مؤلفه های معنوی تمدنی با رویکرد توحید افعالی در قرآن با تأکید بر سوره سبأ
الموضوعات :هادی بیاتی 1 , عبدالمهدی فیضی دیزآبادی 2
1 - استادیار تاریخ، گروه معارف اسلامی، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران (نویسنده مسئول).
2 - دکتری مدرسی معارف تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران.
الکلمات المفتاحية: سوره سبأ, توحید افعالی, مولفهها و محرکات تمدنی.,
ملخص المقالة :
با توجه به اینکه جوامع بشری در قرون مختلف به دنبال تمدن به معنای رفتارهای میان گروهی انسان با انسان و طبیعت، در جامعه خود بوده اما در سیر تطور تمدنی و با وجود اندوختهها و انباشت تجربه ها و علوم هرگز نتوانسته اند به صورت کامل و بینقص به آن دست یابند و این نشان از نقص و خلأهایی در آن اندوخته ها دارد. این پژوهش درصدد آن است که با روش توصیفی- تحلیلی با تکیه بر معناشناسی و تفسیر ساختاری آیات و رویکرد هرمنوتیک مؤلف محور به پیرامون مسأله فوق بپردازد و به این سؤال اصلی پاسخ دهد که مؤلفه های معنوی تمدنی با توجه به سوره سبأ چیست؟ نتایج پژوهش حاکی از آن است که دین اسلام با رویکرد توحید افعالی با توجه به سوره سبأ مولفه و محرکات تمدنی سکولاری را تکمیل و به معرفی برخی مولفه ها نیز اهتمام می ورزد. سبقت داشتن دین اسلام در بیان مولفه های تمدنی نسبت به غرب، بیان جایگاه و قابلیت اجرا بودن آن در حوزه تمدنی جامعه است. با توجه به اینکه شکل-گیری حوادث و تحولات از افعال خداوند است، تغییر و ارتقاء جهانبینی جامعه در موضوع توحید افعالی و باور به آن در به ثمر نشستن مولفه های تمدنی تأثیر بسزایی خواهد داشت و به میزان رشد جهانبینی توحید افعالی جامعه با توجه به آثار آن، جامعه شاهد پویایی و تحرک تمدن سازی خواهد بود.
قرآن کریم.
1. ابن عاشور، محمد بن طاهر،( 1984ق)، التحرير و التنوير، ج22، تونس: الدار التونسية للنشر.
2. بابایی، حبیب الله، (1396)، «شاخصهای تمدنی (در دو رویکرد عرفی و قدسی)»، دو فصلنامه پژوهشهای تمدن نوین اسلامی، س 1، ش 2، تابستان.
3. بابایی، حبیب اله، فاطمه مرادی،(1400)، «فرایند تکوین خیر کبیر»، دو فصلنامه علمی مطالعات بنیادین تمدن نوین اسلامی، دوره 4، ش 1، بهار و تابستان.
4. بابایی، حبیب اله،(1396)، «تنوع اسلامی در فرایند تمدنی»، فصلنامه نقد و نظر، س 22، ش 88، تابستان.
5. بابایی، حبیباله،( 1393)، کاوشهای نظری در الهیات و تمدن، قم ، ناشر: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
6. راغب اصفهانی، حسین بن محمد،( 1383)، المفردات في غريب القرآن، ترجمه غلامرضا خسروی حسینی، ج2، تهران: المکتب المرتضویه لاحیاء الآثار الجعفریه.
7. سبحانی، جعفر، (1353)، خاتمیت از دیدگاه عقل و قرآن، ترجمه استادی، رضا، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
8. صادق زاده، علیرضا، مریم بناهان، (1391)، «رویکرد تربیتی به آیات انذار و تبشیر»، فصلنامه پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی، س 20، ش 14، بهار.
9. صدر، سید محمد باقر،( 1369)، سنت¬های تاریخ و فلسفه اجتماعی در مکتب قرآن، ترجمه منوچهری، حسین، تهران: فرهنگ رجاء.
10. طباطبایی، محمد حسین، (1374)، تفسیر المیزان، ترجمه موسوى همدانى سيد محمد باقر، ج1، 20، قم: انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
11. طبرسی، فضل بن حسن،( 1377)، ترجمه جوامع الجامع، مترجمان، ج5، مشهد: بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى.
12. عاملی، شیخ حر، (1409)، وسائل الشیعة، ج15، قم: مؤسسه آل البيت عليهمالسلام.
13. فخرالدين رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، (1420)، مفاتيح الغيب، ج 21، بیروت: دار احياء التراث العربى.
14. کلینی، محمد بن یعقوب،(1407ق)، الكافي، ج1، تهران: دارالکتاب الاسلامیه.
15. لک زایی، نجف،( 1394)، تاریخ فرهنگی سیاسی ایران معاصر، قم: هاجر.
16. محدث نورى،( 1408)، مستدرك الوسائل، ج1، قم: مؤسسه آل البيت عليهم السلام.
17. مصباح، محمد تقی، (1389)، معارف قرآن راهنماشناسی، ج5، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
18. مطهرى، مرتضی، (1372)، انسان و سرنوشت، تهران: صدرا.
19. مطهرى، مرتضی، (1385)، مجموعه آثار، ج3، تهران: صدرا.
20. مکارم شیرازی، ناصر، ( 1374)، تفسیر نمونه، ج 18، تهران: دار الكتب الإسلامية.
<13> مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، شمارۀ 81، سال سیام، زمستان 1403 ش
Historical Approaches to Quran and Hadith Studies, Vol. 81, Year 30, Winter 2025
مؤلفههای معنوی تمدنی با رویکرد توحید افعالی در قرآن با تأکید بر سوره سبأ
هادی بیاتی1
عبدالمهدی فیضی دیزآبادی2
تاریخ دریافت: 04/10/1403 تاریخ پذیرش: 12/10/1403، صفحۀ 67 تا 98 (مقالۀ پژوهشی)
چکیده
با توجه به اینکه جوامع بشری در قرون مختلف به دنبال تمدن به معنای رفتارهای میان گروهی انسان با انسان و طبیعت، در جامعه خود بوده اما در سیر تطور تمدنی و با وجود اندوختهها و انباشت تجربهها و علوم هرگز نتوانستهاند به صورت کامل و بینقص به آن دست یابند و این نشان از نقص و خلأهایی در آن اندوختهها دارد. این پژوهش درصدد آن است که با روش توصیفی- تحلیلی با تکیه بر معناشناسی و تفسیر ساختاری آیات و رویکرد هرمنوتیک مؤلف محور به پیرامون مسأله فوق بپردازد و به این سؤال اصلی پاسخ دهد که مؤلفههای معنوی تمدنی با توجه به سوره سبأ چیست؟ نتایج پژوهش حاکی از آن است که دین اسلام با رویکرد توحید افعالی با توجه به سوره سبأ مولفه و محرکات تمدنی سکولاری را تکمیل و به معرفی برخی مولفهها نیز اهتمام میورزد. سبقت داشتن دین اسلام در بیان مولفههای تمدنی نسبت به غرب، بیان جایگاه و قابلیت اجرا بودن آن در حوزه تمدنی جامعه است. با توجه به اینکه شکلگیری حوادث و تحولات از افعال خداوند است، تغییر و ارتقاء جهانبینی جامعه در موضوع توحید افعالی و باور به آن در به ثمر نشستن مولفههای تمدنی تأثیر بسزایی خواهد داشت و به میزان رشد جهانبینی توحید افعالی جامعه با توجه به آثار آن، جامعه شاهد پویایی و تحرک تمدنسازی خواهد بود.
کلیدواژهها: سوره سبأ، توحید افعالی، مولفهها و محرکات تمدنی.
درآمد
از آنجا که تمدن یک امر دنیوی است و برخی آن را از امورات مرتبط با معنوی و اخروی جدا دانستند؛ اما در جهانبینی الهی و یک نظام زنده و با شعور، علل حوادث از تار و پودهای پیچیدهای برخوردار است و منحصر به علل طبیعی نظام هستی نمیگردد و علل معنوی و روحی همدوش علل طبیعی در سرنوشت و حوادث جامعه موثر میافتد. برخلاف نظام جهان بینی مادی که حوادث و سرنوشت جامعه و رزق و روزی را در علل مادی و طبیعی منحصر میداند(مطهرى، 1372، 86 – 87) در واقع جهانبینی مادی گاهی امورات تشریعی و معنوی را باور ندارد و گاهی باور دارد و نیک میداند اما حساب مخصوی در اسباب و علل تکوینی و حوادث اجتماعی ندارد و لذا نسبت به امور عدالت و ستم و حق و باطل بیتفاوت است.( همان، 97) کارکرد دنیوی و دینی کاملا با یکدیگر مرتبط و مکمل یکدیگر هستند. به این معنا که اسلام و دین مولفههای تمدنی دینی و مادی را با هم مورد توجه قرار داده است. رویکرد توحیدی و الهی مولفههای تمدنی علاوه بر جنبههای روحی و معنوی میتواند در حوزههای مختلف تمدنسازی نقش آفرینی میکند و از جنبه تمدنی و این جهانی مورد ارزیابی قرار گیرد و این در صورتی است که توجه به قرآن باید به مثابه توجه به امور اجتماعی خرد و کلان باشد.( بابایی، 1396، 45) این پژوهش که یک کار الهیات تمدنی است با بررسی مفهومی تمدن و توحید افعالی به پردازش ساختاری سوره سبأ و استخراج موضوعات و محرکات تمدنی از سه شیوه آیهها، مجموعه آیات و سوره تمدنی، در دو نوع مولفه مادی و دینی با کمک از منابع تفسیری و کتب تمدنی و فلسفه تاریخی پرداخته است. از آنجا که با توجه به سوره سبأ و دیگر آیات قرآن کریم تحولات و حوادث اجتماعی جزو افعال خداوند محسوب شده و به عنوان توحید در افعال، شکلگیری حوادث به او نسبت داده شده است؛ چگونگی ارتباط و تأثیرگزاری توحید افعالی و باور به آن در حوزه تمدن سازی و مسیر آیندهای تاریخی مورد توجه قرار گرفته است.
1. جاودانگی مولفههای تمدنی دینی
چگونه میتوان به مولفهها و قوانین اسلام با گذشت قرنها اعتماد داشت؟ آیا هنوز کارآیی خود را دارد؟ معتقدین به جبر تاریخ، جغرافیا و اجتماع بر این باورند که هیچ قانونی در طبیعت دوام ندارد و باقی نخواهد ماند. مگر ممكن است با وجود چنین جبرهایی و تغییرات در جهان هستی، چيزى جاويد بماند؟! همه چيز در جهان بر ضد جاويد ماندن است؛ اساسىترين اصل اين جهان اصل تغيير و تحول است؛ تنها يك چيز جاودانى است، آن اينكه هيچ چيز جاودانى نيست. گاهى به سخنان خود رنگ فلسفى مىدهند و قانون تغيير و تحول را كه قانون عمومى طبيعت است دليل مىآورند. (مطهرى، 1385، 3/ 177) لذا نمیتوان با وجود این تغییرات گفت قوانین و مولفههای تمدنی در اسلام و یا هر دین دیگری دائمی خواهد بود و در طول زمان تغییراتی نخواهد داشت. اینان با این سخنان درصدد این هستند که دین اسلام را خاتم ادیان معرفی نکنند که به دنبال آن مولفههای اجتماعی آن نیز از مباحث تحولات تمدنی خارج خواهد شد و در ادامه راه را برای ادیان نو و کاذب هموار سازند؛ لذا این بحث، مهم و برای مخاطبین از اهمیت بسیار برخوردار است.
به روایت امام صادق علیه السلام، «زرارة گويد از امام صادق علیهالسلام راجع به حلال و حرام پرسيدم فرمود: حلال محمد هميشه تا روز قيامت حلالست و حرامش هميشه تا روز قيامت حرام، غير حكم او حكمى نيست و جز او پيغمبرى نيايد و على علیهالسلام فرمود هيچ كس بدعتى ننهاد جز آنكه به سبب آن سنتى را ترك كرد». (کلینی، 1407ق، 1/ 58) که احکام اسلامی جاودان و ابدی است. آن چيزى كه همواره در تغيير و تحول است، ماده و تركيبات مادى جهان است، اما قوانين و نظامات- خواه نظامات طبيعى و يا نظامات اجتماعى منطبق بر نواميس طبيعى- مشمول اين قانون نمىباشند. ستارگان و منظومههاى شمسى پديد مىآيند و پس از چندى فرسوده و فانى مىگردند، اما قانون جاذبه همچنان پاى برجاست. (مطهرى، 1385، 3/ 177) در طبيعت، (پديدهها) متغيرند نه قانونها. اسلام قانون است نه پديده. (همان، 178)
هماهنگی قوانین اسلام با فطرت و سرشت انسان و اجتماع ، علت اصلی جاودانگی اسلام است و در غیر این صورت قوانین اسلام بخاطر ناهماهنگی محکوم به فنا بود.(سبحانی، 1353، 208 – 211) بررسی نظریه لزوم تغییر در زندگی انسانها به خاطر نیازمندیهای انسان، تغییر در دین و احکام آن را به دنبال دارد؛ نیازمندیهای انسان را به دو نیازمندیهای اولیه و ثانویه تقسیم میکنند و لزوم تغییر در زندگی انسان را در نیازمندیهای ثانویه باید دانست که با تغییر شرایط زندگی و نیازمندیهای انسان قوانین او نیز تغییر میکند، برخلاف نیازمندیهای اولیه که همیشه نو هستند و کهنه نمیگردند و موجب سوق دادن انسان به سعادت و کمال میشود دین و قوانین آن نیز از این نوع نیازمندی است که ابدی است و تغییری در آن راه ندارد مگر برخی از احکام که به موضوعات عرفی منوط شده است. علت تغییر نکردن نیازمندی اولیه، منطبق بودن آن به فطرت و سرشت انسان بیان است. چنانکه فطرت و خواستههای آن ثابت است قوانینی که منطبق با آن باشد ابدی خواهد بود. مرتضی مطهری در این زمینه میگوید:« مادر و منبع همه رازها و رمزها روح منطقى اسلام و وابستگى كامل آن به فطرت و طبيعت انسان و اجتماع و جهان است. اسلام در وضع قوانين و مقررات خود رسماً احترام فطرت و وابستگى خود را با قوانين فطرى اعلام نموده است. اين جهت است كه به قوانين اسلام امكان جاويدانى بودن داده است».(مطهرى، 1385، 3/ 189 و 388)
ملاک و چگونگی تشخیص نوع قوانین به منطبق بودن آن بر فطرت و اخلاق و برگرفته از شئون زندگی و غرائز ثابت انسانی که در همه جوامع یکسان است، قوانین و مولفههایی است که ثابت است و در مقابل آن مولفههایی که با توجه به شرایط زمان و مکان تغییر میکند، قرار دارد که در تحت قوانین کلی قرار میگیرد.(سبحانی، 1353، 215 – 216)
در این بین جملهای که استاد مطهری در رابطه با مولفههای قوانین اسلامی که ارتباط مستقیمی با مولفههای تمدنی دارد، بیشتر ملموس و قابل توجه است: «قانون هر اندازه جزئى و مادى باشد، يعنى خود را به مواد مخصوص و رنگ و شكلهاى مخصوصى بسته باشد، شانس بقا و دوام كمترى دارد و هر اندازه كلى و معنوى باشد و به شكلهاى ظاهرى اشياء توجه نکند بلكه به روابط ميان اشياء يا ميان اشخاص معطوف كرده باشد شانس بقا و دوام بيشترى دارد».(مطهرى، 1385، 3/ 185) بنابراین اینگونه نیست که قوانین و علل تحولات اجتماعی مورد توجه خداوند بقاء و تداوم نداشته باشند، بلکه به میزان نیازهای اولیه جامعه و وابستگی به فطرت انسان و جامعه قوانین و علل تحولات تداوم خواهد داشت.
2. مؤلفههای معنوی تمدنی در سوره سبأ
كلمه غيب بر خلاف شهادت، عبارتست از چيزى كه در تحت حس و درك آدمى قرار ندارد و آن عبارتست از خداى سبحان و آيات كبراى او، كه همه از حواس ما غايبند. (طباطبایی، 1374، 1/ 73) شاید سوالی که در پرداختن به این موضوع به ذهن خطور میکند این باشد که چگونه امور غیبی میتواند در برنامهریزی و تصمیم سازی کشور و در نهایت تمدنسازی ایفای نقش کند؟ تفسیر آموزههای غیبی از قران با رویکرد تمدنی و بکارگیری و اعتماد و پشتیبانی به آن در نهادهای کلان و جامعه از چالشها و مباحث مهم در میان اندیشمندان و مفسران قرآن است.(بابایی، 1393، 142) با این وجود این اختلاف رای به مباحث مادیات و محسوسات در مقابل امور نامحسوس نیز کشیده میشود که اساسا آیا میتوان به امور نامحسوس و براهین عقلی (به عنوان امور نامحسوس) اعتماد داشت؟ غربیها در این مورد به محور احتمال خطای بالا در امور عقلی تکیه میکنند و آن را رد می کنند و این احتمال را در امور محسوسات تا حد صفر میپندارند. در حالی که از چند جهت دچار چالش است. اول اینکه در مقدمات اثبات امور محسوسات به امور عقلی استناد شده است. لذا ادله خود را باطل میکند. دوم اینکه در امور محسوسات نیز خطا وجود دارد و اگر به صرف وجود خطا در بابی از ابواب علم، باب آن علم بسته شود به طوری که نشود به آن اعتماد کرد، باب علوم محسوسات نیز باید بسته گردد و دیگر به آن نیز نمیشود اعتماد داشت. سوم اینکه اثبات محسوسات با تجربه شکل میگیرد اما اثبات خود تجربه با تجربه دیگری نیست و الا تسلسل رخ میدهد و اثبات صحت تجربه باز با امور عقل و براهین آن میباشد.(طباطبایی، 1374، 1/ 75)
خوانش تمدّنی در مقولات الهیاتی و ماوراء الطبیعت دشواریهای فهم و تطبیق را بدنبال دارد. ماورایی و غیبی بودن برخی از مولفههای دینی در نسبت سنجی آن با امور این جهانی، مانند تمدن، دشوار و مبهم به نظر میرسد. پرسش اصلی این است که جایگاه آن در تحلیلهای تمدن دینی و اسلامی و نگاه ساختاری در حکومت دینی به آن چیست؟( بابایی، 1393، 141) به عنوان مثال چگونه میتوان از موجوداتی بنام ملائکه مدبرین3 در امور اجتماعی و حوادث این جهانی و دخالت آنان نام برد و تبیین داشت؟
به هر حال این ابهامات با چند مقدمه قابل هضم خواهد بود. اول اینکه مراد از مغیبات همانند دیگر آیات قرآن بر اساس فهم انسان تعبیر میشود. دوم اینکه همان گونه که در روش تفسیری از تفسیر آفاقی و انفسی بهره برده میشود، میتوان با توجه به تجربه و شرایط جامعه از تفسیر اجتماعی نیز در متون آیات استفاده نمود. سوم اینکه توجه تمدنی به همه مولفههای مغیبات نمیتوان داشت و برای این کار، آن امور غیبی که قابل فهم و ملموس و قابل برنامهریزی در حوزه تمدن سازی، باشد را میتوان مد نظر قرار داد. هر چند در حیطه فردی قابل تسری دادن است اما در حوزه اجتماع تا زمانیکه آن شرایط را نداشته باشد نمی توان جاری دانست اما بنظر می رسد توجه به امور غیبی را از زاویه آن امور به امورات اجتماعی نباید نگریست بلکه برعکس، باید از زاویه امور اجتماع مورد ارزیابی قرار گیرد که با تغییرات جهانبینی در اجتماع همانند حوزه فردی، میتوان آن امور غیبی را حتی اگر قابل فهم و ملموس نباشد در حوزه اجتماع دخیل دانست.(بابایی، 1393، 141) منظور آن است که درست است برخی از مغیبات قابل فهم و لمس نیستند اما دلیل بر اینکه در تحولات اجتماعی تاثیرگزار نباشند نخواهد بود. البته نمیتوان با تکیه بر آن امور در سطوح اجتماعی و تصمیمگیریها برنامهریزی داشت چراکه برنامهریزی زمانی رخ خواهد داد که آن علل یا حدود زیادی از آن علل در اختیار بشر قرار داشته باشد و حال اینکه آن امور در اختیار بشر نیست. به نظر میآید تنها راهی که وجود دارد آن است که در کنار برنامهریزی در علل مادی به امورغیبی نیز توجه داشت وعلل و اسبابی که در اختیار بشر نیست، به امورات غیبی واگزار نمود. در واقع مباحث توکل، دعا، صدقه، توسل از اینگونه است که با توجه به آیات، علاوه بر توجه به امور غیبی به امور مادی نیز تکیه دارد. در غیر این صورت امور غیبی کاملا از حوزه تمدنی حذف شده و توجه تمدنسازی به حوزه مادی گرایش پیدا میکند. در واقع می توان ادعا نمود که قسمت قابل توجهی از تمدن نوین اسلامی توجه به امورات مغیبات است و این همان نقطه تمایز مهم نسبت به تمدن سکولاری است.
نکته دیگر که در در رابطه با این موضوع باید توجه داشتآن است که جلب امدادهای غیبی است که به نوبه خود در خور توجه و روشمند و قانونمدار است. لذا برخی معتقدند که میتوان با توجه به قانونمندی و سنتمداری خداوند، در امور اجتماعی برنامهریزی داشت. با این حال با توجه به قضا و قدر خداوند که عمدتا برای بشر نامعلوم است نمیتوان کاملا آن را در امورات اجتماعی دخالت داد بلکه میتوان علاوه بر اعتماد به سنن الهی به قوانین طبیعی که قابل ارزیابی و برنامهریزی است نیز تکیه نمود.
توجه به تصرفات الهی آن هم با تاکید بر امورات غیبی که اعمال انسان از او مخفی نخواهد ماند، در امورات زندگی بشر، با توجه به آیه 3 سوره سبا ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾ (سبا/ 3). كافران گفتند: قيامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد، بگو آري به پروردگارم سوگند كه به سراغ همه شما خواهد آمد، خداوندي كه از غيب آگاه است، و به اندازه سنگيني ذرهاي در آسمانها و زمين از علم او دور نخواهد ماند، و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر، مگر اينكه در كتاب مبين ثبت است». بیانگر آن است که جهانبینی بر اساس معاد باوری و حساب و کتاب های مرتبط با انسان بگونه است که بدون برنامه و دستورات خداوند در این دنیا نمیتوان متصور بود. لذا این آیه بیانی است از توحید افعالی که از طریق برهان انّی به بیان توحید افعالی پرداخته است. با این وجود نمیتوان از فرد واسطه به عنوان پیغمبر غافل بود و او را از تسلط به امورات غیبی مستثنی کرد. چرا که او واسطه و رسول خداوند است و از طریق او دستورات بیان شده است و بنابراین او نیز باید به امورت غیبی مسلط باشد لذا در آیه 48 سوره سبا به این نکته نیز توجه شده است که میفرماید: ﴿قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُيُوبِ﴾.(سبا/ 48) بگو: پروردگار من حق را (بر دل پيامبران خود) ميافكند كه او علام الغيوب (و از تمام اسرار نهان آگاه) است». بدانید که خداوند امورات غیبی را بر دل او میاندازد. حال اگر این نکته در مقیاس کلان تصور شود به مسائل مهم اجتماعی و راز و رموز رشد ویا افول تمدنها از منظر جهانبینی اسلامی پی خواهیم برد که چرا در حوزه اجتماعی اسلام این همه بدان توجه و تاکید بسیار دارد.
نکته آخر آنکه ایمان به آن مختص به قشری خاصی است ﴿ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ * الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ .....﴾. (بقره/3) (پرهيزكاران) كسانى هستند كه به غيب [آنچه از حس پوشيده و پنهان است] ايمان مىآورند و نماز را برپا مىدارند و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنان روزى دادهايم، انفاق مىكنند». از ویژگیهای متقین آن است که ایمان به غیب دارند. نه اینکه غیر متقین علم ندارند بلکه در اینجا باید بین علم و ایمان تفاوت قائل شد. با توجه به آیه فوق، دانستن امور غیبی و ایمان به امور غیبی دو امر جداگانه اما مرتبط با یکدیگراست. دانستن علوم هر چند مفاتیح الغیب عالم هستی و آفرینش در نزد خداوند است ﴿وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ في ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ﴾(انعام/ 59) كليدهاى غيب، تنها نزد اوست و جز او، كسى آنها را نمىداند. او آنچه را در خشكى و درياست مىداند هيچ برگى (از درختى) نمىافتد، مگر اينكه از آن آگاه است و نه هيچ دانهاى در تاريكيهاى زمين، و نه هيچ تر و خشكى وجود دارد، جز اينكه در كتابى آشكار [در كتاب علم خدا] ثبت است». و ﴿وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض﴾(نحل/ 77) غيب آسمانها و زمين، مخصوص خداست (و او همه را مىداند». اما آگاهی افراد نسبت به آن بسیار محدود است و آنچه در جوامع بعضا دیده میشود که ازامور غیبی آگاهی دارند بسیار محدود و از امور مادی است. اطلاع نسبت به علم حتی برای پیامبر او نیز محدودیت دارد ﴿قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾ (اعراف/ 188) بگو: «من مالك سود و زيان خويش نيستم، مگر آنچه را خدا بخواهد (و از غيب و اسرار نهان نيز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده كند) و اگر از غيب با خبر بودم، سود فراوانى براى خود فراهم مىكردم و هيچ بدى (و زيانى) به من نمىرسيد من فقط بيمدهنده و بشارتدهندهام براى گروهى كه ايمان مىآورند! (و آماده پذيرش حقند)». در ابتدای آیه مالک نبود در سود و زیان و در اختیار نداشتن علوم غیب مگر آنچه خداوند بخواهد، بیان محدودیت های پیامبران است. هر چند با توجه به سوالی که از پیامبر پرسیده شده است، این محدودیت میتواند مرتبط با علم نسبت به روز قیامت باشد.(طباطبایی، 1374، 8/ 484)
اما ایمان و اطمینان قلبی به امورات غیبی و تاثیرات آن فراتر از بحث علم است. همانگونه که در جریان سر بریدن حیوانات توسط حضرت ابراهیم علیه السلام؛ زمانیکه او از خدوند چگونگی زدنه شدن مردگان را میپرسد، ندا میشنود مگر ایمان نداری فرمود بله اما این پرسش برای اطمینان قلبی است. ﴿وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبی﴾ (بقره/ 260). لذا در این جریان همانطور که میان ایمان و اطمینان تفاوت وجود دارد، میان علم و ایمان نیز تفاوت وجود دارد.
اطلاع از امور غیبی و اسرار عالم غیب در رفتارهای انسان نسبت به گروههای اجتماعی و تصمیمگیریهای اجتماعی میتواند تاثیرگذار باشد. در سوره سبا در جریان مرگ حضرت سلیمان و علم جن در مورد مرگ او ﴿فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهينِ﴾.(سبأ/ 14) هنگامى كه بر زمين افتاد جنّيان فهميدند كه اگر از غيب آگاه بودند در عذاب خواركننده باقى نمىماندند!». نشان میدهد که چگونه علم به غیب میتواند در رفتار گروه اجنه و جریان تمدنسازی تاثیر بگذارد. این تاثیرگذاری منوط به این است که چه فرد یا گروهی نسبت به امور غیبی دسترسی داشته باشد. در سوره سبأ، اجنه در مورد اطلاع آنان نسبت به غیب بیان میکند که اگر مطلع بودیم از زیر این عذاب فرار میکردیم اما در آیه ﴿و كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ﴾.(اعراف/ 188) بگو: «من مالك سود و زيان خويش نيستم، مگر آنچه را خدا بخواهد (و از غيب و اسرار نهان نيز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده كند) و اگر از غيب با خبر بودم، سود فراوانى براى خود فراهم مىكردم و هيچ بدى (و زيانى) به من نمىرسيد من فقط بيمدهنده و بشارتدهندهام براى گروهى كه ايمان مىآورند! (و آماده پذيرش حقند)». اطلاع داشتن پیامبر نسبت به امور غیب خیر کثیر را بدنبال خواهد آورد. در این آیه پیامبر به عنوان یکی از مصادیق خیر کثیر بیان شده است در واقع میتوان به عنوان رهبران سیاسی از آن نام برد که رهبران سیاسی جوامع منتسب به خداوند و یا بزرگان الهی جامعه که در صورت مطلع شدن از امور غیب خیر کثیر خواهند داشت و این در رفتارهای اجتماعی و رشد جامعه تاثیرگذاری خواهد داشت.
از جمله مواردی که برای جلب امداد غیبی موثر است توبه است که در حوزه ایمان و تقوی و ارتباط با خداوند میتوان از آن نام برد. توبه، بازگشت بخود است برای اصلاح رفتار بنابراین نمیتوان توبه را یک امر شخصی و دوطرفه میان فرد و خداوند دانست هرچند از اموری است که به ظاهر از ماهیتی اجتماعی برخوردار نیست اما به دلیل تاثیر و بازخورد اجتماعیای که دارد یک امر اجتنابناپذیر نسبت تمدنسازی است.( بابایی، 1396، 142 )
در سوره سبأ آیات 31 الی 33: ﴿ َقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْلَا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ ﴿۳۱﴾ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا أَنَحْنُ صَدَدْنَاكُمْ عَنِ الْهُدَى بَعْدَ إِذْ جَاءَكُمْ بَلْ كُنْتُمْ مُجْرِمِينَ ﴿۳۲﴾ وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَنْ نَكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَنْدَادًا وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِي أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۳۳﴾ (سباء، 31-33)كافران گفتند: ما هرگز به اين قرآن و كتب ديگر كه قبل از آن بوده ايمان نخواهيم آورد، اگر ببيني هنگامي كه اين ستمگران در پيشگاه پروردگارشان (براي حساب و جزا) بازداشت شده اند (از وضع آنها تعجب ميكني) در حالي كه هر كدام گناه خود را به گردن ديگري مياندازد، مستضعفان به مستكبران ميگويند: اگر شما نبوديد ما مومن بوديم! اما مستكبران به مستضعفان پاسخ ميدهند: آيا ما شما را از هدايت بازداشتيم بعد از آن كه به سراغ شما آمد (و آنرا به خوبي در يافتيد) بلكه شما خود مجرم بوديد! مستضعفان به مستكبران ميگويند وسوسه هاي فريبكارانه شما در شب و روز (مايه گمراهي ما شد) هنگامي كه به ما دستور ميداديد كه به خداوند كافر شويم و شريكهائي براي او قرار دهيم آنها هنگامي كه عذاب (الهي) را ميبينند ندامت خود را كتمان ميكنند (مبادا بيشتر رسوا شوند) و ما غل و زنجير در گردن كافران مينهيم آيا جز آنچه عمل ميكردند به آنها جزا داده ميشود؟!». که گفتگویی میان مستکبرین و مستضعفین در روز قیامت رخ داده است، بیان ابراز پشیمانی و توبه مستضعفین است اما آنچه از این جهانی کلام وحی می توان بهرمند شد آن است که خداوند آن گفتگو را در این جهان مطرح کرده است تا مردم در این جهان آن گفتگو را در میان خود داشته باشند و قبل از آن جهان در پشیمانی خود را ابراز بدارند و این می تواند ثمره خوبی در اصلاح رفتاری میان انسان های جامعه داشته باشد.
آیات قرآنی که بازگشت منافقین و گناهکاران را منوط به جبران خساراتهای وارد میداند نکته قابل تاملی در بازسازی اجتماعی و تمدنی بیان می دارد. ﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحيم﴾ (نحل/ 119) امّا پروردگارت نسبت به آنها كه از روى جهالت، بدى كردهاند، سپس توبه كرده و در مقام جبران برآمدهاند، پروردگارت بعد از آن آمرزنده و مهربان است». ویا آیه ﴿إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ شَيْئاً﴾ (مریم/ 60) مگر آنان كه توبه كنند و ايمان بياورند و كار شايسته انجام دهند چنين كسانى داخل بهشت مىشوند و كمترين ستمى به آنان نخواهد شد». که اشاره به جبران و اصلاح امور دارد و فقط به بازگشت و پشیمانی اکتفا نشده است. در مقیاس کلان اگر گناه و تخلفات اجتماعی انجام شود، بازگشت و و پذیرش توبه این افراد منوط به اصلاح امور اجتماعی خواهد بود. در آیه دیگری خود اصلاح امور مورد توجه قرار گرفته است و بدان تاکید میکند. (إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً خَبيراً ) اگر اين دو داور، تصميم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها كمك مىكند زيرا خداوند، دانا و آگاه است (و از نيات همه، با خبر است».(نساء/ 35) این نوع برخورد خداوند نسبت به اهل گناهکار و مجرم، در بیان دو نکته مهم هست: اول اینکه این چنین افرادی با رفتارشان گسست و شکاف اجتماعی ایجاد میکنند و دوم اینکه در مقابل، آنان باید مجبور به جبران آن خسارت شوند لذا نوعی اصلاح در امور اجتماعی و انجماد آن شکافی و گسست انجام می شود.
البته گمان نرود که عذاب خداوند بدون فرصت برای بازگشت و توبهپذیری است﴿وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَها وَ هِيَ ظالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَيَّ الْمَصيرُ﴾ (حج/ 48) بسيارى از اهالى شهرها و روستاها را با آنكه ستمكار بودند مهلت داديم (تا برگردند و توبه كنند) سپس آنان را (به عذابى سخت) گرفتار ساختيم و بازگشت همه مردم بسوى من است». و یا در آیه ای دیگر می فرماید: ﴿وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ﴾( هود/ 117) و چنين نبود كه پروردگارت آباديها را بظلم و ستم نابود كند در حالى كه اهلش در صدد اصلاح بوده باشند». اگر در قومی اهلش به دنبال اصلاح باشند خداوند عذاب را دور میکند. در این آیات خداوند به قوم فرصت بازگشت و توبه می دهد و بنابر آیه اخیر فوق ، اگر جامعه ای به دنبال اصلاح خویش است هلاکت از آن دور خواهد شد؛ خود این نوعی تشویق به اصلاح و رو برشد در آوردن جامعه و کارکرد توبه در حوزه تمدنی بشمار می آید.
واژه شکر به معنای بیاد آوری ، تصور و اظهار آن نعمت است. شکر مقلوب کشر به معنای کشف و آشکار نمودن است مقابل کفر که به معنای فراموشی نعمت و پوشانیدن آن است.( راغب اصفهانی، 1383، 2/ 344) ارتباط و یاد خداوند و نعمات او﴿ فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّه﴾ (اعراف/ 69) پس نعمتهاى خدا را به ياد آوريد».در میان افراد و سطوح مختلف جامعه به صورت اجتماعی میتواند ابواب نعمات و گشایش روزی را برای جامعه بگشاید. همچنانکه در آیه ﴿وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً ...﴾ (طه/ 124) و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت ... ». نقطه مقابل آن را تاکید میکند و در آیات دیگری یاد خداوند در سطوح تمدنساز مانند جهاد مانند:(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا لَقيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ) (انفال، 45) اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه (در ميدان نبرد) با گروهى رو به رو مىشويد، ثابت قدم باشيد! و خدا را فراوان ياد كنيد، تا رستگار شويد». بسط ایمان و معنویت و صفای قلوب مانند: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ)( انفال، 2) مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هر گاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان ميگردد و هنگامى كه آيات او بر آنها خوانده مىشود، ايمانشان فزونتر مىگردد و تنها بر پروردگارشان توكل دارند». بسیار تأکید شده است.
محصول و نتیجه یاد خدا و یاد نعمت های او شکرگزاری است. از آموزههای تمدنی اسلام، موضوع شکر گزاری است ﴿وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ﴾ (ابراهیم/7) و (همچنين به خاطر بياوريد) هنگامى را كه پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شكرگزارى كنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسى كنيد، مجازاتم شديد است!» است. این قانون از سنتهای الهی است و شرط بقاء تمدن است نه شرط ایجاد. به این معنا که بقاء و نگهداری تمدن به این عامل بستگی دارد و خداوند در آیات متعدد از این عامل نام میبرد. از جمله در سوره سبأ که می فرماید : ﴿ ... اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ * ... كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ﴾ (سبأ/ 13 و 15) آل داوود شکر عملی بجای آرید * از رزق و روزی خداوند بخورید و شکرگزار باشید». با توجه به آیات فوق شکرگزاری نعمت را فزونی می بخشد و کفر آن نعمت را از بین می برد؛ موضوع یاد خدا و شکرگزاری از محرکات تمدنی بعد از ایجاد آن محسوب می گردد. مصباح یزدی میگوید: «این قانون هم در مورد نعمتهای مادی جاری است و هم دربارهی نعمتهای معنوی کسی که نعمتهای مادی را شاکر باشد نعمتهای مادی او افزوده میشود و کسی که نعمتهای معنوی را سپاسگزارد نعمتهای معنویش زیاد میگردد». (مصباح، 1389، 5/ 147 – 148)
﴿وَ لَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فيها مَعايِشَ قَليلاً ما تَشْكُرُونَ﴾ (اعراف/ 10) و قطعاً شما را در زمين قدرت عمل داديم و براى شما در آن، وسايل معيشت نهاديم، [اما] چه كم سپاسگزارى مىكنيد». واژه ﴿مَكَّنَّاكُمْ﴾ همانطور که در مقدمه رساله بیان شد روی سخن آیه فوق به تمدن و جامعه است و در آخر از جامعه توقع شکرگزاری را دارد. این نوع شکرگزاری در مقیاس کلان است در واقع باید رابطه ی میان نعمت و شکرگزاری حفظ شود. بمیزان وسعت کلان بودگی نعمت، شکرگزاری آن نیز باید کلان و وسیع باشد تا حق نعمت ادا گردد در غیر این صورت شکرگزاری محقق نمی شود لذا است که خداوند در آخر آیه از قلت شکرگزاران معترض است.
در سوره سبا 2 مرتبه از واژه شکر در برابر نعمات اجتماعی استفاده شده و میفرماید: «اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً» بعد از بیان نعمتها و تمدنسازی توسط حضرت داوود و سلیمان علیهما السلام خداوند به آل داوود دستور شکرگزاری داده هر چند، همچون آیه فوق صحبت از کمی شاکرین است، در این آیه نیز عبارت ﴿قَليلاً ما تَشْكُرُونَ﴾ بیان از توجه نکردن شاکرین است در ادامه آیه سوره سبا عبارت ﴿وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ﴾ دارد. در ذیل این آیه روایتی وجود دارد که میفرماید ﴿وَ لَمَّا قَالَ اللَّهُ لِدَاوُدَ ع اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً لَمْ يَخْلُ مِحْرَابُهُ مِنْ نَفْسِهِ أَوْ نَائِبٍ لَهُ مِنْ أَهْلِهِ﴾(نورى، 1408، 1/ 12) و این نشان از اهمیت و توجه آل داوود است نسبت به دستور خداوند متعال تا بر نعمتهای خداوند شاکر باشند.
آیه دیگری در سوره سبا ﴿لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ * فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ﴾ (سبا/ 15- 16) براي قوم سبا در محل سكونتشان نشانهاي (از قدرت الهي) بود، دو باغ (عظيم و گسترده) از راست و چپ (با ميوههاي فراوان، به آنها گفتيم) از روزي پروردگارتان بخوريد و شكر او را بجا آوريد، شهري است پاك و پاكيزه و پروردگاري آمرزنده (و مهربان). * اما آنها (از خدا) روي گردان شدند و ما سيل ويرانگر را بر آنها فرستاديم و دو باغ (پر بركت)شان را به دو باغ (بيارزش) با ميوههاي تلخ و درختان شوره گز و اندكي درخت سدر مبدل ساختيم!». بعد از برکات و نعمتهایی که برای آنان فرو فرستاده است توجه به شکرگزاری را از آنان میطلبد اما آنان رویگردان شدند و آن تمدن و نعمتها از آنان برداشته شد؛ فقط برداشتن نعمت نبود بلکه دچار عذاب نیز شدند.
نکته مهم دیگری که در رابطه با شکرگزاری باید مطرح شود آن است که شكرگزاری، تنها با زبان نيست بلكه باید با عمل همراه باشد. ﴿اعْمَلُوا ... شُكْراً﴾ از لحاظ عملی شکرگزاری را میطلبد.(قرائتی، 1383، 9/ 429) لفظ ﴿شكرا﴾ منصوب است بنابراين كه مفعول له باشد و معنا اين است كه اى آل داوود براى خدا عمل كنيد و عبادت او را به عنوان شكرگزارى براى نعمتهايش به جاى آريد.(طبرسی، 1377 ، 5/ 17؛ راغب اصفهانی، 1383، 2/ 344) شکرگزاری عملی از اهداف این آیه است چراکه در آخر آیه به تعداد کمی از شکرگزاری اشاره دارد در حالیکه شکرگزاری لسانی زیاد است لذا اشاره آیه به عمل است که در عمل شاکر باشد. قلیل و کم بودن شاکر نیز از این جهت است.(مکارم شیرازی، 1374، 18/ 41؛ راغب اصفهانی،1383، 2/ 345)
نکتهای که باید بدان توجه داشت، آن است که فراگیر شدن این موضوعات خرد در سطوح مختلف جامعه، در کلان سازی این عامل اهمیت دارد چراکه زمانی جامعه، جامعه متمدنی خواهد بود که از رفتارهای خرد بسوی رفتارهای کلان رو به حرکت و نهادینه شده باشد.(بابایی، 1396، 144) یعنی بصورت فرهنگ آن جامعه متبلور شده باشد. اما اگر به صورت خرد ویا موقتی در سطح جامعه انجام گیرد نمیتوان آثار اجتماعی و تمدنی آن را احساس کرد ویا لااقل به زودی نمیشود آن را لمس نمود.
نکته آخر آنکه اگر این عامل از عوامل درون دینی توسعه داده شود تا برای جوامعی که نگاه دینی به عوامل تمدنی ندارند نیز کاربرد داشته باشد، باید جنبه های مادی و مصادیق شکرگزاری را توسعه داد و بیشتر مورد توجه قرار گیرد. با توجه به آیه 13 سوره سبأ و شکر عملی در آیه که می فرماید ﴿ ... اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً ﴾ و روایت «عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام يَقُولُ مَنْ لَمْ يَشْكُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل»(عاملی، 1409، 16/ 313) در بیان چگونگی شکرگزاری و مصادیق میدانی آن می توان به هر آنچه که اعم از رفتار، قلم وگفتار که منجر به تقویت و زوال عوامل ایجادی و سلبی نعمات می شود و چه از نوع حمایت های مادی و یا معنوی ، اشاره داشت که بیان مصادیق شکرگزاری در عمل است. بنابراین هر جامعه ای که نعمات خود را اینگونه مورد حمایت قرار دهد شکر نعمات خود را بجای آورده است. بعنوان مثال در موضوع امنیت ، تقویت هر عواملی که زمینه ساز امنیت و زوال موانع امنیت می تواند از مصادیق شکرگزاری باشد. لذا جامعه از نعمات خود بیش از قبل بهره خواهد برد. با این حال توجه به شیوه شکرگزاری در اسلام می تواند کامل تر باشد و آن توجه به عامل اصلی و علت العلل یعنی خداوند متعال است که نقطه تفاوت میان تمدن اسلامی و سکولاری محسوب می شود.
3.2.2. مسئولیتپذیری (امر به معروف و نهی از منکر)
تمدن نوین اسلامی در صورتی روی رشد و تعالی را به خود میبیند که رفتارهای انسانی میان گروهی و حتی نسبت به طبیعت پیرامون خود بنحو شایستهای ارتقاء یافته باشد. وقتی صحبت از تمدن میشود در واقع صحبت از جامعه میشود. بنابراین نمیتوان از دستورالعمل امر به معروف و نهی از منکر یا همان احساس مسئولیت اجتماعی (تذکر یا یادآوری)؛ فرار کرد. در واقع این مسئولیت قبل از اینکه حکم شرع باشد حکم عقل است و در میان مردم بصورت طبیعی رواج دارد و این عامل هدیه فطری خدادادی است در میان مردم نه هدیهای از جانب حاکمان و یا سیاستمداران.(بابایی، 1396، 145) آنچه که در جریان طبیعی زندگی مردم مشاهده میشود این است که در امور مختلف به یکدیگر برای اصلاح و پیشبرد و اهداف زندگی جمعی و جلوگیری از خسارات به یکدیگر نصیحت و تذکر و یادآوری میکنند. کلام سعدی میگوید «چو عضوی بدرد آورد روزگار دیگر عضوها را نماند قرار» که بر سر در سازمان ملل نوشته شده است بیانگر اهمیت این اصل و فطری و مردمی بودن آن است.
در نگاه اجتماعی، جامعهای که بدنبال تمدنسازی است و کنار هم بودن و ارتباط میان گروهی را زمینهساز تمدن نوین می داند، نمیتواند از این اصل نصح و تذکر غافل باشد بنابراین هیچ جامعهای را نمیتوان یافت که از این اصل خالی باشد. لازمه موفقیت و تمدنسازی جلوگیری از انحراف و اشتباهات افراد در حرکت جامعه است که در حوزههای روانشناسی و غیره مبحثی دیگر میطلبد.
در این بین نقش افرادی که خود به تنهایی یک جامعه محسوب میشوند در این حوزه برجسته است. حرکتی همانند قیام و مبارزات امام حسین و ائمه علیهم السلام و دیگر مبارزان بزرگ طول تاریخ به عنوان رهبران جامعه چه تحت اسلام و چه غیراسلام که اصل اولیه آنان تذکر و امر به معروف و نهی از منکر بوده است. چنین نقشی را در سوره سبأ با توجه به قال و مقال و گفتگوی تذکری میان رسول خدا و جامعه شکل گرفته است قابل لمس است. از آیه 22 سوره تا انتهای آن دستور خداوند به پیغمبر بر اینکه بگو ﴿قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ﴾ ﴿قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ﴾ ﴿قُلْ أَرُونِيَ الَّذِينَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَكَاءَ﴾ (سباء، 22-27) بگو كساني را كه غير از خدا (معبود خود) ميپنداريد. بگو: چه كسي شما را از آسمانها و زمين روزي ميدهد؟ بگو الله. بگو: كساني را كه به عنوان شريك به او ملحق ساختهايد به من نشان دهيد». بیانگر آن است که حق تذکر دادن برای افراد محفوظ است و با توجه به عمومی بودن توصیههای قرآن نمیتوان وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را منحصر در رسول خدا دانست.
اما آنچه این اصل را در جوامع مختلف متفاوت میکند، مصادیق و موضوعات مورد تذکر و نصیحت است که با توجه به تفاوتهای فرهنگی، دینی، مذهبی و قوانین اجتماعی، آن مصادیق نیز متفاوت خواهند بود. هرچند بر پایه فطرت انسانی، مشترمات زیادی نیز در میان آنها وجود دارد که می توان با تکیه بر آن اقدام به امر به معروف و نهی از منکر نمود با این حال قوانین عقل کل می تواند نقصان قوانین و آداب و رسوم ناشی از عقل و توهمات بشر را کامل کند و مصادیق اتم و اکمل را مشخص نماید.
از نگاه دین و قرآن نیز آیات متعددی در مورد نصح و امر به معروف و نهی از منکر بیان شده است. آیه 91 سوره توبه4 نصیحت کنندهها را در ردیف قتال کنندهها قرار میدهد و نسبت به افرادی که در مورد حضور در جنگ عذر دارند به نصیحت کردن برای خدا و رسول توصیه میکند ویا در آیه دیگری ﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون﴾ بر این امر تاکید میکند که در جامعه عده ای عهده دار این امر شوند و در ساختار جامعه گروهی را مامور به این امور میکند و این نشان از آن دارد که این اصل مهم فطری و مردمی به چه اندازهای حائز اهمیت است. در آیه دیگری از وظایف حکومتی بر میشمارد و میفرماید: ﴿الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ﴾5 این آیه بیانگر این مطلب است که در صورتی پایدار میماند که به این اصول عمل کند. در مقابل افرادی که مخالف این جریان تمدنی هستند و برعکس عمل میکنند از نگاه قرآن به نفاق توصیف شدهاند ﴿الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقينَ هُمُ الْفاسِقُون﴾6 یعنی افرادی در جامعه رفتاری دارند که آنچه منکر و زشت است را امر میکنند و از آنچه که موجب رشد جامعه میشود نهی میکنند و این نقطه مقابل تمدن سازی است. این آیات در نگاه و مقیاس کلان بسیار به حوزه تمدنی و ارتباط میان گروهی توجه کرده است ویا روایتی از رسول اکرم(ص) که میفرماید: «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»(عاملی، 1409، 15/ 141). نمونهای دیگر از اهمیت داشتن و ایجاد انگیزه برای مسلمین است و پا را فراتر از رفتارهای میان گروهی درون مرزی گذاشته است و به رفتارهای میان جامعهای فرامرزی توجه داده است و این نشان از افق تمدنی دین اسلام است چراکه اسلام یک دین جهانی و به دنبال تمدن سازی در مقیاس جهانی است.
4.2.2. ظلم و عدالت
حق الناس در جهانبینی توحیدی و اسلامی از جایگاه بسیار مهمی برخوردار است. در ادبیات دینی رعایت نکردن و ادا نشدن حق الناس را ظلم معرفی میکند و نقطه مقابل آن یعنی رعایت حق الناس به عنوان عدالت نام برده میشود و به معنای قرار گرفتن چیزی در غیر موضوع مختص خودش یا به نقصان، کم ، فزونی ، زیادت، از نظر زمان و مکان است.( راغب اصفهانی، 1383، 2/ 530) در اهمیت این عامل باید گفت که زمانی که دین به همراه پیامبرش از طرف خداوند فرستاده میشوند همه سنتها و قوانین مادی به مقابله بر میخیزند چراکه دین برای آزادی چاره ای جز مبارزه ندارد.(صدر، 1369، 76) از واژه آزادی برای رهایی از ظلم استفاده میشود. این واژه که دستمایه همه مبارزان علیه ظلم قرار دارد، در طول تاریخ دچار فراز و نشیب شده است.
نایینی در کتاب «تنبیه الامه و تنزیه الامه» فصل چهارم میآورد: «برخی آزادی را به معنای رهایی و آزادی در حجاب و محرمات بیان داشتند در حالی که این منظور نیست آزادی به معنای رهایی از ظلم و استبداد است».( لک زایی، 1394، 83) که این بیان معنای کاملی از مفهوم آزادی و علت مبارزه علیه ظلم را مطرح می کند.
آزادی از اهداف ارسال انبیاء است و با توجه به جایگاه جامعه در مقیاس کلان از اهمیت بسزایی برخوردار خواهد بود. نمونههایی از اهمیت و تاکیدات آن را در جهانبینی اسلامی و در خصوص رهبری جامعه و آیات عذاب اجتماعی خداوند می توان مشاهده نمود. رهبری و امامت جامعه را به فردی که ظالم باشد نخواهد سپرد﴿وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ﴾(بقره/ 124) (به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمىرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)». در این آیه در گفتگوی میان خداوند و حضرت ابراهیم علیه السلام توجه و اهمیت ظلم بحدی است که خداوند درخواست پیامبر خود را رد می کند و عهد خود را به ظالمین نمی دهد.
از منظر انقلاب اجتماعی، علمای اسلامی و جهانبینی اسلامی و تشیع، در معنای ظلم تفاوت جدی با دیگر ادیان و مذاهب دارد. آیتالله نایینی در کتاب تنبیه الامه و تنزیه الامه فصل دوم، بیان محکم و قابل توجهی از چرایی انقلاب مشروطه دارد و آن اینکه سه جور ظلم داریم؛ ظلم به خداوند، ظلم به امام زمان، ظلم به مردم برای از بین بردن ظلم و بدست آوردن آزادی و از آنجا که نمیتوان همه ظلم را از بین برد باید به دنبال تقلیل ظلم بود.( لک زایی، 1394، 83) بنابراین فقط به تشکیل مجلس و قوانین الهی بسنده کردند و به ناتوانی خود در رفع ظلم به امام زمان اقرار داشتند و حال اینکه در انقلاب امام خمینی ره به این نکته اهتمام ویژه داشته است. در این جریان تحول و انقلاب اجتماعی موضوع ظلم و عدالت محوریت داشته است و نقش آفرینی آن در حوزه تمدنی به میزان کلان بودگی ظلم بستگی دارد.
آیات متعددی در مورد ظلم در جامعه و عقوبت آن در قرآن آمده است که در خور توجه است از جمله اینکه واژه ظلم را به جامعه نسبت داده است و مصداق ظالم را جامعه می داند نه فرد. هرچند برخی افراد به منزله اجتماع بیان شده اند و با او نیز معامله اجتماع میگردد و میتواند مخاطب آیات قرار گیرد. آیاتی همانند ﴿وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرينَ﴾ (انبیاء/ 11) چه بسيار مردم شهرها را هلاك كرديم كه ستمگر بودند و جماعتى ديگر جانشين آنان ساختيم ». عبارت ﴿كانَتْ ظالِمَةً﴾ ضمیر اشاره به قریه و جامعه دارد که این جامعه مصداق ظالم قرار دارد. نمونهای دیگر از رفتار ظالمانه جامعه در سوره سبا بدان اشاره شده است که می فرماید ﴿فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحاديثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ﴾ ولى (اين ناسپاس مردم) گفتند: «پروردگارا! ميان سفرهاى ما دورى بيفكن» (تا بينوايان نتوانند دوش به دوش اغنيا سفر كنند! و به اين طريق) آنها به خويشتن ستم كردند! و ما آنان را داستانهايى (براى عبرت ديگران) قرار داديم و جمعيّتشان را متلاشى ساختيم در اين ماجرا، نشانههاى عبرتى براى هر صابر شكرگزار است».(سبأ/ 19) عبارت ﴿ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ﴾ ضمیر جمع که اشاره به قوم دارد می توان استفاده نمود که خداوند در خواست جامعه بر دور بودن از یکدیگر را ظلم بخودشان می داند و عاقبت آن پراکندگی و گسست در جامعه می شود. چنین نگاهی در مقیاس کلان جریان سازی تمدنی در جامعه ایجاد می کند؛ در صورتیکه این نوع جهانبینی بتواند سرلوحه زندگی جامعه قرار گیرد جامعهای مملو از عدالت و دور از ظلم خواهد بود و در صورت انجام ظلم، فرصت توبه و بازگشت نیز فراهم است.
در عذاب خداوند برای جامعه ظلمی رخ نمی دهد و برای برخی از اقوام روشی متفاوت و عادلانه صورت میپذیرد اول این که بدون ارسال نبی و تذکر دادن عذابی نخواهد آمد و دوم اینکه آن جامعه را سرشار از نعمت میکند تا مزد زحمات و کارهای خود را در این دنیا گرفته باشند هرچند ممکن است این نعمات و در این دنیا برای افراد بیظرفیت غفلتزا و فسادآور باشد. ﴿وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفيها فَفَسَقُوا فيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْميراً﴾ (اسراء، 15- 16). «و ما تا پيامبرى نفرستيم (و راه راست را به مردم نشان ندهيم) كسى را مجازات نخواهيم كرد. و هر گاه بخواهيم مردم شهرى را (به كيفر اعمالشان) هلاك كنيم، نخست نعمت فراوان به آنان مىبخشيم و آنها (به جاى شكر) به فسق و فساد روزى مىآورند تا مستوجب عذاب شوند. آنگاه به شديدترين وجهى آنها را هلاك ميكنيم». در این آیه بر اینکه بدون تذکر رسل به قومی هلاکتی رخ نخواهد داد به شیوه ارسال عذاب و تاثیر فراوانی نعمت اشاره می کند که وفور نعمت منجر به غفلت آنان خواهد شد که فسق و فساد بدنبال آن صورت می پذیرد. خداوند به مورد دیگری اشاره میکند که جامعه در عذاب شدند غافلگیر نمیشوند ﴿ذلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها غافِلُون﴾ (انعام/ 131) اين بخاطر آن است كه پروردگارت هيچگاه (مردم) شهرها و آباديها را بخاطر ستمهايشان در حال غفلت و بىخبرى هلاك نمىكند. (بلكه قبلًا رسولانى براى آنها مىفرستد) ». بدین معنا که حتما قبل از عذاب و افول تمدن به آنها در این زمینه گوش زد شده است.
با توجه به نکات فوق در تحولات جامعه خداوند نقطه مقابل آن را نیز بیان میکند و به جنبه مثبت آن و تحول رشد و کمال جامعه نیز اشاره دارد میفرماید: ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريماً﴾( نساء/ 31) اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مىشويد پرهيز كنيد، گناهان كوچك شما را مىپوشانيم و شما را در جايگاه خوبى وارد مىسازيم». ترک گناهان زمینه کرامت انسانی است که منجر به روباط اجتماعی بهتر به همراه عزت نفس میگردد.(بابایی، 1396، 146 ) گناه و به دنبال آن عذاب دو رویکرد دارد انجام آن افول و ترک آن اینگونه نیست که ثمرهای نداشته باشد بلکه نفس ترک نیز ثمراتی برای آن مترتب است یعنی خداوند بر عدم همانند فعل برکت و کرامت مترتب ساخته است و این در مقیاس کلان، جامعهای را نمایان میسازد که در تراز تمدن نوین اسلامی و نمونههایی از تمدن مهدوی در عصر ظهور خواهد بود و در آخر به توصیف قومی که دچار افول و عذاب نمیشوند اشاره میکند و در مورد این که کدام گروه مستحق ایمنی از عذاب خداوند هستند میفرماید ﴿فَأَيُّ الْفَريقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُون﴾( انعام/ 81 – 82) كدام يك از اين دو دسته (بتپرستان و خداپرستان)، شايستهتر به ايمنى (از مجازات) هستند اگر مىدانيد؟! (آرى) آنها كه ايمان آوردند و ايمان خود را با شرك و ستم نيالودند، ايمنى تنها از آن آنهاست و آنها هدايتيافتگانند!». در این آیه آن دسته افرادی که ایمان آنان به ظلم آغشته نشده باشد ایمن خواهند ماند. با توجه به این آیه جامعهای که دچار بلا و مصیبت میشود یکی از محتملترین ارزیابی، آغشته بودن جامعه به ظلم است و هرچه آن جامعه از عذاب و مصائب دور بماند نشان از دور بودن آن از ظلم است.
5.2.2. ایمان و عمل صالح (تقوی و معنویت)
در سوره سبأ در مورد ایمان و بدنبال آن پیروی از شیطان و خداوند به نکات قابل تامل در حوزه اجتماعی اشاره شده است از جمله آیه 20 سوره ﴿وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴾ (سبأ/ 20 ) آري، به يقين ابليس گمان خود را درباره آنها محقق يافت كه همگي از او پيروي كردند جز گروه اندكي از مومنان». در این آیه در بیان علل افول تمدن قوم سبأ است نکاتی را مورد توجه قرار میدهد؛ از جمله عامل مهم ایمان به آخرت که با تزلزل و تردید در آن، قوم سبأ رفتار واعمالی را انجام می دهد که ناشی از غفلت و انحراف است.
باور و ایمان برای موحد آثاری در اخرت دارد و از طرفی دیگر میتواند برای موضوعات این جهانی نیز تاثیرگذار باشد. باور توحیدی جنبه قدسی و آخرتی به خود دارد با این حال کارکردهای این جهانی نیز دارد.(بابایی، 1396، 148) نقطه مقابل آن نیز همانطور که آثار و نتایجی در آخرت برای فرد و جامعه دارد، نسبت به موضوعات این جهانی و حوزه تمدنی نیز اثرات منفی قابل توجهی دارد.
عمل صالح و رفتار حسنه با گفتار نیک و حسن تفاوت بسیار دارد چرا که جامعه تفکرات و اندیشه و گفتار نیک را در رفتار و عمل مشاهد کند اعتماد و گرایش به آن تفکر بیشتر خواهد شد. رفتار انسان در پیاده کردن دستورات دین و حوزه اجتماعی و قوانین آن، میتواند جامعه را بسوی تمدنسازی سوق دهد. از طرف دیگر آنچه که مورد ارزیابی جامعه در میان گروهی خود و یا جوامع دیگر قرار میگیرد رفتار و اعمال آن است لذا خداوند میفرماید ﴿كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ﴾ (انعام/ 108) اين گونه براى هر امتى كردارشان را آراستيم».خداوند در عمل انسان نسبت هر کاری لذتی قرار داده است و انسان را بسوی انجام آن میکشاند(طباطبایی، 1374، 7/ 435) لذا رفتار جامعه خوب ویا زشت به آن زینت و تزیین میشود. بنابراین اعمال جامعه است که میتواند زیبایی و یا زشتی تمدن آن را بنمایاند. در سوره سبأ آیه 11 نیز به عمل صالح برای بکارگیری یک نعمت توجه شده است. ﴿أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ بَصير﴾ (سبأ/ 11 ) (و به او گفتيم:) زرههاى كامل و فراخ بساز، و حلقهها را به اندازه و متناسب كن! و عمل صالح بجا آوريد كه من به آنچه انجام ميدهيد بينا هستم!». برای اینکه نعمتی ، خیر آن گسترش بیابد باید از طریق عمل صالح صورت پذیرد که در آیه فوق خداوند به این امر دستور داده است که در این صورت است که می توان از آن نعمت در وسعت بیشتر و کلان بهره وافی برد.
یکی از تأثیراتی که ایمان و عمل صالح جامعه در امور مرتبط با این جهانی و تمدنی، برکات و ارزاقی است که خداوند برای جامعه قرار داده است. در این رابطه آیات متعددی اشاره دارد. آیهای که ایمان و عمل را شرط راهگشایی برکات آسمان و زمین میداند: ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون﴾ (اعراف/ 96) و اگر مردم شهر و روستاها ايمان مىآوردند و خداترس و پرهيزكار مىشدند ما بركات آسمان و زمين را براى آنان مىگشوديم. ولى آنان حقايق را تكذيب كردند. ما نيز آنها را به كيفر اعمالشان گرفتار ساختيم». در این آیه خطاب به جامعه است که شرط نزول برکت از آسمان و زمین را ایمان و عمل الح و رفتار حسنه مطرح می کند اما در آخر آیه با عبارت﴿وَ لكِنْ كَذَّبُوا﴾ به بیان علت مشکلات که باز بر میگردد به رفتار آنها که عبارت ﴿بِما كانُوا يَكْسِبُون﴾ اشاره دارد. آیه دیگری که در رابطه با این موضوع صراحت دارد، وفور نعمت معیشت از آسمان و زمین را منوط به برپا داشتن دستورات ادیان میداند نه فقط صرف ایمان آوردن ﴿وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُون﴾ (مائده/ 66) و اگر آنان تورات و انجيل و آنچه را كه از پروردگارشان به سوى آنها فروآمده برپا مىداشتند هر آينه از بالاى سرشان- آسمان- و از زير پايشان- زمين- برخوردار مىشدند. از ايشان گروهى ميانهرواند و بسيارى از آنان آنچه مىكنند بد است». این آیه نیز عمل صالح و رفتار حسنه بر پایه ایمان و دستورات خداوند در نزول برکات منوط شده است با این حال بار دیگر در آخر آیه از رفتار بد در عدم نزول برکات نیز معترض است.
در مورد رزق با کرامت خداوند ایمان و عمل صالح را مطرح کرده است ﴿فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ﴾ (حج/ 50 ) كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح دارند، آمرزش و روزى نيكو براى آنهاست». رزق کریم، توجه به عزت و کرامت انسانی است یعنی رزقی که از طرف خداوند عنایت میگردد زمنیه حقارت نیست بلکه زمینه عزت و کرامت انسان است که لازمه جامعه تمدنی بشمار میآید. در سوره سبأ آیه 4 نیز میفرماید: ﴿لِيَجْزِيَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ﴾ (سبأ/ 4) تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند به پاداش رساند آنانند كه آمرزش و روزىِ خوش برايشان خواهد بود ». رزق کریم و عزتمندانه منوط شده است به ایمان و عمل صالح. این آیه و آیات مشابه رزق غیرمسلمانان را رد نمیکند و نمیگوید که آنان رزق و روزی ندارند اما میتوان ادعا کرد که رزق آنان از کرامت نخواهد بود و کرامت و عزت از آنِ صاحبان ایمان و عمل و رفتار حسن و صالح است.
تاثیر دیگری که ایمان و تقوی میتواند برای افراد و در مقیاس کلان، جامعه داشته باشد، ایمنی از دشمنان است چه دشمنان خرد ویا کلان. این نکته برگرفته از قرآن ﴿بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ﴾ (آل عمران/ 125) آرى، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پيشه كنيد، و دشمن به همين زودى به سراغ شما بيايد، خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان، كه نشانههايى با خود دارند، مدد خواهد داد». در این آیه محفوظ ماندن از شر دشمنان منوط شده است به عمل صالح و تقوی که خداوند علل غیر مادی و طبیعی به جامعه کمک می رساند. جامعهای که بتواند ایمان و تقوی را در سطوح مختلف خود پیاده کند بیتردید میتواند از برکاتی که آیات از آن نام برده است بهرهمند گردد.
از جمله مواردی که در این زمینه میتوان در مقیاس این جهانی و کلان مورد ارزیابی قرار داد، تا در حوزه تمدنسازی مثمر ثمر باشد، کنش حسن و واکنش احسن است. یعنی در برابر کار نیک عکسالعمل بهتری نشان دهد. این آموزه قرآنی ﴿وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَسيباً﴾ (نساء/ 86) هرگاه به شما تحيّت گويند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهيد يا (لااقل) به همان گونه پاسخ گوييد! خداوند حساب همه چيز را دارد». یک رفتار نیک و بازخورد نیکتر از سطوح خرد تا کلان و متعلق کار نیک نیز به نسبت بالاتر و بیشتر خواهد شد و این میتواند آن رفتار میان گروهی تمدنی را به صورت بسیار جدی تحت تاثیر قرار دهد و فرایند تمدنسازی را با زایش رفتاری بهتر از قبل رو به کمال برد. از طرف دیگر علاوه بر دستور به واکنش احسن نسبت به رفتار نیک و حسن، خداوند نیز طبق وعده خود ﴿وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾ (شوری/ 23) و هر كس كار نيكى انجام دهد، بر نيكىاش مىافزاييم چراكه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است» و ﴿و مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَريمٌ﴾ (حدید/ 11) كيست كه به خدا وام نيكو دهد (و از اموالى كه به او ارزانى داشته انفاق كند) تا خداوند آن را براى او چندين برابر كند؟ و براى او پاداش پرارزشى است!» و دیگر آیات بر آن رفتار نیک واکنشی احسن انجام خواهد داد و بر آن برکت و زیادی قرار میدهد. (بابایی، 1396، 146) کلام وحی دیگری که بر تحریک جامعه به عمل صالح و رفتار حسنه دامن می زند آیه 40 سوره غافر است که می فرماید﴿مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى إِلاَّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ﴾ (غافر/ 40 ) هر كس بدى كند، جز بمانند آن كيفر داده نمىشود ولى هر كس كار شايستهاى انجام دهد- خواه مرد يا زن- در حالى كه مؤمن باشد آنها وارد بهشت مىشوند و در آن روزى بىحسابى به آنها داده خواهد شد». این آیه افراد جامعه را به عمل صالح خوش بین می کند و نسبت به عمل سیئه آرامش می بخشد و از نا امیدی دور می سازد. آنجه که می فرماید﴿فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ﴾ زمانی که در مقیاس کلان و اجتماعی اتفاقی رخ دهد اتفاقی عجیب در جامعه شکل می گیرد.
ارزش رفتار تمدنی زمانی بیشتر خواهد شد که عامل دیگری را بر آن بیافزاییم و آن قاعده «دفع سیئه بحسنه» است یعنی باید جواب بدی را نیز با خوبی داد و این از عوامل تمدنساز درخشان قرآنی است که طرف مقابل را از اعمال خویش پشیمان کرده و جریان بدی با این رفتار در مقیاس کلان خنثی خواهد شد. از آن مهمتر آن است که خداوند میفرماید ﴿إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرينَ﴾ (هود/ 114) چراكه حسنات، سيئات (و آثار آنها را) از بين مىبرند اين تذكّرى است براى كسانى كه اهل تذكّرند». یعنی وقتی خداوند با کار نیک و عمل صالح انسان، کار ناپسند دیگری را از بین می برد. این وعده خداوند انگیزه زیادی را برای از بین بردن رفتارهای ناپسند با رفتار و عمل نیک در سطوح مختلف خرد و کلان ایجاد میکند. از طرف دیگر خداوند در آیات متعدد تنها راه از بین بردن سیئه را انجام حسنه بیان میکند. ﴿وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ﴾ (فصلت، 34) هرگز نيكى و بدى يكسان نيست بدى را با نيكى دفع كن، ناگاه (خواهى ديد) همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است» و ﴿وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّار﴾ (رعد، 22) و با حسنات، سيئات را از ميان مىبرند پايان نيك سراى ديگر، از آن آنهاست» و ﴿ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُون﴾ (مومنون/ 96) بدى را به بهترين راه و روش دفع كن (و پاسخ بدى را به نيكى ده)! ما به آنچه توصيف مىكنند آگاهتر هستيم» و ﴿أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون﴾ (قصص/ 54) آنها كسانى هستند كه بخاطر شكيباييشان، اجر و پاداششان را دو بار دريافت مىدارند و به وسيله نيكيها بديها را دفع مىكنند و از آنچه به آنان روزى دادهايم انفاق مىنمايند».
نگاه قرآنی تشویقی به رعایت و انجام عمل صالح فقط برای طرف خاطی نیست که او را به سمت کارهای حسنه بکشاند تا رفع سیئه شود بلکه نسبت به افرادی که به دنبال کار نیک هستند نیز مشوقی بیان میکند و میفرماید: ﴿وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ﴾ (شوری/ 40) كيفر بدى، مجازاتى است همانند آن و هر كس عفو و اصلاح كند، پاداش او با خداست خداوند ظالمان را دوست ندارد». این توصیه و تشویق خداوند انجام دهنده عمل صالح و نیک را با انگیزه میکند و رعایت آن در حوزه اجتماعی منجر به کنترل خشونت و رواج محبت و مهربانی میان گروهی انسانها خواهد شد. اما آنچه از نگاه جهانبینی الهی فعل حسنه را شاخص می کند و تمدن نوین اسلامی را شکل می دهد عمل صالح به همراه اخلاص و ایمان است.
جهت رفع معضل باجرا در آوردن تاثیرات ایمان و عمل صالح در جامعه و حکومت راهکار خداوند در آیات میتواند کمک باشد و آن شیوه در آیه بصورت نهادهایی که خود را بر پایه تقوی بنا نهاده شدند مطرح می شود ﴿لا تَقُمْ فيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فيهِ فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرينَ (108) أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ في نارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ﴾ (آل عمران/ 108- 109) هرگز در آن (مسجد به عبادت) نايست! آن مسجدى كه از روز نخست بر پايه تقوا بنا شده، شايستهتر است كه در آن (به عبادت) بايستى در آن، مردانى هستند كه دوست مىدارند پاكيزه باشند و خداوند پاكيزگان را دوست دارد! آيا كسى كه شالوده آن را بر تقواى الهى و خشنودى او بنا كرده بهتر است، يا كسى كه اساس آن را بر كنار پرتگاه سستى بنا نموده كه ناگهان در آتش دوزخ فرومىريزد؟ و خداوند گروه ستمگران را هدايت نمىكند!». ماهیتی متفاوت از نهادی است که بر پایه گناه و فساد بنا نهاده شده باشد خواهد داشت و بدنبال آن، تفاوت کارکردهای آن نیز در سطوح جامعه قابل لمس خواهد بود. (بابایی، 1396، 165) آیه بصراحت به این تفاوت اشاره دارد البته محسوس و ملموس بودن آن تفاوت در سطوح جامعه بستگی دارد به اینکه آن نهاد عهده دار چه موضوع و رکنی در جامعه است. هرچه به مضوعات مادی نزدیکتر باشد برای جامعه تفاوت ملموس تر و محسوس تر خواهد بود.
از جمله موضوعاتی که در حوزه تمدنی از نگاه جهانبینی اسلامی مورد توجه قرار دارد موضوع اخلاص است. در سوره سبا آیه ﴿قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَديدٍ﴾ (سباء/ 46) بگو: «شما را تنها به يك چيز اندرز مىدهم، و آن اينكه: دو نفر دو نفر يا يك نفر يك نفر براى خدا قيام كنيد، سپس بينديشيد اين دوست و همنشين شما [محمّد] هيچ گونه جنونى ندارد او فقط بيمدهنده شما در برابر عذاب شديد (الهى) است!». به این موضوع محرک تمدنی اشاره دارد. عبارت ﴿أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ﴾ توجه دادن حرکت فردی و جمعی در جامعه در قالب قیام در مسیر خداوند است. در قرآن عبارت دیگری همچون ﴿في سَبيلِ اللَّه﴾ و ﴿سَبيلِه﴾ نیز برای موضوع اخلاص آورده شده است. اخلاص از موضوعاتی است که از نگاه درون دینی و جهانبینی اسلامی در جامعه اسلامی از اهمیت بالایی برخوردار است. از آنجا که اخلاص محصول یقین به خداوند و عدالت او و معاد است، هر کدام از آنان در شیوه رفتاری انسان تاثیر گزار خواهد بود. در آیه استفاده از ضمایر جمع و خصوصا موضوع قیام در جامعه بیان توجه دادن اخلاص در حرکت جمعی و اجتماعی دارد بنابراین اخلاص را در مقیاس کلان مورد ارزیابی باید قرار گیرد. یک جامعه ی با اخلاص به این معنا است که آن جامعه بر معاد و عدالت و حضور خداوند باور دارد و لذا در رفتار میان گروهی خود بسیار موثر خواهد بود. به میزان مراتب یقین به خداوند، اخلاص نیز ذو مراتب است لذا به دنبال آن رفتار جامعه نیز در مسیر رشد قرار می گیرد.
نکته دیگری که در تمدن سازی اخلاص با توجه به آیه فوق باید توجه داشت آن است در جهان بینی اسلامی اخلاص نقش مهمی در فرایندکلان شدگی موضوعات خیر و نیک در جامعه داردکه با توجه به لایتناهی بودن فی سبیل الله، رفتار خیر و نیک، توسعه و نوع کلان بودگی آن نیز محدودیتی پیدا نمی کند بر خلاف موضوعات شر که کلان بودن آن زمینه زوال تمدن را فراهم می سازد. (بابایی، مرادی، 1400، 43) با توجه به آیه 261 سوره بقره﴿مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ﴾ که انفاق به همراه اخلاص را همانند سازی می کند به دانه ای که در زمین کاشته می شود و هفتصد برابر برمی گرداند؛ چاشنی اخلاص برای رفتار انسان می تواند چنین باخوردی برای فرد داشته باشد. در مقیاس کلان و در حوزه اجتماعی این تکثر نه تنها در خود مال انفاق شده می توند شکل بگیرد بلکه بر خود فرد انفاق کننده و یا انجام دهنده فعل خیر نیز صدق می کند و جامعه مواجه می شود با افعال بازخورد شده کثیر در سطوح مختلف.
همین روند تمدن سازی در موضوع افعال خیر، در موضوع قیام برای خداوند که جنبه افعال خیر و نیک دارد و از طرفی فی نفسه جنبه اجتماعی نیز دارد قابل صدق است. با توجه به آیه، فرد یا جمعی برای خداوند قیام کنند و اخلاص را سر لوحه حرکت خود قرار دهند می تواند با تکیه بر آیه سنبله در تکثیر و بزرگ شوندگی حرکت قیام و موج آفرینی آن تاثیر گزار باشد. علاوه براینکه خود افراد نیز بتبع حرکت قیام افرادی به منزله اجتماع خواهند بود و این تکثر گرایی و بزرگ شوندگی می تواند به فرامرز جغارفیایی نیز مبدل گردد چرا که هرچه قیام برای اهداف والاتر و با اخلاص و افراد بیشتری شکل بگیرد بحکم تضاعف و رحمت خداوند، تکثیر فراوان خواهد یافت و در جوامع دیگر نیز سرایت پیدا می کند هرچند بهنظر می رسد قیام و هر رفتار خیر هرچه به دامنه این هرم مخروطی شکل نزدیک تر شود از کیفیت اخلاص آن کاسته می شود و بدنبال آن تکثر و فراوانی آن نیز کاسته می شود.
البته گفته نماندکه این حرکت بدون در نظر گرفتن نهاد و سازمانهایی که عهده دار این موارد باشند به سختی قابل محقق شدن است . البته با توجه به آیه 108 و 109 سوره آل عمران﴿لا تَقُمْ فيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فيهِ فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرينَ (108) أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ في نارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ﴾ اگر خود نهاد به صورت فی سبیل الله عهده دار رفتارهای خیر شود آن تکثر در زمینه نهاد و سازمان ها شکل گیرد شاهد توسعه تمدن اسلامی در سطح جهان خواهیم بود.
صبر به معنای خویشتن داری که در واژگان قرآنی به حسب موارد مختلف معانی متفاوتی خواهد داشت و در قرآن برای همه آن موارد از واژه بر استفاده شده است. صبر در عرصه جنگ به شجاعت تعبیر می شود صبر در عرصه مصیبت به معنای تحمل و آرام بودن در مقابل جزع و بی تابی کردن می آید (راغب اصفهانی، 1383: 2/ 372) در سوره سبأ آیه 19 جریان ظلم قوم سبأ و پراکندگی جمعیتی آنان را بعنوان مثل و نشانه برای افراد صبور مطرح می کند و می فرماید ﴿فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحاديثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ﴾ (سباء/ 19) ولى (اين ناسپاس مردم) گفتند: «پروردگارا! ميان سفرهاى ما دورى بيفكن» (تا بينوايان نتوانند دوش به دوش اغنيا سفر كنند! و به اين طريق) آنها به خويشتن ستم كردند! و ما آنان را داستانهايى (براى عبرت ديگران) قرار داديم و جمعيّتشان را متلاشى ساختيم در اين ماجرا، نشانههاى عبرتى براى هر صابر شكرگزار است». صبر در این آیه که بصورت صیغه مبالغه ﴿صَبَّارٍ﴾ آمده است به معنای صبر جهادی و بسیار سخت (راغب اصفهانی، 1383، 2/ 373) در پایداری و استقامت است که بعد از جریان قوم سبا و مَثَل قرار گرفتن آنان مطرح شد. واژه ﴿صَبَّارٍ﴾ در آیه بیانگر اوج سختی و مشکلاتی است که برای آن قوم رخ داده است. البته این بیان صبر بسیار بدلیل آنکه بعد از تذکر به عبرتها آمده است به معنای صبر بسیار نسبت به سختیهایی است که از تقارب شهرها و برخورد و رفت و آمدهای سطوح مختلف جامعه با یکدیگر برای جامعه شکل گرفته است، صبر بر آنچه که جامعه کراهت دارد می باشد در واقع از آن، صبر بر طاعت نام برد. (ابن عاشور، 1984ق، 22/ 181)
صبر و استقامت از ارکان موفقیت در متن جریان یک حرکت تمدنی بشمار می آید. چرا که جامعه در حال رشد حتماً با مشکلات عدیدهای از جمله مخالفتهای قوم کافر و مرفهین مواجه خواهد شد که زمینه سست شدن و یا زوال حرکت را به دنبال خواهد آورد.
از جمله تأثیرات صبر اجتماعی میتوان به شکلگیری و رشد همزیستی و وحدت در جامعه اشاره داشت. همزیستی و وحدت که از مولفههای تمدنی بشمار میآید با صبر اجتماعی شکل میگیرد و اگر در جامعهای نسبت به موضوعات اختلافاتی در میان گروهها صبر و شکیبایی وجود نداشته باشد، رفتارهای میان گروهی جهت گیری تمدنی پیدا نخواهد کرد.
بشر به معنای پوست است. بشارت به معنای خبر مسرت بخشی است که به انسان داده می شود و بشیر به معنای فردی است که مژده و خبر مسرت بخش را می دهد(راغب اصفهانی، 1383: 1/ 273) ﴿فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشيرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصيرا﴾ (یوسف/ 96) امّا هنگامى كه بشارت دهنده فرا رسيد، آن (پيراهن) را بر صورت او افكند ناگهان بينا شد». و واژه تبشیر بر وزن تفعیل از باب تأکید است. انذار از ریشه نذر است که خبری را گویند که در آن بیم و ترس باشد. (راغب اصفهانی، 1383: 4/ 308)
انسان و یا در نگاه کلان، جامعه برای حرکت، نیاز به انگیزه و در مرحله بعد نیاز به اراده دارد. موضوعات انگیزشی میتواند برای حرکت جامعه بسیار مناسب باشد. توجه و جلوه نمایی لذات و رفاه پیش رو در حرکت رو جلوی جامعه نقش مهمی میتواند ایفاء کند. تبشیر همانند تشویق است اما با این تفاوت که تشویق مرتبط با افعال گذشته و حال است اما تبشیر مرتبط با افعال آینده است. همانطور که انذار مشابه تنبیه است با این تفاوت که انذار جنبه پیشگیرانه دارد و تنبیه مرتبط با عمل انجام شده است. (صادق زاده، بناهان، 1391، 4) لذا خداوند از این روش برای حرکت رو جلوی جامعه استفاده کرده است و در این آیه به نمونهای از موضوعات انگیزشی اشاره کرده است. بنابراین خداوند در آیاتی از سوره سبأ به موضوع فوق توجه داشته و در قالب موضوعات انگیزشی مطرح میکند و میفرماید: ﴿لِيَجْزِيَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ (4) وَ الَّذينَ سَعَوْا في آياتِنا مُعاجِزينَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَليمٌ (5) َ فَلَمْ يَرَوْا إِلى ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لِكُلِّ عَبْدٍ مُنيبٍ (9) وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (28) وَ ما أَرْسَلْنا في قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ (34 ) وَ ما أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ بِالَّتي تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنا زُلْفى إِلاَّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِي الْغُرُفاتِ آمِنُونَ (37) وَ الَّذينَ يَسْعَوْنَ في آياتِنا مُعاجِزينَ أُولئِكَ فِي الْعَذابِ مُحْضَرُونَ (38)﴾ (سباء/ 4، 5، 9، 28، 34، 37، 38) تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند پاداش دهد براى آنان مغفرت و روزى پرارزشى است! و كسانى كه سعى در (تكذيب) آيات ما داشتند و گمان كردند مىتوانند از حوزه قدرت ما بگريزند، عذابى بد و دردناك خواهند داشت! آيا به آنچه پيش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمين قرار دارد نگاه نكردند (تا به قدرت خدا بر همه چيز واقف شوند)؟! اگر ما بخواهيم آنها را (با يك زمينلرزه) در زمين فرو مىبريم، يا قطعههايى از سنگهاى آسمانى را بر آنها فرو مىريزيم، در اين نشانهاى است (بر قدرت خدا) براى هر بنده توبهكار! و ما تو را جز براى همه مردم نفرستاديم تا (آنها را به پاداشهاى الهى) بشارت دهى و (از عذاب او) بترسانى ولى بيشتر مردم نمىدانند! و ما در هيچ شهر و ديارى پيامبرى بيمدهنده نفرستاديم مگر اينكه مترفين آنها (كه مست ناز و نعمت بودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شدهايد كافريم!» اموال و فرزندانتان هرگز شما را نزد ما مقرّب نمىسازد، جز كسانى كه ايمان بياورند و عمل صالحى انجام دهند كه براى آنان پاداش مضاعف در برابر كارهايى است كه انجام دادهاند و آنها در غرفههاى (بهشتى) در (نهايت) امنيّت خواهند بود! و كسانى كه براى انكار و ابطال آيات ما تلاش مىكنند و مىپندارند از چنگ قدرت ما فرار خواهند كرد، در عذاب (الهى) احضار مىشوند!».
آیات فوق به مشوقات و تنذیرهایی اشاره کرده است که جنبه مادی دارد چراکه انسان موضوعات مادی را بهتر و بیشتر لمس میکند و مشوقات و تهدیدها بیشتر اثر میگذارد و محرک انگیزه و ارادهها خواهد بود و البته این به این معنا نیست که از نعمات و عذابهای اخروی خبری نباشد و مشمول آن قرار نگیرند، بلکه بخاطر زود اثربخشی بشارت و انذار است که به امورات مادی توجه شده است. جامعهای که بتواند با تقویت انگیزه و ارادههای خود اهداف تمدنی را دنبال کند، بیدرنگ به آن آرمان خواهد رسید. از طرف دیگر بشارتها و انذارها در واکنش به رفتارهایی است که در رشد و تعالی جامعه اهمیت دارد. در آیه 4 و 37 سوره سبأ بشارت رزق و روزی با همراه کرامت و مغفرت و دو برابری پاداش رفتارها برای آن دسته از افرادی است که ایمان و عمل صالح داشته باشند، مطرح شده است. در واقع خداوند جامعه را با انگیزهای که ایجاد کرده است به سمت ایمان و عمل صالح سوق میدهد که منجر به پویایی و فعال شدن افراد در صحنههای اجتماعی خواهد شد. در آیات دیگر فوق به موضوع تنیر بیشتر اشاره شده است که آن هم از بابت انکار نشانههای خداوند است که انکار خداوند و دستورات او همان انکار فعالیت حق مدار بودن است که اکثریت جامعه را به انزوی سوق میدهد.
در برخی آیات برای عذاب اهل کفر و نفاق واژه بشارت جایگزین واژه تنذیر شده است آیاتی همچون: ﴿فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ﴾( آل عمران/ 21)، ﴿بَشِّرِ الْمُنافِقينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَليما﴾ (نساء/ 138)، ﴿وَ بَشِّرِ الَّذينَ كَفَرُوا بِعَذابٍ أَليمٍ﴾ (توبه/ 3) در این آیات خداوند از استعاره برای واژه انذار از واژه بشارت استفاده کرده است؛ چرا که آنچه اهل نفاق و کفر را شادمان میکند عذاب است.( راغب اصفهانی، 1383، 1/ 274)
واکنش طبیعی انسان و جامعه نسبت به انذار و تهدید بیشتر از تشویق است، لذا انسانها به تهدید و انذار زودتر واکنش نشان میدهند در حالی که خداوند هر جا سخن از انذار توسط پیامبران را مطرح میکند قبلش سخن از بشارت و تشویق است.(فخرالدين رازى، 1420: 21/ 424) در آیات سوره سبأ نیز خداوند نیز از این شیوه استفاده کرده است. فخر رازی در بیان وجه تقدم را از جنبه تقدم صحت بر مرض بیان می کند که تبشیر جاری مجرای صحت و انذار جاری مجرای امراض است و مقصود ذات خداوند تقدم صحت بر امراض است.(فخرالدين رازى، 1420، 6/ 376)
صراط به معنای راه مستقیم است. مفردی است جمع ندارد برخلاف دیگر واژگانی که به معنای راه است، همانند سبیل سبل، طریق طرق و در صورتی که اضافه و یا توصیف به چیزی نشود به معنای راه خیر است. راغب صراط را برگرفته از صراط به معنای بلعیدن راحت مطرح می کند. (راغب اصفهانی، 1383، 2/ 396) یعنی راه آن ها را می بلعد و مسیر را براحتی طی خواند کرد.
انسان ها در زندگی خود چه بخواند و چه نخواهند در حال پیمودن مسیری برای صعود و رشد هستند که در این مسیر هر فردی به نوعی مسیری را طی می کند که بدان صراط محقق گفته می شود در کنار این صراط، صراط و شاهراهی هست بنام نفس الامری که جعل خداوند است، بر خلاف صراط محقق که جعل انسان است (بابایی، 1396، 404) صراط و مسیری که انسان چه در حال پیمودن آن است و چه به عنوان هدف و الگو در نظر گرفته است، مجموعه رفتارها و باورهایی است که باید برای پیمودن راه بدان معتقد و عامل باشد. در واقع انسانها با پیمودن مسیر خود باید به مسیر اصلی که صراط نفس الامری است، وارد می شوند، در غیر این صورت وارد صراط جحیم و شیطان﴿مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى صِراطِ الْجَحيم﴾ (صافات/ 23) خواهند شد. و حتی در آیهای دیگر از آن به عنوان سبیل طاغوت نام برده شده است. این دوگانگی و تقابل را میتوان از آیه ﴿الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ في سَبيلِ الطَّاغُوتِ﴾ (نساء/ 76) بدست آورد که اگر جامعه در مسیر نفس الامری خداوند قرار نگیرند در مسیر و سبیل طاغوت قرار خواهند گرفت.
صراط نفس الامری فی نفسه می تواند یک موضوع تمدنی محسوب شود و در صورتی که بنحو الگوی هدف برای جامعه در نظر گرفته شود، محرک تمدنی به شمار میآید. نکتهای دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد آن است که صراط مستقیم و نفس الامری یک صراط کلی است که میتواند در صورت منطبق بودن طرق صراط محقق را در بر بگیرد در واقع کثرات سبل در یک طریق واحد کلی قرار بگیرد، میتواند یک نمونهای از تمدن نوین اسلامی در برابر صراط تمدنی غرب و سکولار قرار بگیرد (بابایی، 1396، 25) چرا که با توجه به اینکه صراط در قرآن مفرد آمده است و سبیل و سبل بصورت جمع بیان شده است، صراط یک واحد بیحد و حصر است و لذا بسیاری از خیر و نیک را در بر دارد و سبیل به خاطر محدودیتی که دارد تکثر پیر است.(همان، 401)
در مجموعه آیات سوره سبأ که میفرماید :﴿وَ يَرَى الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدي إِلى صِراطِ الْعَزيزِ الْحَميدِ (6) أَفْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعيدِ (8 ) قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ في ضَلالٍ مُبينٍ (24)﴾ (سباء، 6، 8، 24) كسانى كه به ايشان علم داده شده، آنچه را از سوى پروردگارت بر تو نازل شده حق مى دانند و به راه خداوند عزيز و حميد هدايت مىكند. آيا او بر خدا دروغ بسته يا به نوعى جنون گرفتار است؟!» (چنين نيست)، بلكه كسانى كه به آخرت ايمان نمىآورند، در عذاب و گمراهى دورى هستند (و نشانه گمراهى آنها همين انكار شديد است). بگو: «چه كسى شما را از آسمانها و زمين روزى مىدهد؟» بگو: «اللَّه! و ما يا شما بر (طريق) هدايت يا در ضلالت آشكارى هستيم!». خداوند به صراط حق و نفس الامری عناوین عزیز، حمید و در دیگر آیات از عنوان مستقیم استفاده کرده است. و یا در سوره حمد بندگان خداوند را به هدایت و جهت دهی به سوی صراط مستقیم مطرح میکند و و یا دیگر آیاتی که صراط مستقیم را هدف و آرمان بیان میکند و جامعه را بسمت آن جهت دهی میدهد. ﴿يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْديهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ﴾ (مائده/ 16) ﴿وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾ (انعام/ 153) در این آیه و آیات سوره سبأ﴿ لَعَلى هُدىً أَوْ في ضَلالٍ مُبينٍ﴾ بیان دو رویکرد در صراط وجود دارد که صراط نور و مستقیم و هدایت انسانها و جامعه بسوی آن و از طرف دیگر صراط ظلمت و تاریکی و خروج انسانها و جامعه از آن تأکید شده است.
فرایند و چگونگی تمدن سازی صراط، همانطور که در ابتدا بیان شد که مسیر راه مجموعه از باورها و اعتقادات و اعمال است که وقتی در مسیر قرار میگیرد، باید ملتزم به آن شود. در مقیاس کلان بودگی موضوع صراط در سطح اجتماع و ساختار اجتماعی و ادارات و نهادها به مجموعه رفتارهایی خواهند رسید که سرشار از خیر و نیک خواهد بود. در واقع تصور حرکت در مسیر حق فقط منحصر به افراد نیست، بلکه نهادها و موسسات اداری و گروههای اجتماعی هم میتوانند در مسیر و صراط حرکت نمایند و آثار خیر و برکات تکوینی کلان برای جامعه ایجاد کند. نقطه مقابل آن نیز قابل تصور است که همین نهادها و حکومتها و گروههای اجتماعی در مسیر و سبیل طاغوت حرکت کنند آثار شر و نکبت تکوینی بعد از ضلالت و گمراهی نصیب جامعه خواهد شد.
یکی از موضوعاتی که طی مسیر لازم است وجود مصداق و الگو در مسیر است که خداوند در آیات به مصداق اشاره میکند، هر چند برخی مصداق را خود راه مطرح میکنند اما به نظر میآید این گونه نیست، بلکه خداوند یک الگو و نمونه در مسیر حق مشخ میکند، همچنان که در مسیر طاغوت نیز الگو و نمونه مطرح میگردد. در سوره یس میفرماید: ﴿إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلينَ. عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ﴾ (یس/ 3- 4) در این آیه خداوند پیغمبر را از مرسلین نام می برد و او را بر صراط مستقیم می داند. در اینجا خود پیغمبر صراط نیست، بلکه در صراط قرار دارد و به عنوان الگو شناخته میشود. تعیین مصداق به عنوان الگو که خود از محرکات تمدنی است، بر صراطی که از موضوعات تمدنی محسوب میشود؛ تأکید مؤکد بر اهمیت این نوع تمدنسازی است. یعنی اگر جامعه به این دو مؤلفه تمدنی توجه داشته باشد، آغازگر رشد و فراز رفتاری میان گروهی جامعه محسوب میشود.
نتیجه
در رابطه با توحید افعالی آنچه مورد بررسی قرار دارد و در سوره سبأ بدان توجه شده است، توحید افعالی به تمام اقسام آن است، یعنی توحید خالقیت، ربوبیت، رازقیت، ولایت، مالکیت. در سوره سبأ آیات متعددی از باب تکوین و توحید افعالی، تحولات و حوادث و دستورات را به افعال خود نسبت میدهد. اما آنچه انسان در آن صاحب اختیار است از باب تشریع (بایدها و نبایدها ) است و تکوینیات از تحت اراده و اختیار انسان خارج است. ایجاد جهانبینی توحیدی افعالی در جامعه با توجه به تایرگزاری خداوند در نظام هستی امری لازم و ضروری به شمار میآید. در مورد سوره سبأ باید به نکته مهمی توجه داشت که توجه به قرآن برای کشف مولفههای تمدنی از باب تطبیق پدید خارجی با قران و دستورات الهی است نه از باب انفعال و واکنشی که نویسنده بخواهد با کنکاش و ارتباط آیات نکات تمدنی را بدست آورد. در کنار این نکته مهم نگرش به قرآن و سوره سبأ همانند دیگر سور به صورتی است که دارای شخصیت و از ساختاری برخوردار است و غرضی مرتبط با سوره نیز از مجموع سوره میتوان بیان داشت. در این ساختار به آیه و دسته آیات و رکوعات که غرض و بیان کننده نکات تمدنی باشد، نیز توجه شده است. از طرف دیگر توجه به بیان داستان برای فهم بیشتر به صورت سه جریان به یکدیگر پیوسته میتواند مثمر ثمر باشد. بنابراین سور قرآن را میتوان به صورت ساختاری و دستههای آیاتی مورد توجه و فهم تمدنی قرار داد تا بهتر و سادهتر فهم شود. همچنین با توجه به توصیفات تاریخی و قرآنی نسبت به جریان تمدنی حضرت داوود و سلیمان (علیهما السلام) و قوم سبأ، نکات تمدنی در میان آنان وجود داشته است که خداوند را بر آن داشت که برای تبیین آن در قالب داستان بدان پرداخته است. از جمله مولفههایی که در سه جریان فوق وجود داشته است عبارت است از: شکلدهی انقلاب و حکومتداری، جامعهسازی، جغرافیا، امنیت، رهبر سیاسی، شکرگزاری. بنابراین توجه به این سوره و نکات تمدنی به همراه بیان داستان که میتواند شباهتهایی در زندگی انسانها داشته باشد، برای مخاطب قابل توجه و ملموس باشد. سوره سبأ با توجه به نکات تمدنی از آیه و دسته آیات و همچنین از شخصیت و ساختار سوره، مفاهیم موضوعات تمدنی و محرکات تمدنی متعددی معرفی میکند از جمله مولفههایی که از آیات به دست آمده است، ظلم و اخلاق است. نمونه مولفههایی که از مجموعه و دسته آیات بدست آمده است را میتوان به جامعهسازی، رهبران سیاسی اجتماعی، رزق و روزی، نظم، شکرگزاری، الگو، امنیت اشاره داشت. در تقابل میان مولفههای تمدنی سکولاری و الهی و ادعای برتری تمدنی الهی، لازم شد تا عوامل تمدنی سکولار از نگاه دین و با تکیه بر سوره سبأ مورد بررسی قرار گیرد. اسلام قرنها قبل به مولفههای سکولاری چه موضوعات تمدنی و چه محرکات تمدنی توجه داشته است و راهکاری برای بهرهوری از آن را نیز بیان داشته است. در واقع معرفی و تبیین و تکمیل کننده آن است. از جمله امنیت، جامعه، جغرافیا، اندیشه و جهانبینی و الگوگیری؛ با این حال نمیتوان از مواردی که اسلام بصورت تکمیلی و یا تأسیسی در سوره سبأ بیان کرده است، چشم پوشید؛ از جمله شکرگزاری، عمل صالح، اخلاص، اخلاق دینی و ایمان و امورات غیبی. لذا مولفههای تمدنی در سوره سبأ از نگاه مادی و دینی مورد بررسی قرار گرفت تا بتوان تمدن مورد نظر اسلام را کامل بیان داشت. آنچه انسان و جامعه را به تکیه کردن به مولفههای الهی وا میدارد آن است که مولفههای سکولاری و مادی با توجه به اسباب و علل مادی و تجارب و آزمون و خطا بدست آمده است و همچنان دچار خطا میشود. در حالی که در نگاه الهی و دینی بدلیل اینکه توسط عقل کل و واضع قانون هستی و خالق اسباب و علل معرفی می شود از آن خطا پذیری در امان خواهد بود. در بررسی مولفهها در به سوره سبأ موضوع دیگری که مولفههای تمدنی از نگاه اسلام را تکمیل میکند، و بدون آن تحقق و پیادهسازی مولفهها و محرکات تمدنی اسلامی رخ نخواهد داد، شیوه و نوع نگاه به هستی و هستی شناسی است. به عبارت دیگر چگونگی محقق شدن تمدن نوین اسلامی به جهانبینی توحید افعالی اجتماع به مثابه افراد و جامعه به مثابه نهادها بستگی داردکه میتواند تمدن اسلامی توحیدی را بنا گذاشت. چرا که در همه مولفهها و موضوعات تمدنی و محرکات تمدنی در سوره سبأ به فعل خداوند در شکلگیری و یا افول تمدن توجه داده شده است. اینکه همه افعال چه فراز و چه فرود تمدنی به فعل خداوند نسبت داده میشود درصدد بیان آن است که جامعه رویکرد توحید افعالی بگیرد و در مسیر و صراط او قدم نهد و دستورات خداوند را در عمل پیاده نماید.
منابع
علاوه بر قرآن کریم
1. ابن عاشور، محمد بن طاهر (1984ق)، التحرير و التنوير، ج22، تونس: الدار التونسية للنشر.
2. بابایی، حبیب الله (1396)، «شاخصهای تمدنی (در دو رویکرد عرفی و قدسی)»، دو فصلنامه پژوهشهای تمدن نوین اسلامی، س 1، ش 2، تابستان.
3. بابایی، حبیب اله، فاطمه مرادی (1400)، «فرایند تکوین خیر کبیر»، دو فصلنامه علمی مطالعات بنیادین تمدن نوین اسلامی، دوره 4، ش 1، بهار و تابستان.
4. بابایی، حبیب اله (1396)، «تنوع اسلامی در فرایند تمدنی»، فصلنامه نقد و نظر، س 22، ش 88، تابستان.
5. بابایی، حبیباله (1393)، کاوشهای نظری در الهیات و تمدن، قم ، ناشر: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
6. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1383)، المفردات في غريب القرآن، ترجمه غلامرضا خسروی حسینی، ج2، تهران: المکتب المرتضویه لاحیاء الآثار الجعفریه.
7. سبحانی، جعفر (1353)، خاتمیت از دیدگاه عقل و قرآن، ترجمه استادی، رضا، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
8. صادق زاده، علیرضا، مریم بناهان (1391)، «رویکرد تربیتی به آیات انذار و تبشیر»، فصلنامه پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی، س 20، ش 14، بهار.
9. صدر، سید محمد باقر (1369)، سنتهای تاریخ و فلسفه اجتماعی در مکتب قرآن، ترجمه منوچهری، حسین، تهران: فرهنگ رجاء.
10. طباطبایی، محمد حسین (1374)، تفسیر المیزان، ترجمه موسوى همدانى سيد محمد باقر، ج1، 20، قم: انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
11. طبرسی، فضل بن حسن،( 1377)، ترجمه جوامع الجامع، مترجمان، ج5، مشهد: بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى.
12. عاملی، شیخ حر (1409)، وسائل الشیعة، ج15، قم: مؤسسه آل البيت عليهمالسلام.
13. فخرالدين رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، (1420)، مفاتيح الغيب، ج 21، بیروت: دار احياء التراث العربى.
14. کلینی، محمد بن یعقوب (1407ق)، الكافي، ج1، تهران: دارالکتاب الاسلامیه.
15. لک زایی، نجف (1394)، تاریخ فرهنگی سیاسی ایران معاصر، قم: هاجر.
16. محدث نورى (1408)، مستدرك الوسائل، ج1، قم: مؤسسه آل البيت عليهم السلام.
17. مصباح، محمدتقی (1389)، معارف قرآن راهنماشناسی، ج5، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
18. مطهرى، مرتضی (1372)، انسان و سرنوشت، تهران: صدرا.
19. مطهرى، مرتضی (1385)، مجموعه آثار، ج3، تهران: صدرا.
20. مکارم شیرازی، ناصر (1374)، تفسیر نمونه، ج 18، تهران: دار الكتب الإسلامية.
[1] . استادیار تاریخ، گروه معارف اسلامی، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران (نویسنده مسئول): اh.bayati@umz.ac.ir
[2] . دکتری مدرسی معارف تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران: mahdifeizy@yahoo.com
[3] . ملائکه مدبرین متعلق به عالم اجسام و به امر خداوند تدبیر امور این جهان را بر عهده دارند (مکارم شیرازی، 1374، 26/ 78) آن قضايى را كه خداوند در باره آن موجود مقرر داشته، همان قضايى است كه فرشته مأمور به تدبير آن موجود، به سوى آن مىشتابد و سببى را كه مطابق قضاى الهى است تمام نموده، در نتيجه آنچه را خدا اراده كرده واقع مىشود. (طباطبایی، 1374، 20/ 295)
[4] . لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنينَ مِنْ سَبيلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم/ بر ضعيفان و بيماران و آنها كه وسيلهاى براى انفاق (در راه جهاد) ندارند، ايرادى نيست (كه در ميدان جنگ شركت نجويند) هر گاه براى خدا و رسولش خيرخواهى كنند (و از آنچه در توان دارند، مضايقه ننمايند). بر نيكوكاران راه مؤاخذه نيست و خداوند آمرزنده و مهربان است)(توبه / 91).
[5] . همان كسانى كه هر گاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز را برپا مىدارند، و زكات مىدهند و امر به معروف و نهى از منكر مىكنند و پايان همه كارها از آن خداست(حج/ 41).
[6] . مردان منافق و زنان منافق، همه از يك گروهند! آنها امر به منكر و نهى از معروف مىكنند و دستهايشان را (از انفاق و بخشش) مىبندند خدا را فراموش كردند و خدا (نيز) آنها را فراموش كرد (و رحمتش را از آنها قطع نمود) به يقين، منافقان همان فاسقانند(توبه/ 67).