کارکردهای زبانی و روابط معنایی در واژگان مکّی و مدنی قرآن کریم
الموضوعات : فصلنامه مطالعات قرآنیسعید زارع 1 , محمدحسین شرف زاده 2 , آمنه زارع 3 , سعید حضوری 4
1 - دانشجوی دکتری زبانشناسی همگانی، واحد مرودشت، دانشگاه آزاد اسلامی، مرودشت، ایران
2 - استادیار گروه زبانشناسی، واحد مرودشت، دانشگاه آزاد اسلامی، مرودشت، ایران
3 - استادیار گروه زبانشناسی، واحد مرودشت، دانشگاه آزاد اسلامی، مرودشت، ایران
4 - استادیار گروه معارف اسلامی، واحد جهرم، دانشگاه آزاد اسلامی، جهرم، ایران
الکلمات المفتاحية: روابط معنایی, قرآن, واژگان مدنی, واژگان مکّی, نقشهای زبانی,
ملخص المقالة :
با گسترش مطالعات میانرشتهای، زبانشناسی نیز که علم مطالعه زبان است، به عنوان دانشی که کاربردهای مختلفی و زیادی در علوم انسانی دارد، در حوزه پژوهشهای قرآنی نیز، جایگاه ویژهای یافت. یکی از رویکردهای زبانشناختیِ مطالعات قرآنی، معناشناسی ساختگرا است که با روشی نوین به مطالعه قرآن کریم میپردازد؛ لذا این پژوهش که به شیوه تحلیل محتوا انجام شده، بدنبال بررسی واژههای قرآن کریم در دو گروه مکّی و مدنی، استخراج نقشهای زبانی و یافتن انسجام یا عدم انسجام معنایی در بین آنهاست. بدین منظور ابتدا پربسامدترین واژههای خاصِّ مکّی و مدنیِ قرآن کریم استخراج و پس از بررسی اطلاعات واژگانی و معنایی با ترسیم جدول و نمودارهایی، کارکردهای زبانی استخراج شده و روابط معناییِ آنها مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج بررسیهای انجام شده نشان داد که کارکردهای زبانیِ استفاده شده در دو گروه، دارای تفاوت بوده و واژگان مورد مطالعه در هر گروه، دارای ارتباط موضوعی و مفهومی هستند.
کارکردهای زبانی و روابط معنایی در واژگان مکّی و مدنی قرآن کریم
چکیده
با گسترش مطالعات ميان رشتهاي، زبانشناسی که علم مطالعه زبان میباشد، به عنوان دانشي كه كاربردهاي مختلفي در علوم انساني دارد، در حوزه پژوهشهاي قرآني نيز، جايگاه ويژهاي يافت. يكي از رويكردهاي زبانشناختيِ مطالعات قرآني، معناشناسی ساختگرا است که با روشی نوین به مطالعه قرآن کریم میپردازد؛ لذا این پژوهش که به شیوه تحلیل محتوا انجام شده، بدنبال بررسی واژههای قرآن کریم در دو گروه مکّی و مدنی، استخراج نقشهای زبانی و یافتن انسجام یا عدم انسجام معنایی در بین آنهاست. بدین منظور ابتدا پربسامدترین واژههای خاصِّ مکّی و مدنیِ قرآن کریم استخراج و پس از بررسی اطلاعات واژگانی و معنایی با ترسيم جدول و نمودارهایي، کارکردهای زبانی استخراج شده و روابط معناییِ آنها مورد بررسي قرار گرفتند. نتايج بررسيهاي انجام شده نشان داد که کارکردهای زبانیِ استفاده شده در دو گروه، دارای تفاوت بوده و واژگان مورد مطالعه در هر گروه، دارای ارتباط موضوعی و مفهومی میباشند.
واژههاي كليدي: قرآن، واژگان مکّی، واژگان مدنی، نقشهای زبانی، روابط معنایی.
مقدمه
قرآن، کتاب خداوند، معجزه جاويد پيامبر اسلام، از ديرباز نظر گروهي از دانشمندان و علماء را به خود جلب کرده و مورد ترجمه، تفسير و بررسي قرار گرفته است.
در زبان و ادبيات ديني مسلمانان، نگاشتههايي گران سنگ و فراوان درباره قرآن مجيد برجا مانده است. بيگمان، در هيچ زمينهاي از پژوهشهاي اسلامی، به اندازهاي که دانشمندان و انديشمندان مسلمان در اين باره کتاب و رساله نوشتهاند، چيزي نگارش نيافته است. وجود مجموعههای فراوان کتب تفسیری، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، تاریخ قرآن، تاریخ تفسیر، سبب نزول، شأن نزول، .... گواه بر این مدعاست (انصاری، 1396: 178-161).
معناشناسی ساختگرای1 قرآن، روشی نظاممند برای تفسیر قرآن به قرآن است که معنای واژهها را با استفاده از متن قرآن، و با توجه به روابط همنشینی و جانشینی، تعیین میکند. در معناشناسی ساختگرا، واحدهای مطالعۀ معنا، «واژه» و «جمله»اند. اگرچه در این روش، بر «بافت زبانی» که بر پایۀ روابط دستوری (نحوی) و معنایی واحد زبانی با واحدهای دیگر بنا شده، تأکید میشود، اما عملاً توجه به واحدهای زبانی «واژه» و «جمله» جدا از بافت و بدون توجّه به کاربرد آن در متن است (صفوی، 1395: 32، 166، 212).
آنچه در این پژوهش انجام گرفته، بررسی مقابلهای نقشها یا کارکردهای زبانی2 و روابط معنایی3 واژههای قرآن کریم در دو گروه از واژههای مکّی و مدنی و همچنین موضوع انسجام معنایی4 در بین آنها است.
سؤالات تحقیق
با توجه به موضوع مورد بحث این پژوهش و اینکه ساختار، حاصل کلیه روابط عناصر تشکیل دهنده یک اثر با یکدیگر است و این ارتباط در برگیرنده کلیت آن اثر میباشد و نتیجتاً انسجام و یکپارچگی را موجب میشود، در پژوهش پیش رو نگارنده در پی یافتن پاسخ به این سوالات است که:
1- چه نوع نقش یا کارکرد زبانی در واژهای مکّی و مدنی قرآن کریم یافت میشود؟
2- نقاط اشتراک یا افتراق نقشهای زبانی یافت شده در هر دو گروه چگونه است؟
3- با توجه به بررسی نقشهای زبانی یافت شده، انسجام معنایی در دادههای مورد نظر چگونه است؟
پیشینه تحقیق
مطالعات ساختارگرایانه قرآنی
1. مطالعات ساختارگرایانه قرآنی خارجی
مطالعات زبانشناسی ساختگرا در طی چند دهه چنان گسترش یافته که تأثیر خود را بر مطالعات قرآنی نیز گذارده است. از جمله محققین غیر ایرانی که به مطالعه (ساختارگرایانه) قرآنی اهتمام وافر نشان داده، ایزوتسو [و شاگرد او ماکینو شینیا]، زبانشناس، فیلسوف، اسلامشناس و قرآنپژوه ژاپنی (1914-1993) میباشد. وی علاوه بر اينكه قرآن كريم را به ژاپني ترجمه كرده است داراي دو اثر قرآني به نامهاي «خدا و انسان در قرآن» (1361) و نيز «مفاهيم اخلاقي-ديني در قرآن» (1388) است كه در آنها با رويكردي معناشناسانه به تبيين ساختار اساسي آموزههاي قرآن پرداخته است (شریفی، 1392: 81).
از دیگر آثار مرتبط با بررسی ساختار در قرآن کریم میتوان به مقاله «شکل و ساختار قرآن» از نیوورث (1386: 32-11)، ترجمه و نقد اسکندرلو که در جلد دوم دایره المعارف قرآن لایدن به چاپ رسیده است اشاره نمود. در این مقاله، موضوعات مهمی از قبیل «رسمیت و مسئله سوره به عنوان واحد قرآنی»، «نتایج روششناختی»، «ویژگی ادبی، سبکشناسی و زبانشناسی قرآن»، «طبقهبندی دورههای وحی قرآنی»، «سجع و ساختارهای آیه به عنوان معیاری برای تاریخگذاری نسبی»، «تقسیمهای فرعی میان طبقات آیه»، «عبارات موزون»، «عناصر ساختاری سوره»، «سوگندها»، «آیات معادشناسی»، «آیات تکوینی»، «داستانهای عذاب»، «مجادلهها»، «احتجاجهای دینی»، «آیات الاحکام»، «انواع سورههای مکی» و «انواع سورههای مدنی» را به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار داده است. همچنین اثر «به سوی تفسیر مدرن سوره کهف؛ ساختار و نشانهشناسی» از ریچارد نتون (1392)، ترجمه حری از جملۀ این پژوهشها میباشد.
2. مطالعات ساختارگرایانه قرآنی داخلی
از آنجا که مطالعات زبانشناسی قرآنی از حوزههای مختلفی قابل بررسی است؛ رویکرد غالب در مطالعات علوم قرآنی داخلی، بررسی تناسب آیات است که البته اغلب پژوهشهای تطبیقی، عناصر محتوایی سورهها و انسجام مضمونی آنها، تناسب آیات از نظر محتوایی، فرم و شکل سوره را در قالب کتاب، مقاله یا پایاننامه و رساله دانشگاهی مورد بررسی قرار دادهاند، که از میان آنان میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
فقیهیزاده (1374)، در کتاب خود تحت عنوان «پژوهشی در نظم قرآن»، در سه فصل ، به موضوعات زیر پرداخته است: جمع[آوری] قرآن، نظریۀ توقیقی [اجتهادی] بودن ترتیب آیات، چگونگی چینش سورهها، تناسب [آیات] و ابعاد آن، علل پراکنده نمایی قرآن و علل عدم تفکیک موضوعی در قرآن. همامی (1384)، با موضوع «درآمدی بر علم تناسب آیات با تأکید بر سورۀ جمعه»، به بررسی علم تناسب لفظی آیات، که یکی از زمینههای بررسی قرآن است پرداخته است. این موضوع، یعنی انسجام واژگانی در مقالۀ قیطوری (1385)، تحت عنوان «قرآن و گذر از نظم خطي: يك بررسي زبانشناختي»، مشاهده میگردد که به بررسی آراء مربوط به انسجام یا عدم انسجام در متن قرآن کریم پرداخته و چنین نتیجه گرفته است که خداوند چون بشر سخن نمیگوید و قرآن به منزلۀ متنی غیر خطی و بیزمان در نظر گرفته میشود که ماهیت الهی خود را از طریق در هم شکستن مداوم بافت زمانی- مکانی و گذر از زبان خطی آشکار میسازد. میرباقری (1386) نیز به مانند همامی با تأکید بر یک سوره، در پژوهش «ارتباط آیات در سور قرآن کریم با نگاهی به سورۀ التحریم»، با بررسی این سوره، به موضوع انسجام در قرآن کریم پرداخته و بیان داشته که قرآن کریم مجموعهای منسجم است و این انسجام در سورههای قرآن قابل پیگیری است. هم چنین مقالۀ «ساختار سوره انشقاق» از دهقانی فارسانی (1387)، به بررسی تناسب ساختار مضمونی این سوره با سورههای مجاور پرداخته و در بخشی از آن، موضوع فواصل آیات یعنی نظم آهنگ واژههای سوره و ارتباط آن با مضامین آیات را نیز بررسی کرده است و نیز مقالۀ «بررسی تناسب آیات و محورهای آن در سورۀ مبارکۀ طه» از حجتی (1388)، به بررسی تناسب آیات و محورهای موضوعی در سوره مبارکۀ «طه» به عنوان نمونه پرداخته شده است. همچنین مقالۀ «پیوستگی متنی سورههای قرآن کریم» از لطفی (1390)، بر اساس نظریۀ انسجام هلیدی و با نمونههای مختلفی از سورهها، مولفههایی چون ارجاع، حذف، جانشینی و... را در سطح کلّ قرآن بررسی میکند. از جدیدترین کارهای ساختگرایانه انجام شده بر روی قرآن میتوان به پژوهش آریانفر و آهنگ (1400) با موضوع «سبکشناسی واژگانی «وعده» در سور مکّی و مدنی» اشاره کرد. در این مقاله پس از بیان مفهوم سبکشناسی و تفاوت آیات و سور مکّی و مدنی، آیاتی از قرآن کریم را که حاوی واژه «وعده» و هم خانوادههای آن در دو گروه مکّی و مدنی هستند به تفکیک بررسی شده است. وجه تمایز این پژوهش با پژوهش حاضر در این است که این پژوهش فقط یک واژه (وعده) و همخانوادههای آن مورد مطالعه قرار گرفته است در حالی که در پژوهش حاضر یک واژه خاص مدّ نظر نبوده و واژگانِ بسیاری که دارای بسامد بالا بودهاند مورد بررسی قرار گرفتهاند. تشابه این دو، در پوشش مطالعاتی تمامیِ آیاتِ قرآن کریم میباشد.
همانطور که در بالا ذکر شد اغلب پژوهشهای تطبیقی، عناصر محتوایی سورهها و انسجام مضمونی آنها را مورد بررسی قرار میدهند در حالی که با توجه به اینکه موضوع این پژوهش بررسی کارکردهای زبانی و روابط معنایی در قرآن کریم میباشد، لذا میتوان وجه اشتراک برخی از کارهای انجام شده با موضوع این پژوهش در خصوص مطالعه عناصر محتوایی سورهها و انسجام مضمونی را در اشتراک عملکرد بر یافتن انسجام مضمونی و ارتباط مفهومی در کلّ قرآن کریم دانست؛ چرا که هر دو رویکرد در پیِ مطالعۀ تمامی متن قرآن میباشد. وجه افتراق آنان نیز در نوع انجام فرایند پژوهش است. در پژوهشهای انجام شدۀ پیشین، عوامل انسجام متن در قرآن مورد بررسی قرار گرفته است؛ امّا پژوهش پیش رو، به دنبال مطالعه کارکردهای زبانیِ واژههای مکّی و مدنی در بافت زبانی و روابط معنایی آنان میباشد تا مسأله انسجام در قرآن کریم را مورد مطالعه قرار دهد.
نتایج بهدست آمده از مطالعات و جستارهای انجام شده توسط دیگران و بررسی آنان با رویکرد این پژوهش، حاکی از آن است که سبک و شیوۀ انجام پژوهش حاضر بکر و جدید بوده و تاکنون سابقۀ مطالعاتی نداشته است.
مبانی نظری تحقیق
1. زبان، متن5 ، گفتمان6 و بافت7
شاید در وهلۀ نخست بتوانیم درباره زبان و ماهیت آن به راحتی سخن بگوییم؛ امّا با دقت و تأمل متوجه خواهیم شد که این موضوع مقولۀ چندان سادهای نیست. این سهل و ممتنع بودن شاید به این دلیل باشد که ما آن را به راحتی کسب کردهایم؛ به عبارتی چون قوه نطق در آدمیان به ودیعت نهاده شده، مثل همه اموری است که به خاطر در دسترس بودن، از آن غافلیم.
در زبانشناسی در تعریف زبان میگویند: «زبان، نظام طرحمندی از علائم صوتی قراردادی است که مشخصههای ویژة «جابه جایی»، «انتقال فرهنگی»، «خلاقیت»، «دوگانگیِ» آن درنظام ارتباطی حیوانی کمیاب یا نایاب میباشد» (اچسون، 1376: 26).
در این رابطه، متن، گفتمان و بافت چند موضوعِ مرتبط با زبان و مورد توجه در علم زبانشناسی میباشند. اصطلاح «متن» در نقد جدید، مسأله پیچیدهای شده است که به خاطر تداخل آن با اصطلاحات دیگری چون گفتمان میباشد.
اگر بخواهیم مؤلفههای اصلی و ذاتی اصطلاح متن را از پژوهشهای زبانشناسان مختلف استخراج کنیم، در وهله نخست جنبه نوشتاری آن مطرح است. متن یعنی «هر خطاب (گفتمان) ثبت شده به واسطه نوشتار» (فضل، 1987: 297). «برخی زبانشناسان کوشیدهاند تا معنای متن را از خلال جنبه نوشتاری آن آشکار نمایند؛ به ویژه وقتی که متن شکل متوالی خطّی با رابطۀ دیداری بر کاغذ باشد. این معنا را در پژوهشهای شورت و لیچ میتوان یافت» (یقطین، 1989: 12).
در خصوص گفتمان نیز زبانشناسان زیادی سخن گفتهاند. آنها عموماً در تعریف گفتمان آن را کاربرد زبان در بافت دانستهاند (براون و یول، 1989: 85-65؛ ون دایک: 1382). تعریف دیگری از گفتمان مربوط به بنونیست (1970: 18-12) است که در این زمینه میگوید: «گفتمان یعنی به کارگیری زبان به واسطه عمل استعمال فردی». او در این تعریف ما را با سه نکتۀ مهم مواجه میکند. یکی نقش کارکردی گفتمان است که در بکارگیری زبان تجلی میکند. دیگری حضور «فردی» که به واسطۀ عمل زبانی تحقق مییابد؛ و در آخر جنبۀ استعمال زبانی که میتوان آن را نوعی جستجو در انباشتهها و حافظههای جمعی و فرهنگی دانست که به واسطة همان عمل زبانی، فردی میگردند (شعیری، 1385: 12).
سجودی (171:1387) در ارتباط با اینکه تحلیل گفتمان شامل صورت نوشتاری یا گفتاری زبان میشود به نقل از ون دایک (1977) آورده است که او وارد کردن متنهای نوشتاری به حوزۀ تحلیل گفتمان را مفید میداند؛ امّا در همان حال معتقد است به دلایلی تعمیم مفهوم گفتمان کار سادهای نیست. مهمترین مشکلی که او در این نوع تعمیم میبیند این است که در گفتگو تعامل وجود دارد و شرکتکنندگان در گفتگو میتوانند نسبت به هم واکنش نشان دهند؛ امّا در مورد متن نوشتاری این تعامل چندان آشکار نیست. سرانجام برای آن که به هر حال متون نوشتاری را نیز در حوزه کار تحلیلگر گفتمان حفظ کند با این مشکل کنار میآید.
البته باید توجه داشته باشیم که زبان خود یک نظام باز است نه بسته، و طبق کارکردهایش در بافتهای مختلف، متفاوت است. برای شناخت مفهوم آن باید به بافتی که در آن به کار میرود توجه نمود (اچسون، 1376: 26).
بافت دو گونه است: بافت زبانی و بافت موقعیت. بافت زبانی همان است که به کلمه یا عبارت معنای ویژه در کلام یا متن میبخشد و ابهام کلمه را از بین میبرد؛ امّا بافت موقعیت موجب رفع ابهام از جملهها و متون میشود. پس بافت به این معنا از آنچه که به توالی آواها و واژهها معروف است فراتر میرود و علاوه بر آن شامل فضای محیطی و روانی حاکم بر گوینده و شنونده میگردد. بنابراین بررسی متن زبانی و فهم عمیق آن به شناخت عوامل بافتی نیازمند است که در رأس آن فرهنگ، محیط و وضع اجتماعی قرار دارند. گراهام هوف این مسأله را چنین بیان میکند: «خوانش شعر، خارج از بافت آن هرگز خوانش به حساب نمیآید» (هوف، 1985: 52).
انسجام8 و پیوستگی9 از مباحث مهم تحلیل گفتمان است. هلیدی را میتوان پیشگام زبانشناسی متن دانست. او دیدگاههای خود را در کتاب درآمدی بر دستور نقش گرا (2004) درباره متن و بافتار متنی آورده است. او همچنین پیشتر (1976: 4) به همراه رقیه حسن کتاب انسجام در زبان انگلیسی را منتشر کرد. از نظر آنها انسجام از خلال سخن در باب ماهیت متن و تمایز آن از «نامتن» مطرح میشود. انسجام همان ویژگی بارز متن است و همان چیزی است که جملات پی در پی را از طریق روابط پیشینی و پسینیِ میان آنها به یکدیگر مرتبط میسازد؛ امّا روابط نحوی آنهایی هستند که به «پیوستگی» منجر میشوند.
2. بیان در قرآن
پر واضح است که موضوع علم زبانشناسی زبان است و این موضوع از نظر قرآن دور نمانده است. یکی از پدیدههایی که قرآن با آیات روشنگر، آن را در مناسبتهای متعدد و عبارات مختلف مطابق حال و مناسبت بیان نموده واژۀ بیان است که میتوان دلالت کلی و غایتِ والای آن را در آغاز سورۀ الرحمن آیات 1 تا 4 مشاهده کرد: «الرّحَمنُ (1) عَلَّمَ القُرآنُ (2) خَلَقَ الْاِنسَانُ (3) عَلَّمَهُ الْبَيَان(4)».
نیکاندیش (1379: 29) در تعریف لغوی بیان آورده است که از ریشۀ «بین بان» گرفته شده است و ارباب لغت در معنی لغوی بیان و مشتقات آن اظهارات مختلفی دارند که روی هم رفته نظراتشان بهم نزدیک است. وی پس از ارائه آراء و نظرات گوناگون نتیجه میگیرد که بیان یعنی کشف و آشکار کردن چیزی بدون ارائه حجت و معنی آن، شامل نطق و غیرنطق میگردد و وسیلهای است برای روشن کردن چیزی که اغلب با فصاحت نیز همراه است.
لفظ بیان و مشتقات آن در آیات بسیاری از قرآن کریم دیده میشود که در بعضی جاها وصف برای قرآن و در بعضی جاها وصف چیزهای دیگر است. درخصوص وصفِ قرآن، برای ارائه دلیل از خود قرآن به آیه: «هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ»10 استناد میشود.
3. قرآن و بافت موقعیت (شأن نزول)
شأن نزول از موضوعاتِ مرتبط با تحلیل گفتمان و بررسی متن، میباشد. العموش (1388: 88) بیان میکند که شأن نزول بیانگر اسباب نزول است و در میان مباحث قرآنی از همه بیشتر به این بحث یعنی بررسی رابطه بین متن و دلالت پرداخته میشود. در حقیقت این همان چیزی است که در زبانشناسی جدید تحت عنوان تحلیل گفتمان و بررسی رابطۀ بین متن و بافت مطرح است. شأن نزول کاشف این رابطه است و به صورتهای متعدد در برگیرندۀ دو نوع بافت است: بافت زبانی و بافت موقعیت. وی در ادامۀ مطلب فوق بیان میکند که کتابهای علوم قرآنی به این اشاره دارند که هر آیه یا مجموعهای از آیات به خاطر علّت خاصّی نازل شدهاند که نزولش را الزامی میکرده است و آیاتی که بدون علت نازل شدهاند واقعاً اندکند.
قرآن پژوهان دریافته بودند که سبب یا مناسبت مشخص همان چیزی است که چارچوب موقعیت را مشخص مینماید که فهم آیه یا آیات از خلال آنها ممکن است. آنها حتی به این دریافت رسیده بودند که توانایی مفسّر بر فهم متن، ناگزیر باید مسبوق به شناخت حوادثی باشد که این متون را به وجود آوردهاند. این مسأله از خلال شرایطی که برای مفسّر وضع میکنند پیداست.
شناخت اسباب نزول تنها به قصد ثبت رخدادهای تاریخی نیست که شکلگیری متن را فراگرفته است، بلکه هدف، فهم متن و استخراج دلالت آن است. «علم به اسباب موجب علم به مسبّب میشود» (سیوطی، 1416، ج1، ص65).
مطلبی که در این خصوص شایان ذکر است بحث آیات «مکّی ومدنی» میباشد [که در تحلیل و تفسیر گفتمان و متنِ قرآن بسیار تأثیر گذار است]. شاید تفکیک بین مکّی و مدنی در متن، تفکیک میان دو مرحله مهم به شمار آید که در شکلگیری متن چه در سطح مضمون و چه در سطح ترکیب و ساخت، سهیم بوده است. لذا هیچ دلالتی نیست جز این که متن، محصول تکامل با واقعیت زندۀ تاریخی است. اگر علم به مکّی ومدنی پرده از نشانههای کلّی این تعامل بر میدارد، علم به «اسباب نزول» ما را به مراحل دقیق شکلگیری متن در واقعیت و فرهنگ آگاه مینماید (حجّتی، 1365: 5).
دانشمندان علوم قرآنی غالباً معیار مکانی را برای فرق میان آیات مکّی ومدنی قائل هستند و آیاتی را که در مکّه نازل شده چه قبل از هجرت چه بعد از هجرت به مدینه، مکّی، و آیاتی را که در مدینه نازل شده، مدنی مینامند. معیار دیگر در تفکیک بین مکّی و مدنی معیار مخاطبان متن در هر یک از دو مرحله قبل از هجرت و بعد از هجرت است. بر این اساس، مکّی آن است که خطاب به مردم مکّه هر چند که در مدینه نازل شده و مدنی آن است که خطاب به مردم مدینه هر چند در مکّه نازل شده باشد. معیار دیگر، معیار زمانی است که آیات قبل از هجرت مکّی، هر چند در مدینه نازل شده باشند و آیات پس از هجرت مدنی، هر چند که در مکّه نازل شده باشند (العموش، 1388: 98).
ابوزید پیشنهاد میکند که معیار تقسیم بندی از یک سو به واقعیت تکیه نماید و از سوی دیگر به متن. به واقعیت از آن جهت که حرکت متن با حرکت آن مرتبط است و به متن از حیث مضمون و ساختار آن. چون حرکت متن در واقعیت، آثارش در دو سوی متن ماندگار میشود. لذا معیار تقسیمبندی همان تفکیک بین دو مرحلۀ تاریخی است که هجرت، میان آن دو فاصله میافکند. پس مکّی آن است که قبل از هجرت نازل شده باشد و مدنی آن است که پس از هجرت، چه در مکّه نازل شده باشد و چه در مدینه (ابوزید، 1996: 92).
4. ساختگرایی و روابط معنایی
معناشناسان ساختگرا در چارچوب روابط معنایی به مطالعۀ معنا میپردازند. کاربرد چنین شیوهای برای کشف روابط معنایی دیرین است. از منظر کاربران این شیوه، ساختار زبان متشکل است از یک شبکۀ پیچیده و در هم تنیده از روابط همنشینی و جانشینی. در این میان، معناشناسی ساختگرا، گونهای از مطالعۀ معناشناسانه است که روابط میان مفاهیم را باز مینماید. چنین مطالعهای مستلزم توجه به دو نوع رابطۀ در میان کلمات یک زبان است؛ یکی رابطه میان واحدهای همنشین و دیگر رابطه میان واحدهای جانشین (افراشی، 1381: ۲۸).
معناشناسانی که این روش را به کار میبرند، برای توصیف دقیقترِ معنای واژه، مفهوم آن را تجزیه و مولفههای معنایی آن را از هم تفکیک میکنند (باقری، 1380: ۱۶۷ ؛ صفوی، 1383: ۲۸۰)، آنگاه میکوشند که این مطلب را بیابند که هر یک از این مولفهها با دیگر مولفههای معنایی واژه، چه نوع رابطهای برقرار کرده است. معناشناسان گونههای متنوعی از این روابط را باز شناساندهاند. (صفوی،1383: ۱۳۲). حوزۀ واژگانی و تقابل معنایی از اصطلاحات معناشناسی ساختگراست. مکاتب معناشناسی براساس جغرافیا، هویت یا روش، دستهبندیهای متفاوتی دارند که معناشناسی ساختگرا یکی از انواع مکاتب براساس روش است. این مکتب در سدۀ اخیر، در معناشناسی زبانی، برای بررسی بخش درون زبانیِ معنیِ واژهها اتخاذ شده است. در این مکتب صرفا به مسالة دلالت درون زبانی توجه میشود و به دلالت ارجاعی و تمایز میان زبان و معنیِ دایرهالمعارفی و میزان اعتبار آن کاری ندارد؛ یعنی به دنبال روابط واژه با واژه میرود، نه واژه با جهان خارج (لاینز، 1385: 150).
به تعبیر ایزوتسو، حوزۀ معناشناختی زمانی به وجود میآید که دو مفهوم کلیدی، کاملا ًدر مقابل یکدیگر قرار گیرند. شناخت مقابلهای هر واژه در روشن شدن معنای آن مؤثر است؛ زیرا مفاهیم متضاد، هر کدام با واژگان دیگر ترادف دارند و نظام واژهای میسازند (ایزوتسو، 1388: 298). کریستال، معناشناسی ساختگرا را گونهای از معناشناسی معرفی میکند که بر پایة اصول زبانشناسی ساختگرا و در چارچوب روابط معنایی به مطالعه و توصیف معنا میپردازد. معناشناسی واژگانی ساختگرا در مقابل واجشناسی ساختگرا و صرف ساختگرا و ...قرار میگیرد (همان: 152).
در مکتب ساختگرایی، سه نظریه یا نگرش اصلی برای دستیابی به معنای دقیق واژهها و مفاهیم یک زبان مطرح شدهاند؛ نظریة حوزۀ واژگانی، تحلیل مؤلفهای و تحلیل رابطهای. تقابل معنایی در ذیل تحلیل رابطهای قرار میگیرد. تحلیل رابطهای، روابط مفهومی را بررسی میکند. عمدهترین روابط مفهومی عبارتاند از شمول معنایی11، هممعنایی12، تقابل معنایی13، جزءواژگی14 (گیررتس، 1393: 185-197). نظریۀ میدانهای معناشناسی ایزوتسو برگرفته از نظریۀ حوزۀ معنایی وایسگربر است. نظریۀ حوزه معنایی طرحی است که از آراء وایسگربر نشأت گرفته است. بر پایه این رهیافت، زبان دارای سطح میانی است که حدّفاصل میان ذهن و جهان خارج قرار دارد و الهام بخش مفهومی استعاری با نام حوزۀ واژگانی یا حوزۀ معنایی است. با فرض این مطلب که جهان خارج، مجموعهای از اشیاء و رویدادهای موجود در این جهان مادّی است، زبان در حد فاصل میان این جهان و واقعیتها و مفاهیم ذهنی ما درباره این جهان قرار میگیرد. از این رو حوزۀ واژگانی، دربردارندۀ مجموعهای از اقلام واژگانی است که از نظر معنایی با یکدیگر در ارتباط و وابسته به هم هستند. این معانی در کنار یکدیگر شکل دهندۀ ساخت مفهومی دامنۀ مشخصی از واقعیتهای جهان خارجند (لاینز، 1981: 250؛ و گیررتس، 1395: 20-21 و 131).
این روش [«میدان معنایی»] كه برداشت شده از مکتب ساختگراست، برای یافتن میدان معنایی، مراحل زیر را در نظر میگیرد: 1) فهم ابتدایی كلمه، از جمله معنای اساسی و سپس نسبی، 2) پیدا كردن كلمات كلیدی در متن و یا شناخت كلمة كانونی و 3) پیدا كردن ساخت تصویری یا مجموعة كلی با كمک چینشی معنادار. دراین شکل از معناشناسی، هر كلمة كلیدی در هر مرحله از سیرش، تعدادی از كلمات كلیدی سطح بعدی را درپیرامون خود گرد میآورد و یک یا چند حوزة معناشناختی میسازد. تجزیة مفهوم كلیدی به تعدادی عناصر و اجزای ذاتی (مؤلفههای معنایی) كه با آن انشعاب مفهومی كشف شود، گام بعدی است؛ چرا كه كلمات تنها و منفرد به كار نرفتهاند، بلکه در میان خود گروههای گوناگون بزرگ و كوچک میسازند و این گروهها با هم از راههای مختلف پیوند میگیرند (همان: 56-54). در این نظریه، معنی بر حسب روابط موجود میان واژهها و روابط همنشینی و جانشینی و نیز رابطة متقابل آنها بررسی میشود. مفهوم همنشینی چیزی جز ارتباط یک عنصر زبانی با سایر عناصر تشکیل دهندة زبان نیست، در حالی كه اصطلاح جانشینی رابطة یک عنصر با سایر عناصری است كه میتوانند به جای آن به كار برده شوند و یا جایگزین شوند (پالمر، 1385: 159). احصای همنشینها و جانشینهای یک واژه در قرآن، در حقیقت بازنمای نگرش جامع قرآن و به عبارت دقیقتر، جهانبینی قرآنی در كابرد یک واژه است و در مرحلة بعد، با تحلیل منطقی مصادیق و مفاهیم آن واژه میتوان به یک نگرش سیستمی از یک كل دست یافت كه اجزا و عناصر آن، همه با یکدیگر در ارتباط و دارای رتبه و درجه هستند (قراملکی و دیگران، 1396: 99-77). در این پژوهش جهت کشف معانی و بررسی انسجام معنایی، فقط بافت زبانی و روابط معنایی واژههای قرآن کریم مورد توجّه قرار گرفتهاند و از توجّه به بافت موقعیت و شأن نزول آیات صرف نظر شده است.
5. نقشها یا کارکردهای زبانی
در تجزیه و تحلیل گفتمان، پیام اصلی جمله یا سخن، مورد نظر است و به شکل ظاهری آنها کمتر توجه میشود. جملات یکسان ممکن است حاوی کارکردهای متفاوت باشند. همچنین نقشهای یکسان میتواند با جملات مختلف بیان شود و این بدان معنی است که عوامل بسیاری در نظام گفتمانی دخالت دارند. بافت و موقعیت مهمترین عاملی است که در فهم گفتمانی و تعیین نقش گفتار مؤثر است. به عبارت دیگر بسته به ملاحظات فرا زبانی نظیر موقعیت یا بافت، نوع جمله یا سخنی که در متن مورد استفاده قرار میگیرد، تعیین میشود. تعیین «نقش» یا کارکرد اجزای تشکیل دهندۀ متن، هدف مهمّی است که در تجزیه و تحلیل متنی دنبال میشود.
فهمیدن مفهوم دقیق هر واژه، جهت تعیین نوع نقش یا کارکردی که از نظر زبانی ایفاء میکند با توجه به معنا و مفهوم آن واژه ممکن است؛ در واقع با توجه به معنایی که راجع به واژگان در اختیار داریم کارکردی را که ممکن است بر آنها مترتّب شود تعیین میکنیم. بنابراین در تحقیق حاضر، بررسی واژگان براساس مراجعه به ترجمه آنها صورت گرفته است که برای این منظور از قرآن کریم، ترجمه آن و کتب لغوی مربوطه استفاده شده است.
آنچه مسلم است نقش اصلی زبان برقراری ارتباط میباشد؛ یعنی افراد جامعه برای آگاهی از مقاصد یکدیگر و ایجاد تفاهم از این ابزار به خوبی بهره میگیرند. امّا این، همۀ نقش زبان نیست. بلکه نقشهای دیگری را نیز میتوان برای آن برشمرد. هلیدی (1985: 50) که خود پیشگام مکتب نقشگراست سه نقش عمده در زبان قائل است:
1- عملکرد (یا نقش) اندیشگانی که ضمن آن شخص تجربه و احساس خویش از عالمِ خارج را بیان میکند.
2- عملکرد بینابینی (یا میان فردی) که گوینده یا نویسنده از قضیهای استفاده میکند تا با دیگران ارتباط برقرار کند.
3- عملکرد متنی که ضمن آن گوینده یا نویسنده پیامی را که مبتنی بر دو عملکرد قبلی است به صورت گفته یا نوشته (یا صورت ممکن دیگر) سازمان میدهد وبه دیگران منتقل میکند. هر یک از این عملکردها میتوانند به صُوَر مختلفی ادا شوند. به عبارتی این سه عملکرد بیانگر کارکردهای مختلف زبان در موقعیتهای گوناگون میباشند.
کارکردهای ذکر شده در زیر، همان نقشهای زبانی است که در تحقیق مرادی (1388) و زارع (1389) در تجزیه و تحلیل آیات جزء 27 و 28 قرآن کریم استفاده شده است. در حقیقت این نقشها همان سه نقش اصلی هلیدی میباشند که به صورت خرد، جزئی و ملموس در آمده و مبنای کار پژوهشی ما قرار گرفتهاند؛ با این تفاوت که در دو پژوهش فوق، آیه یا بخشی از آیه جهت کشف معنا مورد بررسی قرار گرفته است؛ ولی در پژوهش حاضر کارکردهای زبانی، از دل واژهها و محل کاربردشان در آیات قرآن کریم بیرون کشیده شدهاند و مورد تحلیل قرار گرفتهاند.
1. توصیف 2. نتیجهگیری 3. سؤال 4. تأکید 5. سوگند 6. انذار 7. استدلال
8. انکار 9. اشاره 10. شرط 11. نفرین 12. دعوت 13. ندا 14. احتمال
15. آرزو 16. بشارت 17. امر 18. ملامت 19. استثناء 20.نهی 21.وعده
22. تسلّی
روش تجزیه و تحلیل دادهها
با توجه به اینکه انجام پژوهش فعلی با قصد بررسی کارکردهای زبانیِ واژههای مکّی و مدنیِ قرآن کریم از دیدگاه معناشناسی صورت میگیرد، هدف نگارنده تجزیه و تحلیل واژههای این دو گروه از آیات از لحاظ معنایی و کاربردی، یافتن بار معنایی در زبان عربی و نیز کشف تأثیر یا عدم تأثیر روابط واژگانی بر معنا است.
به منظور تشخیص بنیادین یا برتری یک مفهوم در متن، معیارهای مختلفی مطرح شده است كه معیار آماری و وحدت قاموسی دو نمونه از پركاربردترین آنهاست. در این روش، واژههایی كه بیشتر تکرار میشوند، مركزی و آنها كه كمتر تکرار شدهاند، حاشیهای به حساب میآیند (شجاعی و دیگران، 1394: 38-7). این معیار بر این اصل استوار است كه هر اندازه مفهومی نزد گوینده (یا گویندگان) اهمیت بیشتری دارد، فراوانی و تنوع واژگانِ بیشتری نیز دارد؛ یعنی مورد توجّه و تأكید بیشتر قرار میگیرد (اُورشولد15 و همکاران، 2004: 335-289).
در تحقیق حاضر، پژوهش بر روی واژههای خاصّ از هر گروه صورت گرفته است؛ به عبارتی، گزینش واژهها بدین صورت بوده است که مبنای فراوانی، از بالاترین فراوانی تا فراوانی 2 در کلِّ متن قرآن کریم در نظر گرفته شده است، که بر این اساس 170 واژه تماماً مکّی و 47 واژه تماماً مدنی از قرآن استحصاء شده است. برای نشان دادن مکان قرارگیری واژهها در قرآن از اعداد استفاده شده است؛ بدین صورت که عدد سمتِ راستِ دو نقطه (:) گویای شماره سوره و عدد سمتِ چپِ آن گویای شماره آیه در آن سوره میباشد.
جهت استخراج واژگان، از کتاب معجم الاحصائی، نگارشِ روحانی (1368) و جهت بررسی معانی، ریشهیابی و اطلاعات دیگر از کتب لغویِ المفردات نگارشِ راغب اصفهانی، واژههای قرآن و جهت بررسی نقشهای زبانی علاوه بر استفاده از دو کتاب فوق از ترجمۀ قرآن کریم به قلم مکارم شیرازی نیز استفاده شده است.
شیوه تجزیه و تحلیل دادهها بدین صورت است که ابتدا برای هر واژه پس از بیان نوع واژه (اسم یا فعل) و جزئیات آن، بیان صیغه یا شخص، ریشه، مکّی یا مدنی بودن و فراوانی آن، به سراغ معنای واژه رفته و بر اساس معنای یافت شده، نقش یا نقشهای زبانیِ ارائه شده توسط واژگان مورد مطالعه، بیان میگردد. پس از اتمام کار استخراجِ اطلاعاتِ فوق بر رویِ تمامیِ واژگان مکّی و مدنیِ مورد نظر، اطلاعات بدست آمده را در جدولی جمع بندی و سپس جهت تبین بیشتر و گویاترِ نتایجِ حاصله، از نمودارهایی استفاده میشود. در پایان نیز با توجه به اطلاعات موجود، به تجزیه و تحلیل آنها پرداخته و به سوالات مورد نظر این پژوهش پاسخ داده خواهد شد.
این تحقیق برای یافتن نظام معنایی در قرآن كریم از روش «میدان معنایی» استفاده میكند كه از مصادیق تفسیر قرآن به قرآن محسوب میشود (ایزوتسو، 1361: 15). به سخن دیگر، ما به کمک اطلاعات موجود در جدول و آمار کسب شده از نمودارها، بدنبال پاسخ به سوال مهم این پژوهش میباشیم و آن موضوعِ وجود یا عدم وجود رابطۀ معنایی بین واژگان هر یک از دو گروه مورد بررسی در این پژوهش است. روش «میدان معنایی» ایزوتسو همان روشی است که مفسرین بنامِ ما، از جمله علامه طباطبایی در تفسیر قرآن و استنتاج ارتباط یا عدم ارتباط معنایی آیات از آن بهره میبردهاند.
البته از اهداف ساختگرایی، تحلیل و بررسی روابط درون متنی و دلالتِ متنیِ واژههای آیات مذکور میباشد که از اهداف مهم این پژوهش نیز میباشد؛ به عبارتی، آنچه پژوهشگر انجام خواهد داد بررسی واژهها، درونِ متن و سوایِ تأثیر عوامل برون متنی بر آنان خواهد بود.
در زیر نمونهای از نحوۀ استخراج و چینش اطلاعات که بر روی تمامیِ واژگان مورد نظر انجام شده، ارائه میگردد:
· خَسَفَ
بر وزنِ فَعَلَ؛ فعل ماضی، ثلاثی مجرد، لازم، مفرد مذکر غایب؛ ریشه: خسف؛ مکّی؛ فراوانی: 2 (28: 82) (75: 8)؛
(به زمین) فرو رفت، محو کرد (رضایی،1360: 48)، (به زمین) فرو رفت (مفردات:832)؛
نقش/کارکرد زبانی: نتیجه گیری، وعده.
تجزیه و تحلیل دادهها
از آنجا که در زبان عربی حرف مبنی یا به عبارت دیگر بدون تغییر ساختواژی و صرفی میباشد، لذا این پژوهش فقط شامل بررسی اسامی و اَفعال بوده و بررسی حروف از آن مستثنی میشود.
در این پژوهش در مجموع 217 واژه مورد بررسی قرار گرفت که 170 واژه مکّی و 47 واژه مدنی بودند. اگر این واژگان را با توجه به فراوانی و تکرارشان که مورد مطالعه هم قرار گرفتند به شمار آوریم تعدادشان به 546 عدد واژه میرسد که از این تعداد 130 عدد واژه فعل و 416 عدد واژه اسم میباشند. به عبارت گویاتر 24% سهم اَفعال و 76% سهم اسامی میباشد؛ این بدین معناست که کاربرد اسامی سه برابر سهم اَفعال در واژگان قرآن است.
پس از استخراج اطلاعات بر اساس روش ارائه شده در بالا، نتایج در جدول (1)، که میزانِ کاربست نقشهای گوناگون زبانی با توجه به واژگان مورد مطالعه را نشان میدهد، جمع بندی شده است. این جدول شامل 24 نقش زبانی، فراوانی و درصد کاربست آنهاست که در دو گروهِ واژگان مکّی و مدنیِ مورد مطالعه، یافت شده است. از این 24 نقش زبانی، 23 مورد در واژگان مکّی و 18 مورد از آنها نیز در واژگان مدنی بکار رفته است. در مجموع 494 نقش زبانی در واژگان مکّی و 108 نقش زبانی در واژگان مدنی مشاهده گردید.
جدول1. توزیع نقشهای زبانیِ واژگان مکّی و مدنی
نقش زبانی | فراوانی (درصد) | نقش زبانی | فراوانی (درصد) | |||||
مکّی | مدنی | مکّی | مدنی | |||||
توصیف | 218 (44) | 30 (28) | سوگند | 5 (1) |
| |||
انکار | 59 (12) | 2 (2) | نهی | 4 (1) | 5 (5) | |||
اَمر | 29 (6) | 20 (19) | تعجب | 4 (1) |
| |||
تأکید | 24 (5) | 8 (7) | اشاره | 2 | 1 (1) | |||
نتیجه گیری | 23 (5) | 8 (7) | نفرین | 2 | 2 (2) | |||
استدلال | 23 (5) | 7 (6) | احتمال | 2 | 1 (1) | |||
سوال | 22 (4) |
| آرزو | 2 |
| |||
شرط | 19 (4) | 2 (2) | بشارت | 2 | 5 (5) | |||
انذار | 16 (3) | 4 (4) | تسلی | 2 | 3 (3) | |||
وعده | 14 (3) |
| نفی | 2 | 2 (2) | |||
استثناء | 13 (3) | 2 (2) | دعا | 1 |
| |||
ملامت | 6 (1) | 2 (2) | ندا |
| 4 (4) | |||
جمع نقش های مکّی: 494 | جمع نقش های مدنی: 108 |
بررسی جدول فوق گویای آن است که از مجموع 494 نقش زبانی بکار رفته در واژگان مکّی، کارکردِ توصیف با 218 مورد فراوانی دارای بیشترین بسامد، انکار با 59، اَمر با 29، تأکید با 24، نتیجهگیری و استدلال با 23، سوال با 22، شرط با 19، انذار با 16، وعده با 14، استثناء با 13، ملامت با 6، سوگند با 5، نهی و تعجب با 4، اشاره، نفرین، احتمال، آرزو، بشارت، تسلی و نفی با 2 و در نهایت دعا با 1 مورد فراوانی به ترتیب در رتبههای بعدی قرار گرفتهاند.
در خصوص نقشهای واژگانِ مدنی هم میتوان گفت که از مجموع 108 نقش زبانی بکار رفته در واژگان مدنی، کارکردِ توصیف با 30 مورد فراوانی دارای بیشترین بسامد، انکار با 2، اَمر با 20، تأکید و نتیجه گیری با 8، استدلال با 7، شرط با 2، انذار با 4، استثناء با 2، ملامت با 2، نهی با 5، اشاره با 1، نفرین با 2، احتمال با 1، بشارت با 5، تسلی با 3، نفی با 2 و در نهایت ندا با 4 مورد فراوانی مشاهده گردیدند.
در اینجا به جهت گویاییِ بیشتر و بررسی مقابلهای این نقشها، با استفاده از نمودارها، میزان کاربست و عملکرد آنها را به صورت درصدی مشخص کردهایم.
نمودار1. درصد کاربرد نقشهای زبانی در واژگان مکّی
نمودار فوق بیانگر آن است که در واژگان مکّی، توصیف با 44% کارکرد دارای بیشترین بسامد، انکار با 12%، اَمر با 6%، تأکید، نتیجهگیری و استدلال با 5%، سوال و شرط با 4%، انذار، وعده و استثناء با 3%، ملامت، سوگند، نهی و تعجب با 1% فراوانی، به ترتیب در رتبههای بعدی قرار گرفتهاند. نقشهای زبانی اشاره، نفرین، احتمال، آرزو، بشارت، تسلی، نفی و دعا به دلیل بسامد کم، کارکردِ پایینتر از 1% را به خود اختصاص دادهاند.
نمودار2. درصد کاربرد نقشهای زبانی در واژگان مدنی
از طرفی نمودار دوّم (2) نیز گویای آن است که در واژگان مدنی، توصیف با 28% کارکرد دارای بیشترین بسامد، اَمر با 19%، تأکید ونتیجه گیری با 7%، استدلال با 6%، نهی و بشارت با 5%، انذار و ندا با 4%، تسلی با 3%، انکار، شرط، استثناء، ملامت، نفرین و نفی با 2%، اشاره و احتمال با 1% به ترتیب در رتبههای بعدی قرار گرفتهاند.
نمودار (3). مقایسه درصد کاربرد نقشهای زبانی در واژگان مکّی و مدنی
با توجه به نمودار بالا (3)، به خوبی میتوان کاربستِ نقشها یا کارکردهای زبانی استحصاء شده از واژگان دو گروه را به صورت مقابلهای مشاهده کرد. در اینجا دیده میشود که برخی از نقشهای زبانی تنها در یکی از دو گروه، و گاهاً با کاربستِ بالا بکار رفته است.
نقشهای زبانیِ سوال با 4%، وعده با 3%، سوگند و تعجب با 1% و البته آرزو و دعا تنها در واژگان مکّی مشاهده گردیده و از طرفی نقشهای زبانی اشاره و احتمال با 1%، بشارت با 5%، تسلی با 3%، نفرین با 2%، ندا با 4% و نفی با 2% در واژگان مدنی دارای کاربرد مشهودی بودهاند. در خصوص ما بقیِ نقشهای موجود هم میتوان گفت که برخی در واژگان مکّی و برخی نیز در واژگان مدنی با کاربرد بیشتری مشاهده گردیده است. نقش زبانی توصیف با 44% کاربرد در واژگان مکّی بیشترین کاربرد را داشته، که در مقایسه، در واژگان مدنی کاربرد 28% را نشان میدهد. نقش زبانی انکار در واژگان مکّی 12% در مدنی 2%، شرط در مکّی 4% در مدنی 2%، استثناء در مکّی 3% در مدنی 2%، بکار رفته است. برخی نقشهای زبانی که در واژگان مدنی پرکاربردتر از واژگان مکّی بودهاند نیز به قرار زیر میباشد: نقش زبانی اَمر در واژگان مدنی 19% در مکّی 6%، تأکید و نتیجه گیری 7% در مدنی 5% در مکّی، استدلال 6% در مدنی 5% در مکّی، انذار 4% در مدنی 3% در مکّی، ملامت 2% در مدنی 1% در مکّی، نهی 5% در مدنی 1% در مکّی.
بررسی جدول فوق الذّکر حاکی از آن است که اوّلاً همگی نقشهای ذکر شده به استثناء نقش ندا در واژگان مکّی مشاهده گردید، درحالیکه در واژگان مدنی ۶ نقش از نقشههای موجود یافت نشد. نکته دیگر آن است که، آن ۶ نقش که مخصوص واژگان مکّی می باشد، قابل بررسی و تامل هستند. تعجب، سوال، سوگند، وعده، آرزو و دعا، نقشهای خاص واژگان مکّی میباشند که با یک بررسی ساده میتوان ارتباط بین آنها را کشف کرد.
موضوعی موجب تعجب مخاطب میشود و در پی آن سوالی مطرح میشود. همچنین وی در موضوعی سوگند یاد میکند و پس از آن وعده میدهد که فعلی را انجام دهد و نیز آرزویی را برای خود در نظر میگیرد و برای رسیدن به آن آرزو، دعا میکند. این نقشهای زبانی از خصوصیات واژگان مکّی میباشند که در واژگان مدنی یافت نشد.
به عنوان نمونه، در داستان ورود فرشتگان بر حضرت ابراهیم و همسرش و بشارت دادن به آنها به فرزنددار شدن، همسر وی پس از اینکه از روی تعجب خندید، سوال کرد: «ای وای بر من! آیا فرزند آورم در حالی که من پیرزنم و این شوهر من است که در سن سالخوردگی است؟ یقیناً این چیزی بسیار شگفت انگیز است!»، «قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ» (هود: ۷۲).
و یا، خداوند در سوره مریم آیه ۶۸ پس از سوگند به خود، به منکران قیامت چنین وعده عذاب میدهد: «پس به پروردگارت سوگند، آنان را با شیطان محشور میکنیم سپس در حالی که به زانو در آمدهاند گرداگرد دوزخ حاضر خواهیم کرد»، «فَوَرَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّيَاطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا».
در خصوص دو نقش زبانی آرزو و دعا، مجدداً به داستان حضرت ابراهیم مراجعه میکنیم؛ آنجا که پس از سکونت در سرزمین بی آب و علف مکّه و آرزوی برپایی نماز در آنجا، وی به خداوند عرض کرد: «... پس دلهای گروهی از مردم را به سوی آنان علاقهمند و متمایل کن و آنان را از انواع محصولات و میوهها روزی بخش. باشد که سپاسگزاری کنند»، «... فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ». (ابراهیم: ۳۷).
جنبه دیگری که از جدولِ یک میتوان مورد بررسی قرار داد درصد بیشتر یا چشمگیرِ کاربستِ برخی از نقشها در یکی از دو گروه، در مقابل دیگری میباشد.
استفاده 44% از نقش توصیف در واژگان مکّی در مقابل 28% در واژگان مدنی و نیز 12% انکار در مقابل 2%، قابل تأمل است. از طرف دیگر، وجود 7% نقش نتیجه گیری و 6% نقش استدلال در واژگان مدنی در مقابل 5% در واژگان مکّی، میتواند در استخراج نتیجه موثر باشد.
توصیف یک موضوع، از مراحل ابتدایی و اوّلیه ارائه یک مطلب به مخاطب میباشد و میتواند نشانه عدم پختگی ذهنی و عقلی وی باشد؛ و نیز انکار، آن هم در مقابل کلام وحی، نشانگر لجاجت و جمود فکری مخاطبان (واژگان مکّی) میباشد.
همچنین بیان دلیل و ارائه منطق قوی در گفتمان، نشان از رشد فکری و منطقیِ مخاطب است. کاربرد بیشتر و برترِ نقشهای نتیجه گیری و استدلال در واژگان مدنی، نشانگر رشد فکری و ذهنی و نیز تغییر در ارائه مطالب، از مسائل حسّی به سوی مسائل ذهنی، منطقی و عقلی است. با نگاه به درصد کاربرد دو نقش زبانی امر و نهی به روشنی نمود برتر کاربست آنها در واژگان مدنی دیده میشود. واژههایی چون «الْمَحِيضِ، زَانِيَةً، مَضَاجِعِ، أَنف، الْغَائِطِ، ...» در برخی آیات، همگی دارای نقش زبانی امر و واژههای «أَزلامُ، عَوْرَاتٍ، رَفَثَ، ...» دارای نقش زبانی نهی میباشند. آنچه از سیاق آیات مربوط به این واژهها استخراج میگردد آن است که این واژگان غالباً به جهت ارائه احکام شرعی و مسائل اجتماعی در آیات مدنی به کار برده شدهاند.
نقش زبانی بشارت با 5% و تسلی با 3% کاربرد در واژگان مدنی، در مقابلِ 2 مورد فراوانی که به نیم درصد کاربرد در واژگان مکّی هم نمیرسد از جمله موارد قابل ذکر در بررسی مقابلهای این واژگان میباشد.
آخرین نکتۀ قابل ذکر دربارۀ جدول فوق، در خصوص کاربرد نقش زبانی ندا میباشد. این نقش در واژگان مدنی دارای 4% کاربرد است در حالیکه در واژگان مکّیِ مورد مطالعه، کاربردی از آن مشاهده نگردید. هر دو واژه «بَهِيمَةِ و صَيْدُ» که با کاربست نقش ندا مورد استفاده قرار گرفتهاند، درباره احکام شرعی و خصوصاً احکام مناسک حج، مسلمانان را مورد ندا و خطاب قرار میدهند که در اینجا نیز بیان احکام که از ویژگیهای واژگان مدنی میباشد مشاهده میگردد.
نتیجه گیری
در راستای هدف پژوهش و پس از بررسی دادههای مورد نظر، استخراج و تجزیه و تحلیل نقشهای زبانی آنها، نتایج ذیل حاصل میگردد:
از آنجا که واژههای زبان به عنوان ابزار اصلی زبان، وظیفۀ حمل و ارائۀ نقشهای زبانی را بر عهده داشته و بیانگر مقصود و منظور گوینده میباشند، لذا بررسیهای انجام شده حاکی از آن است که تنوع کاربست نقشهای زبانی در واژگان مکّی بیشتر از واژگان مدنی میباشد تا جایی که شش نقش زبانیِ «تعجب، سوال، سوگند، وعده، آرزو و دعا» صرفاً در واژگان مکّی به کار رفتهاند.
همچنین کاربردِ برخی از نقشهای زبانی در یکی از دو گروهِ واژگانی، نمود برجستهای را دارا میباشد. «توصیف و انکار» دو نقش زبانی میباشند که در واژگان مکّی پر رنگ تر بوده و در مقابل نقشهای زبانیِ «نتیجه گیری، استدلال، اَمر، نهی، بشارت، تسلی و ندا» در واژگان مدنی چشم گیرتر میباشند که میتواند به دلیل شرایط خاص فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی مخاطبان آنها باشد.
نکته پایانی اینکه، بررسی دادههای پژوهش نشان میدهد که در بین واژگان مورد مطالعه از طرفی و واژگان همنشین در آیات قرآن کریم انسجام و ارتباط معنایی وجود دارد. وجود واژههایی در خصوص اصول دین یعنی توحید، معاد و نبوت در واژگانِ مکّی و در مقابل واژههایی با موضوعاتِ استدلال عقلی، بیان و تشریح احکام دینی، اَمر در انجام فرائض و یا نهی در ترک محرمات در واژگان مدنی گواه بر این مدعی است.
کتابنامه
قرآن کریم. ترجمه ناصر مکارم شیرازی.
ابوزید، نصر حامد. 1996م، مفهوم النص: دراسه فی علوم القرآن، بیروت: مرکز الثقافی العربی.
اچسون، جين. 1376ش، زبانشناسي همگاني، ترجمة حسين وثوقي، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
افراشی، آزیتا. ۱۳۸۱ش، اندیشههایی در معنیشناسی(۱۱ مقاله)، تهران: فرهنگ کاوش.
العموش، خُلود. 1388ش، گفتمان قرآن، ترجمه سید حسین سیدی، تهران: انتشارات سخن.
ايزوتسو، توشيهيكو. 1361ش، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احد آرام، تهران: شرکت سهامی انتشار.
ايزوتسو، توشيهيكو. 1388ش، مفاهيم اخلاقي- ديني در قرآن مجيد، ترجمة فريدون بدرهاي، تهران: فرزان روز.
باقری، مهری. ۱۳۸۰ش، مقدمات زبانشناسی، تهران: قطره.
پالمر، فرانک. 1385ش، نگاهی تازه به معناشناسی، ترجمة كوروش صفوی، تهران: کتاب ماد.
حجتی، محمد باقر. 1365ش، اسباب النزول، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
راغب الاصفهانی، حسین ابن محمد. 1412ق، المفردات فی غریب القرآن، بیروت: دارالقلم.
رضائی، محمود. 1360ش، واژههای قرآن، تهران: انتشارات مفید.
روحانی، محمود. 1368ش، المعجم الاحصایی، مشهد: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی.
سجودی، فرزان. 1387ش، نشانه شناسی، تهران: نشر علوم.
سیوطی، جلال الدین. ۱۴۱۶ق، الاتقان فی علوم القرآن، لبنان: دارالفکر، طبع 1.
شعیری، حمید رضا. 1385ش، تجزیه و تحلیل نشانه– معناشناسی گفتمان، تهران: انتشارات سمت.
صفوی، کورش. 1383ش، از زبانشناسی به ادبیات، تهران: سوره مهر، چاپ سوم.
فضل، صلاح. 1987م، بلاغه الخطاب و علم النّص، قاهره: مؤسسه مختار للنشر.
فقیهیزاده، عبد الهادی. 1374ش، پژوهشی در نظم قرآن، تهران: جهاد دانشگاهی، چاپ اول.
گیررتس، دیرك. 1393ش. نظریههاي معناشناسی واژگانی، ترجمه کورش صفوي، تهران: انتشارات علمی.
لاينز، جان. 1385ش، مقدمهای بر معناشناسی زبانشناختی، ترجمه حسین واله، تهران: چاپ اول، انتشارات گام نو.
نیک اندیش، یونس. 1379ش، اوصاف قرآن در قرآن، یاسوج: انتشارات فاطمیه.
وندایک، تئون، ای. 1382ش. مطالعاتی در تحلیل گفتمان: از دستور متن تـا گفتمـانکـاوي انتقـادي. گروه مترجمان، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها.
هوف، گراهام. 1985م، الاسلوب و الاسلوبیه، ترجمه کاظم سعد الدین، بغداد: دارالشؤون الثقافیه.
یقطین، سعید. 1989م، انفتاح النص الروایی، بیروت: مرکز الثقافی العربی.
مقالات
آریانفر، مهدی و آهنگ، علی. 1400ش، «سبکشناسی واژگانی «وعد» در سور مکّی و مدنی»، دوفصلنامه مطالعات سبکشناسی قرآن کریم، سال پنجم، شماره اوّل، بهار و تابستان 1400، صص 95-80.
انصاری، نرگس و شمس الدینی، اعظم. 1396ش، «تحلیل ساختاری متن سوره الحاقه»، دوفصلنامه علمی- پژوهشی پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن، سال پنجم ، شماره دوم، صص 178-161.
حجتی، محمد باقر و حاجی، محمد علی. 1388ش، «بررسی تناسب آیات و محورهای آن در سوره مبارکه طه»، نامه الهیات، سال سوم، شماره نهم، صص 75-57.
دهقانی فارسانی، یونس. 1387ش، «ساختار سوره انشقاق»، بلاغ مبین، سال چهارم ، شماره 14، صص 14-3.
زارع، سعید. 1389ش، «تجزیه و تحلیل نقش متنی جزء بیست و هشت قرآن کریم بر اساس الگوی هلیدی و حسن»، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات فارس.
شجاعی، محمدصادق و دیگران. 1394ش، «كاربرد نظریه حوزههای معنایی در مطالعات واژگانی ساختار شخصیت بر پایة منابع اسلامی»، مطالعات اسلام و روانشناسی، سال هشتم، شماره 15، صص 38-7.
شریفی، علی. 1392ش، «نقد و بررسي آراء ايزوتسو در حوزة معناشناسي قرآن كريم»، حكمت معاصر، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، سال چهارم، شمارة سوم، صص 101-81.
قراملکی، فرامرز و همکاران. 1396ش، «مؤلفههای معنایی مادة "کرم" در قرآن بر اساس معناشناسی ساختاری و رویکردهای تحلیلی منطقی»، پژوههای قرآن و حدیث، سال پنجاهم، شماره 1، صص 99-77.
قيطوري، عامر. 1385ش، «قرآن و گذر از نظم خطي: يك بررسي زبان شناختي»، مجلة زبان و زبانشناسي، سال دوم، شماره 3، صص 32-17.
لطفی، مهدی. 1390ش، «پیوستگی متنی سورههای قرآن کریم»، مطالعات قرآن و حدیث، سال چهارم، شماره 2، صص 150-129.
مرادی، مجتبی. 1388ش، «تجزیه و تحلیل متنی جزء بیست و هفتم قرآن کریم»، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز.
میرباقری، محسن. 1386ش، «ارتباط آیات در سُور قرآن کریم با نگاهی به سوره التحریم»، رشد آموزش قرآن، سال ششم، شماره 17، صص 15-6.
نیوورث، آنجلیکا. 1386ش، «شکل و ساختار قرآن»، ترجمه و نقد اسکندرلو، قرآن پژوهی خاورشناسان، سال دوم، شماره 3، پاییز و زمستان 1386، صص 32-11.
همامی، عباس. 1384ش، «درآمدی بر علم تناسب آیات با تأکید بر سوره جمعه»، مجله علمی پژوهشی مطالعات اسلامی، سال بیست و یکم، شماره 70، صص 186_173.
Bibliography
Holy Qur'an, Translated by Naser Makarem Shirazi.
Abu Zayd, Nasr Hamed 1996, The concept of the Text: A Study in the Sciences of the Qur’an, Beirut: Markaz Al-Theghali Al-Arabi.
Afrashi, Azita 2002, Thoughts on Semantics (11 articles), Tehran: Culture of Explore.
Aitchison, Jean 1997, General Linguistics, Transtated by Hossein Vossoughi, Tehran: Ministry of Culture and Islamic Guidance.
Al-Amoosh, kholood 2009, The discourse of the Qur'an, Transtated by Sayyed Hussein Sayyedi, Tehran: Sokhan Publication.
Bagheri, Mehri 2001, An Introduction to Linguistics, Tehran: Ghatreh (Publication).
Benveniste, E. 1970, L’Appareil Formal de l`e’nonciation, in Langage, Paris: Larousse, n° 217.
Brown, Gilliar and Yule, George 1989, Discourse Analysis, NewYork: Cambridge Univesity Press.
Faghihizadeh, Abd Al-Hadi 1995, A Research in Qur'anic Order, Tehran: University Jihad, First Edition.
Fazl, Salah 1987, Rhetoric of Speech and Science of Text, Cairo: Mukhtar Publishing Institute.
Gerrets, Dirac 2014, Theories of Lexical Semantics. Translated by, Kourosh Safavi. Tehran: Elmi Publication.
Halliday, M.A.K & Hasan, R. 1976, Cohesion in English, London: Longman.
______. 1985, An Introduction to Functional Grammer, London: Arnold.
Hoff, Graham 1985, Style and Stylistics, Transtated by Kazem S'ad Al-Din, Baghdad: House of Cultural Affairs.
Hojjati, Muhammed Bagher 1986, Causes of descent, Tehran: Islamic Culture Publishing Office.
Izutsu, Tooshihiko 1982, God and Man in the Qur'an, translated by Ahmed Aram, Tehran: Enteshar Publishing Company.
_______. 2009, Ethical-religious Concepts in the Holy Qur'an, Transtated by Faraydoon Badraee, Tehran: Farzanrooz (Publication).
Lyons, John 2006, An Introduction to Linguistic Semantics, Transtated by Hussein Valleh, Tehran: Game No Publication.
______. 1981, Semantics, London: Cambridge university press.
Makarem Shirazi, Nasser 1992, Sample Interpretation, Volume 3, Tehran: Islamic Bookstore.
Newworth, Angelica 2007, The form and Structure of the Qur'an, Transtated and Criticized by Eskandarloo, Volume II of the Qur'an Encyclopedia, Leiden.
Nickandish, Younes 2000, Attributes of the Qur'an in the Qur'an, Yasooj: Fatemeyeh Publication.
Overschelde, J. P. Van and et al. 2004, Journal of Memory and Language 50, pp 289–335.
Palmer, Faranak 2006, A new look at semantics, Transtated by Koorosh Safavi, Tehran: Ketabe Mad.
Ragheb Isfahani, Hussein bin Mohammed. 1412 AH, Vocabulary in the Ghareeb of Holy Qur'an, Beirut: Dar Al-Qalam.
Roohani, Mahmood 1989, Al-Moejam Al-Ehsaee, Mashhad: Astan Quds Razavi Publishing House.
Safavi, Koorosh 2004, From linguistics to literature, Tehran: Sooraye Mehr, Print 3.
Shaeeri, Hamid Reza 2006, Sign Analysis-The Semantics of Discourse, Tehran: Samt Publication.
Siuti, Jalal Al-Din 1416 AH, Proficiency in the Sciences of the Qur'an, Lebanon: Dar al-Fekr, print 1.
Sojoodi, Farzan 2008, Semiotics, Tehran: Oloom Publication.
Van Dijk, Teon A. 2003, Studies in Discourse Analysis: From Text Grammar to Critical Analysis, Translators Group, Tehran: Center of Media Studies and Research.
Yaghteen, Saeed 1989, The openness of the narrative text, Beirut: The Arab Cultural Center.
Articles and Theses
Ansari, N., Shamsoddini, A. 2017, " Structural Analysis of Surat al-Ḥāqqah", Journal of Qur'an Interpretation and Language, Fifth Year, No. 2, pp. 161-178.
Dehghani Farsani, Younes. 2008, "The Structure of Surah Inshiqaq", Balaq Mobin, fourth Year, No. 14, pp. 3-14.
Gharamaleki, Framarz and et al. 2017, "The Semantic Components of the Word “Karam” in Qur'an according to the Structural Semantics and Analytical-Rational Approaches", Qur'anic Sciences and Tradition, Fiftieth Year, No. 1, pp. 77-99.
Gheitury, Amer. 2006, "The Qur'an Trespassing the Linear Order: A Linguistic Approach", Journal of Language and Linguistics, Second Year, No. 3, pp. 32-17.
Hojjati, M., B., and Haji, M., A. 2009, "The Study of the Appropriateness of the Verses and its Subjects in blessing Surah Taha", Elahiyat Message, Third Year, No. 9, pp. 57-75.
Homami, Abbas. 2005, "An Introduction to the Science of Proportionality of Verses with Emphasis on Surah Jumu'ah", Scientific Research Journal of Islamic Studies, Twenty-first Year, No. 70, pp. 173-186.
Lotfi, Mahdi. 2011, "Textual Coherency of the Surahs of the Qur'an", Qur'an and Hadith Studies, Fourth Year, No. 2, pp. 129-150.
Mirbagheri, Mohsen. 2007, "Relation of Verses in Surahs of Qur'an with a Look at Surah Al-Tahrim", The Growth of Qur'an Education, Sixth Year, No. 17, pp. 6-15.
Moradi, Mojtaba. 2009, "A Textual Analysis of the Twenty-seventh Book of The Holy Qur'an", "M. A" Thesis on General Linguistics, Shiraz University.
Newworth, Angelica. 2007, "The Form and Structure of the Qur'an", Translation and Critique of Iskanderloo, Qur'anic Studies of Orientalists, Second Year, No. 3, pp. 11-32.
Sharifi, Ali. 2013, " Survey and Criticism of Izutsu's Semantic Approach to Holy Qur'an ", Contemporary Wisdom, Institute of Humanities and Cultural Studies, Fourth Year, No. 3, pp. 81-101.
Shojaei, Mohammed Sadegh. and et al. 2015, "The Application of Semantic Fields Theory in the Vocabulary Studies of Personality Structure based on the Islamic Sources", Studies in Islam and Psychology, Eighth Year, No. 15, pp. 7-38.
Zare, Saeed. 2010, "A Textual Analysis of the Twenty-eighth Book of The Holy Qur'an; According to Halliday`s Model", "M. A" Thesis on General Linguistics, Islamic Azad University, Fars Science and Research Branch.
Quarterly Journal of Quranic Studies, …
Linguistic functions and semantic relations in the Meccan and Madani words of the Holy Qur'an
Receiving Date: ………… Acceptance Date: …………..
Abstract
With the expansion of interdisciplinary studies, linguistics, which is the science of language study, as a science that has various applications in the humanities, also found a special place in the field of Qur'anic researches. One of the linguistic approaches to Qur'anic studies is structural semantics, which studies the Holy Qur'an in a new way. Therefore, this research, which has been done by content analysis method, seeks to study the words of the Holy Qur'an in the two groups of Meccan and Madani, extract linguistic functions and find cohesion or noncohesion of meaning between them. For this purpose, first the most frequent Meccan and Madani special words of the Holy Qur'an were extracted and after examining the lexical and semantic information by drawing tables and diagrams, the linguistic functions were extracted and their semantic relations were examined. The results of the studies showed that the language functions used in the two groups are different and the words studied in each group have a thematic and conceptual relationship.
Keywords: Qur'an, Linguistic functions, Madani words, Meccan words, Semantic relations.
[1] . Structural Semantics
[2] .Language Functions
[3] . Semantic Relationships
[4] . Semantic Cohesion
[5] . Text
[6] . Discourse
[7] . Context
[8] 1. Cohesion
[9] 2. Coherence
[10] . آل عمران: 138
[11] . Hyponymy
[12] . Synonymy
[13] . Antonymy
[14] . Meronymy
[15] . Overschelde and et al, 2004