بررسی تغییرات الگوی شاخص های کیفی مسکن مرتبط با روش چیدمان فضا(از دوره قاجار تا به امروز)
الموضوعات :عاطفه جباری 1 , مریم قلمبر دزفولی 2 , حسین مرادی نسب 3 , محمود نیکخواه شهمیرزادی 4
1 - پژوهشگر دکترای معماری، واحد سمنان، دانشگاه آزاد اسلامی، سمنان، ایران.
2 - استادیار گروه شهرسازی، واحد پردیس، دانشگاه آزاد اسلامی، ، پردیس، ایران
3 - دانشیار گروه معماری، واحد سمنان، دانشگاه آزاد اسلامی، سمنان، ایران.
4 - استادیار گروه مهندسی عمران، واحد سمنان، دانشگاه آزاد اسلامی، سمنان، ایران.
الکلمات المفتاحية: کیفیات مسکن , سازمان فضایی, نحو فضا, خانه های بومی , شهر مشهد.,
ملخص المقالة :
کیفیت زندگی مردم یک منطقه مبتنی بر نحوه پاسخگویی به نیازهای انسانی در محیطهای زیستی میباشد .موضوعی که با گذر زمان در عرصه های مختلف زیستی از جمله مسکن دچار ضعف گشته است. لذا این تحقیق بر آن است تا با روش به نام نحو فضا به خوانش پیکرهبندی سازمان فضایی خانههای بومی شهر مشهد در ادوار مختلف تاریخی بپردازد. دراین پژوهش، ازروش ترکیبی استفاده شده است و به عنوان نمونه تعداد 12خانه از دوره های مختلف تاریخی انتخاب شدند که سهم ادوار مختلف قاجار، پهلوی اول، پهلوی دوم و معاصر، هر کدام 3 خانه است که پس از برداشت، در نرم افزار نحو فضا، پلان آنها شبیه سازی شد. آنچه می توان بیان کرد اینکه با خوانش نحو فضا در خانه های بومی و امروزی آنتروپی بصری، عمق نسبی و ارتباط بصری در خانه های امروزی افزایش یافته که افزایش آنها می تواند برخی را کاهش دهد. اما همپیوندی بصری و قابلیت دید در خانه های امروزی کاهش یافته است.
1. بهپور، زهرا، شعاعی، حمیدرضا، و نبی میبدی، مسعود. (1397). نحو فضا رهیافتی برای ادراک عرصه بندی خانه در شهر یزد (دوره های قاجاریه, پهلوی و جمهوری اسلامی). معماری اقلیم گرم و خشک، 6(8 )، 47-75. https://sid.ir/paper/269115/fa
2. راپاپورت، آموس. (1381)." به سوی انسان شناسی خانه". (ترجمه ی مسعود پرچمی عراقی). مجله آبادی (36).
3. زارعی، سعیده، و یگانه، منصور. (1397). تحلیل نقش هم پیوندی فضاها در روابط اجتماعی خانه های سنتی کاشان. مدیریت شهری، 17(52 )، 81-91.. https://sid.ir/paper/92334/fa
4. طبرسا، محمدعلی، پاسیان خمری، رضا، و حسینی فوجردی، سیدمحسن. (1397). کاربرد تکنیک چیدمان فضا برای مقایسه تطبیقی میان ساختار فضایی بافت های تاریخی و توسعه های جدید شهری (نمونه پژوهش: بافت تاریخی و شهرک فرهنگیان گرگان). معماری و شهرسازی ایران، 9(16 )، 5-16.. https://sid.ir/paper/250926/fa
5. قاسمیان اصل، عیسی و نصر، طاهره. (1397)، بررسی مطلوبیت فضایی خانه های سنتی بر اساس مؤلفه های راندمان عملکردی (مطالعه موردی: خانههای دوره قاجار در شهر یزد). فصلنامه مطالعات محیطی هفت حصار، 6(23)، 107-121. http://hafthesar.iauh.ac.ir/article-1-547-fa.html
6. قلمبر دزفولی، مریم و قلمبر دزفولی، راما (1402). " ویژگی های کیفی مسکن". قزوین: انتشارات چهاد دانشگاهی.
7. مظاهری، مجتبی، دژدار، امید، و موسوی، سیدجلیل. (1397). تحلیل نقش حیاط در ساختار فضایی خانه های ایرانی با بهره گیری از روش نحو فضا (Space Syntax). هویت شهر، 12(34 )، 97-108.. https://sid.ir/paper/154773/fa
8. Ascensão, A., Costa, L., Fernandes, C., Morais, F., & Ruivo, C. (2019). 3D space syntax analysis: Attributes to be applied in landscape architecture projects. Urban Science, 3(1), 20. https://www.mdpi.com/2413-8851/3/1/20/pdf
9. Haq, S., & Zimring, C. (2003). Just down the road a piece: The development of topological knowledge of building layouts. Environment and behavior, 35(1), 132-160. https://www.academia.edu/download/54972633/EandB03-COVER.pdf
10. Hillier, B. (1999) The hidden geometry of deformed girds: or, why space syntax work, when it looks as though it shouldn’t .Environment and planning B: planning and Design. https://discovery.ucl.ac.uk/id/eprint/1402/1/hillier1999-hiddengeometry.pdf
11. Hillier, B. (2005). The Art of Place and The Science of Place. World Architectural, Beijing, Special Issue on Space Syntax, 96-102. https://discovery.ucl.ac.uk/id/eprint/1678/1/hillier05-artofspace-english.pdf
12. Jiang, B., Claramunt, C., & Klarqvist, B. (2000). Integration of space syntax into GIS for modelling urban spaces. International Journal of Applied Earth Observation and Geoinformation, 2(3-4), 161-171. https://pages.cs.wisc.edu/~mksung/jiang00integration.pdf
13. Klarqvist, B. (2015). A space syntax glossary. NA, 6(2). http://arkitekturforskning.net/na/article/viewFile/778/722
14. Koohsari, M. J., Oka, K., Owen, N., & Sugiyama, T. (2019). Natural movement: A space syntax theory linking urban form and function with walking for transport. Health & place, 58, 102072. https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S1353829218306737
15. Montello, D. R. (2007, June). The contribution of space syntax to a comprehensive theory of environmental psychology. In Proceedings of the 6th international space syntax symposium (pp. 1-12). https://www.academia.edu/download/5329842/papers_5cinvitedpapers_5cdaniel_montello.pdf
16. Rapoport, A. (1999). A framework for studying vernacular design. Journal of architectural and planning research, 52-64.
17. Suryawinata, B. A., Mariana, Y., & Wijaksono, S. (2018, December). Sustainability and urban morphology. In IOP Conference Series: Earth and Environmental Science (Vol. 195, No. 1, p. 012099). IOP Publishing. https://iopscience.iop.org/article/10.1088/1755-1315/195/1/012099/pdf
2 | Page
بررسي تغييرات الگوي شاخصهاي كيفي مسكن مرتبط با روش چيدمان فضا(از دوره قاجار تا به امروز) *
چكيده
کیفیت زندگی مردم یک منطقه مبتنی بر نحوه پاسخگویی به نیازهای انسانی در محیطهای زیستی میباشد .موضوعی که با گذر زمان در عرصه های مختلف زیستی از جمله مسکن دچار ضعف گشته است.لذا این تحقیق بر آن است تا با ابزاری به نام نحو فضا به خوانش پیکرهبندی سازمان فضایی خانههای بومی شهر مشهد در ادوار مختلف تاریخی بپردازد و با تحلیل کمی وکیفی شاخص های تعاملات اجتماعی و همچنین ارزیابی مدلهای استاندارد شاخص های کیفی مسکن ،تأثیر شیوه زندگی مردم مشهد رادر تغییر یا تداوم آن شاخص ها مورد بررسی قرار دهد.
دراین مطالعه، ازروش ترکیبی استفاده شده است. آنچه می توان بیان کرد اینکه با خوانش نحو فضا در خانه های بومی و امروزی آنتروپی بصری، عمق نسبی و ارتباط بصری در خانه های امروزی افزایش یافته که افزایش آنها می تواند برخی کیفیات را کاهش دهد. اما همپیوندی بصری و قابلیت دید در خانه های امروزی کاهش یافته است.
Abstract
The quality of life of the people of a region is based on the balance and the way to respond to human needs in terms of quantity and quality in their living and living environments at any time and place. It seems that with the passage of time, due to various reasons, in various areas of life, including housing, it is becoming weak and declining. Therefore, this research aims to study the configuration of the spatial organization of native houses in the context of Mashhad city in different historical periods (Qajar, Pahlavi, and Modern) with a tool called Space Syntax and using Space Syntax software, and the indicators of interactions To find out the local architectural society by analyzing them quantitatively and qualitatively, as well as evaluating the standard models of quality indicators of housing, to examine the influence of the lifestyle of the people of Mashhad on the change or continuation of those indicators.
The current research is applied in terms of purpose and mixed in nature. The type of descriptive-analytical research and the collection of primary information was done through library studies. In this study, quantitative and qualitative methods of semiotics were used with the help of spatial syntax. What was found in this research is the reduction of visual connection, reduction of visibility and increase of visual connection, visual entropy and relative depth in contemporary houses compared to native houses. According to the mentioned cases, it can be said that by reading the syntax of space in the house Native and modern visual entropy, relative depth and visual connection have increased in modern houses, which increase can reduce some qualities. But the visual coherence and visibility in today's houses has decreased.
واژههاي كليدي
کیفیات مسکن ، سازمان فضایی، نحو فضا، خانه های بومی ، شهر مشهد
Housing qualities, spatial organization, space syntax, native houses, Mashhad city
v مقدمه
فرهنگ و تعاملات فرهنگی-اجتماعی در طراحی های محیطی و معماری مصنوع، که مخاطب را مورد هدف قرار می دهد، به صورت گسترده مورد توجه قرار گرفته است به گونه ای که بسیاری از نظریه پردازان معتقدند فرهنگ؛ مظاهر و نمودهای آن نه تنها در برداشت مردم، باورها، ارزش ها، هنجارها، آداب رسوم و رفتارها نمود پیدا می کند، بلکه در طراحی اشیا و محیط زیست مصنوع از جمله خانه ها و محله ها نيز تأثیرگذار بوده و آن ها را تحت الشعاع قرار داده و کارائی طرح را زیر سوال می برد(عیسی قاسمیان اصل و طاهره نصر،1397؛ امیررضا شیخ بهائی،1398).
پیکره بندی فضایی خانه، طراحی درون آن (سازمان فضایی)، و شکل خانه ها در یک منطقه می تواند فرهنگ ساکنان را حمایت یا مختل نماید(Ozaki,2002; Rapaport,1969). راپاپورت والیور زمینه های فرهنگی را به عنوان عامل موثری در شکل گیری معماری بومی می دانند و همان گونه که راپاپورت بیان داشته است، فضا دارای معنی است، گروت و وانگ نیز بر لزوم توجه طراحان محیط به وجوه اجتماعی- فرهنگی تأکید نموده اند (Rapaport,1969; oliver,2006). از این رو بايستي الگوی سازمان فضایی و پیکره بندی آن به منظور فهم ارتباط بین طراحی فضاهای ساخته شده و ابعاد فرهنگی متعاقب آن، مورد بررسی قرار گیرد(Napadon,2001).
بدین منظور در تحقیق حاضر با بهره مندی از مدل ارزیابی داده ها بر اساس مدلهای استاندارد در قالب مفاهیم چندگانه و سلسله مراتبی به نشانه شناسی در بخش کیفیات مسکن پرداخته و به کمک نرم افزار اسپیس سینتکس، خوانشی نوین به منظور سنجش کیفیات مسکن از سه دوره قاجار، پهلوی و امروزی پزداخته شده، تا بتوان چارچوبی هدفمند از خوانش نحوی کیفیات مسکن را تبیین نمود که عمل به آن ها می تواند در ارتقاء کیفیت مسکن امروزی موثر واقع گردد.
v پیشینه پژوهش
با توجه به بررسی سابقه این موضوع میتوان اظهار نمود که این مطالعه نگاه جدیدی در پی یافتههای طراحی معماری است. مطالعات متعدد داخلی در زمینه بررسی تعاملات اجتماعی به کمک شبیه سازی با نرمافزار دپت مپ، انجام شده است و می توان این چنین آن ها را طبقه بندی نمود:تاجر و مولوی نجومی(1396)، در مقاله ای به بررسی خانه های جدید و قدیم شهر همدان از لحاظ حفظ حریم خانه پرداخته و تحلیل های گرافیکی نرم افزاری انجام دادهاند. قاسمیان اصل و نصر(1397)، در مقاله ای به بررسی خانه های یزد و تحلیل نحو فضایی از انواع خانه های حیاط دار (یک حیاطه ، دو حیاطه، چند حیاطه) و بررسی نفوذ پذیری و عمق قابل پیمایش در خانه ها پرداختهاند. بهپور، شعاعی و میبدی (1397)، در مقاله ای به بررسی ارتباطات فضایی خانه های سه دوره قاجاریه و پهلوی و معاصر به کمک نرم افزارهای آی-گراف و نحو فضا با روند جزء به کل به ارائه تحلیل های گرافیکی پرداخته اند. طبرسا، پاسیان خمیر و حسینی فوجردی(1397)، در مقاله ای به بررسی بافت قدیم شهر گرگان پرداخته و در زمینه شهری نتایجی چون فضاهای سکونت با محرمیت بیشتر ،جدایی گزینی، اختلاط کاربری کمتر، نفوذ پذیری و پیوستگی فضایی دست پیدا کرده اند. مظاهری، دژدار و موسوی (1397)، در مقاله ای به بررسی ساختار فضایی چند حیاط نمونه از خانه های ایرانی به تبیین وجه اشتراک ها و مولفه هایی از خانه ها که بیانگر بیشترین ویژگیهای حیاط در فضای معماری این خانه هاست پرداختند. شیخ بهائی(1398)، در مقاله ای با بررسی 35 خانه از هفت شهر در اقلیم گرم و خشک به این نتیجه رسید که معماران سنتی با بهره گیری از چیدمان فضای مناسب مانند سلسله مراتب فضایی، حریم های خصوصی و فضاهای مرکزگرا علاوه بر، برطرف ساختن نیازهای مادی و فیزیکی ، نیازهای معنوی را برطرف می ساختند.
در نمونه مطالعات انجام شده خارجی می توان به تحقیقات زیر اشاره نمود: زارعی و یگانه(2018)، در مقاله ای با استفاده از تکنیک چیدمان فضا به شناخت عوامل و مولفههای موثر بر میزان همپیوندی فضاها و الگوهای ساختاری خانه های دوره قاجار کاشان و تحلیل تطبیقی الگوها متناسب با نیازها و الزامات مسکن امروزی پرداخته اند. ولی پور، مبارکی و طائبی سوادکولایی(2019)، در مقاله ای بر اساس بهره جستن از روشهایی که بر پایه استفاده از کامپیوتر و روشهای علمی است به بررسی و تجزیه و تحلیل شبکه معابرشهری پرداخته اند. یوسیکا ماریانا1 ،آریندرا جی تریواردهانی2 و میکائیل ایسناینی دیجی مانترو3 (2018)، در مقاله ای با استفاده از افزونه نحوی در نرم افزار گراس هاپرز و تجزیه و تحلیل ادغام، انتخاب، مقدار کنترل و آنتروپی به پیکربندی فعالیت ها در این سرای سالمندان پرداختند. کوه سری، کوئیچیرو اوکا4 ، نویل آون5 ، تاکمی سوجی یاما6 (2019)، در مقاله ای با بهره جستن از روشهایی که بر پایه استفاده از کامپیوتر و روشهای علمی است با استفاده از نظریه نحو فضا، حرکت طبیعی عابرین پیاده در طرح خیابان ها به عنوان یک عامل اصلی مؤثر بر حرکت عابر پیاده مورد سنجش قرار گرفته است. این محققان با بحث در مورد چگونگی پیوند این تئوری توانستند شکل شهری (چیدمان خیابان) و عملکرد (کاربری اراضی) را با پیاده روی برای حمل و نقل پیوند دهند. با همین روش خالد ترابیج ، خالد ناصر، محمد عبدالرحمان ، اسلام ماشالی (2019)، در مقاله ای با بهره گیری از اصطلاحات ایزوویست ها و اقدامات مبتنی برنمودار، جنبه های دیگر شناخت فضا، مانند روشنایی روز، روشنایی مصنوعی و تابش خیره کننده در جداسازی تجزیه و تحلیل نحو فضا به چالش کشیدند. در این تجزیه و تحلیل نوع شناسی مساجد برای کمک به مطالعه شناخت کلی فضا، بر اساس پارامترهای محیط زیستی ارایه گردید. همچنین آنتونیو آسناسو7 ، لائورا کاستا8، کلودیو فیماندس9، فرانکلیم موراس10، کاترینا رویوو11(2019)، در مقاله ای با بررسی ویژگی های پوشش گیاهی که باید در پروژه های معماری منظر در چارچوب نرم افزار نحو فضای سه بعدی در نظر گرفته شود، پرداخته اند.
v مبانی نظری
نحو فضا((Space Syntax
نحو فضا مشتمل بر نظریهها و روشهایی برای تجزیه و تحلیل پیکره بندی فضاست که در اواخر دهه 1970 توسط بیل هیلیر- جولیان هانسون و همکارانشان در مدرسه معماری و طراحی بارتلت در دانشگاه کالج لندن پس از سالها مطالعه و یافتن عوامل موثر و الگوهای نهان در ورای فرمهای فضای سکونت بومی مطرح شد(2007Montello, ؛ 2003 و1999Hillier, ؛ 2003Haq and Zimring,). چیدمان فضا عبارت است از یک مجموعـه تکنیکهای رایانه ای برای مدل سازی ساختمانها و شهرها به طوری که مدل به وجود آمده از سیستمی شامل عناصر هندسی مرتبط به یکدیگر و تحلیل این سیستم برای درک چگونگی ارتباط عناصر سازنده آن تشکیل شده است. این عناصر در هنگامیکه موضوع تحقیق درباره حرکت باشد خطی هستند و در مواقعی که موضوع تحقیق تعاملات ا جتماعی باشد فضاهای محدب هستند وهنگامیکه موضوع مورد تحقیق الگوهای رفتاری پیچیده باشد محدودهای قابل روئیت می باشند.(Hillier, 2004) هدف نحو فضا شرح دادن این موضوع است که چگونه مکانهای ساخته شده ، مانند ساختمانها و غیره شکل گرفته اند ، به ویژه این که چگونه مفصل بندی و پیوستگی پیدا کرده اند(مونتللو، 2007). در نگرش نحو فضا ، با استفاده از چهارشاخص به بررسی ویژگیهای اجتماعی نمونه ها پرداخته می شودکه عبارتند از : ارتباط، هم پیوندی، کنترل و عمق(جیانگ ات آل، 2000و لیما، 2008 و ک. لارکوئست ،1993).
مسکن مطلوب
مسكن يك مكان فيزيكي است و به عنوان سرپناه نياز اوليه و اساسي خانوار به حساب ميآيد. در اين سرپناه برخي از نيازهاي اوليه خانواده يا فرد مانند خوراك ، استراحت و حفاظت در برابر شرايط جوي تأمين ميشود. مسكن نياز انسان است و در همين نياز انسان نيز بايد به ديگر نيازهاي انساني نيز توجه گردد. يكي از عوامل مهم در ارتقاء محيط، ارتقاء سطح زندگي در آن بر اساس نيازهاي انساني است، چرا كه محيط انسان را ساخته و به او هويت و درك از زمينه را مي دهد. لنگ كيفيت هاي محيطي را براساس مدل مازلو به شش دسته تقسيم ميكند. از آنجايي كه همين كيفيتها محيط مسكوني را شكل مي دهند، از آن بهره جسته و كيفيت هاي مسكن استخراج میگردد(جدول 1):
[1] Mariana , Yosica.
[2] Triwardhani , Arindra J .
[3] Isnaeni Djimantoro , Michael .
[4] Koeichiro , Oka .
[5] Neville , Owen .
[6] Takemi , sugiyama .
[7] Acenasao , Antonio.
[8] Costa , Laura .
[9] Femandes , Claudia .
[10] Morais , Feranklim .
[11] Ruivo , Catarina .
جدول 1. کیفیت های سازنده مسکن بر اساس نیازهای انسانی؛ قلمبر دزفولی و قلمبردزفولی،1402
|
نیازهای انسانی (مدل لنگ) | توضیح | کیفیت های سازنده مسکن |
فیزیولوژیک | تسهیلات و تجهیزات کافی، آسایش(دما، آفتاب، باران، تنظیم شرایط اقلیم خرد) و حفظ تعادل بوم شناسی محل | دسترسی های مسکن |
ایمنی | کیفیت ایمنی معابر، امکان نظارت و مراقبت، نفوذپذیری و قابلیت دسترسی و انعطاف پذیری فضاهای مسکونی | امنیت مسکن و محیط مسکونی |
احساس تعلق | تأمین تسهیلات اجتماعی، تقویت احساس مکان، هویت، خوانایی، تناسب بصری |
مسکن متناسب با نیازهای فرد و دسترسی به امکانات اجتماعی |
عزت نفس | کیفیت و چگونگی مالکیت اراضی، ایجاد حس فردیت و تعلق داشتن به مکان و گروه خاص | |
خودشکوفائی | شخصی سازی فضا و رعایت اصل تنوع در طراحی | |
شناختی و زیباشناختی | تأمین امکان فعالیت های فرهنی- تفریحی توسط طراحی شهری، خلق مناظر شهری و طبیعی خوب و ایجاد غنا در کیفیات محیطی | زیبائی مسکن و محیط مسکونی |
توجه به نيازهاى انسانى در هر زمان و مكان محيط را تحت تأثير خود قرار مى دهد. ازاين رو يك مسكن باكيفيت كه بتواند نيازهاى انسان را پاسخ دهد بايد در درجه اول دسترسى به مايحتاج زندگى را فراهم نموده و ساكنان در آن احساس امنيت نمايند تا بتوانند از زيبايى هاى محيط مسكونى لذت برده و سعى در ارتقاى آن داشته باشد(قلمبر دزفولی، 1402).
مسكن در دسترس: مسكن در دسترس شامل دسترسى به امكانات عمومــى مربوط به: راحتى و نزديكى مســكن بــه امكانات و خدمات، رفاهى محلى ماننــد پاركها و زمينبازى، مراقبتهاى بهداشــتى آموزش وپرورش، اشتغال و كتابخانه امكان استفاده ساكنان از امكانات عمومــى محلى بــدون تبعيض يا تعصــب. نزديكى و دسترســى به فرصت هاى محلى مانند آموزش و اشتغال با تنوع در انتخاب هست.
مسكن امن: مسكن امن درجات مختلف امنيت را براى ساكنين اعم از امنيت در خانه و محيط مســكنى در مقابل بلايا و سوانح طبيعى و غيرطبيعى، جرائم جامعه، اثرات ناشــى از فعاليتهاى انســانى و ساير ابعاد ذهنى امنيت شامل مى گردد.
مسكن متناسب: مسكن متناسب بــر تناسب مسكن با نيازهاى فرد و يــا خانوار، ميزان انعطاف پذيرى براى تهيــه نيازهاى آينده و اهداف بلندمدت، قدرت انتخاب نوع خانه، فرصتهاى محله، داشــتن امكانات آموزشى و كار و زيرساختهاى محلى و امكانات عمومى دلالت دارد.
مســكن زيبا و دلپذير: مســكن زيبا بايد بتوانــد كيفيت هاى مختلف زيبايى شــناختى مانند نظم، هماهنگــى، خاطره انگيزى و ديد و منظر مطلوب را داشته باشد.
هریک از کیفیت های فوق در ابعاد گوناگونی می تواند مولفه های کیفیت مسکن را تولید کند. این ابعاد را نیز نظریه پردازان گوناگونی پشتیبانی نموده اند. بر این اساس شش بعد کالبدی-فضایی، عملکردی، ادراکی، زیست محیطی، اجتماعی-فرهنگی و اقتصادی را می توان مدنظر قرار داد. کیفیت های مطرح شده در بخش مسکن علاوه بر خانه شامل محیط مسکونی(محله) نیز می گردد؛ یعنی علاوه بر ویژگی های کالبدی خانه، خصوصیات کالبدی محیط مسکونی نیز بر کیفیت مسکن تأثیرگذار می باشد. بنابراین می توان چنین استنباط نمود که علاوه بر ویژگیهای درونی خانه، ویژگیهای محیط مسکونی در شکل گیری مدل سنجش کیفیت مسکن تأثیرگذار هستند.
بر اساس مقالات و پژوهشهاي انجام شده و ديدگاه انديشمندان، طيفي از ديدگاهها استخراج گرديد كه در دو نگاه كلي، گروهي كيفيت مسكن را داراي ابعادي دانسته بودند و گروهي ديگر مستقيماً كيفيتهايي را براي مسكن بيان كرده بودند كه اغلب بر پايه نيازهاي انساني شكل گرفته است.
v روش شناسی پژوهش
در این مطالعه از روش تحقیق کیفی در رویکرد نشانه شناسی به کمک نرم افزار نحوفضا استفاده شده است. بدین منظور با بهره گیری از مدل ارزیابی بر اساس مدلهای استاندارد، در قالب مفاهیم چندگانه و سلسله مراتبی، عوامل اصلی کیفیت مسکن که قابل خوانش توسط نرم افزار نحوفضا هستند، مشخص می شود. سپس به کمک شبیه سازی خانه های مورد مطالعه در شهر مشهد و بررسی گرافهای نمایانی خروجی نرم افزار میتوان به شناختی جامع از نحوه تغییر و تداوم الگوی چیدمان فضا در قالب کالبد معماری خانه های مورد مطالعه دست یافت. گردآوری داده های پژوهشی با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و مرور نوشتارهای تخصصی مرتبط به کیفیات مسکن، سبک زندگی، نحو فضا استفاده شده است. در روش کیفی میتنی بر نشانه شناسی با استفاده از مدلهای استاندارد، معیارهای مورد سنجش در مسکن مطلوب به صورت جدول 2 نحوه خوانش هر یک از معیارهای کیفی مسکن تعیین شده با استفاده از نرم افزار مشخص گردیده است و در نهایت فرآیند ساختار پژوهش در شکل 1 آمده است.
جدول 2. معیارهای مورد سنجش در بخش کیفیات مسکن مطلوب
ابعاد مسکن | شاخص های کیفی قابل سنجش با با روش چیدمان فضا |
اجتماعی-فرهنگی | داشتن حریم خصوصی و محرمیت در فضاهای واحد مسکونی |
یکدست بودن و سازگاری فضاها با سبک زندگی ساکنین | |
ادراکی
| عدم اشراف و عیان نبودن فضاهای داخلی واحد مسکونی |
رعایت پیکره بندی در پلان و روابط فضاهای داخلی واحد مسکونی | |
زیست محیطی | قابلیت دید از فضای عمومی به فضاهای واحد مسکونی و بلعکس |
داشتن یکپارچگی محیطی در فضاهای واحد مسکونی با یکدیگر | |
عملکردی
| دارا بودن مرکزیت تعاملات عملکردی در فضاهای واحد مسکونی |
دارا بودن فضاهای چند عملکردی در واحد مسکونی | |
کالبدی-فضائی | تعدد فضاهای کالبدی در واحد مسکونی |
رعایت سلسله مراتب دسترسی از بیرون به داخل فضای واحد مسکونی |
شکل 1. فرآیند انجام پژوهش
v معرفی نمونه های مورد مطالعه
اساساً هدف تحقیقات کمی تعمیم دادن نتایج تحقیق به سایر جوامع مشابه است، بنابراین برای کسب چنین امکانی بایستی نمونههایی انتخاب شوند که معرف جامعه مورد مطالعه باشند؛ اما در تحقیقات کیفی نمونهگیری جنبه قضاوتی دارد چرا که اعتقاد بر این است که شخصی که از فضای نمونه استفاده می کند ویژگیهای خاص خود را دارد و اگر هدف بررسی آن ویژگیها باشد از طریق نمونهگیری تصادفی نمیتوان چنین نمونههایی انتخاب نمود (چاوشیان به نقل از بلیکی، 1397). در این مقاله به عنوان نمونه تعداد 12خانه از دوره های مختلف تاریخی انتخاب شدند که سهم ادوار مختلف قاجار، پهلوی اول، پهلوی دوم و معاصر، هر کدام 3 خانه است که پس از برداشت، در نرم افزار نحو فضا، پلان آنها شبیه سازی می شود(جدول 3).
جدول 3. پلان خانه های مورد مطالعه
|
|
|
خانه داروغه (دوره قاجار) | خانه توکلی (دوره قاجار) | خانه ملک (دوره قاجار) |
|
|
|
خانه رجائی (دوره پهلوی اول) | خانه بهزادیان (دوره پهلوی اول) | خانه مجتهدزاده (دوره پهلوی اول) |
|
|
|
خانه توکلی زاده (دوره پهلوی دوم) | خانه سروقد (دوره پهلوی دوم) | خانه موسوی پریشان (دوره پهلوی دوم) |
|
|
|
خانه اسکندری (ویلائی معاصر) | خانه فرخی (آپارتمانی معاصر) | خانه رحیمی (آپارتمانی معاصر) |
یافته های پژوهش
با توجه به روش تحقیق ارائه شده ، خانه هایی را به عنوان نمونه از هر دوره تاریخی موجود در شهر مشهد انتخاب کرده و براساس روش چیدمان فضا و گراف های توجیهی مورد خوانش قرار می گیرد و با یکدیگر مقایسه می گردد (جدول 4):
جدول 4. خوانش نحوی خانه های مشهد و مقایسه آنها با یکدیگر
بر اساس اعداد کمی که حاصل گرافهای نمایانی خوانش نحوی خانه های قاجار و پهلوی اول شهر مشهد، می توان تحلیل های استدلالی زیر را با توجه به مقادیر میانگین ثبت شده توسط نرم افزار چیدمان فضا برای شاخص های تعیین شده انجام داد که به صورت نموداری در ذیل قابل مشاهده است(نمودار1).
نمودار 1. تحلیل نموداری از کمیات خوانش نحوی خانه های منتخب قاجار و پهلوی اول مشهد
|
همانطور که در نمودار فوق بر اساس داده های کمی خوانش نحوی مشخص شده، میزان قابلیت دید در خانه های دوره قاجاری هر چه از دوره اول قاجار به سمت اواخر قاجار پیش می رویم از میزان قابلیت دید کاسته می شود. اختلاف این مقدار چیزی در حدود دو تا سه برابر مقدار آن در اواخر قاجار می باشد. این بدان معنی است که در اوایل قاجار در خانه داروغه به علت درونگرا بودن و استفاده از حیاط مرکزی و چیدمان فضاها به اطراف آن و مرکزیت توجه فضاها به حیاط مرکزی، قابلیت دید معطوف به فضاهای داخلی بوده و فضای دید گسترده ای را در بر داشته است. حال هرچه از اوایل قاجار فاصله میگیریم خانه ها نیز از حیاط مرکزی بودن فاصله میگیرند و به یک طرف حیاط با توده شمالی یا جنوبی و یا متعامد ختم می شوند و دیگر در این حالات مرکزیت حیاط از توجه خارج می شود و قابلیت دید از فضاها کاسته شده و مقدار آن نیز کم می شود. در دوره پهلوی اول نیز به جهت یک بازگشت کوتاه به سنت گذشتگان در برخی از خانه ها دچار چنین واکنشی در فضاها دیده می شود ولی ترتیب اثر آن به مراتب کمتر از اوایل قاجار می باشد.
همپیوندی بصری نیز در دوره قاجار روند نزولی دارد و به مرور از یکپارچگی فضاها کاسته شده و کم کم در خانه ملک همانطور که دیده می شود تفکیک فضاها جای تلفیق فضاها را می گیرد و فضاها از حالت چند عملکردی بودن خارج می شوند. در دوره پهلوی اول به واسطه نفود فرهنگ غرب و برونگرا بودن فضاها کم کم مسأله یگپارچگی فضاها به واسطه استفاده چند عملکردی از فضاها به مرور رونق می گیرد و شاهد افزایش مقدار آن به صورت خیلی ناملموس هستیم .ارتباط بصری و عمق قابل پیمایش در اوایل قاجار از میزان کمتری نسبت به بقیه ادوار برخوردار است و یک روند صعودی را طی می کند. ارتباط و عمق وقتی در مقادیر پایین قرار دارند، نشان از تفکیک فضاهای خصوصی از فضای عمومی می باشند و روند افزایشی آن ها، نشان از تلفیق این فضاها با یکدیگر دارد. روند صعودی ارتباط بصری و عمق قابل پیمایش از دوره قاجار به پهلوی اول نسبتا ملایم و ناملموس می باشد و نشانه گذار از این تفکر است. بی نظمی بصری در خوانش نحو نشان از شفافیت و تعامل فضاها با یکدیگر دارد و هرچه این میزان کمتر باشد یعنی ارتباط و قابلیت یکپارچه شدن به واسطه رویت بصری کمتر است و به قولی فضاها تفکیک شده تر به واسطه دید می باشد. اگر مقدار کمی آن افزایش چشمگیری داشته باشد، می تواند یکپاچگی فضاها و قابلیت دسترسی بصری بین فضاها را متصور شد. ولی افزایش ناملموس آن تغییر روند به خصوصی را رقم نمی زند.
نمودار 2. تحلیل نموداری از کمیات خوانش نحوی خانه های منتخب پهلوی دوم و معاصر مشهد
|
بر اساس اعداد کمی که حاصل گرافهای نمایانی خوانش نحوی خانه های پهلوی دوم و معاصر شهر مشهد، می توان تحلیل های استدلالی زیر را با توجه به مقادیر میانگین ثبت شده توسط نرم افزار چیدمان فضا برای شاخص های تعیین شده انجام داد که به صورت نموداری در ذیل قابل مشاهده است(نمودار2).
همانطور که در نمودار فوق بر اساس داده های کمی خوانش نحوی مشخص شده، میزان قابلیت دید در خانه های دوره پهلوی دوم هر چه از این دوره به سمت دوره معاصر و امروزی پیش می رویم از میزان قابلیت دید کاسته می شود. اختلاف این مقدار چیزی در حدود 10 تا 15 برابر مقدار آن در دوره معاصر می باشد. این بدان معنی است که در اوایل پهلوی دوم در خانه توکلی زاده به علت برونگرا بودن و استفاده از حیاط در گرداگرد آن و چیدمان فضاها در قسمت مرکزی آن و با توجه مرکزیت توجه فضاها به حیاط در اطراف آن، قابلیت دید معطوف به فضاهای داخلی بوده و فضای دید گسترده ای را در بر داشته است. حال هرچه از اوایل پهلوی دوم فاصله میگیریم خانه ها نیز از حالت کوشکی بودن فاصله میگیرند و به یک طرف حیاط با توده شمالی یا جنوبی و یا متعامد ختم می شوند و دیگر در این حالات مرکزیت توده از توجه خارج می شود و قابلیت دید از فضاها کاسته شده و مقدار آن نیز کم می شود. در دوره معاصر نیز به جهت ادامه روند خنه های کوشکی در قسمت خانه های ویلائی، در برخی از خانه ها دچار چنین واکنشی در فضاها دیده می شود ولی ترتیب اثر آن به مراتب کمتر از خانه های دوره پهلوی دوم می باشد. همپیوندی بصری در دوره پهلوی دوم و معاصر از یک روند یکنواختی برخوردار بوده است که میتواند گویای یکپارچگی فضاهای خانه های این دو دوره است و تفکیک فضاها جای خود را به تلفیق فضاها داده است و فضاها بیشتر حالت چند عملکردی دارند. از دوره پهلوی اول به بعد بواسطه نفود فرهنگ غرب و برونگرا بودن فضاها کم کم مسأله یگپارچگی فضاها و استفاده چند عملکردی از فضاها رونق گرفته و شاهد باب شدن این سبک از طراحی در خانه های معاصر گردیده است .ارتباط بصری و عمق قابل پیمایش در اوایل پهلوی دوم از میزان کمتری نسبت به بقیه ادوار برخوردار است و یک روند صعودی را طی می کند. ارتباط و عمق وقتی در مقادیر پایین قرار دارند، نشان از تفکیک فضاهای خصوصی از فضای عمومی می باشند و روند افزایشی آن ها، نشان از تلفیق این فضاها با یکدیگر دارد. روند صعودی ارتباط بصری و عمق قابل پیمایش از دوره پهلوی دوم به معاصر نسبتا ملایم و ناملموس می باشد و نشانه نهادینه شدن این تفکر است. بی نظمی بصری که بیانگر شفافیت و تعامل فضاها با یکدیگر است با توجه به روند رشد افزایشی این مقدار در دوره معاصر، می تواند یکپاچگی فضاها و قابلیت دسترسی بصری بین فضاها را به معرض نمایش گذارد. همانطور که در نمودار دیده می شود در دوره معاصر روند تغییرات بی نظمی بصری، اوج چشمگیری گرفته و جلوه ای کامل از یک خانه برونگرا را به عرصه نمایش می گذارد. خانه ای که در اوایل دوره قاجار به چشم یک خانه درونگرا به جهانیان معرفی شده بود در گذر زمان به یک خانه برونگرا تبدیل می شود و تمام شاخص های آن دچار تغییر اساسی می گردد.
جمع بندی پژوهش
نتایج حاصل از روند تغییرات مؤلفه های خوانش نحوی سازمان فضائی و پیکره بندی کالبدی ادوار مختلف شهر مشهد برای تبیین کیفیات مسکن را می توان به صورت خلاصه شده به شکل زیر بیان نمود که پاسخی در راستای هدف این تحقیق می باشد:
1- شاخص داشتن حریم خصوصی و محرمیت در فضاهای واحد مسکونی وابسته به آیتم قابلیت دید از ورودی می باشد و با توجه به گرافهای نمایانی رسم شده از قابلیت دید از ورودی به فضاها می توان چنین نتیجه گرفت که در صورتی که پیکره بندی فضا به گونه ای باشد که از سمت ورودی هیچ یک از فضاهای داخلی، قابل رویت نباشد، بنابراین ابتدا خانه های دوره قاجار و سپس خانه های دوره معاصر بیشترین حریم خصوصی و محرمیت را در واحد مسکونی دارا می باشند.
2- شاخص یکدست بودن و سازگاری فضاها با سبک زندگی ساکنین وابسته به آیتم داشتن مرکز تعاملات اجتماعی می باشد و با توجه به گرافهای نمایانی رسم شده از سیرکولاسیون حرکتی در خانه های مورد بررسی می توان چنین نتیجه گرفت که در خانه هایی که مرکزتعاملات اجتماعی بر مرکزیت فضاهای پیکره بندی خانه منطبق شده است دارای سازگاری بیشتر فضاها با زندگی ساکنین آن می باشد. بنابراین خانه داروغه و توکلی از دوره قاجار و خانه رجائی از پهلوی اول دارای بیشترین سازگاری فضاها با سبک زندگی ساکنین می باشند.
3- شاخص عدم اشراف و عیان نبودن فضاهای داخلی واحد مسکونی وابسته به آیتم عمق قابل پیمایش می باشد و با توجه به گرافهای نمایانی رسم شده از عمق قابل پیمایش در خانه های مورد بررسی می توان چنین نتیجه گرفت که در خانه هایی که عمق کمتری در فضاهای خانه قابل مشاهده است یعنی نسبت رنگ آبی غالب در گرافهای نمایانی مشاهده می شود، عدم اشراف به فضاها پررنگ می شود. بنابراین خانه داروغه از دوره قاجار و خانه موسوی پریشان از پهلوی دوم دارای بیشترین عدم اشرافیت و عیان نبودن فضاهای داخلی را دارا می باشند.
4- شاخص رعایت پیکره بندی در پلان و روابط فضاهای داخلی واحد مسکونی وابسته به آیتم ارتباط بصری می باشد و با توجه به گرافهای نمایانی رسم شده از ارتباط بصری در خانه های مورد بررسی می توان چنین نتیجه گرفت که در خانه هایی که ارتباط بصری کمتر در فضاهای خانه وجود دارد؛ یعنی نسبت رنگ قرمز غالب و بدون درهم آمیختگی در گرافهای نمایانی باشد تفکیک فضائی بین فضاهای عمومی و خصوصی و نیمه خصوصی صورت گرفته و اصول معماری در طراحی پیکره بندی پلان رعایت شده است. بنابراین خانه داروغه و توکلی از دوره قاجار و تا حدودی خانه موسوی پریشان از پهلوی دوم دارای بیشترین رعایت پیکره بندی در پلان و روابط فضاهای داخلی را دارا می باشند.
5- شاخص قابلیت دید از فضای عمومی به فضاهای واحد مسکونی و بلعکس وابسته به آیتم قابلیت دید از حیاط به فضاهای داخلی می باشد و با توجه به گرافهای نمایانی رسم شده از قابلیت دید از حیاط به فضاها می توان چنین نتیجه گرفت که در صورتی که پیکره بندی فضا به گونه ای باشد که از سمت حیاط عمیق نفوذ دید به اکثر فضاهای داخلی دارای بیشترین مقدار باشد، میتوان بیشترین ارتباط بری را در آن خانه متصور بود. بنابراین ابتدا خانه های داروغه و توکلی از دوره قاجار و خانه بهزادیان و مجتهد زاده از دوره پهلوی اول و موسوی از دوره پهلوی دوم دارای بیشترین تعامل فضاهی عمومی نسبت به فضاهای داخلی می باشند.
6- شاخص داشتن یکپارچگی محیطی در فضاهای واحد مسکونی با یکدیگر وابسته به آیتم بی نظمی بصری می باشد و با توجه به گرافهای نمایانی رسم شده از بی نظمی در خانه های مورد بررسی می توان چنین نتیجه گرفت که در خانه هایی که بی نظمی بصری بیشتری در فضاهای خانه وجود دارد؛ درهم آمیختگی در گرافهای نمایانی به گونه ای باشد که در گرافها رنگ آبی و قرمز در فضاهای محیطی دیده شود که این حالت نشان از یکپارچی محیطی در فضاها را به دنبال دارد. بنابراین خانه های دوره معاصر دارای بیشترین یکپارچگی محیطی در فضاهای واحد مسکونی می باشند.
7- شاخص دارا بودن مرکزیت تعاملات عملکردی در فضاهای واحد مسکونی وابسته به آیتم سیرکولاسیون حرکتی می باشد و با توجه به گرافهای نمایانی رسم شده از سیرکولاسیون حرکتی در خانه های مورد بررسی می توان چنین نتیجه گرفت که در خانه هایی که مرکز تعاملات اجتماعی پیوسته و همگرا است دارای مرکزیت تعاملات عملکردی می باشند. بنابراین خانه داروغه و توکلی از دوره قاجار و خانه بهزادیان و رجائی از پهلوی اول و خانه موسوی پریشان از دوره پهلوی دوم دارای بیشترین تعاملات عملکردی با فضای باز می باشند.
8- شاخص دارا بودن فضاهای چند عملکردی در واحد مسکونی وابسته به آیتم همپیوندی بصری می باشد و با توجه به گرافهای نمایانی رسم شده از همپیوندی در خانه های مورد بررسی می توان چنین نتیجه گرفت که در خانه هایی که همپیوندی بیشتری در فضاهای خانه وجود دارد؛ یعنی نسبت رنگ قرمز و آبی غالب وجود ندارد و درهم آمیختگی در گرافهای نمایانی به گونه ای باشد که در گرافها دیگر رنگ آبی و قرمز صرف دیده نمی شود که این حالت نشان از یکپارچی محیطی در فضاها را به دنبال دارد. بنابراین خانه داروغه و توکلی از دوره قاجار و خانه بهزادیان و رجائی از پهلوی اول و خانه توکلی زاده از پهلوی اول دارای بیشترین یکپارچگی محیطی در فضاهای واحد مسکونی می باشند.
9- شاخص تعدد فضاهای کالبدی در واحد مسکونی؛ این شاخص کمی بوده که بوسیله پیمایش قابل سنجش می باشد و با توجه به شمارش فضاها در خانه های مورد بررسی می توان چنین نتیجه گرفت که در خانه چندخانواری دارای تعدد فضاهای بیشتری می باشند. بنابراین خانه داروغه و ملک از دوره قاجار و خانه رجائی از پهلوی اول دارای بیشترین تعداد فضاها می باشند.
10- شاخص رعایت سلسله مراتب دسترسی از بیرون به داخل فضای واحد مسکونی وابسته به آیتم گرافهای توجیهی می باشد و با توجه به نمودار سلسله مراتبی رسم شده از گرافهای توجیهی در خانه های مورد بررسی می توان چنین نتیجه گرفت که در خانه هایی که فضاها دارای مرکزیت دسترسی به یک فضا بوده و از حلقه های متقارن در گراف توجیهی برخوردار هستند دارای سلسله مراتب فضایی می باشند. بنابراین خانه داروغه از دوره قاجار و خانه رجائی از پهلوی اول دارای بیشترین رعایت سلسله مراتب دسترسی از بیرون به داخل فضاهای واحد مسکونی را دارا می باشند.
نتیجه گیری
با توجه به مطالب عنوان شده می توان چنین استنباط نمود که شاخص های کیفی مسکن مورد مطالعه بیشتر در خانه های دوره قاجاری رعایت می شده است و هرچه به سمت خانه های دوره معاصر نزدیک می شود، آیتم های کمتری از شاخص ها مورد رعایت قرار گرفته است که نشانه نزول در سبک معماری بومی منطقه و گرایش به سمت سبک های غربی می باشد. به نظر میرسد با بررسی نحوفضا در خانه های امروزی، پهلوی و قاجار به تدریج خوانش در خانه های امروزی کاهش یافته است. با توجه به مقایسه میانگین داده های برگرفته از خوانش نحو فضا با بهره گیری از نرم افزار depthmap می توان نمودار شکل را ترسیم نمود. همانطور که در این نمودار مشخص است تمام مولفه های قابل سنجش و بررسی با خوانش نحو فضا در خانه های بومی نسبت به خانه های معاصر تغییر کرده اند.
شکل3- مقایسه تغییرات نحو فضا در خانه های بومی و معاصر (مقایسه سه دوره)
آنچه در این نمودار مشخص است کاهش همپیوندی بصری، کاهش قابلیت دید و افزایش ارتباط بصری، آنتروپی بصری و عمق نسبی در خانه های معاصر نسبت به خانه های بومی است. با توجه به موارد مطرح شده می توان بیان کرد که با خوانش نحو فضا در خانه های بومی و امروزی آنتروپی بصری، عمق نسبی و ارتباط بصری در خانه های امروزی افزایش یافته که افزایش آنها می تواند برخی کیفیات را کاهش دهد. اما همپیوندی بصری و قابلیت دید در خانه های امروزی کاهش یافته است. شاخص های تبیین شده در این مقاله که از جنبه های مختلفی نظیر کالبدی- فضایی، اجتماعی- فرهنگی، زیست محیطی، عملکردی و ادراکی انتخاب شده اند بیشتر وابسته به پلان معماری می باشند و بدین منظور نرم افزار اسپیس سینتکسمورد استفاده قرار گرفت. بنابراین به عنوان پیشنهاد برای مطالعات آتی در این زمینه می توان نرم افزار های دیگر از جمله نرم افزارهای انرژی و یا روشهای دیگری را در این زمینه که وابسته به روش های آماری و پرسشنامه ای می باشد، مورد آزمون قرار داد.
فهرست مراجع
1. بل،سایمون؛ ریسمانچیان ، امید.(1389)، شناشناخت کاربردی چیدمان فضا در درک پیکره فضایی شهرها، نشریه هنرهای زیبا ، معماری و شهرسازی، شماره 43 ، ص 56-49.
2. بل،سایمون؛ ریسمانچیان ، امید.(1390)، بررسی جدا افتادگی فضایی بافتهای فرسوده در ساختار شهر تهران به روش چیدمان فضا، نشریه باغ نظر، شماره 17 ، ص 80-69.
3. چرمایف، سرج؛ الکساندر، کریستوفر (1371). عرصه های زندگی جمعی و زندگی خصوصی؛ به جانب یک معماری انسانی. (منوچهر مزینی، مترجم). تهران: دانشگاه تهران.
حائري مازندراني، محمدرضا.(1388)، نقش فضا در معماري ايران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، تهران
4. راپاپورت، آموس. (1381)." به سوی انسان شناسی خانه". (ترجمه ی مسعود پرچمی عراقی). مجله آبادی (36).
5. سلطان زاده، حسین (1390). "نقش جغرافیا در شکل گیری انواع حیاط در خانه های سنتی ایران". تهران: فصلنامه پژوهش های جغرافیای انسانی، بهار90 (75) 69-86،.
6. شولتز، نوربرگ کریستیان (1353). هستی فضا و معاری. تهران: کتابفروشی تهران.
7. قلمبر دزفولی، مریم و راما (1402). کتاب" ویژگی های کیفی مسکن". تهران.
8. عباس زادگان ، مصطفی.(1381)، روش چیدمان فضا در فرآیند طراحی شهری با نگاهی به شهر یزد. فصلنامه مدیریت شهری ، شماره 9 ، ص 75-64.
9. معماریان، غلامحسین؛ طغرل الجردی، مجید هاشمی؛کمالی پور، حسام.(1389)، تأثیر فرهنگ دینی بر شکل گیری خانه : مقایسه تطبیقی خانه در محله مسلمانان ، زرتشتیان و یهودیان کرمان ، فصلنامه تحقیقات فرهنگی ، شماره 3 ، ص 25-1.
10. یزدانفر، عباس؛ موسوي، مهناز ؛ دقیق، هانیه زرگر. (1387) تحلیل ساختار فضایی شهر تبریز در محدوده بارو با استفاده از تکنیک اسپیس سینتکس. ماهنامه بین المللی راه و ساختمان، 67، 69-58
11. Bendikt,Michael & Burnham, Clarke A. (1985). Perceiving architectural space: from optic arrays to isovists. In: Warren,W.H. ,Shaw, R. E. &J.Hillsdale, N. (eds.) Persistence and change. Lawrence Erlbaum: CONNECTICUT.
12. Dalton, Ruth Conroy & Bafna, Dawson, Peter.C.(2002). Space Syntax analysis of Central Inuit snow houses. Journal of Anthropological Archaeology ,21,464-480.
13. Dursun, Pelin.(2007). Space Syntax In Architectural Design. 6th International Space Syntax Symposium,Istanbul.
14. Hillier, Bill & Hanson, John. (1984) The Social Logic of space, New York, Cambridge University Press.
15. Hillier, Bill .(1999) The hidden geometry of deformed girds: or, why space syntax work, when it looks as though it shouldn’t .Environment and planning B: planning and Design.
16. Hohmann, Hasso.(2005) Culture of memory and maya architectural documentation and interpretation of structure 1of chunchimi 3. Anthropologiacal Notebooks.
17. Hiliier, Bill.(2005). The Art Of Place and The Science of Place.World Architectural, Beijing, Special Issue on Space Syntax, 96-102.
18. Hiliier, Bill.(2008). Space and Spatiality What the Built environment needs from social theory. Building Research & Information, 26, 216-230.
19. Jiang, Bin, Claramunt, Christophe & Klarqvist, (2000) Bjijm, Integration of space syntax into GIS for modeling urban space JAG.
20. Jrong, Sang Hyu & Ban, Yong Un.(2011). Computational Algorithms To Evaluate Design Solutions Using Space Syntax, Computer-Aided Design,43, 664-676.
21. Gibson, James Jorme.(1979). The Ecological Approach to Visual Perception, Houghton Mifflin, Bosto, London.
22. Groat, Linda N. & Wang, D.(2002). Arcchitectural Research Methods, New York, J. Wiley.
23. Groat, Linda N. & Wang, D., Architectural. research methods, New York, J. Wiley, 2002.
24. Klarqvist, Bjorn.(1993) A Space Syntax Glossary .Nordisk Arkite kturforskning.
25. Lima, Jose Julio.(2001).Socio-spatial segregation and urban form: Belem at the end of th 1990s. Geoforum,32, 493-507.
26. Mokhtarzadeh, Safoora, Abbaszadegan, Mostafa & Rismanchian, Omid.(2012). Pablished. Analysis of The Relation Between Spatial Structure and The Sustainable Development Level. A case study from Mashhad/Iran. Eighth International Space Syntax Symposium,Santiago.
27. Montello,Daniel R.(2007) Published. The Contribution Of Space syntax To a Comprehensive Therory Of Enviromental Psychology 6th International space syntax symposium. Istanbul.
28. Nopadon, Thungsakul.(2001). A Syntactic Of Spatial Configuration Towards the Understanding of Continuity and Change in Vernacular Living Space: a Case Stady in the Upper Northeast of Thailand, Bell & Howell Information and Learning Company.
29. Norberg-Schulz, Chirstion, Genius Loci.(1980). Towards a Phenomenology of Architecture, New York, Rizzoli.
30. Oliver, paul.(2006). Built to meet needs: Cultural Issues in Vernacular Architecture, Amsterdam, Boston, London, Architectural.
31. Oliver, Paul.(1989). Handed Down Architecture: Tradition in Transmission, in Bourdrier, Dwellings, Settlements and Tradition: Cross- Cultural Perspective, Lanham:MD: University of America .
32. Penn, Alan.(2011). Space Syntax and Spatial Cognition Or, Why the axial Line ? Procceding. 3rd International Space Syntax Symposium, Atlanta.
33. Peponis, John & Wineman, Jean.(2002). The Spatial Structure of Environment and Bhavior. Handbook of Environmental Psychology. New York: John Wiley and Sons, 271-291.
34. Rapoport, Amos.(1999). A framework for studying vernacular design. The Journal of Architectural and Planning Research, 16(1), 52-64.
35. Rapoport,Amos.(1982) The Meaning Of The Built Environment :a nonverbal communication approach, Beverly Hills ,Sage Publications.
36. Robbins,Edward.(1984) Architecture and culture: a research strategy. Design Studies.
37. Rossler, Beate & Glasgow, Rupert , D. V.(2005). The Value of Privacy, Cambridge Eng, Malden, Mass, Polity.
38. Said, Ismail.(2001). Cultural-Ethnic Landscape of Terrace Housing Community in Peninsular Malaysia JurnalTeknologi
39. Steadman, Philip.(1983). Architectural Morphology, London.Pion.
40. Warren, J & Fathi, E. (1982). Traditional Hhouses In Baghdad. Harsham: Coach Publishing House.- Hall, S.(1982). Encoding and Decoding In The Television Discourse In S.Hall. P.Hobson, A. lowe and P.will is(eds), Calture, Media Language, Hutchinson, Londo