیّه میزند و عاشق بر مفرشِ نیاز نزول میکند؛ امّا رگههایی کمرنگ از واسوختگویی در سرودههای شاعران سبک عراقی نیز به چشم میآید که در نوع خود جالب توجّه است.گفتنی است این شیوه از واسوختگویی که در سبکهای خراسانی ، آذربایجانی و عراقی بیشتر در لابهلای اشعار سوختی قرار میگرفت، با روی کار آمدن مکتب واسوخت تغییر نمود و شکلی مستقل یافت. واسوخت و سوخت هر دو از بطن وقوعگرایی زاده شدند. وقوع نیز تحت الگوی حقیقتسرایی و حقیقتانگاری شکل گرفته است.