مقایسۀ اشعار محمدالعید آلخلیفه و محمدتقی بهار، بر اساس نظریۀ ساختگرایی تکوینی لوسین گلدمن
الموضوعات :محمد توفیقی 1 , امیر مقدم متقی 2 , حسین ناظری 3
1 - دانشجوی دکتری زبان و ادبیات عربی ـ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی ـ دانشگاه فردوسی مشهد/ مشهد/ ایران
2 - دانشیار گروه زبان و ادبیات عربی ـ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی ـ دانشگاه فردوسی مشهد- مشهد- ایران
3 - دانشیار گروه زبان و ادبیات عربی ـ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی ـ دانشگاه فردوسی مشهد/ مشهد/ ایران
الکلمات المفتاحية: جهاننگری, آلخلیفه, ساختگرایی تکوینی, بهار,
ملخص المقالة :
در واکاویِ آثار ادبی، گروهی قایلند که متن، هم با محتوا، و هم با پدیدههای اجتماعی-تاریخی، فرهنگی و... ارتباط تنگاتنگ دارد. این گروه، دو زیرشاخه دارد که یکیشان قایل به ارتباط غیرمستقیم، اما دارای میانجیِ آفرینشهای ادبی با پدیدههاست؛ مانند لوکاچ و لوسین گلدمن. شاخۀ اخیر میتواند از روی بازخوانی جزءجزءِ ساختار معنادارِ اثر، به جهانبینی کلیِ آفرینندۀ اثر (میانجی) پی ببرد. این جستار به شیوۀ تحلیل محتوا و مطالعات کتابخانهای، با بررسی دیوان محمدالعید و محمدتقی بهار از نئوکلاسیکهای ایران و الجزائر، ابتدا به کشف ساختار درونی و درونمایههای اثر شامل: دفاع از آموزههای اسلامی، دفاع از زبان کشور و... پرداخته و سپس از روی آنها، کشف کرده که دو شاعر، از طبقۀ نئوکلاسیکِ ملتزم به ادب کلاسیک و شرع، هستند. دو شاعر، برونگرا، واقعگرا، و غمگرایند؛ نه درونگرا، عشقگرا، و شادی-گرا! که علت اصلی آن، رسالت اصلاحگری آنهاست. جستار در آخر، بازتاب و تأثیر جهانبینی را بر اشعار، در پنج زمینۀ ساختمان شعری، عاطفه، زبانِ شعری، صور خیال، و نهایتا موسیقی پی میگیرد که چگونه جهانبینیِ دو شاعر، تکیه بر اسلوب قدما، کمبود جنبۀ عاطفی، زبانی ساده و عمومفهم، تصاویری عاری از ابتکار، و نیز بسامد پایینِ صنایع معنوی را سبب شده است.