از جرم تا نُرم: قابليتها و محدوديتها جرمشناسي فرهنگي در تبيين جرائم و انحرافات
الموضوعات : مطالعات میان فرهنگی
1 - استادیار جامعهشناسی، دانشگاه تهران،تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: جرائم جوانان, جرمشناسي فرهنگي, خردهفرهنگ, رويکردهاي انتقادي, جرمشناسي پستمدرن و جرمشناسي نئومارکسيستي,
ملخص المقالة :
همراه با توسعه جرمشناسي طي چند دهه اخير، جرائم جوانان و خردهفرهنگهاي آنها از منظرهاي متفاوتي بررسي و تحليل شده است. جرمشناسي فرهنگي يکي از رويکردهاي متأخر است که در سالهاي پاياني قرن بيستم موردتوجه نظريهپردازان قرار گرفت. اين رويکرد متأثر از سنتهاي جامعهشناختي چون کنشمتقابلگرايان، مارکسيسم، ساختارگرايان و برخي از نظريات جرمشناسي مانند جرمشناسي انتقادي، جرمشناسي نئو مارکسيستي، مکتب مطالعات فرهنگي بيرمنگام و فلسفه پستمدرن است. فرل و ساندرز اين رويکرد را در مسير تکامل جرمشناسي متعارف ميدانند که نگاهي نو به مسائل جوانان دارد. اين رويکرد به ارتباط بين جرم، فرهنگ و سياستهاي کنترلي ميپردازد و معتقد است که جرم از طريق يک فرايند فرهنگي تعريف ميشود. روش اين پژوهش نوعي ارزيابي يا فراتحليل کيفي است. به اين معنا که مقاله حاضر ضمن معرفي تاريخچه و وجوه مختلف اين رويکرد، انتقادات وارده به آن را مورد بررسي قرار ميدهد و مبتني بر آن محدوديتها و کاربردهاي آن را در تحليل جرائم و انحرافات در ايران باز مينمايد. به طور کلي ميتوان گفت جرمشناسي فرهنگي به يک معنا بصيرت بخش است زيراکه از کنش جوانان فهم و تفسيري نو در اختيار پژوهشگران قرار ميدهد. از سوي ديگر گمراهکننده است زيرا آنچه را که پيشازاين بهعنوان جُرم شناخته ميشد را بهعنوان نُرم معرفي ميکند.