فلسفه و نظریه های جدید در ادبیات
الموضوعات :فرانسوا یوست 1 , علیرضا انوشیروانی 2
1 - استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه ایل ینوی امریکا
2 - استادیار ادبیات تطبیقی، عضو هیئت علم یدانشگاه شیراز
الکلمات المفتاحية:
ملخص المقالة :
در مقالة حاضر، ادبیات تطبیقی به عنوان یک رشتۀ دانشگاهی مستقل بررسی و تحلیل شده است. درواقع، ادبیات تطبیقی نوعی جهان بینی ادبی است که از مرزهای ملی، زبانی و جغرافیایی فراتر می رود و ادبیات را پدیده ای جهانی می انگارد که جوهرۀ انسانی آن در کلیۀ فرهنگها یکسان است. البته نویسندۀ مقاله بین ادبیات جهان و ادبیات تطبیقی تمییز قائل می شود و معتقد است که در ادبیات جهان، برخلاف ادبیات تطبیقی، به ارتباطات و تأثیر و تأثرات ادبی می پردازند و آثار ادبی را ب هصورت منفرد بررسی و مطالعه می کنند. نویسنده ، با علم به اینکه تعریف واحدی از این رشته وجود ندارد، می کوشد تعریف های متفاوت ادبیات تطبیقی را از دیدگاه مکتبهای مختلف آن تبیین و تحلیل کند. آنچه که پژوهشگران ادبیات تطبیقی باید بدان توجه کنند، این است که هدف ادبیات تطبیقی، مقایسه نیست ، بلکه شناخت ادبیات به عنوان یک کلّیت است که اجزای آن ، یعنی ادبیاتهای ملی، انداموار با یکدیگر مرتبط هستند. نویسنده بر این اعتقاد است که ادبیات تطبیقی، فلسفه و نظریة جدیدی در مطالعات ادبی است که هرگونه خود بزرگ بینی فرهنگی را نفی می کند و تلاش دارد با فراهم آوردن زمینۀ شناخت دیگر، پیام آور صلح و دوستی میان ملل و فرهنگ های مختلف باشد.