تحليل شيوههای طرح و بيان معنا در قطعات «بهار»
الموضوعات :معصومه بوستانی 1 , حمیدرضا فرضی 2 , ابراهیم پوردرگاهی 3
1 - دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران.
2 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران.
3 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد تبريز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبريز، ایران.
الکلمات المفتاحية: قطعات بهار, طرز بیان, پروردن معانی, ساختار, توصیف.,
ملخص المقالة :
یكی از مسائلی كه برای شاعران اهمیت بسیاری دارد چگونگی پروردن معنا و طرح و بیان آن برای تأثیرگذاری بیشتر در مخاطب است؛ در این میان استفاده از شیوهها و ابزار مختلف برای پروردن و طرح و بیان معنا در قالب قطعه ـ با توجه به اینكه مخاطب آن عمدتاً عامۀ مردم هستند و بیشترین و مهمترین موضوعات آن، پندهای اخلاقی و سخنان حكمی است ـ از اهمیت بیشتری برخوردار است. یكی از شاعران مهم قطعهسرا در ادبیات معاصر، ملكالشعرای بهار است كه حدود 150 قطعه در موضوعات مختلف سروده و برای پروردن و طرح و بیان معنا از شیوههای مختلفی بهره گرفته است كه در این مقاله به روش توصیفی ـ تحلیلی و براساس مطالعات كتابخانهای مورد بررسی قرار گرفته است. فرض نویسندگان بر این بوده است كه بهار در قطعات خود از شیوهها و ابزار مختلفی برای پروردن و بیان معنا استفاده كرده است؛ مبتنی بر ایدۀ مذكور و با تحلیل محتوایی قطعات، استفادۀ بهار از شیوههای مختلف برای بیان معنا اثبات شده است و در سه بخش ساختاری، توصیفی و استنادی مورد بحث قرار گرفته است. نتایج بحث حاكی از این است كه چگونگی پروردن و بیان معنا برای بهار اهمیت زیادی داشته است و او برای تنوع و تفنّن در بیان، پرهیز از یكنواختی، تأثیرگذاری بیشتر در مخاطب و اقناع او، برانگیختن احساسات مخاطب، تجسّم بهتر مطلب در ذهن خواننده، به كرسی نشاندن حرف خود، ایجاد نظم و آراستگی در كلام، روشنتر و بارزتر بیان كردن معنا و ... از این شیوهها استفاده كرده است.
1. امامی، نصرالله (1377). پرنیان هفت رنگ، چاپ سوم، تهران: جامی.
2. بهار، محمدتقی (1381). دیوان، تهران: نگاه.
3. بینیاز، فتحالله (1388). درآمدی بر داستاننویسی و روایتشناسی، چاپ دوم، تهران: افراز.
4. داد، سیما (1383). فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران: مروارید.
5. دشتی، علی (1380). نقشی از حافظ، چاپ دوم، تهران: اساطیر.
6. دیچز، دیوید (1369). شیوههای نقد ادبی، ترجمۀ محمدتقی صدقیانی و غلامحسین یوسفی، تهران: علمی.
7. زرینكوب، عبدالحسین (1372). شعر بیدروغ، شعر بینقاب، چاپ هفتم، تهران: علمی و فرهنگی.
8. سمیعی، احمد (1380). آیین نگارش و ویرایش، تهران: سمت.
9. شریفی، محمّد (1388). فرهنگ ادبیات فارسی، تهران: نو و معین.
10. شمیسا، سیروس (1377). معانی، چاپ پنجم، تهران: میترا.
11. ـــــــ،ـــــــ (1383). نقد ادبی، چاپ پنجم ، تهران: میترا.
12. غلامرضایی، محمد (1388). سبكشناسی نثرهای صوفیانه، تهران: دانشگاه شهید بهشتی.
13. فرزاد، عبدالحسین (1388). دربارۀ نقد ادبی، چاپ پنجم، تهران: قطره.
14. فرشیدورد، خسرو (1382). دربارۀ ادبیات و نقد ادبی، جلد دوم، تهران: امیركبیر.
15. میرصادقی، جمال (1392). عناصر داستان، تهران: سخن.
16. هدایت، رضا قلیخان (1383). مدارج البلاغه، تصحیح حمید حسنی، تهران: فرهنگستان.
مجله ادبیات فارسی، دوره 21، شماره 1، بهار 1404، صفحه 30-15 |
تحليل شيوههای طرح و بيان معنا در قطعات «بهار»
معصومه بوستانی1، حمیدرضا فرضی 2*، ابراهیم پوردرگاهی3
1دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، واحد تبريز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبريز، ایران.
*2دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد تبريز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبريز، ایران. (نویسنده مسؤول)
3استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد تبريز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبريز، ایران.
نویسنده مسؤول: farzi@iaut.ac.ir Email:
تاریخ دریافت:10/09/1403 / تاریخ پذیرش: 10/02/1404
چکیده
یكی از مسائلی كه برای شاعران اهمیت بسیاری دارد چگونگی پروردن معنا و طرح و بیان آن برای تأثیرگذاری بیشتر در مخاطب است؛ در این میان استفاده از شیوهها و ابزار مختلف برای پروردن و طرح و بیان معنا در قالب قطعه ـ با توجه به اینكه مخاطب آن عمدتاً عامۀ مردم هستند و بیشترین و مهمترین موضوعات آن، پندهای اخلاقی و سخنان حكمی است ـ از اهمیت بیشتری برخوردار است. یكی از شاعران مهم قطعهسرا در ادبیات معاصر، ملكالشعرای بهار است كه حدود 150 قطعه در موضوعات مختلف سروده و برای پروردن و طرح و بیان معنا از شیوههای مختلفی بهره گرفته است كه در این مقاله به روش توصیفی ـ تحلیلی و براساس مطالعات كتابخانهای مورد بررسی قرار گرفته است. فرض نویسندگان بر این بوده است كه بهار در قطعات خود از شیوهها و ابزار مختلفی برای پروردن و بیان معنا استفاده كرده است؛ مبتنی بر ایدۀ مذكور و با تحلیل محتوایی قطعات، استفادۀ بهار از شیوههای مختلف برای بیان معنا اثبات شده است و در سه بخش ساختاری، توصیفی و استنادی مورد بحث قرار گرفته است. نتایج بحث حاكی از این است كه چگونگی پروردن و بیان معنا برای بهار اهمیت زیادی داشته است و او برای تنوع و تفنّن در بیان، پرهیز از یكنواختی، تأثیرگذاری بیشتر در مخاطب و اقناع او، برانگیختن احساسات مخاطب، تجسّم بهتر مطلب در ذهن خواننده، به كرسی نشاندن حرف خود، ایجاد نظم و آراستگی در كلام، روشنتر و بارزتر بیان كردن معنا و ... از این شیوهها استفاده كرده است.
کلیدواژه: قطعات بهار، طرز بیان، پروردن معانی، ساختار، توصیف.
1- مقدمه
منظور از شیوههای طرح و بیان معنا، به كارگیری روشها و ابزار مختلفی است كه شعرا و نویسندگان برای پرورش و ارائه معانی مورد نظرشان از آنها بهره میجویند؛ از قبیل استنادی، بلاغی، توضیحی و تفسیری، ساختاری و غیره. در ادبیات، شیوۀ بیان عنصر بسیار مهم ـ و شاید بتوان گفت مهمترین عنصر ـ است و منتقدانی كه «چگونه گفتن» را بر «چه گفتن» ترجیح دادهاند بر این نكته صحّه گذاشتهاند و چگونگی بیان معنا را بر اصل معنا برتری دادهاند.
در ادبیات فارسی ـ مثل ادبیات سایر ملل ـ شعرا و نویسندگان برای انتقال معنا به مخاطب و بویژه برای تأثیرگذاری بهتر و بیشتر در او، از شیوهها و ابزار مختلفی برای پرورش معانی استفاده كردهاند و اتفاقاً همین شیوۀ بیان است كه مرز بین شاعران و نویسندگان را مشخص میكند و موجب تفاوت آنها با یكدیگر و موجد سبك فردی آنها میشود. استفاده از شیوهها و ابزار مختلف برای طرح و بیان معنا در همۀ قالبهای شعری مهم است؛ در این میان، در قالب قطعه ـ با توجه به اینكه مخاطب آن عمدتاً عامّۀ مردم و بیشترین و مهمترین موضوعات آن، پندهای اخلاقی و سخنان حكمی هستند ـ از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ چرا كه شاعر باید مطلب را به گونهای بیان كند تا مخاطب عامّ او، پیامش را كه حاوی پند و اندرز و سخنان حكیمانه است و به قصد تأثیرگذاری در مخاطب و ارشاد او سروده شده بهتر درك كند.
1-1- بیان مسأله
ملكالشعرای بهار یكی از شاعران ممتاز قطعهسرا در ادبیات فارسی، است كه حدود 150 قطعه در دیوان او وجود دارد و آنها را در موضوعات مختلف مانند پندهای اخلاقی، مادّه تاریخ، اخوانیات، هجو، طنز، هزل، مسائل سیاسی و اجتماعی، توصیف، مدح و مرثیه سروده است. او مثل همۀ شاعران برای پرورش معانی مورد نظر خود از شیوهها و ابزار مختلفی سودجسته است تا بتواند تأثیرگذاری بیشتری در مخاطب داشته باشد مخصوصاً كه بیش از یك سوّم قطعات او در موضوع پندهای اخلاقی و سخنان حکمتآمیز است- ناگفته پیداست که بیان و ارائه مطلب در این موضوع چقدر مهم است. با توجه به اهمیت موضوع شیوۀ بیان در قطعات بهار و ضرورت بررسی آن، ما در این مقاله قصد داریم شیوۀ طرح و بیان معنا در قطعات بهار را بررسی كنیم. مسأله و پرسش اصلی پژوهش حاضر این است كه بهار از چه شیوههایی برای طرح و بیان معنا و پرورش آن بهره گرفته است؟ هدف از انجام این پژوهش، استخراج شیوههای مختلف بیان معنا در قطعات بهار و تحلیل آنهاست.
1-2- سؤالات تحقیق
1- - شيوهها و ابزار ساختارِ بيان معنا در قطعات بهار کدامند؟
2- شيوهها و ابزار توضيحي بيان معنا در قطعات بهار کدامند؟
3- شيوهها و ابزار استنادی بيان معنا در قطعات بهار کدامند؟
1-3- فرضیه تحقیق
1- بهار در قطعات خود از شیوههای ساختاری، همچون حكایت، روایت، گفتوگو و ... برای بیان معنا بهره گرفته است.
2- بهار در قطعات خود از شیوههای توضیحی، مانند استدلال، بررسی علل و نتایج، مقایسه، تداعی معانی و ... برای بیان معنا بهره گرفته است.
3- بهار در قطعات خود از شیوههای استنادی، مانند تضمین، نقل سخن دیگران و استناد به آیات و احادیث برای بیان معنا بهره گرفته است.
1-4- پیشینه تحقیق
سمیعی (1380) در كتاب «نگارش و ویرایش» در فصل چهارم با عنوان «راههای پروردن معانی» (صص 120-83)، روش گوناگون پرورش معانی را در هشت قسمت به شرح زیر آورده است: تعریف، توصیف، استدلال، بررسی علل و نتایج، استشهاد، مقایسه، تقسیمبندی و مكالمه و مناظره. غلامرضایی (1388) در كتاب «سبكشناسی نثرهای صوفیانه» در بخش چهارم با عنوان «بعضی از شیوههای طرح و توضیح مطلب در نثرهای صوفیانه» (صص 339-309) به تحلیل شیوههای بیان در نثر صوفیانه پرداخته است. فرضی و امانی (1294) شیوههای طرح و بیان معنا را در قطعات ابن یمین بررسی كردهاند و نتیجه گرفتهاند که با توجه به جنبه ارشادی و تعلیمی داشتن قطعات ابن یمین، شیوۀ بیان برای او اهمیت زیادی داشته است تا سخنش مورد توجه و قبول خوانندگان قرار گیرد. مهرآور گیلگلو و همكاران (1399) به تحلیل راههای پرورش معانی در مثنوی معنوی پرداختهاند، نتایج تحقیق حاکی از آن است که مولوی در مثنوی از راههای مختلفی برای پرورش مطالب و ایدههای مورد نظر خویش بهره برده است از جمله: تعریف، توصیف، استدلال، بررسی علل و نتایج، مقایسه، تقسیمبندی و مناظره. مجرد و همکاران (1398) شیوههای ساختاری، توضیحی و استنادی بیان معنا را در انوار سهیلی کار کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند به دلیل رویكرد ارشادی و تعلیمی در انوار سهیلی، شیوۀ بیان برای نویسنده اهمیت زیادی داشته است و او برای ایجاد تنوع در بیان، دوری از یكنواختی كلام، اقناع خواننده، آراستگی كلام ومهمتر از همه تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطب از این شیوهها بهره برده است. امّا در مورد شیوههای بیان معنا در قطعات بهار تا به حال تحقیقی صورت نگرفته است.
1-5- روش تحقیق
با توجه به نوع تحقیق ـ یعنی كیفی بودن آن ـ روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی و از نظر فضای انجام كار، مطالعۀ منابع و گردآوری اطلاعات كتابخانهای است؛ با این توضیح كه نگارنده با قدرت استنباط و تحلیل خود و براساس فهم و درك متن به گردآوری دادهها پرداخته و با مطالعۀ متن و تأمّل در اثر ادبی موارد مطابق با اهداف و سوالات تحقیق را از درون آن استخراج كرده است. و سپس با تقسیم شیوههای بیان به سه قسمت ساختاری، توضیحی و استنادی به تحلیل موضوع پرداخته است.
1-6- اهداف و ضرورت تحقيق
با توجه به اینکه بهار از شاعران بزرگ معاصر است و در قالب قطعه از سرآمدان محسوب میشود و همچنين مخاطب قالب قطعه عمدتاً عامّۀ مردم و بیشترین و مهمترین موضوعات آن، پندهای اخلاقی و سخنان حكمی هستند شیوه بیان برای گوینده اهمیت زیادی دارد بنابرین بررسی شیوههای بیانی بهار در قطعاتش و تحلیل و توضیح آنها ضرورت پیدا میکند. و استخراج و تبیین شیوهها و ابزار ساختاری توضيحی و استنادی بیان معنا در قطعات بهار حايز اهميت است.
2- مبنای نظری بحث
اهمیت شیوه طرح و بیان معنا در ادبیات از آنجاست كه برخی منتقدان نحوۀ بیان معنا را مهمتر از خود معنا میدانند (ر.ك. شمیسا، 1383: 76). به عبارت دیگر، اعتقاد دارند در ادبیات «چه گفتن» مهم نیست بلكه «چگونه گفتن» مهم است. از نشانههای اهمیت شیوۀ بیان است كه برخی معتقدند آنچه به كار هنری عظمت و تشخص میبخشد تعبیر و بیان متفاوت است؛ به اعتقاد «عبدالحسین فرزاد» تعبیر به جهانبینی هنرمند وابسته است و تفاوت هنرمندان بیشتر در تعبیر دیده میشود. ممكن است دو نویسنده، پیام و محتوای واحدی را در قالب مشترك بیان كنند امّا آنچه، آن دو را متفاوت میكند تعبیر و طرز برخورد آن دو با قضیه است (فرزاد، 1388: 30-29). منتقدان دیگری نیز چنین اعتقادی را دربارهی شیوۀ بیان و تعبیر متفاوت دارند؛ از جمله علی دشتی مینویسد: «آناتول فرانس ادبیات را شیوۀ بیان میداند و معتقد است زیر آسمان كبود مضمون و مفهوم تازهای نیست، لااقل زیاد نیست ... ادبیات جز طرز تعبیر چیزی نیست ...» (دشتی،1380: 71). همچنین منتقدانی كه علت غایی ادبیات را تأثیر و نفوذ آن در دلها میدانند اعتقاد دارند «آنچه باعث تأثیر اثر در خواننده میشود شیوۀ بیان و تعبیر متفاوت است» (شمیسا، 1377: 19 و35). چنانكه ذكر شد شیوه بیان باعث تفاوت شاعران با یكدیگر میشود و از طریق آن میتوانیم به سبك فردی شاعران دست پیدا كنیم؛ به اعتقاد زرینكوب، از طریق شیوه بیان است كه میتوان دریافت «دو یا چند شاعر كه معنی واحد یا مشابهی را در نظر داشتهاند كدام یك بهتر آن معنی را ادا كرده است» (زرینكوب، 1372: 128). البته در صورت مشترك یا مسبوق بودن معنا، شاعر میتواند آنرا طوری بیان كند كه متفاوت به نظر برسد و رنگ و لعاب خود شاعر را داشته باشد و این مسأله به تنها چیزی كه ارتباط دارد شیوهی بیان شاعر و تنوعجویی او در مضامین و تفنن در بیان معنا است؛ چنانكه «دیوید دیچز» به اهمیت سرمشق گرفتن شاعران و نویسندگان از گذشتگان تأكید میكند و مینویسد: شاعر و نویسندهی بزرگ باید با استفاده از سرمشقهای شاعران و نویسندگان قدیم و دریافتهای خویش به نمایش حقایق به شیوهای هرچه زدودهتر و هوشمندانهتر بپردازد. (ر.ك: دیچز، 1369: 141).
حال، بعداز این توضیحات میخواهیم شیوههای طرح و بیان معنا را در قطعات بهار بررسی كنیم تا به این سوال پاسخ دهیم كه او برای طرح و بیان معناهای مورد نظر خود از چه شیوهها و ابزاری بهره برده است.
3- بحث و بررسی
3-1- شيوهها و ابزار ساختاری بيان معنا
3-1-1- حكايت
استفاده از قالب و ساختار حكایت برای بیان معنا یكی از شیوههایی است كه بهویژه در آثار تعلیمی و تربیتی سابقه و رواج بیشتری داشته است؛ به گونهایكه شاعران و نویسندگان حكایت را به منزلۀ پیمانهای تصور میكردند و معنی (حكمت و پند و اندرز) را در آن میریختند و به خواننده عرضه میكردند. بهار در قطعات خود، 5 بار از قالب حكایت برای بیان معنا استفاده كرده است؛ زبان مادر (ص 1044)، ثروت، زن، كردار (ص 1046)، آیا حق با كیست؟ (ص1049)، وعدۀ مادر (ص 1062) و تضمین قطعۀ سعدی (ص1078). هدف بهار در هر 5 حكایت بیان نكات تربیتی و اخلاقی و تعلیمی است. نكتۀ قابل توجه در این حكایتها جایگاه و نقش مادر است؛ به گونهای كه در سه حكایت، ماجرا بین مادر و پسر جوانش اتفاق میافتد كه در یك حكایت (وعدۀ مادر)، مادر با وجهۀ نیكو و مثبت نموده میشود امّا در دو حكایت (زبان مادر و آیا حق با كیست) با وجهۀ بد و منفی. بهار در دو حكایت «زبان مادر» و «تضمین قطعۀ سعدی» دو مثل «عاقبت تخممرغدزد شتردزد میشود» و «تأثیركمال همنشین» را پرورش داده است؛ قطعۀ زبان مادر حكایت پسر جوانی است كه به اتهام دزدی دستگیر و به اعدام محكوم شده است. در كار چوبۀ دار وقتی مادرش به دیدن پسر جوان میآید از مادرش میخواهد كه برای تسكین درد مرگ، زبانش را بر لب او بگذارد؛ اما همین كه مادر زبانش را بر لب پسرجوانش میگذارد جوان زبان مادر را با دندانهایش قطع میكند. سپس علت این كار را برای مردم توضیح میدهد كه وقتی من در كودكی؛
تخممرغی به خفيــه دزديــدم |
| از فروشنــدۀ كنــار گــذر | (بهار، 1381: 1045) |
مادرم به جای تنبيه من به رويم خنديد تا اينكه كار من به شتر دزدی كشيد:
تا به اينجا كشيد كار او را |
| كه شتر دزد گشت و غــارتگر | (همان) |
بهار نكته تربيتی مربوط به اين حكايت را ابتدا در دو بيت بيان كرده سپس حكايت را بيان كرده است:
والدين ار به روي فرزندان |
| نگشايند از فضــايل در |
(همان: 1044) |
و در حكايت «تضمين قطعۀ سعدی» نكته تربيتی تأثير كمال همنشين را تبيين كرده است؛ بهار اين حكايت سعدی (ر.ك. سعدی، 1385: 27) را از زبان «مرد پاره دوزی» در خطاب با «پير عجوزی» نقل میكند و با افزودن اين شخصيتها يك حالت نوستالژيك و تأثيرگذار به حكايت سعدی افزوده است.
امّا سه حكايت ديگر؛ حكايت «ثروت، زن، كردار» براي تبيين اين نكتۀ تربيتی است كه تنها چيزی كه برای انسان باقی میماند كردار و عمل اوست و هر چيز ديگري غير از آن در اين جهان میماند و فايدهای برای او ندارد؛ چنانكه بهار در بيت آخر میگويد:
ثروت و زن هر دو برگشتند ليك |
| رفت خوبیهای او با او به گور | (همان: 1047) |
حكایت «آیا حق با كیست» ماجرای مادر و پسری است كه پسر كار میكند و پول زیادی به خانه میبرد. امّا مادر او كه ادارهی خانه را بر عهده دارد پول او را میدزدد. تا جاییكه همسر و فرزندان پسر جوان در وضع فلاكت باری زندگی میكنند. همسر پسر جوان در اثر سختگیریهای مادرش علیل میشود و میمیرد. نهایتاً پسر از دست مادرش به تنگ میآید و میخواهد خودكشی كند. مادرش میخواهد او را از این كار بازدارد ناگهان تیری رها میشود و به قلب مادر میخورد و میمیرد. پسر تیری هم به خودش میزند كه زخمی میشود و به بیمارستان منتقل میگردد. بهار چنانكه در عنوان حكایت نیز سوال كرده (آیا حق با كیست؟) در ظاهر حكایت هیچگونه قضاوتی ـ دربارۀ اینكه حق با كدامیك است؛ مادر یا پسر ـ ندارد؛ اما با توضیحاتی كه دربارۀ مادر آورده و صفات منفی كه به او نسبت داده مشخص میشود كه حق را به پسرجوان میدهد و از كارهای مادر انتقاد میكند. و نهایتاً در حكایت «وعدۀ مادر» ماجرای پسرجوانی را نقل میكند كه به اعدام محكوم شده است. مادرش به خاطر فقر نمیتواند برای آزادی او كاری بكند. اما وقتی در زندان به دیدار پسر میرود به او وعده میدهد كه اسباب خانه را به رهن دادهام و با پول آن تو را نجات خواهم داد. تو در روز اعدام به «غرفۀ بلند» نگاه كن اگر لباس سفید پوشیده بودم مطمئن باش كه تو نجات خواهی یافت. پسر جوان طبق وعدۀ مادر امیدوار شد و در روز مرگ او را در لباس سفید مشاهده كرد و خوشحال شد كه نجات مییابد و با شادمانی به سوی چوبه دار رفت و به دار آویخته شد. یك نفر دلیل وعدۀ دروغین را از مادرش پرسید:
جواب داد چو نوميد گشتم اين گفتم |
| كه بچهام نخورد غم به وقت جان دادن | (همان: 1063) |
3-1-2- روايت
در منابع مختلف در مورد روایت بحث شده و به تعریف آن پرداخته اند از جمله بینیاز در تعریف آن نوشته است: «نوعی از كلام و سخن است كه رویداد یا رویدادهایی را بیان میكند. از این رو شامل آثار غیرداستانی مانند خاطرات، زندگینامهها، زندگینامۀ خود نوشت و متنهای تاریخی هم میشود» (بینیاز، 1388: 108) یكی از كهنترین جلوههای تخیل در سرودههای شاعران، داشتن زمینه روایی است كه در ادبیات همه زبانها، از قدیم سابقه داشته است و نكتۀ مهمی است كه شعرشناسان جهان از قدیم تا جدید به آن اشاره كردهاند (ر.ك. امامی، 1377: 62).
با توجه به تأثیری كه زمینههای روایی در پویایی و حركت و پیوند شعر با زندگی و ایجاد جذّابیت و كششهای عاطفی دارد شاعران مختلف از جمله بهار، برای ایجاد تنوع در بیان و تأثیر در مخاطب به این شیوه روی آوردهاند؛ در میان قطعات بهار هشت قطعه از زمینۀ روایی برخوردارند؛ در این قطعات ـ به جز دو قطعه (آشوب بغداد و تربیه طبیعی ) یك طرف ماجرا خود شاعر است و طرف دیگر، شوخ چشم پاریسی (ص 1026)، زندانبان (ص 1027)، دختر فقیر (ص 1052)، دخترك اعجمینسب (ص 1052)، خفته (ص 1060)، پدر (ص 1072). نكته قابل توجه در این روایتها استفادۀ بهار از زبان طنز در قطعات شوخ چشم پاریسی، ضلال مبین و خفتگان است كه به عنوان نمونه قطعۀ خفتگان را نقل میكنیم.
میگذشتم شبــی به گورستــان |
| بــا گروهــی ز عافيــت كــاران |
(بهار، 1381: 1060)
|
3-1-3- گفتوگو
میرصادقی دربارۀ گفتوگو مینویسد: «صحبتی كه میان دو شخص یا بیشتر ردّ و بدل میشود یا آزادانه در ذهن شخصیت واحدی در اثری ادبی (داستان، نمایشنامه، شعر و ...) پیش میآید، گفتگو مینامند» (میرصادقی، 1392: 466). گفتگو یكی از شیوههای طرح و بیان معناست كه برای طبیعی جلوه دادن كلام و تجسّم آن در ذهن خواننده مورد استفادۀ شعرا و نویسندگان قرار میگیرد؛ چرا كه مضمون مورد نظر شاعر یا نویسنده وقتی صورت مكالمه به خود میگیرد به داستانی تأثیرگذار تبدیل میشود. بهار از شاعرانی است كه روش گفتوگو را برای بیان معنا مورد توجه قرار داده و در 16 قطعه از این امكان زبانی بهره گرفته است. از میان این 16 قطعه، 9 قطعه كلاً به شیوۀ گفتوگو بیان شده و در 7 قطعه نیز گفتوگو جزئی از روایت است و از خود استقلالی ندارد؛ این گفتوگوها در قطعات بهار به 5 صورت به كار رفتهاند:
الف) گفتوگوی عادی: در این گفتوگوها منطق مباحثه حاكم است و به صورت متناوب، نقل قولها با فعلهای «گفتم» و «گفت» بیان میشود؛ بهار در 2 قطعۀ خود از این شیوه بهره گرفته. در هر دو قطعه یك طرف گفتوگو خود بهار است و طرفهای دیگر «آژان» و «دل»؛ قطعهی اول در انتقاد از نبود آزادی است كه در زندان سروده و قطعهی دوم را در مرگ پدرش سروده است كه بیت اول آن را نقل میكنیم:
گفتم به دل چرا طربت شد بدل به غم |
| گفتا پس از صبوریام از دل طرب مخواه | (بهار، 1381: 1081)
|
ب) تك گويی درونی: این نوع گفتوگو تنها در ذهن شخصیت واحدی تحقق پیدا میكند و افكار درونی شخصیت داستان را نشان میدهد و تجربه درونی و عاطفی او را غیرمستقیم نقل میكند (میرصادقی، 1392: 479). بهار در 2 قطعه از این شیوه برای بیان معنا بهره گرفته است؛ در وصف مجله فروغ تربیت (ص 1020) و دختر ناكام (ص 1022). در این تكگوییهای درونی، با دیدن حادثهای یا پدیدهای سؤالی در ذهن شاعر ایجاد میشود و او پس از سؤالات مكرّر و گفتوگو با خود نهایتاً در بیت آخر به جواب سوال میرسد؛ مثلاً در قطعۀ دختر ناكام؛
چه شد كه نرگس مستش ز آب ديدهتر است |
| چه شد كه لالۀ رويش به رنگ معصفر است |
(بهار، 1381: 1022)
|
كه در مصراع آخر جواب سوالات او از زبان خود شاعر داده شده است.
ج) مناظره: در این نوع گفتوگو طرفین دربارۀ موضوعی مباحثه میكنند و سعی دارند طرف مقابل را متقاعد كنند و حرف خود را به كرسی بنشانند؛ بهار از این شیوه، فقط در یك قطعه بهره گرفته است؛ نی و بلوط (ص 1068). در این قطعه، بلوط از روی غرور و تكبّر به نی، به دلیل نازكی و ضعیفی و لاغریاش طعنه میزند و نی به او جواب میدهد و در نهایت بر اثر باد شدید، بلوط مغرور میشكند و از بین میرود امّا نی متواضع به حیات خود ادامه میدهد:
با ني گفتا بلوط شرمت باد |
| زان جسم نوان و پيكر ساده ... |
(همان: 1068)
|
د) سؤال و جواب: شاعر برای تجسّم بهتر كلام در ذهن خواننده و صورت طبیعی دادن به آن، در مواردی گفتوگوها را به صورت سؤال و جواب آورده است كه یكی از شخصیتها گفتۀ خود را به صورت سؤال مطرح میكند و دیگری جواب میدهد؛ بهار در 3 قطعه از این شیوه بهره گرفته است؛ قطعات قدرت روح (1018)، وعدۀ مادر (1063) و انسانسازی (1072). در قطعۀ وعده مادر، یك نفر از مادر داغدیده سؤال میكند. و در دو قطعۀ دیگر خود شاعر از رفیق خود و شاه سوال میكند؛ به عنوان نمونه دو بیت از سؤال و جواب شاعر با رفیق خودش را نقل میكنیم:
بگفتم قدرت روح از چه خيزد |
| بفرما تا كنم جبران مافات |
(همان: 1018) |
هـ) پرسش بلاغی: بهار در 8 قطعه از پرسش بلاغی برای تأثیرگذاری بیشتر در مخاطب استفاده كرده است؛ كه از این 8 مورد، 4 قطعه كلاً به صورت پرسش مطرح شده است؛ قطعۀ «كجاست؟» (1020) كه در این قطعه پرسش برای بیان حسرت و ناراحتی است؛
خارند گلبنان، چمنا پس گلت کجاست؟ |
| پر شد ز زاغ صحن جمن، بلبلت کجاست؟... |
|
قطعه «بر اثر توقیف روزنامۀ بهار (1021) كه پرسش برای توبیخ و سرزنش طرف مقابل است؛
پادشاها همی نگویی هیچ |
| نامۀ نغز نوبهار کجاست؟... |
|
قطعۀ «به منكر عشق» (1024) كه پرسش برای بیان تعجب و شگفتی از خلقت زن است؛
سختم عجب آید ز خلقت زن |
| کایزد را زین کرده ملتمس چیست؟... |
|
و قطعۀ «از ما چه میخواهند؟» نیز برای بیان حیرت و شگفتی از دخالت بیگانگان در امور كشور است؛
به حیرتم که اجانب ز ما چه میخواهند |
| ملوک عصر ز مشتی گدا چه میخواهند؟.... |
|
در 4 قطعه نیز پرسش، جزئی از روایت قطعه است و در یكی دو بیت مطرح شده كه عبارتند از: بیت پنجم قطعه شكوه (1026) كه پرسش برای تقریر و تأكید است. ابیات اوّل و دوّم قطعۀ سر و ته یك كرباس» (1048) كه سؤال از باب تجاهل عارف است. ابیات 3و4و6 قطعۀ «آرزوی محال» (1072) كه پرسش برای بیان حسرت و آرزو است و بیت 10 قطعۀ «جواب بهار» كه پرسش از روی تعجب و شگفتی است.
3-1-4- تقسيمبندی
تقسیمبندی یكی دیگر از راههای طرح و بیان و پرورش معناست كه در علوم مختلف از جمله ابیات مورد استفاده قرار میگیرد؛ سمیعی دربارۀ اهمیت تقسیمبندی مینویسد:« تقسیمبندی باعث نظم و آراستگی پدیدهها میشود و جا دادن آنها را در خزانۀ حافظه آسان میگرداند. بواسطۀ تقسیمبندی مصادیق بسیار در مجموعهای واحد فراهم میآید و مفهومسازی صورت میگیرد كه زبان و علم و معرفت انسانی با آن ملازمه دارد» (سمیعی، 1380: 110).
بهار در قطعات خود 8 بار از تقسیمبندی استفاده كرده است تا خواننده بتواند به راحتی و سهولت مطالب او را دریابد؛ او در قطعات زیر از این ویژگی استفاده كرده است: «هشت شاعر در عرب و عجم» (1017) كه شاعران را براساس ویژگیهای شعریشان تقسیمبندی كرده است. «دین و وطن» (1023) كه در آن راههای به دست آوردن سعادت را توضیح داده است. «سنبلهای هلندی» (1041) كه در آن چهار ویژگی را از چهار حیوان نام برده است. «آش كشك» (1059) كه با تقسیمبندی كارهای سخت و مشكل را توضیح داده است. «شجاعت به خراسان» (1060) كه چهار شهر ایران را براساس صفات مختلف تقسیمبندی كرده است. «قطعۀ كابوسیه» (1069) كه در آن دربارۀ سه فضلیت پادشاهان جهان با تقسیمبندی توضیح داده است. «شیر باش نه كژدم» (1075) كه راههای انسانیت را براساس تقسیمبندی تعریف كرده است. برای نمونه «قطعۀ كابوسیله» را نقل میكنیم كه در آن دربارۀ سه فضلیت پادشاهان جهان بحث كرده است:
پادشاهان جهان را سه فضلیت یار است |
| یا یكی زین سه بودشان به عمل راهنمای |
(بهار، 1381: 1069)
|
3-1-5- خطابی بودن
یكی دیگر از شیوههای بیان معنا در قطعات بهار، داشتن جنبۀ خطابی است؛ ارائۀ معنا به شیوۀ خطاب باعث میشود كه شنونده یا خواننده، خود را مخاطب مطلب احساس كنند و جنبۀ تأثیرگذاری آن بیشتر شود. در این گونه قطعات، استفاده از فعلهای امر و خطابی، نمود دیگری از خطابی بودن آنها است. بهار در قطعات خود 14 بار از شیوۀ خطاب استفاده كرده كه 5 مورد آن خطابهای عام است و 9 مورد آن خطابهای خاص كه نام قطعات خطابی، نوع آنها و ... در جدول زیر توضیح داده شده است.
قطعات خطابی | خطاب عام یا خاص | شخص مورد خطاب | موضوع قطعه | معنای خطاب از نظر بلاغی |
ای دختر (1044) | عامّ | دختر | توصیه برای كسب علم و هنر | تذكّر و یادآوری |
منت از مردمان پست مكش (1051) | عامّ | برادر | برحذر داشتن از منّت كشیدن از مردمان پست | تخذیر |
آش كشك | عام | حكیم | بیان بخل شخصی به نام قویم | تذكر و یادآوری |
انسانسازی (1072) | عام | كسی | توصیه برای رسیدگی به مردم | تذكر و یادآوری |
در تقاضای دو اسب به عاریه (1073) | عام | خواجۀ آزاده | تقاضا | طلب و سؤال |
گله از قوامالسلطنه | خاص | قوامالسلطنه | شكایت | گله و شكایت |
زرین جوشنم (1057) | خاص | بینش | ایراد گرفتن به نظم و نثر بهار | تحقیر و خوار داشت |
دو نالۀ منظوم (1063) | خاص | حاجی حسین آقا ملك | گرفتن كتابی از بهار و ندادن پول آنها | تذكر و یادآوری |
مونس پدر (1065) | خاص | پروانه (دختر بهار) | همراهی و پرستاری بهار در سوئیس | تحبیب |
تسلیت (1066) | خاص | سردار، حكمران بجنورد | فوت مادر و همسر | اندوه و حسرت |
پادشاها (1068) | خاص | محمدعلی شاه | دعوت كردن قشون روس به داخل كشور | تحذیر |
آسمانپیما (1069) | خاص | هواپیما | توصیف هواپیما و درخواست توجه | استغاثه و فریادخواهی |
جواب به افسر (1071) | خاص | افسر | سرودن شعری در ردّ یك قطعهی بهار (پافشاری میخ) | تحقیر و خوارداشت |
در سپاسگزاری (1074) | خاص | حاج سیدحسین (نایبالتولیه آستانقدس) | حمایت از بهار برای جانشینی پدر | تعظیم و بزرگداشت |
از میان این 14 شیوۀ خطابی که دارای مفاهیم مختلفی هستند 4 مورد آن برای تذکر و یادآوری، ۲ مورد برای تحذیر، ۲مورد برای تحقیر و خوارداشت و برای طلب و سؤال، گله و شکایت، تحبیب، اندوه و حسرت، استغاثه و خیرخواهی، تعظیم و بزرگداشت هرکدام یک مورد به کار رفته است. به طور کلی، بهار از ۹ معنای مختلف بلاغی در خطابهای خود استفاده کرده که بیانگر تنوع این مفاهیم است.
3-2- شيوهها و ابزار توضيحی بيان معنا
3-2-1- استدلال
در لغت به معنی دلیل آوردن است و در اصطلاح به این معناست که «گاهی در نوشته برای اثبات دعوی و حكم استدلال میشود و آن در مباحثی كاربرد دارد كه دارای جنبۀ عقلانی باشند؛ مانند ریاضیات و مسائل فلسفی و كلامی» (سمیعی، 1380: 97).
استفاده از فكر و لحن منطقی نكتهای است كه در ادبیات نیز مورد توجه شعرا و نویسندگان قرار میگیرد؛ بویژه در قالب قطعه كه مخاطب آن عامّۀ مردم هستند و در بیشتر موارد دارای جنبهی تعلیمی و تربیتی است. شاعران برای اقناع مخاطب از شیوه استدلال استفاده میكنند؛ در این موارد برای قیاس و استدلال، به جای مقدمات عقلانی از مبانی خیالی بهره میگیرند و با استفاده از قدرت تعبیر و مضمونسازی، زمینه را برای بیان مقصود و باورپذیر كردن سخن خود آماده میكنند؛ سمیعی نیز یكی از موارد استدلال را اقناع مخاطب میداند كه در آن مسأله جنبۀ عاطفی پیدا میكند و این نوع استدلال بویژه در شعر و زبان ادبی رواج دارد (همان: 99). اقناع مخاطب در ادبیات از اهمیت زیادی برخوردار است به گونهای كه فرشیدورد آنرا یكی از وسایل عمده واداشتن مردم به عمل و حركت میداند كه بیشتر جنبۀ برهانی و استدلالی دارد و از راه استدلال و شرح و بحث حاصل میشود (فرشیدورد، 1382: 2/564).
بهار در قطعات خود 16 بار از استدلال برای بیان معنا كمك گرفته است كه از میان آنها، بیشتر موارد (11 مورد) جنبۀ تربیتی و تعلیمی دارد و او برای اقناع مخاطب از این شیوه استفاده كرده است؛ در این موارد، او با آوردن كلمات «كه»، «چرا»، «زیرا كه» و «زین رو» جملۀ استدلالی را نقل میكند که از لحاظ دستوری متمّم علّی است برای جملهی قبلی. موارد استفادۀ بهار از شیوهی استدلال عبارتند از: توصیه به محبت و مروّت و بخشندگی (1018)، توصیه به رحم كردن به مردم (1019)، كسب علم (1025)، دلیل گریه شاعر در زندان (1027)، مادر بودن خاك (1030)، سنجیده سخن گفتن (1031)، خاموش (ساكت) نبودن و حرف زدن (1032)، شیرینی شعر فصیحالملك (1041)، توجه به و تأمل در سخن شنیده شده (1054)، تأمل در گفتار و كردار (1054)، شرمندگی شاعر از شعر ارسالی به همایی (1056)، استفاده از فصل بهار (1073)، پرهیز از تندی و خشونت (1074)، نگران نبودن (1076)، خوشبینی (1078) و توجه به نظر دیگران و خودبین نبودن (1078). برای نمونه دو مورد از استدلالهای بهار را نقل میكنیم:
ترحم كن به مخلوق خداوند |
| كه [زيرا كه] قوت روح رحم است و مساوات | (بهار، 1381: 1091) (همان: 1025)
|
كه شاعر در مثال اول برای تبیین ترحم به مردم و در مثال دوم برای تبیین اهمیت علم و نقش آن در بلند مرتبگی انسان از استدلال استفاده كرده است.
3-2-2- بررسی علل و نتایج
یکی از ر اهکارهای بیان مطلب است و سمیعی در این مورد مینویسد: «در پارهای امور فرض بر این است كه علل و اسباب بر مخاطب معلوم و روشن است یا بر او مهم نیست؛ در این حالت ورود در آنها وجهی ندارد اما در پارهای دیگر، به خلاف، علل و اسباب معین نیست یا محلّ اختلاف است و معلوم ساختن آنها نیاز به بررسی دارد و مخاطب نیز به آنها علاقهمند فرض میشود؛ در این حالت باید به آنها پرداخت و بحث دربارهی آنها خود یكی از راههای پروردن مطلب است» (سمیعی، 1380: 101). البته بررسی علل و نتایج در علوم مختلف، متفاوت است و نشان دادن علل و نتایج در علوم انسانی به مراتب دشوارتر از علوم تجربی و آزمایشگاهی است؛ زیرا در علوم انسانی، مقدمات و پیش زمینههای بیشتری لازم است و اصلاً در برخی از آنها بر سر علّت یا معلول بودنشان اختلاف نظر وجود دارد. بررسی علل و نتایج در قطعات بهار از نوع دوّم است و با توجه به اینكه دارای زمینه تربیتی و تعلیمی هستند بیشتر حالت اقناعی دارد و شاعر برای تأثیرگذاری در خوانندگان و به كرسی نشاندن سخن خود از این شیوه استفاده كرده است. شیوه طرح علل و نتایج آنها در قطعات بهار به این صورت است كه او برای اثبات سخن خود در موضوعی، ابتدا علت را ذكر میكند و سپس به نتایج حاصل از آن میپردازد. بهطور كلّی بهار در قطعات خود، 6 بار از این شیوه برای پروردن معنا استفاده كرده است كه عبارتند از: قطعۀ «خانۀ آخرت» (1019)؛ عدم تهیۀ توشه برای جهان دیگر و فراهم نكردن خانه، نتیجهاش این است كه انسان هنگام مرگ گمراه شود و خانهاش را نشناسد. قطعۀ «اخلاق» (1023)؛ نتیجۀ بیاخلاقی اقوام، مرگ آنهاست. قطعۀ «صبر و ثبات» (1034)؛ پایداری كردن در برابر حوادث گیتی، نتیجهاش عدم تأثیر حوادث است. قطعۀ «جهد و كوشش» (1040)؛ برتری پول بر قدر و شرف، نتیجهاش ارزشمندی و تقدس افراد ناكس است. قطعۀ «بهترین دوست كتاب است» (1041)؛ نتیجۀ معاشرت با خلق، رنج و زحمت و نتیجۀ ترك صحبت و گوشهنشینی، رهایی از رنج و زحمت است. قطعۀ «خدمت استاد» (1055)؛ درس خواندن در حضور استاد، نتیجهاش كامل شدن انسان در هر علم و هنری است.
3-2-3- مقايسه
یكی دیگر از شیوههای بیان معنا و پرورش معانی كه مبنای آن بر توضیح و تفسیر است مقایسه میباشد؛ سمیعی دربارۀ كاركرد مقایسه مینویسد: مقایسه باعث میشود كه مفهوم روشنتر و بارزتر بیان شود و حدّ و مرز هر مفهومی تعیین، شباهتها و تفاوتها معلوم یا درجات و مراتب مشخص گردد (سمیعی، 1380: 104). روشنگری مقایسه از این جهت است كه مهفومی را در برابر مفهومی دیگر قرار میدهد و این تقابل باعث میشود كه بواسطۀ بیان شباهتها یا تفاوتها، درجۀ قرابت یا تباین طرفین مشخص گردد و ویژگیهای مورد مقایسه بیشتر و بهتر تبیین شود.
بهار در قطعات خود از مقایسه به عنوان یكی از شیوهها و ابزار بیان معنا استفاده كرده است؛ او كلاً 9 بار از این امكان زبانی استفاده كرده كه در جدول زیر قطعات مورد نظر، موضوعات مورد مقایسه، اغراض مقایسهها و توضیحات آنها نشان داده میشود.
نام قطعه | موضوع و مفهوم مقایسه | اغراض مقایسه | توضیحات |
كریم و لئیم (1017) | تقابل فضایل و رذایل اخلاقی | بیان وجوه تفاوت و تمایز | مقایسه كریم و لئیم از لحاظ ارزشمندی و برتری دادن كریم |
در وصف داناو جاهل (1025) | تقابل فضایل و رذایل اخلاقی | بیان وجوه تفاوت و تمایز | مقایسه نادان و خردمند (دانا) از لحاظ جایگاه و برتری دادن دانا |
در دوران گرفتاری(1025) | تقابل فضایل و رذایل اخلاقی | بیان وجوه تفاوت و تمایز | مقایسه دورویی و صداقت و برتری دادن صداقت |
نور مخفی (1036) | مقایسه یك مسألۀ سنتی با یك پدیدهی مدرن | بیان وجوه شباهت | مقایسه نور جمال معشوق با اختراع غربیها برای معاینهی قلب از طریق تشبیه تفضیل ضمنی كه شاعر با قراردادن یك امر محسوس در برابر یك امر معقول به روشنگری پرداخته است. |
نالۀ ملّت (1061) | تبیین یك مسألۀ اجتماعی | بیان وجوه شباهت | مقایسۀ نالۀ ملت با بانگ خوفناك توپ، صاعقه، غرش طوفان و نالههای آتشفشان؛ كه با توجه به محسوس بودن این صداها برای مخاطب، شاعر نالۀ ملّت را با آنها مقایسه كرده و مفهوم آنرا برجسته كرده است. |
در تحمل نكردن زور (1061) | بیان یك فضیلت اخلاقی | بیان وجوه شباهت | شاعر دشواری زیر بار زور رفتن را با امور دشوار زیر نیش مارها خفتن، یه لانهی زنبورها رفتن، با دو چشم كور به كوه بیستون رفتن و ... مقایسه كرده تا مفهوم مورد نظر خود را بهتر و روشنتر تبیین كند. |
عزّ من قنع (1062) | بیان حال خود شاعر | بیان وجوه تفاوت و تمایز | مقایسه جایگاه شاعر در نزد فقرا و امرا و برتری دادن فقرا |
آرزوی محال (1071) | تقابل فضایل و رذایل اخلاقی | بیان وجوه تفاوت و تمایز | مقایسه آزادگی و سفلگی و فضل و جهل و برتری دادن آزادی و فضل |
زینت مرد (1077) | تقابل فضایل و رذایل اخلاقی | بیان وجوه تفاوت و تمایز | مقایسه دانشمندان با خرد در لباس ژنده با سفلگان بیكمال در لباس پادشاهی و برتری دادن عقل |
3-2-4- تداعی معانی
تداعی معانی از ابزارهای زبانی و یكی از شیوههای بیان معنا است و «در اصطلاح شعر و ادبیات شگردی است كه اساس آن فراخوانی هر نوع ادراك حسی یا فكری از هر پدیده یا هر اندیشهای به وسیله مطرح ساختن پدیده یا اندیشهای مرتبط با آن است» (شریفی، 1388: 398). سیماداد، تداعی معانی را مبنا و اساس شعر میداند و آنرا به پی بردن از معنیای به معنی دیگر و از مفهومی به مفهوم دیگر تعبیر و تعریف میكند (1383: 123). تداعی معانی به عنوان یكی از شیوههای بیان معنان از این لحاظ كه ذهن شاعر یا نویسنده را از موضوع و مطلب یا حتی واژهای به سمت مطلب جدیدی سوق میدهد و به عبارت دیگر مطلب جدیدی را به ذهن شاعر یا نویسنده میآورد و باعث میشود مطلب جدید همچون جوانهای از شاخی دیگر سر برزند به پرورش معنا كمك میكند.
بهار در قطعات خود بارها از این شیوۀ بیان و امكان زبانی بهره گرفته و مضمونسازی كرده است؛ به عنوان مثال صحبت از علاّمه همایی، پرندۀ هما را در ذهن او تداعی كرده و همایی را همای فضلیت خوانده است:
همای فضلیت همایی كه او را |
| دعاها پی راحت جان فرستم | (بهار، 1381: 1056)
|
یا بحث تحمّل محنت، صبر ایوب را برای او تداعی كرده است:
مرد را شايد در محنت روز افزون |
| صبر ایوب نبی لختی برخواند | (همان: 1034)
|
موارد دیگر تداعی معانی در قطعات بهار عبارتند از: بحث دربارۀ مجلس شورا و انتقاد از آن، تداعی كنندۀ شورای مسلمانان بعد از رحلت پیامبر برای شاعر است (1019)، صحبت از پروانه ـ كه نام دختر شاعر است ـ شمع را در ذهن او متبادر كرده است (1026)، سفیدی برف، یادآور سفیدی شیربرنج است (1027)، برج جدی ـ كه به معنی بزغاله است ـ حمل (گوسفند) را به ذهن شاعر میآورد (1029)، اشاره به مرگ یوسف پدر پروین اعتصامی، تداعی كنندۀ بیت حزن و گم شدن حضرت یوسف است (1039)، اشاره به كلمۀ همسر در تسلیت دادن به آقای محمد دانش بواسطۀ مرگ همسرش، كلمۀ همسر (همراه) را به یاد او آورده و تركیب «همسر رنج» را ساخته است (1047)، اشاره به گلوله زدن سرباز به چانهاش، تركیب چانه زدن را به ذهن او متبادر كرده (1049)، اشاره به كلمۀ صاحب قرانیه، كلمۀ قران (ریال) را تداعی كرده است (1056)، صحبت از صبوری ـ كه نام پدر شاعر است ـ یادآور كلمهی صبر برای او شده است (1060)، كلمۀ ماه (معشوق)، هلال را كه نماد و یادآور لاغری است تداعی كرده (1073)، بهار (نام شاعر)، یادآور فصل بهار شده (1073)، خطّۀ افغان، فغان را به ذهن شاعر آورده (1080)، با آوردن صبوری (نام پدر شاعر)، صبوری (صبر) به ذهن او متبادر شده است (1082) و كلمۀ موزه برای او یادآور موزه (كفش) شده است. بهار در این تداعی معانیها، از آرایهها و صور خیال مختلف از جمله: تشبیه، تلمیح، تناسب، ایهام تناسب، جناس تام، جناس اشتقاق، جناس ناقص و ... بهره گرفته است.
3-2-5- تعريف
تعریف و تفسیر مطلب در پروردن معنا نقش بسزایی دارد؛ به گونهای كه «در برخی از علوم و فنون و معارف به حكم سرشت و خصلت آنها مطلب از تعریف آغاز میشود و پرورش مطلب در حقیقت، توضیح و تشریح اجزای تعریف و استنتاج خواص و احكام آنهاست» (سمیعی، 1380: 83). تعریف و تفسیری كه در ادبیات به كار میرود علمی و منطقی نیست بلكه ناشی از ذوق و سلیقۀ شاعر و نویسنده است؛ تعریف و تفسیرهای به كار رفته در قطعات بهار نیز از این مقوله هستند و شاعر با استفاده از این شیوۀ بیان، نظر و دیدگاه خود را دربارۀ موضوعات مختلف بیان كرده است؛ بهطور كلی بهار در 5 قطعه از امكان زبانی تعریف استفاده كرده كه از لحاظ شكلی به صورتهای زیر به كار رفتهاند:
ـ به صورت جمله اسنادی كه در آن از لحاظ دستوری، گزاره، نهاد را تفسیر میكند؛ مانند تعریفی كه از دختر خودش ارائه میدهد:
تو بخت منی در آستان من |
| تو دست منی در آستین من | (بهار، 1381: 1065)
|
برای توضیح و تفسیر لفظ «آن»؛ كه در این صورت در نقش بدل توضیحی بعداز «كه» تأویلی میآید:
شعر آن باشد كه خيزد از دل و جوشد ز لب |
| باز در دلها نشیند هر كجا گوشی شنفت | (همان: 1027)
|
ـ برای توضیح و تفسیر «ی» نكره؛ كه در این صورت جملۀ بعداز «كه» تأویلی، بدل توضیحی برای «ی» نكره است؛ در ابیات زیر «ی» باغی، چاهی، دردی و شاخی نشانۀ نكره است و جمله بعدی در توضیح آن آمده است:
باغ دانایی باغی است كه فردوس آنجاست |
| چاه نادانی چاهی است كه قعرش درك است |
(همان: 1022) |
در جواب سؤالی كه با فعل «چیست» مطرح شده است:
شعر دانی چیست؟ مرواریدی از دریای عقل |
| شاعر آن افسونگری كاین طرفه مروارید سفت | (همان: 1027)
|
ـ به صورت صفت برای كلماتی كه با وصف اشاره «آن و این» آمده كه جمله بعد از «كه» تأویلی، نقش وصفی دارد؛ در بیت زیر جمله بعد از «كه» صفت است برای «آن كس» و «آن عقاب»:
آن كسم من كز سر خودكامگی |
| سر فرو نارم به نزد هيچ كس |
(همان: 1050)
|
با استفاده از كلمۀ تفسیری «یعنی» كه در قطعۀ «لطیفه» (1039) آمده و ما برای رعایت ادب از نقل آن صرفنظر میكنیم.
3-2-6- توصيف
توصیف یكی از راههای رایج بیان معنا و پروردن مطلب است كه در علوم مختلف كاربرد دارد و در ادبیات هم در شاخههای مختلف آن مورد استفاده قرار میگیرد؛ فرشیدورد در تعریف توصیف مینویسد: «برشمردن و مجسّم كردن عالم خارج و محیط است به شكلی زنده و گویا به قسمی كه در خواننده یا مستمع همان احساس نویسنده یا گوینده ایجاد شود» (1382: 2/560). در ادبیات غرض از توصیف، برانگیختن احساسات مخاطب است كه این مسأله با تجسّم بهتر مطلب صورت میگیرد؛ با توجه به اینكه شعرا و نویسندگان در توصیف از اطناب استفاده میكنند و شیء مورد وصف را به تفصیل توضیح میدهند برای تأثیر در خواننده و برانگیختن احساسات و اقناع، شیوۀ مناسبی به شمار میرود.
بهار در قطعات خود، 10 بار از شیوۀ توصیف برای بیان معنا و پروردن مطلب استفاده كرده است كه از میان آنها 8 قطعه كلاً وصفی است كه عبارتند از: «برف» (1027)، «سنبلهای هلندی» (1041)، «شوخ پارسی» (1044)، «مردمان لئیم» (1053)، «در وصف محبس» (1077)؛ 3 قطعه از این 8 قطعه نیز به شكل لغز و چیستان است: «بهترین دوست كتاب است» (1042)، «آسمان پیما» (1069) و «لغز» (1077). در دو قطعه نیز فقط در یك بیت به توصیف پرداخته است؛ «قطعۀ كابوسیه» (1070) كه در بیت 9 پادشاه را به شیوۀ تنسیقالصفات توصیف كرده و قطعۀ «در تقاضای دو اسب به عاریه» (1073) كه در بیت 5 به توصیف معشوق پرداخته است. بهار در این قطعات وصفی برای مادّی و ملموس شدن بهتر مطلب و تجسّم آن در ذهن مخاطب از مشبهٌبههای حسی بهره برده است؛ مانند قطعۀ «برف» كه به شیوۀ شاعران سبك خراسانی و با استفاده از مشبهٌبههای حسی، به توصیف برف پرداخته است: