دلائل تجرّد نفس از دیدگاه خواجۀ طوسی و ارزیابی ادلّه ی آن
الموضوعات :محمود شکری 1 , محمّدهادی قندهاری 2 , علی افضلی 3 , حمید کریمی 4
1 - دانشگاه قرآن و حدیث تهران
دانشجوی دکتری کلام امامیّه ‏
2 - استادیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد واحد تهران شمال ـ دانشکده علوم انسانی. ‏
‏
3 - دانشیار مؤسّسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران
4 - استادیار دانشگاه علم و صنعت
الکلمات المفتاحية: تجرّد نفس, طوسی,
ملخص المقالة :
چکیده: متکلّمان در ماهیّت نفس اختلاف نظر دارند که آیا نفس جوهر است یا نه؟ قائلین به جوهر بودن نفس دربارۀ مجرّد بودن یا نبودن نفس اختلاف دارند. آرای متکلّمان متقدّم در مسألة تجرّد نفس با دیدگاه متأخّران متأثّرِ از فلاسفه تفاوت دارد. آنچه در آثار بیشتر قدما درباره تجرّد نفس دیده میشود، چیزی جز قول به مغایرت نفس با بدن نیست. بسیاری از متکلّمان وجود هر نوع مجرّد، چه عقلی و چه نفسی، را نفی میکنند و تنها خداوند را موجودی مجرّد به شمار میآورند. حال آنکه تأکید متکلّمان متأخّر بر تجرّد نفس است امّا حکما به امری مجرّد میگویند که روحانی محض بوده و مخلوط با مادّه نباشد.نتیجه ی بررسی براهین آنکه: برهان مبتنی بر تجرّد مفاهیم کلّی و برهان درک طبایع و مفاهیم کلیّه، نمىتوانند تجرّد همۀ نفوس انسانى را اثبات کنند. همچنین، صرف صدور افعال نامتناهى از نـفس نـاطقه مـستلزم تجرّد آن نیست. در برهان آگاهی قوّه عاقله به بدن در برخی موارد به دلیل باطل بودن یکی از مقدّمات، ناتمام است. در ارزیابیِ دو برهان عدم ضعف نفس با وجود ضعف قوای جسمانی و عدم صدور دو اثر متّضاد از فاعل جسمانی نیز هر دو برهان، اقناعی و ناتمام است. لذا، درواقع حقیقت نفس پشت پرده ابهام قرار دارد و کسی نتوانسته آنگونه که سزاوار است حقیقت آن را بیابد، جز اولیای الهی که به عالم مجرّدات راه یافتهاند.
_||_