پژوهش در برنامه ریزی فرهنگی مبتنی بر جامعه شبکه ای در رسانه ملی جمهوری اسلامی ایران
الموضوعات : مدیریت فرهنگیاکرم زینی 1 , سید محمد دادگران 2 , سید محمدرضا رسولی 3
1 - دانشجوی دکتری رشته فرهنگ و ارتباطات، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکزی، تهران، ایران.
2 - هیات علمی صداو سیمای جمهوری اسلامی ایران و مدرس دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکزی، تهران، ایران (نویسنده مسئول).
3 - دانشیار و استاد تمام وقت دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: جامعه شبکه های, صدا و سیما, فرهنگ, رسانه, برنامه ریزی,
ملخص المقالة :
مقدمه و هدف پژوهش: شبکهها در جامعه شبکهای ابزار مناسبی برای فعالیتهای مختلف هستند. فرآیندهای دگرگونی اجتماعی که در جامعه شبکهای آرمانی خلاصه شدهاند، جنبه دیگری که باید مورد توجه قرارگیرد این است که فرهنگ ما برخاسته از اسلام و ارزش مدار است و در این فرهنگ ارتباطات نمیتواند خنثی باشد و برای دستگاههای فرهنگی و ارتباطی همچون صداو سیما، رسالتی متصور و مفروض است و هدفمندی و ارزش مداری باید در آن مشهود و ملموس باشد. لذا پژوهش حاضر با توجه به ریزش مخاطب و گرایش به بهرهگیری از شبکههای مجازی و کانالهای ماهوارهای به بررسی پرداخته است. روش پژوهش: روش موجود در این پژوهش، روش کمی و کیفی (آمیخته) میباشد که در بخش کیفی، طی مصاحبه با 10نفر از خبرگان و استادان حوزه ارتباطات و فرهنگ، از پرسشنامه محقق ساخته، براساس جامعه آماری به 200 نفر توزیع و استنتاج دادهها از 148 نمونه و با بهرهگیری از روش آیندهپژوهی دادهها با رویکرد نظریه زمینه مبنا، نتایج، استخراج شده است. یافتهها: نتایج حاکی از این است که میزان مطابقت برنامهریزی فرهنگی صدا و سیما با ویژگیهای جامعه شبکهای در حد مطلوبی نیست ،در بین مخاطبان صدا و سیما مشارکت اجتماعی وجود ندارد و ترجیح بر این است که رسانهها بصورت خصوصی اداره شوند تا هم کارکرد تبلیغی رسانهها بهبود یابد و هم از میراث فرهنگی و هنجارها و بایدها و نبایدهای اجتماعی کشور حمایت شود. رسانه ملی با شناخت درست نیازهای مخاطبان، توجه به فرهنگهای محلّی مناطق گوناگون کشور و انتقال اخبار بههمراه تجزیه و تحلیل درست آن در مخاطب ایجاد انگیزه نمایند و از این روش، میزان مشارکت اجتماعی مخاطبان را بالا ببرند. پس در چنین وضعیتی باید اقدام به استفاده از مدیران مجرب و تحصیلکرده جهت فرهنگسازی در کنار شبکههای اجتماعی نموده وابزارها و جذابیتهای رسانهها توسط برنامهریزان فرهنگی مورد استفاده قرار گیرد. همچنین آگاه سازی مخاطبان صدا و سیما از طریق رایانه، آشنایی با آزادیهای سیاسی و ... در این راستا کمک حال صداوسیما خواهد بود تا بتواند آگاهیهای فرهنگی مخاطبان را ارتقا ببخشد. نتیجهگیری: طبق نتایج بدست آمده از نرمافزار آموس مشخص شد که مدل طراحیشده در این پژوهش از برازش مناسبی برخوردار است و سازههای پرسشنامه آن نیز به خوبی میتوانند متغیرهای مربوطه را تبیین و نشان دهند. همچنین با توجه به ضرایب رگرسیونی مشخص شد که متغیر شرایط مداخلهگر یعنی عوامل فردی و ساختاری بر راهبردها تاثیر مثبتی داشتهاند. همچنین راهبردها تاثیر مثبتی بر پیامدهای اجتماعی، پیامدهای سازمانی و پیامدهای فردی دارند. همچنین مقوله محوری یعنی برنامهریزی فرهنگی در صدا و سیما مبتنی بر جامعه شبکهای بر راهبردها تاثیر مثبتی میگذارد و بسترهای فردی و سازمانی نیز بر برنامهریزی فرهنگی در صدا و سیما مبتنی بر جامعه شبکهای تاثیرگذاری مثبت و مستقیمی دارند. علاوه بر این مشخص شد که مقوله علی یعنی عوامل درونسازمانی بر برنامهریزی فرهنگی در صدا و سیما مبتنی بر جامعه شبکهای تاثیر مثبتی دارند.
_||_