بررسی ساختارهای فرهنگی در ضرب المثل های ترشیزکهن
الموضوعات :حمید زنده دل 1 , رضا مهربان قزلحصار 2 , جواد زنده دل قزلحصار 3
1 - دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد
2 - استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد واحد مشهد
3 - گروه زبان و ادبیّات فارسی، واحد مشهد، دانشگاه آزاداسلامی، مشهد، ایران.
الکلمات المفتاحية: ضرب المثل, فرهنگ, ساختارهای فرهنگی, ترشیز کهن.,
ملخص المقالة :
ادبیات عامۀ ایرانی نمونۀ بارزی از گنجینۀ گران¬بهای ادبی جهان است که ما ایرانیان از ذخایر و مالکیت این گنج معنوی برخوردار هستیم که متأسفانه قدر آن را ندانستهایم. ضرب¬المثل¬ها گونه¬ای از این گنجینه هستند که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آنها نهفته است. بسیاری از این داستانها از یاد رفته¬اند، و پیشینۀ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ با این ¬حال، در سخن بهکار میروند. در کشور ما به دليل سابقۀ کهن، ضرب¬المثل¬های فراوانی وجود دارد. اگرچه در اقوام مختلف ايرانی اين ضرب¬المثل¬ها دارای تفاوت¬هايی در زبان و لهجه است، ولی بسياری از آن-ها به جهت معنا و يا مفهوم مشترک هستند. ضربالمثل¬ها در واقع انعکاسی از فرهنگ اصیل و شایع هر جامعه است. در پژوهش حاضر، با بحث و بررسی در مورد ضرب¬المثل¬ها و تعبيرات عاميانۀ رايج در دیار ترشیز، سعی خواهيم کرد ارزش¬ها، معيارها و شيوۀ زندگی گذشتگان¬مان را ترسيم کنيم و از اين طريق آداب و رسوم، ساختارهای فرهنگی و هنجارها را مورد پژوهش و بررسی قرار دهيم.
1. امینی، امیرقلی (1393). فرهنگ عوام یا تفسیر امثال و اصطلاحات زبان پارسی، تهران: فردوس.
2. پرتوی آملی، مهدی (۱۳۶۹). ریشه های تاریخی امثال و حكم، تهران: سنایی.
3. خسروی، محمد رضا (1376). تاریخ کاشمر، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی.
4. دهخدا، علی اكبر(1361). امثال و حكم، تهران:چاپخانه سپهر.
5. ذوالفقاری، حسن (1386). تفاوت ضرب المثل با برخي گونه هاي زبانی و ادبی مشابه. نجوای فرهنگ، دوره 2، ش 4، ص 22-21.
6. کشاورزی،مصدق (1399). ارتباط بین گرایش به هویت ملی و بی تفاوتی اجتماعی در بین شهروندان شهر بوشهر.جامعه شناسی سیاسی ایران، دوره 3، ش 4، صص381-357.
7. محتشم، حسن (1380). فرهنگواره تحلیلی امثال و حكم (ضرب المثلهای سبزواری)، سبزوار:چاپ دانشگاه آزاد اسلامی، معاونت پژوهشی.
8. همایی، جلال الدین (1368). فنون بلاغت و صناعات ادبی،تهران: چاپ هما.
9. ولك، رنه و دیگران (۱۳۷۰). چشم اندازی از ادبیات و هنر، ترجمه غلامحسین یوسفی و محمد تقی (امیر) صدقیانی، تهران: معین.
سایت های اینترنتی:
10- https://www.islamquest.net/fa/archive/fa42811
11- http://pajoohe.ir/Product.aspx?ProductID=47301
مجله ادبیات فارسی، دوره 20، شماره 39، پاييز 1403، صفحه 90-79 |
بررسی ساختارهای فرهنگی در ضربالمثلهای ترشیزکهن
حمید زنده دل1، رضا مهربان قزلحصار2*، جواد مهربان قزلحصار3
1دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ایران.
*2 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ایران.
3 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ایران.
(نويسنده مسئول) rezamehraban16@gmail.com :Email
تاریخ دریافت:07/06/1403 / تاریخ پذیرش: 24/09/1403
چکیده
ادبیات عامۀ ایرانی نمونۀ بارزی از گنجینۀ گرانبهای ادبی جهان است که ما ایرانیان از ذخایر و مالکیت این گنج معنوی برخوردار هستیم که متأسفانه قدر آن را ندانستهایم. ضربالمثلها گونهای از این گنجینه هستند که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آنها نهفته است. بسیاری از این داستانها از یاد رفتهاند، و پیشینۀ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ با این حال، در سخن بهکار میروند. در کشور ما به دليل سابقۀ کهن، ضربالمثلهای فراوانی وجود دارد. اگرچه در اقوام مختلف ايرانی اين ضربالمثلها دارای تفاوتهايی در زبان و لهجه است، ولی بسياری از آنها به جهت معنا و يا مفهوم مشترک هستند. ضربالمثلها در واقع انعکاسی از فرهنگ اصیل و شایع هر جامعه است. در پژوهش حاضر، با بحث و بررسی در مورد ضربالمثلها و تعبيرات عاميانۀ رايج در دیار ترشیز، سعی خواهيم کرد ارزشها، معيارها و شيوۀ زندگی گذشتگانمان را ترسيم کنيم و از اين طريق آداب و رسوم، ساختارهای فرهنگی و هنجارها را مورد پژوهش و بررسی قرار دهيم.
کلیدواژه: ضربالمثل، فرهنگ، ساختارهای فرهنگی، ترشیز کهن.
1- مقدمه
خراسان بزرگ و به تبع آن ترشیز، کانون ضرب المثلهاست و مردم این سرزمین بیشتر با زبان شعر، کنایه و با زبان هنری سخن میگویند،اگر بخواهیم برای ضربالمثل تاریخی را در نظر بگیریم باید گفت که همزمان با پیدایش زبان، ضرب المثل هم میان مردم رواج پیدا کرد و به دلیل این که ضربالمثل کاربرد زیادی دارد، افراد بسیاری این مطالب را میتوانند در قالب یک جمله کوتاه بیان کنند و از این جهت میان مردم مقبول و شایسته است. بعضی مَثَلها در میان عوام کاربرد دارد و بعضی دیگر، بیشتر مورد استفادۀ قشر تحصیل کرده است. نوع اوّل را معمولاً، عوام از میان زندگی روزمرّۀ خودشان استخراج کردهاند تا بتوانند با چند کلمه، طرف مقابل خود را مُجاب نمایند یا او را تشویق و تحذیر نمایند. نوع دوم امّا در آثار برجستۀ ادبی پدید می آید و از آرایههای کلامیِ نظیرتشبیه، سجع، ایهام و ... مخصوصاً ایجاز بهره می گیرند. ضرب المثل، تصویری فشرده از زندگی اجتماعی، سیاسی، حکومتی و اقتصادی دورههای گذشته و امروز یک قوم است و طبعاً هر قوم و کشوری که سابقۀ فرهنگی غنیتری داشته باشد از ضربالمثلهای بیشتری استفاده میکند فرهنگ ايرانی و به تَبَع آن فرهنگ خراسان رضوی و به ویژه ترشیز کهن، دارای فرهنگی است كه قرنها تجربه، دانش، خرد، سنت و آداب مخصوصی را پشت سرگذاشته است كه آن را از فرهنگ ساير اقوام و ملل متمايز میسازد.
1-1- بیان مسأله
هدف از اين مقاله، واکاوی مسائل مختلف فرهنگی در ضربالمثلهای ترشیز کهن، از حيث محتوا است. در ابتدا ضمن اشاره به ارزش مثلها، تعريفی ارائه میشود که اجزای اين تعريف، اساس طبقه بندی مثلها را تشکيل میدهد. سپس طبقهبندی های موجود را نقل و نقد میکنيم و به بررسی مسائل فرهنگی در آن میپردازیم.
1-2- سوالات تحقیق
این مقاله در صدد پاسخ گویی به پرسشهای زیر است:
1- بررسی و تحلیل محتوای ضربالمثلهای ترشیز شامل چه دسته از مفاهیم فرهنگی است؟
2- این مفاهیم و ارزشها به چه صورتی در ضربالمثلهای دیار ترشیز نمود یافتهاند؟
3- عوامل تاثیرگذار در ضربالمثلهای دیار ترشیز کهن کدام است؟
1-3- فرضیه تحقیق
با توجه به آنچه یاد شد، در مطالعۀ مقدماتی چند فرضیۀ ذیل مورد توجه قرار گرفته است:
1-ضربالمثلهای منطقۀ ترشیز از انواع آرزوها یا تجربههای زندگی و ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی سخن میگوید.
2-طبقات مختلف اجتماعی در شکلگیری موضوعی امثال و حکم به میزان متفاوتی سهیم بودهاند. از جمله موضوعات مختلف تربیتی، روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی از موضوعات مهم امثال و حکم این دیار به شمار می آید.
3-مبانی فکری و محتوایی امثال و حکم ترشیز، مولود اندیشههای والا و احساسات پرشور مردم و نیز بر انگیخته از فرهنگهای مختلف شهرستانهای کاشمر، کوهسرخ، بردسکن و خلیل آباد است ساختار دستوری ضربالمثلها که بر اساس زمانهای گذشته،حال و آینده استوار است،اغلب از توجه مردم نسبت به امور تاریخی گذشته، و زندگی فعلی و آرزوهای آینده آنها ناشی میشود.
1-4- روش تحقیق
در این پژوهش تا جایی که امکان پذیر بوده است امثال به صورت میدانی گردآوری شدهاند و مرحلۀ بعدی تحقیق و پژوهش به صورت کتابخانهای انجام گرفته و از منابع مکتوب استفاده شده است. برای انتقال صحیح تلفظ واژهها و اصطلاحات گویشی، از الفبای متداول بین شرق شناسان (البته بشکلی سادهتر) به شرح زیر استفاده شده است.
صامتها: ا (a)، ب (b)، پ (p)، ت (t)، ث (s)، ج (j)، چ (č)، ح (h)، خ (x)، د (d)، ذ (z)، ر (r)، ز (z)، ژ (ž)، س (s)، ش (š)، ص (s)، ض (z)، ط (t)، ظ (z)، ع (a)، غ (g)، ف (f)، ق (g)، ک (k)، گ (q)، ل (l)، م (m)، ن (n)، و (v)، ه (h)، ی (y).
مصوتهای کوتاه: ــَـ (a)، ــِـ (e)، ــُـ (o).
مصوتهای بلند: ...ـا (â)، ...ـی (I)، ...ـو (u).
1-5- پیشینۀ تحقیق
با مراجعه به اطلاعات موجود در بانکهای اطلاعاتی، تالیفها، ترجمهها، پایاننامهها و مقالههای مربوط به موضوع مورد نظر، هیچ بررسی دقیق و جامعی در بارۀ بررسی ساختارهای فرهنگی در ضربالمثلهای ترشیز کهن صورت نپذیرفته است. لیکن یک کتاب به نام «فرهنگ مردم کاشمر (فولکلور): نگاهی به فرهنگ عامهی ترشیز کهن» از علی اکبر خلیلی (1390) به موضوع فرهنگ عامۀ مردم کاشمر پرداخته است.
در این کتاب ضمن بررسی سنّتها، آیینها، باورها و اعتقادات مردم کاشمر، به پیشینۀ تاریخی و جغرافیایی، ادارهها، سازمانها و مراکز علمی شهرستان اشاره شده و زندگی مادی، معنوی و اجتماعی مردم در مباحثی چون ازدواج؛ بازیها و سرگرمیها؛ خوراک و پوشاک بررسی شده است. در پایان کتاب نیز گزیدهای از لغات، اصطلاحات، فعلها و ضربالمثلهای بومی مردم کاشمر در جدولهای مجزا آورده شده است. دومین موردِ قابل ذکر، پایاننامهای است با عنوان «بررسی عناصر فرهنگی در ضربالمثلهای عشایر خراسان رضوی (درگز و باجگیران)» که توسط حمیده روحبخش نافعی (1390) دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده زبانهای خارجی- به رشتۀ تحریر در آمده است. مورد سوم مقالهای است با عنوان «نگاهی به امثال و حکم در ادب خراسان (قرن 4 و 5)» نوشتۀ حمید نقشبندی، علی نوروزی، حسین ناظری و محمد باقر حسینی که در مجلۀ زبان و ادبیات عربی (مجله ادبیات و علوم انسانی سابق)، شماره دوازدهم بهار و تابستان 1394 به چاپ رسیده است. چهارمین پژوهش، مقالهای است با عنوان «مطالعۀ ساختارهای اجتماعی و فرهنگی در ضربالمثلهای فارسی» به نویسندگی مهران سهرابزاده و بهجت یزدخواستی که در مجلۀ مطالعات فرهنگی و ارتباطات دانشگاه اصفهان درسال 1388، دورۀ پنجم شماره : 14، صفحات 65 تا 90 به چاپ رسیده است. آخرین مورد نیز مقالهای است با عنوان «بازتاب مسائل اجتماعی در ضربالمثلهای فارسی» نوشتۀ دکتر حسن ذوالفقاری که در نشریۀ نجوای فرهنگ، شماره3، بهار 1386 به طبع رسیده است. لازم به ذکر است وب سایتهای محدودی نیز به موضوع ضربالمثلهای مربوط به ترشیز پرداختهاند. موارد مذکور به دلایل نپرداختن به مقولۀ ضربالمثلهای دیار ترشیز، محدود بودن دامنۀ پژوهش و فقدان جنبههای نیرومندِ تحلیلی، خلاءِ موجود را بر طرف نکرده است. بنابراين در این پژوهش قصد داریم ضمن معرفی تعدادی از ضربالمثلهای ترشیز کهن، معروفترین آنها را در فهرستی جداگانه همراه با معنی، مفهوم و بررسی ساختارهای فرهنگی آن ارائه کنیم؛و بدیهی است اکثر ضربالمثلهای عنوان شده در تحقیق، در بسیاری ازمناطق و شهرستانهای ترشیز کهن مشترک است.
1-6- هدف تحقيق
کشور ما از وسعت زیاد و فرهنگ عامۀ قوی برخوردار است و به همین دلیل برای هر موضوعی شاید دهها ضربالمثل داشته باشیم و هدف از اين پژوهش هم دستیابی به ساختارهای فرهنگی در پس مجموعۀ به ظاهر پراکنده و بدون ساخت ضربالمثلهای دیار ترشیز، و همچنين شناخت مفاهیم ارزشی وضد ارزشی و ایستارهای فرهنگی مستتر در ضربالمثلها؛ و گسترش ادبیات عامه و ضربالمثلهای جمعآوری شده میباشد.
2- تعاریف واژگان
2-1- ضرب المثل
ضربالمثل گونهای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آنها نهفته است. بسیاری از این داستانها از یاد رفتهاند، و پیشینۀ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ با اینحال، در سخن بهکار میرود. شکل درست این واژه «مَثَل» است و ضرب در ابتدای آن اضافه است. به عبارتِ دیگر، «ضرب المثل» به معنای مَثَل زدن (به فارسی: داستان زدن) است. مردم در گفتگوهايشان برای اين كه منظور خود را بهتر بفهمانند، از ضربالمثلها استفاده میكنند. ضربالمثل میتواند يك بيت شعر يا فقط يك مصراع شعر يا جمله ای معروف باشد. هر قدر تاريخ تمدن ملتی درازتر باشد بيشتر حادثه در آن پيدا شده و مثلهای بيشتری در آن وجود دارد .ضربالمثلها همگی کوتاهند و همین کوتاهی است که سبب ماندگاری در حافظۀ مردم و تأثیرگذاری بر آنها میشود. «گاه باشد که آوردن یک مثل در نظم یا نثر و خطابه و سخن رانی، اثرش در پروراندن مقصود و جلب توجّه شنونده بیش از چندین بیت منظوم و چند صفحه و مقاله و رساله بیشتر است» (همایی، 1368: 300).
2-2- ساختار فرهنگی
در سادهترین تعریف، ساختار شامل تمام عناصر و اجزایی است که یک اثر را شکل میدهد. هرچیزی در جهان ساختار و فرمی دارد؛ یک ساختمان، یک اتومبیل، یک تابلو نقاشی، یک شعر و حتی یک مقاله و یادداشت ادبی. در تعریف ساختار فرهنگی باید گفت: مجموعهای از روابط و پیوندهایی است که میان افراد، گروهها و طبقات مختلف یک جامعه برقرار میباشد و رفتارهای فرهنگی در آن جامعه بر پایه این روابط تنظیم میشود.
2-3- ترشیز
این منطقه دیر زمانی با نام عمومی ترشیز شناخته میشد (قبلاً چهار شهرستان کاشمر – بردسکن – خلیل آباد و کوه سرخ در کنار هم به عنوان یک شهرستان با مرکزیت کاشمر بوده است). این سرزمین برحاشیۀ جادۀ ابریشم واقع شده؛ از این رو قدمتی به گسترۀ تاریخ دارد.ترشیز پیشین از گذشتههای دور تاکنون دچار دگرگونی و تغییر نام شدهاست. در بررسی نام این شهر به بیش از بیست نام برمیخوریم که با یک جمعبندی میتوان تمامی آنها را در واژگان «کشمر«،«ترشیز«،«بشت« و «سلطانآباد» خلاصه کرد. به این ترتیب واژهٔ کشمر که به معنای آغوش مادر؛ احتمالاً بیانگر زادگاه زرتشت است، با گذشتن از شکلهای کیشمر و کشمار، سرانجام به گونۀ کاشمر درآمده و در همین صورت باقی ماندهاست. از سوی دیگر فرهنگنگاران، کاشمر را گونۀ کامل شده «کاخجر»، «کاشخر» و «کاشغر» دانستهاند و بر این باورند، که «کاش» برگردانیده شدۀ «کاج» است و «کاخجر»، یادآور سرو بزرگ و سرشناس این سرزمین «سرو کشمر» است.(خسروی،1376: 45)
3- بحث و بررسی
3-1- ضربالمثل و فرهنگ
مثلها، آینۀ فرهنگ و انديشههای مردم و حاوی حكمتهای تجربی آنان است كه از دو منبع مهم دينی و ملی نشات میگيرند. ضربالمثلها در ميان هر ملت، يکی از عناصر مهم زبان و ادبيات آن مردم به شمار میروند و از طرفی دربردارندۀ پند و دستور اخلاقی بزرگی است که با وجود کوتاهی لفظ و سادگی و روانی، شنونده را در افکار عميق فرو میبرد و آن جمله را از گوش به اعماق قلب خود میفرستد و انفعالات و هيجانی در نفس او به وجود میآورد.
فرهنگ نیز یک پدیدۀ عام است و هیچ گروه یا فردی در جامعۀ انسانی را نمیتوان یافت که فرهنگ نداشته باشد، اما از آن جایی که اقوام و جوامع مختلف به نحو یکسانی در برآورده کردن نیازها ی خود و برخوردشان برای رفع نیاز ها یکسان نبودهاند، طبیعتاً فرهنگ خاص خود را ساخته و پرداختهاند و از این رو است که تنوع فرهنگی در جوامع مختلف به چشم میخورد (ذوالفقاری ،1386: 22).
3-2- نمود ساختار فرهنگی در ضربالمثلهای ترشیز
فرهنگ در چهار راه اندیشه و احساس قرار گرفته است و آنرا باید در حوزۀ اجتماعی، معادلی دانست برای نظام روانی و احساسی که به غرایز، ساختار میدهد. به بیان دیگر فرهنگ یک پدیده اجتماعی است که از سویی در تلاش برای پاسخ گویی به نیازهای گوناگون انسان ها پدید میآید و از سویی دیگر راهنمای فکر و عمل آنها برای مرتفع کردن نیازهایشان است. شخصیت اجتماعی مردم یک جامعه در فرهنگ عمومی آنها خلاصه میشود، لذا اهمیت شناخت بررسی فرهنگ عمومی برای ارتقاء و تحول آن در مسیر رشد و توسعه، آشکار میشود. دانشمندان تاریخ و جامعهشناس در بررسی روحیهها و اخلاق گذشتگان از ضربالمثلهای جاری هر محلی که نشان دهندۀ فرهنگ عمومی آن جامعه باشد استفاده میکنند. دانستن ضربالمثلها، گفتن و نوشتن را آسان میکند، زیرا این جملهها کوتاه و زیباست و بر دل مینشیند و گفتگوی دراز را کوتاه میکند که اگر در جای خود استفاده شود، اثر حرف، دلنشینتر و بیشتر میشود امثال و حکم به عنوان نمای افکار، روحیات و آداب یک جامعه و جایگاه آن در مسائل فرهنگی و اجتماعی نقش به سزایی دارد که به چند نمونه از آن اشاره میکنیم.
1- ضربالمثلهای ملل مختلف نشان دهندۀ افکار و روحیات آنان است و جامعهشناسان میتوانند از آن ها در شناخت ویژگیهای روحی آن جامعه بهره گیرند. در حقیقت ضربالمثلها میتوانند وسیلهای برای کالبد شکافی سلوک اجتماعی و عقاید جاری در جوامع و شناخت آن بر اساس نشانههای فرهنگی و علایم خارجی به کار گرفته شوند.
۲- آنچه از فرهنگ و ادب در سینه و اذهان مردم وجود دارد، کمتر از آن نیست که در کتب و نوشتهها نقل و ضبط میشود. از اینرو میتوان با تحقیق در اقسام فرهنگ عامه و بازتاب آن در فرهنگ عمومی به احوال و آثار ملل دیگر پی برد. زیرا کنکاش در احوال و افکار و ذوق و سلیقه و روحیات مردم سدههای پیشین یکی از راههای بازیابی هویت ملی و فرهنگی ملتها است (رنه ولک، 1370: 138).
۳- فرهنگ عامه ابزار آموزش مسایل عمومی در زمینۀ اخلاق و تعلیم و تربیت به مردم عامه است. گذشته از این مضامین ارزنده، امثال و حکم که از ذوق و تجربه و اندیشۀ مردم نشات گرفته همواره دست مایۀ فرهیختگان و اندیشمندان در خلق برخی از آثار بوده است و بازتاب آن در جلوههای گوناگون مشاهده میشود.
4- امثال و حکم،جملات کوتاهی است که هر جا پای استدلال در مذاکرات عمومی، سست و چوبین شود به یاری متکلم میشتابد و مقصود و منظور گوینده را در یک جمله کوتاه و مستدل، روشن میسازد،مثلاً برای سخنران و گوینده، وقت کافی لازم است تا پیرامون احسان و انفاق بحث کند و بتواند ثابت کند که بذل و بخشش مذهب و ملت نمیشناسد و محتاج، محتاج است چه مسلمان باشد چه غیر مسلمان، چه موحد باشد چه غیر موحد. ولی این گفته ابوالحسن خرقانی عارف عالی قدر ایران که بر سردر مهمان سرایش نوشت: «نانش بده، ایمانش مپرس» همه چیز را در خود جمع کرده و گوینده را از هرگونه اطاله کلام و بیان سخن خلاصی میبخشد. (پرتوی آملی، ۱۳۶۹: ۱۸)
5- گاهی امثال و حکم مانند مصلحان اجتماعی عمل میکنند و به بیان مفاسد اجتماعی و هنجارها و نا هنجاریهای جامعه میپردازند. دزدی پی دیوار خانه ای را به آرامی میکند. صاحبخانه سر از بام بر کرده پرسید، چه میکنی؟ گفت دهل میزنم. سئوال کرد بدین آهستگی چرا؟ جواب داد: «صبح آوازش بلند میشود». این مثل به هوشیاری و آگاهی شخصی و یا جامعهای غافل از پیامدهای کارهای خویش اشاره دارد که زمانی از خسارت و مصیبت وارده آگاه میشوند که کار از کار گذشته باشد. (دهخدا، 2:۱۳۶۱/۱۰۵۰)
6- با مطالعۀ مثلها و شناخت مورد استعمال آن میتوان به قدرت تفکر و اصالت فرهنگی و حتی خصوصیات روانی آن ملت پی برد و از آن در مطالعات جامعه شناسی و روانشناسی استفاده کرد. (محتشم، ۱۳۷۸: ۱۱)
7- تحقیق و تفحص در امثال و فرهنگ عامه ملل مختلف، این امر را روشن میسازد که اساس و پایۀ فرهنگهای جهانی و عناصر مهم تشکیل دهندۀ آن، اغلب مفاهیم و مضامین مشترکی است نظیرعدالت خواهی، راستی و درستی، محبت و دوستی، فراغ و وصال، خردمندی، شجاعت و ... .
3-3- ضربالمثل در فرهنگ مردمان ترشیز
در ادبیات کلاسیک فارسی و لهجههای ایرانی ضربالمثلها به فراوانی دیده میشود و ترشیز یکی از مناطق عمدهای است که مردم آن علی رغم هجمههای فرهنگی سالهای گذشته به اصالت زبان فارسی، از ضرب المثل ها و نمادهای زبان فارسی در محاورات روزانه خود به حد وفور استفاده میکنند. لهجه محلی، حفظ رسوم و سنت های غنی و رفتاری سرشار از متا نت و بردباری، که خصیصۀ مردمان خراسان است در کنار شوخ طبعی در گفتار، زمینه را برای پرورش طبعی نکتهسنج در ترشیز مهیا کرده است واین مهم در لفافۀ ضرب المثل ها ،سخن گفتن در دیار ترشیز را به اوج رسانده است.به گونه ای که در گفتار مردمان این دیار در هر جمله یک ضربالمثل نیز نهفته است و سعی میکنند با استفاده از اصطلاحات وضرب المثل های رایج در ادبیات فارسی و گاه خاص مردم ترشیز ،منظور خود را به شنونده القا کنند.
به عنوان مثال نخل (نِمادی از تابوت امام حسين (ع)) روستای فَدافِن1در این شهرستان به علت عظمت و سنگينی، حداقل توسط چهل مرد تنومند حمل میشود.
مردم زمانیکه شاهد ترس کسی از انجام کاری نه چندان سخت میباشند، این ضربالمثل را به کار میبرند:
«مگه مِیی (میخواهی) ، نخلِ فِدافِن رِ حرکت بِتی(بدهی)»
Maghe meyi naxle fedâfen re harkat beti.
و یا در نفرینهای محبّتآمیز مادران نسبت به فرزندان پسر شاهدیم که میگویند:
« الهی نَنَه، بِری که از روی نخل فِدافِن، بُفتی (بیفتی)به تَه(پایین)»
Elâhi nana beri ke az rooy naxle fedâfen bofti be ta.
يا آسياب روستای كُندر2 قديم، به لطفِ آبِ ششطراز (نام دهستانی است) هميشه رونق داشته است و همين رونق باعث جلب نظر راهزنان و مهاجمان ترك و ازبك و اشرار محلات اطراف میشد.اينان هر ازگاه، دستبردی میزدند و باجی میگرفتند. بعضی وقتها حضور خودشان را با دزديدن ميلۀ ميانی (محور چوبی ميانۀ سنگ اصلی) آسيا اعلام میكردند و باج میخواستند. البته گاهی اوقات كه دستخالی بر میگشتند، به اين آسياب و اين ميله خساراتی وارد میكردند. به سرقت رفتن يا كج شدن اين ميله يعنی عزا و وحشت و آشوب در منطقه، هر كس بیگناه است ومتهم به كاری میشود میگويد:
"يِقِن (یقینا) واز (مجددا) ميلِ اَسيیِ (آسیاب) كُندرِ دزيدن (دزدیدن)! "
Yeghen wâz mile asiyey kondore dozidan
3-4- عوامل تاثیرگذار در ضربالمثلهای دیار ترشیز کهن
موضوعات مختلف اخلاقی، تربيتی، روانشناختی و اجتماعی در ضربالمثلهای این دیار مطرح شده است. بارزترين ويژگی ضربالمثلهای اين منطقه از کشورمان، ارتباط اين ضربالمثلها با زندگی مردمان شهر و روستا بوده است.با اين ضربالمثلها میتوانيم ويژگیهای روحی، روانی، اجتماعی و ساختارهای فرهنگی مردمان اين سرزمين را بازشناسيم. اين ضربالمثلها بخشی از بافتار فرهنگی اين سرزمين ويکي از منابع غنی و مطمئن درمطالعۀ فرهنگ اين جامعه هستند و با توجه به اين که مثلها، فلسفۀ زندگی يک گروه اجتماعی میباشند، میتوان طرز تفکر و نگرشهای خاص مردمان اين منطقه و شيوۀ برخورد آنها با امور مختلف را در آيينۀ ضربالمثلهايشان ديد.
3-5- تأثير محيط در ساختار ضربالمثلها
محيط زندگی از اساسیترين عوامل تأثيرگذار در ساختار ضربالمثلها بوده است. در ضربالمثلهای اين منطقه، جابه جا میتوان رد پای محيط و ويژگیهای محيطی را ديد و اين نشان از اين دارد که چه اندازه مردم اين منطقه با طبيعت مأنوس بودهاند و در تجربيات خود تا چه اندازه از طبيعت الهام گرفتهاند. وقتی ضربالمثل
" انگور خُب گیرِ شُغال میهَ3 "
Angor khob gir shoghal miya
مورد استفاده قرار میگيرد، اين الهام از شيوۀ زندگی طبيعی و مأنوس بودن با طبيعت است که در قالب ضربالمثل نمود پيدا کرده است و نهايت دلبستگی خالق اين ضربالمثل را با طبيعت آن آشکار میکند.
و یا ضربالمثل:
"دود از کُندَ بِلَن مِرَه 4 "
Dod az konda belan mera
نيز به نوبۀ خود طبيعتگرايی و الهام از طبيعت را در خلق ضربالمثلها به نمايش میگذارد.
همچنین ضربالمثل:
" پِندَرَه گِلَه هنوز دِ پِیوالِ قِدیمهَ5"
Pendara ghela hanooz de peywale ghedima
اشاره به کسی دارد که فکر میکند گله هنوز در جای قدیم است. این مثل نيز برگرفته از شيوۀ زندگی طبيعی آن هاست که خود مشغول امر دامداری و گلّه پروری بودهاند. اين ضربالمثل در مورد کسی که در گذشته سیر میکند و فکر میکند هنوز مردم مثل سابق هستند، قابل توجّه و تأمل است.
دیگر از ضربالمثلها، ضربالمثل زیر است .
" ُخمِش دِ کَغَذ که نیَه6 "
ToXmeš de kaghaz ke niya
به معنی "بذرش در کاغذ که نیست7 "(در قدیم بذر سبزی یا صیفیجات را که استفاده نمیکردند در کاغذ نگهداری میکردند.) به نوعی ارتباط ساکنان اين منطقه را با زندگی طبيعی و کاشت سبزی و سیفیجات نشان میدهد و انعکاس ويژگیهای عينی و ملموس زندگی گذشتگان ما هست که بارها و بارها شاهد اين امر بودهاند و ضربالمثلی برای آن برساختهاند.
3-6- انعکاس شيوۀ زندگی در ساختار ضربالمثلها
برخی ضربالمثلها هم آيينۀ شيوۀ زندگی گذشتگان ما هستند و سبک زندگی گذشتگان را پيش چشم ما مجسم میکنند. اين ضربالمثلها نيز نشان از سبک زندگی ساکنان دیار ترشیز دارند وهم بعدی ديگر از ابعاد فرهنگی جامعۀ سنتی آن دیار را آشکار میسازند.
ضربالمثل:
" ِچّهَ دِ خُو مِبالَه ، ماهی دِ اُو مِبالَه8 "
Bečča de Xow mebala , mahi de ow mebala
بعدی دیگر از ابعاد فرهنگی جامعۀ سنتی ما را آشکار میسازد. در جامعۀ سنتی کاشمر عقیده بر این است که بچۀ کوچک نیاز به خواب کافی دارد که این خود به نوعی شيوۀ زندگی آنها را به نمايش میگذارد و به کمک آن میتوان به ويژگیهای زيستی آنها پی برد.
ضربالمثل:
" َشمِش تو دَرَه ، حُکمش رو دَرَه9 "
Čašmeš tow dara , hokmeš row dara.
ملهم از شيوۀ زندگی گذشتگان است که نشان میدهد از روی ظاهر افراد نمیتوان قضاوت کرد.چه بسا افرادی در جامعه هستند که وضع ظاهری مناسبی ندارند ولی حرفشان خریدار دارد.
تعبیر عامیانۀ:
"گوکُش گو مُکشه، کُلاغَجَه روزگار بِی مـِتـَه10 "
Gowkoš gow mokša,kolaghaja rozegar bey meta
دربارۀ كسانی است كه قدر امكاناتشان را نمیدانند و به راحتی آن را از دست داده و فدای ديگران میكنند.
ضربالمثل:
"حَجَلی گُوشِه فُرُخت، قرضِشِ اَدا کِرد 11"
Hagali gowše foroXt , gharzeš e adâ kerd.
نیز شیوۀ انعکاس زندگی گذشتگان است که مقروض بودن را عملی ناپسند میدانستند و برای ادای دین خود هر آن چه را که داشتند در معرض فروش میگذاشتند تا قرض خود را ادا کنند.
اگرچه اين شيوۀ زندگی امروزه بر افتاده، ولی ضربالمثلها به حيات خود ادامه میدهند و دلالت خود را حفظ کردهاند و دليل اين امر آن است که ضربالمثلها به عنوان بخشی از حافظۀ جمعی يک ملت، بيشتر به شکلی ناآگاهانه از نسلی به نسل ديگر منتقل میشوند.
3-7- انعکاس ويژگیهای فکری در ساختار ضربالمثلها
ضربالمثلها علاوه بر اين که انعکاس ويژگیهای محيطی و شيوۀ زندگی گروههای اجتماعی هستند، افکار و انديشهها و آرمانها و ذهنيات خاص آنها را نيز به نمايش میگذارند و به کمک آنها میتوان افکار و انديشهها و روحيات جامعههایی را که ضربالمثل در آن خلق شده،بازشناخت.
ضربالمثل:
" نِه چِی مَیُم نِه مُرُم بِه اُو12 "
Ne Čey mayom ne morom be ow
به زیبایی به ما میفهماند کار خیر و احسانِ به دیگران هر قدر هم که بزرگ و چشمگیر باشد، برای نابودیش کافی است که با منّت گذاشتنِ شخص نیکوکار همراه گردد.
ضربالمثل :
" چراغِش دِ صد جا مُسوزَه13
Čeragheš de sad jâ mosoza.
نشان از خواستگار زیاد داشتن و طالب و هوادار زیاد داشتن دارد که در قدیم یکی از افتخارات خانوادهها، زیاد بودن خواستگار دخترانشان بوده است.
همچنین ضربالمثل:
"هَنو حالا شُوشتَه وِر سنگِ سفید گِذیشتَه14"
hanoo hâlâ šoošta, ver sange sefid gezišta
اشاره به نکوهش پیرانی دارد که مشابه جوانان رفتار میکنند. البته این بدان معنا نیست که یک فرد پیر نباید همچون جوانان، زندهدل، با انرژی و شاداب باشد، بلکه مراد آن است که یک فرد کهنسال باید خود را از برخی صفات زشتی که در جوانها نمود بیشتری دارد، دور نگه دارد. صفاتی چون سبکسری، لجاجت، عجله، غضب و ... .
3-8- ابعاد تربيتی در ساختار ضربالمثلها
بسياری از ضربالمثلها، همزمان با انعکاس ويژگیهای محيطی و شرايط خاص زندگی، جنبۀ تربيتی نيز دارند و اصول حاکم بر شيوههای تربيتی پيشينيان را بازگومیکنند. از جمله مضامین تربیتی که در ضربالمثلهای کاشمری و در واقع فرهنگ ترشیز شناخته شده است نفی برخی مضامین ضد اخلاقی و آموزههای منفی است.
از جمله مسائل مهمی که در میان ضربالمثلهای کاشمری به عنوان ضد ارزش بسیار مورد توجه و نکوهش قرار گرفته است مسئلۀ تنبلی است. از ضربالمثلهایی که به این مضمون اشاره دارد دو ضربالمثل ذیل است:
"بِه جُوق نِمِری بُرو بِه مَلَه15 "
Be jog nemery boro be mala
و یا ضربالمثل:
" َگِه به دُرو نُبرَنِت مِنگالِتِ اَزِت نِمِستَنَن"16
Age be dero nobranet mengalete azet nemestanan
یکی دیگر از آموزههای مهم تربیتی که مورد تاکید فرهنگ انسانی و اسلامی قرار دارد ضرورت حرمت آبروی دیگران است. این موضوع آنقدر مهم است که تجاوز به آبروی دیگران جزء بزرگترین گناهان محسوب شده و از طرف خداوند وعده عذاب الیم داده شده است.
از ضربالمثلهای معروفِ خطۀ ترشیز که حفظ آبروی مردم را واجب میداند ضربالمثل زیر است که:
"آبرو كه اُو جو نيیهَ17 "
Abru ke ow jo niya
بیتفاوتی نیزیکی از عناصر نامطلوب فرهنگی است که با تأکید بیش از حد بر ترجیحات شخصی و منافع فردگرایانه در زندگی افراد نمود یافته و مانعی در ایجاد برقراری ارتباطات مثبت اجتماعی میشود.(کشاورزی، 1399: 381-357)
ضربالمثلهای ذیل که در فارسی معیار نیز دارای معادل است18، به مذمت بی تفاوتی نسبت به دیگران و منفعتطلبی شخص تأکید دارد.
"اوْ دَهُم چینه دَهُم وِر مرغ تو وَرلیچَه19 "
Ow daham china daham ver morgh-e to varlicha
"چاههِ که نیهَ دِ او بِری ما رنگِ، چه سَرِش وا بَشَه، چه تِختِه سنگِ20"
ahe ke niya berey ma range, če sareš va baša, če teXte sange č
عقل انسانی و رفتار عقلایی در طول تاریخ این معنا را اثبات میکند که تعاون و همکاری نسبت به دیگری، امری ضروری است و انسانها اصولا بیهمگرایی و تعاون نمیتوانند اجتماعی را ایجاد و آن را تداوم بخشند.
خرد انسانی به تنهایی این معنا را اثبات میکند که انسانها میبایست برای ایجاد و حفظ اجتماع با یکدیگر همکاری داشته باشند و کارها و نیازهای دیگری را برطرف سازند و این یک اصل اخلاقی است که نمیتوان از آن چشم پوشید. بر این اساس بیتفاوتی به عنوان یک اصل ضد اخلاقی و نابهنجاری اجتماعی تلقی میشود و خردمندان چنین رفتاری را ناپسند میشمارند.
نتیجه گیری
نکتۀ درخور توجه در این پژوهش این است که نباید به امثال تنها بر رویکرد ادبی و شیوه های زیبایی شناختی برای طرح تجربیات جامعه نگریست؛ بلکه ضربالمثلها در کنار ویژگی هنری و ادبی،پدیده های معرفتی و یکی از قالبهای پرظرفیت برای انتقال اخلاقیات و ارزشهای فرهنگی و اجتماعی هستند و از لابلای آنها میتوان سبک زندگی گذشتگان و ارزشها و ضد ارزشهای حاکم بر جوامع آنان را کشف کرد و شرايط محيطی و منطقهای را بازشناخت. با توجه به کاربرد فراگیر امثال در میان قشرهای اجتماع، ضربالمثلها در جهت تولید، احیا و بسط سرمایههای اجتماعی و فرهنگی جامعه میتوانند نقشی بسزا ایفا کنند.
منابع
1. امینی، امیرقلی (1393). فرهنگ عوام یا تفسیر امثال و اصطلاحات زبان پارسی، تهران: فردوس.
2. پرتوی آملی، مهدی (۱۳۶۹). ریشههای تاریخی امثال و حكم، تهران: سنایی.
3. خسروی، محمد رضا (1376). تاریخ کاشمر، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
4. دهخدا، علی اكبر(1361). امثال و حكم، تهران:چاپخانه سپهر.
5. ذوالفقاری، حسن (1386). تفاوت ضرب المثل با برخي گونه هاي زبانی و ادبی مشابه. نجوای فرهنگ، دوره 2، ش 4، ص 22-21.
6. کشاورزی،مصدق (1399). ارتباط بین گرایش به هویت ملی و بیتفاوتی اجتماعی در بین شهروندان شهر بوشهر.جامعهشناسی سیاسی ایران، دوره 3، ش 4، صص381-357.
7. محتشم، حسن (1380). فرهنگواره تحلیلی امثال و حكم (ضربالمثلهای سبزواری)، سبزوار:چاپ دانشگاه آزاد اسلامی، معاونت پژوهشی.
8. همایی، جلال الدین (1368). فنون بلاغت و صناعات ادبی،تهران: چاپ هما.
9. ولك، رنه و دیگران (۱۳۷۰). چشم اندازی از ادبیات و هنر، ترجمه غلامحسین یوسفی و محمد تقی (امیر) صدقیانی، تهران: معین.
سایتهای اینترنتی
10- https://www.islamquest.net/fa/archive/fa42811
11- http://pajoohe.ir/Product.aspx?ProductID=47301
Studying Cultural Structures in Tarshizkohan Proverbs
Hamid Zendedel1, Reza Mehraban Ghezlhassar2*, Javad Mehraban Ghezlhassar3
1 Phd Student in Persian Language and Literature, Mashhad Branch, Islamic Azad University, Mashhad, Iran.
2*Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature, Mashhad Branch, Islamic Azad University, Mashhad, Iran.
3Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature, Mashhad Branch, Islamic Azad University, Mashhad, Iran.
(Email: rezamehraban16@gmail.com (Corresponding Author
Abstrac
Iranian popular literature is a clear example of the world's precious literary treasure that we Iranians enjoy the reserves and ownership of this spiritual treasure, which unfortunately we have not appreciated. Proverbs are a type of this treasure, some of which usually have a history and instructive story behind them. Many of these stories have been forgotten, and the background of some proverbs is not clear to some people; however, they are used in speech. In our country, due to its ancient history, there are many proverbs. Although these proverbs have differences in language and dialect among different Iranian ethnic groups, many of them are common in meaning or concept. Proverbs are actually a reflection of the original and prevalent culture of each society. In the present study, by discussing and examining proverbs and popular expressions common in the land of Torshiz, we will try to outline the values, standards, and lifestyle of our ancestors, and in this way, we will research and examine customs, cultural structures, and norms.
Keywords: proverb, culture, cultural structures, ancient Torshiz.
[1] . فدافن، نام روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان کاشمر در استان خراسان رضوی. فدافن یکی از روستاهای پرجمعیت کاشمر است که در دهستان بالا ولایت قرار دارد.
[2] کندر مرکز بخش ششطراز از توابع شهرستان خلیلآباد است. کندر پیش از این روستا بود و شهر شدن آن در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۸۴ به تصویب رئیس جمهور وقت رسید. کندر زادگاه وزیر معروف طغرل بیگ سلجوقی یعنی عمیدالملک کندری میباشد.
[3] واژگان: خب = خوب میهَ = می آید
[4] واژگان: کنده= قسمت پایین درخت بِلن = بلند مِرَ = می¬شود
[5] پِندَرَه = می پندارد – فکر میکند گِلهَ= گله،گروه گوسفندان پِیوال= محل استراحت گوسفندان
[6] تخم= بذر کَغَذ=کاغذ نیَه = نیست
[7] این ضربالمثل، به نایاب وکمیاب نبودن چیزی اشاره دارد.
[8] واژگان: دِ خُو = در خواب دِ اُو= در آب مِبالَه= میبالد ،رشد میکند. معنی: بچه در خواب رشد می کند و ماهی در آب.
[9] واژگان: تُو=تاب، احول، دوبین، چپ چشم حکم = دستور– حرف رُو دَرَه= خریدار داشتن- بُرش داشتن معنی: چشمش چپ است ولی حکمش خریدار دارد.
[10] واژگان: گوکُش= گاوکش مُکشه= میکشه کُلاغَجَه=کلاچه، زاغچه بِی دادن= به باد دادن ،از دست دادن مِتهَ = میدهد معنی: گاو كش گاو میكشد ،زاغچه روزگار را به باد میدهد.
[11] واژگان: حَجَلی= حاج علی گُوشِه= مخفف گاوش را فُرُخت= فروخت قرضِشِه: مخفف قرضهایش را معنی: حاج علی گاوش را فروخت و قرضش را ادا کرد.
[12] واژگان: چِی = چای مَیوم= میخواهم مُروم= می روم اُو =آب معنی: نه چایی میخواهم نه به آب میروم.
مفهوم: عطای چیزی را به لقایش بخشیدن. در قدیم به بچهها چای نمیدادند یا اگر میخواستند چای بدهند در ازای انجام کاری به آنها چای میدادند که یکی از آنها آب آوردن از قنات یا آب انبار بود.
[13] واژگان: دِ= در مُسوزَه= میسوزد معنی:چراغش در صد جا میسوزد.
[14] واژگان: هنو = هنوز شُوشتَه = شسته وِر= بر گِذیشتَه = گذاشته است معنی: هنوز حالا شسته و بر سنگ سفید گذاشته است.
مفهوم: زن پیری که عاشق میشه یا کسی که نباید یک کاری که ازش گذشته انجام بده.
[15] واژگان: جوق= جوق وسیله ای بوده که به پشت گاو میبستند و با آن خرمن را میکوبیدند. مله= منظور هموار کردن زمین و نرم کردن کلوخها بعد از شخم زدن است.
معنی: اگر به خرمن کوبی نمیروی برو به هموار کردن زمین. مفهوم: اگر کار آسان را انجام ندهی به تو کار مشکلتری میدهند.
[16] واژگان: اَزِت = از تو نِمِسـَنَن= نخواهند گرفت. اَگهِ= اگر نُبرَنِت = تو را نبرند منگال = منظور داس است
معنی: اگر تو را به درو نبرند داست را از تو نخواهند گرفت. مفهوم: اگر این کار نفعی برایت نداشته باشد ضرر هم نمیکنی.
[17] واژگان: اُو = آب نییهَ= نیست معنی: آبرو که آب جونیست. مفهوم: باید از آبروی مردم حفاظت کرد.
[18] معادل رایج در زبان فارسی: دیگی که برای ما نجوشد، سر سگ در آن بجوشد.
[19] واژگان: اوْ = آب دَهُم = بدهم چینه = دون مرغ وِر= بر وَرلیچَه = جفت گیری کند. معنی: آب و دانه (به خروسم) بدهم، آن وقت با مرغ تو جفت گیری کند.
مفهوم: در زمانی که خروس شخص با مرغ های همسایه جفت گیری می کند و سودی برای صاحبش نداشته باشد.(کسی که فقط به فکر منافع خودش می باشد)
[20] واژگان: نیَه = نیست دِ او= در او بِریِ = برای رنگِ = آب و رنگ وا = باز بَشَه = باشد معنی: چاهی که نیست در او برای ما آب و رنگی، چه سر آن باز باشد، چه تختهسنگی.
مفهوم: سود و زیان دیگران به من چه ارتباطی دارد؟ باید در فکر تأمین و تدارک منافع و مصالح خویش بود ولاغیر.