بررسی معنای «کتاب الله» در خطبههای 17 و 147 نهج البلاغه
الموضوعات : فصلنامه مطالعات قرآنیمهدی حیاتی 1 , محمد حسن رستمی 2 , عباس اسماعیلی زاده 3
1 - استادیار دانشگاه شهید چمران اهواز (نویسنده مسئول)
2 - دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد
3 - دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد
الکلمات المفتاحية: مصحف امام علی(ع), کتاب, وحی بیانی, نهج البلاغه, وحی قرآنی,
ملخص المقالة :
چکیده دوحدیث در خطبههای 17 و 147 نهج البلاغه ذکر شده که از قول امیرمؤمنان (ع) تحریف را به کتاب الله نسبت می-دهند، این دو روایت مورد استناد موافقان تحریف قرآن قرار گرفته است؛ با توجه به اهمیت موضوع، لازم است از لحاظ محتوایی و دلالی مورد بررسی قرار گیرند. پرسش اصلی این که منظور از تحریف و منظور از کتاب در این روایات چیست؟ این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای صورت پذیرفته و هدف از آن بررسی دلالی و متنی روایات مذکور است. نتایج به دست آمده از آن روشن میسازد که محتوای مصحف حضرت(ع) از جنس وحیانی بوده و شامل تنزیل و تأویل میباشد، یعنی علاوه بر وحی قرآنی، وحی بیانی نیز در حاشیه مصحف حضرت ثبت شده بود. امیرمومنان (ع) به آن مجموعه واژه کتاب الله اطلاق کرده است. پس واژه کتاب اعم از واژه قرآن بوده و رابطه بین کتاب و قرآن، عموم و خصوص مطلق است. و منظور از تحریف حذف وحی بیانی از کتاب الله است. از خلال بررسی این حدیث معنای واژه کتاب در حدیث ثقلین نیز روشن میگردد.
بررسی معنای «کتاب الله» در خطبههای 17 و 147 نهج البلاغه
چکیده
دوحدیث در خطبههای 17 و 147 نهج البلاغه ذکر شده که از قول امیرمؤمنان (ع) «تحریف» را به «کتاب الله» نسبت میدهند، این دو روایت مورد استناد موافقان تحریف قرآن قرار گرفته است؛ با توجه به اهمیت موضوع، لازم است از لحاظ محتوایی و دلالی مورد بررسی قرار گیرند. پرسش اصلی این که منظور از «تحریف» و منظور از «کتاب» در این روایات چیست؟ این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای صورت پذیرفته و هدف از آن بررسی دلالی و متنی روایات مذکور است. نتایج به دست آمده از آن روشن میسازد که محتوای مصحف حضرت(ع) از جنس وحیانی بوده و شامل تنزیل و تأویل میباشد، یعنی علاوه بر وحی قرآنی، وحی بیانی نیز در حاشیه مصحف حضرت ثبت شده بود. امیرمومنان (ع) به آن مجموعه واژه «کتاب الله» اطلاق کرده است. پس واژه کتاب اعم از واژه قرآن بوده و رابطه بین کتاب و قرآن، عموم و خصوص مطلق است. و منظور از «تحریف» حذف وحی بیانی از کتاب الله است. از خلال بررسی این حدیث معنای واژه «کتاب» در حدیث ثقلین نیز روشن میگردد.
کلید واژه ها: کتاب، وحی قرآنی، وحی بیانی، نهج البلاغه، مصحف امام علی(ع)
1. مقدمه
خداوند قرآن کریم را از گزند هر گونه تحریف و تغییر مصون داشته میفرماید: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون»(حجر، 9) الفاظ كلام وحي بدون هیچ گونه كم و زياد و تغيير و تحریفی به همان شكلي كه بر قلب نازنين رسول اكرم(ص) نازل شده است پيش روي ماست. اما از رهگذر بررسي مصاحف و روایاتی که در این خصوص به دست ما رسیده، شبهاتی پیرامون موضوع تحریف ناپذیری قرآن مطرح شده است.
یکی از این مصاحفی که به دلایل فراوانی توجه دانشمندان اسلامی را به خود جلب کرده، مصحف امام علی(ع) است. علی رغم این که اصل مصحف به دست ما نرسیده، اما آنچه از خلال منابع حدیثی و تاریخی به دست میآید، میتوان دورنمایی از مصحف امیرمومنان (ع) را ترسیم نمود. پاسخ مسائلی از جمله اصل وجود مصحف حضرت، فضایی که مصحف حضرت در آن نوشته شده، محتوای و نسبت آن با مصحف کنونی را میتوان در منابع روایی یافت.
از طرفی دو از روایتی که در موضوع «تحریف کتاب الله» مورد توجه موافقات تحریف بوده در خطبه 17 و 147 نهج البلاغه با این عبارت «وَ لَیسَ عِنْدَ أَهْلِ ذَلِكَ الزَّمَانِ سِلْعَةٌ أَبْوَرَ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِی حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ لَا أَنْفَقَ مِنْهُ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِه» از آن حضرت نقل شده است. طبق عبارت منقول از امیرمؤمنان(ع) در این دو خطبه، آن حضرت در عبارت «حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِه»، تحریف را به «کتاب الله» نسبت داده است. پرسشهای اصلی راجع به این دو روایت این است که منظور از «تحریف» در این روایات چیست؟ و منظور از «کتاب» در آنها چیست؟ محتوای این کتاب چیست؟ و چه نسبتی بین آن و قرآن وجود دارد؟ براین اساس بررسی این روایات از لحاظ سندی و متنی، منابع و مصادر ضروری به نظر میرسد.
به منظور رسیدن به معنای صحیح «کتاب» در این دو خطبه، نیاز به بازشناسی دلالی و متنی این احادیث وجود دارد. از آن جایی که روایات مذکور مورد استناد علمای شیعه است و تحقیقی مستقل درخصوص آن صورت نگرفته است، هدف این پژوهش بررسی سندی و دلالی روایات مذکور و تحلیل محتوایی مصحف امام علی(ع) میباشد. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای صورت پذیرفته است.
1-1. پیشینه تحقیق
تاکنون کتابها و مقالات متعددی به صورت مستقیم و غیر مستقیم درباره مصحف امام علی (ع) نوشته است، که خود از جایگاه و اهمیت مسأله مصحف امام علی(ع) نزد شیعیان حکایت دارد؛ هر یک از این آثار جنبهای از موضوع را بررسی کردهاند. برخی از مقالاتی که در این زمینه نوشته شده است عبارتند از:
· رضایی، اسدالله، «مصحف امام امیرالمؤمنین علی(ع)، حقیقت یا توهم؟»، نشریه سراج منیر، زمستان 1390 شماره 4. این مقاله در صدد پاسخ به یکی از شبهات کتاب اصول مذهب الشیعه از ناصر القفاری بوده و درصدد اثبات حقیقت مصحف امیرمؤمنان(ع) است، ایشان پس از بررسی دلایل و مستندات قفاری، با استفاده از منابع فریقین اقدام به نقد و بررسی آنها نموده و به اثبات مصحف آن حضرت می پردازد.
· عباسی مقدم، مصطفی؛ موسوی، سید محمد، « بررسی تحلیلی- انتقادی روایات ناظر به ترتیب مصحف امیر مومنان علی(ع)»، مطالعات فهم حدیث » پاییز و زمستان 1399، سال هفتم، شماره 13. این مقاله با روش تحلیلی و انتقادی روایات و مستندات تاریخی مربوط به چگونگی جمع آوری و محتوای مصحف امام علی(ع) پرداخته و نظریه چینش تنزیلی مصحف آن حضرت براساس ترتیب نزول، را قابل اثبات نمیداند.
· تجری، محمد علی؛ مقیمی نژاد داورانی، محدثه؛ « واکاوی روایات شیعی در ترتیب نزولی بودن مصحف امام علی علیه السلام»، آموزه های قرآنی، پاییز و زمستان 1394، شماره 22. در این مقاله به بررسی موضوع جمع آوری آیات و سوره های قرآن در مصحف امام علی(ع) براساس ترتیب نزول پرداخته شده است. این مقاله به این نتیجه رسیده که تنظیم مصحف آن حضرت بر اساس ترتیب نزول فقط در حد یک احتمال میتواند در کنار سایر احتمالات قرار گیرد و از روایات موجود جمع آوری مصحف آن حضرت براساس ترتیب نزول به دست نمیآید.
آنچه در این پژوهش به طور خاص به آن پرداخته شده اعتبارسنجی و دلالت سنجی این دو حدیث است؛ که با مضمون تحریف در کتاب الله در نهج البلاغه مطرح شده است. به طور مشخص به این مسأله پرداخته شده است که این از دو روایت، تحریف در قرآن اثبات نمی شود، بلکه منظور از کتاب در آنها اعم از قرآن بوده و منظور از تحریف کتاب الله، حذف وحی بیانی از مصحف است. یعنی همان توضیحات و تفاسیری که امام علی(ع) در مصحف خویش در کنار آیات قرآن گردآوری کرده بود.
2. بررسی احادیث «تحریف کتاب الله» در نهج البلاغه
بخشهایی از دو خطبه نهجالبلاغة كه لفظ تحریف را برای «کتاب الله» به کار برده عبارتند از:
1- امیرمؤمنان علی(ع) در بخشی از خطبه 17 نهجالبلاغه میفرماید:
«إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ یعِیشُونَ جُهَّالًا وَ یمُوتُونَ ضُلَّالًا لَیسَ فِیهِمْ سِلْعَةٌ أَبْوَرُ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِی حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ لَا سِلْعَةٌ أَنْفَقُ بَیعاً وَ لَا أَغْلَى ثَمَناً مِنَ الْكِتَابِ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ لَا عِنْدَهُمْ أَنْكَرُ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَ لَا أَعْرَفُ مِنَ الْمُنْكَرِ» (شریف الرضی، خطبه 17، ص 63) ترجمه: به خدا شكایت میكنم از مردمی كه در جهالت زندگی میكند و با گمراهی میمیرند، در میان آنها، كالایی خوارتر از قرآن نیست، اگر آن را آن گونه كه باید بخوانند و متاعی سودمندتر و گرانبهاتر از قرآن نیست، اگر آن را تحریف كنند و در نزد آنان چیزی زشتتر از معروف و نیكوتر از منكر نیست.
2- همچنین امیرمؤمنان(ع) در خطبه 147 نهجالبلاغه میفرماید:
«وَ إِنَّهُ سَیأْتِی عَلَیكُمْ مِنْ بَعْدِی زَمَانٌ لَیسَ فِیهِ شَیءٌ أَخْفَى مِنَ الْحَقِّ وَ لَا أَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ وَ لَا أَكْثَرَ مِنَ الْكَذِبِ عَلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ لَیسَ عِنْدَ أَهْلِ ذَلِكَ الزَّمَانِ سِلْعَةٌ أَبْوَرَ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِی حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ لَا أَنْفَقَ مِنْهُ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِه» (شریف الرضی، خطبه 147، ص 271) همانا پس از من روزگاری به شما فرا خواهد رسید كه چیزی پنهانتر از حق و آشكارتر از باطل و فراوانتر از دروغ به خدا و پیامبرش نباشد و نزد مردم آن زمان كالایی زیانبارتر از قرآن نیست، اگر آن را درست بخوانند و متاعی پرسودتر از آن یافت نمیشود آنگاه كه آن را تحریف كنند
1-2. معنا و شرح واژههای حدیث
دكتر فتحالله نجارزادگان در سلامة القرآن من التحریف (نک: نجارزادگان، 1382، ص 17) و جعفر انواری در كتاب انگاره تحریف قرآن (نک: انواری، 1384، ص17- 18) تحریف در این دو روایت را مربوط به «تحریف معنوی قرآن» میدانند، اما نکات ذیل در رابطه با این روایات قابل تأمل است:
در این دو بخش از نهجالبلاغة امیرمؤمنان(ع) نفرموده است «حّرف معانی القرآن» كه از آنها تحریف معنوی استنباط شود، بلكه ایشان با لفظ «حّرف عن مواضعه» تحریف را «کتاب الله» منتسب کرده است. این تحریف كه متوجه کتاب الله است در هنگامی رخ داده كه آن مردم به الفاظ و عبارتهای قرآن بدون كم و زیاد دسترسی داشته و آنها را «آن گونه كه باید میخوانند» ولی با این حال کتاب الله دچار تحریف شده است.
سه احتمال برای تحریف ذكر شده در این روایات به نظر میرسد:
1- منظور از تحریف کتاب، تحریف آن در عمل و رفتار است، یعنی الفاظ قرآن را میخوانند، ولی در عمل به احكام و دستورات آن عمل نمیكند یا برخلاف آنها عمل میكنند. در نتیجه قرآن چون كالایی سودمند و گرانبها نزد آنها است.
2- منظور از تحریف «حذف وحی بیانی» از کتاب الله است و تحریفی كه در این روایات بیان شده است، ناظر به تحریف به نقیصهای كه در وحی بیانی به وجود آمده است، میباشد.
3- اگر منظور از تحریف در این دو روایت ناظر به تحریف قرآن از حیث معنا نیز باشد. به معنای هر گونه تفسیر به رأیی كه معادل با تحریف معنوی قرآن باشد، نخواهد بود. بلكه از آنجایی كه وحی بیانی قرآن از حیث معنا و مفهوم برای الفاظ و ظاهر قرآن است. در نتیجه اسقاط وحی بیانی یعنی اسقاط تفاسیر و تأویلاتی كه مربوط به حیثیت و جنبههای معانی و مفاهیم قرآن است، میباشد.
پس بنابراین طبق این روایات گفته میشود قرآن تحریف معنوی نشده است، ولی از حیث معانی تحریف به نقیصه گردیده است. تحریف به نقیصهای كه مربوط به حذف وحی بیانی است و عیبی را متوجه لفظ یا معانی وحی قرآنی نمیكند. (حیاتی، 1389، ص 117-118)
قرائن این مطلب در خطبه 147 عبارتند از:
1- در ابتدای خطبه آمده است كه «خداوند حضرت محمد(ص) را به حق برانگیخت تا بندگان خویش را از پرستش دروغین بتها رهایی بخشیده به پرستش خود راهنمایی كند، ... با قرآنی كه معنی آن را آشكار كرد و اساسش را استوار فرمود.»
قرآن كریم توسط پیامبر اكرم(ص) بیان و محكم شده «بقرآنِ قد بینه و احکمه» این جمله از خطبه بیانگر ابلاغ وحی بیانی قرآن توسط رسول اكرم(ص) و تشریح احكام آن بر امت اسلامی دارد. در نتیجه منظور از جمله «حّرف عن مواضعه» تحریف معنوی نبوده، بلكه تحریف در حذف «وحی بیانی» است. در واقع وحی بیانی قرآن از جایگاههای خود خارج شده و در موضعی كناره قرار گرفته در نتیجه در «کتاب الله» تحریف به نقیصه از حیث معنا رخ داده است.
2- در ادامه حضرت میفرماید: «حاملان قرآن آن را واگذاشته و حافظان قرآن، آن را فراموش میكنند.»
در این فراز از خطبه از واژه «نبذ الکتاب»: یعنی دور انداختن آن استفاده شده است در نامه امام باقر(ع) به سعدالخیر راجع به نبذ الکتاب آمده است كه از انواع دور انداختن كتاب: بر پا داشتن حروف و تحریف حدودش است كه منظور از حدود، احكام قرآن است كه مربوط به فهم معانی قرآن و تحریف معانی آیات آن نیست، بلكه بحث از عمل نكردن یا درست عمل نكردن به احكام و دستورات قرآن است. بحث از تحریف قرآن در عمل است نه در فهم معانی.
3- امام در قسمتی دیگر از این خطبه میفرماید: «هرگز به پیمان قرآن وفادار نخواهید بود، مگر آنكه پیمانشكنان را بشناسید و هرگز به قرآن چنگ نمیزنید مگر آنكه رهاكننده آن را شناسایی كنید.»
در این بخش از خطبه 147 از كلمات: «لن تأخذوا بمیثاق الکتاب حتی تحرفوا الذی نبذ» ما را به آیه 187 آلعمران هدایت مینماید كه خداوند در این آیه میفرماید: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ الَّذینَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَینُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَبِئْسَ ما یشْتَرُون» (آلعمران، 187) آیه راجع به كسانی است كه از آنان پیمان گرفته شد كه كتاب را تبیین كنند و كتمان نكنند و آنها كتاب را به پشت سر انداخته و میثاق الهی را نقض کردند، همان گونه كه پیش از این گفته شد، امیرمؤمنان(ع) هنگامی كه سران حكومت اسلامی پس از رسول اكرم(ص) از پذیرش مصحف ایشان سرباز زدند. از آنها رو برگردانده و این آیه را تلاوت فرمود.
در نتیجه این دو بخش از دو خطبه نهجالبلاغة اشاره به تحریف معنوی قرآن نداشته، بلكه منظور از تحریف در آنها تحریف به نقیصه وحی بیانی قرآن است. (حیاتی، 1389، ص 119)
2-2. نسبت بین مصحف و کتاب و قرآن
معنای مصحف در عصر صحابه تا اوائل قرن دوم هجری به معنای نوشتار بین دو جلد بوده، چه قرآن با تفسیر باشد مانند مصاحف صحابه؛ یا نوشتار حدیث باشد مانند مصحف خالد بن معدان که سال صد و سه یا چهار یا هشت هجری وفات کرده و مانند مصحف دختر پیامبر(ص) که امام صادق(ع) میفرماید: «در آن مصحف یک حرف از قرآن نیست. بلکه اخبار غیبی است.» از آن جایی که امروزه معنای مصحف نزد مردم مساوی با قرآن است، خیال کردهاند اختلاف مصاحف صحابه اختلاف در نصّ قرآن بوده است و مصحف فاطمه دختر پیامبر(ص) که در روایات اهل بیت(ع) ذکر شده است، قرآن دیگری است. (ادیبی لاریجانی، 1387، ص210) بنابراین واژه مصحف، گاهی به معنای قرآن است، یعنی در آن جایی که حرف از مصحف خلفا و مصحف عثمانی و مصحفی است که اکنون در دست همه مسلمانان موجود است. ولی در روایاتی که حرف از مصحف امیرمومنان(ع) است، منظور از مصحف، «کتاب الله» است؛ که اعم از قرآن است.
اما مراد از کتاب، حقیقیت بسیط و صورت قبل از نزول تدریجی آن است، و چنان که از روایات استفاده می شود، وجود بسیط قرآن کریم پیش از آن که به صورت الفاظ و عبارات درآید، در آسمان دنیا نازل شده بود. از ظاهر آیات قرآن به دست می آید که مراد از کتاب به معنای قرآن صورت بعد از نزول آن است؛ زیرا در برخی از آیات کتاب هداینگر و دارای آیات محکم و متشابه معرفی شده و در برخی دیگر انسانها را به پیروی و تدبّر در آیات کتاب سفارش کرده است. اما حقیقت قرآن به صورت بسیط آن از دسترس عموم مردم دور است. (شریعتی، 1390، ص 138)
آیت الله جوادی آملی نیز مینویسد: «عنوان کتاب، اصطلاح شرعی ندارد و همان معنای متفاهم لغوی از آن اراده شده است؛ یعنی مجموعهای که دارای آغاز و انجام است. واژه کتاب غیر از واژه قرآن است. زیرا قرآن دارای اصطلاح شرعی است که به همه یا به بخشی از آیات و سورههای این کتاب آسمانی نیز عنوان قرآن اطلاق میگردد؛ بنابراین اگر لفظ کتاب در موردی به کار رود، مقصود همه قرآن است و اگر بخشی از قرآن مقصود باشد، براساس علاقه جزء و کل، مجاز خواهد بود و به قرینه نیازمند است.... پس وقتی پیامبر(ص) فرمود: من کتاب را میان شما به جای میگذارم، مقصود آن حضرت قرآن جمع شده و مدوّن است؛ نه پراکنده؛ بنابراین گردآوری قرآن پس از این در دوران ابوبکر، معنای دیگری خواهد داشت که با اصل جمع و تدوین قرآن در عصر رسول(ص) منافاتی ندارد.» (جوادی آملی، 1384، ص160) پس بین واژه کتاب و قرآن نسبت تساوی برقرار نیست، بلکه عموم و خصوص مطلق هستند. کتاب الله، اعم از قرآن است. در کتاب الله همه قرآن هست و علاوه برآن چیزهای دیگری هست که در قرآن نیست.
3-2. محتوای مصحف امیرمومنان(ع)
پس لازم نیست هر آنچه از جانب خداوند و وحی نازل شده، از قرآن باشد، زیرا آنچه از روایات در این زمینه به دست میآید این است که مصحف علی(ع) شامل اضافات در تنزیل و تأویل بود و در هیچ یک از این روایات اشارهای به این نیست که این موارد زیادی از قرآن باشد. مصحف آن حضرت شامل متن و شرح است؛ متن آن همان تنزیل و شرح آن، تفسیر و تأویل است. (خرازی، 1422، ج 5، ص 69) روایاتی که در مورد مصحف حضرت وارد شده نیز مؤید همین مطلب است.
قرآن صراحتاً وظیفه تبیین احکام اسلامی را بر عهده پیامبر(ص) قرار داده است و می فرماید: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم» (نحل، 44) و یا می فرماید: «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه» (نحل، 44) که مطابق این گونه آیات وظیفه اساسی پیامبر(ص) تبیین و رفع ابهام از مجملات قرآن می باشد. چنان که از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «الا انی اوتیت القرآن و مثله معه» آگاه باشید که خداوند به من قرآن و همانند آن را عطا کرده است. علما در تبیین این گفتار، «مثله» را وحی بیانی، در کنار وحی الهی (وحی رسالی) دانستهاند که علاوه بر نزول وحی الهی در نزول آیات بر پیامبر(ص) تفسیر و تبیین آنها نیز بر پیامبر(ص) توسط جبرئیل آورده می شده است. (هاشمی، 1388، ص 27)
«پیامبر اکرم(ص) نیز براساس همین وظیفه، قرآن را به امیرمؤمنان(ع) املا فرموده و قرائت آن را به ایشان آموخته و شأن نزول و تاریخ آن، و مصادیق حال و آینده و بالاخره تفسیر و تأویل آیات کتاب خدا را برای امام بیان فرموده و بعد از آن دستور داده است کهامام آنچه را آموخته است به طور کامل بنویسد. قرآن موجود نزد ائمه اطهار (ع) با چنین توضیحات و تفسیراتی همراه بوده و نسبت به قرآن کنونی، از نظر متن نه یک ذره کم داشته و نه یک ذره زیاد.» (قنبری، 1387، ج2، ص 548) بنابراین طبق روایت منقول از امیرمومنان(ع)، محتوای مصحف حضرت شامل تنزیل و تأویل است. « و لقد جئتهم بالكتاب كملاً مشتملاً على التنزيل و التأويل» (بلاغی، 1352، ج 1، ص 27).
4-2. منظور از وحی بیانی
وحی نازل شده بر رسول اکرم(ص)، به دو شکل میباشد: یک قسم آن به صورت مکتوب است یعنی نوشته شده و مدوّن، که همان قرآن کریم است. قسم دیگر وحی الهی، شفاهی است، یعنی مجموعه علوم و دانشی که خداوند به پیامبر(ص) داده است. و آن را در قالب الفاظ و عبارات خود ریخته تا کتاب خدا را تبیین و تفسیر نماید و جزئیات آن را برای مردم توضیح دهد. آیه شریفه «و ما ینطق عن الهوی- ان هو الا وحی یوحی» (نجم، 3و4) بیانگر این است که وحی، شامل قرآن و علوم پیامبر(ص) هر دو می شود. بنابراین، مجموعه گفتار و سخنان رسول خدا(ص) که بر محور دین و در چهارچوبه مسائل شریعت باشد، همه داخل در وحی است. (کوشا، 1384، 157-162)
بنابراین شریعت اسلام با دو وحی نازل میشده است. وحی قرآنی و وحی بیانی. پس با وحی قرآنی تنها، و بدون وحی بیانی، ما به شرایع اسلام (همچون نماز، روزه و حج) نمیتوانیم برسیم. (عسکری، 1387، ص220)
خداوند دین خود را در قالب «وحی قرآنی» و «وحی بیانی» بر پیامبرش عرضه داشت. سهم عظیمی از وحی بیانی به صورت «آموزه های خاص دینی» در اختیار وارثان علم پیامبر(ص) یعنی اهل بیت(ع) قرار گرفت که موضوع بخش مهمی از آن، تفسیر قرآن است. (افتخاری، 1387، ص 17) با انحراف خلافت پیامبر(ص) از مسیر خود، خلفا به بهانه حفظ قرآن از زیاده و نقصان و جلوگیری از اختلاط کلام خداوند با روایات نبوی – که چیزی جز وحی الهی نبود- به منع نقل و کتابت حدیث فرمان دادند و به محو و نابودی میراث مکتوب نبوی همت گماشتند. (افتخاری، 1387، ص 41)
بنابراین براساس احادیث، در کنار وحی آیات الهی بر رسول اکرم(ص)، تفسیر و تأویل و تبیین آیات نیز به پیامبر(ص) وحی میشد که از آن به «وحی بیانی» تعبیر شده است و در کنار وحی قرآنی قرار دارد. از حسان بن ثابت نقل شده که جبرئیل همان گونه که قرآن را بر پیامبر(ص) نازل می کرد، سنت را نیز نازل میکرد. (مهدوی راد، 1382، ص 369)
5-2. تحلیل مطلب
این دیدگاه مبتنی بر سه اصل: 1- تفاوت تفسیر به رأی و تحریف معنوی 2- کتاب الله اعم از قرآن است. 3- تحریف در روایات تحریف معطوف به تحریف وحی بیانی است نه تحریف معنوی. براساس این سه اصل روایات تحریف قابل توجیه و تأویل هستند.
اصل اول: تفاوت تفسیر به رأی و تحریف معنوی
آیتالله جوادی آملی مینویسد: «اینکه وحی، حق محض و ناب و خالص و از هرگونه خطا و شک مصون است، امری برهانی و نیز اتفاقی و غیرقابل بحث است. این نکته نیز که علوم و معارف بشری درآمیخته با خطاست و حق محض نیست، جای تردید ندارد؛ اما سخن این است که آنچه در دسترس بشر است الفاظ وحی است نه معانی آن، پس فهم بشر عادی از وحی به هر شکل که باشد، فهم ناب و حق محض نیست؛ گاه فهم و تفسیر بشر عادی به معنای واقعی وحی اصابه میکند و گاه ره به خطا میبرد. هرگز چنین نیست که فهم بشر عادی از کتاب و وحی الهی مانند فهم نبی اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) از آن باشد. آنها معصوماند به حقیقت مضمون وحی دسترسی معصومانه دارند حال آنکه بشر عادی از طریق الفاظ وحی دسترسی مجتهدانه و غیرمعصومانه به مضمون و معنای وحی دارد.» (جوادی آملی، 1386، ص 193)
بنابراین در تفسیر به رأی نقص متوجه فهم مفسر است در حالی در تحریف معنوی نقص متوجه قرآن است، یعنی معانی آیات متهم اصلی در تحریف معنوی است. بین این دو تفاوت وجود دارد. خداوند قرآن را بر پیامبر اکرم(ص) نازل کرد، قرآنی که هم لفظ و هم معنای آن وحی بود. معانی آیات قرآن بار بر الفاظ بوده و همراه آنها نازل شده است؛ هیچگاه معانی آیات از الفاظ آن جدا نشد، که تحریف معنوی در قرآن رخ دهد. اینکه مفسری در فهم معانی آیات قرآن دچار خطا شده نقص متوجه «فهم مفسّر» است نه معانی قرآن. اینکه براساس روایات رسیده، تفسیر به رأی در قرآن رخ داده است، مورد پذیرش است؛ اما این تفسیر به رأی مساوی با تحریف معنوی قرآن نیست. این اختلاط مبحث از آن جایی نشأت میگیرد که تعریف درستی از واژه «تحریف» صورت نپذیرفته است. هر گونه تغییر و تبدیل را تحریف نمیتوان گفت. «تغییر و تبدیلی تحریف است که اصل آن کتاب یا مطلب از دسترس بشریت خارج شود و راهی برای رسیدن به آن اصل نباشد.» (حیاتی، 1389، ص 20) اگر این تعریف از تحریف را نپذیریم باید معتقد به تحریف لفظی قرآن شویم. چون مثلا عدهای آیات جهاد را از قرآن حذف کردند و قرآنی را در برخی کشورهای اسلامی منتشر کردند که بخشی از الفاظ آن حذف شده بود. آیا با این اقدام خبیثانه کسی مدعی تحریف لفظی قرآن شد؟ خیر. چون اصل متن و الفاظ قرآن در دسترس همه بشریت بوده و هست و به صرف تغییر و انتشار قرآنی ناقص، تحریف لفظی در مورد قرآن محقق نشد، چون اصل آن از دسترس خارج نشد. اما در خصوص تحریف تورات و انجیل، اصل الفاظ وحیانی این دو کتاب از دسترس بشریت خارج شده و هیچ راهی برای رسیدن به متن و نصّ وحیانی باقی نمانده است این عمل تحریف مستمراً در زمان نزول قرآن نیز ادامه داشته است چون قرآن به صیغه مضارع میفرماید: «یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِه» (النساء، 46) نصّ و الفاظ تورات و انجیل از جایگاهشان برکنده شدند؛ آنچه وحی نبود داخل در وحی شد و آنچه وحی بود از آن خارج شد؛ بنابراین تحریف در این دو کتاب رخ داده است؛ از آن جایی که الفاظ تورات و انجیل تحریف شدند به وجه اولی «تحریف معنوی» هم در تورات و انجیل رخ داده است. یعنی معانی وحیانی هم از دسترس خارج شده است. (حیاتی، 1389، ص 53)
اما در مورد قرآن کریم، آیا الفاظ از دسترس خارج شد؟ براساس روایات اهل بیت(ع) تحریفی در قرآن رخ نداده است. حضرات معصومین همواره پیروان خویش را به مصحف کنونی که در دسترس همه است رهنمون شده اند. اهل سنت سخنانی از قول امیرمؤمنان(ع) در تأیید مصحف عثمانی نقل میکنند. اما شیعیان سکوت و عدم اقدام حضرت در انتشار مصحف خویش و جلوگیری از انتشار مصحف عثمانی در زمان خلافتش را قدر متیقّن تأیید مصحف عثمانی میدانند. چون چیزی از قرآن کم نداشته و چیزی هم به آن اضافه نشده بود؛ ضمن اینکه در روایتی از امیرمؤمنان(ع) خطاب طلحه همین مصحف عثمانی تأیید شده است. (طبرسی، 1371، ج 1، ص 154) به همین علت است كه در زمان خلفا و به خصوص در زمان خلافت خلیفه سوم كه قرآن را مجدداً گردآوری نموده و به اصطلاح «توحید مصاحف» صورت پذیرفت. حضرت علی(ع) با سكوت خویش قرآن كنونی را تأیید نمود. زیرا آن مصحفی كه خلیفه جمع آوری کرد همه قرآن از حیث تنزیل و وحی قرآنی را بدون كم و زیاد و بدون هیچگونه تحریفی در خود داشت، حتی یك واو هم از آن حذف نشده بود. بدون شك، اگر چیزی از قرآن كاسته شده، یا چیزی به آن اضافه شده بود، حضرت علی(ع) و مسلمانان هرگز در مقابل آن سكوت نمیكردند و لااقل در زمان خلافت آن حضرت در صدد اصلاح و جبران آنچه محذوف بود، برمیآمد؛ اما حضرت چنین نكرد. همین سکوت حضرت نشانهای از تأیید مصحف کنونی برای پیروانش میباشد.
در جای خود به صورت مفصل اثبات شده که قرآن تحریف لفظی نشده است. (نک: خویی، 1340، سراسر کتاب؛ نک: معرفت، 1379، سراسر کتاب؛ نک: جوادیآملی، 1384، سراسر کتاب) حال که الفاظ قرآن همه در جای خویش باقی است و به اراده الهی در جایگاه خودشان محفوظ ماندهاند (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون) (الحجر، 9) و الفاظ قرآن حامل معانی وحیانی نیز هستند، آیا شایسته است که نقص را متوجه معانی قرآن دانسته و قرآن عزیز را تحریف معنوی بدانیم؟ آیا زمان آن نرسیده است که پس از اجتهادات و کوششهای فراوان اندیشمندان اسلامی در زدودن شبهه تحریف لفظی از ساحت مقدس قرآن، اینک شبهه تحریف معنوی را نیز از معانی وحیانی آن بزداییم؟
اما با روایات تحریف چه باید کرد؟ همانگونه که گذشت روایات تحریف، ناظر به وقوع نقیصه در کتاب الله است. در هیچ کدام از این روایات نیامده است: «اللهم العن الذین حرفوا القرآن» بلکه ائمه اطهار(ع) متذکر وقوع نقصان و تحریف در کتاب الله شدهاند و فرمودهاند: «اللهم العن الذین حرفوا کتابک» در این روایات تحریف به زیاده و صورتهای دیگر تحریف مطرح نیست؛ فقط تحریف به نقیصه مطرح است. یعنی اسقاط وحی بیانی از کتاب الله. براین اساس قرآن تحریف معنوی نشده است بلکه در کتاب الله تحریف از حیث معنا رخ داده است. آن وحی بیانی که حیثیتش شرح و توضیح و تفسیر معانی آیات قرآن بود،از کتاب خدا حذف شد. در نتیجه تحریف به نقیصه از حیث معنا رخ داده است نه تحریف معنوی. در هر صورت روشن است که وحی بیانی از حیث معانی است نه حیث لفظ. در نتیجه آن چه ملامحسن فیض کاشانی در مقدمه تفسیر الصافی آورده است عبارت صحیحی است ایشان مینویسد: «بعض المحذوفات کان من قبیل التفسیر و البیان و لم یکن من اجزاء القرآن فیکون التبدیل من حیث المعنی» (فیض کاشانی، 1415، ج 1، ص 52) این تحریفی که در روایات تحریف آمده است تبدیلی است از حیث معنا.
این همان نقطه ساخته و پرداخته شدن اصطلاح مجعول «تحریف معنوی» است. برداشت اشتباهی که از سخنان ملامحسن فیض کاشانی صورت پذیرفته است. تحریف از حیث معنا نه تحریف معنوی.
اصطلاح تحریف معنوی از سوی عدهای برای توجیه این روایات به كار رفته است، اما با توضیح وحی بیانی و اثبات اسقاط آن از قرآن كریم، معلوم گردید كه کتاب خدا دچار تحریف به نقیصه شده است. تحریفی که در وحی قرآنی نیست، بلكه در وحی بیانی رخ داده است.
روشن میشود كه ائمه اطهار(ع) نه فقط در مقام اثبات تحریف برای کتاب الله برآمدهاند؛ كه آن حضرات در گامی فراتر با زبان دعا و لعن تحریفكنندگان کتاب الله، در مقام تثبیت این مطلب، در اذهان پیروان خویش برآمدهاند. در هر صورت ایشان(ع) اجازه به فراموشی سپردن بحث تحریف به نقیصهی وحی بیانی در کتاب خداوند را ندادهاند.
اصل دوم: کتاب الله اعم از قرآن است.
معنای مصحف در عصر صحابه تا اوائل قرن دوم هجری به معنای نوشتار بین دو جلد بوده، چه قرآن با تفسیر باشد مانند مصاحف صحابه یا نوشتار حدیث باشد مانند مصحف خالد بن معدان که سال صد و سه یا چهار یا هشت هجری وفات کرده و مانند مصحف دختر پیامبر(س) که از امام صادق(ع) نقل شده: «در آن مصحف یک حرف از قرآن نیست. بلکه اخبار غیبی است.» از آن جایی که امروزه معنای مصحف نزد مردم مساوی با قرآن است، خیال کردهاند اختلاف مصاحف صحابه اختلاف در نصّ قرآن بوده است و مصحف فاطمه دختر پیامبر(س) که در روایات اهل بیت(ع) ذکر شده است، قرآن دیگری است. (ادیبی لاریجانی، 1387، ص210) بنابراین واژه مصحف، گاهی به معنای قرآن است، یعنی در آن جایی که حرف از مصحف خلفا و مصحف عثمانی و مصحفی است که اکنون در دست همه مسلمانان موجود است. ولی در روایاتی که حرف از مصحف امیرمؤمنان(ع) است، منظور از مصحف، کتاب الله است.
اما مراد از کتاب، حقیقیت بسیط و صورت قبل از نزول تدریجی آن است، چنان که از روایات استفاده میشود، وجود بسیط قرآن کریم پیش از آن که به صورت الفاظ و عبارات درآید، در آسمان دنیا نازل شده بود. از ظاهر آیات قرآن به دست میآید که مراد از کتاب به معنای قرآن صورت بعد از نزول آن است؛ زیرا در برخی از آیات کتاب هدایتگر و دارای آیات محکم و متشابه معرفی شده و در برخی دیگر انسانها را به پیروی و تدبر در آیات کتاب سفارش کرده است. اما حقیقت قرآن به صورت بسیط آن از دسترس عموم مردم دور است. (شریعتی، 1390، ص 138)
آیتالله جوادی آملی نیز مینویسد: «عنوان کتاب، اصطلاح شرعی ندارد و همان معنای متفاهم لغوی از آن اراده شده است؛ یعنی مجموعهای که دارای آغاز و انجام است. واژه کتاب غیر از واژه قرآن است. زیرا قرآن دارای اصطلاح شرعی است که به همه یا به بخشی از آیات و سورههای این کتاب آسمانی نیز عنوان قرآن اطلاق میگردد؛ بنابراین اگر لفظ کتاب در موردی به کار رود، مقصود همه قرآن است و اگر بخشی از قرآن مقصود باشد، براساس علاقه جزء و کل، مجاز خواهد بود و به قرینه نیازمند است ... پس وقتی پیامبر(ص) فرمود: من کتاب را میان شما به جای میگذارم، مقصود آن حضرت(ص) قرآن جمع شده و مدون است؛ نه پراکنده؛ بنابراین گردآوری قرآن پس از این در دوران ابوبکر، معنای دیگری خواهد داشت که با اصل جمع و تدوین قرآن در عصر رسول(ص) منافاتی ندارد.» (جوادی آملی، 1384، ص160) پس بین واژه کتاب و قرآن نسبت تساوی برقرار نیست، بلکه عموم و خصوص مطلق هستند. کتاب الله، اعم از قرآن است. در کتاب الله همه قرآن هست و علاوه برآن چیزهای دیگری هست که در قرآن نیست.
اصل سوم: تحریف معطوف به وحی بیانی است نه تحریف معنوی
در روایات تحریفنما هیچگاه تحریف به زیاده مطرح نشده است، بنابراین تحریف در این روایات مربوط به تحریف معنوی قرآن نیست؛ چون در تحریف معنوی قرآن، معنا هم کم میشود و هم زیاد. محرّف گاهی چیزی از معنا را میکاهد و گاهی چیزی به آن اضافه میکند. اگر منظور از تحریف مطرح شده در روایات تحریف، تحریف معنوی باشد، تأکید بر تحریف به نقیصه موضوعیت نداشت، بلکه تحریف به نقیصه و زیاده مطرح میشد؛ در حالی که در هیچ یک از روایات تحریف، حرفی از تحریف به زیاده نیست. به همین دلیل تحریف در این روایات معطوف به «حذف وحی بیانی» است. از آن جایی که کتاب الله اعم از قرآن است، پس تحریف به نقیصه متوجه اسقاط وحی بیانی در کتاب الله است.
2-10. کاربرد واژه کتاب در روایات پیامبر اکرم(ص)
سه روایت از رسول اکرم(ص) نقل شده که در آنها واژه تحریف برای کتاب الله به کار رفته است. آیا مقصود حضرت از «كتاب الله» همین مصحفي است كه پيش روي ماست؟ یا اینکه مقصود آن حضرت قرآن تدوین یافته از مجموع وحي قرآني و وحي بياني است كه ثقل اكبر رسول اکرم (ص) را تشكيل ميدهد. همان گونه که منظور از عترت، تنها روایات ائمه اطهار(ع) نیست. چون امیرمومنان (ع) هم آن مجموعه را باهم «کتاب الله» معرفی کرده است.
الف) « عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) يَقُولُ يَجِيءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلَاثَةٌ يَشْكُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُصْحَفُ وَ الْمَسْجِدُ وَ الْعِتْرَةُ يَقُولُ الْمُصْحَفُ يَا رَبِّ حَرَّقُونِي [حرّفونی] وَ مَزَّقُونِي وَ يَقُولُ الْمَسْجِدُ يَا رَبِّ عَطَّلُونِي وَ ضَيَّعُونِي وَ تَقُولُ الْعِتْرَةُ يَا رَبِّ قَتَلُونَا وَ طَرَدُونَا وَ شَرَّدُونَا فَأُجْثُوا لِلرُّكْبَتَيْنِ لِلْخُصُومَةِ فَيَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لِي أَنَا أَوْلَى بِذَلِك » (ابن بابویه قمی، 1362، ج 1، ص 175)
شیخ صدوق در کتاب خصال از جابربن عبداله انصاری و او از پیامبر اکرم (ص) چنین نقل کرده است: (قیامت، سه چیز شکایت میکنند: مصحف، مسجد و عترت. مصحف میگوید: پروردگارا مرا سوزاندند (تحریف کردند) و در هم شکستند و مسجد میگوید: پروردگارا مرا رها کردند و ضایع ساختند و عترت میگویند: پروردگارا ما را کشتند و بیرون راندند...)
در این روایت می فرماید: مصحف شکایت می کند ولی نفرموده قرآن شکایت می کند. همین نکته روشن می سازد که بین واژه مصحف و قرآنی نسبت تساوی نیست. علاوه بر آنکه همه قرآن در مصحف مندرج است، اما در مصحف چیزی است که در قرآن نیست.
ب) « عن أبيذر قال لما نزلت هذه الآية «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ » قال رسول الله (ص) يرد علي أمتي يوم القيامة على خمس رايات، فراية مع عجل هذه الأمة فأسألهم ما فعلتم بالثقلين من بعدي فيقولون أما الأكبر فحرفناه و نبذناه وراء ظهورنا و أما الأصغر فعاديناه و أبغضناه و ظلمناه، فأقول ردوا النار ظمآء مظمئين مسودة وجوهكم، ثم يرد علي راية مع فِرْعَوْنَ هذه الأمة، فأقول لهم ما فعلتم بالثقلين من بعدي فيقولون أما الأكبر فحرفناه و مزقناه و خالفناه و أما الأصغر فعاديناه و قاتلناه، فأقول ردوا النار ظمآء مظمئين مسودة وجوهكم ... » (قمى، 1404، ج1، ص 110)
( علی بن ابراهیم قبا اسناد خود از ابوذر نقل نموده است که: هنگامی که این آیه «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ» (آل عمران،106) نازل شد. رسول اکرم (ص) فرمود: در قیامت، امت من با پنج پرچم نزدم حاضر میشوند، یک پرچم با گوساله این امت است، از آنان میپرسم: شما با ثقلین پس از من چه کردید؟ میگویند: ثقل اکبر را تحریف کردیم و آن را پشت سرخود انداختیم، اما نسبت به ثقل اصغر به دشمنی و کینه ورزی پرداخته، به آنان ستم کردیم. به آنان میگویم: در حالت تشنه و چهره تاریک به سمت آتش بروید و پرچمی دیگر با فرعون این امت نزد من حاضر میشوند، به آنان میگویم: پس از من با ثقلین چه کردید؟ میگویند: ثقل اکبر را تحریف کردیم و آن را در هم شکستیم و با آن مخالفت ورزیدیم، اما با ثقل اصغر به دشمنی و جنگ پرداختیم. به آنان میگویم: در حالت تشنه و چهره تاریک به سوی آتش بروید ...)
در این روایت نیز اشاره دارد، به این که ثقل اکبر می گوید: « أما الأكبر فحرفناه و نبذناه وراء ظهورنا » یعنی تحریف را به کتاب الله نسبت می دهد. نه قرآن. که منظور همان اسقاط وحی بیانی از کتاب الله است.
ج) «فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) نَعَمْ يَا حُذَيْفَةُ جِبْتٌ مِنَ الْمُنَافِقِينَ يَتَرَأَّسُ عَلَيْهِمْ وَ يَسْتَعْمِلُ فِي أُمَّتِي الرِّيَاءَ، وَ يَدْعُوهُمْ إِلَى نَفْسِهِ، وَ يَحْمِلُ عَلَى عَاتِقِهِ دِرَّةَ الْخِزْيِ، وَ يَصُدُّ النَّاسَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ، وَ يُحَرِّفُ كِتَابَهُ، وَ يُغَيِّرُ سُنَّتِي، وَ يَشْتَمِلُ عَلَى إِرْثِ وَلَدِي، وَ يَنْصِبُ نَفْسَهُ عَلَماً، وَ يَتَطَاوَلُ عَلَى إِمَامَةِ مَنْ بَعْدِي، وَ يَسْتَحِلُّ أَمْوَالَ اللَّهِ مِنْ غَيْرِ حِلِّهَا، وَ يُنْفِقُهَا فِي غَيْرِ طَاعَتِهِ، وَ يُكَذِّبُنِي وَ يُكَذِّبُ أَخِي وَ وَزِيرِي، وَ يُنَحِّي ابْنَتِي عَنْ حَقِّهَا، وَ تَدْعُو اللَّهَ عَلَيْهِ وَ يَسْتَجِيبُ اللَّهُ دُعَاءَهَا فِي مِثْلِ هَذَا الْيَوْمِ.» (مجلسی، 1403، ج 31، ص 124. همچنین: ج 95، ص 353)
(علامه مجلسی از حذیفه بن الیمان از رسول اکرم(ص) آورده است که: رسول خدا(ص) در ضمن حديث مفصلي درباره كساني كه حد و مرز قانون خدا را در هم ميشكنند، به حذيفه چنين فرمود كه: آنان مردم را از راه خدا منحرف و كتاب او را تحريف ميكنند و روش مرا تغيير ميدهند.)
روایت سوم نیز به صراحت سخن از تحریف کتاب الله توسط «جِبْتٌ مِنَ الْمُنَافِقِينَ » زده نه قرآن. « وَ يُحَرِّفُ كِتَابَهُ» همان گونه که تکذیب می کند من را و برادرم را «وَ يُكَذِّبُنِي وَ يُكَذِّبُ أَخِي وَ وَزِيرِي» همان گونه که با دخترم چنین می کند: «وَ يُنَحِّي ابْنَتِي عَنْ حَقِّهَا»
در نتیجه واژه «کتاب» در حدیث ثقلین، «انی تارک فیکم الثقلین» روشن می شود. دو روایت اول و دوم بازخورد حدیث ثقلین در قیامت است؛ این که کسانی در دنیا امانت و ثقل اکبر رسول خدا (ص) یعنی کتاب الله را تحریف کردند (به صیغه ماضی) همچنان که ثقل اصغر را به قتل رساندند.
11-2. منظور از تحریف کتاب در حدیث رسول اکرم(ص)
در زمان حیات رسول اکرم (ص) وحی بیانی به همراه وحی قرآنی توسط حضرت بر صحابی خویش اقراء می شد. نویسندگان وحی هر دو آنها را در مصاحف خویش ثبت و ضبط می کردند، (عسکری، 1415، ج 1، ص 131) مصاحف ایشان اصطلاحا تفسیر مزجی قرآن بود، یعنی آیات قرآن در آمیخته با تفسیر آنها با هم در این مصاحف نوشته می شد. اما پس از رحلت رسول اکرم(ص) در دوره خلفا، با شعار «جردوا القرآن» کتاب خدا را از وحی بیانی خالی نمودند؛ آنچه باقی ماند آیات قرآن بدون وحی بیانی بود. (عسکری، 1415، ج 1، ص 272) پس در مجموعه کتاب الله که مشتمل بر وحی بیانی و وحی قرآنی بود تغییر و تحریف به نقیصه رخ داد. قرآن مصون از تحریف در مصحف عثمانی باقی ماند، اما کتاب الله تحریف شد. این سه روایات از پیامبر(ص) اشاره به اتفاقی است که ثقل اکبر وی یعنی کتاب الله رخ داده است. چون در زمان حیات رسول اکرم(ص) تحریف در قرآن و تحریف در کتاب الله معنا ندارد. پس معنای این سه روایت نمیتوان تحریف قرآن را در زمان حیات رسول اکرم(ص) اثبات نمود؛ رسول اکرم(ص) از تحریف کنندگان در زمان حیات خویش سخنی نفرموده است؛ بلکه سخن متوجه گروهایی است که پس از رحلت آن حضرت، کتاب الله را تحریف خواهند نمود چون در بخشی از روایت دوم میفرماید: « مافعلتم بالثقلین من بعدی» پس از من با ثقلین چه کردید؟ و عبارت «يَتَطَاوَلُ عَلَى إِمَامَةِ مَنْ بَعْدِي» در روایت سوم اشاره به این حقیقت دارد. که در قیامت با چنین وضعیتی محشور شده و آن چنان با آنها برخورد خواهد شد.
پس منظور از تحریفی که به صیغه ماضی به کتاب الله در این روایات نسبت داده شده است؛ حذف «تأویل» یا همان «وحی بیانی» از مصحف بود. همان چیزی که در مصحف امام علی(ع) در کنار آیات قرآن گردآوری شده بود و هنگام عرضه آن توسط حضرت، از طرف خلفا مورد پذیرش قرار نگرفت. (مجلسی،1403، ج 31، ص 205)
روایات منقول از رسول اکرم(ص) حکایت از تغییر و تحریفی در کتاب الله دارد؛ و از آن جایی که اثبات شده، در قرآن هیچ گونه تحریفی رخ نداده است؛ پس کتاب الله اعم از قرآن است؛ و منظور از تحریف در کتاب الله همان اضافات تفسیری بود که در حاشیه مصحف حضرت گرد آمده بود. با حذف و اسقاط آنها در مصحف عثمانی در واقع تحریف به نقیصه ای از جنس معانی آیات و شرح و تفسیر آیات در کتاب الله رخ داده است. این همان معنای تحریف است که در روایات پیامبر(ص) به کتاب الله نسبت داده است.
12-2. شرح حدیث در پرتو آیات قرآن
بین آیه 187 آل عمران ارتباطی و مصحف امیرمؤمنان (ع) ارتباطی وجود دارد. خداوند می فرماید: « وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَبِئْسَ ما يَشْتَرُون» (آل عمران،187) ([ياد آور] هنگامي را كه خداوند از كساني كه به آنان كتاب داده شده، عهد گرفت كه حتماً بايد آن را [به وضوح] براي مردم تبیین کنید و كتمانش نكنيد، پس، آن [عهد] را پشت سر خود انداختند و در برابر آن، بهايي اندک به دست آوردند و چه بد معاملهاي كردند.)
هر چند شأن نزول آيه مربوط به قوم يهود يا هر قومي كه كتاب آسماني به آنها داده شده و آنها آن را پشت سر انداخته اند، ميباشد. ولی طبق گزارش شيخ صدوق در الإعتقادات، امام علی(ع) این آیه را در هنگام رویگردانی خلفا از مصحف خویش قرائت کرده است. شیخ صدوق چنین می نویسد: «امیرمؤمنان(ع) بعد از آن كه مصحفش را در مسجد پیامبر(ص) به سران امت اسلامي عرضه كرد و به آنها فرمود: (اين كتاب پروردگارتان است مطابق آنچه كه بر پيامبر شما نازل شده است و در آن حرفي افزوده و يا كم نشده است.) مخاطبان حضرت يا همان -زمامداران امت اسلامي پس از رحلت رسول اکرم(ص)- به آن حضرت گفتند: به آن نیازی نداريم؛ نزد ما هم هست، مثل آن چيزي كه نزد توست.
پس از آن، حضرت علی(ع) از آنها روی برگردانده، منصرف شد و اين آيه را تلاوت فرمود: (فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَبِئْسَ ما يَشْتَرُون) (آلعمران،187)» (ابن بابویه قمی،1371، ص 106-110)
آنها «کتاب خدا» را به پشت سر انداخته و به ثمن اندکی فروختند. استناد حضرت(ع) به اين آيه يكي از سه معنای محتمل زير می تواند باشد:
1- يا اینکه عمال مخاطبانش در نپذيرفتن مصحف حضرت، در حكم مصداق و تطبيق آيه، محسوب ميشود.
2- يا عمل مخاطبان آن حضرت، تأويل معنای آيه بوده.
3- يا امام علی(ع) با تلاوت آيه در اين هنگام، عملاً آيه را تفسير کرده است.
هر يك از سه وجه تطبیق، تأویل یا تفسیر كه باشد، روشن می نماید که معنا و مفهوم آيه ارتباط مستقيمي با این عمل مخاطبان حضرت، در عدم پذيرش مصحف شریف ایشان دارد. از اين آيه چند نكته فهمیده ميشود:
نكته اول: در معناي کلمه نَبذ، طريحي آورده است: « اصل آن به معناي دور انداختن و ضدش نصبالعين قرار دادن می باشد.» (طریحی، 1375، ج3، ص 189) « نَبذ يعني: دور انداختن چيزي از دست، چه پيش رو و چه پشت سر باشد.» (ابن منظور، 1414، ج3، ص 511؛ نک: فراهیدی، 1410، ج 8، ص191) آنها در واقع كتاب خدا را پشت سر انداختند نه پيش رو، ( فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ ) و در مقابل آن بهايي ناچیز به دست آوردند كه البته بد معاملهاي كردند.
بنابراین شعار «حسبنا کتاب الله» که عده ای در هنگام روی گردانی از مصحف حضرت سردادند (مفید، 1413، ص36) دروغ بزرگي بيش نبود، چون آنها كتاب خدا را پشت سر انداخته و نصبالعين خويش نساختند.
نكته دوم: اقدام حضرت علی(ع) در جمع آوری وحی الهی در مصحفش، و همچنین عرضه آن، ماموریتی الهي بود. امیرمؤمنان(ع) آن پیمانی كه خداوند از امتش راجع به كتاب خویش گرفته بود را به يادشان آورد. (وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ) مؤيد اين مطلب همان روايتي است که در اصول كافي از سالمه بن سلمه از امام صادق(ع) نقل شده است كه آن حضرت فرمود:
«علی(ع) هنگامي كه از كتابت آن (مصحف خويش) فراغت یافت، آن کتاب را براي مردم بيرون آورده و به ایشان فرمود: اين همان كتاب خدا است، همان گونه كه خداوند بر پیامبر(ص) نازل كرده است و من آن را بين دو جلد جمع آوری كردهام. سپس مردم گفتند نزد ما نیز مصحفي وجود دارد و احتیاجی به مصحف مكتوب شما نيست. پس علي(ع) فرمود: به خدا قسم بعد از امروز آن را هرگز نخواهيد ديد، برعهده من بود در این هنگام كه آن را جمع كردم به شما خبر دهم تا آن را بخوانيد.» (کلینی، 1362، ج2، ص633، ح 23)
نكته سوم: خداوند از امت خویش عهدی گرفته بود كه كتاب خدا را براي مردم تبيين نموده و حقايق آن را كتمان نكنند، اما آنها حقايق كتاب خدا را كتمان كرده (وَ لا تَكْتُمُونَهُ) و آن را براي مردم تبيين نكردند (لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ). همچنین با شعار انحرافی «حسبنا کتاب الله» (مفید، 1413 الف، ص 36) حروف و الفاظ قرآن را نوشته و عَلم نمودند و با شعار «جردوا القرآن» (ذهبی، 1419، ج 1، ص7) حدود و قوانین آن را رعايت نكرده و بیان آن را از قرآن جدا کردند.
نكته چهارم: براساس این آیه، از آن جایی که کتاب الله اعم از قرآن است؛ خلفا با حذف وحی بیانی و كتمان حقايق کتاب الله،. موجبات نقص در کتاب الله را فراهم کردند پس تحریف و نقصی متوجه قرآن نیست. هر چند معانی آیات قرآن بار بر الفاظ بوده و این دو از هم جدا نمی شوند، ولی چون وحی بیانی قرآن از جنس توضیح و شرح و تفسیر معانی الفاظ قرآن بود. پس اسقاط وحی بیانی از حیث نقص در معنا بود.
نکته پنجم: از یک منظر در اين آيه گفتگو پیرامون تبيين و بيان مطرح است كه ناظر به وحي بياني است و طبق این آيه كتاب خدا را پشت سر انداختند و به عهدی كه خداوند از آنها در خصوص كتاب خود گرفته بود پايبند نبودند و كتاب خدا را براي مردم تبيين نكردند. (فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَبِئْسَ ما يَشْتَرُون) از منظری دیگر آنها اقدام به جمعآوري مصحفي كردند که به گواهی تاریخ تفاوتی با مصحف امیرمؤمنان(ع) داشت؛ از جمع اين دو مطلب استفاده ميشود كه آنچه از كتاب خدا براي مردم تبيين نشده و كتمان گرديد. الفاظ قرآن نبود، بلكه گردآوری نشدن و كتمان وحي بياني قرآن بوده است.
نکته ششم: در خصوص مجموعهاي كه امام علی(ع) جمع آوری و عرضه نمود و شامل وحي بياني و وحی قرآني بود، ايشان فرمود: همان گونه كه بر پيامبر شما نازل شده است، يعني وحي بياني نيز مانند وحي قرآني بر پیامبر(ص) نازل شده است.
بنابراین طبق آيه 187 آلعمران و روايت علوي به قرآني «كتاب» گفته ميشود كه علاوه بر وحي قرآني شامل وحي بياني نيز باشد؛ يعني حضرات معصومین(ع) زماني به مصحف و قرآن شريف كتاب ميگفتند كه آن را مجموعهاي تدوین یافته مشتمل بر تنزيل و تأویل قرآن يعني وحي قرآني و وحي بياني ميديدند.
3. نتیجه گیری
منظور از انتساب تحریف به «کتاب الله» در دو حدیث منقول از امیرمومنان(ع) در نهج البلاغه تحریف لفظی یا معنوی قرآن کریم نیست. بلکه منظوور حذف «وحی بیانی» بود که در مصحف امام علی(ع) در کنار وحی قرآنی گردآوری شده بود. یعنی محتوای مصحف حضرت از جنس وحیانی بوده و شامل تنزیل و تأویل میباشد، امیرمومنان (ع) به آن مجموعه واژه «کتاب الله» را اطلاق کرده است. پس واژه کتاب اعم از واژه قرآن بوده و رابطه بین کتاب و قرآن، عموم و خصوص مطلق است. کلمه قرآن به همه يا بخشي از آيات يا سورههاي اين كتاب آسماني گفته ميشود؛ در نتیجه تمام مصحفي كه اکنون در دست ما است، قرآن است. زیرا تمام مصحف موجود شامل بخشي از آن كتاب خدا است؛ کتاب خدا اجتماع وحی بيانی و وحی قرآنی با هم است. از خلال بررسی این حدیث معنای واژه «کتاب» در حدیث ثقلین نیز روشن میگردد. پیامبر(ص) نفرمود من در میان شما قرآن و عترتم را باقی میگذارم بلک فرمود: «کتاب الله» را در میان شما به میراث میگذارم و کتاب الله اعم از قرآن است. که این مطلب دستاورد جدیدی در رابطه با مصحف حضرت میباشد.
فهرست منابع و مآخذ
1. قرآن کریم
2. ابن بابویه قمی، محمدبن علی، (1371)، الإعتقادات الإمامیه، ترجمه: سيد محمد على حسنى، تهران: اسلاميه.
3. ابن بابویه قمی، محمدبن علی، (1362)، الخصال، قم: جامعه مدرسين.
4. ابن منظور، محمد بن مكرم، (1414 ق)، لسان العرب، چاپ سوم، بيروت: دار صادر.
5. ادیبی لاریجانی، محمد باقر، (1387)، مرزدار مکتب اهل بیت (ع)، قم: انتشارات دانشکده اصول دین.
6. افتخاری، لاله، (1387)، پژوهشی در روایات تفسیری امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، قم: انتشارات پژوهشهای تفسیر و علوم قرآن.
7. انواری، جعفر. (1384ش)، انگارة تحریف قرآن، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
8. بلاغى، محمد جواد، (1352 ق)، آلاء الرحمن فى تفسير القرآن، قم: وجدانی.
9. جوادی آملی، عبدالله، (1384)، نزاهت قرآن از تحریف، چاپ دوم، قم: مرکز نشر اسراء.
10. جوادی آملی،عبدالله، (1386 ش)، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، چاپ دوم، قم: مرکز نشر اسراء.
11. حیاتی، مهدی، (1389 ش)، بررسی تحریف معنوی قرآن از دیدگاه مفسران و دانشمندان علوم قرآن، پایان نامه کارشناسیارشد رشته علوم قرآن مجید، دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم.
12. خرازی، محسن، (1422 ق)، عمده الاصول، قم: موسسه در راه حق.
13. خویی، سیدابوالقاسم، (1430ق)، البیان فى تفسیر القرآن، قم: موسسة احیاء آثار الامام الخوئی.
14. ذهبی، محمدبن احمدبن عثمان، (1419 ق)، تذکره الحفاظ، تحقیق: زکریا عمیرات، بیروت: دارالکتب العلمیه.
15. شریعتی، غلام محمد، (1390)، «معناشناسی در زمانی واژه کتاب در قرآن»، مجله قرآن شناخت، سال چهارم، شماره اول، پیاپی 7، صفحه 127-155.
16. شریف الرضی، محمدبن حسین، (1379 ش)، نهجالبلاغة، ترجمه: محمد دشتی، قم: مشهور.
17. طبرسی، احمدبن علی، (1371ش)، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ترجمه و شرح: احمد غفاری مازندرانی، تهران: مرتضوی
18. طریحی، فخر الدين، (1375)، مجمع البحرين، چاپ سوم، تهران: كتابفروشى مرتضوى.
19. عسکری، سیدمرتضی، (1387)، بر گستره کتاب و سنت، مترجم: محمدجواد کرمی، قم: انتشارات دانشکده اصول دین.
20. عسکری، سید مرتضی، (1415 ق)، القرآن الکریم و روایات المدرستین، بیروت: شرکه التوحید للنشر.
21. فراهیدی، خليل بن احمد، (1410 ق)، كتاب العين، چاپ دوم، قم: انتشارات هجرت.
22. فیض کاشانی، محمدبن شاه مرتضی، (1415 ق)، تفسیر الصافی، چاپ دوم، تهران: مکتبة الصدر.
23. قمی، علی بن ابراهیم، (1404 ق)، تفسیر القمی، چاپ سوم، قم: دارالکتاب.
24. قنبری، محمد، (1387)، شناخت نامه کلینی و الکافی، قم: دارالحدیث.
25. كلينى، ابوجعفرمحمدبن یعقوب، (1362)، الكافي، چاپ دوم، تهران: اسلاميه.
26. کوشا، محمدعلی، (1384)، فروغ توحید، قم: حلم.
27. مجلسی، محمدباقربن محمد تقی، (1403 ق)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، چاپ دوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
28. معرفت، محمدهادی، (1379 ش)، تحریف ناپذیری قرآن، ترجمه: علی نصیری، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
29. مفید، محمدبن محمدبن النعمان، (1413 )، اَوائل المقالات، قم: انتشارات كنگره جهانى شيخ مفيد.
30. مهدوی راد، محمدعلی، (1382)، آفاق تفسیر، تهران: هستی نما.
31. نجارزادگان، فتح الله، (1382ش)، سلامة القرآن من التحریف، تهران: مشعر.
32. هاشمی، فاطمه، (1388)، بررسی صحت اعتبار روایات منسوب به امام حسن عسکری(ع)، چاپ سوم، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی.