هنجارگریزی واژه¬ی «عشق» در شعر فروغ فرخزاد
الموضوعات :سارا امین 1 , محسن ایزدیار 2 , محمدرضا زمان احمدی 3
1 - دانشجوی دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی، واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی، اراک، ایران
2 - استادیارگروه زبان وادبیات فارسی، گروه زبان وادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی اراک
3 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی اراک، ایران.
الکلمات المفتاحية: واژگان کلیدی: عشق, هنجارگریزی, معنایی, واژگانی, سبکی,
ملخص المقالة :
یکی از نظریات فرمالیست¬ها عدول زبان ادبی از زبان معیار است؛ آن¬ها سبک را بر حسب عدول و خروج از معیارها مطالعه می¬کردند و همین موارد از قدیم مورد توجه ادبای بدیع و بیان بوده است که بر پایه¬ی آن امروزه بحث هنجارگریزی توسعه یافته است؛ و آن¬ها به انواعی چون هنجارگریزی آوایی، لغوی، نحوی و سبکی تقسیم کرده¬اند. شعر معاصر نیمایی، گونه¬ای از هنجارگریزی در مقایسه با شعر کلاسیک و سنتی است. از میان شاعران نوگرا فروغ فرخزاد یکی از موفق¬ترین شاعران معاصر است که در آثار خود به بهترین شیوه واژه¬ی «عشق» را در انواع هنجارگریزی معنایی، واژگانی و سبکی به کار برده است. هنجارگریزی واژه¬ی «عشق» در شعر وی ریشه در زندگی پر تلاطم و دگرگونی بینش او دارد. در پژوهش حاضر بر آن هستیم با توجه به دیوان فروغ با روش تحقیق کتابخانه¬ای و شیوه¬ی تحلیلی - توصیفی هنجارگریزی واژه¬ی عشق را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم. نتیجه¬ی پژوهش نشانگر آن است که فروغ، در مواجهه با عشق بیشتر از هنجارگریزی معنایی بهره گرفته است. واژگان کلیدی: عشق، هنجارگریزی، معنایی، واژگانی، سبکی
احمدی، بابک. ساختار وتاویل متن، تهران: نشر مرکز، 1388
جعفری، مرتضی، «برسی هنجارگریزی در شعر فروغ فرخزاد»، مجله¬ی علمی - پژوهشی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد فسا، سال 4، شماره 1، 1392، 87-104.
حقوقی، محمد. شعر زمان ما (4)فروغ فرخزاد،، تهران: انتشارات نگاه، 1387، 39.
داد، سیما. فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران: نشر مروارید، 1385، 540.
دستغیب، عبدالعلی. پری کوچک دریایی، تهران: نشر آتیمیس، 1385، 167 ـ 70.
شمیسا، سیروس. کلیات سبکشناسی، تهران: نشر میترا، 1388، 177-44.
شمیسا، سیروس. نگاهی به فروغ، تهران: نشر مروارید، 1401، 258-255.
شفیعی کدکنی، محمدرضا، با چراغ وآینه در جستجوی تحول شعر معاصر ایران، تهران: نشر سخن، 1390،
568-564.
صفویی، کورش از زبانشناسی به ادبیات جلد اول: نظم، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر، 1394،
58-53.
طاهباز، سیروس. زنی تنها: زندگی و هنر فروغ فرخزاد، تهران: نشر زریاب، 1376، 45.
فرخزاد، فروغ. دیوان کامل، تهران: نشر اهورا، 1386، 13-351.
مختاری، محمد، انسان در شعر معاصر، تهران: انتشارات توس، 1392، 579.
مختاری، محمد، هفتاد سال عاشقانه، مشهد: نشر بوتیمار، 1394، 33.
یوسفلو، زهرا؛ دهقان، علی؛ فرضی، حمیدرضا. «هنجارگریزی واژگانی در اشعار هوشنگ ابتهاج و نادر نادرپور»، نشریه بهارستان سخن، سال 11، شماره 26، 1393، 183-202.
هنجارگریزی واژهی «عشق» در شعر فروغ فرخزاد
چکیده
یکی از نظریات فرمالیستها عدول زبان ادبی از زبان معیار است؛ آنها سبک را بر حسب عدول و خروج از معیارها مطالعه میکردند و همین موارد از قدیم مورد توجه ادبای بدیع و بیان بوده است که بر پایهی آن امروزه بحث هنجارگریزی توسعه یافته است؛ و آنها به انواعی چون هنجارگریزی آوایی، لغوی، نحوی و سبکی تقسیم کردهاند. شعر معاصر نیمایی، گونهای از هنجارگریزی در مقایسه با شعر کلاسیک و سنتی است. از میان شاعران نوگرا فروغ فرخزاد یکی از موفقترین شاعران معاصر است که در آثار خود به بهترین شیوه واژهی «عشق» را در انواع هنجارگریزی معنایی، واژگانی و سبکی به کار برده است. هنجارگریزی واژهی «عشق» در شعر وی ریشه در زندگی پر تلاطم و دگرگونی بینش او دارد. در پژوهش حاضر بر آن هستیم با توجه به دیوان فروغ با روش تحقیق کتابخانهای و شیوهی تحلیلی - توصیفی هنجارگریزی واژهی عشق را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم. نتیجهی پژوهش نشانگر آن است که فروغ، در مواجهه با عشق بیشتر از هنجارگریزی معنایی بهره گرفته است.
واژگان کلیدی: عشق، هنجارگریزی، معنایی، واژگانی، سبکی
مقدمه
نیک آگاهیم برجستگی4 زبانی وهنجارگریزی5 انواع مختلفی دارد، اندیشمندان بیشماری تحت عناوین و تقسیمبندیهای گوناگون بدان پرداختهاند از جمله؛ آرایههای ادبی وصنایع ادبی در زبان فارسی که میتوان آن را گونهای از هنجارگریزی دانست. در این جستار برآنیم که هنجارگریزی را از دودیدگاه ـ نزدیک بهم ـ لیچ6 ودکتر شفیعی کدکنی مورد بررسی قراردهیم.
«عشق» ازجمله موضاعاتی است که از دیرباز در جوامع بشری مورد توجه است. درطول تاریخ با روندزندگی، تحولات سیاسی، اجتماعی، اعتقادی و... دستخوش تغییر ودگرگونی شده است. با این وصف عشق از جمله مباحثی است که میتوان از زاویه علوم مختلف به آن پرداخت و از آنجایی که بیشترین درهم تنیدیگی را با روان و احساسات آدمی دارد؛ بیشتردر آثار ادبی و روانشناسی جلوهگر است. عشق در میان شاعران معاصر به گونهای متفاوت از گذشته بیان شده به ویژه در آثار فروغ فرخزاد، هنجارشکنانه نمود پیدا کرده است. عشق آسمانی از دیدگاه شعرکلاسیک فارسی تقدیس شده است و عشق زمینی، بیپشتوانه وبرپایه هوی و هوس تعریف شده، حال آنکه «تفکیک عشق به حقیقی و مجازی و نفی عشق مجازی، اگرچه تنها گرایش موجود در شعر عاشقانه کهن ما نیست، وجه غالب آن هست.» (محمد مختاری، 1394: 33)اما عشق در ذهنیت غنایی دورۀ معاصر، روند متفاوتی از دورههای قبل را طی میکند، ساختارشکنی در فرم شعر همراه با تغییر در نوع نگاه به مفاهیم و محتوای رایج شعری است و در این میان، نوع نگاه به عشق جایگاه ویژهای دارد. فروغ از جمله شاعرانی است که با بیان عشق به شیوۀ نوین و از دریچهای که تا قبل از او اینگونه نگریسته نشده بود، پرداخت ودست به هنجارشکنی زد. حضور فروغ یه عنوان یک شاعر زن وبیان احساسات زنانه، خود به تنهایی بستری برای خلق نگاهی نو و معانی جدید ایجاد میکند بررسی عشق در اشعار فرخزاد از منظر هنجارگریزی، سایههای پنهان و فحوای اندیشه او را به ما مینمایاند. حضور فروغ در ادبیات فارسی خود نوعی سنت شکنی در زبانی سراسر مردانه محسوب میشود، او در اوج جوانی با زبانی پر شور و احساساتی، با نگاهی انتقادی و مبارزه جویانه علیه تفاوتها و تبعیضها میایستد و وجهی از عشق را مینمایاند که پیش از او بیسابقه بوده؛ بیان عشق از زاویه زنانه و پرداختن به معشوقهای که این بار مردی است زمینی.
پیشینه پژوهش
چنان چه از کاوش تحقیقی ما بر آمد تاکنون پژوهشگران اغلب هنجارگریزی را در اشعار شاعران گذشته و معاصرمورد تحقیق قرار دادهاند. اما ما در این جستار پیرامون یک واژه در دیوان شاعر معاصر آن را مورد واکاوی و پژوهش قرار دادیم که از این نظر قابل توجه است. مقالاتی که در مورد هنجارگریزی و فروغ نوشته شده است بسیار است که ما به چند نمونه اندک بسنده میکنیم.
بررسی هنجارگریزی در شعر فروغ فرخزاد به پژوهش مرتضی جعفری که در سال 1392 در مجله علمی - پژوهشی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد فسا منتشر شده است. پژوهشگر در این پژوهش به این نتیجه دست یافته است که فروغ به جای خلق ترکیبات، کاربرد ترکیبات را در محور هم نشینی کلام تغییر میدهد و از رکاکت کلام پرهیز میکند.
پایاننامهای با عنوان «هنجارگریزی کلامی در شعر فروغ فرخزاد» در سال 1393 در دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه به استاد راهنمایی حمید خانیان، توسط دانشجوی ارشد «مهناز آزادی» دفاع شد که در این پایان نامه از فرمالیسم ادبی سخن به میان آورده تا به هنجارگریزی رسیده است و هنجارگریزی را موجب «برجسته سازی» در کلام و آشنا زدایی میداند.
مقالهای از داوودی مقدم و اختری در سال 1395 در نشریه ادب عربی با عنوان «عصیان و هنجارگریزی در شعر فروغ فرخزاد و غاده السمان» چاپ شده است که پژوهشگران در این مقاله بر آن هستند که فروغ و غاده با زبانی زنانه و نماپردازیهای شاعرانه بسیاری از سنتهای خرافی را و کلیشههای رایج روزگار را به چالش میکشند و از موضوعات مربوط به زن شرقی و روزمرگیهای آنان، سخن میگویند.
ضرورت تحقیق
با تحلیل هنجارگریزی در سطح شعر میتوانیم به انحراف از نُرم و عدول از آیین رایج در ارتباط با واژگان، معانی و سبک پی ببریم. در این پژوهش ما برآنیم که آثار فروغ فرخزاد رااز منظر هنجارگریزی پیرامون واژه «عشق»مورد بررسی قراردهبم و به معانی ذهنی شاعرو نوع نگاه او دست یابیم.
تحقیق حاضر از آن نظر ضروری مینماید که در اغلب مواردهنجارگریزی به صورت کلی در آثار فروغ فرخزاد مورد بررسی قرار گرفته است.
پرسش پژوهشی
چه عواملی موجب شده است که فروغ در کاربرد واژهی عشق هنجارگریزی کند؟
آیا فروغ تحت تأثیر دیگر شاعران بوده است یا نگاه نوینی را به کار گرفته است؟
کدام نوع هنجارگریزی بیشترین بسامد را در دیوان فروغ دارد؟
چارچوب نظری
ردپای هنجارگریزی و برجسته سازی را میتوان درآراءِفرمالیستهای روسی7 یافت. «جنبش فرمالیسم روسی که به سال 1914 نخستین نشانههایش آشکار شدنددرآخرین سالهای دههی 1920در پی حملههای رژیم استالین8 از هم پاشید؛ اما در همین فاصلهی کوتاه به یکی از مهمتربن آیینهای اندیشه گرانهی سده حاضر تبدیل شد وتاثیر مباحث اصلی و روش کار فرمالیستها هنوز هم بر نظریهی ادبی آشکار است.» (احمدی، 38: 1388)
هنجارگریزی، انحراف از قواعد حاکم بر زبان هنجار است که با زبان متعارف مطابقت ندارد؛ «این اصطلاح برگرفته از حوزهی زبانشناسی مدرن و نقد زبانشناسیک است و از رهگذر زبان انگلیسی به مباحث نقد ادبی و زبانشناسی فارسی راه یافته است. انحراف از نُرم در حوزهی زبانشناسی به هر نوع استفاده زبانی ازکاربرد معناشناسیک تا ساختار جمله که مناسبات عادی و متعارف زبان در آن رعایت نشود؛ اشاره دارد.» (داد، 1385: 540).
نقش مهم زبان روزمره یا هنجار انتقال پیام و برقراری ارتباط است، حال آنکه ادبیات در بستر زبان با بهرمندی از ترفندهای زبانی و اندیشگانی جهانی نوین خلق میکند، در این خلق نوین علاوه بر انتقال پیام، زیبایی کلام، پرواز اندیشه و خیال نمایان است.
نظرات فرمالیستها تاثیر بسزایی در روند نقد و بررسی زبانشناسی ادبیات در قرن بیستم داشته است، «این مساله خودکاری9 زبان وبرجسته سازی که شکلوفسکی10 و موکاروفسکی11 مطرح کرده بودند در دست زبانشناسانی چون لیچ بسط و گسترش یافت. به اعتقاد لیچ برجسته سازی به دو گونه تحقق مییابد. هنجارگریزی و قاعده افزایی. هنجارگریزی معمولا در حوزۀ بدیع معنوی است و شعر میسازد اما قاعده افزایی12 در حوزۀ بدیع لفظی است و نظم میآفریند.» (شمیسا، 1388: 177)
در میان میان میتوان به دیدگاه صاحب نظران ایرانی نیز اشاره داشت از جمله دکتر شفیعی کدکنی معتقد است: «در مجموع، راههای شناخته شدۀ تماییز زبان، یا رستاخیز کلمهها را، در سطح مختلف آگاهیهایی که ممکن است اهل زبان داشته باشند، میتوان به این صورت تقسیمبندی کرد، اگرچه همه در حوزۀ زبان است ولی در تقسیمبندی کوچکتر میتوان بدین گونه مقولهبندی شود: 1)گروه موسیقایی 2)گروه زبانشناسیک» (شفیعی کدکنی، 1388: 7) ویا دکتر سیروس شمیسا که میگوید: «از نظر من هنجارگریزی به زبانی و فکری و ادبی تقسیم میشود. زبانی سه بخش آوایی و لغویی و نحویی دارد. مسائل بیانی و بدیعی جزو مسائل ادبی است و هنجارگریزی معنایی مربوط به مسائل فکری است.» (شمیسا، 1388: 44)
کلیات سبکشناسی
تقسیمبندی هنجارگریزی از نگاه لیچ، شامل:
1. هنجارگریزی واژگانی: شاعر واژهای جدید میآفریند.
2. هنجارگریزی نوشتاری: شیوه نگارش شعر به صورت عمودی و یا نقطهگذاری به شیوه جدید و متفاوت.
3. هنجارگریزی آوایی: تلفظ واژهها خارج از زبان هنجار و به گونهای متفاوت.
4. هنجارگریزی نحوی: شاعر قواعد نحوی زبان معیار را در هم میریزد و در محور همنشینی تصرف میکند.
5. هنجارگریزی معنایی: خلق معنای جدید و یا ثانویه برای کلمات ـ منطبق بر گروه زبانشناسیک از دیدگاه دکتر شفیعی کدکنی ـ از جمله آرایههایی چون: استعاره، پارادوکس، تشخیص، مجاز و...
6. هنجارگریزی گویشی: بهرهگیری شاعر از واژگانی خارج از زبان هنجار
7. هنجارگریزی سبکی یا اصطلاحی: استفاده از زبان گفتاری و عامیانه در شعر
8. هنجارگریزی زمانی: که میتوان آن را آرکائیسم یا باستان گرایی نامید، یعنی شاعر از واؤهها و یا ساختهای نحوی که در گذشته متداول بوده و در حال حاضر کاربرد ندارد بهره ببرد. (صفوی، 1394)
چنانچه پیشتر گفتیم، هنجار گریزهای متعدد در ادبیات فارسی متداول بوده و است اما در گذشته به این گونه تقسیمبندی نشده بود. این هنجارگریزیها در یک زمان خاص متوقف نشده و سیال در ادبیات فارسی است. چنان چه در شعر معاصر علاوه بر نیما و اخوان ثالث که در کاربرد هنجارگریزی برجسته هستند؛ در شعر شاملو، سهراب وفروغ نیز بسامد بالایی دارد.
عشق
بیشک عشق یکی از مفاهیم بسیار مهم برای جامعهی بشری است، موضوعی که از لحظهی حضور انسان در جهان هستی خود نمایی کرده است و بنا به گرایشهای گوناگون از بعد فلسفه، روانشناسی، ادبی، عرفانی، مذهبی و... بدان پرداخته شده است. تبلور و بازتاب عشق در گذر زمان بنا به زمان، مکان، موقعیت، شرایط محیطی، تصور و عقاید گوینده و مخاطب با توجه به فرهنگ و پیشینهی تاریخی، مذهبی و اجتماعی که در آن شکل میگیرد، به گونههای متفاوتی پدیدار میگردد.
این حضور مداوم و همیشگی عشق و سوژه گی آن، اهمیت این مفهوم را در ذهن بشری به ما یاد آوری میکند.
عشق مفهومی است سیال که درظرف جفرافیا، تاریخ و نگرشها، نمودهای گوناگونی یافته است. از این روی میتوان آن را از آن دست موضوعاتی دانست که همواره با هستی انسان درآمیخته است که از زمان حیات انسان در جهان وتا هنگام عدم او، به زندگی خود ادامه خواهد داد.
هر برهه از زمان شرایط ویژه خود را داردکه عوامل گوناگون فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی بر روی آن تاثیرگذار است و یک فضای کلی را خلق میکند و از سوی دیگر هر شاعر، نویسنده، اندیشمند، فیلسوف و... بنا به تجربیات، دانستهها، نوع نگاه وخواستهها؛ ویژگیهای فردی بدان میافزاید. -البته این مورد تنها دربارۀ افراد صاحب سبک و خلاق صدق میکند ـ دگرگونی مفهوم عشق در ادب فارسی نیز یکی از نمونههای بارز تفاوت در دیدگاه مردمان سرزمینمان است.
عشق در دورهی پیش از معاصر، صرفاً به عشق زمینی و آسمانی تقسیم میشده است.
جداسازی روح از جسم در ارتباط با عشق آسمانی ارزشمند تلقی میشده است و عشق زمینی که با جسم و غرایز سنجیده میشده؛ بیارزش تلقی میگردید.
حال اینکه، این نوع از نگرش در شعر معاصر تغییر یافت و دیگر انسان تنها نظارهگر صرف تقدیر و حوادث نیست بلکه اوست که با افکار و برخوردهایش نقش کلیدی را در سرنوشت خویش بازی میکند و این تغییر نگاه به انسان و جایگاهش، تعبیر و تفسیر مفاهیم زیادی را دچار دگرگونی کرد که در این میان ما به مقولهی عشق نظر داریم. این تحول معنایی در مفهوم عشق بخوبی در آثار ادبی شاعران معاصر متجلی گردیده است، از جمله فروغ فرخزاد، شاید بتوان گفت: عشق یکی از برجستگیهای معنایی شعر فروغ است. او شاعری پیشرو محسوب میشود، زیرا نه تنها مفهومی نو بر ساختمان شعر فارسی افزوده، بلکه محتوا و زیباییهایش را نمایان تر ساخته است.
فروغ فرخزاد
نخستین مجموعه شعر او به نام «اسیر» در سال 1331، دومین مجموعهاش «دیوار» و سومین مجموعه شعرش «عصیان» را در بیست و دوسالگی به چاپ رساند. تحول فروغ درچهارمین دفتر شعر ش «تولدی دیگر» کاملا مشهود است این اثر که در زمستان 1343 به چاپ رسید؛ نشان از تحولی ژرف و نگاهی نو در مسیر شاعری او دارد.
«شخصیت اصیل و ممتاز و مستقل او با آخرین کتابش تولدی دیگر آشکار شد. در این کتاب با شاعری بزرگ رو به رو میشویم که بیهیچ گمان، تاریخ ادبیات ایران او را به عنوان بزرگ ترین زن شاعر در طول هزارسالۀ خویش خواهد پذیرفت و در قرن ما یکی از دو چهرۀ برجستۀ شعر امروز خواهد بود.» (شفیعی کدکنی، 1390: 564)
شعرفروغ فرخزاد، مطرح ترین صدای زنانه در ادبیات فارسی است. این جایگاه از دو جریان نشأت میگیرد: نخست جریان ذهنیت ناپختۀ شاعر که قادر به بیان خواست درونیش نیست و کلامش در قالب مرد ستیزی متبلور میشود و از اینرو با خشم از عشق میسراید، گاه با افسوس و دریغ و گاهی آن را هوس میپندارد. اما «بر خلاف تصور یا تاویل برخی از اخلاق گرایان قشری و سطحی، شعر فروغ یک شعر اروتیک نیست. بلکه شعری است که از درک قدرت همآغوشی و یگانگی عاشقانه، برای رسیدن به وحدت خلاق، در ابعاد عام انسانی و اجتماعی ناشی شده است». (محمد مختاری، 1392: 579) او بدنبال دیده شدن و شنیده شدن است منتهی در زندگی شخصی خویش محصور شده و با زبان و ذهنیت ناشکوفا به طغیانگری زبانی رو میآورد؛ جریان دوم با رشد و شکوفایی ذهنی فروغ همراه است او با گذر زمان به پختگی ذهنی و رشد کلامی و هماهنگی دست میباید و عشق را برایندی از وحدت و یگانگی وجود ترسیم میکند و از دایره شخصی به حیطیۀ عمومی وارد میشود.
هنجارگریزی معنایی در اشعار فروغ
در گذارار از زبان روزمره به زبان ادبی واژها از خودکار شدگی خارج میشوند و شعرا و نوبسندگان با خلق مضامین نو ویاگسترش معنای کلمات، موجب خیالانگیزی، نوآوی درحیطه مفاهیم میشوند، مجموعه عواملی که دکتر شفیعی کدکنی آن را گروه زبانشناسیک مینامد. شاعران برای رسیدن به آن از آرایههای ادبی چون: استعاره، کنایه، تشبیه، پارادوکس و... بهره میجویند.
شستشویش دهم از لکۀ عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه
(فرخزاد، 1386: 47)
فروغ در این بند از عشق گریزان است و بر خلاف گذشتگان؛ آن را از نمود پاکی و قداست دور گردانیده و عشق را آلوده به هوس میبیند، چون لکهای است که رنگ گناه را بر دلش نقش بسته است.
همین مضمون در بخشهای دیگر شعر فروغ باز تکرار شده است:
- دل نیست این دلی که به من دادی
در خون طپیده، آه، رهایش ک
یا خالی از هوب و هوس دارش
یا پای بند مهر و وفایش کن
(همان: 85)
- بخدا غنچۀ شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعلۀ آه شدم، صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید
(همان، 1386: 48)
فروغ عشق را به انسان ستمگری تشبیه کرده است که دست دارد و از رهگذر هنجارگریزی معنایی مقصود ناامیدی خود را رسانده است. تشبیه از نمادهای برجستهی هنجارگریزی معنایی است؛ آنچه در شعر رخ میدهد گذر از زبان روزمره و رسیدن به بیان شعریست؛ شاعر آگاهانه یا ناخودآگاه با بهرهگیری از آرایههای ادبی، وزن و آهنگ به زبان ادبی دست مییابد.
- عشقی به من بده که مرا سازد
همچون فرشتگان بهشت تو
(فرخزاد، 1386: 85)
شاعر در این بند از شعر نگرش خود نسبت به عشق رابیان کرده، چیزی که او به دنبالش است و آن را مایهی عمران و آبادانی میداند. این ویژگی عشق، مقدس و والاست چیزی که هنوز به آن نرسبده ولی درطلبش است.
ـ او شراب بوسه میخواهد ز من
من چه گویم قلب پر امید را
او به فکر لذت و غافل که من
طالبم آن لذت جاوید را
(همان: 42)
عشق در زبان فروغ «جایی سرشار از روشنی و گرمی هستی است و جایی لبریز از هراس و دلهره و تباهی. فراموش نکنیم که عمر کوتاهی داشت و حادثهای نامنتظره به زندگانی او پایان داد و نگذاشت او از برزخ تأملات رومانتیک13 عبور کند و زنی بود بزرگ شده در جامعهای پر از تضاد، پر از خشونت و مهربانی و طرد و نفی و پذیرش» (دستغیب، 1385: 167).
- دیگرم گرمی نمیبخشی
عشقای خورشید یخ بسته
(فرخزاد، 1386: 111)
فروغ میخواهد که سردی افسردگی خود را با «عشق» گرم کند. او در این هنجارگریزی عشق را مخاطب قرار میدهد. بر همین اساس هنجارگریزی معنایی پیرامون انسانپنداری به وقوع میپیوندد. از سوی دیگر تشبیه عشق به خورشید که مظهر نورو گرماست و همزمان تضاد در مفهوم ارائه شده از خورشید (یا همان عشق)زیبایی این هنجارگریزی را دو چندان میکند.
-آسمانها را به دنبال تو گردیده
در ره خود خسته و بیتاب
یاسمنها را به بوی عشق بوئیده
(فرخزاد، 6 138 154)
فروغ در جریان اشعار خود سعی بر آن داشته است که از روابط همنشینی واژگان بهره کافی ببرد و این هنر اوست؛ وی این هنر را در قالب هنجارگریزی بیان میکند. ایجاد شبکهی معنایی و تناسب با گیاهان در این بند به صورت ملموس درک میشود. وی از عشق با تناسب واژگانی همچون «بوییده» و «یاسمن» از آن گلی خوشبوی استنباط کرده است.
- و عشق،
که در سلامی شرم آگین خویشتن را بازگو میکرد
در ظهرهای گرم دود آلود
(همان، 1386: 209)
فروغ در این بند از شعر خویش، تخاطب عشق را مدنظر قرار داده است در این بند عشق، انسانی تصور شده است كه دارای قوهی درك و شعور است و قادر است ارتباط برقرار کند و اندیشه كند و گاهی سلامی با لحن شرمآگین بدهد، بنابراین عشق موجودی انسانی است كه مورد گفتگو قرار میگیرد، نوعی اندیشه فلسفی در نگاه فروغ به جزییات هر روزه و همیشگی زندگی پیداست.
- آن چنان آلوده ست
عشق غمناکم با بیم زوال
که همه زندگیم میلرزد
چون ترا مینگرم
مثل اینست که از پنجرهای
تک درختم را، سر شار از برگ
در تب زرد خزان مینگرم
مثل اینست که تصویری را
روی جریانهای مغشوش آب روان مینگرم
(همان: 211)
در این بند شاعر عشق را که نشان پویایی، زایایی و شادمانی است غمانگیز توصیف میکند که هر لحظه امکان از بین رفتنش است، فروغ حس عبور و گذرا بودن ونیستی را در اوج لحظۀ عاشقانه بیان میکند، در همتنیدگی عشق که جاودانگی ست با زوال و ناپایداری که نشان از حقیقت زندگی دارد.
«عرصهای که همان دنیای ذهنی متوسع و متفرد فروغ است و در آن بیش از هر چیز، نگرانی و اضطراب، تنهایی و بیهودگی، مسخ و دگردیسی، هول و وحشت وتاریکی وظلمت موج میزند. امواجی که همواره در دوائر جاذبه و دافعۀ دورنمایه اصلی شعر او یعنی؛ دلهرۀ زوال، در رفت و آمدند.» (حقوقی، 1387: 39)
- هر که دلدادهش به دلدارش
ننشیند به قصد آزارش
برود چشم من به دنبالش
برود عشق من نگهدارش
(فرخزاد، 1386: 197)
فروغ در جریان عاطفی زندگی خویش عشق را در برهههای مختلف با هنجارهای گوناگونی تصور کرده است. در این بند به عشق قداست ویژهای میبخشد و او را چنان میپرورد که حافظ و نگهدارنده است. این نوسان فکری را میتوان در دفتر تولدی دیگر، شعر «شعر سفر» به وضوح کامل مشاهده کرد.
- افسوس ما خوشبخت و آرامیم
افسوس ما دلتنگ و خاموشیم
خوشبخت زیرا دوست میداریم
دلتنگ، زیرا عشق نفرینیست
(همان: 205)
دستغیب در تحلیل این بند نوشته است «روشن است که در این جا سراینده از مرحلهی وصف سخنانی از این قسم: تن من در میان بستر نرم/ به روی سینهاش مستانه لرزید، بسیار دور شده است. او در تولدی دیگر سه گام بزرگ بر میدارد و راه تازهای پیش میگیرد» (دستغیب، 1385: 70).
در این هنجارگریزی معنایی، فروغ عشق را به مانند نفرین میپندارد، تقابل و تضاد این دو حس هالهای از ابهام را میآفریند، در اینجا هنوز شاعر بدنبال معنای نهایی و آرمانیش از عشق است و آن را همچنان نمییابد زیرا از دید او عشق، بیاعتبار، فرار و ناپایدار است
فروغ خود اذعان دارد شعر باید تبلور جامعه باشد «همهی اشعار نباید بوی عطر بدهد، بگذارید آن قدر غیر شاعرانه باشد که نتوان آن را در نامهای نوشت و به معشوقه فرستاد...» (طاهباز، 1376: 45).
هنجارگریزی واژگانی در اشعار فروغ
در هنجارگریزی واژگانی، شاعر با انحراف از فُرم، واژهی نوینی میسازد یا با قاعده کاهش و افزایش واژه را طوری بیان میکند که بر وزن شعر آسیبی وارد نشود و اختلالی در عروض، پیش نیاید. «این نوع هنجارگریزی تنها مختص به یک شاعر یا یک دورهی خاص نمیباشد. بلکه هر شاعری در هر دورهای تلاش خود را صرف میکند تا شعرش را تازهتر و زیباتر به خوانندگان ارائه دهد؛ بنابراین در هر شعری و در هر دورهای ما شاهد چنین گویشها و سرایشها خواهیم بود» (یوسفلو و همکاران، 1393: 198).
فروغ نیز از این امر مستثنی نبوده و در هنجارگریزی واژگانی در پیرامون «عشق» نهایت تبحر خود را به کار گرفته است که در ادامه به بررسی هر یک میپردازیم.
- دیروز به یاد تو و آن عشق دلانگیز
بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم
در آینه بر صورت خود خیره شدم باز
بند از سر گیسویم آهسته گشودم
(فرخزاد، 1386: 43)
فروغ برای «عشق» صفت «دلانگیز» بودن را به کار برده است؛ فروغ با توجه به این که در فرهنگ لغات برای تعریف عشق از واژگانی همانند دلدادگی، دلباختگی و دلبردگی استفاده شده است؛ سعی داشته است ترکیبی نوین خلق کند که در هیچ فرهنگی نیامده باشد و آن را طوری بیاراید که مثل سایر واژگان مترادف واژهی «دل» در جزء نخست آن قرار گیرد و آن را «دلانگیز» نامیده است.
- مینویسم روی دفتر خویش
جاودان باشی ای سپیدهی عشق
(فرخزاد، 1386: 101)
فروغ به چنان تبحری در صناعات ادبی و زبانی دست یافته است که با هنجارگریزی از واژگان، اسم را در جایگاه صفت به کار میبرد و از «عشق» صفتی برای سپیده دم یاد میکند. قبل و بعد از وی هیچ یک از شاعران سپهر ادب ایران، دست به چنین ابتکاری نزدهاند و این واژهی ترکیبی مختص فروغ است.
- وه چه شیرینست
بر سر گور تو ای عشق نیازآلود
پای کوبیدن
(همان: 116)
شاعر در وهلهی نخست عشق را به انسانی تشبیه میکند که نیازمند است و از استغنای عرفانی خالی است؛ و چون از نیاز به مرحلهی نیازمندی رسیده است تا حدودی از قداست افتاده است و آلوده شده است، از این روی مرگ و زوال آن عشق را باید جشن گرفت و پای کوبید و شادی کرد. جاندارانگاری عشق هنجارگریزی معنایست ونیازآلوده بودن عشق، هنجارگریزی واژگانی است.
«سنت پدیدهای است؛ ایستا و نگاه سنتی نگاهی است؛ مطمئن اما نگاه فروغ از دریچۀ وصفهایش، نگاهی است که همه چیز در آن: سرگردان و مشوش و مضطرب و گذران و درهم و پریده رنگ و نامعلوم و بیاعتبار و فرار و دوردست و پریشان و بیسامان و... است. در مرکز تمامی این وصفها نوعی ابها و بیقراری وجود دارد و این ابهام و بیقراری درست نقطۀ مقابل همان چیزی است که سنت بدان دعوت میکند، یعنی: اطمینان و ثبات» (شفیعی کدکنی، 1390: 568)
- دیدم که پوست تنم از انبساط عشق ترک میخورد
دیدم که حجم آتشینم
آهسته آب شد
(همان: 217)
نهایت زیبایی واژه آفرینی فروغ شاید در همین «انبساط عشق» باشد؛ زیرا انبساط و انقباض مختص دل آدمی است-آن هم با عبارت کنایی دلم گرفت یا دلم باز شد به کار میرود. ـ
و عشق نیز جای در دل دارد. فروغ با در آمیختن آرایهی مجاز محلیه دست به هنجارگریزی واژگانی زده است که تنها در دیوان او رد پای آن را میتوان یافت.
- از ساقههای سیمی میچیدی
و در سیاهی ظالم مرا به سوی چراگاه عشق میبردی
تا آن بخار گیج که دنبالهی حریق عطش بود بر چمن
خواب
مینشست
(همان: 318)
«فروغ خواب را نوعی تخیل در نظر گرفته است که چراگاه عشق در آن واقع شده است. واژهای که هنجارگریزی واژگانی را برجسته کرده است «چراگاه عشق» است که در هیچ دیوانی نتوانستیم همانند آن رابیابیم. برخلاف انتظار در سه دفتر اول که غالب موضوعات عاشقانه و بیانگر احساسات تند و هیجانات دوران جوانی شاعر است، تعداد واژگان جنسی بسیار کم است؛ اما مفاهیم و تصاویر جنسی زیاد است؛ در ابیات فوق بدون آوردن حتی یک واژهی جنسی تصویر جنسی خلق شده است» (جعفری، 1392: 94.)
در جمعبندی این بخش میتوان چنین نوشت که فروغ از جمله شاعران معاصر است که به زیبایی از عهدهی شعر و شاعری برآمده است و چنان با دقت به الفبای شعر آگاه است که دست به هنجارگریزی واژگانی زده است که نه تنها وزن عروضی شعر نیمایی بر هم نخورده است بلکه ذهن خواننده را نیز به چالش میکشد و از این رهگذر است که در ذهن خواننده ب
هنجارگریزی سبکی در اشعار فروغ
در هنجارگریزی سبکی، شاعر بیشتر زبان خود را به زبان گفتاری نزدیک میکند و از واژهیابی دشوار خود را میرهاند به عبارتی «این امکان برای شاعر وجود دارد که از لایۀ اصلی شعر که گونۀ نوشتاری معیار است گریز بزند و از واژگان یا ساختهای نحوی گفتاری استفاده کند.» (صفویی، 1394: 57).
این نوع هنجارگریزی در ادبیات فارسی معاصر اغلب در آثار اخوان ثالث مورد توجه است؛ با این حال در اشعار فروغ نیز میتوان بندهایی را یافت که زیر مجموعهی هنجارگریزی سبکی است.
- من که پشت پا زدم به هر چه هست و نیست
تا که کام او ز عشق خود روا کنم
لعنت خدا به من اگر به جز جفا
زین سپس به عاشقان با وفا کنم
(فرخزاد، 1386: 67)
شیوایی و روانی بیان فروغ فرخزاد در این بند به وضوح دیده میشود. زبان فروغ انگار از زبان کوچه و بازار سرچشمه گرفته است. شمیسا مینویسد: «شعر او عین حرف زدن، روان و سرراست است با همین لغات مستعمل و رایج امروزی و روی هم رفته زبان سلیس و به قول قدما فصیح و بلیغ دارد؛ و یکی از مواردی که به روانی زبان او کمک شایانی کرده است، اوزان شعری اوست که معمولاً به طبیعت کلام گفتاری نزدیکاند» (شمیسا، 1401: 255).
- او خانهاش در آن سوی شهر است
او در میان خانهی مصنوعیش
با ماهیان قرمز مصنوعیش
و در پناه عشق همسر مصنوعیش
(فرخزاد، 1386: 338)
همان گونه که در بند فوق آمده است، زبان فروغ بسیار ساده و روان است. چنان چه همه توان دریافت آن را دارند و نیازی به تحلیل و توصیف نیست و در آن هیچ واژهای نیست که بخواهیم برای درک مطلب به فرهنگها مراجعه کنیم.
فروغ بیان میکند «من در شعرم بیشتر از هر چیز دیگر سعی میکنم از زبان استفاده کنم، یعنی من چون این نقص را در زبان شعری خودمان احساس میکنم؛ نقصی که میشود اسمش را کمبود کلمات گوناگون نامید» (شمیسا، 1401: 258). شعر فارسی از دیربازدر یک قالب قراردادی با واژههای فاخر سروده شده است. در حالی که در شعر شاعران معاصر حضور واژههای روزمره پررنگ تر است، فروغ در بعضی از سرودههای خود واژههای محاوره ای، ساده و روزمره را به زیبایی مورد استفاده قرار داده است.
نتیجهگیری
هنجارگریزی یکی از مهم ترین شگردهایی است که برای برجسته سازی زبان و آشنایی زدایی در اشعار مورد استفاده جمع کثیری از شاعران قرار گرفته است. هنجارگریزی انواع مختلفی دارد که در بخش چارچویهای نظری بدان پرداختیم. با بررسی دیوان فروغ فرخزاد از منظر هنجارگریزی؛ به این نتیجه دست یافتیم که فروغ نیز همانند بسیاری از شاعران با تمام تبحر و هنرمندی خود دست به هنجارگریزی زده است. هنجارگریزی در سه حیطهی: واژگانی، معنایی و سبکی. آنچه هنجارگریزی عشق در دیوان فروغ راقابل تامل کرده؛ نوع نگاه او به هستی است، فروغ بدنبال صنعت پردازی نیست؛ بیش از هر چیز به محتوا اهمیت میدهد و ازاین روی در سیر تطور آثارش؛ در سه دیوان اول شعرش، جهان را در من فردی خویش جستجو میکند و در گذر زمان و هنگام پختگی آن را به من فرا مرزی بدل میکند، یعنی عشق در نگاه فروغ از حیطه شخصی و جزء نگرانه به جنبههای نوین عمومی گسترش مییابد. در به کارگیری هنجارگریزی پیرامون مفهوم عشق نمیتوان تاثیرگذاری دیگر شاعران را بر فروغ دید؛ زیرا او از جمله شاعران صاحب سبک وپیشروی معاصراست، فروغ با نگاه زنانه، برای اولین بار بدون هیچ انکاری اززنانگی و احساسات زنانه سخن میگوید و از فضای فرهنگی جامعه ـ که با نگاه و بیان عاشقانۀ زن بیگانه بود ـ فراتر میرود. در بررسی هنجارگریزی سبکی فروغ پیرامون واژه «عشق» نمونههای چندانی وجود نداشت و نسبت به سایر هنجارگریزیهای دیگر در ردهی آخر و نهایی قرار دارد.
آگاهی فروغ به ساختار زبان فارسی چنان در واژهگزینی و ابتکار واژگانی فروغ ریشه دوانیده بود که این ابتکار جملات و کلمات و ترکیبات ادبی را در هنجارگریزی واژگانی به صورت تمام و زیبا مشاهده نمودیم. از جمله واژگان ابتکاری فروغ میتوان به «چراگاه عشق»، «انبساط عشق» و «عشق دلانگیز» اشاره کرد. در هنجارگریزی معنایی، دیوانهای نخستین شاعر، عشق در جایگاهی هست که به هوس آلوده است و فروغ گاهی با خشم و نفرت از آن یاد میکند؛ افزون بر آن فروغ عشق را در این دوره به صورت انسانی میپندارد که ستمگر است.
در دو دیوان آخر وی، عشق به چنان کمالی رسیده است که فروغ از آن با نگرشی مثبت
یاد میکند او عشق را مقدس میداند که همانند گلی خوشبو است که موجب عمران و آبادانی است.
ضروری مینماید که بسامد هر یک از موارد را به یاری جدول ذیل ارائه دهیم:
جدول 1) جدول بسامد انواع هنجارگریزی و مؤلفههای آن در دیوان فروغ (منبع: نگارندگان)
انواع هنجارگریزی | مؤلفهها | تقسیمبندی | تعداد |
معنایی | هوس | - | 3 |
انسان پنداری | ستمگر | 1 | |
گرمی بخش | 1 | ||
دارای درک و شعور | 1 | ||
نفرت | - | 1 | |
گلی خوشبو | - | 1 | |
آبادانی | - | 1 | |
قداست | - | 1 | |
جمع | 6 | 3 | 10 |
واژگانی | عشق دلانگیز | - | 1 |
انبساط عشق | - | 1 | |
چراگاه عشق | - | 1 | |
جمع | 3 | 0 | 3 |
سبکی | پشت پا زدم | - | 1 |
همسر مصنوعیش | - | 1 | |
جمع | 2 | 0 | 1 |
با توجه به جدول (1)، پر بسامدترین هنجارگریزی فرخزاد در حیطهی معنایی است؛ فروغ در این هنجارگریزی توانسته به بهترین نحو از عهدهی آن برآید و هنجارگر یزی را به شیوایی ادا کند. در جمعبندی سخن باید چنین گفت که زندگی پرآشوب و روحیهی لطیف فروغ و زبان و اندیشهی متفاوت او موجب شده است که وی در پیرامون واژهی «عشق» هنجارگریزی کند. پیشنهاد ما در آخر جستار چنین است که پژوهشگران دیگر میتوانند در رابطه با هنجارگریزی نحوی و صرفی دیوان فروغ به پژوهش بپردازند.
فهرست منابع و مآخذ
احمدی، بابک. ساختار وتاویل متن، تهران: نشر مرکز، 1388
جعفری، مرتضی، «برسی هنجارگریزی در شعر فروغ فرخزاد»، مجلهی علمی - پژوهشی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد فسا، سال 4، شماره 1، 1392، 87-104.
حقوقی، محمد. شعر زمان ما (4)فروغ فرخزاد،، تهران: انتشارات نگاه، 1387، 39.
داد، سیما. فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران: نشر مروارید، 1385، 540.
دستغیب، عبدالعلی. پری کوچک دریایی، تهران: نشر آتیمیس، 1385، 167 ـ 70.
شمیسا، سیروس. کلیات سبکشناسی، تهران: نشر میترا، 1388، 177-44.
شمیسا، سیروس. نگاهی به فروغ، تهران: نشر مروارید، 1401، 258-255.
شفیعی کدکنی، محمدرضا، با چراغ وآینه در جستجوی تحول شعر معاصر ایران، تهران: نشر سخن، 1390،
568-564.
صفویی، کورش از زبانشناسی به ادبیات جلد اول: نظم، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر، 1394،
58-53.
طاهباز، سیروس. زنی تنها: زندگی و هنر فروغ فرخزاد، تهران: نشر زریاب، 1376، 45.
فرخزاد، فروغ. دیوان کامل، تهران: نشر اهورا، 1386، 13-351.
مختاری، محمد، انسان در شعر معاصر، تهران: انتشارات توس، 1392، 579.
مختاری، محمد، هفتاد سال عاشقانه، مشهد: نشر بوتیمار، 1394، 33.
یوسفلو، زهرا؛ دهقان، علی؛ فرضی، حمیدرضا. «هنجارگریزی واژگانی در اشعار هوشنگ ابتهاج و نادر نادرپور»، نشریه بهارستان سخن، سال 11، شماره 26، 1393، 183-202.
[1] . دانشجوی دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی، واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی، اراک، ایران
Email: fsara.amin@yahoo.com
[2] . استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی، اراک، ایران. (نویسنده مسئول)
Email: izadyar.mohsen@yahoo.com
[3] . استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی اراک، ایران.
Email: Dr-zamanahmadi@yahoo.com
تاریخ ارسال: 26/03/1403 | تاریخ پذیرش: 31/06/1403 |
[4] . Foregrounding
[5] . Deviation
[6] . Lich
[7] . Russian Formalism
[8] . Estalin
[9] . Automatisation
[10] . Shklovsky
[11] . Mukarovsky
[12] . Extra Regularity
[13] . Romantic
Deviation of the Word "Love"
in Forough Farrokhzad's Poem
Sara Amin1, Mohsen Izadyar Ph.D2*, Mohamadreza Zaman Ahmadi Ph.D3
Abstract
One of the ideas of formalists is the deviation of literary language from standard language; They studied style in terms of deviations and deviations from standards, and these issues have been the focus of innovative and expressive literature since ancient times, on the basis of which the discussion of non-normization has been developed today; And they have divided into types such as phonetic, lexical, syntactic and style deviations. Nimai's contemporary poetry is a type of deviance compared to classical and traditional poetry. Among the modern poets, Forough Farrokhzad is one of the most successful poets of this era, who in his works has avoided the norm of the word "love" in a variety of semantic, lexical and stylistic ways. Avoidance of the word "love" in his poetry is rooted in his turbulent life and failures. In the present research, we aim to investigate and analyze the normative deviation of the word love with reference to Diwan Forough with library research method and analytical-descriptive method. The result of the research shows that Forough has used the meaning of norm avoidance in most of the norm avoidance of love.
Key words: love, deviation, meaning, vocabulary, style.
[1] . PhD student in Persian language and literature, Arak Branch, Islamic Azad University, Arak, Iran
Email: fsara.amin@yahoo.com
[2] . Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature, Arak Branch, Islamic Azad University, Arak, Iran. (Author)
Email: izadyar.mohsen@yahoo.com
[3] . Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature, Arak Branch, Arak Islamic Azad University, Iran.
Email: Dr-zamanahmadi@yahoo.com