موانع ساختاری و سیاسی تغییر نقش شهرداری از سازمانی خدماتی به نهادی خدماتی _ اجتماعی
الموضوعات : مطالعات مدیریت شهری
1 - ندارد
الکلمات المفتاحية: مدیریت شهری, مسئولیت اجتماعی, حکمروایی خوب, تمرکز زدایی, مقتضیات محلی, شوراهای محلی,
ملخص المقالة :
مقدمه و هدف پژوهش: مدیریت شهری تهران از زمان شکلگیری شوراهای محلی تاکنون، به دلیل ارتباط با ساختارهای اجتماعی شهر و شهروندان و همچنین به دلیل درک نارساییهای رو به رشد و زیاد از حد اجتماعی، فرهنگی، رفاهی و زیست شهری به تدریج رویکردی اجتماع محور در پیش گرفته است، میتوان این تغییر نگرش را در پذیرش مسئولیت اجتماعی سازمانی (CSR) مدیریت شهری با محوریت شهرداری در تابعیت از شرایط جهانی و پیش رفتن به سوی حکمروایی خوب شهری تعبیر کرد، این نوشتار در پی پاسخ به این سؤال است که: چه عواملی باعث شده مدیریت شهری تهران در پی تغییر نقش شهرداری از سازمانی خدماتی به نهادی خدماتی- اجتماعی باشد و موانع ساختاری و سیاسی فرا روی این تغییر رویه کدامند؟ گامهای اساسی برای عملیاتی کردن رویکرد شهرداری به منزله نهاد اجتماعی چیست؟ در این راستا ضمن ارزیابی زمینههای این تغییر رویه و نگرش در مدیریت شهری با تاکید بر مدیریت شهری تهران، به چالشهای فرا روی آن در حوزه سیاسی و ساختاری پرداخته شده است. روش پژوهش: روش تحقیق این نوشتار توصیفی و تحلیلی است و اطلاعات مورد نیاز از طریق بررسیهای اسنادی و کتابخانهای جمع آوری شدهاند.روشهای تحلیل در این نوشتار، روشهای تحلیل محتوی و روشهای تأویلی-تفسیری است.محدوده مکانی مورد بررسی این پژوهش، محدوده شهری تهران است که حوزه مأموریت شهرداری تهران میباشد. یافتهها: نتایج این تحقیق نشان میدهد که مهمترین موانع این اقدام و الزام به دو حوزه درون سازمانی شهرداری و شورا و برون سازمانی دولت و سایر ساختارهای حاکمیتی بر میگردد.این موانع از یک سو مستلزم بازنگری در روابط درون سازمانی شهرداری تهران و ارتقاء مسئولیت پذیری اجتماعی سازمانی و از سوی دیگر مستلزم تحول در رابطه دولت و مدیریت شهری تهران است.عدم واگذاری مأموریتها و تصدیهای اجرایی به مدیران محلی سبب، تعارض ساختاری و تداخل مأموریتها. نتیجه گیری: مشاهدات و گزارشها نشان میدهد عدم واگذاری مأموریتها و تصدیهای اجرایی به مدیران محلی سبب تعارض ساختاری و تداخل مأموریتها شده است.بنابراین تغییر رویههای مدیریت ملی و محلی ناشی از آینده نگری نبوده، بلکه بیشتر در پی تحولات و انباشت نارساییها، ناچار به بازنگری در اداره امور بوده است.شهرداریها و شوراهای مدیریتهای محلی نیز نیازمند تحول ساختاری و نهادی هستند که شاخصهای آن در راستای شهر انسان گرا و حکمروایی خوب شهری، ارتقاء بهرهوری و شهروند محوری برنامهها و بودجهها باشد.