بازبینی مسأله جهاد ابتدایی با محوریت آیات وحی در مورد رفتار با مخالفین
الموضوعات :
1 - دانشگاه آزاد اسلامی. واحد اسلامشهر
الکلمات المفتاحية: آیات وحی, جهاد, رفتار با مخالفین, دعوت, ابلاغ, اجبار,
ملخص المقالة :
مقابله با مخالفین بعنوان دفع تجاوز و دفاع از جان و مال و ناموس امری است که نهتنها در مبانی شریعت بر ضرورت آن تاکید شده است بلکه عقل سلیم نیز بر این ضرورت حاکم است. اما مقابله در جهت همسو ساختن مخالفین با خود و وادار کردن آنان به پذیرش اعتقادات دینی خود مسالهای است که همواره موردبحث بوده و هست. تامل در توصیههای شریعت روحبخش اسلام درخصوص چگونگی رفتار با مخالفین موضوعی است که روشنیبخش راهمان خواهد بود. نوشتار حاضر برآن است تا با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی از طریق منابع کتابخانه ای ، استراتژی اسلام را در این مسأله به دست دهد. یافته های حاصل از این التفات نظر حکایت داشت که صاحب شریعت با بیانهای گوناگون این حقیقت را گوشزد نموده که رسولان حق و پیروان آن بزرگواران وظیفه ای تحت عنوان جهاد ابتدایی بر دوش نداشته بلکه از آنان تنها ابلاغ پیامهای الهی و توصیه و دعوت مخالفین به پذیرش حقیقت را خواستار است وچنانچه مخالفین ، از پذیرش دعوت ایشان امتناع ورزیدند ، تنها باید از آنان روی گردانده و از ایجاد هرگونه درگیری و استفاده از جنگ و خشونت پرهیز نموده و آنان را به خود خداوند واگذار نمایند. البته باید توجه داشت که مسلمانان ضمن رفتار انسانی و اخلاقی خود با همگان، و معرفی تعالیم آسمانی اسلام به دیگران و دفاع عقلانی از توحید ، ضروری است که آمادگی هر گونه دفاع و مقابله در برابر هجمه ها و بی حرمتی های دشمنان دین و انسانیت را به بهترین در زمان و مکان مناسب داشته باشند.
قرآن کریم 1. آلوسی، سید محمود، 1415 ق، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، دارالکتب العلمیه، بیروت.
2. ابن فارس، محمد بن فارس، 1404 ق، معجم مقاییس اللغة، مصحح: هارون عبدالسلام محمد، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، چاپ اول.
3. ابن کثیر، اسماعیل¬بن عمر، 1412 ق، تفسیر القرآن العظیم، دارالمعرفه، بیروت.
4. بلاغی، محمد جواد، بی¬تا، الرحله المدرسیه، موسسه اعلمی، کربلا.
5. جاوید، محمدجواد، محمددوست، علی، مقاله حقوق بشر معاصر و جهاد ابتدایی در اسلام معاصر، پژوهشنامه حقوق اسلامی، سال 11، پاییز و زمستان 89، شماره 2.
6. جبعی عاملی، زین الدین بن علی (شهید ثانی)، 1410 ق، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، مکتب الاعلام الاسلامی، قم.
7. جر، خلیل، 1382 ه ش، ترجمه سید حمید طبیبیان، فرهنگ عربی فارسی لاروس، انتشارات امیرکبیر، تهران.
8. جمعی از محققان، 1392 ش، دفاع مشروع، بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی (ره)، نشر عروج، تهران.
9. حاجی ده آبادی، احمد و نکونام، وحید، مقاله واگراییهای دفاع مشروع و قاعده مقابلهبهمثل، پژوهشهای فقهی، دوره 11، تابستان 1394، شماره2.
10. حسینی، سید ابراهیم، 1382 ش، اصل منع توسل به زور و موارد استثنایی آن در اسلام و حقوق بین¬الملل معاصر، نشر معارف، قم، چاپ اول.
11. حسینی، سید ابوالقاسم، 1382 ش، جهاد و حقوق بین الملل، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران.
12. خدّوری، مجید، 1335 ش، جنگ و صلح در قانون اسلام، ترجمه سید غلامرضا سعیدی، اقبال، تهران.
13. خسروی، علی¬اکبر، 1373 ش، حقوق بین¬الملل، دفاع مشروع، موسسه فرهنگی آفرینه، تهران.
14. خلیل بن احمد، 1405، کتاب العین، چاپ مهدی و ابراهیم سامرائی، قم.
15. راغب اصفهانی، ابوالقاسم، 1404 ق، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر کتاب، تهران.
16. رشید رضا، محمد، بی¬تا، تفسیر المنار، دار المعرفة، بیروت.
17. زحیلی، وهبه، 1419 ق، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، دار الفکر، دمشق.
18. زمخشری، محمود، 1407 ق، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل، دار الکتب العربی، بیروت.
19. زیدان، جرجی، 1902 م، تاریخ التمدن الاسلامی، مطبعه الهلال، قاهره.
20. سیوری، جمال الدین مقداد بن عبدالله، 1343، کنز العرفان فی فقه القرآن، المکتبه المرتضویه.
21. صالحی نجف¬آبادی، 1386 ش، نعمت¬الله، جهاد در اسلام، نشر نی، تهران.
22. ضیائی بیگدلی، محمدرضا، 1393 ش، حقوق جنگ، انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی، تهران.
23. طباطبایی، محمد¬حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسسة النشر الاسلامی، قم.
24. -----------------، بی¬تا، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، تهران.
25. عابدینی، احمد، 1397 ش، تفسیر سوره انفال، نشر سرایی، تهران.
26. ---------، جهاد، گاهنامه باز اندیشی دینی.
27. ---------، دراسه نقدیه حول الجهاد الابتدایی.
28. عودة، عبدالقادر، بی¬تا، التشريع الجنائي الاسلامي مقارنا بالقانون الوضعي، دارالکاتب العربی، بیروت.
29. فخلعی، محمدتقی، مقاله تأملی در باب جهاد ابتدایی دعوت، نشریه مطالعات اسلامی، شماره 77.
30. مروارید، علی¬اصغر، 1413 ه، ینابیع الفقهیة، موسسة فقه الشیعة، بیروت.
31. مطهری، مرتضی، 1368 ش، جهاد، صدرا، قم.
32. -----------، بی¬تا، پیرامون انقلاب اسلامی، دفتر انتشارات اسلامی، تهران.
33. مفتح، محمدهادی، جهاد ابتدایی در قرآن و سیره پیامبر اکرم (ص)، نشریه علوم حدیث، سال پانزدهم، 1393، شماره 2.
34. موسوی اردبیلی، سید عبدالکریم، 1427 ق، فقه الحدود و التعزیرات، موسسه النشر لجامعه المفید، قم.
35. موسوی خمینی، سید روح¬الله (امام)، بی¬تا، تحریر الوسیله، موسسه مطبوعات دارالقلم، قم.
36. مومن قمی، محمد، 1391 ق، الولایه الالهیه الاسلامیه او الحکومه الاسلامیه زمن حضور المعصوم و زمن الغیبه، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم.
37. میرمحمد صادقی، حسین، 1390 ش، جرایم علیه اشخاص، نشر میزان، تهران.
38. نجفی، محمدحسن بن باقر،1981، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت.
|
:كد مقاله 140406081216400
بازبینی مسأله جهاد ابتدایی با محوریت آیات وحی در مورد رفتار با مخالفین
سیدحسین حسینی زندآبادی1
چکیده
مقابله با مخالفین بهعنوان دفع تجاوز و دفاع از جان و مال و ناموس امری است که نهتنها در مبانی شریعت بر ضرورت آن تأکید شده است بلکه عقل سلیم نیز بر این ضرورت حاکم است. اما مقابله در جهت همسو ساختن مخالفین با خود و وادار کردن آنان به پذیرش اعتقادات دینی خود مسألهای است که همواره مورد بحث بوده و هست. تأمل در توصیههای شریعت روحبخش اسلام درخصوص چگونگی رفتار با مخالفین موضوعی است که روشنیبخش راهمان خواهد بود. نوشتار حاضر برآن است تا با استفاده از روش تحلیلی ـ توصیفی از طریق منابع کتابخانهای، استراتژی اسلام را در این مسأله به دست دهد. یافتههای حاصل از این التفات نظر حکایت داشت که صاحب شریعت با بیانهای گوناگون این حقیقت را گوشزد نموده که رسولان حق و پیروان آن بزرگواران وظیفهای تحت عنوان جهاد ابتدایی بر دوش نداشته بلکه از آنان تنها ابلاغ پیامهای الهی و توصیه و دعوت مخالفین به پذیرش حقیقت را خواستار است وچنانچه مخالفین، از پذیرش دعوت ایشان امتناع ورزیدند، تنها باید از آنان روی گردانده و از ایجاد هرگونه درگیری و استفاده از جنگ و خشونت پرهیز نموده و آنان را به خود خداوند واگذار نمایند.
کلید واژهها: آیات وحی، جهاد، رفتار با مخالفین، دعوت، ابلاغ، اجبار
مقدمه
یکی از مسائل بسیار پراهمیت که در طول تاریخ پرفروغ اسلام همواره مورد عنایت فقهای اسلام قرار داشته، چگونگی مقابله با کسانی است که با اعتقادات دینی ما موافق نبوده و دارای باورهایی متفاوت از باورهای ما هستند، البته پرواضح است که چنانچه این مقابله بهعنوان دفاع از جان و مال و ناموس مسلمانان صورت پذیرد، نهتنها مورد تأیید فقهای اسلامی اعم از شیعه و سنی است بلکه فتوا به وجوب آن نیز صادر نمودهاند، ولی مقابله با مخالفین در جهت وادارساختن آنان به پذیرش دین، مسألهای است که محل نزاع و تبادلنظر دانشمندان اسلامی واقع گردیده است.
گروهی از فقیهان اسلامی بر این عقیدهاند که وادارکردن دیگران به پذیرش عقاید حقهی اسلامی یک وظیفه و تکلیف الهی است، حتی در صورتیکه خطری از ناحیه آنان کیان اسلام را تهدید ننماید، البته وجوب یا جواز مقابله و همچنین اختصاص آن به زمان حضور معصوم یا عدم اختصاص نیز از جمله مباحثی است که در لابلای سخنان و مکتوبات این گروه از دانشمندان مطرح گردیدهاست.
در نقطهی مقابل برخی از محققین قائل به این هستند که اساساً در متون دینی موضوعی با عنوان جهاد ابتدائی وجود نداشته و هر آنچه در قرآن مجید در رابطه با امر و یا تشویق به مبارزه هست مربوط به دفاع است. ولی نکتهی قابلتوجه این است که این گروه از محققین پس از ذکر نظریه خود مبنی بر عدم تشریع جهاد ابتدائی، نهایت اقدامی که کردهاند این است که استدلال به آیات مطروحه توسط قائلین به مشروعیت جهاد ابتدائی را پاسخ دادهاند، پرواضح است که پاسخگویی به ادلهی قائلین به جواز جهاد ابتدایی بهخودیخود کاری ارزنده بوده و قول به وجوب و یا حتی جواز آن را با مشکل اساسی مواجه میسازد، زیرا حکم به جواز و یا وجوب جهاد ابتدایی از سوی خداوند مثل هر حکم دیگری که بخواهد به خدا نسبت دادهشود، نیازمند دلیل صریح و قاطع است، در نتیجه همین مقدار که ادلهی مطرحشده، ثابتکنندهی ادعا نباشد کفایت میکند، ولی ما در این نوشتار به تبیین آیاتی از قرآن مجید خواهیم پرداخت که با تأمل در آنها درمییابیم که خداوند متعال نهتنها به جهاد ابتدائی امر نکرده است، بلکه با استفاده از تعابیر گوناگون از این مسأله نهی فرموده و از مؤمنین خواسته است در صورتیکه کافران و مشرکین اقدام به اذیت و آزار مسلمانان نکرده و در صدد آسیب رساندن به شما و به سایر مسلمانان نباشند، با آنان درگیر نشده و حق آغاز هیچگونه جنگ و درگیری را ندارند.
پیشینۀ پژوهش
در مورد جهاد ابتدایی تا کنون پژوهشهای مختلفی صورت گرفته است که به برخی از این پژوهشها اشاره مینماییم:
1ـ سیدجواد ورعی (۱۳۸۸) در کتاب مبانی فقهی جهاد به تبیین مبانی فقهی جهاد ابتدایی پرداخته است. در ابتدا آیاتی از قرآن مجید در مورد جهاد را ذکر کرده و سپس به چگونگی استدلال به این آیات و نقد و بررسی این استدلالها میپردازد. در ادامه روایات جهاد و سیرۀ رسول خدا در مورد جهاد ابتدایی را نیز بیان میکند. در پایان این بخش نتیجهگیری میکند که هیچکدام از آیات ذکر شده بر جهاد ابتدایی به معناي خاص یعنی جهاد برای وادار کردن مشرکان به اسلام دلالت ندارد.
2ـ نعمت الله صالحي نجف آبادی(۱۳۸۶) در کتاب «جهاد در اسلام» ابتدا به تبیین اصالت صلح پرداخته و با بررسی آیات قرآن مجید دیدگاه فقهای اسلام اعم از شیعه و سنی در رابطه با جهاد ابتدایی را با استناد به قرآن مجید و سیره ی رسول خدا موردنظر قرار داده است.
3ـ ظافر القاسمي(بیتا) در اثر خود «الجهاد و الحقوق الدوليه العامه فيالاسلام» كه توسط سید ابوالقاسم حسینی ترجمه شده و با نام «جهاد در حقوق بین الملل» به چاپ رسيده است به آیاتی از قرآن مجید در رابطه با جهاد اشارهکرده و سپس دیدگاه تعدادی از دانشمندان شیعه و سنی را نقل میکند.
4ـ محمدهادی مفتح(۱۳۹۳) در مقاله «جهاد ابتدایی در قرآن و سیره پیامبر اکرم(ص)» ابتدا آیاتی از قرآن مجید را که برای جهاد ابتدایی به آنها استدلال شده به نقل از صاحب جواهر ذکر میکند و سپس با اشاره به آیه 5 سوره انفال میگوید: این آیه را به جرأت میتوان مهمترین دلیل قرآنی بر وجوب جهاد ابتدایی به شمار آورد. ولی در ادامه با ذکر مطالبی دلالت این آیه بر وجوب برخورد قهر آمیز ابتدایی با مشرکان را مخدوش میداند و در نهایت اینگونه نتیجهگیری میکند که همه ادلهای که صاحب جواهر برای اثبات وجوب جهاد ابتدایی ارائه داده است قابل مناقشه بوده و نهتنها بر لزوم آغاز نبرد و درگیری با بیگانگان دلالت نمینماید بلکه استفادۀ جواز آن نیز با مشکل جدی مواجه است.
5 ـ محمدجواد جاوید و علی محمد دوست (۱۳۸۹) مقالهای را بهصورت مشترک تدوین کردهاند به نام «حقوق بشر معاصر و جهاد ابتدایی در اسلام معاصر».
این محققین در نوشتار خود این سؤال را مطرح کردهاند که بر اساس اندیشۀ شیعه آیا در عصر غیبت، جهاد ابتدایی از ناحیه حکومت اسلامی مجاز میباشد؟ سپس با ذکر آیاتی از قرآن مجید درصدد تبیین این مسئله است که در دوران معاصر مبتنی بر اقتضائات حقوق بشری، جهاد ابتدایی جایز و قابل استنباط از ادلۀ شرعی است .
6-محمدتقی فخلعی(۱۳۷۷) مقالهای با عنوان«تأملی درباره جهاد ابتدایی دعوت» تدوین کرده است، ایشان با مروری بر آرای فقیهان مبنی بر اینکه جهاد دعوت از گونههای جهاد ابتدایی و بلکه جهاد اصلی است می گوید فقها قائلاند که با مشرکان و غیر کتابیان می بایست جنگید تا اسلام اختیار کنند یا کشته شوند. اما کتابیان چون پیمان ذمه سپارند و جزیه پردازند دیگر جنگ شان روا نیست در غیر این صورت جنگ با ایشان مطلقاً باید ادامه یابد سپس ظاهر این عبارات را با دو حق مسلم انسانی و اسلامی یعنی حق حیات و حق آزادی عقیده مغایر معرفی میکند .
در نوشتار حاضر بر روی مسئله ی آزادی عقیده و عدم جواز تحمیل عقیده با تکیه بر آیات شریفه ی قرآن مجید تأکید شده است درحالیکه سایر محققین و پژوهشگران ارجمند از کنار این موضوع به سادگی گذشته و بر آن تکیه و تأکید چندانی ننموده اند.
رویکرد اصالت صلح
آنچه ازنظر مبانی فقهی مورد تأکید آیات شریفۀ قرآن، روایات معتبر و سیرهی قطعیهی اولیاء دین میباشد، این است که در برابر مهاجم باید به دفاع و مقابله قیام نمود و حتی هنگامیکه کسی آمادۀ حمله و تهاجم است نیز میتوان بهعنوان پیشگیری تا جایی که عنوان دفاع و دفع خطر بر آن صدق کند، اقداماتی را انجام داد، و در این جهت تفاوتی نمیکند که مهاجم همدین و همکیش با ما باشد یا غیر همدین و همکیش. یعنی حتی اگر مسلمانی از روی ظلم و عدوان حمله و تهاجمی را علیه ما آغاز کرد و یا آمادۀ هجوم علیه ما شد حکم شرع و دین و نیز عقل و فطرت و بهتبع اینها، فتاوای مراجع عظام و فقیهان اسلامی این است که دفاع واجب بوده و ضروری است که انسان درصدد دفع تهاجم آن فرد برآمده و اقداماتی که در این جهت لازم است را انجام دهد و به طریق اولی این حکم در رابطه با تهاجم غیرمسلمان و دشمنان دینی و فکری و اعتقادی نیز جریان خواهد داشت.
آنگاه که سخن از اصالت صلح یا اصالت جنگ میشود، قطعاً آنچه موردنظر است، مربوط به زمانی است که هیچ اقدام تهاجمی از طرف کسی صورت نپذیرفته باشد، لذا این بحث مطرح میشود که آیا ما میتوانیم برای وادار کردن دیگران به پذیرش عقاید و باورهای خود، آنها را دعوت کنیم و درصورتیکه از پذیرش سرباز زنند با آنها برخورد خشونتآمیز داشته و تلاش کنیم تا با جنگ و مبارزه مجبور به تسلیمشان نماییم؟ اینجاست که این سؤال مطرح میشود که آیا ازنظر شرعی و عقلی و عرفی اصالت با جنگ است یا با صلح؟ و الا هیچ شخص عاقلی تردید نمیکند که اگر کسی تهاجمی را علیه او انجام داد از خود دفاع نماید و چنانچه اقدام به دفاع نکند از ناحیۀ سایر عقلا مورد ملامت و سرزنش قرار خواهد گرفت و یا حتی ممکن است در عاقل بودن آن فرد تردید حاصل شود. پس در چنین موردی بحث اصالت جنگ یا اصالت صلح مطرح نمیباشد، اینجا جای دفاع است و بر هر شخص عاقلی شرعاً، عرفاً و عقلاً واجب است که درصدد دفاع از خود برآید.
بنابراین آنچه درصدد هستیم تا در این بخش به آن بپردازیم این است که آیا جهاد ابتدایی به این معنا که بدون وجود هرگونه حمله و تهاجم از طرف دشمن و صرفاً بهعنوان دعوت به دین و آیین اسلام جایز است یا اینکه در این مورد اصل با صلح است و از نظر فقهی و حقوقی کسی حق چنین تهاجمی را ندارد؟
اگر ثابت شود که اسلام، دینی هوادار جنگ است که پیروان خود را به نبرد با اهل ادیان دیگر یا ملحدان فرا میخواند، آنگاه سخن گفتن از بیطرفی و شکافتن زوایای آن در حقوق اسلامی کاری بیهوده و بیثمر است (حسینی، ژرفا، 1382: 77).
آنچه از منابع دینی و فقهی بهویژه آیات قرآن مجید استفاده میکنیم این است که اصل با صلح است و تمامی آیاتی که در رابطه با جنگ درقرآن مجید وجود دارد، همگی بر این حقیقت دلالت دارند که اصالت با صلح است نه جنگ، و جنگ حالتی فرعی و اضطراری است که در صورت وجود تهاجم از طرف کسی ضرورت یافته و بایستی بدان اقدام نمود و بهتر است همیشه از این حالت با عنوان دفاع یاد شود نه جهاد، تا موجب بروز سوءتفاهم برای کسی نشود. بر همین اساس قرآن مجید پایان این مقابله و دفاع را پایان تهاجم و محو فتنۀ به وجود آمده معرفی کرده و میفرماید: «وقاتلوهم حتی لاتَکونَ فتنة...»(بقره/193؛ انفال/39) با مهاجمین قتال کنید تا آنجا که فتنه و مزاحمت آنها از سر شما برداشته شده و از بین برود.
نکته قابل تأمل این است که فتنه در این دو آیه به دلیل اینکه نکره در سیاق نفی است مفید عموم بوده و طبق آن باید تا رفع تمام فتنهها از جهان به جنگ ادامه دادهشود، و با توجه به سیاق آیات بهویژه در سورهی بقره بهخوبی درمییابیم که این امر به مقاتله و نبرد، در حقیقت امر به دفاع است و اختصاص به مقابله با دشمنی دارد که شما را موردتهاجم قرار دادهاست و درواقع مقصود، فتنۀ خاصی است که دشمن آن را به وجود آورده است و لحن آیه بیانگر زمان پایان این مقابله و دفاع است که چنانچه با مقابله و دفاع شما، دشمن دست از سر شما برداشت، دیگر حق ادامهی این نبرد را ندارید و بایستی پس از رفع فتنهی دشمن دست از نبرد بردارید و لذا چند آیه بعد میفرماید: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»(انفال/ 61). و اگر به صلح گراييدند تو [نيز] بدان گراى و بر خدا توكل نما كه او شنواى داناست.
برخی از دانشمندان اسلامی با طرد نظریۀ افراطی«جنگ طلبی» و تفریطی«صلحخواهی» در پی این هستند که راهی میانه را برگزینند.
قرآن میگوید: «والصلح خیر» اما بایستی طرفدار جنگ هم باشد اسلام میگوید صلح، در صورتیکه طرف، آماده و موافق با صلح باشد، اما جنگ در صورتیکه میخواهد بجنگد... دفاع به معنای اعم یعنی مبارزه با یک ظلم موجود... دستور اسلام در موضوع جنگها اگر در بعضی از آیات مطلق است، در بعضی دیگر مقید است، و روی قاعدۀ مسلم عرفی و اصولی، مطلق را باید حمل بر مقید کرد (مطهری، 1368: 18ـ 58).
بدیهی است که در پارهای از اوقات از ورود به قتال و مبارزه با سرکشان و ایجادکنندگان مزاحمت برای مسلمانان و جامعهی اسلامی گریزی نیست، ولی سخن در این است که قاعدهی اولیه صلح و مداراست نه جنگ و مبارزه.
لاشک و لاشبهه فی أن القاعده الاولیه هو السلم لا القتال أو الحرب سیما أن الإسلام إسمه أشتق من السلم و شعاره عند مواجهه الاخرین هو السلام و کتابه القران الذی أشتق من القرائه و أول ما نزل علی نبیه هو إقرء و نبیه نبیالرحمه مضافه إلی هذا کله قوله تعالی«یإتی بایات من سوره الأنفال» إذا امرنا بقبول السلم حین القتال و خوف الخیانه فقبولها قبله أولی (احمد عابدینی، دراسه نقدیه حول الجهاد الإبتدائی، بیتا).
و حتی کسانی که در نوشتههای خود، اسلام را دینی معرفی میکنند که پیوسته در حال جنگ با غیر مسلمانان است اعتراف میکنند که:
در تئوری قانونگذاری اسلام، جنگ بذاته هدف نهایی نبوده است، بلکه برای تأمین صلح، وسیلهی نهایی شناختهشده است (خدوری، 1335: 214).
بسیاری از آیات قرآن مجید به مسلمانان دستور میدهد که روابط خود را با دیگران بر پایه آرامش و دوستی تنظیم کنند. پیام عمومی اینگونه آیات آن است که مسلمانان باید از اساس، صلحجو بوده و جنگ را پدیدهای اصیل و همیشگی بهحساب نیاورند. بدیهی است آنگاه که مؤمنان به ورود در مدار همهگستر صلح و صفا فراخوانده میشوند این دعوت تحقق نمیپذیرد مگر اینکه روابط میان مسلمانان با غیرمسلمانان از ریشه بر پایه صلح و دوستی باشد. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» (بقره/ 208).
این موضوع غیر قابلپذیرش است که اساس رابطه با غیرمسلمانان جنگ و ستیز باشد اما در عینحال از مسلمانان خواسته شود که با آنان مجادله نیکو و منطقی داشته باشند و تنها ستمپیشگان آنها را از این دایره خارج سازند.
«وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»(عنکبوت/ 46).
همین استثنا و مشابهات آن نشان میدهد که رابطۀ مسلمانان با مجموعه خارج جز در مواردی که خارجیان رفتار ستمگرانه و جفاکارانه داشته باشند باید بر اساس عدالت و خیرخواهی باشد و این همان زیربنای بیطرفی و اصالت صلح است.
از اینگونه آیات بهخوبی میتوان فهمید که قرآن مجید صلح را به عنوان یک اصل مهم و ارزشمند در روابط اجتماعی به رسمیت شناخته و پیامبر اکرم(ص) و نیز پیروان آن حضرت را به همین امر توصیه و سفارش میکند.
بر همین اساس چنانچه گروههای غیرمسلمان در پی زندگی مسالمتآمیز با مسلمانان بوده و بخواهند در سایۀ صلح و سازش زندگی خود را ادامه دهند، هرگز جنگ و نزاعی رخ نخواهد داد.
ثمرۀ جهاد ابتدایی، تسلیم ظاهری، نه ایجاد باور قلبی
چنانچه جهاد ابتدایی جهت وادار کردن مخالفان دین اسلام به پذیرش این دین مجاز بوده و مسلمانان مکلف باشند که در مواجهه با مخالفان و معاندان ابتدا آنها را دعوت به دین اسلام نموده و در صورت استنکاف با آنان به مبارزه برخیزند تا یا اقرار به پذیرش دین نمایند و یا کشته شوند نتیجه و ثمرۀ این عقیده این خواهد بود که گروهی از انسانها از ترس جان خویش و خوف اینکه جان و مال آنها توسط مسلمانان در معرض تلف قرار نگیرد اقرار به پذیرش اسلام میکنند درحالیکه در درون خویش مبانی این دین برایشان به مرحلۀ باور نرسیده است و این نتیجهای جز پرورش روحیۀ نفاق و دورویی در پی نخواهد داشت، درحالیکه اساس اعتقادات دینی بر این مبناست که حقایق مطروحه در دین الهی برای انسانها تبیین شده و با استفاده از عقل خدادادی و فطرت الهی که در وجود بشر نهاده شده است و همچنین با بهرهگیری از آیات آفاقی زمینۀ تفکر و تعمق در این حقایق برای انسانها فراهم گردد تا در نتیجه با پرهیز از هرگونه پیشداوری و تعصب این واقعیتها را پذیرفته و از آثار و برکات آن بهرهمند گردند و این همان روش و شیوهای است که خدای متعال در قرآن مجید بارها و بارها از آن استفاده کرده و در سیرۀ انبیاء عظام نیز همین شیوه کاملاً مشهور است.
نویسندۀ «تفسیر سوره انفال» در ذیل آیۀ ۳۹ سوره انفال آورده است:
اگر فرض شود که آیه بر وجوب جهاد ابتدایی با کافران تا مسلمان شدن آنان تأکید میکند، میگوییم با جنگ، تنها میتوان افراد را از نظر ظاهری تسلیم کرد، جنگ، اعتقاد قلبی و باور درونی به حقانیت دین را پیریزی نمیکند، نهایت نتیجهای که دارد، برتری ظاهری اسلام در جامعه است که با مسلمان یا مؤمنشدن افراد کاملاً متفاوت است. به عبارت روشنتر جنگ، رفع فتنهی شرک و شکنجه یا اضمحلال پرچم کفر را در پی دارد یا مقدمات رسمیشدن دین اسلام را آماده میکند، ولی زمینۀ نفوذ آن در باطن افراد را فراهم نمیکند (عابدینی، 1397: 232).
شهید مطهری در این زمینه آورده است: اسلام میگوید دینداری اگر از روی اجبار باشد دیگر دینداری نیست. میتوان مردم را مجبور کرد که چیزی نگویند و کاری نکنند، اما نمیتوان مردم را مجبورکرد که اینگونه یا آنگونه فکر کنند (مطهری، بیتا، 49).
وی در جایی دیگر برای تبیین این مسأله میگوید: «بعضی از چیزهاست که اجبار بردار نیست و جز از طریق اختیار و انتخاب امکان ندارد. مثلاً تزکیه نفس، تربیت عالی اینچنین است، اگر بخواهیم مردمی را بهنحو عالی تربیت کنیم که این مردم فضیلتها را با عنوان اینکه فضیلت است بپذیرند و انتخاب کنند و بدیها را بهعنوان اینکه بد است و نقص بر انسانیت است اجتناب کنند یعنی از دروغ تنفر داشته باشند و برای راستی احترام و اهمیّت قائل باشند، این کار به زور شلاق نمیشود (مطهری، 1372: 47).
اجباری نبودن دین خدا
با توجه به اینکه شبهۀ اجبار به پذیرش دین و ابلاغ دین اسلام بهوسیلۀ جنگهای زورمدارانه و ظالمانه از سوی مغرضان و معاندین دین الهی ترویج شده و موجبات تزلزل اعتقادات برخی مسلمانان را فراهم آورده است تحلیلی جامع در خصوص اجباری نبودن دین و بیان مؤلفههای بنیادین آن ضرورت مییابد.
آنچه که بهوضوح از مبانی فقهی و شرعی بهویژه از آیات شریفۀ قرآن مجید قابلاستفاده و برداشت است این است که تحمیل عقیده و وادارکردن دیگران به پذیرش عقاید سایرین تحت هیچ شرایط و عنوانی موردقبول و پسندیده نبوده و اساساً ازنظر عملی چنین چیزی امکانپذیر نمیباشد، علاوه بر این با مبانی عقلی و حقوقی مطرح، نیز سازگاری ندارد چه با استفاده از عنوان جهاد ابتدایی و چه بدون استفاده از این عنوان.
اگر این موضوع برای جهانیان تبیین بشود که دین خدا اجباری نیست، جاذبۀ بسیار زیادی نسبت به دین الهی ایجادشده و سبب خواهد شد که بسیاری از سوءتفاهمها برطرف شده و در نتیجه علاقهمندی به دین مبین اسلام هر چه بیشتر افزایش پیدا کنند.
متأسفانه در دنیا زیادند کسانی که این موضوع را ترویج میکنند که باید به هر شکل ممکن دیگران را به پذیرش اسلام وادار کنیم و اینکه اسلام بهوسیله زور و شمشیر بهپیش میرود و تأسف بیشتر اینکه این اشتباه اغلب از ناحیه خود مسلمانان انجام میشود. درحالیکه به حکم عقل و فطرت و نیز بهگواهی آیات شریفه قرآن مجید که با عبارات مختلف و در قالب موضوعات گوناگون بر این موضوع تأکید میفرماید، هیچ اجباری در پذیرش دین خدا وجود ندارد.
بنابراین ازنظر خداوند جنگ و مبارزه برای تحمیل عقیده و وادار کردن دیگران به پذیرش دین الهی مجاز نمیباشد «لا إِکْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ...» (بقره/256).
خداوند در این آیه شریفه میگوید در پذیرش دین خدا اجباری وجود ندارد و در هیچ جای قرآن خلاف این را نمیفرماید بلکه در آیات متعدد و با عبارات گوناگون و تحت عناوین مختلف همین مطلب را تأیید و تأکید میفرماید.
مفسران در شأن نزول این آیه روایاتی را نقل کردهاند:
زنانی از نضیر، مردانی از اوس را (درکودکی) شیر داده بودند و چون پیامبر اکرم (ص) دستور داد بنینضیر از آنجا بروند، فرزندان آنان از اوس گفتند با آنها خواهیم رفت و دین آنها را خواهیم پذیرفت ولی خانوادهشان مانع از آن شدند و مجبورشان کردند تا اسلام آورند و این آیهی «لا اکره فیالدین» دربارهی آنها نازل شد (طباطبایی، بیتا: 530).
مرحوم علامه طباطبایی در ذیل این آیه میفرماید: آیۀ «لا اکراه فیالدین میخواهد دین و هر نوع عقیدۀ اجباری را نفی نماید چراکه یک سلسله معارف علمی است که معارف عملی را در پی دارد و ایمان و اعتقاد از امور قلبی است که اصرار و اجبار در آن راه ندارد که اگر ایمان با اجبار توأم شوددر اعمال نیز اثر میگذارد و عمل اکراهی ارزشی ندارد» (همان، 523).
انسان در اندیشیدن و اعتقاد آزاد است کسی نمیتواند دیگری را به انتخاب دین خاصی مجبور کند چنانکه کسی بر باقیماندن بر دین منتخب خود نیز مجبور نمیشود ولی اگر کسی با آزادی، آیین اسلام را اختیار کرد، حق تغییر آن را ندارد.
کافرانی که در سرزمین اسلامی زندگی میکنند، بر اساس ضوابطی، در ابراز عقیدۀ خود ـ بدون فراخوان مسلمانان به آن ـ آزادند. همچنین در انجام دادن مراسم عبادی و نیز عمل بر طبق شریعت خود در ازدواج، ارث و معاملات آزادی دارند به شرط آنکه آنچه نزد مسلمانان منکر است بهطور علنی مرتکب نشوند. آنان برای حل اختلافهای خود میتوانند نزد قاضی مسلمانان یا قاضی خودشان مراجعه کنند و دولت اسلامی تا جایی که به حال مسلمانان ضرر و با مصالح کشور اسلامی منافات نداشته باشد، نمیتواند در شئون آنان دخالت کند (عمید زنجانی، 20).
ابلاغ پیام خدا،تنها وظیفۀ پیامبران
خداوند متعال رسولان خود را به عنوان مصلحان معرفی مینماید و آنان را در مقام اصلاحگری، از صفت جبار بودن، حفیظ بودن، وکیل بودن و امثال اینها برحذر داشته است.
قرآن فقط ذکر است و پیامبران وظیفهشان ابلاغ پیام خداست آنها فقط تذکر دهنده هستند و به عهدۀ آنها چیزی جز رساندن پیام نیست. پیامبر وکیل نیست، نگهبان و حفیظ نیست، مصیطر نیست.
ـ وَ ما جَعَلْناکَ عَلَيْهِمْ حَفيظاً وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَکيلٍ (انعام/ 107).
ـ وَ ما عَلَي الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ (عنکبوت/ 18).
ـ وَ إن تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْکَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِالْعِبادِ (آلعمران/ 20).
ـ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ (نحل/ 35).
ـ فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَيْهِمْ حَفيظاً إن عَلَيْکَ إِلاَّ الْبَلاغُ (شوری/ 48).
ـ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ (نور/ 54).
خداوند در این آیات بهوضوح تکلیف پیامبر و بهتبع ایشان تکلیف پیروان وی را مشخص میسازد تو سیطره نداری وظیفۀ تو ابلاغ است، اگر کسی نپذیرفت و روی برگرداند سر وکارش با خداست، ما تو را نگهبان قرار ندادیم، تو وکیل آنها نیستی.
ـ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ اللّهُ حَفِیظٌ عَلَیْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیل (شوری/ 6).
ـ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ (زمر/ 41).
ـ وَ کَذّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْکُمْ بِوَکيلٍ (انعام/ 66).
ـ إن عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا (اسراء/ 65).
با وجود این آیات که تنها به بخشی از آنها اشاره شد چگونه میتوان پذیرفت که پیامبر و پیروان ایشان در مقابل اهل کفر و شرک برای تحمیل عقیده و وادار کردن آنها به پذیرش دین الهی وظیفه جنگ و جهاد دارند؟!
امکان هدایت فقط با خواست خدا.
اگر خدا میخواست میتوانست همه را هدایت کند، خدا میخواهد مردم را آزمایش کند. اگر قرار به جبر بود خود او میتوانست کاری کند که همه ایمان بیاورند میتوانست حقایق را در قلب همه مردم جای دهد.
ـ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ في رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ (شوری/8).
ـ وَ عَلَي اللَّهِ قَصْدُ السَّبيلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعينَ (نحل/ 9).
ـ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْکُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِيَبْلُوَکُمْ في ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ إِلَي اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَميعاً فَيُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ (مائده/ 48).
ـ وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِيالأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ (یونس/ 99).
ـ وَ لَوْ شَاء رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ (هود/ 118).
ـ وَ إن کانَ کَبُرَ عَلَيْکَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أن تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَي الْهُدي فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلينَ (انعام/ 35).
ضرورت واگذاری حقگریزان به خدا
خداوند متعال در قرآن مجید به پیامبرش دستور میدهد که پیام خدا را به مردم برسان هر کس پذیرفت هدایت الهی شامل حالش شده است و هرکس حقیقت را نپذیرفت او را رها کرده و به خدا واگذارش کن.
نکته بسیار مهمی که می بایست مورد امعان نظر قرار گیرد این است که وقتی گفته می شود وظیفه رسول تنها ابلاغ پیام بوده و حق هیچگونه درگیری با مخالفین را ندارد بدین معنی نیست که دیگر هیچ مسئولیتی برای این مخالفین وجود نخواهد داشت بلکه در آیات متعددی از قرآن مجید به صراحت گوشزد شده است که سر و کار این افراد با خود خداوند بوده و قطعا آنان را به سزای عملشان یعنی عدم پذیرش دعوت حق خواهد رساند.
ـ فَإِنَّما عَلَيْکَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ (رعد/40).
وظیفه تو تنها بلاغ و رساندن پیام است و کار ما رسیدگی به حساب آنهاست.
ـ وَ قُلِالْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ آن يَسْتَغيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ کَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَالشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً(کهف/ 29).
خدا از بندگانش انتظار دارد که آیات او را در جهان هستی ببینند از سمع و ابصار و افئدهای که به آنها عنایت کرده بهره ببرند، به او ایمان بیاورند و برای آن وعده بهشت میدهد و در مقابل به کسانی که آیات خدا را انکار و یا توجیه میکنند به خدا دروغ و افترا ببندند وعده عذاب و دوزخ میدهد ولی این مربوط به رابطه خداوند با بندگان است اما آیا خود ما بندگان در مقابل انکارکنندگان حقایق دین وظیفه برخورد داریم؟ آنچه از آیات شریفه قرآن استفاده میشود این است که چنین تکلیف و وظیفهای نه برای انبیا و به طریق اولی نه برای پیروان آنها معین نشده است بلکه تنها وظیفهای که وجود دارد این است که به مردم تذکر بده آنهم به کسانی که آماده شنیدن هستند که «نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ» (ق/45) به کسانی که اهل ترساند و گوش شنوا دارند یادآوری کن ولی اگر از شنیدن حرف حق و پذیرش آن سرباز زدند حق برخورد نداری آنها را به خدا واگذار کن مگر اینکه متعرض شما شده و برای شما مزاحمت ایجاد کنند فقط و فقط در این صورت مجاز به مقابله هستید در این حالت در برابر آنها به پا خیزید و از خود دفاع کنید.
فَذَکِّرْ اِن نَفَعَتِ الذِّکْري سَيَذَّکَّرُ مَنْ يَخْشي (اعلی/ 9 و 10).
ـ فَذَرْني وَ مَنْ يُکَذِّبُ بِهذَا الْحَديثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ (قلم/ 44).
ـ وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذينَ يَخُوضُونَ في آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّي يَخُوضُوا في حَديثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّکَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْري مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ (انعام/ 68).
ـ وَ ذَرِ الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ ذَکِّرْ بِهِ آن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما کَسَبَتْ لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفيعٌ وَ آن تَعْدِلْ کُلَّ عَدْلٍ لا يُؤْخَذْ مِنْها أُولئِکَ الَّذينَ أُبْسِلُوا بِما کَسَبُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَميمٍ وَ عَذابٌ أَليمٌ بِما کانُوا يَکْفُرُونَ (انعام/ 70).
یادآوری این نکته نیز ضروری است که اجباری نبودن دین هرگز به معنای جواز توهین به اعتقادات دیگران نیست بلکه توهین به دین و به تمسخر گرفتن اعتقادات الهی، خود، نوعی تهاجم است و مقابله و مجاهده میطلبد. بنابراین به بازی گرفتن مقدسات الهی و ناسزاگویی و تمسخر دستورات دینی نوعی تعرض به حقوق دیگران بهحساب آمده و دفاع از خود و دفاع از دین را میطلبد.
نکتۀ قابلتأمل دیگر این است که وقتی میگوییم دین اجباری نیست هرگز به این معنا نیست که هر انسانی حق دارد هر راهی را که بخواهد برود، تعالیم دین را نادیده بگیرد، پیام خدا را نشنود و در جهان آخرت نیز آسوده باشد.
بلکه سخن ما این است که پیامبران الهی و پیروان آنها در برابر انکارکنندگان پیام الهی و معاندین وظیفه برخورد ندارند، بلکه وظیفه آنها بیان حق است و این حقیقت را نیز خداوند در آیات متعددی گوشزد میفرماید، ولی این سخن هرگز به این معنا نیست که خداوند نیز اینگونه افراد را به حال خود واگذار کرده و از آنها خواهد گذشت، بلکه خداوند میگوید شما این افراد را رها کرده و به خود من واگذارشان نمایید.
اجبار اعتقادی شیوهی ستمگران تاریخ
با دقت در آیات قرآن بهخوبی درمییابیم که خداوند نهتنها از کسی نمیخواهد در مقابل کسانی که ایمان نیاورده و یا عقیده خاصی را انتخاب کردهاند، قیام کرده و با آنها برخورد کند، بلکه این روش را روش ستمگران و گردنکشان و فرعونیان معرفی کرده و به مذمت این شیوه میپردازد. این روش، روش دشمنان پیامبران است که در برابر انبیاء الهی مثل ابراهیم، موسی و شعیب اعلام میکنند، که یا باید به آیین ما درآیید و یا اینکه شما را سنگسار میکنیم، شما را به صلیب میکشیم و شما را به قتل میرسانیم.
ـ وَ قالَ الَّذينَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ في مِلَّتِنا فَأَوْحي إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمينَ (ابراهیم/ 13).
ـ قالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْراهِيمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا (مریم/ 46 ـ 47).
ـ قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ قالَ رَبِّ آن قَوْمِی کَذَّبُونِ فَافْتَحْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنِی وَ مَنْ مَعِیَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (شعراء/ 118ـ116).
ـ قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجينَ قالَ إِنِّي لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالينَ رَبِّ نَجِّني وَ أَهْلي مِمَّا يَعْمَلُونَ (شعراء/ 169-167).
ـ إِنَّهُمْ آن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا (کهف/ 20).
این دسته از آیات و آیات گوناگون دیگری که در همین رابطه وجود دارد بهخوبی راه را به ما نشان میدهد که جهاد ابتدایی و ارعاب و تهدید برای وادار کردن دیگران به پذیرش اعتقادات ما به هیچوجه روا و شایسته نبوده بلکه این شیوۀ دشمنان خداست که بارها در آیات متعدد مورد ملامت و نکوهش قرار میگیرد.
آری، انسان مسلمان باید با تمام توان خود تلاش کند تا ندای اسلام را به گوش همگان برساند، حال چنانچه در این مسیر کسی یا کسانی مانع ایجاد کرده و نگذارند پیام اسلام ارسال شود و مردم نیز به سبب وجود آن قدرت و مانع نتوانند به ندای اسلام گوش کنند در این صورت برای رفع این مانع و هموار کردن مسیر برای رساندن پیام الهی به گوش مردم قتال صورت میگیرد و این اجبار به پذیرش دین نیست که غرضورزان آن را اینگونه تعبیر کردهاند.
اسلام پیوسته با قدرتهایی که در داخل سرزمین خود اجازۀ شنیدن دعوت اسلامی به مردمان را نمیدهند و یا درصورت شنیدن و پذیرفتن آن در جهت تبعیت و پیروی مانع ایجاد میکنند مبارزه میکند.
بنابراین اسلام برای آزادی عقیده و بیان اعتقاد احترام قائل است و هرگز دیگران را به پذیرش آن اجبار نمیکند، اگر خواستند دعوت اسلام را پذیرفته و در این صورت تمامی حق و حقوقی که مسلمانان دارا هستند آنان نیز برخوردار خواهند بود و هرگونه وظیفه و تکلیفی که بر عهدۀ مسلمانان گذاشتهشده رعایت آن بر آنان نیز لازم و ضروری خواهد بود. و درصورتیکه بخواهند بر اعتقادات خود ماندگار باشند آزادند ولی ملزم به پرداخت جزیه هستند به این دلیل که در هزینههای دولت اسلامی شرکت کنند تا دولت نیز آنان را از امنیت مناسب بهرهمند ساخته و افراد ناتوان و تنگدست و بیمارشان را سرپرستی کند.
اسلام برای فراهم ساختن مسیر دعوت دستور به مبارزه میدهد ولی پس از رسیدن پیام الهی هر کس خواست ایمان میآورد و هر کس خواست بر کفر خود باقی میماند، پس در پذیرش دین هیچ اجبار و اکراهی وجود ندارد. آری قبل از این آزادی و اختیار لازم است تمامی موانع و کارشکنیها از مسیر ابلاغ پیام خیرخواهی اسلام برداشته شود تا مردم بتوانند با خیال راحت دعوت اسلام را بشنوند و بر آن تأمل نمایند. یکی از این موانع این است که حکومتهایی بخواهند جلوی مردم را برای شنیدن پیام اسلام بگیرند و نگذارند دعوت الهی به گوش مردمان برسد. اینجاست که اسلام امر به پیکار میکند تا راه آزادی عقیده و دعوت بهسوی حق را هموار سازد.
نکتۀ قابلتوجه دیگر اینکه آیا در طول تاریخ اسلام برههای را سراغ دارید که مسلمانان برای دعوت افراد غیرمسلمان در مناطق دور و نزدیک بهصورت ابتدایی وارد جنگ و مبارزه شده باشند؟! و مگر هماکنون خود ما در کشورهای مختلف و بلکه در داخل کشور و شهرهای محل زندگی خود شاهد حضور و زندگی مسالمتآمیز افراد غیرمسلمان و اقلیتها نیستیم؟! آیا یکبار به این فکر افتادهاید که طبق وظیفۀ شرعی و الهی، آنها را دعوت به دین اسلام کرده و اگر نپذیرند به مقاتله با آنها بپردازید؟! آیا کسانی که قائل به وجوب جهاد دعوت به معنای لزوم مقاتله با غیرمسلمانان هستند خود در طول زندگیشان با چند غیرمسلمانی که دعوت آنها به اسلام را نپذیرفتهاند وارد جنگ شدهاند؟! پس بر پایۀ کدام مبنای شرعی و عقلی و عرفی به بیان مطلبی میپردازند که نهتنها در هیچ برههای از تاریخ اسلام به آن عمل نشده بلکه اساساً ازنظر عادی و عرفی امکان عملی کردن آن وجود ندارد؟!
اگر بنا باشد که جهاد ابتدایی به معنای مبارزه با کسانی که دعوت اسلام را نمیپذیرند واجب باشد بایستی تمامی مسلمانان در همۀ نقاط عالم همواره در حال جنگ و خونریزی باشند، چه اینکه تعداد افراد غیرمسلمان همیشه چندین برابر مسلمانان بوده و هست و بخش عمدهای از آنها بههیچوجه حاضر به پذیرفتن دین مبین اسلام نیستند. پس درنتیجه میبایست در تمام این هزار و چهارصد سال که از اسلام میگذرد تکتک مسلمانان در حال کشت و کشتار با غیرمسلمانانی میبودند که حاضر به تسلیم در برابر دعوت اهل اسلام نبودهاند!
نتیجه گیری
1ـ حق حیات و زندگی بهعنوان یک حق مسلم انسانی توسط تمام عقلاء عالم پذیرفتهشده است و در بهره مندی از این حق هیچ تفاوتی میان مسلمان و غیرمسلمان وجود ندارد و در هیچیک از منابع و ادلۀ قطعی دینی یعنی قرآن مجید و سنت پیامبر اکرم (ص) و ائمه علیهم السلام دلیلی مبنی بر سلب این حق از دارندگان عقیدهای غیر از اسلام به چشم نمی خورد. بر همین اساس و بر مبنای آیاتی همچون «وَ لاتَقتُلوُا النَفسَ الَّتی حَرَّمَ اللّهُ الّا بالحقّ» (انعام/151) اصل بر محترم بودن جان همۀ انسانهاست و کسی به بهانۀ اینکه شخصی معتقد به دینی غیر از آنچه ما معتقدیم می باشد حق ندارد از وی سلب حیات نماید.
هر انسانی حق حیات دارد و به صرف داشتن عقیده ای مخالف، حق حیات از او سلب نمیشود، قتل نفس و کشتن بیگناهان در اسلام چنان جرم بزرگی محسوب میشود که به تعبیر قرآن مانند قتل همه مردم میباشد و تعبیر قرآنی: فکانما قتل الناس جمیعاً، صریح ترین دلیل فقهی مسلمانان بر رعایت اصل حرمت و کرامت انسانی و رعایت حقوق بشر است بهویژه اینکه واژه نفس و ناس بکار برده شده و قید مسلمان بودن، مؤمن بودن و نظایر آنها نیامده است .
2ـ با تأمل در مجموع ادله و مستندات جهاد بهخوبی در مییابیم که علت اصلی و اساسی برای قتال با کافران این است که آنها بر اساس کفر خود و به خاطر منافع دنیایی خود علیه مسلمانان به اقدامات عملی همچون جنگ، پیمانشکنی، تعدی و تجاوز و فتنه انگیزی دستزده و در یک کلام ایجاد مزاحمت نمایند. و الا خود کفر به تنهایی سبب جواز قتل آنان و یا سبب جواز قتال با آنان نمیباشد.
مواردی از جهاد که در مسیر آزاد سازی مؤمنانی است که در بند اهل شرک گرفتار آمده و اسیرشده بودند و در آیاتی همچون آیه 75 سوره نساء نسبت به ترک آن توبیخ و ملامت صورت گرفته است و نیز امر به جهادهای بازدارنده که از برخی آیات قرآن مستفاد می گردد، همگی تحت عنوان جهاد دفاعی داخل بوده و اطلاق جهاد ابتدایی در اینگونه موارد صحیح نمیباشد.
دقت درمفهوم جهاد در اسلام و همچنین مشاهده اولویت صلح بر جنگ این نتیجه را بدست میدهد که جهاد از نظر اسلام، قبل از هرچیز امری دفاعی است.
3ـ آنچه از روح کلی آیات قرآن مجید در رابطه با مشرکان و کافران استشمام می شود توصیه به برّ و نیکی و استفاده از رفتارهای مسالمت آمیز و صلح جویانه است، همانگونه که در آیه 8 سوره ممتحنه بهصراحت بیانشده و طبق نظر برخی از مفسران جزء آیات محکم قرآن بوده و هم شامل اهل کتاب می شود و هم شامل غیر اهل کتاب .
4ـ گروهی از آیات در حالی که پیامبر به سختی و در حد مرگ از ایمان نیاوردن مردم رنج می برد، صریحاً اراده ی تکوینی را در آزادی آدمیان برای پذیرش پیام وحی به رسول خدا (ص) خاطرنشان می سازد. با این بیان، جایی برای تحمیل و اکراه در دین به هیچ عنوان باقی نمی ماند و هر گونه اعمال فشار در دعوت دینی، بر خلاف صریح این بیان روشن الهی است.
خدای متعال از پیامبرخود خواسته است که بیش از این خود را به زحمت نیفکنده و بر پذیرش ایمان توسط مردم اصرار نداشته باشد.
درنهایت یادآور می شود که مسلمانان ضمن رفتار انسانی و اخلاقی خود با همگان، و معرفی تعالیم آسمانی اسلام به دیگران و دفاع عقلانی از توحید، ضروری است که آمادگی هر گونه دفاع و مقابله در برابر هجمهها و بیحرمتیهای دشمنان دین و انسانیت را داشته باشند.
منابع و مآخذ
1. قرآن کریم
2. آلوسی، سیدمحمود.(1415). روحالمعانی فیتفسیر القرآن العظیم. بیروت: دارالکتب العلمیه.
3. ابن فارس، محمدبنفارس.(1404). معجم مقاییس اللغة، مصحح: هارون عبدالسلام محمد، چاپ اول، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
4. ابنکثیر، اسماعیلبن عمر .(1412). تفسیرالقرآن العظیم. بیروت: دارالمعرفۀ.
5. بلاغی، محمدجواد (بیتا). الرحله المدرسیه، کربلا: مؤسسه اعلمی.
6. جاوید، محمدجواد، محمددوست، علی. (1389).«حقوق بشر معاصر و جهاد ابتدایی در اسلام معاصر» پژوهشنامه حقوق اسلامی، سال 11، پاییز و زمستان، شماره 2.
7. جبعی عاملی، زینالدین بن علی(شهید ثانی).(1410). الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
8. جر، خلیل.(1382). فرهنگ عربی فارسی لاروس. ترجمه سیدحمید طبیبیان،تهران: امیرکبیر.
9. جمعی از محققان.(1392). دفاع مشروع، بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی (ره). تهران: عروج.
10. حاجی دهآبادی، احمد و نکونام، وحید.(1394).«واگراییهای دفاع مشروع و قاعده مقابله به مثل» پژوهشهای فقهی. دوره 11، تابستان 1394، شماره2.
11. حسینی، سیدابراهیم. (1382). اصل منع توسل به زور و موارد استثنایی آن در اسلام و حقوق بینالملل معاصر. چاپ اول، قم: نشر معارف.
12. حسینی، سیدابوالقاسم.(1382). جهاد و حقوق بینالملل. پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران.
13. خدّوری، مجید. (1335). جنگ و صلح در قانون اسلام. ترجمه سید غلامرضا سعیدی، تهران: اقبال.
14. خسروی، علیاکبر. (1373). حقوق بینالملل، دفاع مشروع.تهران: مؤسسه فرهنگی آفرینه.
15. خلیل بن احمد .(1405). کتاب العین. قم: چاپ مهدی و ابراهیم سامرائی.
16. راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسینبنمحمد.(1404). المفردات فیغریب القرآن. تهران: دفتر نشر کتاب
17. رشیدرضا، محمد. (بیتا). تفسیر المنار. بیروت: دارالمعرفة.
18. زحیلی، وهبه.(1419). آثار الحرب فی الفقه الاسلامی. دمشق: دارالفکر.
19. زمخشری، محمود. (1407). الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل. بیروت: دارالکتب العربی.
20. زیدان، جرجی .(1902) . تاریخ التمدن الاسلامی. قاهره: مطبعه الهلال.
21. سیوری، جمالالدین مقدادبنعبدالله .(1343). کنزالعرفان فیفقه القرآن. المکتبه المرتضویه.
22. صالحی نجفآبادی.(1386) . نعمتالله. جهاد در اسلام، تهران: نی.
23. ضیائی بیگدلی، محمدرضا. (1393). حقوق جنگ. تهران: دانشگاه علامه طباطبائی،.
24. طباطبایی، محمدحسین. (بیتا). المیزان فی تفسیر القرآن. قم: موسسة النشر الاسلامی.
25. ـــــــــــــــــ . (بیتا). تفسیر المیزان. ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، تهران: دفتر انتشارات اسلامی.
26. عابدینی، احمد.(1397). تفسیر سوره انفال. تهران: سرایی.
27. ـــــــــــــــــ . جهاد. گاهنامه باز اندیشی دینی. تهران: سرایی.
28. ـــــــــــــــــ . دراسه نقدیه حول الجهاد الابتدایی. تهران: سرایی.
29. عودة، عبدالقادر .(بیتا). التشريع الجنائي الاسلامي مقارنا بالقانون الوضعي. بیروت: دارالکاتب العربی.
30. فخلعی، محمدتقی. (بیتا). «تأملی در باب جهاد ابتدایی دعوت». نشریه مطالعات اسلامی، شماره 77.
31. مروارید، علیاصغر .(1413). ینابیع الفقهیة. بیروت: مؤسسة فقه الشیعة.
32. مطهری، مرتضی .(1368) . جهاد، قم: صدرا.
33. ــــــــــــــــ .(بیتا). پیرامون انقلاب اسلامی. تهران: دفتر انتشارات اسلامی.
34. مفتح، محمدهادی .(1393). جهاد ابتدایی در قرآن و سیره پیامبر اکرم (ص). نشریه علوم حدیث، سال پانزدهم، شماره 2.
35. موسوی اردبیلی، سیدعبدالکریم .(1427). فقه الحدود و التعزیرات. قم: مؤسسهالنشر لجامعه المفید.
36. موسوی خمینی، سیدروحالله (امام) .(بیتا). تحریر الوسیله. قم: مؤسسه مطبوعات دارالقلم.
37. مؤمن قمی، محمد.(1391). الولایه الالهیه الاسلامیه او الحکومهالاسلامیه زمن حضور المعصوم و زمن الغیبه. قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
38. میرمحمد صادقی، حسین.(1390) . جرایم علیه اشخاص. تهران: میزان.
39. نجفی، محمدحسن بن باقر .(1981). جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام. بیروت.
A Reconsideration of the Issue of Offensive Jihad with a Focus on the Qur’anic Verses Regarding Conduct Toward Opponents
Abstract
Confronting adversaries as a means of repelling aggression and defending life, property, and honor is a matter emphasized not only in the foundations of Sharia but also deemed necessary by sound intellect. However, confrontation aimed at forcing opponents to adopt one’s own religious beliefs has always been a matter of debate.Reflecting on the recommendations of Islam’s life-giving Sharia regarding how to interact with adversaries will illuminate our path. The present study aims to elucidate Islam’s strategy in this matter by employing a descriptive-analytical method through library resources. The findings derived from this consideration indicate that the Law-Giver, through various expressions, has emphasized that the messengers of truth and their followers do not bear the responsibility of ‘initial jihad’ (offensive jihad). Instead, they are merely tasked with conveying divine messages, advising, and inviting adversaries to accept the truth. Adversaries should refuse their invitation, one should simply turn away from them, avoid any conflict, refrain from war and violence, and entrust them to God.
Keywords: Revelation Verses, Jihad, Treatment of Adversaries, Invitation, Conveyance, Coercion"
|
|
[1] . استادیار و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلامشهر، واحد اسلامشهر، ایران.
S_hhoseini@yahoo.com
تاريخ دريافت: 11 /04/1404 تاريخ پذيرش: 03/ 06/1404