مسئولیت اخلاقی از دیدگاه اخوان الصفا
الموضوعات :مریم عباس آباد عربی 1 , محمود فریمانه 2
1 - دکتری حکمت متعاليه از دانشگاه فردوسي مشهد
2 - دانشجوي دکتري تخصصي رشته جمعيت شناسي
الکلمات المفتاحية: اخلاق, مسئولیت اخلاقی , اخوانالصفا , جبر طبیعی,
ملخص المقالة :
مسئولیت اخلاقی یکی از مباحث دامنه دار علم اخلاق محسوب میشود. گروهی از جبرگرایان طبیعی معتقدند که قوانینی در طبیعت وجود دارد که مسئولیت اخلاقی شخص را زیر سؤال میبرد. کشفیات حوزه ژنتیک نیز در سالیان اخیر به این دیدگاه دامنزده است.هدف اصلی در این پژوهش این است که دیدگاه اخوان الصفا را درباره جبر طبیعی استخراج کند.در قرون گذشته و سالها پیش از کشفیات جدید، اخوانالصفا در ابتدای رساله اخلاق خود تأثیرعوامل زیستی را بر اخلاق تایید میکنند، اما در ادامه با طرح تقسیم بندی اخلاق به اخلاق مرکوزه و مکتسبه، نشان میدهند که این عوامل منجر به جبر و بیاختیاری نمیشود و مسئولیت اخلاقی همچنان برقرار است. پرداختن به نقش عوامل زیستی از طرف اخوانالصفا ما را به چند نکته مهم رهنمون میسازد از جمله اینکه مسئولیت اخلاقی امری تشکیکی است و شرایط جسمانی (مزاجی یا ژنتیکی) هرفرد میتواند شدت مسئولیت اخلاقی را افزایش یا کاهش دهد.نکته بعد این است که در مباحث اخلاقی و به هنگام ارائه راهکار جهت رشد اخلاقی نباید تنها به بعد روحانی وجود انسان متوجه بود بلکه تدبیر صحیح بدن نیز باید درنظرگرفته شود. روش گرداوری اطلاعات در این پژوهش کتابخانهای بوده و در بررسی دیدگاه اخوان الصفا ازروش توصیفی-تحلیلی استفاده شده است.
# ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد (1369). مقدمه ابن خلدون، محمد پروین گنابادی، چاپ هفتم، جلد اول. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. #
# ابن مسکویه، احمد بن محمد (1381). تهذیب الاخلاق وت طهیر الاعراق. علی اصغر حلبی، تهران: انتشارات اساطیر.#
# ابنسینا (1363). قانون در طب، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، چاپ دوم. تهران، انتشارات سروش. #
# احمدی طباطبایی، سید محمدرضا (1392). «اخلاق و سیاست در آموزهها و اندیشههای اخوان الصفا»، نشریه جستارهای سیاسی معاصر، شماره 9.#
# اخوان الصفا (1376). رسائل اخوان الصفا، بیروت: دار بیروت.#
# اخوان الصفا (1995). رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا، تحقیق دکتر عارف تامر. بیروت: منشورات عوایدات.#
# ارزانی، محمداکبر (1380). میزان الطب. قم: انتشارات موسسه فرهنگی سماء.#
# ارسطو (1356). اخلاق نیکوماخوس، ابوالقاسم پورحسینی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.#
# انصاری دمشقی (1382) . نخبة الدهی فی عجایب البر والبحر ، حمید طبیبیان. تهران: انتشارات اساطیر.#
# بدوی، عبدالرحمن (1976) . الاخلاق النظریة. کویت: وکالة المطبوعات. #
# پیترز، تد (1395). بازی در نقش خدا، ترجمه عبدالرضا سالار بهزادی، چاپ سوم. تهران: نشر نی. #
# حلبی، علی اصغر (1360). گزیده رسائل اخوان الصفا. تهران: انتشارات نقش جهان.#
# خوارزمی، محمد بن احمد (1362). مفاتیح الغیب، حسن خدیو جم. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.#
# رستمی نسب، عباسعلی (1390). «فلسفه تربیتی اخوان الصفا»، نشریه علوم تربیتی، شماره1.#
# رفیعی، بهروز (1389). «برخی از دلالتهای تربیتی در رسائل اخوان الصفا(قرن چهارم)»، نشریه تربیت اسلامی، شماره 11.#
# شریف، میان محمد (1362). تاریخ فلسفه در اسلام، ترجمه: نصر الله پورجوادی. تهران: نشر دانشگاهی.#
# شکوئی، حسین.(1386). فلسفههای محیطی و مکتبهای جغرافیایی، چاپ چهارم، جلد دوم. تهران: مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی. #
# صبحی، احمد محمود (2006). الفلسفة الاخلاقیة فی الفکر الاسلامی. قاهره: دار المعارف. #
# فرانکنا، ویلیام کی (1383). فلسفه ااخلاق، هادی صادی. قم: کتاب طه.#
# لارنسای پروین، الیر پی جان (1381). شخصیت (نظریه و پژوهش)، ترجمه: محمد جعفر جوادی، پروین کدیور، چاپ اول. تهران: انتشارات آییز.#
# مسعودی، ابوالحسن (1365). التنبیه و الاشراف، ابوالقاسم پاینده. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی .#
# مصباح یزدی ، محمد تقی (1381). فلسفه اخلاق. تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل.#
# مصباح یزدی، محمد تقی (1371). آموزش عقاید. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.#
# معصوم، فؤاد (1998). اخوان الصفا... فلسفتهم و غایتهم. دمشق: دار الهدی.#
# موسوی بجنوردی، محمد کاظم (1375). دایرة المعارف بزرگ اسلامی. تهران: مؤسسه فرهنگی و انتشارات حیان.#
# نبی، ابوالفضل (1371). هدایت طلاب به دانش اسطرلاب: آشنایی با اسطرلاب و روش کار آن. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.#
# نصر، سید حسین (1359). علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام. تهران: انتشارات امیر کبیر.#
نشریه علمی (دو فصلنامه) فلسفه تحلیلی شماره 42
فلسفه اخلاق / علمیپژوهشی سال نوزدهم، پاییز و زمستان 1401، صفحه 118 - 97
05 مسئوليت اخلاقي از ديدگاه اخوان الصفا 1
دکتری حکمت متعاليه از دانشگاه فردوسي مشهد (نویسنده مسئول)
mabasabadarabee@yahoo.com
دانشجوي دکتري تخصصي رشته جمعيت شناسي دوره روزانه
mahmoodfarimaneh@yahoo.com
مسئولیت اخلاقی یکی از مباحث دامنه دار علم اخلاق محسوب میشود. گروهی از جبرگرایان طبیعی معتقدند که قوانینی در طبیعت وجود دارد که مسئولیت اخلاقی شخص را زیر سؤال میبرد. کشفیات حوزه ژنتیک نیز در سالیان اخیر به این دیدگاه دامنزده است.هدف اصلی در این پژوهش این است که دیدگاه اخوان الصفا را درباره جبر طبیعی استخراج کند.در قرون گذشته و سالها پیش از کشفیات جدید، اخوانالصفا در ابتدای رساله اخلاق خود تأثیرعوامل زیستی را بر اخلاق تایید میکنند، اما در ادامه با طرح تقسیم بندی اخلاق به اخلاق مرکوزه و مکتسبه، نشان میدهند که این عوامل منجر به جبر و بیاختیاری نمیشود و مسئولیت اخلاقی همچنان برقرار است. پرداختن به نقش عوامل زیستی از طرف اخوانالصفا ما را به چند نکته مهم رهنمون میسازد از جمله اینکه مسئولیت اخلاقی امری تشکیکی است و شرایط جسمانی (مزاجی یا ژنتیکی) هرفرد میتواند شدت مسئولیت اخلاقی را افزایش یا کاهش دهد.نکته بعد این است که در مباحث اخلاقی و به هنگام ارائه راهکار جهت رشد اخلاقی نباید تنها به بعد روحانی وجود انسان متوجه بود بلکه تدبیر صحیح بدن نیز باید درنظرگرفته شود. روش گرداوری اطلاعات در این پژوهش کتابخانهای بوده و در بررسی دیدگاه اخوان الصفا ازروش توصیفی-تحلیلی استفاده شده است.
واژگان کلیدی: اخلاق، مسئولیت اخلاقی، اخوانالصفا، جبر طبیعی.
1. مقدمه
«اخوانالصفا و خلانالوفا» نام جماعتی از متفکرین مسلمان است که در زمینه بسیاری از علوم و معارف دوران خود به ارائه نظر پرداختند. رساله نهم از مجموعه رسائل آنها درباره اخلاق است. در ابتدای این رساله پیرامون تأثیر عواملی مانند مزاج و طبع، آبو هوا، احکام نجوم و... بر نحوه اخلاق و رفتار آدمی بحث شده است. بحثهای مطرح شده در این رساله این سؤال را به ذهن متبادر میسازد که آیا این گروه از متفکران شیعی به مسئولیت اخلاقی آدمی در قبال رفتار و عملکرد خود، قائل نیستند، آیا با ذکر عواملی چند که خارج از اراده آدمی است مانند مکان تولد، زمان تولد و... در پی اثبات این امر هستند که جبر طبیعی، مسئولیت اخلاقی را خدشهدار میکند؟ و یا آنها نیز مانند سایر فلاسفه، متکلمین و علمای اخلاق شیعه به مختار بودن و مسئول بودن انسانها معتقدند و از طرح این مباحث اهداف دیگری داشتهاند و میتوان از این توضیحات آنان استفادههای دیگری درحوزه اخلاق داشت؟
2. اهمیت و ضرورت پژوهش
امروزه با کشفیات علمی به خصوص در زمینه «ژنتیک» و با مطرح شدن نقش ژنها در ساختن شخصیت انسان، مباحث مربوط به «جبر طبیعی» رواج بسیار یافته است و شبهات بسیاری در رابطه با اراده و اختیار انسان ایجاد کرده است.
این موضوع که علوم تجربی با یافتههای جدید خود، پیامدهایی در حوزه دانشهای غیرتجربی دارند و این دانشها را متأثر میسازند، موضوع جدیدی نیست و پیش از این و به خصوص با نظریه تکامل داروین، به اوج خود رسیده بود. اما مسائل مربوط به ژنتیک و تعیین ژنوم انسانی و تأثیر این یافتهها بر علم اخلاق، اگرچه توجهات بسیاری را به خود جلب کرده است اما به نظر میرسد، این مسأله در آراء اندیشمندان کهن اسلامی پیشتر مورد کنکاش قرار گرفته است و پاسخهای متقن و مرزبندیهای دقیقی که در کتب آنان وجود دارد، هنوز هم به همان قوت میتواند پاسخگوی مسائل مربوط به اثبات مسئولیت اخلاقی انسان در قبال عملکردش باشد.
در این میان بررسی آراء اخوانالصفا از اهمیت مضاعفی برخوردار است؛ زیرا خود این گروه، ابتدائاً توجه ویژهای به نقش عوامل زیستی بر اخلاق داشته و در مباحث اخلاقی کتاب خود، توضیحات مفصلی در اینباره ارائه داده که در دیگر کتب اخلاقی کمتر به چشم میخورد.
3. پیشینه پژوهش
محققان و پژوهشگران برای پژوهش پیرامون اندیشههای اخوانالصفا تنها مجموعه «رسائل» را در اختیار دارند و آثار دیگری از این انجمن در دسترس نیست. رسائل اخوانالصفا همچون دایرةالمعارفی است که درباره شاخههای مختلف معرفت بشری در آن روزگار توضیحات جامع و جذابی را ارائه داده است.
محققان در مقالات و آثار خود این آراء و نظریات را در حوزههای مختلف از جمله اخلاق، مورد بررسی قرار دادهاند که برخی به شرح زیر است:
3-1. مقالات
مقاله «برخی از دلالتهای تربیتی در رسائل اخوان الصفاء (قرن چهارم)» (نشریه تربیت اسلامی، سال 1389، دوره 5، شماره 11) نوشته آقای بهروز رفیعی. مؤلف در این مقاله ابتدا ماهیت تربیت، امکان، ضرورت، اهداف و سپس اصول، مراحل و روشهای تربیت از نظر اخوانالصفاء را مورد تحلیل قرار داده است.
مقاله «فلسفه تربیتی اخوانالصفا (نشریه تربیتی، سال 1390، دوره 18، شماره 1) نوشته آقای عباسعلی رستمی نسب». این مقاله نیز تنها به جنبه تربیت توجه کرده است و پس از توصیف فلسفه تربیتی اخوانالصفا نظریات آنان را با نظریاتی که از قرن بیستم به بعد مورد شناخت و توجه فلاسفه قرار گرفته را، مورد مقایسه قرار داده است.
مقاله «اخلاق و سیاست در آموزهها و اندیشههای اخوانالصفا (نشریه جستارهای سیاسی معاصر، سال 1392، دوره 4، شماره 9) نوشته آقای سیدمحمدرضا احمدی طباطبایی. در این مقاله به بررسی آراء اخوانالصفا درباره اخلاق سیاسی پرداخته شده است و پیوستگی اخلاق و سیاست در اندیشه آنان به اثبات رسیده است.
3-2. کتب
کتاب «اخوانالصفا ... فلسفتهم و غایتهم» نوشته فؤاد معصوم در چهار باب تألیف شده که هر باب دارای فصولی است. این کتاب به بررسی دیدگاههای فلسفی اخوانالصفا میپردازد.
کتاب «فلسفه اخلاق در اندیشه اسلامی» نوشته دکتر احمد محمود صبحی است. او در این کتاب جریانهای مختلف اندیشه اخلاق در جهان اسلام را بررسی کرده و در یکی از جذابترین فصول کتاب، اندیشههای اخلاقی اخوانالصفا را مطرح کرده است. این کتاب با نگاهی کلی، مبانی و نظریات اخوانالصفا را در حوزه اخلاق مطرح کرده و وارد جزئیات نشده است.
4. تعریف مسئولیت اخلاقی
گاهی درباره مسئولیت گفتهاند که مسئولیت به معنی «در معرض مجازات بودن» است (مصباحیزدی، 1381: 120) و برخی نیز آن را به معنای «اقرار شخص به افعال صادره از خویش و آمادگی برای تحمل نتایج آن» تعریف کردهاند (بدوی،1976 : 222).
این تعاریف از لوازم مسئولیت اخلاقی هستند نه خود مسئولیت اخلاقی. مثلاً مدح و ذم یا در معرض مجازات بودن وقتی مطرح میشود که مبنایی به نام مسئولیت اخلاقی مطرح باشد و اینها از توابع و لوازم مسئولیت اخلاقی هستند و نه خود مسئولیت اخلاقی (مصباحیزدی، 1381: 121).
به هرحال مسئولیت یا مسئولبودن به معنی خواستهشدن چیزی از کسی است و در مواردی به کار میرود که خواهان (سائل) بتواند خواسته خود را از خوانده (مسئول) پیگیری نماید و حداقل وی را درباره رفتار مطابق یا مخالف خواسته خود و پیامدهای آن پاسخگو دانسته، مورد سؤال و بازخواست بعدی قرار دهد (مصباحیزدی، 1381: 121).
5. شرایط مسئولیت اخلاقی
تقریباً همه فلاسفه و اندیشمندان اتفاقنظر دارند که در صورتی میتوان شخصی را مسؤل اخلاقی کار خویش دانست که سه شرط در مورد او تحقق یافته باشد که این سه شرط عبارتاند از : اول، علم و آگاهی، دوم اختیار و اراده آزاد و سوم قدرت و توانایی.
علم و آگاهی: علم و آگاهی نسبت به شئ مورد تکلیف یعنی اینکه انسان، شئ مورد تکلیف را بشناسد و وظیفه خود را در قبال آن بداند (مصباحیزدی، 1381: 125). اینکه کودکان خردسال نسبت به اعمال شیطنتآمیز خود مسئولیت اخلاقی ندارند، به خاطر نبود همین شرط است.
اختیار و اراده آزاد: طبق نظر ارسطو شخص تنها وقتی مسؤل کارهایش است که علت آن نسبت به وی درونی باشد. یعنی شخص یا چیز خارجی او را مجبور به عمل نکرده باشد و انجام کار غیراختیاری او، معلول انتخاب قبلیاش نباشد (فرانکنا، 1383 : 158).
اختیار گاهی در مقابل اضطرار، گاهی در مقابل اکراه و گاهی در مقابل جبر به کارمیرود. در اینجا منظور از اختیار، اختیار در مقابل جبر است.
در عمل جبری، مبدأ و علت عمل خارج از ماست (ارسطو، 1356: 60). پس عمل جبری یعنی عملی که اختیار و اراده آزاد انسان در تحقق آن دخالتی نداشته باشد، بلکه تحقق آن به دلیل فشار نیروهای درونی یا بیرونی بوده است. منظور از اختیار و اراده آزاد در این بحث این است که انسان توانایی انتخاب بین انجام دادن یا ندادن کاری را داشته باشد. اگر شخص کاری را بر اثر یک عامل درونی مانند بیماری یا عامل بیرونی مانند فشار از ناحیه شخص دیگر یا اجبار از ناحیه طبیعی یا اجتماعی انجام دهد، قطعاً علت اصلی این کار همان عوامل هستند نه خود او و در نتیجه او مسئولیتی در قبال این کار ندارد.
در این که این شرط از شروط مسئولیت اخلاقی است، توافق وجود دارد. ولی نکته مورد اختلاف این است که آیا انسان دارای چنین اختیار و اراده آزادی هست؟ آیا انسان میتواند بر عوامل بیرونی و درونی که او را وادار به انجام کاری میکند، مقاومت کند و یا این فشار تا حد اجبار است؟
منکران اختیار دلایل متفاوتی را برای مجبور بودن انسان ارائه دادهاند. برخی قائل به جبر فلسفی، برخی قائل به جبر کلامی و برخی به جبر طبیعی قائل هستند. قائلان به جبر فلسفی از قاعده فلسفی «الشئ ما لَمْ یَجب لَم یوجد» استفاده کرده و قائلان به جبر کلامی از قدرت مطلق و علم مطلق الهی و مسأله قضا و قدر بهره میبرند، که این نظر توسط اکثر فلاسفه و متکلمان شیعه مردود است و آنها قائل به داشتن اختیار و اراده و قدرت تصمیمگیری در انسان هستند.
جبر طبیعی نیز دستهای دیگر از نظریات است. این دسته از جبرگرایان معتقدند که قوانینی در طبیعت وجود دارد که باعث میشود انسانها در مسیری قراربگیرند که تنها کارهای مخصوصی که در همین مسیر وجود دارد را میتوانند انجام دهند. البته در این موارد شاید شخص گمان کند که این اعمال را به اراده خود انجام میدهد. ولی در حقیقت عواملی از درون یا بیرون شخص را به انجام فعل خاصی وادار کرده است. این عوامل ممکن است به محیط اجتماعی، عوامل زیستی، عوامل ژنیتیکی و وراثتی و ... مربوط باشند. این دسته از دیدگاههای جبرگرایانه، یعنی جبر طبیعی، امروزه با قوتی به مراتب بیشتر از پیش مطرح شده است و در گذشته رونق کنونی را نداشت. البته در آثار برخی از اندیشمندان اسلامی نظیر اخوانالصفا، ابنخلدون و ... مباحثی در زمینه نقش تأثیرگذار عوامل محیطی و زیستی و ... بر روح و روان آدمی مطرح شده بود که در ادامه به بررسی این موضوع از دیدگاه اخوانالصفا میپردازیم.
6. اخوانالصفا
اخوانالصفا عنوان گروهی از متفکران برجسته قرن چهارم است که در بصره ظهور کردند و سپس در بغداد و سایر نواحی سرزمینهای اسلامی گسترش یافتند. این گروه سری که دارای تشکیلات مخفی بودند به طور پنهانی به فعالیتهای خود ادامه میدادند. به همین دلیل نام آن چنانی از آنها باقی نمانده و هویت آنها مورد تردید مورخان قرارگرفته است (نصر،1359 : 152). این گروه نام خود را «اخوانالصفا و خلانالوفاء و اهلالحمد و أبناءالمجد» نامیدند و بدون شک تشکیل این گروه یکی از مهمترین رویدادهای فرهنگی تاریخ اسلام است و توانسته تأثیرات زیادی بر جامعه زمان خود بگذارد (شریف،1362 : 407).
اخوانالصفا دارای تألیفات زیادی بودند، اما به علت مجهول بودن نویسندگان آن و مخفی نگه داشتن اسامیشان، اکثر آثارآنها از بین رفته است و تنها اثری که امروزه از آنها باقی مانده کتاب «رسائل» آنان است. این کتاب را میتوان همچون دایرةالمعارفی دانست که از همه علوم زمانه در آن یافت میشد. این کتاب شامل چهار بخش عمده است و هر بخشی چندین رساله و هر رساله چندین فصل را در برمیگیرد.در این میان رساله نهم به موضوع اخلاق پرداخته است.
7. عوامل طبیعی موثر براخلاق
در ابتدای رساله اخلاق اخوان الصفا آمده است که اخلاق مردم از چهار جهت با هم تفاوت پیدا میکند.
· از جهت اخلاط بدن و مزاج اخلاط.
· از جهت خاک سرزمین و آبوهوای محل زندگی.
· از جهت تربیت و تأدیبی که والدین و استادان انجام میدهند.
· از جهت احکام نجوم در هنگام شکلگیری نطفه و هنگام تولد نوزاد (اخوان الصفا،1376 : 1/299).
7-1. تأثیر طبع و مزاج بر اخلاق
براساس طب قدیم، بدن موجودات از عناصر اولیه تشکیل شدهاند که عبارتاند از: آب، خاک، هوا و آتش. جسم موجودات همگی از این عناصر تشکیل شده، اما این عناصر، خود بسیط هستند و قابل تقسیم به اجزای جدید دیگر نیستند. آب عنصری سرد و مرطوب میباشد. خاک سرد و خشک است، هوا گرم و مرطوب و بالاخره آتش عنصری گرم و خشک است (ابن سینا، 1363).
این عناصر چهارگانه که تشکیلدهنده بدن موجودات هستند، به اجزای بسیار کوچکی تقسیم شده و سپس این اجزاء با هم ترکیب یافته و بر یکدیگر تأثیر میگذارند. از ترکیب، آمیزش و تأثیر متقابل این عناصر، کیفیتی جدید به دست میآید که «مزاج» نامیده میشود. پس «مزاج» کیفیتی برآمده از تأثیر متقابل عناصر اربعه است و مزاج از این چهار نوع خارج نیست: گرم و خشک، گرم و تر، سرد و خشک و سرد و تر (ابن سینا، 1363).
اصطلاح دیگری که در طب قدیم به کار رفته است، «خلط» است. «خلط» مادهای است مرطوب و روان که غذا در نخستین مرحله به آن تبدیل میشود و از آمیزش اخلاط با هم، اندامهای بدن تشکیل میشود. اخلاط دارای دو نوع نیک و بد هستند. خلط نیک آن خلطی است که میتواند به تنهایی یا با خلطی دیگر ترکیب شده و جزیی از غذای مزاج شود و خود را با آن همانند سازد و مواد تحلیلیافته مزاج را جبران کند. اما خلط بد، خلطی فاسد، زائد و بیمصرف است که باید از بدن دفع گردد. اخلاط چه نیک و چه بد، چهار نوع هستند: خون، بلغم، سودا و صفرا. مزاج خون، گرم و مرطوب و بلغم، سرد و مرطوب است. سودا نیزسرد و خشک و صفرا گرم و خشک است. قوام بدن به وسیله اخلاط دانسته شده و علت حدوث اکثر بیماریها را در زیادی و کمی اخلاط جستجو میکنند (ابن سینا، 1363).
بسیاری ازحکما و اطبای قدیم با استفاده از روش استقرایی به تأثیرات مزاج بر خلق انسان پیبرده و برای هر مزاجی مجموعهای از ویژگیهای جسمانی، رفتاری و اخلاقی مطرح کردهاند.
بنا به نظر اخوانالصفا، طبع و مزاج تأثیر به سزایی بر اخلاق آدمی دارد. از نظر آنان، محروران (گرممزاجان) ویژگیهای اخلاقی خاصی چون دلاوری، بیباکی، کمثباتی، سرعت خشم، کمی کینه و تیزهوشی را دارا میباشند. مبرودان (سردمزاجان) بلادت و غلظت طبع دارند. مرطوبان هم به بلادت، بزرگواری، فراموشکاری، اخلاق خوش و بیباکی مشهوراند. خشکطبعان هم در اکثر امور صابر و ثابترأی هستند ولی حقد و بخل و امساک در آنها غلبه یافته است (حلبی،1360 : 154).
شاید نزدیکترین بحث به «تأثیر اخلاط بر رفتار و اخلاق آدمی» در حال حاضر، مباحث مربوط به «ژنتیک» باشد. امروزه و با کشفیات جدید در حوزه این علم، نگاهها به اختیار و اراده آزاد آدمی دستخوش تردیدهای جدی گردیده است و این کشفیات، شرایط را برای جولان دیدگاههای جبرگرایانه فراهم کرده است.
7-2. جبرگرایی ژنتیک
براساس جبرگرایی ژنتیک، ماده وراثتی یا مزاج طبیعی بدون آن که تغییری بکند، مسئول همه ویژگیهای خَلقی و خُلقی انسان محسوب میشود. در نتیجه انسان از حیث اخلاقی فاقد آزادی و اختیار خواهد بود. جیمز واتسون (زیستشناس مولکولی آمریکایی و برنده جایزه نوبل) میگوید:
«ما فکر میکردیم، سرنوشت و تقدیر ما در اخترهای ماست. اینک ما میدانیم که به میزان زیادی سرنوشت ما در ژنهای ماست» (پیترز، 1395 : 45).
طبق مطالعات ژنتیک، هر انسان بیستو سه جفت کروموزم از والدین خود به ارث میبرد که هر یک از این کروموزمها دارای هزاران ژن است. ژنها از مولکولهایی به نام DNA ساخته شدهاند که منجر به بیان پروتئینها میشوند. ژنها را باید منابعی از اطلاعات تصور کرد که شیوه ترکیب مولکولهای پروتئینی را در طول خطوطی ویژه کنترل میکنند. این اطلاعات موجود در ژنها، رشد زیستی موجود را هدایت کرده و عهدهدار تبدیل تخمبارورشده به جنین میگردد. یعنی نوزادی کامل که بعداً به نوجوانی با ویژگیهای جنسیتی ثانویه تبدیل میشود و سرانجام به صورت فرد سالخوردهای درمیآید که خصوصیات سن خود را دارا میباشد. در واقع میزان اطلاعاتی که در ژنها موجود است، بسیار چشمگیر و فراتر از تصور است (لارنس،1381 :48).
پژوهشهای نیم قرن اخیر نشان میدهد که مولکول DNA نقش بسیار مهمی در فیزیولوژی، خصوصیات ظاهری و حتی خلقوخوی افراد دارد. یعنی همانطور که صفات کمی و کیفی جسمانی مانند قد، رنگ مو، رنگ چشم و ... در مولکول DNA نهفته است؛ ژنها در ایجاد رفتارها و حالاتی مانند هیجانطلبی، افراطی عملکردن، افسردگی، الکلیسم و ... دارای نقش مؤثری هستند.
7-3. تأثیر طبیعت شهرها بر اخلاق
از نظر اخوانالصفا، خاک و وضعیت جوی هر سرزمین به دلایلی مانند جهت جغرافیایی، نزدیکی با عوارض طبیعی مانند کوه، دریا و کویر و سایر امور متفاوت است. مجموعه این عوامل باعث اختلاف مزاج اخلاط میشود و این اختلاف مزاج موجب اختلاف اخلاق میگردد و به همین خاطر است که مردم در هر سرزمینی از جهت زبان، صنعت، آراء، مذهب، رنگ، و عادت با دیگران متفاوت هستند (اخوان الصفا،1995 : 292). به عقیده اخوانالصفا آنان که در سرزمینهای گرم متولد میشوند، گرمی و حرارت بر مزاجشان غلبه دارد و هر یک از این مزاجها باعث اخلاق خاصی میگردد. آنان معتقدند که آبوهوای سرد در سرزمینهای شمالی موجب ازدیاد شعور، شجاعت و زیرکی ساکنان آن میگردد و ساکنان آبوهوای جنوبی خلقیاتی برعکس دارند (اخوانالصفا، 1995 : 292).
تأکیدی که اخوانالصفا بر نقش محیط جغرافیایی بر اخلاق دارد، پیش از این توسط اندیشمندان یونانی و مسلمان ابراز شده بود، اما بعدها و در اندیشه و آثار متفکرانی چون ابنخلدون و برخی از جغرافیدانان غربی نقش عوامل جغرافیایی، بسیار اساسیتر در نظر گرفته شد و به نظریه جبر محیطی منجر گردید.
7-4. جبر محیطی
جبر محیطی، نظریهای است که در آن شرایط محیط طبیعی، اساس قانون علّی محسوب میشود، به طوری که عوامل محیطی، بر فعالیتها و تصمیمگیریها، الگوهای زندگی و رفتارهای انسانی، مسلط میگردد و شرایط خود را به صورت گسترده بر مردم تحمیل میکند (شکوئی،1386: 234).
از نظر ابنخلدون، اخلاق، بسیاری از فنون و دانشها معلول اوضاع و احوال جغرافیایی است. او حتی وجود پیامبران و ادیان را نیز وابسته به این شرایط میداند (ابن خلدون،1369 : 150-70) و تا بدانجا پیش میرود که نظریه علمای انساب درباره انتقال خصوصیات از نیاکان به اعقاب را نادرست میداند و میگوید: «زیرا این پندار گروهی است که از طبایع کائنات و مناطق بیخبراند» (ابن خلدون،1369 : 156).
موضوع روابط متقابل انسان با محیط طبیعی از اواخر قرن نوزده در مغرب زمین به حوزه جغرافیا کشیده شد. یکی از پیشگامان نظریه جبر محیطی در علم جغرافیا، «فردریک راتزل»2 است که نظریه خود را در کتاب «جغرافیای مردمشناسی» مطرح کرد. راتزل در این کتاب به رابطه طبیعی سیاره زمین با فرهنگ انسانی تأکید بسیار مینماید. بعدها نظریه علمی او، جغرافیدانان مطرحی چون آلن چرچیل سمپل3 و السورت هانتینگتن4 را به شدت تحت تأثیر قرار داد. این جغرافیدانان معتقد بودند که شرایط جغرافیایی، تعیین کننده رفتارها، فعالیتها و صفات مشخص انسانی است. آنها این شرایط جغرافیایی را در انواع آبوهوا، کیفیت خاک و سایر عوامل طبیعی جستجو کرده و توسعه اجتماعی و فرهنگی را با توجه به عوامل طبیعی قبول داشتند (شکویی، 1386 : 186).
در این دوره جبر محیطی آن چنان بر فضای فکری و دانشگاهی آمریکا مسلّط شده بود که حتی جامعهشناسان معروف را نیز تحت تأثیر قرارداده بود (شکویی، 1386 : 250).
7-5. تأثیر احکامالنجوم بر اخلاق
عالمان مسلمان، علم نجوم را با عناوین «علم التنجیم»، «صناعة النجوم» و «علم هیأت» به کار میبردند. این علم نزد آنان به دو بخش علم هیأت و علم احکام النجوم تقسیم میشد. علم هیأت به رصد و مشاهده سیارات و ستارگان، شناخت ترکیب افلاک، انواع بروج و مقادیر آنان و ساخت ابزار نجومی میپرداخت (خوارزمی، 1362 : 206). در مقابل تنجیم یا احکامالنجوم، هنر پیشگویی حوادث آینده از طریق رصد حرکات ستارگان و محاسبه امتزاج آنها بود. به عبارت دیگر تنجیم، تأثیرات ستارگان و سیارات را برحسب فاصله، موقعیت و ویژگیهایی چون مذکر و مؤنث بودن، تری و خشکی، گرمی یا سردی و... بر موجودات زمینی علیالخصوص انسان بیان میکرد. البته در اکثر آثار گذشتگان تمایز دقیقی میان دو اصطلاح علم نجوم و احکام نجوم وجود نداشته است و این دو علم عموماً با یکدیگر آمیخته شده است (مسعودی، 1365 : 12).
بدین ترتیب از تعیین سرشت و ماهیت کانیها (انصاری دمشقی، 1382 : 83-81) و چگونگی رویش و رشد گیاهان تا تغییرات آب وهوایی و حوادث طبیعی چون زلزله و خشکسالی و حتی خصوصیات اخلاقی انسان در ارتباط مستقیم با انواع بروج و ستارگان موکل بر اقلیمهای هفتگانه بود (نبئی، 1371 : 273).
اخوانالصفا، علم نجوم و تنجیم را بخشی از علم ریاضی میدانند و نجوم را بر خلاف معمول به سه بخش هیأت، زیجات و استخراج تقویم و احکام نجوم تقسیم کردهاند. در نزد اخوانالصفا، تنجیم از اهمیت بسیاری برخوردار است و دلیل آموزش و مطالعه علم نجوم را آگاهی از اقوال جهان و عالم کون و فساد دانستهاند (اخوان الصفا، 1376 : 183).
در رسائل آمده است که افلاک نیز بر آدمیان تأثیر گذارند زیرا بر مزاج تأثیر دارند. به طور مثال کسانی که در برجهای آتشین مانند مریخ متولد میشوند، در بدنهایشان حرارت و قوت صفرا غالب میشود و کسانی که در ماههای آبی مانند زهره متولد میشوند، یبوست و صفرا بر آنها غلبه یافته و بالاخره کسانی که در برجهای هوایی مانند مشتری متولد میشوند، دارای بدنهایی هستند که دموی است و اعتدال دارد (اخوان الصفا، 1376 : 304).
بنابرآنچه تاکنون گفتیم، اخوانالصفا از تأثیر سه عامل مهم (مزاج و طبع، خاک و آبوهوا و احکام نجوم) بر اخلاق انسان سخن میگوید. البته با توضیحات داده شده مشخص شد که در واقع عامل دوم و سوم نیز به عامل اول برمیگردد. یعنی عواملی مثل خاک یا آبوهوای محل سکونت و یا زمان تولد انسان بر مزاج و طبع بدن تأثیرگذار است و در مرحله بعد بدن و جسم انسان بر نفس تأثیر گذاشته و خلقی خاص را از ناحیه نفس صادر میکند. بنابراین در ادامه، دیدگاه اخوانالصفا پیرامون رابطه نفس و بدن را بررسی میکنیم.
8. رابطه نفس و بدن
از نظر اخوانالصفا، نفس جوهری آسمانی و روحانی و درخشان است که حیات بالذات دارد و علامه بالقوه و فعال بالطبع است و دارای قابلیت آموزش و مؤثر در بدن و تکمیلکننده آن است ()(اخوان الصفا، 1376 : 4/85).
از نظر آنان انسان از دو جنبه متمایز یعنی جسم مادی و نفس مجرد تشکیل شده و چون نفس برخلاف جسم، از ویژگی ثبات و پایداری برخوردار است، پس اهمیت والایی دارد و جسم باید در خدمت نفس باشد و لازم است که انسان بکوشد تا کمالات و فضایل را برای نفس آماده سازد نه برای جسم (اخوان الصفا، 1376 : 2/59).
اما گروهی که به نفس خود آگاه نیستند و تفاوت بین نفس و جسم را نمیدانند، تمام تلاش خود را مصروف جسم نموده و به دنبال کسب لذتهای دنیوی میباشند. از این جهت از نفس خود غافل شده و از اصلاح آن باز میمانند و آمادگی برای مرگ و هجرت به سرای باقی را از دست میدهند (اخوان الصفا، 1376 : 3/289).
اگرچه نفس دارای حیات بالذات است و استواری بدن و حیات آن منوط به وجود نفس است. اما از نظر اخوانالصفا، بدن و نفس به یکدیگر نیاز متقابل دارند و معتقدند که بدن نیز سبب کمال میشود و برای تبیین این ارتباط دوسویه، نسبت نفس و بدن را به رحم و جنین تشبیه نمودهاند. زیرا وقتی که جنین، خلقتش در رحم به کمال رسید، متولد میشود و از نعمتهای جدید برخوردار میگردد. به همین ترتیب نفس انسان به واسطه بهرهمندی از معارف، علوم، فضایل و ریاضتهایی که به واسطه جسم انجام شده است، آماده ورود به عالم دیگر میگردد (اخوان الصفا، 1376 : 6-5). از نظر آنان استعدادهای نهفته نفس هنگامی به فعلیت میرسد که در کنار بدن باشد (اخوان الصفا، 1376 : 16).
بنابراین اخوانالصفا مانند افلاطون و نوافلاطونیان، انسان را موجودی دوساحتی میدانند که هریک از این ساحتها ذاتاً متباین از هم هستند، اما نفس برای مدتی در جوار بدن قرار میگیرد و ترکیبی که بدن و نفس با هم دارند،ترکیبی انضمامی است. این دیدگاه ما را به این نتیجه میرساند که میتوان مرزبندی دقیقی میان نفس مجرد و بدن مادی قائل شد و حیطه فعالیت هر کدام را مشخص کرد. در مقابل این دیدگاه سالها بعد ملاصدرا نظریه جسمانیه الحدوث بودن نفس را مطرح کرد و ترکیب اتحادی نفس و بدن را تبیین نمود.در داوری میان این دو دیدگاه باید متذکر شد که هرچه شواهد بیشتری ازتأثیر و تأثر نفس و بدن بر یکدیگریافت شود، انضمامی بودن ترکیب نفس و بدن بیشتر خدشه میپذیرد و ترکیب اتحادی نفس و بدن منطقیتر به نظر میرسد.
بنابراین باید گفت: اولاً اخوان الصفا نتوانسته است به درستی تبیین نماید که نفس با مرتبه تجرد خود از چه جهتی برای رسیدن به کمال نیازمند همجواری با بدن است؟ و بدنی که ذاتا فاقد حیات، فاقد علم و فاقد کمالات است، چگونه میتواند شرایط را جهت کمال بخشیدن به نفس مهیا سازد؟ اخوان الصفا در قسمتهای دیگر رسائل و در ذیل مباحث دیگر مطرح کرده است که این بدن است که در کنار نفس به کمالات بالعرض دست مییابد.
ثانیا اینکه نفس در انجام امور غیرمادی مانند افعال اخلاقی تحت تاثیر بدن مادی باشد -چیزی که اخوان الصفا به اثبات آن اهتمام ورزیده است- نشان دهنده تداخل حیطه عمل این دو بعد در وجود انسان است. به عبارت دیگر تأکید و برشمردن نقش عوامل زیستی درمباحث مربوط به اخلاق بیش از آنکه با دیدگاههای «تباینی» نفس و بدن قرابت داشته باشد با دیدگاههای «اتحادی» قابل جمع میباشد.
9. تقسیم بندی اخلاق
از دیدگاه اخوانالصفا اخلاق دو نوع دارد:
· اخلاقی که در سرشت و طبیعت انسان قرار گرفته است.
· اخلاقی که مکتسبه است و در اثر کثرت استعمال حاصل شده است (اخوان الصفا، 1376 : 1/310). اخلاقی که مرکوزه در سرشت انسان است، چیزی است که بدن انسان را آماده میکند تا عمل یا ادب یا صناعتی را بدون نیاز به فکر و توجه خاصی انجام دهد. در واقع اخلاق مرکوزه، زمینه و آمادهکنندهای است که انجام عمل را آسانتر میکند. یعنی کسی که خلق شجاعت در نهادش سرشته شده باشد، اعمال شجاعانه را بدون نیاز به تلاش خاصی انجام میدهد. همچنانکه کسی که خلق سخاوت در او باشد، عطا و بخشش برای او دشوار نیست (اخوان الصفا، 1376 : 305).
اما اخلاق مکتسبه اینگونه نیست. مثلاً کسی که در وجودش بخل سرشته شده، انجام کارهای سخاوتمندانه برایش دشوار است، اما همین شخص میتواند با سعی و تلاش، خود را به انجام این کارها عادت دهد. اخوانالصفا معتقد است که دلیل بسیاری از گناهان و نافرمانیها همین است یعنی وقتی شخصی، اخلاق سرشته شده در نفسش، مطابق با رذایل اخلاقی باشد، فضایل اخلاقی را تنها بعد از امر و نهی و ترغیب و تحذیرهای فراوان و تلاش و مشقت بسیار میتواند انجام دهد.
پس از اخوانالصفا، بزرگانی چون ابنمسکویه و خواجه نصیرالدین طوسی نیز در کتب اخلاقی خود، خُلق را به دو قسم اکتسابی و طبیعی تقسیم کرده و خلق طبیعی را به اصل مزاج مرتبط دانسته و خلق اکتسابی را ناشی از تمرین و عادت میداند که به مرور زمان به شکل ملکه درآمده است (ابنمسکویه، 1381 : 13).
از نظر اخوانالصفا، مسأله تربیت و تأدیب جزو اخلاق مکتسبه است. با تربیت میتوان فضایل یا رذایل اخلاقی را جزو عادات مداوم فرد کرد و به اخلاق شکل داد. در رسائل مثال زده شده است که کودکانی که از طفولیت با جنگجویان و شجاعان همنشین باشند و با آنها تربیت شوند، افراد شجاعی خواهند شد (اخوان الصفا، 1376 : 1/307).
همچنین اخوانالصفا معتقدند که نوع تربیت دینی افراد نیز بر اخلاق تأثیرگذاری زیادی دارد و با ذکر داستانی درباره ماجرای رویارویی یک زرتشتی کرمانی با فردی یهودی به این نتیجهگیری میرسد که چون تربیت دینی یهودیان براساس آموزههای سختگیرانه و متعصبانه است، رفتار آنها به سمت رذایل اخلاقی گرایش دارد (اخوان الصفا، 1376 : 310-307).
با تقسیمبندی که اخوانالصفا از اخلاق ارائه میدهد، روشن میشود که هرچند تأثیرپذیری اخلاق از عواملی دیگر، امری منطقی به نظر میرسد، اما هیچ یک از این عوامل، هیچکدام از شرایط مسئولیت اخلاقی را خدشه دار نمیکند. همه ما به علم حضوری درمییابیم که تصمیم میگیریم و به اراده خود بین انجام دادن و انجام ندادن کاری به انتخاب و عمل دست میزنیم. قدرت تصمیمگیری و انتخاب، یکی از یقینیترین اموری است که ما به آن معتقد هستیم (مصباحیزدی، 1371 : 173).
هنگامی که تأثیر عوامل غیراکتسابی بر اخلاق بررسی شده، اخوانالصفا از کلماتی استفاده میکند که نشان میدهد این تأثیر به مرحله جبر نمیرسد. ایشان ویژگیهایی را که در اثر تأثیر اخلاط، آبوهوا و ... در انسان ایجاد میشود را تنها زمینه و آمادهکننده معرفی میکنند. در عبارات آنان آمده است که اخلاق مرکوزه سبب تسهیل بروز اعمال اخلاقی یا غیراخلاقی میشود، اما شخص را مجبور نمیکند. از آنجایی که اراده و اختیار انسان همچنان فعال است، شخص میتواند برخلاف این سرشت پرورش یافته خود، عمل کند و با عادت و تمرین رفتاری دیگر بروز دهد.
البته از نظر اخوانالصفا کسی به خاطر داشتن زمینه منفی مجازات نمیشود. یعنی دسته اول از دستهبندی اخلاق که مربوط به سرشت و طبیعت انسان بود، مورد بازخواست قرار نمیگیرد و شخص در قبال آن مسئولیتی ندارد. اما نوع دوم از اخلاق که اخلاق مکتسبه معرفی شده و در اثر عادت و کثرت استعمال پدید میآید. چون شرایط مسئولیت اخلاقی در آن برقرار است، مورد سؤال و بازخواست قرار میگیرد و نمیتوان با این بهانه که اخلاق نوع اول بر اخلاق نوع دوم تأثیرگذار است. اخلاق نوع دوم را نیز غیراختیاری معرفی کرد، زیرا پیشتر گفتیم که اخلاق نوع اول تنها زمینهساز و تسهیلکننده است و اتفاقاً تصریح عبارات اخوانالصفا نشان میدهد، کسانی که زمینه منفی دارند و اخلاق مکتسبه آنها هم رذایل اخلاقی را دربرمی گیرد، گناهکار و نافرمان هستند.
10. پیامدهای دیدگاه اخوان الصفا
با توجه به آنچه گذشت، روشن گردید که برشمردن نقش عوامل زیستی در اخلاق آدمی در رسائل اخوان الصفا هرگز به معنی نفی اختیار و اراده آزاد آدمی نیست. اما توجهی که اخوان الصفا به این عوامل داشته است زمینه را برای طرح دو مبحث جدید در اخلاق فراهم کرده است که لازم است به آن توجه شود:
10-1. تشکیکی بودن مسئولیت اخلاقی
پیش از این گفتیم که «علم و آگاهی» و «قدرت» و «اراده و اختیار» از شرایط مسئولیت اخلاقی هستند. از آنجایی که علم و قدرت و اراده، اموری تشکیکی هستند پس شدت یا ضعف این شرایط میتواند موجب تشدید یا تضعیف مسئولیت اخلاقی گردد.
هرچه انسان از اراده، آگاهی و قدرت بیشتری برخوردار باشد، مسئولیت اخلاقی او نیز تشدید میشود و هرچه از آزادی و آگاهی و قدرت او کاسته شود، مسئولیتش کمتر است. برای مثال اگر شخص عاقلی به دلیل وراثت یا امر طبیعی دیگری در حد مردم عادی دارای قدرت درک و فهم نباشد و مرتکب خطای اخلاقی شود، میزان مسئولیت او با کسی که قدرت درک بیشتری از مردم عادی دارد و مرتکب خطای اخلاقی میشود یکسان نخواهد بود.
مسأله مراتب مسئولیت اخلاقی از این جهت با مباحث اخوانالصفا در اخلاق پیوند میخورد که بگوییم، اگر چه، اخوانالصفا کسانی که عوامل غیرارادی آنان را به سمت اخلاق مرکوزه منفی سوق داده، مسئول کارهایشان میدانند، اما قطعاً برای کسی که اخلاق مرکوزه او، به سمت خیر و نیکی سوق دارد ولی اخلاق مکتسبهاش بدی و شر است، مسئولیت اخلاقی بیشتری قائل هستند. آنان تصریح میکنند برای کسی که سرشتش منفی است، خوب بودن و اخلاقی زیستن تنها با دشواری و مشقت به وجود میآید و شخص ابتدا باید با سرشت منفی خود مبارزه کند.
بنابراین اگرچه ما نمیپذیریم که طبع و مزاج بدن، وضعیت جغرافیایی محل سکونت و زمان تولد، مسئولیت اخلاقی ما را از بین میبرد اما میپذیریم که میتواند مسئولیت اخلاقی ما را کاهش یا افزایش دهد. کودکی که در خانوادهای رشد یافته است که نه از نظر طبیعی و زیستی به مسائل اخلاقی او توجه شده و نه از نظر تربیتی به تربیت اخلاقی صحیح او پرداخته شده، مسئولیت اخلاقی کمتری نسبت به دیگران دارد. از همینروست که در آموزههای دینی، برخی از افراد را دارای مسئولیت فراتر از دیگران معرفی کردهاند: «يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا».5
10-2. تدبیر بدن جهت رشد اخلاقی
علیرغم تصور برخی فلاسفه و اخلاقیون، بدن انسان در تشکیل واقعیت انسان، نقش به سزایی دارد. البته کسانی که نگاهی افلاطونی داشته و رابطه بدن با نفس یا روح را رابطهای تباینی بدانند، نمیتوانند سهم چندانی برای بدن مادی در زمینه رشد اخلاقی، علمی و... قائل شوند. اما همانطور که پیش از این بیان شد، برخلاف نظرات فلسفی اخوانالصفا درباره رابطه نفس و بدن، ایشان در مباحث اخلاقی خود، به طور مفصل به نقش بدن و امور مادی پرداختهاند و نشان میدهند که میتوان برای تعالی روح و اخلاق در انسان، به بدن او هم توجه کرد.
اخوانالصفا ابتدای بحث اخلاقی خود را به ریشه ابتدایی شکلگیری خلقوخو، یعنی بدن، مزاج، آبوهوای محل شکلگیری نطفه، زمان تولد و... اختصاص میدهد. اگر این عوامل به کنترل درآید و با انتخاب درست، بهترین شرایط مادی و بدنی برای شخص فراهم شود، قطعاً نتایج اخلاقی آن موجب تعالی اخلاقی بیشتر میگردد.
بنابراین اگر چه کسی به خاطر داشتن مزاج خاصی، مجازات یا تشویق نمیشود، اما خود این امور هم تا حدی قابل کنترل و اختیاری هستند و این امور اگر تحت تدبیر و مدیریت شایسته قرار گیرد، میتواند منجر به اخلاقیتر زیستن آدمی شود. اخوانالصفا ما را به این نکته مهم رهنمون میسازد که در کنار توصیهها، تشویقها و تحذیرهایی که روح و روان آدمی را مخاطب قرار میدهد باید به تدبیر صحیح جسم آدمی در جهت میل یافتن به فضایل اخلاقی هم توجه کرد.
به عبارت دیگر آنچه که از مباحث اخوانالصفا قابل استنباط است، جبرطبیعی و محدودشدن دایره اختیار آدمی نیست بلکه اخوانالصفا با روشنگری در زمینه نقش بدن در اخلاق و ذکر این نکات در لابهلای مباحث فصل اخلاق، این فرصت را مهیا میسازد تا با آگاهی بیشتر به سراغ تدبیر بدن برویم و همچنان که پرورش و رشد روح و نفس را از وظایف اخلاقی خود تلقی میکنیم، مسئولیت خود در قبال تدبیر بدن را نادیده نگیریم و آن را نیز بخشی از وظایف اخلاقی خود محسوب کنیم.
11. نتیجه گیری
· اخوان الصفا در برشمردن عوامل خارج از اختیار انسان که سبب تسهیل بروز رقتارهای اخلاقی خاص میشود(اخلاق مرکوزه)،تنها به نقش عوامل زیستی توجه داشته و عواملی مانند عوامل اقتصادی،اجتماعی، فرهنگی و... را مورد توجه قرار نداده است. اگرچه در مبحث تربیت، اشارهای گذرا به نقش دین و جامعه در شکل گیری اخلاق فرد داشته اما تاکید دارد که این عوامل جزو اخلاق مکتسبه هستند. حال آن که شروع تربیت از بدو تولد و در دورانی است که شخص اختیار و اراده آزادی در تعیین نوع تربیت خود ندارد، پس، این عوامل نیز در حیطه امور تسهیلگری هستند که میتوانند جزو اخلاق مرکوزه محسوب شوند.
· یافتههای علم ژنتیک، اگرچه از نظر علمی دقیق و مفید باشند و در درمان بیماریهای روحی و جسمی مورد استفاده قراربگیرند، اما در حوزه اخلاق باید گفت: ما به علم حضوری در مییابیم که دارای اختیار و اراده هستیم و البته این را نیز در خود مشاهده میکنیم که هر یک از ما برای بروز برخی رفتار مستعدتریم. اما تا زمانی که نقش ژنها یا مزاج یا هرعامل دیگری که شاید اکنون ناشناخته باشد، از این حد فراتر نرود و به این دریافت شهودی ما لطمه نزند، ما مسئولیت اخلاقی رفتار خود را برعهده خواهیم داشت.
· از رویکرد اخوان الصفا در برشمردن نقش عوامل زیستی سه نکته مهم قابل برداشت است: اولاً اندیشمندان پیشین نیز از نقش مؤثر بدن بر اخلاق غافل نبودهاند و میتوان از آراء آنان در جهت پاسخ به مسائل اخلاقی حوزه ژنتیک استفاده کرد. ثانیاً باید به مقوله مسئولیت اخلاقی نگاه تشکیکی داشت. این نگاه تشکیکی میتواند ما را در مسایل آموزشی، پرورشی، حقوقی و... به دستاوردهای جدید برساند. ثالثاً توجه به بدن و تدبیر صحیح آن، جهت رشد و بالندگی در زمینه اخلاق میتواند در برنامهریزیهای فردی و اجتماعی مورد توجه بیشتری قرار گیرد.
منابع
ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد (1369). مقدمه ابن خلدون، محمد پروین گنابادی، چاپ هفتم، جلد اول. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
ابن مسکویه، احمد بن محمد (1381). تهذیب الاخلاق وت طهیر الاعراق. علی اصغر حلبی، تهران: انتشارات اساطیر.
ابنسینا (1363). قانون در طب، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، چاپ دوم. تهران، انتشارات سروش.
احمدی طباطبایی، سید محمدرضا (1392). «اخلاق و سیاست در آموزهها و اندیشههای اخوان الصفا»، نشریه جستارهای سیاسی معاصر، شماره 9.
اخوان الصفا (1376). رسائل اخوان الصفا، بیروت: دار بیروت.
اخوان الصفا (1995). رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا، تحقیق دکتر عارف تامر. بیروت: منشورات عوایدات.
ارزانی، محمداکبر (1380). میزان الطب. قم: انتشارات موسسه فرهنگی سماء.
ارسطو (1356). اخلاق نیکوماخوس، ابوالقاسم پورحسینی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
انصاری دمشقی (1382) . نخبة الدهی فی عجایب البر والبحر ، حمید طبیبیان. تهران: انتشارات اساطیر.
بدوی، عبدالرحمن (1976) . الاخلاق النظریة. کویت: وکالة المطبوعات.
پیترز، تد (1395). بازی در نقش خدا، ترجمه عبدالرضا سالار بهزادی، چاپ سوم. تهران: نشر نی.
حلبی، علی اصغر (1360). گزیده رسائل اخوان الصفا. تهران: انتشارات نقش جهان.
خوارزمی، محمد بن احمد (1362). مفاتیح الغیب، حسن خدیو جم. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
رستمی نسب، عباسعلی (1390). «فلسفه تربیتی اخوان الصفا»، نشریه علوم تربیتی، شماره1.
رفیعی، بهروز (1389). «برخی از دلالتهای تربیتی در رسائل اخوان الصفا(قرن چهارم)»، نشریه تربیت اسلامی، شماره 11.
شریف، میان محمد (1362). تاریخ فلسفه در اسلام، ترجمه: نصر الله پورجوادی. تهران: نشر دانشگاهی.
شکوئی، حسین.(1386). فلسفههای محیطی و مکتبهای جغرافیایی، چاپ چهارم، جلد دوم. تهران: مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی.
صبحی، احمد محمود (2006). الفلسفة الاخلاقیة فی الفکر الاسلامی. قاهره: دار المعارف.
فرانکنا، ویلیام کی (1383). فلسفه ااخلاق، هادی صادی. قم: کتاب طه.
لارنسای پروین، الیر پی جان (1381). شخصیت (نظریه و پژوهش)، ترجمه: محمد جعفر جوادی، پروین کدیور، چاپ اول. تهران: انتشارات آییز.
مسعودی، ابوالحسن (1365). التنبیه و الاشراف، ابوالقاسم پاینده. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی .
مصباح یزدی ، محمد تقی (1381). فلسفه اخلاق. تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل.
مصباح یزدی، محمد تقی (1371). آموزش عقاید. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.
معصوم، فؤاد (1998). اخوان الصفا... فلسفتهم و غایتهم. دمشق: دار الهدی.
موسوی بجنوردی، محمد کاظم (1375). دایرة المعارف بزرگ اسلامی. تهران: مؤسسه فرهنگی و انتشارات حیان.
نبی، ابوالفضل (1371). هدایت طلاب به دانش اسطرلاب: آشنایی با اسطرلاب و روش کار آن. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.
نصر، سید حسین (1359). علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام. تهران: انتشارات امیر کبیر.
05 Moral Responsibility from the Point of View of Akhwan al-Safa 6
Hekmat Ta'alieh PhD from Ferdowsi University of Mashhad (Corresponding Author)
masabadarabee@yahoo.com
A specialized PhD student in the field of demography, full-time course
mahmoodfarimaneh@yahoo.com
"Responsibility" means asking someone for something and it is used in cases where the petitioner can follow up on his request from the respondent and question him about his behavior in accordance with or against his request and its consequences. Knowledge, authority and power are considered as conditions of moral responsibility. A group of determinists believe that there are laws that question a person's moral responsibility. Discoveries in the field of genetics have fueled these views in recent years. But in the past centuries, the Akhwan al-Safa explained the influence of these natural factors such as temperament, weather, astrological rulings at the time of birth, etc. on ethics at the beginning of their treatise on ethics, but continued with the plan of dividing ethics into "centered" ethics. and "acquired", shows that these factors do not lead to predestination and lack of control and moral responsibility is still established. Addressing the impact of these issues on the part of the Brotherhood is because by planning these factors, the ground can be prepared for people to live more morally.
Keywords: Ethics and moral responsibility - Akhwan al-Safa - Natural determinism
[1] { تاریخ دریافت: 10 / 10 / 1402 تاریخ پذیرش: 28 / 12 / 1402
[2] . Friedrich Ratzel
[3] . Ellen Churchill Semple.
[4] . Ellsworth Huntington.
[5] . احزاب: 30.
[6] { Reccived: 2023/12/31 Accepted: 2024/03/18