شرح مثنوی ملاحامد بیسارانی، اهمیت و ویژگیهای آن
الموضوعات :
1 - گروه زبان و ادبیات فارسی , دانشکده علوم انسانی ,دانشگاه آزاد اسلامی واحد مهاباد، مهابد، ايران
الکلمات المفتاحية: بیسارانی, مثنوی, مولوی, شرح مثنوی, نقشبندیه, کردستان.,
ملخص المقالة :
یکی از شرحهای مثنوی مولانا، شرح ملاحامد بیسارانی(کاتبالاسرار) است. این اثر را یکی از دانشمندان کردستان در قرن سیزدهم هجری به نگارش درآورده است. نویسنده که سالک طریق و از علمای نقشبندیه مجدّدیه خالدیه است، شرح ابیات مثنوی را از صافی اندیشه و فکر نقشبندیه گذرانده است. بیسارانی که فردی درس خوانده و محیط و مسلط بوده است باتوجه به احاطهاش، سعی کرده نگاهی جامع در آوردن دیدگاههای گوناگون میان مشارب مختلف فکری عرفانی داشته باشد و تلاش داشته تا راه میانهای برگزیند. مقاله حاضر تلاشی است در معرفی این دانشمند و اثر سترگش، شرح مثنوی مولوی.یکی از شرحهای مثنوی مولانا، شرح ملاحامد بیسارانی(کاتبالاسرار) است. این اثر را یکی از دانشمندان کردستان در قرن سیزدهم هجری به نگارش درآورده است. نویسنده که سالک طریق و از علمای نقشبندیه مجدّدیه خالدیه است، شرح ابیات مثنوی را از صافی اندیشه و فکر نقشبندیه گذرانده است. بیسارانی که فردی درس خوانده و محیط و مسلط بوده است باتوجه به احاطهاش، سعی کرده نگاهی جامع در آوردن دیدگاههای گوناگون میان مشارب مختلف فکری عرفانی داشته باشد و تلاش داشته تا راه میانهای برگزیند. مقاله حاضر تلاشی است در معرفی این دانشمند و اثر سترگش، شرح مثنوی مولوی.
• امام، امجد (1381)، مثنوی معنوی مولانا و زنده یاد ملاحامد بیسارانی، فصلنامة پژوهشی فرهنگ کردستان، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کردستان، سال چهارم شمارة 13.
• بیسارانی، حامد (1386)، ریاضالمشتاقین، تصحیح: ابوبکر سپهرالدین، مهاباد، ناشر: محمدرؤوف سپهرالدین.
• پارسا، خواجهمحمد (1366)، شرح فصوصالحکم، تصحیح: جلیل مسگرنژاد، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
• جامی، عبدالرحمان (2004)، شرح الجامی علی فصوص الحکم، تحقیق عاصم ابراهیم کیالی، بیروت: دارالکتب العلمیة.
• خالدی، محمد (1369)، تصحیح شرح مثنوی ملاحامد بیسارانی، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز.
• خالدی، محمد (1372)، تصحیح شرح مثنوی ملاحامد بیسارانی، پایاننامه مقطع دکتری، دانشکده ادبیات دانشگاه تهران.
• روحانی[شیوا]، بابامردوخ (1364)، تاریخ مشاهیر کرد، ج1، تهران: سروش.
• مدرّس، عبدالکریم (1983)، علماؤنا فی خدمة الدّین و العلم، عنی بنشره محمدعلی قره داغی، بغداد: دارالحریة للطباعة.
• مدرس، عبدالکریم(1385)، یادی مهردان، ج2، سنندج: نشر کردستان.
• مولوی، جلالالدین (1371)، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد نیکلسن، تهران: مولی.
• نقشبندی، عبدالستار؛ شیری، قهرمان (1398)، معرفی نسخ خطی شرح ملاحامد بیسارانی بر مثنوی و بررسی محتوایی و سبکی آن، مجله بهار ادب، سال دوازدهم، شمارة سوم، شماره 45.
دو فصلنامه مطالعات زبان و ادبيات کردي دانشگاه آزاد اسلامي واحد سنندج دوره ١، شماره 1، پیاپی ١، بهار و تابستان 140٤ |
| |
شرح مثنوی ملاحامد بیسارانی، اهمیت و ویژگیهای آن
شهباز محسنی1
گروه زبان و ادبيات فارسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد مهاباد، مهاباد، ايران
DOI:
| ||
تاريخ دریاف15/2/1404 تاريخ پذیرش: 27/6/1404 | بەرواری وەرگرتن: 5/5/2025 بەرواری قبووڵ: 18/9/2025 |
چکیده:
یکی از شرحهای مثنوی مولانا، شرح ملاحامد بیسارانی(کاتبالاسرار) است. این اثر را یکی از دانشمندان کردستان در قرن سیزدهم هجری به نگارش درآورده است. نویسنده که سالک طریق و از علمای نقشبندیه مجدّدیه خالدیه است، شرح ابیات مثنوی را از صافی اندیشه و فکر نقشبندیه گذرانده است. بیسارانی که فردی درس خوانده و محیط و مسلط بوده است باتوجه به احاطهاش، سعی کرده نگاهی جامع در آوردن دیدگاههای گوناگون میان مشارب مختلف فکری عرفانی داشته باشد و تلاش داشته تا راه میانهای برگزیند. مقاله حاضر تلاشی است در معرفی این دانشمند و اثر سترگش، شرح مثنوی مولوی.
کلیدواژهها: بیسارانی، مثنوی، مولوی، شرح مثنوی، نقشبندیه، کردستان.
ڕوونکردنەوەی مەسنەوی مەلا حامید بیسارانی، گرنگی و تایبەتمەندییەکانی
موحسێن شەهبازی
بەشی زمان و ئەدەبی فارسی، فاکەڵتی زانستە مرۆڤایەتییەکان، زانکۆی ئازادی ئیسلامی، لقی مەهاباد، مەهاباد، ئێران
یەکێک لە تەفسیرەکانی مەسنەوی مەولەوی تەفسیری مەلا حەمید بیسارانی (کاتب الاسرار)ە. ئەم بەرهەمە لە سەدەی ١٣ی کۆچی لە لایەن زانایەکی کوردستانەوە نووسراوە. نووسەر کە پەیڕەوی ڕێباز و زانای نەقشبەندییە موجەدیدییە خالیدیەکانە، تەفسیری ئایەتەکانی مەسنەوی لە فلتەری فیکر و بیری نەقشبەندییەوە تێپەڕاندووە. بیسارانی کە کەسێکی خوێندەوار و گەورە و شارەزا بوو، هەوڵی داوە چاوێکی هەمەلایەنەی لە ڕوانگە جۆراوجۆرەکانی نێوان لقە جۆراوجۆرەکانی بیری عیرفانیی هەبێت و هەوڵی داوە ڕێگایەکی مامناوەند هەڵبژێرێت. وتارەکەی ئێستا هەوڵێکە بۆ ناساندنی ئەم زانایە و کارە گەورەکەی کە شرۆڤەی مەسنەوی مەولەوی.
وشەی سەرەکی: بیسارانی، مەتنەوی، مەولەوی، شرۆڤەی مەتنەوی، نەقشبەندییە، کوردستان.
1ـ مقدمه
چنانکه مشهور است ـ و براستی نیز چنین است «مثنوی معنوی» که حاصل طبع و ذوق و اندیشه مولانا جلالالدین رومی، مشهور به مولوی است، عمیقترین و شگفتترین و اثرگذارترین اثر عرفانی در سطح جهان است. افکار و اندیشههای بکر و ژرفی که مولوی در لابهلای داستانهایش در مثنوی شریف، ارائه داده نه تنها مسلمانان و فارسی زبانان بلکه در دهههای اخیر توجه جهانیان را ـ به خود جلب کرده است. از دیرباز تاکنون این اثر گرانسنگ مورد توجه علما، عرفا و اهل ادب و تحقیق بوده و برای فهم آن، در جایجای جهان اسلام، جلسات مثنوی خوانی برپا میشده است و به خاطر تقاضای زیاد اهل نیاز، شرحهای متعددی به زبانهای گوناگون برآن نوشته شده تا درک مسایل غامض و پیچیده این کتاب، برای خواننده آسان گردد. یکی از این شرحها، شرحی است کمتر شناخته شده موسوم به «شرح ملاحامد بیسارانی» که در کردستان و به قلم یکی از دانشوران کُرد تألیف شده است.
2ـ بیان مسأله و ضرورت پژوهش
از بین خیل فراوانِ فرهیختگان و فرزانگان کردستان ـ که نسبتاً گمنام مانده و آثارشان به صورت کامل معرفی نشده، ملاحامد بیسارانی از جمله آنان است که هنوز اکثر آثار وی تصحیح و انتشار نیافته و جز در چند مقاله و نوشته کوتاه، شخصیت علمی وی و آثارش معرفی نشده است. احصاء و شناساندن آثار علمای طراز اول کردستان ازجمله وظایف اهل پژوهش است. اهمیت اثری چون مثنوی از سویی، و نیز شناساندن شرح منحصر به فردِ یکی از عالمانِ خطه کردستان، یعنی بیسارانی، دغدغه صاحب این مقاله است. آنچه در این مقاله میآید ابتدا شناساندن مختصر حیات علمی بیسارانی است بر پایه منابع معتبر و نیز از بین آثار متعدد وی، تمرکز بر شناساندن شرح مثنوی وی و بررسی اهمیت آن. با همه تلاشهایی که سابقاً شده است هنوز ابعادی از این اثر، معرفی نشده است.
روشی که در این پژوهش در پیش گرفته شده، باتوجه به اهداف و ماهیت موضوع، مراجعه به منابع کتابخانهای و مجموعههای شخصی و دنیای مجازی بوده تا دادههای مرتبط با موضوع پژوهش جمعآوری و بررسی گردد.
3ـ پیشینه پژوهش
ـ برای نخستینبار روانشاد دکتر محمد خالدی، استاد فقید دانشگاههای زنجان و تهران، بر شرح مثنوی بیسارانی کار کرده است. تصحیح پنج دفتر از شش دفتر آن را به ترتیب موضوع پایاننامه کارشناسیارشد و دکترایش قرار داد. عنوان رساله ایشان «تصحیح قیاسی شرح مثنوی بیسارانی و مقایسه آن با برخی شروع معتبر» است. پایاننامه کارشناسی ایشان در دانشگاه تبریز با راهنمایی دکتر اجلالی بود و پایاننامه دکترایشان زیر نظر دکتر مهدی محقق در دانشگاه تهران. نسخه مورد استفاده مرحوم دکتر خالدی، اکنون در کتابخانه خانقاه شیخ نجم الدین نقشبندی سقز است.
ـ مقاله «معرفی نسخ خطی شرح ملاحامد بیسارانی بر مثنوی و بررسی محتوایی و سبکی آن» عبدالستار نقشبندی و قهرمان شیری، که در فصلنامه بهار ادب سال دوازدهم، شماره سوم، پاییز 1398 شمارة 45 منتشر شده است. مقاله که 22 صفحه است مستخرج از پایاننامه دکتری است که درآن به معرفی تعدادی از نسخههای خطی شرح مثنوی بیسارانی پرداخته شده؛ نسخههای کتابخانه آیتالله مرعشی در قم، نسخة کتابخانه خانقاه سقز، نسخه کتابخانه مرحوم ملاعبدالرحمن احمد در سقز و نسخه کتابخانه شخصی استاد بابامردوخ روحانی(شیوا). همچنین بعضی ویژگیهای سبکی و رسمالخطی نسخهها معرفی شده است. علاوهبر این، بعضی امتیازات شرح بیسارانی بیان شده است.
ـ مقاله «مثنوی معنوی مولانا و زنده یاد ملاحامد بیسارانی»، به قلم امجد امام که آن را نگاشته، که در فصلنامه پژوهشی «فرهنگ کردستان» اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کردستان انتشار یافته است. سال چهارم شمارة 13 سال 1381. نویسنده ابتدا از شروح مهمی چون انقروی، اکبرآبادی، گولپینارلی و ملاهادی سبزواری یاد کرده، سپس به معرفی بیسارانی پرداخته. بعداً وارد بحث ویژگیهای رسمالخطی و نیز معرفی بخشهایی از کتاب شده و نمونههایی از نثر بیسارانی را به دست میدهد و حاوی اطلاعات مفیدی است.
4ـ ملاحامد بیسارانی:
ملاحامد بیسارانی(1312-1225 هجری)، مشهور به کاتبالاسرار، از فرزانگان کردستان در سده سیزده هجری قمری (نوزده میلادی) است.
بیسارانی منسوب به بیساران از روستاهای منطقه ژاورود میان سنندج و مریوان است. وی در 1230 یا 1225 هجری در روستای بیساران در منطقة ژاوهرود کردستان متولد شد. علامه ملا عبدالکریم مدرس تولد بیسارانی را 1225 هجری نوشته است (مدرس: 147)، ولی بابامردوخ روحانی 1230 هجری را سال تولد درستِ وی میداند(روحانی، 1364: 1/450). عبدالستار نقشبندی و قهرمان شیری نوشتهاند «سال تولد ملاحامد باید 1223 یا 1224ق بوده باشد(نقشبندی، شیری، 1398: 243). بنابراین درباره سال تولد وی اختلاف نظر هست. بیسارانی در همان روستای زادگاهش تحصیل را شروع کرد و برای تکمیل تحصیلات، به سنندج رفت. در بیست سالگی در سنندج با یکی از عارفان کامل که مستقیماَ شاگرد و پرورده مولانا خالد بود، به نام حاج محمدصدیق سنندجی آشنا می شود و آداب سلوک و طریقت را از دست وی اخذ میکند. پس از درگذشت استادش، حاج محمدصدیق، در 1251 هجری، برای ادامه تحقیقات در علوم ادبی و اسلامی به کردستان عراق سفر می کند (روحانی، 1364: 1/451) تا آنکه در آنجا با شیخ عثمان سراجالدین، خلیفه مولانا خالد ـ که در ته ویلی هورامان دارالارشاد عمدهای برپا کرده بود ـ آشنا میشود و پا به دایره ارشاد و تعلیم روحی وی میگذارد و بقیه عمر را مقیم آستان وی میشود. ملاحامد پس از کسب کاملِ علوم شرعی و ادبی، به سلوک روی میآورد و طبیعی است کسی با چنان پشتوانه و ذخایر علمی و امتزاجش با گوهر سلوک و عرفان تا چه حد میدرخشد؛ شخصیت ملاحامد، نمونه عالیِ امتزاج «علم و عرفان» است.
ملاحامد، در تصوّف، منسوب به طریقت نقشبندیه مجدّدیه است. وی کاتب شیخ عثمان سراجالدین اول میشود؛ از اینرو به «کاتبالاسرار» نیز شهره است(روحانی، 1364: 1/450) زیرا هیچکس به خوبی و دقّتِ وی احوال مولانا خالد و شیخ سراجالدین را در کتاب «ریاض المشتاقین» گزارش نکرده است. گفتنی است مولانا خالد شهرزوری مکتب روحیِ نقشبندیه را از هندوستان و از دست شیخ عبدالله دهلوی گرفته در سرزمین آن وقت عثمانی و کردستان و عراق و ایران و شام رواج داده بود. کتاب «ریاض المشتاقینِ» وی به زبان فارسی، شرح این ماجراست.
در یکی از اشعارش در باره مکتب نقشبندیه چنین گفته است:
پُر شد جهان ز شورش و غوغای نقشبند |
| یا حَبَّذا طریقه غَرّای نقشبند |
حامد بیسارانی علاوهبر شرح مثنوی، آثار دیگری هم دارد. استاد عبدالکریم مدرس در جلد دوم «یادی مهردان» تألیفات وی را چنین برمیشمارد: حاشیه بر «شرح گلشن راز» شیخ محمود شبستری، که هنوز تصحیح و منتشر نشده، «ریاضالمشتاقین» که بخش عمدهای از آن با تلاش ستودنیِ استاد ابوبکر سپهرالدین تصحیح و منتشر شده (انتشار یافته در مهاباد 1386)، که یکی از منابع مهم و دست اول، برای تحقیق در تصوّف در کردستان محسوب میشود. «شرحی بر منظومه الزبده» در سیره حضرت محمد مصطفی(ص) به زبان فارسی»، «شرح بر منظومه ابن ارسلان» در فقه، «منظومهای به زبان کردی هورامی در بیان عقاید اهل سنت و جماعت»، «شرحی بر منظومه ذاتالشفا اثر فقیه و متکلم نامدار ابن الحاج، که این شرح هم به زبان فارسی است»(مدرس، 1385: 2/345) نیز (امام، 1381). همچنین ترجمه منهاجالعابدین امام محمد غزالی به فارسی که انتشار یافته و دفتر اشعار.
ملاحامد بیسارانی به شهادت آثارش، بر تمامی علوم ادبی و اسلامی تسلّط داشته و در نوشتن نثر و سرودن شعر چیره دست بوده. علاوهبر این، خود نیز عملا نیز اهل سلوک و طی کردن مقامات عرفانی بوده است.
چنانکه ذکر شد و «قولی است که جملگی برآنند» کتاب مثنوی شریف سروده طبع وقاد و نبوغ بیمانند خداوندگار شعر و عرفان حضرت مولانا جلالالدین محمد بلخی مشهور به رومی بزرگترین شاهکار در زمینه ادب عرفانی است که تاکنون بشر به خود دیده است. جلالالدین مولوی این اثر را به تشویق و با پیگیریهای مستمرّ دوست نزدیک و انیس چند سال اخیر عمر شریفش پس از شمس تبریزی و صلاحالدین زرکوب، یعنی حسامالدین چلبی ملقب به ضیاءالدین سرود. از اینرو مثنوی به حُسامی نامه هم شهره است و توصیفاتی که مولوی از حسامالدین در جایجایِ مثنوی دارد بحث جداگانهای است که پرداختن بدان مجال دیگری میخواهد.
ملا حامد بیسارانی مشهور به کاتب "الأسرار" به شهادت آثارش، یکی از این ستارگان فروزان در سپهر شعر و عرفان محسوب میشود. بیسارانی فردی بوده درس خوانده و در فقه و ادب و فلسفه و عرفان نظری سرآمد بوده است و هم «ملا» به معنای واقعی.
ملا حامد، در شعر بسیار استاد بوده است. اشعارش از ذهن وقّاد و طبع توانایش حکایت دارد؛ برای نمونه شعر زیر را که در بهار سال 1292 هجری برای خیر مقدم بازگشت محمودپاشا پسر محمد پاشای جاف از سفر بغداد سروده قابل ملاحظه است که تا چه حد قلم در دست ذهن و زبان این شاعر توانمند، رام و فرمانبردار است:
مژده ای دل که بهار آمد و دلدار آمد |
| ساغر عیش پر از باده سرشار آمد |
شرح بیسارانی بر مثنوی، کار سترگ و پربرگی است. مثنوی نیز خود اثری است حجیم در حدود بیست و شش هزار بیت شعر و در شش دفتر. البته توضیات بیسارانی غالباً مجمل است و مخاطبان کتابش را افراد درس خوانده و سالک در نظر گرفته است. مثنوی بنا به اهمیت و عمقی که در بیان مسایل مربوط به سیر و سلوک با استفاده از زبان تمثیل دارد همواره مورد توجه مسلمانان اهل ذوقِ آشنا به زبان فارسی بوده است و از قدیم تا به امروز شرحهای بسیاری به زبانهای فارسی، ترکی، عربی و اردو برآن نوشته شده است.
جلالالدین رومی که نابغة دوران و زمان بوده، معارف بسیار عمیقی در اختیار قطره دانشی که خداوند در اختیارش نهاده بود به دریاهای علم خداوندی متّصل شده بود قطرهای دانش که بخشیدی ز پیش داشت و به قول خودش که در یکی از مناجاتها می گوید: «متصل گردان به دریاهای خویش».
او این معارف عمیق و گسترده را در قالب داستانهایی تمثیلی میریخت و به زبانی متوسط در میآورد تا مردم متوسط جامعه بتوانند آن را بفهمند و با حقیقت این عالم و عالم حقیقت بهتر بتوانند پیوند برقرار کنند. از اینرو اقبال به مثنوی و خواندن و تدریس آن در حلقههای درس از گذشته تا به امروز بوده و هست.
4ـ1 بعضی ویژگیهای شرح بیسارانی
در آغاز این شرح، بیسارانی شعری را بر وزن مثنوی آورده که دوبیت آخرش، تاریخ تألیف شرح اوست:
چون پی تاریخ سال ابتدا |
| نکته ای خوش معنی و شیرین ادا |
که برابر است با سال 1281 هجری(روحانی، 1364: 452).
نثری که ملاحامد در شرح مثنوی دارد نثری است عالمانه و به لحاظ سبکی بینابین؛ که غالباً خالی از تکلف و تصنع است. شرح ابیات، سلیس و روان به نظر میرسد و از آنجا که خواندن و مطالعه آثار استادان سخن فارسی و شاعران و نویسندگان برجسته از گذشته در حوزههای علمیه کردستان رایج بوده است و بسیاری از کتابهای عرفانی نیز به زبان فارسی نوشته شده و فارسی پس از عربی، زبان دوم جهان اسلام بوده جای تعجب نیست که علمای کُرد زبان به رغم آنکه از نظر جغرافیایی در خارج از مرزهای ایران میزیستهاند با زبان و نثر و نظم فارسی آشنا و عجین بوده باشند و فارسی را به خوبیِ کسانی که زبان مادری شان فارسی است بنویسند. ملاحامد به گواهیِ آثارش در نظم و نثر فارسی هر دو، استاد مسلّم است و کلام خود را معمولاً مزیّن به آیات واحادیث و اشعار عربی و فارسی میکند که رسم غالب نویسندگانی چون او بوده است. همین تسلّط و احاطه شارح بر این فن، سبب میشود که کلام و بیانش در شرح با ابیات مثنوی گره بخورد و پیوستگی لفظی و معنوی بین شرح و متن مثنوی به شکلی منطقی حفظ گردد.
بیسارانی باتوجه به عمق بینش و وسعت معلوماتش و همچنین تجربه عرفان عملی و تسلّطش بر عرفان نظری و آشنایی با رموز و نشانههای متون عرفانی، ضمن توضیح لغات و ترکیبات، پوسته ظاهری کلام مولانا را به کناری میزند و مغز مفاهیم عالی عرفانی را از کلام جلالالدین مولوی کشف و بیان میکند.
واضح است که قصد مولانا از آوردن داستانهایی از قبیل پادشاه و کنیزک، اعرابی و سبوی آب و دیگر قصص، در مثنوی تنها داستانسرایی نیست بلکه طرح مسائل فنی عرفانی است به زبان تمثیل و داستان، در خور فهم انبوه ناهمگون مخاطبان خود.
خوشتر آن باشد که سِرِّ دلبران |
| گفته آید در حدیث دیگران |
بشنوید ای دوستان این داستان |
| خود، حقیقت نقد حال ماست آن |
ای برادر قصه چون پیمانه است |
| معنی اندر وی بسان دانه است |
مولوی خواسته است معارف عمیقی را که در اختیار داشته در حد فهم خوانندگان و شنوندگان سخنش به قالب تمثیل بریزد و در این هنرنمایی بسیار موفق عمل کرده است و عالَمی را شیفته و شیدای خود کرده است. ملا حامد نیز این نکته را به خوبی درک کرده خواسته است تا تشنگان این معارف را در کردستان از این آبشخور زلال و گوارا برخوردار سازد. لذا از درک معانی حقیقی مورد نظر مولانا کاملاً آگاه است و در شرح و بیان ابیات مثنوی چیره. در عینحال از سخن او برمیآید که بعضی از شروح مثنوی را ملاحظه کرده است. از آنجا که زبان اصلی بیسارانی، کردی بوده است بعضی ویژگیهای سبکی خاص وی در نثرش جلوه یافته که امری طبیعی است.
گفتنی است ملاحامد پیش از پرداختن به شرح مثنوی، مقدمهای بر شرحش نوشته است و مقدمه اش را با ابیاتی عربی و فارسی آغاز کرده است در همان وزن و بحر رَمَل که مثنوی هم بدان وزن است. بیسارانی انگیزه خود را از اقدام به شرح مثنوی بیان میکند و میگوید که تألیف شرح مثنوی را خانواده مشایخ و پیران هورامان بر او تکلیف کردهاند و وی امتثال امر نموده است. همچنین اشاره میکند که با مثنوی بسیار در پیوند بوده و چندین بار توفیق مطالعه آن را از آغاز تا انجام داشته و حتی آن را برای افرادی تدریس میکرده است. در آغاز شرحش، به اجمال، درباره پیوند خود با شیخ سراجالدین و اقامت سی سالهاش در دارالارشاد «تویلی» میگوید: «اما بعد، حقیر فقیر بیبضاعت بنده سرافکنده قلیل الاستطاعه و گمشده بَیدای بیسر و سامانی، ملاحامد بن ملاعلی المشهور به بیسارانی، بعد از آنکه روزگاری به لهو و لعب صرف کردم، گرانمایه عنوان جوانی را، قاید توفیق مرا به سعادت دریافت قبول شهریار مَسند وصول، حضرت پیر روشن ضمیر کامل و مُکمِّل عثمان ثانی رسانید و با این نااهلی مُقیم آستان عَلِّیَّهاش گردانید. الان که تاریخ 1281 هجری است از سی سال چیزی کم یا زیادت، در این آستان که آشیان راستان است شَرَف سکونت دست داده، اگرچه به کار شکاری نیایم طُفَیل سگانش کنم زندگانی...».
بیسارانی در ادامه به بیان چگونگی ابتدای ارادتش به پیر طریقت نقشبندی، شیخ عثمان سراجالدین و همچنین سبب تألیف کتابش میپردازد و مینویسد: «... در این عرض مدت گاهی که از خدمات محوله حضرتش قدس سره، فارغ بودهام مطالعه کتب و رسائل مشایخ طریقت را نمودهام خصوصاً کتاب مثنوی مولوی معنوی را قدس سره که بمطالعه و تعلم و تعلیم استعمال کردهام و کرات و مرات مِنَ البِدایَه اِلَی النِهایَه ملاحظه نموده و جواهر معانی او را بقدر حوصله خود فراهم آوردهام...» . توجه به مثنوی و تدریس آن در خانقاههای کردستان، نشان از ادامه سنت آموزشی خانقاهی در کردستان و اورامانات دارد.
بیسارانی قبل از شروع به شرح ابیات مثنوی مقدمهای نسبتاً طولانی در پنج مقال که در مجموع شامل مباحثی چون زندگانی و مناقب مولانا و شمس تبریزی، مقامات و مصطلحات صوفیه، لطایف پنجگانه، بیان ولایتها و حقیقتها ازجمله حقیقت محمدی (ص) و... میباشد به صورت زیر میآورد:
v مقال نخستِ کتاب بیسارانی، در شرح احوال مولاناست که در آن اطلاعات سودمندی درباره زندگی خانوادگی مولانا و پدرش بهاءولد و سفرشان از بلخ تا بغداد و حجازو شام و سرانجام اقامتشان در قونیه آمده است.
v مقال دوم: در معانی برخی لغات و اصطلاحات صوفیه است. در این بخش اصطلاحاتی همچون وقت، حال، مقام، قبض، بسط، هیبت، انس و غیره که در ادبیات عرفانی رایج است معنی و تفسیر شده است.
v مقال سوم : در این بخش، بیسارانی به بیان مراتب و عوالم عرفانی می پردازد. برای نمونه در ابتدای این بخش مینوسد: «مولانا جامی در نقدالنصوص فرموده است که مراتب کلیه شش است مرتبه اول غیب الغیب است و...». همچنین «غیبالغیب» یا غیب اول و غیب ثانی و عالم روح و عالم مثال و عالم اجسام و مرتبه جامعه که مرحله ایست که انسان کامل بدان میرسد.
v مقال چهارم: در بیان مسأله وحدت وجود است. نویسنده، وحدت وجود را مورد بررسی قرار داده و آراء مختلف عرفا و همچنین نظرات خود را نیز بیان میدارد.
«وحدت وجود» است که از بحثانگیزترین مسایل در بین متصوفه و متشرّعین است؛ بیسارانی در این بخش سابقه این مسأله و موافقان و مخالفان و منتقدانش را میآورد. همچنین تفاوت آن را با «وحدت شهود» بیان میکند و نظرات شیخ احمد سرهندی را که از منتقدان محییالدین عربی است میآورد. جالب اینجاست که جریان نقشبندیه باتوجه به تقیّد فراوان پیشوایان آن به شریعت، غالبا با فکر «وحدت وجود» میانه خوبی ندارد اما با این حال، بعضی از علما و بزرگان نقشبندیه، کتاب «فصوصالحکم» ابن عربی را شرح کردهاند ازجمله خواجه محمد پارسا2 و عبدالرحمان جامی3 از بزرگان این طریقت. اما خود مولانا خالد شهرزوری نیز میانه خوبی با فکر ابن عربی نداشته است و مشهور است که شهابالدین آلوسی، صاحب تفسیر «روحالمعانی» که در خدمت مولانا خالد بوده است به نقل از وی نوشته است که مولانا خالد ما را از خواندن آثار محییالدین منع میکرد. مقال پنجم: در بیان معانی پارهای از اصطلاحات مورد استفاده عارفانِ شاعر، همچون وصال، هجر، بحر، ساحل و... .
v مقال پنجم: نیز بحثی است درباره توضیح اصطلاحاتی چون ساغر، شراب، لب، بناگوش و... در شعر صوفیانه.
به عنوان نتیجه این گزارش باید گفت بحث درباره ملاحامد بیسارانی و خصوصاً شرح مثنوی وی بحث نسبتاً تازهای است.
بیسارانی در مقدمه شرحش بر مثنوی نوشته است که مدت سی سال است در خدمت استاد بزرگ سلوک و عرفان، حضرت سراجالدین است در دارالارشاد ته ویلی هورامان عراق (و سال کتابت مقدمه را 1281 هجری قمری برابر با 1864 میلادی) ذکر کرده است.
نثر ملاحامد مشهور به کاتب الاسرار روان و پخته و عالمانه است که به تبعیت از نثر غالب دوران قاجار است. وی در نثرش گرایش به سجعنویسی هم دارد که سبب آهنگین و موزونشدن عباراتش میشود. عموماً نثرش دلنشین و حاکی از ذوق و سلیقه ادبی نویسنده. اما به لحاظ عرفانی باتوجه به اختلاف دیدگاهی که میان طرفداران وحدت وجود با محوریت محییالدین ابن عربی و وحدت شهود، با محوریت شیخ احمد سرهندی مشهور به امام ربانی هست وی آراء این دو شخصیت عرفانی را گاه بصورت مقایسه آورده.
نمونهای از توضیح و شرح بیسارانی مربوط به داستان «طوطی و بازرگان» در دفتر نخست مثنوی:
شرح ملا حامد: «مراد به طوطیِ محبوس، چنانکه حضرت مولوی در ضمن حکایت تصریح به آن میکند روح انسانی است که از هندوستانِ غیب تنزل کرده، در قفسِ تن محبوس، مانده است و مراد از بازرگان، عقل است که بعد از آنکه آشنای طوطیانِ هندوستان، غیب شده، ترجمان روح میشود و مراد از طوطیان هندوستان ارواح مقدسه است که به زبان حال، روح را طریق نجات میآموزند تا که به برکتِ هدایت و ارشاد ایشان بفناءِ بقاء، مشرف میشود و از قفسِ تنگِ تعلقِ جسمانی خلاص میگردد...، قوله ـ گر فراق بنده از بد بندگی است چون تو باید بد کنی پس فرق چیست ـ یعنی این درد فراق که بر من حواله کردهای و این زهر محرومیم که در نواله کردهای. اگر سبب آن بدی و نا فرمانی من است، من بد کنم و تو بد مکافات دهی، پس فرق میان من و تو چیست بگو ـ کار من سهو است وعصیان و خطا؛ کار تو عفو است و غفران و عطا ـ که: کُلٌّ یَعَمَلُ عَلی شاکِلَتِه...».
شارح به جز ابیات آغازین، بقیه مثنوی را به صورتی اجمالی بررسی و تفسیر کرده و برداشت خود را از مفاهیم نهفته در داستانها، بیان میکند و البته هر جا کلمه یا مصراع یا بیتی نیاز به توضیح بیشتر داشته معنی نموده است. در ضمن باتوجه به اینکه مولف پیرو طریقت نقشبندی است، بنیانهای خاص فکری و مشرب عرفانی او را می توان در جایجای کتاب مشاهده کرد.
در خاتمه باید گفت شرح بیسارانی تفسیری است کاملا عرفانی که معرف حضور پررنگ عرفان و طریقههای صوفیه خصوصاً طریقت نقشبندیه، در آن برهه از تاریخ کردستان میباشد.
5ـ1 نتیجهگیری:
معرفی و احیای آثار مهم دانشمندان که زیر غبار زمانه ماندهاند امر مهمی است تا نسلهای بعد با آثار بزرگان خود آشنا شوند و گسستها و حلقههای مفقوده فرهنگی ترمیم گردد. به عنوان نتیجه این جستار، اقوال گوناگون و گاه مختلف درباره زندگی بیسارانی جمعآوری و ارائه شده است. بعضی ویژگیهای ادبی و فکری شرح بیسارانی بر مثنوی برشمرده و معرفی گردیده. همچنین نشان داده شده که بیسارانی دانشمندی بوده است کامل و طراز اول و مسلط بر علوم اسلامی و دانشهای ادبی و اهل ذوق و شعر بوده. علاوهبر اینها عملاً نیز سالک و اهل پایبندی به اصول تصوّف بوده است.
ابتکار بیسارانی نگاه جامع یا آشتی جویانه و ایجاد تألیف بین دو مکتب وحدت وجود و وحدت شهود به نمایندگی محییالدین ابن عربی و احمد سرهندی است که از دیرباز میان این دو جریان شکاف و اختلاف وجود داشته است.
ـ منابع:
· امام، امجد (1381)، مثنوی معنوی مولانا و زنده یاد ملاحامد بیسارانی، فصلنامة پژوهشی فرهنگ کردستان، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کردستان، سال چهارم شمارة 13.
· بیسارانی، حامد (1386)، ریاضالمشتاقین، تصحیح: ابوبکر سپهرالدین، مهاباد، ناشر: محمدرؤوف سپهرالدین.
· پارسا، خواجهمحمد (1366)، شرح فصوصالحکم، تصحیح: جلیل مسگرنژاد، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
· جامی، عبدالرحمان (2004)، شرح الجامی علی فصوص الحکم، تحقیق عاصم ابراهیم کیالی، بیروت: دارالکتب العلمیة.
· خالدی، محمد (1369)، تصحیح شرح مثنوی ملاحامد بیسارانی، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز.
· خالدی، محمد (1372)، تصحیح شرح مثنوی ملاحامد بیسارانی، پایاننامه مقطع دکتری، دانشکده ادبیات دانشگاه تهران.
· روحانی[شیوا]، بابامردوخ (1364)، تاریخ مشاهیر کرد، ج1، تهران: سروش.
· مدرّس، عبدالکریم (1983)، علماؤنا فی خدمة الدّین و العلم، عنی بنشره محمدعلی قره داغی، بغداد: دارالحریة للطباعة.
· مدرس، عبدالکریم(1385)، یادی مهردان، ج2، سنندج: نشر کردستان.
· مولوی، جلالالدین (1371)، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد نیکلسن، تهران: مولی.
· نقشبندی، عبدالستار؛ شیری، قهرمان (1398)، معرفی نسخ خطی شرح ملاحامد بیسارانی بر مثنوی و بررسی محتوایی و سبکی آن، مجله بهار ادب، سال دوازدهم، شمارة سوم، شماره 45.
Explanation of Mullah Hamid Bisarani's Masnavi, its importance and characteristics
Shahbaz Mohseni
Department of Persian Language and Literature, Faculty of Humanities, Islamic Azad University, Mahabad Branch, Mahabad, Iran
One of the commentaries on Rumi's Masnavi is the commentary by Mullah Hamid Bisarani (Kateb al-Asrar). This work was written by a scholar from Kurdistan in the 13th century AH. The author, who is a follower of the path and a scholar of the Naqshbandiyya Mujaddidiyya Khalidiyya, has passed the commentary on the verses of Masnavi through the filter of Naqshbandiyya thought and thought. Bisarani, who was a well-educated, well-rounded, and well-versed person, has tried to have a comprehensive look at the various viewpoints among the various branches of mystical thought and has tried to choose a middle path. The present article is an attempt to introduce this scholar and his great work, the commentary on Rumi's Masnavi.
Keywords: Bisarani, Mathnavi, Rumi, Mathnavi commentary, Naqshbandiyya, Kurdistan.
[1] . shahbazmohseni@iau_mahbad.ac.ir
[2] . شرح فصوص الحکم خواجه محمد پارسا، تصحیح دکتر جلیل مسگرنژاد، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1366.
[3] . شرح الجامی علی فصوص الحکم، عبدالرحمان جامی، تصحیح عاصم ابراهیم کیالی، بیروت، دارالکتب العلمیة، 2004م.