جلوه طبیعت در قصاید منوچهری دامغانی و سعدی شیرازی
الموضوعات : فصلنامه تخصصی زبان و ادبیات فارسیفرشته طاهری 1 , محمد شاه بدیع زاده 2 , محمود مهدوی دامغانی 3
1 - دانشکده علوم و ادبیات انسانی .دانشگاه آزاد مشهد
2 - دانشکده علوم و ادبیات انسانی دانشگاه آزاد مشهد ایران
3 - دانشیار بازنشسته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
الکلمات المفتاحية: طبیعت, قصیده, منوچهری دامغانی, سعدی شیرازی.,
ملخص المقالة :
طبیعت در میان شعر پارسی، جای وسیع و گسترده دارد. منوچهری دامغانی به عنوان نماینده شاعران طبیعت گرای، با دیدگاه واقع گویی در توصیف عناصر طبیعت، در همه دوره های شعر پارسی، گوی سبقت ربوده است. او هم چون رودکی و بیش از او، پرچم دار فلسفة خوش باشی و غنیمت دانستن لحظه بوده است. توصیفات او معمولا با تشبیهات حسی، از تمام اجزای طبیعت وام گرفته است. سعدی همچون منوچهری، وام دار طبیعت نشاط انگیز است با این تفاوت این توصیف ها در خدمت اعتقاد و پند و اندرز هستند. سعدی افتاده ای آزاده است که گاه با زبان تیز و گستاخ و البته همراه با ادب ندا می دهد: بس بگردید و بگردد روزگار/ دل به دنیا در برنبندد هوشیار. نتایج نشان می دهد منوچهری و سعدی به تشبیهات حسی تمایل دارند شاعر سبک خراسانی بیشتر علاقمند به آوردن تشبیهات متعدد و مرکب است و سعدی از تشبیهات مفرد استقبال می کند. شاعر دامغانی در هر عنصر، هدفش توصیف زیبایی و نشاط است و شاعر شیرازی با تأثر از جامعه، هدفش تعالی و رشد انسان در سیر کمال معنوی است. هر دو شاعر خردمند، هوشمندانه سعی در درک لحظه دارند؛ یکی لذت از جهان گذرا، دیگری درس از جهان گذرا. این پژوهش به روش استقرا، جز به کل، به شیوه کتابخانه ای و فیش برداری است.
1. امامی، نصرالله (1371). منوچهری دامغانی و ادوار زندگی و آفرینش های هنری، بی¬نا بی¬جا.
2. دبیر سیاقی، محمد (1374). تصویرها و شادی ها، تهران: سخن.
3. دودمان کوشکی، علی؛ سلطانی کوه بناییو حسن؛ جم زاده، سمیه (1391). توصیف طبیعت در دیوان منوچهری و صنوبری، مجله تاریخ ادبیات 3 (69).
4. زرین¬کوب، عبدالحسین (1378). با کاروان حله، تهران: علمی.
5. سعدی (1366). کلیات سعدی، به تصحیح محمد علی فروغی، طلوع.
6. سعیدی، سهراب و اسماعیلی، محبوبه (1397). بررسی طبیعت، آسمان و فلک در شعر انوری. پژوهش¬نامه اورمزد 11(44).
7. شاله، فیلیسین (1357). شناخت زیبایی، ترجمه علی اکبر بامداد، تهران: طهوری.
8. شفیعی کدکنی، محمدرضا (1383). صورخیال در شعرفارسی، تهران: آگاه.
9. فتوحی رودمعجنی (1398). بلاغت تصویر، تهران: سخن.
10. فرزاد، عبدالحسین (1376). نقد و پژوهش با نمونه اشعار منوچهری، تهران: آتیه.
11. لسان، حسین (1373). پژوهشی در روایات و مضامین سعدی، ذکر جمیل سعدی (مجموعه مقالات و اشعار ...)، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (صص173-144).
12. مژده، علی محمد (1373). جنبه های معنوی سخن سعدی، ذکر جمیل سعدی (مجموعه مقالات و اشعار...)، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (صص226-125).
13. منوچهری دامغانی (1390). دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، زوار.
14. همتی، سیروس(1388). مقایسه تصویرآفرینی از طبیعت در مثنوی¬های عرفانی قرن هفتم.
15. یوسفی، غلامحسین (1369). چشمه روشن، تهران: انتشارات علمی.
مجله ادبیات فارسی، دوره 20، شماره 38، تابستان 1403، صفحه 58-46 |
جلوه طبیعت در قصاید منوچهری دامغانی و سعدی شیرازی
فرشته طاهری1، دکتر محمد شاه بدیع زاده2*، دکتر محمود مهدوی دامغانی3
1دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیّات فارسی، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامي، مشهد، ایران.
*2 عضو شورای مرکزی کانون دانشگاهیان ایران اسلامی استان خراسان رضوی و مشهد مقدس.
3 استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فردوسی مشهد، ايران.
نویسندة مسئول: Email: mohammad.badizadeh@mshdiau.ac.i
تاریخ دریافت: 18/11/1402 / تاریخ پذیرش: 20/05/1403
چکیده
طبیعت در میان شعر پارسی، جای وسیع و گسترده دارد. منوچهری دامغانی به عنوان نماینده شاعران طبیعتگرای، با دیدگاه واقعگویی در توصیف عناصر طبیعت، در همه دورههای شعر پارسی، گوی سبقت ربوده است. او همچون رودکی و بیش از او، پرچمدار فلسفة خوشباشی و غنیمت دانستن لحظه بوده است. توصیفات او معمولا با تشبیهات حسی، از تمام اجزای طبیعت وام گرفته است. سعدی همچون منوچهری، وامدار طبیعت نشاطانگیز است با این تفاوت این توصیفها در خدمت اعتقاد و پندواندرز هستند. سعدی افتادهای آزاده است که گاه با زبان تیز و گستاخ و البته همراه با ادب ندا میدهد: بس بگردید و بگردد روزگار/ دل به دنیا در برنبندد هوشیار. نتایج نشان میدهد منوچهری و سعدی به تشبیهات حسی تمایل دارند شاعر سبک خراسانی بیشتر علاقمند به آوردن تشبیهات متعدد و مرکب است و سعدی از تشبیهات مفرد استقبال میکند. شاعر دامغانی در هر عنصر، هدفش توصیف زیبایی و نشاط است و شاعر شیرازی با تأثر از جامعه، هدفش تعالی و رشد انسان در سیر کمال معنوی است. هر دو شاعر خردمند، هوشمندانه سعی در درک لحظه دارند؛ یکی لذت از جهان گذرا، دیگری درس از جهان گذرا. این پژوهش به روش استقرا، جز به کل، به شیوه کتابخانهای و فیش برداری است.
کلیدواژه: طبیعت، قصیده، منوچهری دامغانی، سعدی شیرازی.
1- مقدمه
بوستان افروز شعر شاعران سبک خراسانی در عرصه توصیف، هنرنمایی فرخنده ایست که شاعران برجسته این سبک را در همه زمانها، نام بردار کرده است. در میان شاعران قصیده پرداز عصر سامانی و غزنوی، چهره منوچهری به عنوان صورتگر زبردست طبیعت، او را با سبک مخصوص به خودش، در تمام ادوار شاعری ممتاز نموده است. بسیار سخنها درباره ذهن خلاق و شاهکار این هنرمند جوان طبع، بیان شده است. همه اجزا طبیعت در شعر او چون انواع گل، پرنده، نیز دیگر جلوههای طبیعت چون آسمان، زمین، ستارگان، سیارهها و .... شعر او را منحصر به فرد نموده است. «شراب گفتار وی مرد افکن است و دیوانش عکسی از بهشت جاوید، بدین جهت غم و اندوه و ناکامی و نامرادی در آن نیست، حتی لفظی اندوهگین نیز در آن نمیتوان یافت، همه کلمات وی شادی آور و طرب انگیزند» (دبیر سیاقی،1390: بیست و پنج). منوچهری مانند دیگر شاعران هم عصرش و البته بیش از آنها با به نمایش گذاشتن طبیعت با جادوی سخن، لذت و شادمانی را به ارمغان میآورد. توصیفات این شاعر دریافتن لحظه و شادباشی است، حتی در توصیف پاییز و زمستان هم به دنبال شادی و نشاط هست:
باز دگر باره مهر ماه درآمد |
| جشن فریدون آبتین به بر آمد |
|
| (منوچهری،174:1390)
) |
هم چنین شاعر توانمند در طلیعه ماه خزان ، پندوار ندا می دهد:
بساز چنگ و بیاور دوبیتی و رجزی |
| که بانگ چنگ فروداشت عندلیب رزی |
|
| (همان:129)
) |
هدف از این توصیفات لذت است و بس.دربار سامانیان جای شادمانی و نشاط است و البته در دربار غزنویان نیز همین شیوه و آیین با تفاوتهایی دنبال میشود. با حمله مغول و تغییر کانونهای ادبی، انسان به دنبال عالم معنا است و شاعران به عرفان و تصوف متمایل میشوند و البته شاعرانی چون سعدی، شعر خود را با صبغه عرفانی میسرایند:
مابین آسمان و زمین جای عیش نیست |
| یک دانه چون جهد ز میان دو آسیا |
|
| (سعدی،431:1366)
) |
حکیم، بار خدایی که صورت گل خندان |
| درون غنچه ببندد چو در مشیمه جنین را
|
سزد که روی عبادت نهند بر در حکمش |
| مصوری که تواند نگاشت نقش چنین را
) |
سعدی نیز به طبیعت و توصیف آن اهتمام ورزیده است با این تفاوت که این توصیف برخلاف منوچهری، هدف غایی نیست؛ بلکه مقدمهای برای رسیدن به معرفت الهی است و در نهایت:
صراط راست که داند در آن جهان رفتن |
| کسی که خو کند اینجا به راست رفتاری |
|
| (همان:475)
) |
2- بیان مساله
باتوجه به اینکه منوچهری و سعدی هر دو از توصیف طبیعت در هنر شعر سرایی بهره بردهاند ،تفاوتهای بارزی، شعر این دو شاعر نامی را متفاوت میکند. فضای اجتماعی- فرهنگی و سیاسی از عوامل تعیین کننده جهان بینی و نگرش شاعران در مضامین شعری است. گرچه زاویه شخصی شاعر نیز در یک سبک خاص، وی را از دیگر هم عصران خود متفاوت میکند. در نگرش منوچهری در سبک خراسانی و سعدی در سبک عراقی، شیوههای همگرایی و دیگرسوگرایی دیده میشود. پرداختن و تحلیل و بررسی ویژگیهای مشترک و گونهگون دو شاعر، هدف این تحقیق است.
3- سوالات تحقیق
1- هنر منوچهری در توصیف طبیعت چه انعکاسی در ذهن خواننده دارد؟
2- توصیف طبیعت در قصاید سعدی چه پیامهایی را برای بشر به ارمغان میآورد؟
4- فرضیههای تحقیق
1- منوچهری با جادوی شعر به توصیف طبیعت میپردازد، هدف او بیان هنر است و البته لذت از این هنر، که میتواند همواره به انسان یادآور شود که «لحظه را دریاب» این تفکر بینشی فلسفی است که دانشمندان و متفکران بزرگ آن را بیان نمودهاند. دانشمندان نیز در دنیای متمدن امروز این تفکر را به انسان یادآور میشوند:
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم |
| وین یک دم عمر را غنیمت شمریم |
|
| (خیام)
) |
2- سعدی هدفش از توصیف طبیعت در ابتدا، بیان عظمت خداوند است زیرا ایزد یکتا، صانعی است که «چندین هزار صورت الوان نگار کرد» با وجود آنکه سعدی شوق خود را از طبیعت به انسان منتقل میکند:
تو گر به رقص نیایی شگفت جانوری |
| از این هوا که درخت آمدست درجولان |
|
| (سعدی،465:1366)
) |
|
|
|
ولی همواره به انسان یادآوری میکند:
جهان بر آب نهادست و زندگی بر باد |
| غلام همت آنم که دل بر او ننهاد |
|
| (همان:436)
) |
پس انسان را به زهد و تقوا فرا میخواند:
پرهیزگار باش که دادار آسمان |
| فردوس جای مردم پرهیزگار کرد |
|
| (همان:439)
) |
|
|
|
5- پیشینه تحقیق
انسان با طبیعت پیوند جاودانه دارد. از بدو تولد تا فرجام کار، طبیعت سبب حیات انسان و رشد و تعالی اوست. «طبیعت دارای "غنای شکل یافته" و امکانات بینهایتی است که از دیرباز به عنوان سرچشمه بدوی آفرینش و عرصهای که در آن به طور مداوم خلق و ابداع صورت میگیرد، اهمیت داشته و به عنوان سرمایهای برای خلاقیت هنری مورد توجه بوده است. کسانی که در خلق آثار هنری دست داشتهاند. با رویکرد به طبیعت، خود را از این امکانات بینهایت برخوردار ساخته و توانستهاند همچون طبیعت دست به خلق و ابداع زده و پیوند انسان با طبیعت را مستحکمتر کنند» (شاله،50:1357). تحقیقات زیادی در زمینه طبیعت و تجلی آن در شعر فارسی صورت گرفته است که بر برخی از این موارد اشاره خواهد شد.
سعیدی و همکاران (1397) پژوهشی تحت عنوان «بررسی طبیعت، آسمان و فلک در شعر انوری» انجام دادهاند. طبیعت و جلوههای آن همواره در دورههای گوناگون زبان و ادب پارسی مورد توجه شاعران مختلف بوده است. اولین جلوه پدیدههای طبیعت در آثار ادبی سبک خراسانی هویدا گردیده است. انوری یکی از شاعران این سبک است که تجلی طبیعت را در شعر او میتوان یافت. جستوجوی عناصر طبیعی در آثار گویندگان این عصر نشان میدهد که دید گویندگان بیشتر دید طبیعی است و نه تنها در وصفهای طبیعت بلکه در زمینههای دیگر نیز توجه شاعران به طبیعت، نوعی تشخص و امتیاز دارد. پژوهشگران به بررسی طبیعت در دیوان انوری و ذکر نمونه اشعار بر این اساس پرداختهاند.
دودمان کوشکی و همکاران (1391) تحقیقی تحت عنوان «توصیف طبیعت در دیوان منوچهری و صنوبری» انجام دادهاند. فن وصف، یکی از مهمترین اغراض شعری است که به عنصر خیال وابسته است. موضوع وصف آنگاه که وصف طبیعت باشد، ترسیم تابلویی از زیباییها است. منوچهری دامغانی (متوفی 432 ه.ق) و صنوبری (متوفی 334 ه.ق) بیشک از بزرگترین شاعران طبیعتگرا در ادب پارسی و تازی هستند. اهمیت وصف طبیعت در دیوان صنوبری اندازهای است که برخی از منتقدان او را نخستین شاعر طبیعت در ادبیات عرب دانستهاند. منوچهری نیز همین جایگاه را در ادبیات فارسی دارد. این مقاله به بررسی تحلیل و تطبیق توصیفهای این دو شاعر از جلوههای مختلف طبیعت میپردازد. پژوهشگران با تحلیل و مقارنه توصیفهای مشابه و آرایه شواهدی امکان بررسی تطبیقی دو شاعر را در توصیف طبیعت فراهم آوردهاند. شباهتهای فراوانی بین این دو شاعر در برخی از موضوعات چون: وصف گلها، پرندگان و توصیف برف بیشتر است و در برخی از عناصر، شباهتها اندک است. براساس این تحقیق، منوچهری دامغانی در توصیف طبیعت از صنوبری که از سرامدان مکتب تشبیه در عصر عباسی است، تاثر بسیاری پذیرفته، با این وجود در دیوانش نامی از این شاعر نبرده است. همتی (1388) تحقیقی تحت عنوان «مقایسه تصویرآفرینی از طبیعت در مثنویهای عرفانی قرن هفتم (حدیقه سنایی، مثنویهای عطار نیشابوری و مثنوی مولوی)» انجام داده است. در این مقاله، نگارنده بر آن است. ضمن بیان اجمالی نحوه به کارگیری تصاویر طبیعت و مناظر مختلف آن در شعر غیر عرفانی به تفاوت نحوه کاربرد این عناصر در مثنویهای این شاعران که از دیدگاه اندیشه به هم نزدیک هستند بپردازد. در یک نگاه اجمالی به دورههای مختلف شعر فارسی، این نکته روشن است که شعر فارسی در هیچ دورهای از بهرهمندی از طبیعت به روش تصویر آفرینی بینیاز نبوده است. شاعران دوره اول شعر فارسی «سبک خراسانی» بیشتر نگارگر طبیعت هستند و سیر آفاقی دارند درحالی که در مثنوی مولوی و شاعران همفکر و همعصر او، این سیر انفسی است و طبیعت به عنوان ابزاری برای القای معانی به کار میرود. مطلبی که در اینجا قابل تامل است، این است که نحوه کاربرد و توصیف جلوههای طبیعت در آثار سنایی و عطار به صورت کلیشهای و تکراری است. درحالی که در مثنوی مولوی، تصویر آفرینی، صورتی متنوعتر داشته و با یک بیان جدید و منحصربهفرد مطرح شده است.
در پژوهش حاضر به نکتههای مشترک و بخصوص تفاوتهای دو شاعر در طبیعت و اهداف آنها پرداخته میشود که این پژوهش در نوع خود بدیع و جدید است.
6- مباحث نظری
6-1- جلوه طبیعت در قصاید منوچهری دامغانی
شاعر برنای قصیده سرای قرن پنجم، با استعداد ذاتی شاعری نیز با آگاهی به دانشهای زمان خود بخصوص علوم ادبی، موسیقی کلام و آشنایی به زبان عربی) به شاعری میپردازد؛ خود به صراحت گوید: «من بدانم علم دین و علم طبّ وعلم نحو» (منوچهری،91:1390) همچنین در جای دیگر میفرماید: «من بسی دیوان شعر تازیان دارم ز بر» (همان). شیوه ممتاز وی، او را صاحب سبک نموده است. ویژگیهای شعرِ وی از این قرار است:
شاعر ستایشگر طبیعت، با سبک واقعنگر، بیش از هر شاعری در طول تاریخ به توصیف طبیعت پرداخته است، وی با سحر سخن، در بیان و توصیف، دست به ابداع و ابتکار میزند، هم چنین او با تیزبینی و ظرافت اندیشه و نگاه، از طبیعت الهام میگیرد و خلّاقیت خود را در تصویر آفرینی از آن وام میگیرد. توجه منوچهری در خلق تصویرها و تشبیهها، دقت در تناسبها و رنگها است؛ توجه به هماهنگی شکل هندسی اشیا و تناسب رنگها، شعر او را از شعر دورههای قبل و دوره خود، ممتاز میکند. زیرا توجه به رنگ در میان شاعران دیگر، بیش از تناسب شکلهای هندسی است. بهطور مثال این تشبیه:
وان قطره باران که چکد از بر لاله/.../ پنداری تبخاله خردک بدمیدست/ برگرد عقیق دولب عیار (ر.ک. شفیعی کدکنی، 1383: 504) علاوهبر آن، منوچهری با طبیعت حس مشترکی دارد و آن را به خوبی احساس میکند: «او آن (طبیعت) را احساس میکند و این همه احساس و توجه به طبیعت باعث شده است که شناخت و کشف زیباییهای طبیعت برای او امری عادی باشد و همه این موارد را در اشعار خود وارد کند (یوسفی، 1369: 62). امتیازهای دیگری نیز سبب سرآمدی او در میان شاعران، به عنوان شاعر طبیعت قابل ذکر است «وی همیشه در مورد طبیعت ذوقزدگی و اشتیاق کودکانه داشته است و هیچگاه طبیعت، برای او کهنه نمیشود و پیوندی محکم و عاطفی با طبیعت دارد (فرزاد، 1376: 34) همچنین انسان همراه شاعر حضور خود را در توصیفهای او از طبیعت، حاضر و فعال میبیند (ر.ک. امامی،1375:27).
6-1-2- وصف عناصر بی جان طبیعت
طبیعت بیجان بدون گل و شکوفه، زیبایی چندانی ندارد و منوچهری این موضوع را به دقت مورد توجه قرار داده است و با دایره اطلاعات فراوانی که از گلها داشته است بیش از دیگر عناصر طبیعت به آن پرداخته است. علاوه بر آن وی برای گلها، مشبه به، جاندار قرار میدهد.گل ارغوان را به مرغکان سرخ و گلبرگهای بنفشه را به ناخن کبود کودک، گل رعنا را به روی برافروخته میخواران، مانند میکند.
6-1-3- شادی
طیف رنگارنگ وسیع طبیعت، شعر او را شاد جلوه میدهد و البته روح شاعر نیز به دنبال اندوه و غم نیست؛ اندوه شاعر در حد شکایت از حاسدان است و البته خود را در این غم محصور نمیکند و همراه با نوای طربانگیز طبیعت به شادی و شادخواری میپردازد گویی طبیعت درون او پیوسته مشغول بازیگوشی و جستوخیز است.
6-1-4- حسهای پنجگانه
منوچهری دامغانی در پیوند با طبیعت، از پنج حس به خوبی مدد میگیرد:
الف-حس بینایی: در بسیاری بیتها، شاعر از دیدگاه بصری انسان را به توجه و دقّت در طبیعت فرا میخواند، مانند؛
طاوس در میان باغ دَمان وکشی کنان |
| چنگش چو برگ سوسن پایش چو برگ نی
|
بالش بسان دامن دیبای زربفت |
| دُمّش پر از هلال و جناحش پر از جُدی (منوچهری،1390: 134)
) |
و بدین ترتیب شگفتی انسان و هیجان و شعف وی را از اعجازهای طبیعی، برمیانگیزد. در ادامه باید گفت منوچهری از رنگهای شاد بیشتر در کلام میآورد: باده سرخ /25؛ گوهرحمراء/25؛ زرد گل/31؛ سبز چنار/97؛ لولوی بیضاء؛ و گاه شاعر با رئگ مورد علاقه خود، شدت شوق و اشتیاق خود را نشان میدهد سرخترین آب/99؛ وی رنگ سیاه را برای بیان رنگ ابرو دلدار، رنگ زلف و توصیف زاغان در زمستان میآورد. و البته گاه با تشبیههای مخصوص به خود، رنگ مورد نظر را ذکر میکند: (سیه معجر/75: زاغ) (مشک/59: زلف) (قیرینه گرزن/86 : شب) (زاغ رنگ/86:ابرسیاه) (زنگی/75: ابر سیاه).
ب- حس شنوایی: یکی از عوامل قابل توجه شعر منوچهری، بیان موسیقی طربانگیز است وی صدای شادی آفرین نغمه پرندگان را به آلات موسیقی مانند میکند و شوق و شعف خود را به خواننده منتقل میکند:
کبک ناقوس زن و شارک سنتور زنست |
| فاخته نای زن و بط شده طنبور زنا |
|
| (همان:1)
) |
|
|
|
ج-حس لامسه: لطافت و ظرافت در طبیعت چون لمس پارچههای لطیفی است که انسان را هوشیار و بهوجد میآورد:
ثوب عتّابی گشته سَلَبِ قوسِ قزح |
| سُندُسِ رومی گشته سلب یاسمنا |
|
| (همان:2)
) |
|
|
|
د-حس شامه: عطرهای طبیعت یکی از عوامل اعجاز آفرینش است که انسان لطیف طبع را به شعفی ماورایی، رهنمون میکند:
زلف بنفشه ببوی، لعل خجسته ببوس |
| دست چغانه بگیر، پیش چمانه بخم |
|
| (همان:70)
) |
|
|
|
در این نمونه، شاعر علاوهبر حس شامه، حس لامسه، شنوایی، بینایی و چشایی مخاطب را برمیانگیزد که در نوع خود نوعی ایجاز در لفظ و اطناب در معنی است.
ه-حس چشایی: شاعر با چشیدن آنچه مطلوب خود است، لذت خود را با خواننده به اشتراک میگذارد، گویی او را با لذت خود شریک میداند:
ای آن که نخوردستی می، گر بچشی زان |
| سوگند خوری گویی شهد و رطب اینست |
|
| (همان:16)
) |
|
|
|
6-1-5- تصویر آفرینی
تصویرهای منوچهری چون در عالم طبیعت رخ میدهد، حسی و ساده هستند زیرا هنوز ذهن بشر در آن دخل و تصرفی انجام نداده است و مضامین ثانوی از آن ابداع ننموده است. «ماهیتهای تصویرهای منوچهری ایماژیستی است که سه ویژگی دارد صراحت، فشردگی و طبیعی بودن. در شعر فارسی، تصویرهای منوچهری صراحت و دقت ویژه منحصربه فردی دارند. دوم فشردگی: شعر باید روشن، عریان با تصویر واضح کوتاه و فشرده و در عین حال شگفت انگیز و طبیعی باشد» (ر.ک. فتوحی، 1385-405). شعر منوچهری، بهگونه طبیعتگرایی توصیفی و طبیعتگرایی تقلیدی است، در لفظ و معنی شعر او، تقلید از شاعران عرب دیده میشود؛ واژههایی چون شتر، اطلال و... مضامین و شیوه خمریه سرایی ابتدا در شعر رودکی و بیش از آن در شعر منوچهری بارز است. هم جنین منوچهری گاه از تصویرهای شاعران عرب، تقلید میکند؛ مانند: تصویر طراز علم از برق:
باد علمدار شد ابر علم شد سیاه |
| برق چنانچون ز زر یک دو طراز عَلَم |
|
| (منوچهری،1390 : 70)
) |
|
|
|
شاعر عرب، سری رفاء، اینگونه آورده است:
کانّها و البرق فی ابتسام |
| کتیبه مُذهَبه الاعلام |
|
| (ر.ک. شفیعی کدکنی، 1383 :346-327).
) |
|
|
|
علاوه بر تصویر سازی از راه ترکیب صفتها که به طور مشخص این شیوه در شاهنامه دیده میشود، در شعر شاعر دامغانی هم این شیوه، شعر او را ممتاز نموده است، از جمله در وصف اسب میسراید:
ابرسیر و بادگرد و رعد بانگ و برق جه |
| کوه کوب و سَهل بُرّ و شخ نورد و راهجوی |
|
| (همان:524)
) |
|
|
|
همچنین باید در نظر داشت تنسیقالصفات در وصف اسب ممدوح و استفاده از آرایه لفّ و نشر در اینگونه شعرها توصیفها و ستایشهای او را برجسته نموده است:
نیزه و تیغ و کمند و ناچخ و تیر و کمان |
| گردن و گوش و دُم و سمّ و زهار و ساق اوست |
|
| (منوچهری،1390 : 147)
) |
|
|
|
6-1-6- موسیقی کلام
شاعر دامغانی، باذکر انواع آلات موسیقی، پردهها و نامهای موسیقی رایج زمان نیز تشبیه صدای پرندگان به سازها و صداهای موسیقی، گاه با تکرار حرف یا حروفی علاوه بر القای معنی موردنظر سبب خیزش و موسیقی در کلام میشود و به شادی و نشاط خواننده میانجامد:
شقایقهای عشق انگیز، پیشاپیش طاووسان |
| بسان قطرههای قیر، باریده بر اخگرها |
|
| (منوچهری،1390 : 3)
) |
|
|
|
شقایقهای عشق انگیز، پیشاپیش طاووسان |
| بسان قطرههای قیر، باریده بر اخگرها |
|
| (منوچهری،1390 : 3)
) |
|
|
|
این تکرارها شعر وی را ممتاز و نامبردار نموده است:
خیزید و خز آرید که هنگام خزانست. (همان:153)
6-2- جلوه طبیعت در قصاید سعدی شیرازی
6-2-1- ستایش و نعت پروردگار
سعدی در آغاز قصاید خود با مطلع:
شکر و سپاس و منت وعزت خدای را |
| پروردگار خلق و خداوند کبریا |
|
| (سعدی، 1366: 428)
) |
|
|
|
آغاز میکند. استفاده از آیات قرآنی در شعر او بارز و آشکار است:
سبحان من یمیت و یحیی و لا اله |
| الا هوالذی خلق الارض والسما |
|
| (همان)
) |
|
|
|
6-2-2- طبیعت
ذکر طبیعت در جای جای شعرسعدی، نشان از عشق و علاقة او به عناصر طبیعت چون آب، چشمه، زمین، آسمان، روز، شب، گل وگیاه و درخت است. تفاوت عمده سعدی با منوچهری، تصویرهای طبیعی برای ستایش خداوند است و آنجایی که از توصیفات طبیعی برای ستایش امیران و قدرتمندان مدد میگیرد توجه ممدوح را به اعجاز آفرینش و قادر متعالی که قدرت مطلق است، معطوف میکند:
در کمترین صُنع تو مدهوش ماندهام |
| ما خود کجا و وصف خداوند آن کجا |
|
| (همان)
) |
|
|
|
سعدی در ستایش علاءالدین ملک جوینی میفرماید:
حکیم، بار خدایی که صورت خندان |
| درون غنچه ببندد چو در مشیمه جنین را |
|
| (همان، 431)
) |
|
|
|
سعدی قصیدة معروفی در وصف بهار با این مطلع دارد:
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار |
| خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار را |
|
| (همان،443)
) |
|
|
|
6-2-3- وصف عناصر بی جان طبیعت
سعدی نیز به عناصر بیجان طبیعت روح میدمد اما این شیوه را برای تعقل و تفکر در عالم خلقت و صانع دادار در خدمت میگیرد، از این رهگذر، شعر او از طرب و فلسفه خوش باشی منوچهری فاصله میگیرد و انسان را به تفکر از هدف غایی خلقت بر میانگیزد:
تا کی آخرچو بنفشه سرغفلت در پیش |
| حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار |
|
| (همان)
) |
|
|
|
سعدی از خوشه عنب و حقّه انار، توجه انسان را به اشکال و رنگهای بی بدیل طبیعت جلب میکند، البته نگاه سعدی به ظرافت اندیشه و اشکال هندسی مورد نظر منوچهری نیست ولی تصویرها در جهت اهداف ثانوی شاعر، حضور فعال دارند: