ارزیابی نقش تقسیمات کشوری در اجرای برنامههای آمایش سرزمین استان آذربایجان غربی
الموضوعات : فصلنامه علمی برنامه ریزی منطقه ای
ساجد بهرامی جاف
1
(دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی، دانشگاه فردوسی مشهد.)
ریحانه صالح آبادی
2
(دانش آموخته دکتری جغرافیای سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس تهران.)
رحیم شیوارک
3
(دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس تهران.)
الکلمات المفتاحية: استان آذربایجان غربی, تقسیمات کشوری, آمایش سرزمین, تحلیل کارکردی,
ملخص المقالة :
هر حکومتی جهت قلمرو سازی و اداره بهتر قلمرو خود به سازماندهی مناسب سیاسی فضا اقدام میکند؛ سازماندهی سیاسی فضای هر کشور، در قالب تقسیمات کشوری به اجرا درمیآید. هدف از این پژوهش بررسی و تحلیل کارکرد تقسیمات کشوری درروند اجرای برنامههای آمایش سرزمین استان آذربایجان غربی است. روش تحقیق توصیفی تحلیلی و کاربردی است و جهت تجزیه و تحلیل دادهها از مدل تحلیل ساختاری جهت تحلیل عاملی تاییدی استفاده شده است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که پایگاه اطلاعاتی برای تدوین برنامههای آمایش سرزمین با اثر مثبت و مستقیم 0.74، تقسیمات کشوری بهعنوان مبنا و بستر برای برنامههای آمایش سرزمین با اثر مثبت و مستقیم 0.79، تأمینکننده منابع و ظرفیتهای تدوین و اجرای برنامهها آمایش سرزمین با اثر مثبت و مستقیم 0.84 که مولفه تامین کننده منابع اثر بیشتری بر روی برنامههای آمایشی استان داشته است. همچنین شاخصهای دقت و اعتماد پذیری به اطلاعات تولیدی از پهنه سرزمینی استان و ناحیهبندی در داخل استان بر مبنای معیارهای رسمی با امتیاز مستقیم 0.72 و گویه اطلاعات جامع سرزمینی مطابق با تقسیمات استانی کنونی با امتیاز و ضریب مستقیم 0.68 بیشترین تاثیر را داشتهاند. در داخل شاخصههای تأمینکننده منابع و ظرفیتهای برنامههای آمایش، شاخصهای ظرفیت سازمانی مدیریت تقسیمات اداری - سیاسی استان (استاندار، فرمانداران، بخشداران) جهت مدیریت برنامههای توسعهای استان با امتیاز و تاثیر مستقیم 0.76، بیشترین تاثیر را بر اجرای برنامههای آمایش سرزمین استان داشته است زیرا این ظرفیتهای سازمانی و اداری هستند که مسئولیت اجرای برنامههای آمایشی را بر عهده دارند. به عنوان نتیجه میتوان بیان نمود که ناحیه بندی و تقسیمات درون استانی اگر بر مبنای شاخصهای علمی و رسمی نباشد فرآیند برنامهریزی که منطبق با این ناحیهبندیها میباشد به مشکل برمیخورد. بنابراین باید به این موضوع توجهی بسزایی نمود و آن را در مرکز توجه برای اجرایی شدن تصمیم گیریها در نظر داشت.
_||_