مبناگرایی شناختشناسانه در فلسفهی اسلامی: با نظر به بحث استعارههای مفهومی
الموضوعات : Epistemological researches
راضیه صابرشکار
1
,
عطیه زندیه
2
1 -
2 - استادیار گروه فلسفه و کلام دانشگاه مطهری
الکلمات المفتاحية: مبناگرایی, توجیه, استعاره, ثنویت,
ملخص المقالة :
مبناگرایی، در میان غالب اندیشمندان مسلمان به ویژه سه فیلسوف صاحب مکتب ــ ابنسینا، سهروردی و ملاصدراــ به عنوان نظریهی توجیه شناخت پذیرفته شده است. پرسش آن است که: «چرا در این سنت با غلبهی مبناگرایی مواجهیم؟» با نظر به بحث استعارههای مفهومی میتوان گفت وجود استعارهی «دانش به مثابه یک ساختمان» میتواند بدین منجر شود که فیلسوف مسلمان آنگاه که در باب توجیه شناخت نظریهپردازی میکند در جستجوی پایه و مبنا برای بنای معرفت باشد. در این تحقیق با روش توصیفی-تحلیلی و با بررسی متون سه فیلسوف مورد نظر میتوان به طرح این توصیف تازه پرداخت که پیشفرض ثنویت ذهن و عین و همچنین فرض سلسله مراتبی بودن امورات در ساحت هستی و ادراک در شکلگیری استعارهی فوق مؤثر بوده است. اهمیت پرداختن بدین مسأله از آن رو است که با تغییر نگرش نسبت به رابطهی ذهن و عین، استعارهی «دانش به مثابه یک ساختمان» نیز دستخوش تغییر گشته و امکان طرح استعارههای تازه که بر اساس آن، دانش بدون نیاز به محور، مبنا و پایه تبیین میگردد فراهم خواهد شد. در نهایت این نتیجه حاصل میگردد که با ورود استعارههای تازه در باب دانش، امکان طرح نظریات جدید به موازات مبناگرایی میسر میشود.
